
مترجم: فاطمه ابوالحسنلو
محققان سیلیکون ولی همیشه براين اعتقاد بودهاند که موفقترین کمپانیها از طریق پرداخت بیشتر به کارکنان ممتازشان به اوج نقطه رقابتی ميرسند تا از طریق رقابت برایايجاد نوآوری.
تحقیق انجام شده با همکاری پرفسور کاترین شاو و استفاده از دانش اقتصادسنجی ثابت ميکند کهاين فرضیه حقیقتا درست است. توماس ادیسون ميگوید 99 درصد نوآوری عمل و 1 درصد آن نبوغ است، اما از آنجایی که ادیسون فردگرا بود احتمالا هرگز در مورد اثر جبران خدمات کارکنان بر نوآوری فکر نکرده است.
دراين مقاله فرض براين است که جبران خدمات نقشی مهم در انگیزش کارمندان برای نوآوری دارد، اما آيا اين فرض درست است؟ و اگر درست است چه اندازه موثر است؟ اثبات اين قضیه که انجام مجموعهاي از اقدامات یا اعمال استراتژی مشخصی از طرف مدیریت ميتواند مثمر ثمر باشد کار سختی است. صنعت تحت بررسی، تولید نرمافزار است. اين صنعت به بسیاری از کارکنان خود حقوق خوبی ميدهد، اما آيا رابطهاي بین استراتژیهای بازاریابی کمپانیهای نرمافزار و میزان حقوق پرداختی به کارکنان مخصوصا به بهترین و موفقترین آنها وجود دارد یا خیر.
شرکتهای نرم افزاری در محیطی پویا رقابت ميکنند که سود بالقوه محصولات زیاد و از طرف دیگر هزینه شکست نیز سنگین است و نسبت به کمپانیهای فعال در صنعتهای پایدار به کارکنان ممتاز خود پرداخت بیشتری دارند.
قضیه فوق نتیجه یک مقاله تحقیقی به نام «دستیابی به نخبگان: چه کسی به افراد با استعداد در نوآوری پول ميدهد؟» است که توسط کاترین شاو و ارنستی سی آربوکل استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد انجام شده است. ارزش مقاله نه فقط به نگاه آن به صنعت نرم افزار بلکه به مثالی است که نشان ميدهد چگونه اقتصادسنجی با استفاده از آنالیز دقیق ثروت، منابع جدید داده و ترکیب آن با سخنان کارشناسان صنعت؛ فهم روشنتری از اثربخشی عموميمدیریت استراتژیک و اختصاصی مدیریت منابع انسانی مدیران ميدهد.
محصولات نرم افزاری نماد تصویری خطرات و مزایای نوآوری هستند- اما تمام بخشهایاين صنعت فرصتی برابر برای درک رابطه بین جبران خدمات و نوآوری ندارند. یک بازی ویدیویی خشن مانند دزدی بزرگ ماشین (جی تیاي) شرکت نرمافزار تیک-تواينتراکتیو ميتواند بیش از 200 میلیون دلار فروش داشته باشد،در حالی که بازیهای دیگر فروش ضعیفی دارند یا در حقیقت پول از دست ميدهند. کمپانیهای بزرگ مانند اوراکل – تولیدکننده نرمافزارهای کاربردی از قبیل بانکهای اطلاعاتی یا برنامهریزی منابع - در محیط کم خطرتری فعالیت ميکنند. اين تولیدکنندگان نرمافزار با دریافت هزینههای نگهداری و لیسانس محصولات از مشتریان پایه ثابت درآمد کسب ميکنند و برای توسعه محصولات آتی و برنامههای کاربردی شده هزینه ميکنند.
محققان با در نظر گرفتن موارد فوق براين عقیدهاند که شرکتهای فعال در بخشهای پویا (بازار با بازده و ريسك بالا) نسبت به شرکتهاي فعال در بخشهای پایدار باید افراد نخبهتری با پرداخت حقوق بیشتری استخدام کنند.
امتحان اين فرضیه در گذشته بهعلت نبود اطلاعات کامل از کارمندان دشوار بوده است و تا همین اواخر اکثر مطالعات جبران خدمات بر روی پرداخت به مدیران عالی متمرکز بود و مطالعات تجربی نشان ميدهد که محققان برایايجاد ارتباط بین استراتژی بازار محصول و مدیریت منابع انسانی از دادههای کلی استفاده ميکردند تا دادههای چند کمپانی کوچک یا گروه انتخابی از کارمندان.
امروزه اطلاعات جامعتر و عمیقتر با استفاده از برنامه کارفرما- کارخانگی دفتر آمار آمریکا در دسترس است. محققان، درآمد و حقوق سالانه، پاداش و جبران خدمات افراد شاغل در صنعت نرمافزار را در 10 ايالت مختلف آنالیز ميکنند و با استفاده از اين اطلاعات اختلاف درآمد بالقوه در محصولات نرمافزاری را محاسبه کرده و ارتباط آنها را با جبران خدمات بهدست ميآورند.
در اين تحقیق علاوه بر وجود دادهها کیفیت آنها نیز بهتر بود. مثلا بسیاری از مطالعاتی که از اطلاعات درآمدی استفاده ميکردند اين اطلاعات را از تحقیقات و مصاحبات به دست ميآوردند؛ در حالی که در اين تحقیق به جای اعتماد به حافظه مردم از دادههای بیمه بیکاری و اينکه در یک بازه زمانی چه افرادی آن را دریافت کردهاند استفاده شده است.
محققان باید طیف درآمدی یک پروژه نرم افزاری را بدانند. بدین منظور، آنها از دادههای شرکتی مربوط به 30 بخش نرم افزاری استفاده کردند. در پایان، منحنی «پراکندگی درآمدی محصول» را برای هر کمپانی ايجاد کردند که به نوبه خود یک مدل انتخاب پروژه به وجود آورد. افزون براين دادههای تجربی، مصاحبههایی با کارمندان و مدیران 15 شرکت نوآور و 7 سازنده لوازم پزشکی ترتیب دادند. همچنین آنها اطلاعاتی از تحقیقات و کتابهای موردی در زمینه نوآوری و شیوههای منابع انسانی در کمپانیهای بزرگی مانند مایکروسافت، سیبل سیستمز (که اکنون قسمتی از اوراکل است)، هیولت پاکارد، سیسکو،اي بی ام، الکترونیم آرتز و گوگل استخراج نمودند.
محققان پی بردند که ویژگی اساسی تولید نرمافزار عدم قطعیت است –اينکه نميدانیم آيا محصول تولیدی درآمد خواهد داشت یا نه. در تولید نرم افزار دو گروه از کارمندان باید پروژه را انتخاب کنند: سازندههای نرم افزار که نميدانند محصول عالیاي ايجاد خواهند کرد یا خیر و مدیران نرمافزار که بدون اينکه بدانند آيا محصول در بازار موفق خواهد بود یا نه باید منابع مالی را به پروژه تحقیقی اختصاص دهند.
با توجه به عدم قطعیت موفقیت پروژه، نقش اصلی کارکنان نوآور انتخاب یاايجاد بهترین پروژه و موفقترین آنها است. بیشتر دادههای جمعآوری شده مربوط به زمانی است که ارزش سهام شرکت برای کارمندان بسیار مهم است؛ بنابراین محققان سال آخر تصدی کارمند را در نظر نگرفتند.
اجتناب از انتخاب غلط شامل یک نکته مثبت نادرست؛ یعنی انتخاب پروژهاي که احتمال درآمد خوب ندارد و یک نکته منفی نادرست، یعنی ردکردن پروژههایی که درآمد خواهند داشت، ميشود. همچنین ممکن است که اجرای ضعیف باعث عدم موفقیت یک انتخاب درست شود.
در نهایت، ارتباط بین استراتژی تولید محصول و جبران خدمات از یک طرف به نوآوری وابسته است و نميتوان گفت صرفا بازتابی از برگشت مالی محصولات در طول زمان برای کمپانی است.
به طور خلاصه محققان نتیجه گرفتند که شرکتهای نوآور به اشخاص ماهر (نخبگان) مقدار پول بیشتری ميپردازند؛ زیرا آنها در یک بازی پرخطر برای تولید محصولات با برگشت بالا شرطبندی ميکنند. همچنین در چنین شرکتهایی جایزه وفاداری، جبران عملکرد کارمندان است که باعث افزایش احتمال موفقیت محصول جدید ميشود.
منبع: مجله اکونومیک