گزارش جهانی مصرف و تولید موادمخدر در سال گذشته که اداره موادمخدر و جرائم سازمان ملل متحد منتشر کرد، نشان میدهد جهان به سمت موادمخدر جدید در حرکت است و بازارهای جهانی مرتبط با موادمخدر در حال تغییر هستند.
تاکنون روند مصرف به این شکل بود که موادمخدر در کشورهای فقیر جهان تولید میشد و در کشورهای ثروتمند جهان به مصرف میرسید. اما امروزه این روند در حال تغییر است و الگوهای مصرف جهانی هر روز در حال پیچیدهتر شدن هستند. در این بین گزارشهای سازمان ملل نشان از افزایش سوءصرف مواد در کشورهای در حال توسعه جهان دارد. بنابر آمار ارائه شده، مصرف هرویین در آفریقای شرقی، مصرف کوکایین در آفریقای غربی و آمریکای جنوبی و استفاده از موادمخدر نورظهور و صنعتی در خاورمیانه و کشورهای آسیای جنوب شرقی در حال افزایش است. کشت ماده مخدر تریاک در افغانستان و کوکایین در برخی دیگر از کشورهای جهان کاهش یافته و میزان مصرف نیز در کشورهای توسعه یافته به ثبات رسیده است.
کاهش کشت تریاک و کوکایین
تولید 2 ماده مخدر تریاک و کوکایین در جهان رو به کاهش است به طوری که سطح زمینهای زیر کشت تریاک در سراسر جهان در طول 2 سال گذشته 23 درصد کاهش داشته است. تولید کوکایین هم بین سالهای 2007 تا 2009، 12 تا 18 درصد کاهش پیدا کرده است. با این حال سازمان ملل تخمین میزند بیش از 12 هزار تن از تریاک تولید شده در افغانستان ذخیره شده که میتواند نیاز 5/2 سال معتادان جهان را تأمین کند.
هرویین
تولید جهانی هرویین در سال 2009 نزدیک به 13 درصد کاهش پیدا کرده و به 657 تن رسید. بازار جهانی ماده مخدر هرویین حدود 55 میلیارد دلار تخمین زده میشود که 90 درصد آن متعلق به کشور افغانستان است. در حال حاضر افغانستان، روسیه، ایران و کشورهای اروپای غرب نزدیک به نیمی از هرویین تولید شده در جهان را مصرف میکنند.
با اینکه افغانستان بخش عمدهای از هرویین را تولید میکند اما فقط 2 درصد از این مواد در افغانستان کشف و ضبط میشوند. این در حالی است که کشورهای ایران و افغانستان بیشترین میزان تولید را در این زمینه دارد به طوری که در 50 درصد موادمخدر ضبط شده جهان را به خود اختصاص دادهاند. بعد از کشورهای اروپای غربی، روسیه دومین بازار بزرگ مصرف هرویین در جهان را به خود اختصاص داده است. در این کشور بین 6/1 تا 8/1 میلیون معتاد به این ماده مخدر وجود دارد که بخش مهمی از بازار مصرفی جهان را به خود اختصاص دادهاند.
بازار کوکایین جهانی در حال تغییر
در طول چند سال گذشته، مصرف کوکایین در آمریکا کاهش چشمگیری داشته است. ارزش بازار کوکایین در این کشور در دهه 1990 شاهد کاهش 70 درصدی بوده است. روند کاهش در 10 سال گذشته نیز به میزان 25 درصد ادامه داشته است. در حقیقت معتادان به این ماده مخدر به بخشهای دیگر جهان منتقل شدهاند. در طول 10 سال گذشته تعداد مصرفکننده کوکایین در اروپا به بیش از دو برابر افزایش یافته و از 2 میلیون نفر در سال 1998 به 1/4 میلیون نفر در سال 2008 رسیده است. سهم بازار کوکایین در اروپا در سال 2008 نزدیک به 34 میلیارد دلار تخمین زده شده که در حال نزدیک شدن به بازار آمریکای شمالی با رقم 37 میلیارد دلار است.
آسیا، رکورددار استفاده از موادمخدر نوظهور
تعداد مصرفکنندگان موادمخدر جدید موسوم به آمفتامینها در جهان به سرعت در حال افزایش است. در حال حاضر بین 30 تا 50 میلیون نفر از این مواد استفاده میکنند و پیشبینی میشود تعداد آنها از مجموع معتادان به تریاک و کوکایین در جهان پیشی بگیرد. تعداد آزمایشگاههای مخفی تولید این مواد در سال 2008 تا 20 درصد افزایش داشته است که این موضوع میتواند بسیار نگرانکننده باشد. تولید قرصهای اکستازی در آمریکای شمالی و بخشهای مختلفی از آسیا رشد قابل توجهی داشته است. به گزارش سازمان ملل، بیشترین تعداد این آزمایشگاهها در کشورهای آمریکا، جمهوری چک، استرالیا، چین اسلوواکی، نیزویلند، هلند، کانادا و مکزیک قرار دارند. بازار جهانی عمده فروشی و خردهفروشی برای آمفتامینها نزدیک به 65 میلیارد دلار برآورد شده است. در سال 2006 حدود نیمی از کشورهای آسیایی از افزایش استفاده از متامفتامینها خبر دادهاند و به این ترتیب باید گفت آسیا رکورددار مصرف این نوع موادمخدر در جهان است.
حشیش، پرمصرفترین ماده مخدر
حشیش هنوز هم پرمصرفترین مادهمخدر در سراسر جهان است. میزان مصرف آن تقریباً در تمام کشورهای جهان افزایش داشته است و بین 130 تا 140 میلیون نفر، حداقل یک بار در سال گذشته این ماده مخدر را مصرف کردهاند. با این حال گزارشها حاکی از کاهش مصرف این ماده در آمریکای شمالی و بخشهایی از اروپاست که میتواند نشاندهنده تغییر الگوی مصرف در این کشورها باشد. بزرگترین صادرکنندگان این ماده مخدر، کشورهای افغانستان و مراکش هستند. شواهدی از تولید این ماده در 29 کشور جهان از جمله استرالیا، کشورهای آمریکای شمالی و اروپا هم وجود دارد.
غدیر مهدوی*
بازارمالی متشکل از بخشهای بورس، بیمه و بانک است. بهرغم توسعه نسبی بورس وبانک درسالهای اخیردر کشور، متاسفانه صنعت بیمه کشورازرشدمتناسبی برخوردارنبوده است. در این نوشتارتلاش شده تا با نگاهی گذرا به درون این صنعت به آسیب شناسی این مشکلات پرداخته و علل بروز و راهکارهای مقابله با آنها را بررسی كنيم.
فضای غیررقابتی صنعت بیمه از مشکلات اساسی این صنعت است که حذف تعرفه از انواع بیمه نامهها به عنوان گام نخست به منظور رفع این معضل بايد صورت پذیرد. طبیعی است که حتی با اجرای قانون حذف تعرفه، ناهماهنگ بودن ساختار بازار با فضای رقابت و نداشتن آمادگی شرکتهای بیمه برای انجام محاسبات دقیق حق بیمهها، منجر به شکل نگرفتن فضای رقابتی و بهرهمند نشدن از نتایج مثبت بازار رقابتی خواهد شد. بنابراين لازم است به منظور بررسی مشکلات صنعت نگاهی به درون اجزاي آن داشته باشیم.

گروه خودرو – ایران پس از پاکستان در جایگاه دوم کشورهای دارنده خودروهای گازسوز دنیا قرار دارد این در حالی است که بخش اعظمی از ساخت و تولید تجهیزات خودروهای گازسوز همچنان وارداتی است.
هر چند با رشد صنعت CNG در دنیا، ایران ميتواند با توجه به جایگاهی که طی چندسال گذشته به آن دست یافته، یکی از ابرقدرتهای صنعت مذکور در جهان باشد اما به دلیل فراز و نشیبهايي که این صنعت طی سالیان گذشته با آن روبهرو بوده هم اکنون حرف چنداني برای گفتن در این صنعت ندارد.
از یک سو با توجه به اهمیت تولید خودروهای گاز سوز در ایران به دلیل صرفهجویی در مصرف بنزین، هنوز واردکننده تجهیزات CNG هستیم از دیگر سو این صنعت هنوز هم با موانع و مشکلاتی روبهروست که توسعه و رشد آن در آینده با ابهاماتی مواجه است.

مترجم: یاسر میرزایی
نسخه پاپيروس جمهوري
مجموعه درسگفتارهای لیونل رابینز در دانشگاه الاسای
بخش اول این سلسله سخنرانیها در تاریخ 12 تیر در همین صفحه منتشر شد. در بخش نخست، رابینز سعی میکند از ضرورت آموزش تاریخ اندیشه اقتصادی دفاع کند.
در ادامه رابینز پس از توضیحاتی اندک راجع به روش مطالعه تاریخ اندیشه به سراغ اولین متفکر منتخب خود میرود: افلاطون.
اما بعد، من میتوانم سه روش برشمارم که میتوان موضوع مورد بررسیمان را بر اساس آنها سامان داد. اول از همه، شما میتوانید نظریهها و تاریخشان را به طور منفرد مطالعه کنید. اثر واینر «مطالعاتی در نظریه تجارت بینالملل»[1937] نمونهای کلاسیک از این دست است. اثر کانان «تولید و توزیع»[1924] نمونه خوب دیگر است. روش دوم این است که شما تحول یک اندیشه منفرد را بررسی کنید که من به عنوان بهترین مثال میتوانم اثر دانشجوی پیشین همین دانشگاه [الاسای] پروفسور ساموئل هولاندر را که اکنون در دانشگاه تورنتو مشغول است، نام ببرم؛ کتاب او در مورد آدام اسمیت[1937] پاسخی به عطش هر کسی است که «ثروت ملل» آدام اسمیت گیجش کرده است و کتاب او در مورد ریکاردو[1979] مناسب برای عاشقان مجموعه آثار است. برای پایان دادن به ستایش ریکاردو این کتابی بسیار عالی است. روش سوم این است که شما دوره زمانی خاصی را مورد مطالعه قرار دهید. مثلا شما میتوانید اندیشههای قرون میانه را مطالعه کنید که من در جلسات آتی اندکی درباره آن حرف خواهم زد یا مثلا در مورد دورهای مطالعه کنید که برخی دوره مرکانتیلیسم میخوانند؛ اصطلاحی مبهم به این دلیل که مرکانتیلیسم بیش از یک معنا دارد _آن طور که مثلا میتوان در اثر اشلی[1901] یا در اثر هکشر[1935] دید.
دنياي اقتصاد- طرح تفصيلي تهران به عنوان محصول مشترك دولت و شهرداري براي نقشه اداره پايتخت، طبق گفته مديريت شهري از هماكنون در تهران به اجرا درآمده است؛ اين طرح تهران را به 3200 محدوده تقسيم ميكند كه هر محدوده يكي از 4 پهنه سكونت، فعاليت، مختلط و حفاظتسبز را شامل ميشود و از آنجا كه پهنه سكونت، كمتر از 40 درصد مساحت پايتخت را در برگرفته، كاربري ساير پهنهها منجر به هدفمندي سرمايهگذاريهاي شهري خواهد شد؛. به طوري كه ساختوسازهاي مسكوني كه تا پيش از اين تنها گزينه درآمدزا براي سرمايهگذاران محسوب ميشد، جاي خود را به انتخابهاي جديدتر نظير احداث مجتمعهاي پاركينگ خودرو، هتل، متل، تاسيسات و فضاهاي گردشگري ميدهد. مدير كل دفتر شهرسازي شهرداري با اشاره به اينكه مالكان اراضي موجود در تهران حتما بايد از پهنههاي مشخصشده تبعيت كنند، گفت: سود پروژههاي جديد اقتصادي كه با اجراي طرح تفصيلي در دسترس سرمايهگذاران قرار ميگيرد، اگر از ساخت مسكن بيشتر نباشد، كمتر نخواهد بود. مسوول طرح تفصيلي تهران همچنين با بيان اينكه براي اجراي اغلب پروژههاي جديد اقتصادي، عوارض حداقلي دريافت ميشود، گفت: در قسمتهايي از پايتخت براي تقويت جريان سرمايهگذاري نرخ عوارض كاهش مييابد.
جزئيات جديد از طرح تفصيلي تهران؛ محصول مشترك دولت و شهرداري
فرصتهاي سرمايهگذاري در پايتخت
گفتوگوي «دنياياقتصاد» با مدير كل شهرسازي شهرداري تهران درباره پيامدهاي طرح تفصيلي
طرح هدفمندي ساختوساز در تهران
فريد قديري
نقشه جديد اداره پايتخت كه به مدت 2 سال شهرداريتهران آن را تهيه كرد و اخيرا در دولت به تصويب رسيد، حداكثر تا ماه آينده رونمايي ميشود. اين نقشه كه در حال حاضر مديران شهرداري منتظر ابلاغ آن نماندهاند و آن را در مناطق به اجرا گذاشتهاند، هر نوع فعاليت ساختماني در پايتخت را متناسب با نياز محلهها به خدمات مسكوني يا غيرمسكوني، «هدفمند» كرده و در عين حال فرصتهاي متنوعي براي سرمايهگذاران بخش خصوصي در شهر تهران بهوجود آورده است.

مترجم:رویا مرسلی
وجود عقاید مختلف در محیط کار امری اجتنابناپذیر است و اغلب این تعارضها خود، عامل نوآوری، حل مسائل و بهبود کارآیی است.
اما صرف دانستن اینکه بیشتر تنشها سودمند هستند کمکی به مدیریت تعارض نمیکند. ناسازگاری و اختلاف با همکاران ناراحتی به دنبال دارد و اگر نحوه برخورد با این قضیه ضعیف باشد، نتیجه میتواند تضادهای بیحاصل و حتی بعضا مضر باشد. اما خوشبختانه با کمیبرنامهریزی، میتوانید از بروز یک جدل جلوگیری کنید و پاسخی بیابید که همه با آن موافقند.
متخصصان چه میگویند
از آنجایی که برای بسیاری از مردم، صحبت درباره موارد اختلاف سخت است، کمتر پیش میآید که حل اختلافات به نرمیپیش رود. طبق نظر جف ویس به عنوان یکی از بنیانگذاران موسسه ونتیج پارتنرز «نحوه مواجهه با بیشتر تعارضها توام با بی خردی یا جدا کردن تفاوت است. متاسفانه این بدان معنا است که اغلب هر دو طرف از نتیجه راضی نیستند. داشتن اختلاف سازنده از طرز فکر شما نشات میگیرد.» او میافزاید:«فرض کنید قرار است از این موقعیت چیزی یاد بگیرید. فرض کنید راهحل خلاقانه تری از آنچه فکر میکردید وجود دارد.» با وارد شدن با ذهن باز در یک بحث، بدون توجه به حالت و وضعیت همکارتان، احتمال رسیدن به نقاط اشتراک وجود خواهد داشت. البته، انجام درست این کار نیاز به زمان و توجه دارد.
جودیت وایت، مدرس دانشکده بازرگانی مدرسه تاک و یکی از نویسندگان «چرا وارد شدن به فکر حریف ارزشمنداست»، هشدار میدهد که باید «سرمایهگذاری وقت و اندیشه داشته باشید.»
در زیر چند راهبرد ارائه ميشود تا به شما كمك كند یک موقعیت منفی را به یک وضعیت خوب تبدیل کنید.
آمادگی برای آماده بودن در برابر یک چالش، لازم است موقعیت خود را بدانید و تلاش کنید موقعیت همکارتان را بهتر درک کنید. خانم وایت پیشنهاد میکند، قبل از اینکه به سراغ همکارتان بروید «بدانید قصد و غرض درونیتان چیست». او همچنین سه نوع تفاوت را در میان همکاران مشخص کرده است:
1- تفاوت ماهوی که در آن عدم توافق بر سر محتوا یا فعالیتی است که پيشروي شما قرار دارد.
2- تفاوت رابطهای که وقتی ایجاد میشود که اختلاف موجود واقعا بر سر رابطه شما با همکارتان است.
3- اختلاف ادراکی که زمانی پیش میآید که نگرش شما و همکارتان نسبت به مساله متفاوت است.
درک این موضوع میتواند به شما کمک کند که با شفافیت وارد شوید. اول، نوع اختلافی را که دارید مطرح کنید و ببینید آیا همکارتان نیز آن را به همین صورت میبیند یا خیر.
بدون توجه به ماهیت اختلاف، سعی کنید احساساتتان را کنار بگذارید.
آقای ویس میگوید:«بهترین راهحل براي ناسازگاری، واقعبینی است نه احساسات» همچنین، آمادگی شامل ملاحظات دقیق در برنامهريزي ميشود. برای جلسه تان برنامه زمانی داشته باشید تا به اندازه کافی زمان برای نتیجهگیری وجود داشته باشد. مطمئن شوید که مکالمه به صورت
چهره به چهره و خصوصی انجام شود. سعی نکنید اختلافها را با استفاده از ایمیل، نامهنگاری و امثال آن حل کنید؛ چرا که این کار در رساندن آهنگ صدا و نکات ظریف مناسب نیست.
نقاط اشتراک را مشخص کنید
برای شروع یک مکالمه سخت به روش درست، مهم است که شما و همکارتان چیزی را که در مورد آن توافق دارید مشخص کنید. این مورد موافقت ممکن است بر سر یک هدف مشترک یا مجموعهای از قوانین اجرایی باشد که مورد توافق طرفین است. سعی کنید چیزی مانند این بگویید: «ما، هر دو میخواهیم برنامهای داشته باشیم که شرکتمان را وارد مرحله جدیدی کند»، یا «ما قرار گذاشتیم در مورد این تصمیم از ابتدا تا انتها همکاری کنیم.» مطمئن شوید که زمینه اشتراک، چیزی باشد که همکارتان واقعا به آن اهمیت میدهد و چیزی نباشد که شما فکر میکنید او باید اهمیت بدهد. قبل از آنکه کاری کنید، مطمئن شوید که همکارتان با شما موافق است. حتی ممکن است بخواهید به او دوباره نسبت به این موضوع که برای رابطهتان ارزش قائل هستید اطمینان دهید. این کار به او اطمینان میبخشد که ديدگاه شما شخصی نیست.
به حرف همکارتان خوب گوش دهید
حتی اگر فکر میکنید دیدگاه همکارتان را میدانید، باید به آنچه میگوید خوب گوش دهید. سوالهایی بپرسید که به شما کمک کند نظرات او را کاملا بفهمید و معلوم کنید که آیا اختلاف شما بر سر منافع است یا در نوع نگاه. طبق گفته آقای ویس، برای این کار لازم است که «به فکر اینکه حالا چه بگویید نباشید» بلکه واقعا به حرفهای او گوش دهید. ضمنا فقط به شنیدن حرف او اکتفا نکنید، بلکه آن را درک کنید. او را تشویق به صحبت کنید؛ چرا که توضیح همکار شما از زبان خودش میتواند بخشی از اطلاعات مهمی را به شما ارائه دهد که ممکن است به راهحل منجر شود. مثلا، اگر او میگوید فقط میخواهد ريیسش را خوشحال کند، میتوانید به او کمک کنید تا بفهمد راهحلی که قرار است به آن برسید چگونه میتواند در راستای خواستهای ريیس او هم مفید واقع شود. وقتی خوب به همکارتان گوش دادید، موضوع خودتان را بازگو کنید. برخورد شما نباید به شیوه «تقابل يا تلافي» باشد، بلکه باید تمرکزتان این باشد که به همکارتان کمک کنید تا بفهمد منشا اختلاف از دید شما چیست. اگر او تفسیر شما را به چالش میکشد، بگذارید به صحبت خود ادامه دهد و ناراحتی خود را ابراز کند.
راهحل ارائه دهید
وقتی همه دادهها مهیا شد، راه حل ارائه دهید. چیزی را که از ابتدا در ذهن داشتید پیشنهاد نکنید. بلکه از اطلاعاتی که طی صحبت جهت رسیدن به راهحل بهتر به دست آوردید، استفاده کنید. وایت میگوید: به همکارتان بگویید «تو گفتی الف و من گفتم ب شاید باید به راهحل ج فکر کنیم.» حالت دفاعی به خود نگیرید. اگر او از راه حلی که ارائه کردید راضی نیست، او را در یک فرآیند حل مساله قرار دهید تا به نتیجهای که مورد قبول هر دوي شما باشد برسید.
وقتی کارها خوب پیش نميرود
حتی در روشهای بسیار سنجیده، بعضی اختلافها ممکن است رنگ نامطلوبی به خود بگیرد. وایت میگوید: «اغلب وقتی این گفتوگوها شخصی میشود، به جهت گیری و جدل تبدیل میشود.» اگر کار به جاهای باریک کشید، بحث را به منافع یا اهداف مشترک بکشانید. گفتگو را روی آینده متمرکز کنید. وایت میافزاید: «نمیتوانید جدل را در مورد مسالهای که رخ داده است، رفع کنید، ولی میتوانید در مسیری قرار بگیرید که رو به آینده است.» اگر همکارتان ستیزه جو یا پرخاشگر است، بهترین کار این است که در این میان وقفه ایجاد کنید. مثلا میتوانید از اتاق خارج شوید یا میتوانید سکوت کنید؛ یک سکوت منطقی تا بفهمید مسیر گفتوگو در چه جهت است. این نوع مشاهده «غیرمستقیم» میتواند به شما کمک کند تا از آنچه در جریان است ديدگاهي كلي به دست آورید. همچنین میتوانید سعی کنید فرآیند را تغییر دهید: بایستید و به سمت تخته سیاه بروید، یا یک برگه کاغذ در آورید و توفان فکری ایجاد کنید، یا حتی پیشنهاد کنید که ادامه بحث به جلسهای با یک نوشیدنی یا قرار شام موکول شود. این کار به تغییر جهت جرياني كه بين شما برقرار است، کمک میکند. اگر باز هم خوب پیش نرفت، از یک شخص ثالث بخواهید میانجیگری کند.
اصولی که باید به خاطر داشته باشیم
آنچه باید انجام شود
- تمرکز روی اهداف و منافع مشترک
- درک طبیعت اختلاف قبل از برگزاری جلسه با همکارتان.
- تشویق طرف مقابل به ابراز عقیده.
آنچه نباید انجام شود
- فکر نکنید كه دقیقا میدانید نگرش همکارتان چیست.
- سعی نکنید كه مورد اختلاف را از طریق ایمیل یا مکاتبه و امثال آن حل ميشود.
- فضایی ایجاد نکنید که همکارتان نتواند نظر خود را ابراز کند.
مطالعه موردی: چارچوببندی مجدد مشكل
اندرو لوند، استاد فیلم و رسانه در کالجهانتر نیویورک است. واحد اداری او همانند تمام واحدهای دیگر درهانتر، هر هشت سال یکبار توسط یک بازبین خارجی مورد ارزیابی قرار میگیرد تا به دانشگاه در تخصیص منابع کمک کند. سال گذشته، واحد او، ارزیابی درخشانی دریافت کرد. با این وجود، بازبین در گزارشش قید کرد که منابع ارزشمند دايره فيلم و رسانه از برنامه دوره كارشناسي گرفته ميشود تا به برنامه تحصيلات تكميلي اختصاص داده شود.
اندرو و همکارانش میدانستند که این گزارش، اساتید برنامه تحصیلات تکمیلی را ناراحت خواهد کرد. خیلی زود، شایعاتی شکل گرفت که این همکاران قصد باطل اعلام کردن گزارش را دارند. سیمون یکی از همکاران اندرو، که یکی از روسای واحد فیلم و رسانه است، احساس کرد که گروه باید در مورد این مساله سکوت اختیار کند و گزارش را نه تایید و نه تکذیب کند؛ نظر او این بود که آنها مسوول آنچه در گزارش آمده نیستند بهخصوص از آنجایی که هیچکس در واحد فیلم و رسانه طی فرآیند بازبینی چنین مطالبی را اظهار نکرده بود.
اما اندرو عقیده داشت سکوت اختیارکردن فقط اساتید برنامههای تحصیلات تکمیلی را خشمگین میکند. او میگفت «سکوت فقط منجر به ایجاد شک و شبهه و رقابت بین همکاران ميشود.» او میدانست که در نشست اعضای هیات علمی، او باید این تضاد را بین خودش و سیمون حل میکرد و دایره را متحد میکرد. پس از شنیدن نظرات سیمون، به او گفت که هر دو یک چیز را میخواهند: تامین بودجه برای دایره و یک رابطه کاری خوب با همه همکاران. او گفت عقیده دارد که حل اختلاف آنها بیش از هر چیز به عملکرد آنها وابسته است. اندرو توضیح داد که اگر ما در دفاع از برنامههای تحصیلات تکمیلی صحبت کنیم و حمایت خود را از آنها نشان میدهیم، واحد فیلم و رسانه را در موقعیتی قرار دهیم که بودجه بیشتری جذب کند. او پیشنهاد کرد که آنها در آغاز جلسه هیاتمدیره مخالفت خود را با آنچه در گزارش آمده نشان دهند. پس از شنیدن صحبتهای اندرو، سیمون هم موافقت کرد که مدارک را طوری ثبت کنند که نشان دهد از نظر آنها این گزارش منعکس کننده نظرات واحد آنها نیست. اندرو بعد از آن گفت:«نه فقط تضاد را حل کردیم، بلکه حسن نیت هم بهدست آمد.» او میافزاید:«این لحظه پیروزی برای هیات مدیره ما بود.»
منبع: HBR
ماخذ:دنیای اقتصاد
بازار ديجيتال- در حالی که بهزودی شهروندان سئول، پایتخت كره جنوبی از اینترنت وایفای رایگان بهرهمند میشوند و این کشور پرسرعتترین اینترنت در جهان را داراست براساس یک نظرسنجی که توسط یک سایت اینترنتی در ایران انجام گرفته، بیش از 90 درصد کاربران ایرانی از وضعیت اینترنت کشور ناراضی هستند.
البته این نارضایتی تنها مربوط به کیفیت و سرعت پایین سرویس اینترنت پرسرعت در کشور نیست چرا که قیمت بالای این سرویس نیز شکایت بسیاری از کاربران را به دنبال داشته است. اما در مقابل این شکایتها مسوولان وزارت ارتباطات وضعیت شبکه اینترنت را مناسب توصیف میکنند. برای مثال رضا تقی پور وزیر وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در مصاحبهای اظهار كرده که بحث مهمیکه در زمینه ارائه اینترنت پرسرعت در کشور وجود دارد این است که تقاضا در این زمینه در کشور متوازن نیست و در برخی جاها این درخواست زیاد و در بعضی جاها بسیار کم است. به گفته او در حال حاضر نزدیک به 70 درصد ظرفیت وایمکس کشور خالی بود و همچنین تنها یک پنجم پورتهای اینترنت پرسرعت ADSL دایر شده است. در ادامه این اظهار نظرها هم محمود خسروی مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت تنها راهحل کاهش قیمت اینترنت را استفاده بیشتر از اینترنت توسط کاربران دانسته و بیان کرده که برای کاهش قیمت اینترنت باید تمامیمحتوای این شبکه در داخل کشور تولید و این اطلاعات از طریق شبکه اینترانت ملی رد و بدل شود.
یک میلیون کاربر اینترنت پرسرعت
طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، پورتهای ADSL منصوبه در سطح كشور توسط گروه شركتهای ارائه دهنده خدمات اینترنت پرسرعت (ندا) تا پایان اردیبهشت ماه به یك میلیون و 461 هزار پورت رسیده است كه از این میزان تاكنون 884 هزار و 370 پورت آن دایر شده است. همچنین این آمار حاكی است یك سوم خطوط اینترنت پرسرعت واگذار شده توسط بخش خصوصی یعنی چیزی حدود 576 هزار و 669 پورت پرسرعت بلا استفاده مانده است كه بر اساس اعلام روابط عمومیشركتهای PAP؛عدم واگذاری لینك اینترانت در مراكز مورد درخواست شركتهای ندا، عدم ارائه یك برنامه زمانبندی معقول و مشخص در پاسخ به درخواستها (موضوع آئیننامه تعاملی)، عدم وجود سیستم جامع و یكپارچه جهت استعلام، دریافت رانژه و پاسخ به آن در استانها (موضوع آئیننامه تعاملی) برخی از عواملی هستند كه روند واگذاری پورتهای ADSL منصوبه را به متقاضیان كند كرده است. بنا براین گزارش، مقایسه آمار اردیبهشت با فروردین ماه سال جاری نشان میدهد 37هزار پورت ADSL به آمار پورتهای منصوبه و 22 هزار و 858 به پورتهای دایری در سطح كشور اضافه شده است. همچنین بر اساس آمار موجود از كل پورتهای واگذار شده توسط بخش خصوصی 523 هزار و 888 پورت در استان تهران نصب و 329 هزار و 617 پورت آن در حال حاضر مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. آمار اعلام شده نشان میدهد از میزان كل تعداد پورتهای پرسرعت منصوبه در استان تهران توسط شركتهای ندا؛ 409 هزار و 336 پورت آن به تنهایی در شهر تهران نصب و 281 هزار و 429 پورت آن در حال بهرهبرداری است كه خود حاكی است بیشتر استفادهكنندگان اینترنت پرسرعت ADSL را تهرانیها تشكیل میدهند. همچنین بر اساس آخرین آمار مخابرات استان تهران، تعداد پورتهای ADSL نصب شده از سوی این شرکت از ابتدای واگذاری تا پایان خرداد ماه سال جاری از 90به 99 هزار و 913 پورت رسیده است.
این در حالی است كه بر اساس آمار اعلام شده از سوی شركت مخابرات ایران؛ این شركت سال گذشته 507 هزار و 629 خط ADSL در كشور نصب كرد كه از این تعداد 156 هزار و 388 خط به بهرهبرداری رسیده و كاربران در حال استفاده از آن هستند. با جمعبندی آمار اعلامی از سوی مخابرات ایران و شركتهای خصوصی ندا میتوان گفت؛ تنها حدود دو میلیون پورت پرسرعت در كشور نصب شده كه حدود نیمی از آن یعنی یك میلیون پورت در حال حاضر مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
عدم دسترسي به سرعت واقعي
هماكنون در كشور، حدود 34میلیون نفر از اینترنت استفاده میكنند؛ اما سهم اینترنت پرسرعت ADSL و وایمكس از این آمار بسیار كم است و این در حالی است كه گسترش بخش ارتباطات بیسیم كشور، از جمله اهداف برنامه پنجم توسعه است كه طی آن مقرر شده تا پایان سال 95 بیش از 60درصد ارتباطات خانگی و ادارات به اینترنت پرسرعت تجهیز شوند كه برایناساس باید حداقل 12میلیون پورت پرسرعت در كشور نصب و راهاندازی شود. یکی از مشکلاتی که کاربران اینترنت پرسرعت این روزها با آن بیش از قیمت و سرعت اینترنت دست به گریبان هستند این است که هیچ وقت نمیتوانند سرعت واقعی اینترنتی که خریداری کردهاند را بچشند. برای اثبات این ادعا هم کافی است از سیستم سرعتسنجی که سازمان فناوری اطلاعات در اختیار کاربران قرار داده استفاده کنید. همچنین به غیر از استفاده از این سامانه آمارهای منتشر شده از سوی مرکز توسعه ملی اینترنت یا ممتا هم کاملا نمایانگر این است که شرکتهای اینترنتی هیچگاه سرعت واقعی و درخواستی را به کاربرانشان نمیدهند. این مرکز هر ماه اقدام به معرفی شرکتهای اینترنتی برتر از لحاظ ارائه سرعت و کیفیت واقعی اینترنتی میکند. براساس اطلاعات به دست آمده از این آمارها که جدول آن را هم در مقابل میبینید هیچکدام از شرکتهای اینترنتی سرعت واقعی را به کاربران خود ارائه نمیدهند. این تست توسط کاربران انجام میشود و کیفیت و سرعت اینترنت از نظرهای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. براساس اطلاعات به دست آمده این تست در فواصل زمانی مختلف صورت میگیرد و برای همین امکان مقایسه بین کاربران و شرکتهای خدمات دهنده مختلف وجود دارد. همچنین در انجام این تست چندین سرور مورد استفاده قرار میگیرد. در پایان نیز بعد از جمعبندی اطلاعات به دست آمده نتایج اعلام میشود. نکته مهم و جالب به دست آمده از این نتایج این تستها نشان میدهد که در واقع بسیاری از شرکتهای اینترنتی سرعت واقعی درخواستی را به کاربران ارائه نمیکنند. برای درک بهتر موضوع نيز بهتر است جدول شماره یک و دو را مشاهده کنید.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
رموز دستیابی به موفقیت
مترجم: هوتسا عسکری نسب
چرا عدهای در رسیدن به برخی از اهدافشان موفق هستند و گروهی همواره با شکست مواجهه میشوند؟
در صورتی که پاسخ این سوال را نمیدانید، نگران نباشید چون تنها شما نیستید که دچار سردرگمی هستید، حتی افراد بسیار بااستعداد و دانا هم گاهی دلیل موفقیت یا شکست خود را نمیدانند. در واقع، همه انسانها دارای استعدادهای خاص و فاقد یک سری از قابلیتها هستند که در واقع همین واقعیت، پاسخ مناسبی به سوال مطرح شده است. دستاورد چند دهه پژوهش اخیر که در مورد موفقیت انجام گرفته است، نشان میدهد که افراد موفق به دلیل کارهایی که انجام میدهند، به اهداف خود دست مییابند.
اهداف مشخص
زمانی که اهدافی را در نظر میگیرید سعی کنید تا جایی که امکان دارد این اهداف مشخص باشند. برای مثال اگر قصد کاهش وزن دارید، کاهش 3 کیلوگرم از وزن خیلی بهتر از کم کردن مقداری وزن است، زیرا موفقیت آینده شما را به طور واضح به تصویر میکشد. اگر دقیقا از خواستههای خود مطلع باشید، انگیزهتان در دستیابی به آنها بالا میرود و آسانتر موفق میشوید. همچنین به انجام کارهای خاصی که برای رسیدن به هدف خود لازم است خوب فکر کنید. اگر صرفا قصد کمتر غذا خوردن و بیشتر خوابیدن داشته باشید خیلی مبهم است و باید خواستههایتان دقیق و واضح بیان کنید. به عنوان مثال اگر تصمیم بگیرید که هر شب راس ساعت ده بخوابید، دیگر جای هیچ شبههای باقی نمیماند.
استفاده از فرصتها
جای تعجب نیست که معمولا فرصتهای پیش آمده را برای رسیدن به اهداف از دست داده و بسادگی از کنار آنها میگذریم، زیرا اکثر افراد درگیر دستیابی به اهداف متعدد هستند. استفاده از فرصتها در زمان مناسب خود نوعی رسیدن به هدف است. پیش از تصمیمگیری و انجام کار دلخواه به زمان و مکان انجام آن خوب فکر کنید. همیشه تا جایی که امکان دارد اهداف مشخصی را انتخاب کنید. تصمیم بگیرید در روزهای خاصی برای مثال دوشنبه، چهارشنبه یا جمعه نیم ساعت قبل از شروع کار نرمش و ورزش کنید. مطالعات نشان میدهد که این نوع برنامه ریزی مغز شما را برای شناسایی فرصتها آماده ميکند و همچنین شانس رسیدن به موفقیت را تا 300 درصد افزایش میدهد.
آگاهی از مسیر باقی مانده تا هدف
در مسیر دستیابی به هدف باید بر نحوه پیشرفت، نظارتی مستمر و صادقانه داشت. این نظارت میتواند توسط شما یا هر شخص دیگری صورت گیرد. اگر در مسیر موفقیت، ندانید تا چه حد کارها را درست انجام میدهید نمیتوانید استراتژی و رفتار خود را متناسب با شرایط تعدیل کنید.
خوشبینی و واقعگرایی
به محض انتخاب هدف، سعی کنید افکار مثبتی در مورد چگونگی احتمال دستیابی به تصمیم خود داشته باشید. اعتقاد به تواناییها در ایجاد و حفظ انگیزه و موفقیت به شما فوقالعاده کمک میکند، اما در انجام هر کاری، مشکلات موجود در راه رسیدن به هدف را از یاد نبرید. دستیابی به اکثر اهداف ارزش صرف کردن زمان، برنامهریزی، تلاش و پشتکار را دارند. اگر تصور میکنید همه کارها به راحتی و بدون انجام هیچ تلاشی انجام میشوند سخت در اشتباه هستید، در این صورت راهی که در پیش رو دارید برای شما دشوارتر خواهد شد و احتمال شکست به طور قابل توجهی افزایش مییابد.
تمرکز بر پیشرفت
اعتقاد به داشتن توانایی در رسیدن به اهداف بسیار مهم است، اما باور این که توانایی لازم جهت انجام کارها را هم میتوان بدست آورد از اهمیت بیشتری برخوردار است. بسیاری معتقدند که هوش، شخصیت و استعدادهای فیزیکی شان غیرقابل تغییر است و دست به هرکاری میزنند هرگز موفق نمیشوند و پیشرفت نمیکنند. در نتیجه به جای پیشرفت و یادگیری مهارتهای جدید، برای اثبات خود برروی اهداف دیگری تمرکز میکنند. خوشبختانه تحقیقات ثابت کرده که باور به تواناییهای ثابت کاملا اشتباه است و همه افراد قادر به یادگیری مهارتهای گوناگون هستند. پذیرفتن این حقیقت که قابلیت تغییر دارید به شما اجازه انتخابهای بهتر در زندگی و پی بردن به استعدادهای ذاتی را میدهد. افرادی که اهداف آنها، بهبود کیفیت زندگی است از کل مسیر به اندازه دستیابی به هدف لذت میبرند.
داشتن پشتکار
پشتکار، داشتن رضایت برای انجام اهداف بلندمدت و پا فشاری در مواجهه با مشکلات است. بر اساس مطالعات، افراد با پشتکار از تحصیلات بالاتریی برخوردارند و در دانشگاه هم نمرات عالیتری کسب میکنند. راهحلهایی برای دیگر افراد نیز وجود دارد. افرادی که دارای ثبات نیستند اغلب بر این باورند که از تواناییهای ذاتی افراد موفق بیبهره هستند. اگر شما هم دارای چنین طرز فکری هستید، سخت در اشتباه هستید. همانطور که قبلا هم اشاره شد، تلاش، برنامهریزی و پشتکار روشهای خوبی هستند که در نهایت به موفقیت ختم میشوند. پذیرفتن این که دارای چنین خصایصی هستید، نه تنها به شما کمک خواهد کرد تا اهداف و خود را دقیقتر بشناسید، بلکه باعث شگفتیتان میشود که داری چنین پشتکاری هم هستید.
تقویت نیروی اراده
نیروی اراده هم مانند دیگر عضلهها در بدن شما عمل میکند. بدین معنا که در صورت عدم استفاده و به مرور زمان ضعیفتر میشود، اما به هنگام استفاده مرتب و مناسب، ارادهتان تقویت خواهد شد و به شما کمک میکند تا بهتر به اهداف خود دست پیدا کنید و موفق شوید. به منظور ایجاد و تقویت نیروی اراده، سعی کنید کاری را به درستی انجام دهید. برای مثال در مورد کاهش وزن و تناسب اندام، خوردن خوراکیهاي با کالری بالا را کنار بگذارید، روزی 100 بار دراز نشست بروید، سعی کنید به جای خمیده بودن راست بایستید و مهارتهای جدید یاد بگیرید و هرگز تسلیم و منصرف نشوید. کار را با انجام یک فعالیت شروع کنید و برای چگونگی مواجه شدن با مشکلات برنامهریزی کنید. ممکن است این کار در ابتدا بسیار مشکل باشد، اما پس از مدتی آسانتر خواهد شد. همانطور که قدرت و نیروی اراده شما افزایش مییابد، میتوانید چالشهای بیشتری انجام دهید و خویشتنداری خود را بالا ببرید.
در این مسیر با انجام دو کار سنگین و چالش برانگیز به طور همزمان خود را اذیت نکنید. (برای مثال ترک سیگار و شروع رژیم غذایی). بسیاری از افراد نسبت به توانایی و مقاومت خود در برابر وسوسهها خیلی مطمئن هستند و خود را در شرایطی قرار میدهند كه با وسوسههاي فراوان مواجه شوند. افراد موفق معتقدند که دستیابی به هدف از آنچه تصور میشود، آسانتر است.
تمرکز بر توانایی انجام کار
آیا واقعا تمایل دارید تا به طور موفقیتآمیزی وزن خود را کم کنید، مصرف سیگار را ترک کرده یا عصبانیت خود را مهار کنید؟ پس طی برنامهریزیهایی، عادات خوب را جایگزین عادات بد کنید. زمانی که فکر خود را سرکوب میکنید و سعی دارید به موضوع خاصی فکر نکنید، بیشتر برروی آن متمرکز میشوید و این امر در مورد رفتار افراد هم صادق است.
اگر مایلید روش زندگیتان را عوض کنید، ببینید برای بهبود وضعیت موجود چه کارهایی باید انجام دهید. برای مثال اگر میخواهید به اعصاب خود مسلط شوید و عصبانیت را کنترل کنید، سه نفس عمیق بکشید تا احساس آرامش داشته باشید. به همین ترتیب که نفس عمیق را جایگزین عصبانیت میکنید، عادت بد شما در طول زمان کمرنگتر شده تا اینکه کاملا از بین میروند. احتمالا با خواندن این نکات متوجه اشتباهاتی که شما را از مسیر صحیح زندگی خارج کردهاند، شدهاید. از این پس تلاش کنید از اطلاعات جدید در جهت بهبود وضعیت زندگی استفاده کنید و همواره به یاد داشته باشید برای اینکه فرد موفقی باشید لازم نیست که خیلی متفاوت باشید آنچه از شما فرد موفقی میسازد تنها اعمال و رفتار شما است.
منبع :HBR
ماخذ:دنياي اقتصاد

مترجم:رویا مرسلی
مدیران خودخواه آنقدر رایج هستند که جای شکی باقی نمیگذارد. عواقب خودخواهی مدیریتی میتواند برای سازمان گران تمام شود.
یک مدیر خودخواه کیست؟
بیایید کمیمنطقی باشیم.
بسیاری از انسانها خودخواه هستند. مدیران هم انسانند. بنابراین احتمال دارد بعضی مدیران خودخواه باشند. انسانها خودخواه هستند؛
چرا که در درجه اول به نیازهای خودشان توجه میکنند نه دیگران. یکی از تعاریف عبارت خودخواه (صفت) چنین است «در نظر گرفتن منافع شخصی خود به عنوان استاندارد تصمیمگیری».
برخی تفاوتها در شیوه مدیریت قابل قبول است و حتی لازم است مورد تشویق قرار گیرد. مشکل زمانی است که سبک یا اهداف مدیر در تقابل با ماموریت یا اهداف سازمان قرار میگیرد. مدیران خودخواه بر این باور هستند که رویکردشان درست است و ایجاد تغییر در آن توسط ديگران میتواند غیرممکن باشد.
تعارض با مدیریت
بنابر يك تعريف، مدیر کسی است که «کارها را از طریق دیگران انجام میدهد.»
این مساله در صورتی که مدیر نسبت به دیگران بی توجه باشد پیچیده خواهد شد. شما چگونه در افراد انگیزه ایجاد میکنید اگر توجهی به کمک به آنها در رفع نیازهایشان ندارید؟ جواب آشکار این است که در این صورت کارها بسیار پیچیدهتر خواهد شد. تئوری نیاز میپذیرد که افراد برای مرتفع ساختن نیازهای برآورده نشده خودشان انگیزه دارند (نه الزاما نیازهای مدیران). البته شما میتوانید دستور بدهید و افراد را برای انجام کارها اداره کنید، ولی باید آمادگی مواجه شدن با مقاومت و تمرد را هم داشته باشید. در بهترین حالت، نتایج کمی به دست خواهید آورد که معمولا با بیمیلی حاصل میشود.
وظایف مدیران در برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل، همگي نیازمند مشارکت و تعهد دیگران است تا به صورت موثری انجام پذیرد. بهعلاوه، همه ما دارای نقاط قوت فردی هستیم که میتواند تا حد زیادی برای حصول نتایج کارآمد و موثر کمک کند.
مشکلات سازمانی
یک سازمان ترکیبی است از انسانها و سایر منابع که گرد هم آمدهاند تا ماموریت خاصی را به انجام رسانند. در این راه، روشهاي گوناگونی وجود دارد که انرژی و زمان را روی اهداف محدودی متمرکز میکنند که به پشتیبانی آن ماموریت مهم میپردازد.
اگر اهداف مدیران با ماموریت شرکت همگام نباشد، مجموعه دچار نقصان میشود. ردههای پایین تر ناراضی، بیانگیزه یا غیرفعال میشوند، یا از آن بدتر، روی فعالیتهایی کار میکنند که منافع شرکت در آن نیست.
مهارتهای فردی
انگیزهای و الهام بخش
نیاز مدیران امروز به صورت رو به رشدی به «مهارت افراد» است. روزگاری که در آن مدیران میتوانستند با انسانها مثل ماشین رفتار کنند مدتها است به سر رسیده است. به صورت تئوری،همه ما از این امر آگاهیم. اما در عمل، بسیاری از افراد این مفاهیم را به کار نمیگیرند. اغلب بین دانستن یک چیز در سطح عقلانی و پیادهسازی و تمرین همان فلسفه در سطح واقعی تفاوت وجود دارد. براي یک مدیر خودخواه بقای خودش در اولویت قرار دارد.
برای یک مدیر موفق بودن باید سازش وجود داشته باشد. نیازهای همگان همیشه برآورده نمیشود که این شامل روسا نیز هست. یک مدیر خودخواه سعی میکند بیشترین نیازهای خود را مرتفع سازد بدون اینکه به دیگران توجه داشته باشد.
مدیری که خودخواه نیست برای ردههای پایینتر الهام بخش است، حمایت میکند و در آنها انگیزه ایجاد مینماید. این کار با لطف و دعوت به آرامش همراه است. صرف رفتار توام با احترام، ملاحظه و انسانیت در اين راه کمککننده است. سازمان متعلق به مدیرانی که خودخواه نیستند کارآیی بالاتری دارد؛ چرا که کارمندان رضایت، به رسمیت شناخته شدن و انجام کارها را به صورت جمعی و فردی تجربه میکنند. آنها میفهمند که برای نتیجه کار میکنند نه فقط برای شخص مدیر، کارهای بیثبات و اهداف
نامشخص.
چند توصیه
افرادی را استخدام و حفظ کنید که دارای مهارتهای بین فردی و رفتاری بالایی هستند (الزاما کارمندانی را که بیشترین تجربه یا بهترین مهارتهای فنی را دارند، ارتقا ندهید.)
یک سبک مدیریتی و شناخت ایجاد نمایید تا مشخص شود در حال حاضر چه چیز در جريان است.
ارتباط بین مهارت افراد و کارآیی سازمان را تشخیص دهید.
مدیرانی را (ممکن است شامل خود شما هم باشد) که عدم توانایی رفتاری دارند بشناسید. سپس، آن مدیران را آموزش دهید.
مدیران را مرتبا ، درباره فلسفه شرکت، ماموریت و اهداف آن مطلع کنید. از درک و پذیرش اين موارد اطمینان حاصل کنید.
مشخص کنید که مدیران همواره و از صمیم قلب اهداف سازمان را میپذیرند و حمایت میکنند، نه اهداف شخصی خودشان را.
مطمئن شوید که مدیران «اعتبار» کافی به ردههای پایین تر میدهند. آن مدیران را به خاطر کارآیی تیمیشان مورد تشویق و پاداش قرار دهید.
درک کنید مدیرانی که خودخواه نیستند، معمولا بهترین نتایج را به دست میآورند.
همیشه از مدیران ردههای پایین تر و کارمندان رده بالا بازخورد دریافت کنید.
در حالت ایده آل، باید بین اهداف مدیران و اهداف شرکت مطابقت وجود داشته باشد. با این وجود، ما در یک دنیای ایدهآل زندگی نمیکنیم. هر چه یک مدیر خودخواهتر باشد کمتر حاضر خواهد بود نیازها، اهداف و تمایلات خود را تابع سازمان قرار دهد.
جهت دستیابی به سود، رشد و اهداف استراتژیک سازمان شما، باید بين اجزا همسویی وجود داشته باشد.
اولین قدم تشخیص این موضوع است که ممکن است مشکلی وجود داشته باشد.
ماخذ:دنیای اقتصاد
با گسترش روزافزون كارها و سازمانها و توليد انبوه كارخانهاي، نگهداري و راهبري سازمانها از يك نفر ساخته نبود و نياز به تقسيم وظايف در كارهاي اداري، همانند كارهاي فني و عملياتي احساس ميشد. از اينجا بود كه دانش مديريت و مكاتب مختلف مديريت به وجود آمد.
مكاتب مديريت
نخستين كوششها براي تدوين رويكردي علمي به مديريت، بر بهبود كارآيي كاركنان تمركز داشت. برخي به ماهيت كار و چگونگي برنامهريزي، كنترل و مديريت آن براي بهبود كارآيي توجه نمودهاند و ديگران به اداره سازمان تكيه كردند. با توجه به پيشرفت علوم و پس از انقلاب صنعتي مكاتبي در تفكر مديريت ظهور ميكردند كه ميتوان عمده آنها را اينگونه دستهبندي كرد:
1- مكتب كلاسيك
2- مكتب نئوكلاسيك(رفتاري- روابط انساني).
3- مكتب نوين
حال مروري مختصر به مكاتب مختلف مديريت خواهيم داشت:
مكتب كلاسيك
رهيافتهاي سنتي
مكتب كلاسيك شامل سه دسته تئوري است كه با مفروضات مشترك، نوع نگرش مشتركي نيز به مجموعه سازمان دارد:
تئوري مديريت علمي
تئوري فرآيندي/ اداري
تئوري بوروكراسي يا ديوانسالاري
1- تئوري مديريت علمي
دريك تيلور به عنوان پدر مديريت علمي مطرح است. وي كه مراحل مختلف كاري را در كارخانه تجربه نموده بود، با ارائه نظريه مديريت علمي خود گامي اساسي در جهت علمي نمودن مديريت برداشت. نكته كانوني در نظريات او كارآيي است و به نظر او تمام امور بايد در جهتي سامان يابد كه كارآيي در سازمان به حداكثر ممكن برسد. از ديدگاه او مكانيزمهاي كارسنجي (مطالعه كار) همچون زمانسنجي و حركتسنجي، ابزاري اساسي در جهت تضمين كارآيي در سازمان هستند كه اين امر منجر به استانداردسازي ميشود. اين استانداردها، وظايف افراد را مشخص ميكنند و براساس آن ميتوان افراد را تشويق و تنبيه نمود. اگر افراد از استانداردها تجاوز نمودند، بايد با استفاده از مكانيزمهاي مادي(مالي) مورد تشويق قرار گيرند و عملكرد آنها براساس كارآيي سنجيده شوند نه صرفا حضور فيزيكي. تيلور مطالعات خود را در زمينه زمانسنجي و حركتسنجي، به مثابه راهي براي تعريف و بهينهسازي «واحدهاي مستقل نيروي كار تخصصي» آغاز كرد و از اين طريق تلاش نمود تا كارآيي در سازمانها افزايش يابد. مكتب «تيلوريسم» فاقد بصيرت جامعهشناسي است؛ چرا كه متغيرهاي رفتار سازماني را ناديده گرفته است.
نظريه اداري
برعكس فردريك تيلور كه تجربههاي كاري خود را از كارگري آغاز كرده و در سطوح پايين سازمان سابقه داشت، هانري فايول برخاسته از طبقهاي مرفه و در آغاز كار از تحصيلات دانشگاهي برخوردار بود. وي پس از سي سال تجربه كاري و در سمت مديرعامل يك شركت بزرگ فولادسازي فرانسه، انديشههايش را به سال 1916 در كتابي با عنوان «مديريت عمومي و صنعتي» مطرح كرد. از ويژگيهاي فايول يكي اين است كه در برشمردن فعاليتهاي هر سازمان جاي ويژهاي براي مديريت در نظر گرفته و اين خود سرآغاز بررسيها و پژوهشهاي گسترده آينده در اين زمينه گرديد. ديگر آنكه وي مبتكر ساخت سازماني ميباشد و اين نيز به نوبه خود اثر شگرفي در سازماندهي كارها داشته است. فايول هر سازمان را به گونه پيكري ميديد كه از شش فعاليت عمده تشكيل يافته است:
1- امور فني (ساخت و جابهجايي فرآوردهها)
2- امور بازرگاني (خريد، فروش، ...)
3- امور مالي (تامين و بهكارگيري سرمايه ...)
4- امور ايمني (نگهداري و حمايت از اموال افراد)
5- امور حسابداري (نگهداري حسابهاي سود و زيان، ترازنامه)
6- امور مديريتي (برنامهريزي، سازماندهي، فرماندهي، هماهنگي و كنترل)
هانري فايول توجه به همه امور يادشده را بسيار ضروري دانسته و گروه ششم را از وظايف ويژه مديران ميدانست. به نظر وي، تواناييهاي مورد نياز مديران در سطوح گوناگون متفاوت است و در حالي كه مديران رده پايين سازمان بيشتر به آگاهيهاي فني نيازمندند، مديران ارشد به آگاهيهاي عمومي و مديريتي نياز دارند.
بوروكراسي
ديوانسالاري از ديرينهترين و شناختهشدهترين روشهاي اداري و مديريت است كه همچنان سايه خود را بر بسياري از سازمانهاي امروزين گسترده دارد. در سالهاي پاياني سده نوزدهم و آغاز سده بيستم جامعهشناس برجسته آلماني ماكس وبر، بر آن شد تا دريابد كه سازمانها و ديوانسالاريهاي بزرگ چه اثرهايي بر زندگي مردم و جوامع دارند. وي سازمانهاي نظامي و غيرنظامي فراواني را بررسي نموده و به شناسايي ويژگيهاي عمدهاي در آنها دست يافت. وبر ميگويد كه ايجاد سازمانها تلاشي براي هر چه منطقيتر و قابل پيشبينيتر كردن كار و فعاليتها به وسيله تعيين معيارهاي مناسب ميباشد و ديوانسالاريها سازمانهايي هستند كه نه تنها منطقي و بلكه از مشروعيت كافي نيز برخوردارند. تجربههاي ساليان درازي نشان داده است كه ماكس وبر بسيار خوشبينانه به موضوع نگريسته و يك ديوانسالاري آرماني را در نظر داشته است.
ديوانسالاري نوين، سازمان و تشكيلاتي است كه از راه ايجاد معيارها و هماهنگ نمودن كار افراد در اجراي وظايف گوناگون، بيشمار و پيچيده اداري به كار گرفته ميشود. ماكس وبر ديوانسالاري را ساختار رسمي «اختيار» و نظام مشروع كنترل اجتماعي ميداند.
ماكس وبر ويژگيهاي عمومي مدل ديوانسالاري موردنظر خود را پنج تا ميداند:
1- تقسيم كار و تخصيص
2- جهتگيري غيرشخصي
3- سلسلهمراتب اداري
4- قواعد و مقررات
5- جهتگيري شغلي
منبع:كتاب مدير- انتشارات كتاب طلايي جامع- انتشارات آگاه
تاليف: تيمور آقايي

لودويگ فن ميزس
مترجم: حسين راستگو
منبع: Capitalism Magazine
گزينههايي كه در پيش داريم، اين نيست كه يا برنامهاي مركزي وجود داشته باشد يا هيچ برنامهاي نداشته باشيم، بلكه اين است كه يا يك هيات مركزي دولتي برنامهاي كامل را تدوين كند يا افراد براي اينكه خود برنامهريزي كنند، آزاد باشند.
يكي از ويژگيهاي خاص روزگار ما اين است كه افراد نامهاي فراواني را براي پديدهاي يكسان به كار ميگيرند. يكي از معادلها براي سوسياليسم و كمونيسم، «برنامهريزي» است. هنگامي كه افراد از برنامهريزي سخن ميگويند، البته برنامهريزي مركزي را در نظر دارند كه به معناي يك برنامه تدوينشده از سوي دولت است؛ برنامهاي كه برنامهريزي را از سوي هر كسي مگر دولت منع ميكند.
نيكلاس كرفتس*
مترجم: محسن رنجبر
منبع: vox
افول نسبي اقتصاد بريتانيا در سراسر سده 20 ميلادي كه آن را «بيماري انگليسي» ميخوانند، گرفتاري مالي در اين كشور بود كه تنها در دهه 1980 از ميان رفت.
در اين مقاله نتايج تحقيق تازهاي بيان شده كه نشان ميدهد درمان اين بيماري را رقابت فراهم كرد. رشد بهرهوري تنها زماني دوباره آغاز شد كه بريتانيا به نظامي از رقابت و آزادي، شبيه به آنچه پيش از جنگ جهاني اول در اين كشور حاكم بود، بازگشت.
طي نزديك به 20 سال گذشته دگرگوني بزرگي در نگرش اقتصاددانان به ارتباط ميان رقابت در بازار توليدات و رشد اقتصادي رخ داده است. اين روزها دست كم براي اقتصادهاي پيشرفته «نزديك به مرز»، اين باور در سطح گستردهاي پذيرفته شده كه سياستهاي قدرتمند رقابتي، از رشد توليد پشتيباني ميكنند.
مدلهاي رشد درونزايي وجود دارند كه اين پيشبيني در آنها انجام ميشود و تحقيقاتي تجربي نيز انجام شدهاند كه بر اين پيشبيني مهر تاييد ميزنند. اگر بپذيريم كه رقابت اين نقش را در ميدان رشد اقتصادي بازي ميكند، گستره سياستهاي مناسب از سياستهاي رقابتي كه به گونهاي محدود تعريف شدهاند، فراتر ميرود و مثلا حذف نظارتها و آزادسازي تجاري را كه هر دو بر موانع ورود به صحنه كسبوكار اثر ميگذارند، شامل ميشود.
مسيرهاي گوناگوني وجود دارند كه رقابت ميتواند از طريق آنها بر توليد اثر بگذارد (و تجربه همه اين راهها را اثبات كرده است):
رضا سعيدي ساعي
بخش اول
هر شركتي ميتواند با بررسي واكنشهاي مشتريان نسبت به تغييرات اعمال شده در سیستم، میزان سود دهی خود را افزايش دهد.
طي دهه گذشته مديران شركتها از تاثیرات اثربخش تحليلها بر روند سوددهي شركتها آگاهي يافتهاند. رايانههاي پيشرفته و نرم افزارها امكان دسترسي و پردازش حجم عظيمي از دادهها را فراهم كردهاند. بر اساس برآوردهاي صورت گرفته، حجم اطلاعات جمعآوري شده در مورد مشتریان توسط كسبوكارهاي گوناگون طی سال 2010 از مجموع اطلاعات گردآوري شده در سالهاي گذشته بيشتر بوده است. حجم بالاي دادهها اين فرصت را براي شركتها به ارمغان آورده است تا در صورت يافتن راههاي موثر در استفاده ازاین دادهها سوددهي شرکت خود را افزايش دهند.
واقعيت اين است كه اغلب بنگاههاي اقتصادي در اين امر ناتوانند. انجام تحليلهایی كه روي تفسیر دادههاي بالا متمركز شده باشند، كار پيچيدهاي است. تعداد اندكي از بنگاههاي اقتصادي داراي توانمندي فني لازم براي راهاندازي برنامه تحليلي بدون عيب و نقص هستند. حتي شركتهايي كه سرمايه گذاري بزرگي در این زمينه انجام دادهاند، اغلب در تفسير درست نتايج حاصله با توجه به محدوديتها يا عدم امكان استفاده به موقع در راستای افزايش سوددهي شركت با مشكل مواجه ميشوند.
اكثر شركتها از تجربيات ساده كسبوكار منفعت بيشتري ميبرند. اين به آن علت است كه نتايج حاصله با استفاده از انجام مطالعه و تحقیقات روي روند كاري سازمان، معاملات و فعالیتهای گذشته به طور صحیح ترسیم میشوند. بنابراين مديران بايد مهارتهاي لازم براي استفاده از تكنيكهاي پایه تحقيق و پژوهش را نیز داشته باشند. به خصوص لازم است پذيراي روش «آزمون و يادگيري» نیز باشند: آزمايشهايي روي يك گروه از مشتريان انجام دهند و آزمايشهاي ديگري را با گروه شاهد انجام دهند. سپس نتايج حاصله را با هم مقايسه نمایند. معمولا روي گروه شاهد اقدامي صورت نميگيرد و از آنها به عنوان نمونه وضعيت فعلي مشتریان به عنوان شاهد براي مقايسه با وضعیت گروه مورد آزمایش قرار گرفته استفاده ميشود. رابطه علت و معلولي بين آزمایشهای انجام شده و نتايج حاصله معمولا روشن و قابل درك است. تجزيه و تحليل نتايج حاصله آسان است و دادههاي به دست آمده را به آساني میتوان تفسير كرد. روش آزمون و يادگيري به طور چشمگيري تاثيرگذار است. بازخوردهاي حاصل از تجربيات، هر چنداندك هم كه باشند، ميتوانند موجب تغيير در روند سوددهي شركت شوند. برخلاف توانمندی تحليل دادهها، توانمندی اجرای آزمایشها و کسب تجربيات مهارتي است كه تقريبا هر مديري ميتواند به دست بياورد. مسلما يافتن نقطه آغاز كار تا حدودي مشكل است و در اينجا سعي شده است راهنماييهاي لازم دراین زمینه ارائه شود.
پياده سازي اقدامات
براي بررسي واكنش مشتريان
پيش از اين، اجرای آزمایشات و استفاده از نتایج حاصله در بعضي از شاخههاي صنعت امري حياتي بوده است. كاتالوگی كه با پست ارسال ميشود، مسلما بخشي از يك آزمایش است. آزمودن و محك زدن محصولات، قيمتها، درخواستهاي موسسات خيريه و اقدامات بانكهايهاي ارائهدهنده كارتهاي اعتباري نیز بخشي از آزمونهای بازاريابي سازمانهای ذیربط ميباشد. شركتهاي بزرگ نظير كپيتال وان هزاران تجربه را براي بهبود روشهاي جذب مشتريان جديد، افزايش فروش، افزايش چرخه عمر مشتري و همچنين نحوه خاتمه دادن به روابط با مشترياني كه سوددهي مطلوب را براي بانك ندارند انجام دادهاند. با انجام اين اقدامات، شركت كپيتال وان كه در گذشته بخشي از بانك سيگنت بود، مسیر رشد و توسعه را به سرعت طی كرد و در حال حاضر به يك سازمان مستقل با ارزش بازاري بالغ بر 19 ميليارد دلار تبديل شده است.
سهولت امكان انجام آزمایش و كسب تجربیات در سازمانها بستگي به ميزان سهولت امكان بررسي و پردازش نتايج دارد. شركتهاي ارسال كننده بستههاي پستی، شركتهاي ارائه دهنده كاتالوگ محصولات و خرده فروشان آنلاين ميتوانند تك تك افراد را هدف بازار خود قرار دهند و واكنشها را مورد سنجش قرار دهند. اما بيشتر شركتها به گونهاي عمل ميكنند يا براي دستيابي به مشتريان از طريق كانالهايي اقدام ميكنند كه امكان به دست آوردن بازخورد قابل اطمينان را تقریبا غيرممكن ميسازد. يك مثال مناسب در اين زمينه تبليغات تلويزيوني است. شركت كوكاكولا تنها ميتواند چگونگي واكنش بينندگان را به تبليغاتش در حين برگزاري بازيهاي المپيك تخمين بزند و اثرات واقعی آن پس از بررسی پارامترهای مربوطه روشن خواهد شد. محدوديتي كه اصل معروف جان واناميكر نيز به آن اشاره دارد: نیمیاز پولی را که صرف تبلیغات کردم به هدر رفته است و مشکل دراین است که من نمیدانم کدام بخش از پول به هدر رفته است.
نداشتن يك مكانيسم موثر براي بررسی بازخوردها موجب ارجاع نمودن مبناي تصميمگيري بر پايه شهودي ميشود. یعنی میتوان نتایج را مستقيم و بدون استدلال درک نمود و آن را مبنای تصمیمگیری قرار داد. در عمل، اكثر شركتها دچار مشكل ميشوند: خيلي از شركتها تنها داراي توانايي انجام آزمونها به صورت كلي ميباشند یا مجبور به مقايسه نمودن رفتارهاي غير هم ارز گروه آزمایش و گروه شاهد براي ارزيابي واكنشها میشوند.
اگر شركت اپل4 بخواهد تجربياتي را در زمينه قيمتگذاري محصول آيفون جديد كسب نمايد، ملزم به پرداخت هزينههاي مختلف در كشورهاي مختلف و نظارت بر واكنشهاي مشتريان خواهد بود. به طور كلي، كسب تجربه در زمينه قيمت گذاري و سياستگذاري در زمينه محصول بسيار آسانتر از مديريت مجاري سازماني توزيع يا سياستگذاري در زمينه تبليغات است. همچنين انجام آزمایشات و كسب تجربيات در زمينه پارامترهاي مربوط به مصرف كننده بسیار آسانتر از پارامترهاي مربوط به كسبوكار شركتها ميباشد. در بازارهاي B2B مشتريان بالقوه بيشتري نسبت به بازارهای B2C وجود دارند كه به عنوان موضوع مورد آزمایش میتوان از آنها استفاده كرد.
ماخذ: دنیای اقتصاد

سریما نازاریان
منبع: KellogInsight
چرا به افرادی که نمیشناسیم اعتماد میکنیم؟
اعتماد یک عنصر مهم در موفقیت یک ارتباط کاری است، ولی این موضوع ریسک هم به همراه دارد. سرپرستی که به یکی از کارکنانش براي انجام یک کار مهم اطمینان میکند و آن کارمند آن کار مهم را به خوبی انجام نمیدهد، ممکن است سر این موضوع یک پاداش بزرگ یا حتی مقامش را از دست بدهد.
با توجه به ریسکی که به آن اشاره شد، ایجاد اعتماد میان طرفین نیازمند زمان است تا به افراد اجازه داده شود میزان قابل اطمینان بودن یکدیگر را بسنجند، ولی برخی از تصمیمات هم هستند که بدون شناخت قبلی صورت میگیرند.
حال سوال این است که چه چیزی باعث میشود ما به کسی که نمیشناسیم اعتماد کنیم؟
برای پاسخ دادن به این سوال، جمعی از اساتید دانشگاه نورتوسترن دست به کار شدند. آنها برای ایجاد اعتماد میان مردم از برخی نشانههای کوچک ناخودآگاه استفاده کردند، نشانههایی از قبیل نام یک دوست قدیمیمورد اعتماد. یافتههای آنها نشان میدهد که چرا بعضی وقتها ما بدون شناختن یک غریبه به او اطمینان میکنیم و در عین حال توضیح میدهد که چرا گاهی حتی زیرکترین سرمایهگذاران هم فریب کلاهبرداران را میخورند.
در آزمایشی که انجام شد، از فرد مورد آزمایش درخواست میشد مقداری پول را به یک نفر خاص ارسال کند. به فرد مورد نظر گفته میشد که دریافتکننده، سه برابر مقداری که او ارسال میکند را دریافت میکند و سپس میتواند هر مقداری از آن را که خواست برای فرستنده پس بفرستد. مسلما در این آزمایش، فرستادن مقادیر زیادی پول برای گیرنده، نشاندهنده اعتماد زیاد به او است؛ چرا که گیرنده میتواند هیچ پولی را پس نفرستد.
قبل از فرستادن پول، از افراد خواسته شد لیستی از نام افراد مورد اعتماد و افرادی که به آنها اعتماد ندارند را تهیه کنند. سپس با استفاده از این اسامی، نام افرادی که قرار بود به آنها پول بفرستند را مشخص کردند. نتیجه این بود که افرادی که نام آشنایان مورد اعتمادشان را روی پاکت میدیدند، معمولا پول بیشتری ارسال میکردند و بیشتر احساس میکردند که پولی که میفرستند را دوباره پس خواهند گرفت.
سپس آزمایش با نام اشیای مورد علاقه و نام اشیایی که افراد به آنها علاقه نداشتند تکرار شد. نتیجه این بود که افراد تنها به دلیل نام اشیای مورد علاقهشان اطمینان خاصی به گیرنده نمیکردند. این موضوع مشخص کرد که احساس اعتماد احساسی است که در روابط انسانی ریشه دارد و فراتر از داشتن تنها یک حس خوب است.
استخراج اعتماد
تحقیقات نشان میدهند که افراد در صورتی که احساس کنند یکدیگر را در آینده هم خواهند دید، معمولا اعتماد بیشتری نسبت به یکدیگر نشان میدهند. انتظار متقابل بودن اعتماد هم در این میان نقش مهمیدارد. اعتماد در عین حال نسبت به سازمانهای مثبت مانند مدارس و کلیساها هم وجود دارد. برای مثال در صورتی که خریداران احساس کنند که در آینده هم یک فروشنده خاص خودرو را ملاقات خواهند کرد یا مثلا اگر احساس کنند که در مقابل خودرویی که میخرند فروشنده هم نیازمند کالایی است که خود خریدار تولید میکند، در این صورت احتمال اینکه به آن فروشنده اعتماد کنند هم بیشتر میشود یا مثلا زمانی که شما اظهار میکنید که کالاهایتان حاصل دسترنج جمعی از دانشآموزان یا فقرا است، افراد بیشتر از حالتی که بدانند این کالا در یک کارخانه تولید شده است، به آن اعتماد میکنند و حاضرند آن را بخرند.
محققین میگویند که آنها ساختارهای ذهنی ایجاد میکنند که باعث میشود افراد احساس کنند که کارها در آینده چگونه پیش خواهند رفت. به اینترتیب است که مثلا افراد یک گروه ساخت فیلم بدون اینکه از قبل یکدیگر را بشناسند یا هر گونه همکاری قبلی با یکدیگر داشته باشند، به یکدیگر اعتماد میکنند که هر کدام کار خودشان را به خوبی انجام دهند. این مدلها به صورت داخلی در طول زمان در ذهن ما ایجاد میشوند و همینها هستند که به ما کمک میکنند تصمیم بگیریم به چه کسی اعتماد داریم و به چه کسی نداریم.
تصمیماتی که بالقوه پرریسک هستند، ممکن است حتی در ناخود آگاه افراد شکل بگیرند، حتی قبل از اینکه زمان لازم برای بررسی سایر مشخصات افراد مانند میزان اعتبار آنها وجود داشته باشد. این فرآیند میتواند باعث بهبود کارآیی روابط اجتماعی شود، ولی این موضوع در عین حال آسیب پذیری افراد در مقابل کلاهبرداری را هم بیشتر میکند. فرض کنید فردی یکی از طرفداران پر و پا قرص یک موسیقیدان معروف است. حال یک کلاهبردار با فهمیدن این نام، به سادگی میتواند خود را با این نام به فرد مورد نظر معرفی کند و از اعتمادی که او به این نام دارد، به نفع خودش سوءاستفاده کند.
برخی از کلاهبرداران بزرگ ممکن است به صورت آگاهانه یا حتی ناآگاهانه از این سیستم استفاده کرده باشند، به اینترتیب که نام افراد مختلف را در لیست مشتریانشان قرار دهند. حال افراد با دیدن نامهای افرادی که به آنها اعتماد دارند در این لیست، به آن کلاهبردار هم اعتماد میکنند و به اینترتیب فریب او را میخورند. البته این موضوع یک جنبه منفی هم برای نامهای آن کلاهبردار دارد، چرا که پس از برملا شدن دست او، افراد دیگر به افرادی با نام مشابه او اطمینان نمیکنند.
کلاهبرداران از نامهايي استفاده میکنند که در افراد اعتماد ایجاد کنند. ولی از این موضوع میتوان بهره مثبت هم گرفت. بهرهای مانند اینکه سازمانها میتوانند از این موضوع استفاده کنند و در میان مشتریانشان اعتماد ایجاد کنند یا مدیران میتوانند با استفاده کردن از افراد محبوب و مديراني که افراد به آنها اعتماد دارند، در میان افراد هم اعتماد ایجاد کنند.
از این موضوع حتی فراتر از اینها هم میتوان استفاده کرد. برای مثال برای ایجاد یک محیط با اعتماد در مذاکرات خرید. مثلا اگر شما میخواهید خودروی دست دومی را از یک فروشنده بخرید در صورتی که در این میان اعتماد متقابل وجود داشته باشد، افراد میتوانند ترجیحاتشان را با یکدیگر در میان بگذارند و راحتتر به یک موافقت نامه برسند. شاید برای شما گارانتی یک کالا مهمتر از قیمت آن باشد و برای فروشنده قیمت مهمتر از گارانتی باشد.
نام خود افراد
جالب است بدانید که نام افراد در انتخابهایی که میکنند مانند انتخاب یک برند خاص یا خرید روزانه تاثیرگذار است. مثلا میدانید که فردی که نامش کراگیس باشد با احتمال بیشتری یک کوکا کولا را برای نوشیدن انتخاب میکند و فردی که نامش پیتر باشد، پپسی راترجیح میدهد؟
افراد با نامشان رابطه بسیار پیچیدهای دارند. به اینترتیب که افراد از آنجایی که خودشان را دوست دارند، نامشان و حروف موجود در نامشان را هم خیلی دوست دارند و به همین دلیل هم نسبت به مارکهایی که در آنها حروف نام خودشان وجود داشته باشد هم حس خوبی دارند.
حال سوال اینجا است که این موضوع مشخصا در چه زمانی خودش را نشان میدهد؟ جواب اینجاست که افراد زمانی که احساس میکنند اعتماد به نفسشان ضعیف شده است یا نیاز شدیدی به یک کالا دارند، با احتمال بیشتری کالاهایی را بر میگزینند که نام برندشان مشابه نام خودشان باشد. برای مثال زمانی که افراد وارد رستورانهای بسیار گران قیمت میشوند، به تجربه اعتماد به نفسشان پایین میآید. حال زمانی که گارسون به آنها لیست غذاها و نوشیدنیهای موجود را نشان میدهد، آنها با احتمال بیشتری غذاها و نوشیدنیهایی را انتخاب میکنند که نام آنها حروف مشترکی با نام خودشان داشته باشد؛ چرا که احساس میکنند آن غذا یا نوشیدنی تاییدی از خودشان در منوی آن رستوران گران قیمت است و به گونهای اعتبار بخش خودشان است یا برای مثال زمانی که از افراد خواسته میشود که یکی از صفات خودشان را بگویند که دوست داشتند بتوانند تغییرش دهند را بیان کنند و پس از آن از آنها خواسته میشود که یک نوشیدنی را برای خوردن انتخاب کنند، از آنجایی که در زمان فکر کردن به صفات منفیشان اعتماد به نفسشان کاهش پیدا کرده است، افراد برای برگرداندن اعتماد به نفسشانترجیح میدهند نوشیدنیاي را انتخاب کنند که نامشان مشابه نام خودشان باشد. براي مثال حالتی که افراد نیاز شدیدی به یک کالا دارند، زمانی است که افراد به فرض احساس گرسنگی شدیدی میکنند و میخواهند یک برند شکلات را برای خوردن انتخاب کنند. در این میان افراد معمولا به سمت برندی کشیده میشوند که حروف اول نام آنها با حروف اول نام خودشان مشترک باشد.
اگر از افراد پرسیده شود که چه حروفی از الفبا راترجیح میدهند، معمولا بیشتر از سایر افراد حروف نام خودشان را انتخاب میکنند. به همین دلیل است که افراد معمولا در تصمیمات مهم زندگیشان مانند خرید کالاهای گرانبها، انتخاب شغل یا حتی شریک زندگیشان، معمولا چیزهایی را انتخاب میکنند که یادآور نام خودشان باشد. چرا که معمولا زمانی احساسات آدمها بیشترین تاثیر را در انتخاب آنها میگذارد که احساس کنند تصمیمی که دارند میگیرند بسیار مهم و حیاتی است. مثلا تحقیقات نشان میدهد که فراوانی نام دنیس در میان دندانپزشکان خیلی زیاد است یا افرادی که نامشان لوئیس است و در آمریکا زندگی میکنند، نسبت به افراد دیگر، به احتمال بیشتری به لوئیزیانا میروند.
البته همان طور که شما هم حدس زدید، تاثیر حروف نام فرد همیشگی نیست و تنها زمانی عمل میکند که افراد میخواهند بر اساس احساسشان چیزی را انتخاب کنند. حال مدیران میتوانند از این تاثیرات استفاده کنند. چگونه؟ زمانی که میخواهید برای گروه خاصی از مشتریانتان که محدود هستند کالای خاصی را ارائه دهید، نام کالا را با توجه به نام افراد گروه هدف انتخاب کنید و احتمال انتخاب شدن کالایتان توسط مشتری را افزایش دهید. از طرف دیگر زمانی که محصولی را میخواهید با استفاده از اینترنت به فروش برسانید و برای مثال مشتری شما قبل از ورود به سایتتان نامش را وارد میکند، میتوانید نام فروشنده را با توجه به نام مشتری انتخاب کنید.
از طرف دیگر، از آنجایی که تاثیر حروف نام افراد زمانی بیشترین تاثیر را دارد که اعتماد به نفس افراد تهدید شده است، مسلما از این موضوع در صنایع کالاهای آرایشی یا لوکس، بسیار بیشتر میتوان استفاده کرد تا مثلا در تولید تایر کامیون!
ماخذ: دنیای اقتصاد

لودويگ فن ميزس
مترجم: حسين راستگو
منبع: Capitalism Magazine
محاسبه اقتصادي و بنابراين همه برنامهريزيهاي تكنولوژيك تنها در صورتي امكانپذيرند كه قيمتهاي پولي وجود داشته باشند، نه تنها براي كالاهاي مصرفي، بلكه همچنين براي عوامل توليد.
هنگامي كه نوبت به گزينش ميان سوسياليسم و كاپيتاليسم در حكم نظام اقتصادي ميرسد، مساله تا اندازهاي فرق ميكند. نويسندگان سوسياليست هيچ گاه گمان نميكردند كه صنايع جديد و همه فعاليتهاي كسبوكار مدرن بر محاسبه استوار باشد. مهندسان به هيچ رو تنها كساني نيستند كه برنامهها و طرحهايي را بر پايه محاسبه پيريزي ميكنند. اهالي كسبوكار نيز بايد همين كار را انجام دهند. محاسبات اين افراد همگي بر اين حقيقت استوار است كه در اقتصاد بازار، قيمتهاي پولي كالاها نه تنها مصرفكننده را آگاه ميسازد، بلكه اطلاعاتي حياتي و بسيار مهم را درباره عوامل توليد براي اهالي كسبوكار فراهم ميآورد. كاركرد اصلي بازار تنها تعيين هزينه آخرين بخش از فرآيند توليد و تحويل كالاها به مصرفكنندگان نيست، بلكه تعيين هزينه مراحل پيشين نيز هست. كل نظام بازار به اين نكته منوط است كه ميان تجارتپيشگان گوناگوني كه در پيشنهاد قيمت براي دستيابي به عوامل توليد (مواد خام، ماشينآلات، ابزارها) و نيز در پيشنهاد قيمت براي در اختيار گرفتن عامل انساني توليد يا همان دستمزد پرداختشده به كارگر با يكديگر رقابت ميكنند، تقسيم كار ذهنا محاسبهشدهاي وجود دارد. اين گونه محاسبات افراد فعال در حوزه كسبوكار نميتواند در نبود قيمتهاي عرضهشده از جانب بازار انجام گيرد.
جفری وود
مترجم: جعفر خیرخواهان
افزايش عايدي اوراق قرضه، رشد اقتصادي را كند خواهد كرد
در بهار و تابستان 1994، نرخهاي بهره بلندمدت- عايدي كه به اوراق قرضه دولتي داده ميشود- نه فقط در انگلستان، بلكه در همه جاي جهان (اگر چه در حد و اندازه متفاوت) به شدت افزايش يافت. در هر جايي درباره پيامدهاي آن بحث ميشد.
در برخي كشورها استدلال ميشد كه افزايش نرخ بهره به اين معناست كه بانك مركزي نيازي به سياست پولي انقباضي براي كند كردن اقتصاد ندارد. در ساير کشورها ترس از اين بود كه افزايش نرخ، ركود اقتصادي را وارد دورهاي طولاني ميکند كه قبلا به نظر ميرسيد پايان يافته است. در هر صورت اين طور ديده ميشد كه اجماعي وجود دارد كه افزايش نرخ، دست کم براي دورهاي كه كم هم نيست بر اقتصاد تاثير ميگذارد بهطوري كه رشد اقتصادي را كند كرده يا حتي منفي ميسازد.
همچنين بحثهاي محدودتري در اينباره وجود داشت كه چرا اين افزايش نرخ رخ داده بود اما شگفتآور است كه هيچكس اين را با بحث پيامد ارزش نرخ پيوند نميداد. اين مايه تاسف است چون كه اگر آنها اين كار را كرده بودند شايد به نتيجهگيريهاي تا حدودي متفاوت ميرسيدند.
بازده اوراق قرضه بلندمدت دولتي دو بخش دارد- نرخ بهره واقعي و نرخ تورم مورد انتظار در طول عمر ورقه قرضه. جمع اين دو است كه نرخ بهره اوراق قرضه را تعيين ميكند. عنصر نخست بازده به قیمتهای واقعی است که وامدهندگان دریافت میکنند. این مبلغی است که آنها بابت خودداري از مصرف در زمان حال به دست ميآورند، يعني افزايش در قدرت خريد آينده كه آنها به خاطر وامدادن پولشان به جاي خرج كردن آن به دست ميآورند. اين بازده تاثيري از تورم نميپذيرد. در واقع ميتوان اين را به شكل واحدهاي فيزيكي از هر آنچه پول وام داده شده براي توليد آن استفاده شده است، پرداخت. معمولا اين بازده را به صورت فيزيكي نميپردازند اما تنها دليل آن اين است كه در يك اقتصاد پولي راحتتر است كه مبادلات از طريق پول صورت بگيرد به جاي اينكه مثلا دوچرخه يا نوشيدني بدهيم. اين بازده بيانگر افزايش واقعي در قدرت خريد در نتيجه پسانداز كردن و سپس وام دادن آن پسانداز است. وامگيرندگان مايل هستند تا آن بازده را بپردازند چون پيش خود حساب ميكنند كه با وام گرفتن و خرج كردن پول ديگران، آنها بازدهي به دست خواهند آورد كه جبران مبلغ بهرهاي كه به وامدهندگان خواهند داد را ميكند. بنا بر اين نرخ واقعي با عرضه پساندازها و تقاضا براي وجوه مالي جهت سرمايهگذاري تعيين ميشود. اگر مردم تمايل بيشتري به پسانداز كردن پيدا كنند، نرخ واقعي كاهش خواهد يافت و برعكس آن. در مورد وامدهندگان اگر آنها پروژههاي سرمايهگذاري بيشتر يا بهتري را ببينند، حاضر خواهند بود نرخ واقعي بالاتري را پيشنهاد دهند؛ اما اگر پروژههاي سرمايهگذاري جذاب، نايابتر شوند نرخ واقعي كاهش خواهد يافت.
به عبارت ديگر نرخ بهره واقعي، قيمتي است كه در واكنش به تغييرات در اشتياق به مصرف اكنون نسبت به مصرف بعدتر و در واكنش به تغييرات در تقاضا براي وجوه مالي جهت سرمايهگذاري بالا و پايين ميرود.
درباره تورم مورد انتظار چه بگوييم؟ وامدهندگان ميخواهند بابت هر گونه كاهش ارزش پول كه فكر ميكنند طي دوره وام رخ خواهد داد جبران خسارت شوند. در غير اين صورت، با پولي كه به آنها در آينده بر خواهد گشت، نخواهند توانست آنچه را كه ميتوانستند وقتي كه پولشان را وام دادند، بخرند در موعد بازپرداخت وام خریداری کنند- وضعيت اقتصادي آنها در نتيجه پسانداز كردن بدتر خواهد شد. اگر وامدهندگان اين جبران خسارت را مطالبه نكنند، سود بادآوردهاي نصيب وامگيرندگان خواهد شد چون كه آنها با نرخ بهره واقعي منفي وام گرفتهاند. افزايش عايدي اوراق قرضه از كجا شروع شده است؟
بهره اوراق قرضه به دو دليل افزايش مییابد. اينكه نرخ بهره واقعي يا نرخ تورم انتظاري (يا يك كمي از هر دو) افزايش يافته باشد. پيامدهاي اين مساله براي اقتصاد چيست؟
اگر نرخهاي بهره واقعي بالا رفته باشد، تغييري در تقاضا نسبت به عرضه كالاهاي مصرفي يا كالاهاي سرمايهگذاري بوجود آمده است. هيچ دليلي وجود ندارد كه اين بايد بر «كل» فعاليت اقتصادي تاثير بگذارد. اين تغيير قطعا بر «تركيب» محصول اقتصاد تاثير خواهد گذاشت و احتمالا در زماني كه منابع از يك فعاليت به فعاليت ديگر حركت ميكند، افت گذرايي در توليد كل خواهيم داشت. اما هيچ دليلي وجود ندارد كه چنين افزايش نرخي، بايد بيش از يك اثر بسيار موقت بر فعاليت اقتصادي، تاثير ديگري هم داشته باشد.
درباره تورم انتظاري چه ميگوييم؟ اگر تورم انتظاري افزايش يابد، مردم از نگهداري داراييهايی كه به تورم آسيبپذير هستند به سمت نگهداري داراييهايي حركت ميكنند كه مقداري حمايت در برابر تورم به آنها بدهد. براي مثال آنها از نگهداري پول نقد يا حسابهاي بانكي كه به آنها بهره نميپردازد، خودداري خواهند كرد. اين اتفاق چه تاثيري بر اقتصاد خواهد داشت؟ تا آن حد كه اين اتفاق محسوس و قابل توجه باشد باعث تقويت تقاضا خواهد شد، چون كه افزايش- شايد موقتي- در تقاضا براي كالاها خواهيم داشت. خلاصه بحث اينكه، هيچ دليلي وجود ندارد كه افزايش عايدي اوراق قرضه، رشد اقتصادي را كند نمايد. خطا از آنجا سرچشمه ميگيرد كه فراموش كنيم عايدي ورقه قرضه يك قيمت است. هرگز نميتوان پيامدهاي تغيير قيمت را بحث كرد بدون اينكه بدانيم چرا اين اتفاق افتاده است. قيمتها در واكنش به تغييرات بوجود آمده در اقتصاد تغيير ميكنند. فقط وقتي بدانيم اين تغييرات چه هستند ميتوان درباره پيامدهاي حركت قيمت ناشی شده از آن تغيير، به شكل معقول و منطقي بحث كرد. تغيير در عايدي اوراق قرضه- يا در هر قيمت ديگري- اثراتی بر اقتصاد دارد كه بستگي به علت تغيير قيمت پيدا ميكند. قيمتها آنچه را در اقتصاد اتفاق ميافتد، بازتاب ميدهند. فراموشی اين اصل ميتواند منجر به پذيرش اين ادعاي نادرست به عنوان يك اصل درست شود كه عايدي اوراق بهادار است كه بر فعاليت اقتصادي تاثير ميگذارد. برخورد با ساير قيمتها به همين شيوه نيز ميتواند به پذيرش بسياري از باورهاي نادرست ديگر منجر شود؛ اما پرداختن به آنها را به فرصتي ديگر موكول ميكنيم.
ماخذ:دنیای اقتصاد
بحرامترجم: حسين راستگو
منبع: اكونوميست
اسپانيا چه قدر شكننده است؟ پاسخ به اين بستگي دارد كه كدام اسپانيا را در نظر داريد.
ن بدهيهاي دولتي اروپا پيش از اين يونان، ايرلند و پرتغال را در خود فروبرده، اما نگراني واقعي اين است كه بحران ميتواند دامن اقتصاد بزرگ را نيز بگيرد. اسپانيا كه جيديپياش تقريبا دو برابر مجموع جيديپي اين سه كشور نجاتيافته است، از مدتها پيش مايه نگراني بوده. هر چند اين كشور با بدهيهاي دولتي نسبتا اندكي (معادل 36 درصد جيديپي آن در سال 2007) پا به دوره بحراني گذاشت، اما اين رقم تا پايان سال 2011 به خاطر كسريهاي بزرگ اقتصاد اين كشور تقريبا به 68 درصد افزايش خواهد يافت. بدتر اينكه اسپانيا چندين مورد از ضعفهاي اقتصادهاي كوچكتر مانند عدم رقابتپذيري و كسريهاي بزرگ حساب جاري را نيز دارد.
مهران دبيرسپهري
«معاون نظارت و هماهنگي در سياستهاي اقتصادي معاون اول رييسجمهور، يک سوم تورم موجود را ناشي از اجراي هدفمندي يارانهها دانست. آقامحمدي افزود: تنها حدود 35 درصد از تورم موجود از محل هدفمندي يارانهها ايجاد شده است.»
(دنياي اقتصاد 4/5/90)
شايد همان خبرهاي مختلف از درآمدهاي نجومي فوتباليستها باعث شد تا سازمان ليگ سقف مشخصي را براي قرارداد آنها در نظر بگيرد. اين موضوع واكنشهاي مختلفي را در جامعه فوتبالي ايران برانگيخته است و خيليها به شكلهاي مختلف سعي ميكنند قانون را به اصطلاح دور بزنند. موافقان و مخالفان اين طرح هركدام دلايل خاص خودشان را براي اجرا يا عدم اجراي قانون سقف قراردادها ارائه ميكنند. نكته جالب تر قضيه تعيين مبلغ مساوي در سقف قراردادها براي بازيكنان و مربيان است .به هرحال مخاطبان زيادي به دانستن رقم قرارداد فوتباليستها علاقه دارند. در جدول زير كه جامجم آنلاين آن را تدارك ديده، قرارداد فصل گذشته تيمهاي ليگ برتري در اختيار علاقهمندان قرار گرفته است. شايد اينگونه بخشي از پرسشهاي بيشمار در اين باره به جواب برسند.
ماخذ:دنیای اقتصاد
هنري هازليت
مترجم: محسن رنجبر، نيلوفر اورعي
1
از زمانهاي بسيار قديم، ضربالمثلها فضايل پسانداز را به ما آموختهاند و نسبت به پيامدهاي ولخرجي و اسرافكاري هشدار دادهاند.
حكمت ضربالمثلها بازتابي است از داوريهاي رايج اخلاقي بشر و نيز قضاوتهاي صرفا دورانديشانه آنها، اما هميشه آدمهايي ولخرج وجود داشتهاند و از قرار معلوم هميشه نظريهپردازاني براي عقلاني جلوه دادن اسرافكاري آنها حاضر بودهاند.
اقتصاددانان كلاسيك با رد توهمات روزگار خود نشان دادند كه سياستهاي پساندازي كه بيشترين نفع را براي فرد به همراه ميآورند، به بهترين شكلي به نفع كشور نيز هستند. آنها نشان دادند كه پساندازكننده عقلايي با انجام پيشبينيهاي ضروري درباره آينده خود به كل جامعه آسيب نميزند، كه كمك ميكند، اما امروز فضيلت كهن صرفهجويي همچون دفاع اقتصاددانان كلاسيك از آن، بار ديگر به دلايلي كه ادعا ميشود تازهاند، زير تاخت و تاز قرار گرفتهاند و در همين حال مكتب مقابل آن يعني خرج پول مد شده است.
به باور من بهترين كار براي اينكه نكته بنيادين در اين ميان را تا جايي كه امكان دارد روشن كنيم، اين است كه بحث را با مثال كلاسيكي كه باستيا به كار ميبرد آغاز كنيم. دو برادر را در نظر ميگيريم كه يكي ولخرج و ديگري آيندهنگر و دورانديش است و هر كدام مبلغي پول كه هر سال درآمدي 5 هزار دلاري را به بار ميآورد، به ارث بردهاند. ماليات بر درآمد را ناديده ميگيريم و نيز توجهي نميكنيم كه آيا اين دو برادر مجبورند براي گذران زندگي كار كنند يا خير و آيا درآمد خود را صرف كارهاي خيريه ميكنند يا نه، چون اين دست مسائل ربطي به هدف كنوني ما ندارند.
در شرایط رقابتی بازار امروز، بدست آوردن جایگاه مناسب در ذهن مصرفکننده، بگونهای که مصرفکننده وفادار شرکت باشد، از اهمیت والایی برخوردار است، از جمله عواملی که در رسیدن به چنین جایگاهی در ذهن مشتریان مؤثر است، ارزش ویژه مارک تجاری شرکت میباشد.
تحقیقات انجام شده در این زمینه، حاکی از آن است که ارزش ویژه مارک تجاری یک مفهوم بسیار مهم در نیت خرید مجدد توسط مشتریان تلقی میشود، چرا که فروشندگان میتوانند به مزیتهای رقابتی بالا از یک مارک تجاری قوی دست یابند، که می تواند شامل کاهش هزینه های جذب مشتریان جدید،کاهش حساسیت مشتریان به تغییرات قیمت،منافع حاصل از ارزش طول عمر مشتری وافزایش موانع برای ورود رقبای جدید باشد. مشتری زمانی اقدام به خرید مجدد از یک مارک تجاری را می نمایند که رضایتمندی بالایی را هنگام استفاده از آن مارک داشته باشد . در سال ۱۹۹۱آکر جهت عقلایی کردن ارزش ویژه مارک تجاری در راستای نیت خرید مجدد توسط مشتریان ، آنرا در ۵ بعد معرفی کرد:
وفاداری به مارک تجاری، آگاهی از مارک تجاری، ادراک از کیفیت و تداعی ذهنی از مارک تجاری.
اولین مدل از ارزش ویژه مارک تجاری مشتری محور را که فاکتورهای خرید مجدد مشتریان از مارک را نشان می دهد در سال ۱۹۹۳ توسط کلر ارائه شده است ، طبق نظروی یک مارک تجاری میتواند اثر مثبت(یا منفی) را بر خواستههای مشتری، زمانی که مشتریان به هریک از عناصر آمیخته بازاریابی واکنش مطلوب (یا نامطلوب) را نشان دهند، داشته باشد. ارزش ویژه مارک تجاری زمانی مشتری محور است که در ذهن مصرفکننده این مارک تجاری، مشهور، پرطرفدار، قوی و بینظیر باشد. لاسار ارزش ویژه مارک تجاری مشتری محور را شامل دو جزء میداند که این دو جزء عبارتند از:
قدرت مارک تجاری و ارزش ویژه مارک تجاری.
یوو و دانتو (۲۰۰۱) براساس مدل مفهومی کلر یک مدل چند بعدی از ارزش ویژه مارک تجاری مشتری محور MBE)] را پیشنهاد دادند و دریافتند که ارزش ویژه مارک تجاری میتواند شامل وفاداری به مارک تجاری، ادراک از کیفیت و تداعی مارک تجاری باشد، کلر نیز در همان سال یک مدل جدیدی از ارزش ویژه مارک تجاری مشتری محور را ارائه داد و آنرا مدل هرمی نام نهاد. نته میر (۲۰۰۴) پیشنهاد داد که ارزش ویژه مارک تجاری بایستی بوسیله سه عنصر مورد ارزیابی قرار گیرد: کیفیت درک شده، بیهمتایی و رضایت کامل جهت پرداخت با قیمت بالاتر.
نویسندگان:
دکتر مجتبی رمضانی* ، عضو هیئت علمی و مدیر گروه دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب
محمد رسولی دیزجی
دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته مدیریت صنعتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب


در طی دهه های اخیر جهان شاهد تغییرات مستمری بوده که این دوره را از دوره های پیشین جدا می سازد. پیامدها و اثرات «جامعه ارتباطی جدید» که مبتنی بر فناوری های پیچیده هستند، زندگی انسان را به حدی تحت تأثیر قرار داده که استفاده از آنها را اجتناب ناپذیر ساخته است.
رشته بازاریابی نیز به واسطه تغییرات دنیای مدرن بیش از سایر رشته ها در دو دهه گذشته متأثر گردیده است. در کنار توسعه و تحول مفهوم بازاریابی، برخی فنون جدید نیز به وجود آمده اند. یکی از این فنون که در میان نظریه پردازان و پژوهشگران بازاریابی به موضوعی مهم بدل گردیده مدیریت الکترونیک ارتباط با مشتریان (e CRM) است. لزوم برقراری و توسعه ارتباطی مستحکم و پایدار با مشتری، هزینه کم نسبی نگهداری مشتریان جدید در مقابل یافتن مشتریان جدید و در نهایت اهمیت تمرکز بر مشتریان کلیدی به عنوان موثرترین منابع سودآوری، بنگاهها را واداشته است تا سرمایه گذاری سنگینی روی سامانه های ارتباط با مشتریان انجام دهند.
امروزه مسأله اصلی که سازمان ها بر آن متمرکز شده اند ایجاد روابطی مداوم و در سطح بالا با مشتریان و ارباب رجوع خود و پاسخ گویی به هنگام به نیازها و تقاضاهای ایشان است. ایجاد و برقراری ارتباط با مشتریان اهمیت ویژه ای برای شرکت های بیمه کوچکتر و تازه تأسیس دارد. پاسخ گویی به نیازهای مشتریان همراه با انعطاف و قابلیت انطباق یکی از فرصت های کلیدی برای شرکت های بیمه خصوصی در مقابله با رقبای قدیمی تر و بزرگتر ایشان است. ارتباطات در شرکت های بیمه ایرانی عمدتاً به صورت سنتی و به شکل ارتباط رو در رو با مشتریان و بدون استفاده از نرم افزارها و ابزارهای پشتیبان انجام می شده است.
در صنعت بیمه ایران، تعداد کمی از شرکت های بیمه به استفاده از فناوری اطلاعات برای پشتیبانی از اهداف CRM خود پرداخته اند و شرکت هایی که بخواهند در بازار داخلی امروز و همچنین بازار رقابت جهانی فردا رقابت نمایند نمی توانند اصول ارتباط با مشتریان و منافع ناشی از به کارگیری e CRM را نادیده بگیرند. سامانه e CRM در کشور ما و در صنایع مختلف به صورتی بسیار سطحی فعال گردیده و متأسفانه متمرکز بر ایجاد آگاهی در میان مشتریان در زمینه استفاده از تخفیفات به منظور جذب بیشتر آنها و با کمترین عنایت به مبحث اساسی برقراری ارتباط بلندمدت و اثربخش با مشتری به فعالیت خود ادامه می دهد.
در ادامه مطلب، به منظور طرح صحیح بحث و فراهم سازی زمینه ای مناسب با ارائه شرح مختصری درباره شرایط کلی بازار بیمه ایران، به بررسی مفاهیمی چون بازاریابی رابطه مند و مدیریت ارتباط با مشتریان پرداخته و در نهایت با بحث پیرامون مدیریت ارتباط با مشتریان الکترونیک (e CRM) به مزایا و فرصت های ناشی از به کارگیری این سامانه در صنعت بیمه می پردازیم.
ویژگی های فعالیت بازاریابی در صنعت بیمه
در صنعت بیمه شیوه نوینی از تفکر در حال نمو است که به دنبال عبور از بازاریابی مبادله ای به سوی مفهوم بازاریابی رابطه مند است زیرا شرکت های بیمه نیز به این مهم واقف گردیده اند که برای کسب موفقیت باید قادر باشند تا مشتریان را نسبت به مفید بودن محصولات و استحکام بازار خود اقناع نمایند. در اینجا گفتاری از ادوارد دمینگز شایان توجه به نظر می رسد:
«سود در تجارت، مستلزم مراجعه دوباره مشتری است، مشتریانی که به داشتن کالا یا خدمات شما مباهات کرده و دوستانشان را هم به مصرف کالا یا خدمات شما تشویق میکنند. بنابراین باید سنجش رضایت مشتریان را در فرایندهای کاری منظور کرد».
در شرایط بحرانی کنونی در اقتصاد جهانی، جلب اعتماد مشتری عنصری حیاتی برای صنعت بیمه بوده و حتی در کوتاه- مدت نقدینگی به عنوان هدف مد نظر است چرا که بقای سازمان را تضمین می نماید. در میان و بلند مدت هدف شرکت بیمه می بایست یکپارچه سازی اعتماد مشتریان بیمه و اهداف مدیران در قالب افزایش وفاداری مشتریان باشد. با توجه به مأموریت و فلسفه وجودی شرکت های بیمه، حرکت از بازاریابی و نگرش سنتی به مشتری به سوی نگرشی ارزش محور ضروریمی باشد. این مقاله به دنبال تبیین ضرورت تسری این تغییر نگرش در میان عموم فعالان صنعت بیمه می باشد.
رویکرد نامناسب شکل گرفته در صنعت بیمه مبنی بر جذب هر چه بیشتر مشتریان عمده (شرکت ها) با اتکای صرف بر کاهش حق بیمه (قیمت) در پی اقدام بیمه مرکزی ایران در حذف تعرفه ها و محدودیت های صدور، آینده صنعت را با تردیدهای جدی مواجه خواهد کرد و در نهایت به ضرر تمام دست اندرکاران و افراد ذیربط صنعت است. رویکرد جاری به بازاریابی تنها معطوف به جلب مشتری جدید، آن هم با استفاده از شیوه هایی است که اغلب مبنای آن مجذوب کردن، نمایش احترام و در نهایت متقاعد نمودن وی در هنگام مذاکره می باشد و این در حالی است که حلقه گمشده در این میان، ارتباط مستمر و جلب رضایت مشتریان بوده که همانا اساسی ترین عنصر در حفظ و نگهداری آنها می باشد.
به طور قطع نمی توان نقش تکنیک های بازاریابی را در جلب اعتماد مشتریان نادیده گرفت و یا از اهمیت آن کاست اما تلاش مقاله حاضر روشن نمودن این نکته است که استفاده صرف از تکنیک های بازاریابی بدون به کارگیری رویکرد مناسب به مشتریان و ارتباط با ایشان، به ویژه با عنایت به وضعیت فعلی صنعت بیمه و رسالت وجودی آن، شرکت های بیمه را با دشواری هایی مواجه ساخته و عامل اعتماد به عنوان اساسی ترین عنصر انجام مبادله را مخدوش می نماید. به بیان دیگر تکنیک های یاد شده به مثابه شرط لازم برای فعالیت بازاریابی در نظر گرفته می شود حال آن که برقراری نظامی جامع جهت رسیدگی به مشتریان و برآورده سازی نیازهای آنها به عنوان شرط کافی این فعالیت می باشد.
گرایش به مشتری گرایی از طریق استقرار سیستم های مدیریت ارتباط با مشتریان، سطح اعتماد را در میان ایشان بالا برده، وفاداری آنها را افزایش داده و حساسیت فعلی به قیمت و نگاه ایشان به بیمه به عنوان یک قلم هزینه اضافی را تعدیل خواهد نمود.
نویسندگان :
دکتر ابراهیم پور عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات
محمد عاملی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی، کارشناس بازاریابی و فروش بیمه ملت
حمیدرضا ایوبی مبرهن
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی، سرپرست مدیریت بازاریابی و توسعه بازار بیمه ملت
هر صنعتی ، یکی- دو یا شاید هم سه فاکتور تعیین کننده اساسی برای موفقیت دارد. یعنی بقیه عوامل در درجات دوم و سوم هستند اما این عوامل در راس می گیرند. علمای بازاریابی استراتژیک ، به این عوامل کلیدی تعیین کننده موفقیت " Critical Success Factors " یا CSF می گویند. CSF اصلی در صنعت فوتبال ارائه سطحی از بازی است که کیفیت برد بالقوه داشته باشد. چرا بالقوه ؟ چون اگر بتوان با ضرس قاطع پیش بینی کرد که بازنده مسابقه فوتبال و برنده آن کدام تیم است ، جذابیت تماشای بازی(مصرف) و انگیزه ارائه بازی (تولید) هر دو نابود شده اند. علت اساسی پر تماشاچی بودن بازی بزرگان فوتبال ، قیمت پایین تر بلیط مسابقه یا تبلیغات پر سر و صدا برای آن نیست . حتی اگر بدانیم که امروز تیم فوتبال برزیل با تیم دسته اولی X بازی دارد ، صرف بازی برتر برزیل تقاضایی برای دیدن مسابقه ایجاد نمی کند بلکه احتمال واقعی - یا الغا شده توسط برگزار کنندگان مسابقه – به نامعلوم بودن نتیجه است که شوق و دلهره تماشای یک مسابقه فوتبال را در مخاطب شعله ور می کند . این مانند دیدن فیلم هایی است که پر از تعلیق باشد یا کتابهایی که نتوانی حدس بزنی چه بر سر قهرمان خواهد آمد. مدیران فوتبالی برای جلب هواداران باید بتوانند چنین کیفیت مضطرب کننده ای از فوتبال را تولید کنند در غیر اینصورت محصولشان محکوم به فنا است.
منبع: تکل سوم

براي اپل ميتوان چند عامل موفقيت ذكر كرد؛ عواملي كه هر توليدكننده ميتواند با رعايت دقيق و صحيح آنها موفق باشد. در ادامه 10 عامل اصلي اين موفقيتها را كه ميتوان گفت باعث متفاوت بودن اين شركت نيز است، بررسي خواهيم كرد:
1ـ ابتكار
مديران اين شركت اجازه ميدهند ابداعات و ابتكارات مهندسان و طراحان جوان و باتجربه تبديل به محصول شود. همين عامل باعث توليد محصولاتي ميشود كه شگفتي مسوولان خود اپل را نيز در پي داشته باشد؛ ابتكاراتي كه تاكنون توانستهاند سليقههاي جديد را پاسخگو باشند و نقش فراواني در پيشرفت دنياي رايانه و تلفن همراه داشته باشند.
2ـ تشويق براي خلاقيت هر چه بيشتر
خلاقيت ميتواند شركت را در رقابتها متفاوت جلوه دهد و باعث منحصر به فرد بودن محصولات شود. افراد با ايدههاي نو و خلاق در توليدات اين شركت حرف اول را ميزنند. محصولات اين شركت هميشه طرفداران زيادي داشته تا حدي كه بسياري از شركتهاي ديگر شروع به الگوگيري از اپل كردهاند تا رضايت مشتريان خود را جلب كنند. ميتوان گفت اپل با خلاقيتهاي منحصربهفرد خود مسيري را در توليد محصولات ديجيتال گشوده است كه بسياري نيز پيرو آن هستند.
3ـ تحقيق و توسعه
اكثر شركتهاي بزرگ، مراكزي به نام تحقيق و توسعه دارند. فعاليت اين واحد اشاره دارد به كارهاي خلاقانه در يك بستر سيستماتيك در جهت بالابردن سطح دانش و فرهنگ انسان و جامعه و استفادههاي اين دانش در توليد محصولات جديد. اين قسمت جايي است كه اپل در آن سرمايهگذاري هدفمند كرده است. البته شركتهايي مانند مايكروسافت و سيسكو و... سرمايهگذاري بيشتري نسبت به اپل در اين زمينه انجام دادهاند. براي مثال رقم سرمايهگذاري شده از سوي مايكروسافت در قسمت تحقيق و توسعه 7برابر شركت اپل است؛ با وجود اين درآمد اپل بيشتر از مايكروسافت بوده است. اين موضوع نشانگر اين است كه سرمايهگذاري اپل در زمينهاي مشخص و از پيش تعيينشده بوده است.
4ـ سرمايهگذاري روي قابليت استفاده
يكي از ويژگيهاي مهم محصولات يك شركت، قابليت استفاده محصولات است؛ اين كه يك محصول تا چه حد كاربردي است و تعامل آن با كاربر چگونه است. تكنيكهاي مختلفي براي تست اين قابليت وجود دارد كه يكي از آنها استفاده از عكسالعمل مشتريان است. روشهاي ديگري نيز براي اين كار وجود دارد كه از راههاي ديگر غير از اين استفاده ميكنند، مانند روشي كه در آن از يك الگو براي پيشبيني نظر مشتري در مورد محصول استفاده ميشود.
واضح است كه بازخورد مستقيم مشتري بسيار كاراتر خواهد بود و روشي غيرقابل جايگزين است. اين روش پرهزينهتر نيز هست؛ ولي نتايجي كه به دست ميدهد بسيار دقيقتر است.
5ـ سرمايهگذاري روي كاركنان
اين رويكرد اگرچه به نظر خيليها بيفايده به نظر ميرسد ولي در اصل به اندازهاي مؤثر است كه ميتواند موجب ارائه محصولاتي ويژه شود. نمونهاي از نوع سرمايهگذاري، آموزش در جهت ارتقاي دانش و مهارت كاركنان است. اين كار علاوه بر افزايش كارايي ـ به دليل آموزش فنون جديد ـ باعث انگيزه بيشتر آنها خواهد شد و كارمندان به دليل حس مشاركت كاراتر خواهند بود. در اين حالت استعدادها نيز زودتر شناسايي شده و بروز خواهند كرد. به نظر برخي، اين راه سادهترين ولي پرقدرتترين فرمول موفقيت است.
6 ـ بازاريابي
نميتوان براي بازاريابي يك محصول فرمولي قطعي ارائه كرد. در زمانهاي مختلف بازاريابي هر محصول استراتژي خاصي ميطلبد. اپل با استفاده از علم بازاريابي و راهبردهاي مختلف و با توجه به شناخت محصول و مشتري، اين كار را به نحو احسنت انجام ميدهد.
7ـ شناخت دقيق از محصولات
اگر اپل محصولات خود را بخوبي نميشناخت، شايد هرگز موفق به كسب درآمدهاي عظيم از اين طريق نميشد. هر كارمند در اپل بخوبي ميداند هر محصول چه كاربرد و كارايي دارد و براي چه هدفي ساخته شده است، مشكلات احتمالي آن چه خواهد بود و راههاي مقابله با مشكلات چيست.
8 ـ شناخت اهداف
اگر شما يك شركت ساخت گوشيهاي تلفن همراه داشته باشيد و هدفتان اين باشد تمامي استفادهكنندگان از اين فناوري يك گوشي از محصولات شما را در دست داشته باشند، شايد ضروري به نظر برسد كه در هدف خود تجديد نظر كنيد؛ زيرا چنين هدفي از نظر علم تجارت، منطقي نيست. شركت اپل نيز اين را خوب ميداند كه محصولاتش مورد توجه چه گروهي از جامعه قرار ميگيرد و مشتريهاي اين محصولات حاضرند بهاي بيشتري براي آن نسبت به محصولات مشابه بپردازند. اين موضوع براي ساير افراد كه از محصولات اپل استفاده نميكنند نيز الهامبخش خواهد بود و ميل به خواستن در آنها تبديل به يك نياز ميشود. اين باعث ميشود افراد بعد از خريد يك محصول از اپل احساس رضايت كنند، هر چند جيبشان هم خالي شده باشد!
9ـ قيمتگذاري صحيح محصولات
براساس مورد قبلي، قيمتگذاري محصولات يك اصل مهم است. شايد شما فكر كنيد اگر اپل قيمت آيفون خود را كمتر تعيين ميكرد مشتريان بيشتري را جذب ميكرد؛ ولي اين نوع قيمتگذاري در درازمدت موجب سود بيشتر اين شركت خواهد شد. اپل با توليد محصولاتي خاص كه هر كس از داشتن آنها احساس غرور ميكند، مشترياني وفادار دارد؛ محصولاتي كه مشتريان ميدانند حتما با نمونههاي مشابه خود متفاوت هستند. اپل داشتن تنها چند ميليون مشتري با قيمتهاي بالا را ترجيح داده است.
10ـ مشاركت دادن مشتري
چند شركت دريافتهاند كه مشاركت مشتريان تا چه حد ميتواند در توسعه، بهبود و عموميتدادن محصولات مؤثر باشد. مشتريان كساني هستند كه محصولات شركتها را استفاده ميكنند و تصميم آنهاست كه سرنوشت محصول را رقم ميزند؛ پس چرا به آنها اجازه ندهند به محصولات شركت جهت دهند. اپل به مشتريانش اجازه تصميمگيري در مورد محصولات آينده را ميدهد و نظر آنها براي شركت ارزشمند است.
مواردي كه ذكر شد شايد در بسياري از شركتها مورد توجه قرار ميگيرد ولي چيزي كه اپل را بجز موفق بودن متفاوت ميكند، نحوه بهكارگيري و كيفيت اين موارد است.
حميد خدابندهلو
سیستان،خراسان جنوبی و بوشهر؛ کمترین
آمار بالا می تواند مناسب برای برنامه ریزی بازاریابی باشد.
با سپاس - آرتاخه
تهيه شده در:http://pangan12.blogfa.com/

کوشان غلامي
بخش سوم
سياست چين
جمهوري خلق چين يک کشور سوسياليستي است. سوسياليسم نظام اصلي جمهوري خلق چين است. چين از سال 1996 عضو پيمان امنيتي سازمان همکاري شانگهاي ميباشد. سازمان همکاري شانگهاي از دل رقابت قدرتهاي بزرگ برسر منطقه ژئوپلتيک آسياي ميانه ظهور کرد.
سبک مديريت چيني
در فلسفه کنفوسيوسي، همه روابط، نابرابر فرض ميشوند. رفتار بر اساس اخلاق نيز مستلزم پذيرش و احترام نسبت به اين نابرابريها است. پس به شکل خود به خودي، افراد مسنتر مورد احترام افراد کم سن و سالتر و افراد ارشد، مورد احترام زير دستان هستند. اين رويکرد کنفوسيوسي، سنگ بناي تمام اصول تفکر مديريتي در چين است و موضوعاتي از قبيل تقويت مثبت و دسترسي آزاد به اطلاعات، از سوي چينيها، در بهترين حالت، تصورات عجيب و نامانوس غربيها تلقي ميشوند.
به خاطر داشته باشيد که مردمان چين (و البته مردمان بسياري از کشورهاي آسيايي ديگر) عدم توجه به ارزشهاي سلسله مراتبي را ريشهايترين دليل مشکلات جهان غرب ميدانند. به زعم آنان، اين مشکلات شامل بيماري دوگانه فساد اخلاقي و نظريه هرج و مرج برانگيز «اولويت فرد بر گروه» در کشورهاي غربي است.
از اين رو، سبک مديريت چيني، غالبا آمرانه است، بدين ترتيب که مدير ارشد دستورات خود را از طريق دستورالعملها به مديران جزء ابلاغ کرده، آنان نيز به نوبه خود در ساختار سلسله مراتبي رو به پايين، دستورالعملهاي مقتضي را صادر ميکنند. از هيچ زيردستي انتظار نميرود در اطاعت از فرامين مافوق چون و چرا کند: اين رفتار، نشانه بياحترامي قلمداد شده و مستقيما منجر به بر باد رفتن وجاهت (در زبان چيني: ميانزي) فرد در بين تمام افراد درگير در ماموريت ميشود.
يک مدير، به نوعي در حکم يک پدر است که از همه کارکنان، انتظار وفاداري و اطاعت دارد و هميشه نيز اين انتظار برآورده ميشود. در مقابل، مدير نيز ميبايست نگاه و توجهي همهسويه به رفاه تمام آن کارکنان مبذول دارد. اين رابطه دو سويه، متقابلا به سود هر دو طرف است.
روسا و مديران ارشد، معمولا از فعالان و وابستگان حزب کمونيست هستند و احتمالا بسياري از سياستها و تصميمات تجاري، مستقيم يا غيرمستقيم توسط حزب اتخاذ ميشوند.
جلسات در چين
احترام به کساني که بر اساس سنن، شايسته احترام هستند، امري حائز اهميت و راهي است براي آنکه نشان دهيد فردي شرافتمند و در جاي خود قابل احترام هستيد. سن، ارشديت و جايگاه، عضويت در حزب، تاريخ و آداب و رسوم چين، شرکت، ناحيه و... از مؤلفههاي احترام در اين کشور هستند و ميتوان گفت اين ليست بيانتها است. هنگامي که شخص ارشدي وارد ميشود، به احترام او برخيزيد و حتي اگر انگليسي او ضعيف و پر اشتباه است، به صحبتهاي او با دقت گوش بسپاريد.
در اولين ملاقات با هر رابط کاري، کارتهاي کسبوکار به او داده ميشود. کارتها در هنگام مبادله، با دو دست داده و گرفته شده، سپس مورد مطالعه دقيق قرار ميگيرند. توصيه ميشود يک سوي هر کارت به زبان چيني نگاشته شده و همين سمت نيز همواره بالا قرار گيرد. با کارتها با آرامش و احترام برخورد کنيد، چرا که کارت معرف و نماينده فرد است.
دست دادن در هنگام ملاقات با اشخاص، امري متداول است؛ با اين تفاوت که دست دادن در فرهنگ چين، قدري ملايمتر است و معمولا همراه با تاني و درنگ انجام ميشود. خيره شدن مستقيم به چشمان افراد، رفتاري خارج از نزاکت قلمداد ميشود. بهتر است پايين را نگاه کنيد و چشمها را به نشانه احترام به زير بيندازيد.
برگزاري جلسات متعدد (به جاي برگزاري يک جلسه بزرگ که در آن موضوعات زيادي مورد تبادل نظر و ارزيابي قرار گيرند) امري رايج است. غالبا هدف اصلي تشکيل جلسات، برقراري روابط و تبادل اطلاعات است و به ندرت پيش ميآيد که تصميمي قطعي در يک جلسه اتخاذ شود.
تصميمات معمولا در جايي ديگر و در جلسات هم انديشي با حضور همه اشخاص ذيربط (احتمالا شامل اعضاي حزب) اتخاذ ميشوند.
به دليل اين رويکرد در برگزاري جلسات و ذات تکرر و توالي در آنها، شکيبايي رکني بسيار اساسي است. بيحوصلگي احتمالا جز طولانيتر کردن فرآيندها، نتيجهاي به دنبال نخواهد داشت.
ماخذ:دنیای اقتصاد

کوشان غلامي
بخش چهارم
کار گروهي در چين
چينيها بهرغم رويکرد شديدا سلسله مراتبي به ساختار و سازمان، افرادي هم انديش و جمع محور هستند؛ و ناگفته پيداست که افراد جمع محور، نقشآفرينان بسيار خوبي براي گروهها خواهند بود.
سمتگيري فرهنگي در کل بر محوريت گروهها و ذوب شدن نيازها و تمنيات فردي، در آرمانهاي بزرگتر جمعي است. افراد ممکن است متعلق به چندين گروه باشند؛ اما گروههاي ارجح عبارتند از: خانواده، گروه کاري (دان وي) و حزب.
از ديدگاه غربي، يکي از وجوه سمت گيري گروهي، فقدان معنيدار ابتکار عمل افراد است. تکروي فرد و در جريان قرار ندادن ساير اعضاي گروه، امري بسيار نامتعارف است. کناره گيري از جمع، رفتاري بسيار منفي به شمار رفته، ميتواند منجر به بروز مشکلات شخصي فراوان براي فرد گردد.
سبکهاي ارتباطي چينيها
اگر قادر به مکالمه به زبان چيني (ماندارين و گويش رسمي، عموميترين زبانهاي مردمان چين هستند) نيستيد، انجام مبادلات تجاري در بسياري از نواحي چين، بدون کمک مترجم دشوار خواهد بود. سطح تسلط به زبان انگليسي غالبا پايين است؛ و هر چند قشري از افراد مسلط به زبان انگليسي وجود دارد، اين عده به نسبت بسيار اندک اند؛ و نرخ نزول سطح زبان بينالمللي در ديگر اقشار به شدت زياد است. از اين روي، برقراري ارتباط در چين، به کندي و با مشقت فراوان صورت ميگيرد و همواره آبستن خطر سوءتفاهم و ترجمههاي نادرست است. هرگز فرض را بر ادراک صحيح نگذاريد: هر مبحث را چندين بار تکرار کنيد؛ و مرتبا با توضيحات و سوالات مفهومي، سطح ادراک افراد را به بوته آزمايش بگذاريد.
يکي از علل دشواري فرآيندهاي ارتباط زباني در چين، (و نيز بسياري کشورهاي آسيايي ديگر) هراس فراوان آنها از «نه» گفتن است. مخالفت و «نه» گفتن، در فرهنگ آنان موجب شرمساري و افت وجهه است؛ به همين دليل آنان ترجيح ميدهند به شيوهاي مبهم و غير صريح، موافقت خود را با هر موضوعي ابراز کنند. بنابراين هر اظهار نظري به جز موافقت و «آري» گفتنِ صريح، غالبا به معناي«نه» است. با جملاتي نظير؛ «بله، اما شايد سخت باشد» و «احتمالا بله» بسيار محتاط باشيد.
بيان خبرهاي بد نيز دشوار است؛ و اين امر معمولا از طريق يک واسطه که قادر به تلطيف فضاي سنگين باشد و بتواند ارتباطات بعدي را تا حد امکان در سطح مطلوب حفظ کند، انجام ميگيرد.
چينيها به «خونسردي و بي تفاوتي» مشهورند؛ و اين تعبير عموما ناشي از کژفهمي غربيها از زبان بدن آنان است. چينيها نيز به مثابه ژاپنيها، به ندرت و در ابعاد بسيار محدودي از زبان بدن استفاده ميکنند؛ و غربيها اين خشکي رفتار را حمل بر انفعال و بي احساسي مينمايند. فقدان استفاده آشکار از زبان بدن، بدين معنا نيست که چينيها احساسات خود را بروز نميدهند؛ بلکه بيشتر ناشي از نارسايي غربيها در رمزگشايي از ادبيات ارتباطي آنان، در شکاف فرهنگي موجود است.
پس از تاسيس جمهوري خلق چين در اول اکتبر سال ۱۹۴۹، چهار قانون اساسي در سالهاي ۱۹۵۴، ۱۹۷۵، ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ در جمهوري خلق چين تنظيم و صادر شد. چهارمين قانون اساسي جمهوري خلق چين يعني قانون اساسي فعلي در چهارم دسامبر سال ۱۹۸۲ در مجلس ملي نمايندگان خلق چين به تصويب رسيده و صادر شد.
سبکهاي پوششي در چين
يکي از عمدهترين و ملموسترين تغييرات در چشم انداز انساني چين در دهههاي اخير، تغيير در سبک پوششي بوده است. ژاکت و شلوار زنانه- مردانه سبز و آبي
(به تاسي از مائو) اکنون ديگر منسوخ و با سبکهاي پوششي غربيتر جايگزين شده است؛ عليالخصوص در مراکز تجاري و نواحي شهري. اکنون بسياري از مردان کت و شلوار ميپوشند و زنان بلوز و دامنهاي خوش دوخت بر تن ميکنند.
توصيه ميشود بستههاي پوشاک چهار فصل به همراه داشته باشيد. از تغييرات آب و هوايي چين که شامل طيف اقليميگرم و خشک مداري تا يخبندان است، آگاه باشيد؛ و لباس مناسب به اقتضاي هر آب و هوا را بر تن کنيد.
ثروت، مفهوميتحسين برانگيز است، بنا بر اين اگر مايل به تاثيرگذاري از طريق ظاهر هستيد، از لباس، ساعت و... مرغوب و با کيفيت استفاده کنيد؛ اما از تظاهر و جلوهفروشي پرهيز کنيد.
ماخذ:دنیای اقتصاد
سید محمد جواد رجالی
چیزی احتیاج به تغییر دارد! چیزی اشتباه است و نیاز به اصلاح دارد و شما به سختی کار میکنید تا تصویری از آینده آن بسازید.
ولی آیا کاملا به کاری که میخواهید انجام دهید مطمئن هستید؟ و آیا 100 درصد مطمئن هستید که راهکار شما به درستی کار میکند؟ هنگامی که آثار تصمیمات غلط سنگین است، بهتر است ایده خود را اول به صورت آزمایشی(pilot) اجرا کنید. دنیای اقتصاد
در نتيجه اگر در پایلوت به نتایج دلخواه نرسیدید، شما میتوانید تغییرات لازم را برای بهبود راهکارتان انجام دهید قبل از اینکه تمام منابع و اعتبار خود را صرف پروژه مورد نظر کرده باشید.
حال چه چیزی تضمین میکند که شما این کار را به خوبی انجام میدهید. راهحل این است که شما در مواردی که میخواهید تغییری اعمال کنید یا مشکلی را حل کنید، از یک فرآیند مشخص پیروی کنید. فرآیندی که به شما کمک کند برنامهریزی کنید، تست کنید و بازخوردهای لازم را بررسی کنید قبل از اینکه پروژه خود را به صورت کامل اجرا کنید. یکی از ابزارهای مشهور برای اطمینان حاصل کردن از انجام فرآیند فوق استفاده از چرخه PDCA یا چرخه دمینگ است.
دمینگ به عنوان پایهگذار نگرش مدیریت کیفیت و استفاده از تکنیکهای آماری برای کنترل کیفیت در صنایع ژاپنی مشهور است و این صنایع که از تفکرات وی پیروی کردند به موفقیتهای چشمگیری دست یافتند. دمینگ بر این عقیده بود که کلید اصلی کیفیت تولید در دست فرآیندهایی است که به خوبی تعریف شده باشند و قابل تکرار باشند. بنابراین چرخه PDCAبه عنوان یک نگرش برای تغییر و حل مشکل در قلب فلسفه کیفیت دمینگ قرار دارد.
چهار فاز در چرخهPDCA عبارتند از:
• برنامهریزی: شناسایی و تحلیل مساله
• اجرا: ایجاد، توسعه و تست یک راهحل بالقوه
• کنترل: ارزیابی کنید راه حل تست شده چقدر موثر بوده است و آیا قابلیت بهبود دارد.
• اقدام اصلاحی: اجرای راهکار بهبود یافته به صورت کامل.
ممکن است مرحله اجرا و کنترل بارها تکرار شود. یک راه حل ممکن است اصلاح شود، دوباره تست شود، دوباره اصلاح شود و باز هم تست شود.
چگونه از این ابزار استفاده کنیم
چرخه PDCA شما را ترغیب میکند که از فرآیند مشخصی در حل مساله و ارائه راهحلها پیروی کنید. از مراحل زیر پیروی کنید تا بتوانید بیشترین بهرهبرداری را از راهکارهای بالقوه داشته باشید.
قدم اول، برنامه ریزی:
اول به خوبی مشخص کنید که مساله شما چیست. پس از آن بهتر است از نقشه فرآیندی استفاده کنید.سپس سایر اطلاعات مورد نیاز را برای ارائه راهکارهای مناسب
جمعآوری کنید.
قدم دوم، اجرا:
این قدم شامل مراحل مختلفی میشود از جمله:
• ایجاد راهکارهای ممکن
• انتخاب راهکارهای ممکن
• اجرای آزمایشی پروژه در یک مقیاس کوچکتر
قدم سوم، کنترل:
در این مرحله شما ارزیابی میکنید که پروژه آزمایشی چقدر موثر بوده است و اطلاعات مربوط به بهبود آن را جمعآوری کنید. با توجه به میزان موفقیت پروژه آزمایشی حوزههای لازم جهت بهبود و مقیاس بهبود را شناسایی کنید و ممکن است برای بهبود بیشتر مراحل اجرا و کنترل را چندین بار تکرار کنید.
قدم چهارم، اقدام:
اکنون زمانی است که راهکار خود را به صورت کامل به اجرا در آورید. اگرچه چرخه PDCA در این مرحله خاتمه نمییابد. اگر شما از چرخه دمینگ برای بهبود مستمر استفاده میکنید دوباره باید به مرحله برنامهریزی برگردید و به دنبال حوزههای دیگری برای بهبود بگردید.
چه زمانی از چرخه دمینگ استفاده کنید
چرخه دمینگ فرآیند کنترل شده و مفیدی را برای حل مساله ارائه میدهد. این چرخه زمانی موثر است که:
• بخواهید راهکارهای جدید را شناسایی و فرآیندهای موجود را اصلاح کنید.
• راهکارهای مختلف و بهبود آنها قبل از پیاده سازی و استفاده از آنها را آزمايش كنيد.
• از هدر رفتن منابع ارزشمند سازمانی جلوگيري كنيد.
به طور قطع استفاده از چرخه دمینگ کندتر و آهسته تر از اجرای مستقیم است و در مواقع اضطرار و اورژانسی ممکن است این چرخه کاربرد نداشته باشد.(اگرچه کارکنان دوست دارند شرایط را اورژانسیتر از آنچه در حقیقت وجود دارد،
نشان دهند).

مترجم: فاطمه ابوالحسنلو
محققان سیلیکون ولی همیشه براين اعتقاد بودهاند که موفقترین کمپانیها از طریق پرداخت بیشتر به کارکنان ممتازشان به اوج نقطه رقابتی ميرسند تا از طریق رقابت برایايجاد نوآوری.
تحقیق انجام شده با همکاری پرفسور کاترین شاو و استفاده از دانش اقتصادسنجی ثابت ميکند کهاين فرضیه حقیقتا درست است. توماس ادیسون ميگوید 99 درصد نوآوری عمل و 1 درصد آن نبوغ است، اما از آنجایی که ادیسون فردگرا بود احتمالا هرگز در مورد اثر جبران خدمات کارکنان بر نوآوری فکر نکرده است.
دراين مقاله فرض براين است که جبران خدمات نقشی مهم در انگیزش کارمندان برای نوآوری دارد، اما آيا اين فرض درست است؟ و اگر درست است چه اندازه موثر است؟ اثبات اين قضیه که انجام مجموعهاي از اقدامات یا اعمال استراتژی مشخصی از طرف مدیریت ميتواند مثمر ثمر باشد کار سختی است. صنعت تحت بررسی، تولید نرمافزار است. اين صنعت به بسیاری از کارکنان خود حقوق خوبی ميدهد، اما آيا رابطهاي بین استراتژیهای بازاریابی کمپانیهای نرمافزار و میزان حقوق پرداختی به کارکنان مخصوصا به بهترین و موفقترین آنها وجود دارد یا خیر.
شرکتهای نرم افزاری در محیطی پویا رقابت ميکنند که سود بالقوه محصولات زیاد و از طرف دیگر هزینه شکست نیز سنگین است و نسبت به کمپانیهای فعال در صنعتهای پایدار به کارکنان ممتاز خود پرداخت بیشتری دارند.
قضیه فوق نتیجه یک مقاله تحقیقی به نام «دستیابی به نخبگان: چه کسی به افراد با استعداد در نوآوری پول ميدهد؟» است که توسط کاترین شاو و ارنستی سی آربوکل استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد انجام شده است. ارزش مقاله نه فقط به نگاه آن به صنعت نرم افزار بلکه به مثالی است که نشان ميدهد چگونه اقتصادسنجی با استفاده از آنالیز دقیق ثروت، منابع جدید داده و ترکیب آن با سخنان کارشناسان صنعت؛ فهم روشنتری از اثربخشی عموميمدیریت استراتژیک و اختصاصی مدیریت منابع انسانی مدیران ميدهد.
محصولات نرم افزاری نماد تصویری خطرات و مزایای نوآوری هستند- اما تمام بخشهایاين صنعت فرصتی برابر برای درک رابطه بین جبران خدمات و نوآوری ندارند. یک بازی ویدیویی خشن مانند دزدی بزرگ ماشین (جی تیاي) شرکت نرمافزار تیک-تواينتراکتیو ميتواند بیش از 200 میلیون دلار فروش داشته باشد،در حالی که بازیهای دیگر فروش ضعیفی دارند یا در حقیقت پول از دست ميدهند. کمپانیهای بزرگ مانند اوراکل – تولیدکننده نرمافزارهای کاربردی از قبیل بانکهای اطلاعاتی یا برنامهریزی منابع - در محیط کم خطرتری فعالیت ميکنند. اين تولیدکنندگان نرمافزار با دریافت هزینههای نگهداری و لیسانس محصولات از مشتریان پایه ثابت درآمد کسب ميکنند و برای توسعه محصولات آتی و برنامههای کاربردی شده هزینه ميکنند.
محققان با در نظر گرفتن موارد فوق براين عقیدهاند که شرکتهای فعال در بخشهای پویا (بازار با بازده و ريسك بالا) نسبت به شرکتهاي فعال در بخشهای پایدار باید افراد نخبهتری با پرداخت حقوق بیشتری استخدام کنند.
امتحان اين فرضیه در گذشته بهعلت نبود اطلاعات کامل از کارمندان دشوار بوده است و تا همین اواخر اکثر مطالعات جبران خدمات بر روی پرداخت به مدیران عالی متمرکز بود و مطالعات تجربی نشان ميدهد که محققان برایايجاد ارتباط بین استراتژی بازار محصول و مدیریت منابع انسانی از دادههای کلی استفاده ميکردند تا دادههای چند کمپانی کوچک یا گروه انتخابی از کارمندان.
امروزه اطلاعات جامعتر و عمیقتر با استفاده از برنامه کارفرما- کارخانگی دفتر آمار آمریکا در دسترس است. محققان، درآمد و حقوق سالانه، پاداش و جبران خدمات افراد شاغل در صنعت نرمافزار را در 10 ايالت مختلف آنالیز ميکنند و با استفاده از اين اطلاعات اختلاف درآمد بالقوه در محصولات نرمافزاری را محاسبه کرده و ارتباط آنها را با جبران خدمات بهدست ميآورند.
در اين تحقیق علاوه بر وجود دادهها کیفیت آنها نیز بهتر بود. مثلا بسیاری از مطالعاتی که از اطلاعات درآمدی استفاده ميکردند اين اطلاعات را از تحقیقات و مصاحبات به دست ميآوردند؛ در حالی که در اين تحقیق به جای اعتماد به حافظه مردم از دادههای بیمه بیکاری و اينکه در یک بازه زمانی چه افرادی آن را دریافت کردهاند استفاده شده است.
محققان باید طیف درآمدی یک پروژه نرم افزاری را بدانند. بدین منظور، آنها از دادههای شرکتی مربوط به 30 بخش نرم افزاری استفاده کردند. در پایان، منحنی «پراکندگی درآمدی محصول» را برای هر کمپانی ايجاد کردند که به نوبه خود یک مدل انتخاب پروژه به وجود آورد. افزون براين دادههای تجربی، مصاحبههایی با کارمندان و مدیران 15 شرکت نوآور و 7 سازنده لوازم پزشکی ترتیب دادند. همچنین آنها اطلاعاتی از تحقیقات و کتابهای موردی در زمینه نوآوری و شیوههای منابع انسانی در کمپانیهای بزرگی مانند مایکروسافت، سیبل سیستمز (که اکنون قسمتی از اوراکل است)، هیولت پاکارد، سیسکو،اي بی ام، الکترونیم آرتز و گوگل استخراج نمودند.
محققان پی بردند که ویژگی اساسی تولید نرمافزار عدم قطعیت است –اينکه نميدانیم آيا محصول تولیدی درآمد خواهد داشت یا نه. در تولید نرم افزار دو گروه از کارمندان باید پروژه را انتخاب کنند: سازندههای نرم افزار که نميدانند محصول عالیاي ايجاد خواهند کرد یا خیر و مدیران نرمافزار که بدون اينکه بدانند آيا محصول در بازار موفق خواهد بود یا نه باید منابع مالی را به پروژه تحقیقی اختصاص دهند.
با توجه به عدم قطعیت موفقیت پروژه، نقش اصلی کارکنان نوآور انتخاب یاايجاد بهترین پروژه و موفقترین آنها است. بیشتر دادههای جمعآوری شده مربوط به زمانی است که ارزش سهام شرکت برای کارمندان بسیار مهم است؛ بنابراین محققان سال آخر تصدی کارمند را در نظر نگرفتند.
اجتناب از انتخاب غلط شامل یک نکته مثبت نادرست؛ یعنی انتخاب پروژهاي که احتمال درآمد خوب ندارد و یک نکته منفی نادرست، یعنی ردکردن پروژههایی که درآمد خواهند داشت، ميشود. همچنین ممکن است که اجرای ضعیف باعث عدم موفقیت یک انتخاب درست شود.
در نهایت، ارتباط بین استراتژی تولید محصول و جبران خدمات از یک طرف به نوآوری وابسته است و نميتوان گفت صرفا بازتابی از برگشت مالی محصولات در طول زمان برای کمپانی است.
به طور خلاصه محققان نتیجه گرفتند که شرکتهای نوآور به اشخاص ماهر (نخبگان) مقدار پول بیشتری ميپردازند؛ زیرا آنها در یک بازی پرخطر برای تولید محصولات با برگشت بالا شرطبندی ميکنند. همچنین در چنین شرکتهایی جایزه وفاداری، جبران عملکرد کارمندان است که باعث افزایش احتمال موفقیت محصول جدید ميشود.
منبع: مجله اکونومیک