
آیا تا به حال فکر کرده اید که چگونه قیمت می تواند در بازاریابی و فروش نقش موثری بازی کند . قصد ندارم پاسخ سوال را بدهم . اما دوست دارم ذهن شما را به مثال زیر جلب کنم بعد خودتون مصادیق بیشتری را پیدا کنید.
شما فروشنده میز و صندلی هستید.قیمت میز شما 226000 تومان است و قیمت صندلی شما 113000 تومان.شما می خواهید در قالب تخفیف دادن با قیمت بازی کنید. بنابراین 4 روش را پیش روی خود ممکن است ببینید (البته روشهای دیگری هم هست که از آن می گذرم)
حالت اول : مشتری محترم اگر میز و صندلی را با هم بخری روی میز 10 درصد تخفیف می دهم
حالت دوم : مشتری محترم اگر میز و صندلی را با هم بخری روی صندلی 20 درصد تخفیف می دهم
حالت سوم : مشتری محترم اگر میز و صندلی را با هم بخری روی هم 6.5 درصد تخفیف می دهم
حالت چهارم : مشتری محترم اگر میز و صندلی را با هم بخری روی هم 22000 تومان تخفیف می دهم
به نظر شما کدام حالت تاثیر بیشتری روی مشتری دارد؟
بهتره بدونید قیمت در هر چهار حالت تقریبا یکی است . اما تاثیر هر کدام از روشها روی رفتار مصرف کننده فرق دارد.لطفا فقط نخونید .نظر هم بدهید
منبع : کافه بازاریابی

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه بیستم خرداد ۱۳۹۰
|

فعالیتهای مدیریت بازاریابی باید در چارچوب برنامههای استراتژیك یك شركت و با نگرش نظامگرا انجام گیرد. مدیریت بازاریابی وظایف زیر را به عهده دارد:
- جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و به طور كلی تعیین نیاز مصرفكنندگان موردنظر. لازم به توضیح میباشد كه مدیران بازاریابی باید از طریق تقسیم بازار بتوانند مصرفكنندگان موردنظر را شناسایی نمایند و با توجه به خصوصیات مصرفكنندگان، كالا و خدمات موردنیاز آنها را تامین كنند.
- تعیین هدفهای بازاریابی با توجه به نتایج اطلاعات به دست آمده و منابع شركت مانند مشخص كردن هدفهای فروش و سهمیه بازار.
- تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی Mix Marketing كه عناصر عمده آن عبارتند از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش كه این عناصر به عنوان فعالیتهای قابل كنترل مدیریت بازاریابی میباشند. مدیران بازاریابی باید به این سوالات جواب دهند كه چه محصولی، با چه قیمتی تولید و در چه مكانی عرضه نمایند و با چه شیوه تبلیغاتی به اطلاع مصرفكنندگان برسانند. بدیهی است كه این عوامل قابل كنترل مدیریت بازاریابی با توجه به شرایط محیطی (سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و...) كه بر فعالیتهای بنگاه اقتصادی تاثیر دارند با امكانات موسسه مشخص میگردند. در نتیجه مدیریت بازاریابی با توجه به نیاز مصرفكنندگان و منابع سازمان باید كالا یا خدمات موردنیاز مصرفكنندگان را تهیه و عرضه نمایند.
- سازماندهی: به منظور اینكه مدیریت بازاریابی بتواند به اهداف موردنظر برسد باید فعالیتهای بازاریابی خود را سازماندهی نماید و نیروی انسانی و آموزش لازم را تامین نماید و ضمنا جهت پیشبرد فعالیتها هماهنگیهای لازم را داشته باشد.
- كنترل و یا نظارت: به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود مدیریت بازاریابی باید در مقاطع زمانی مختلف عملكرد را با برنامه مورد بررسی و مقایسه قرار دهد و در جهت رفع مشكلات و تجدیدنظر در برنامه اقدام نماید.
- تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم و قطعات و ارائه خدمات تعمیراتی جهت محصولاتی كه به فروش رفتهاند. بدیهی است مصرفكنندگان در تصمیمگیری جهت خرید كالا در یك بازار رقابتی حتما به پارامتر خدمات بعد از فروش توسط تولیدكنندگان نیز توجه دارند.
- بررسی نظریات مصرفكنندگان: مدیران بازار در نهایت، نقطهنظرات و عكسالعمل مصرفكنندگان را در مورد كالا یا خدماتی كه ارائه شده باید از طریق شیوههای مختلف تحقیقات بازاریابی دریافته و آنها را بررسی و مورد استفاده در تصمیمگیری و برنامههای خود قرار دهند. زیرا فرض ما در بازاریابی پیشرفته این است كه مصرفكنندگان حرف اول را میزنند و اگر بنگاه اقتصادی بخواهد در اقتصاد رقابتی (اقتصاد بازار) فعال باشد و سهم عمدهای از بازار را به خود اختصاص دهد و در نتیجه سود داشته باشد و به زندگی خود ادامه دهد باید حتما به مصرفكنندگان توجه لازم را داشته باشد.
علاوه بر وظایف مذكور، ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات ارائه شده نیز جزو وظایف مدیریت بازار میباشد. مدیریت بازاریابی وظیفه دارد «مقدار»، «زمان» و «خصوصیات» تقاضا را طوری هماهنگ كند كه سازمان بتواند به اهداف خود برسد.
بدیهی است در هر زمان مقدار واقعی تقاضا برای كالا یا خدمات ممكن است «پایینتر»، «مساوی» و یا «بالاتر» از سطح تقاضای موردنظر باشد. برای ایجاد تقاضا در مورد كالا سه شرط باید وجود داشته باشد: اول باید نیاز برای آن كالا توسط گروهی از مردم وجود داشته باشد، دوم آنكه این گروه قدرت خرید كالاها را داشته باشند و سوم آنكه میل داشته باشند قسمتی از پول خود را در رفع نیاز خود بپردازند.
اهم وظایف مدیریت بازار
۱ - جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و تعیین نیاز مصرفكنندگان
۲ - مشخص نمودن هدفهای فروش و سهمیه بازار
۳ - تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی كه عناصر آن از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش میباشند.
۴ - سازماندهی فعالیتهای بازاریابی و نیروهای انسانی و آموزش لازم برای آن
۵ - كنترل و یا نظارت به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود.
۶ - تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم یدكی و قطعات
۷ - بررسی نظریات مصرفكنندگان در ارتباط با محصولات و خدمات ارائه شده
۸ - ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات
۹ - ایجاد هماهنگی بین مقدار، زمان و خصوصیات تقاضا
تهیه کننده :صدرالله البرزی
ماخذ: پایگاه تخصصی اتاق مدیریت ارتباط با مشتری

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه بیستم خرداد ۱۳۹۰
|
كلينيك محصول نوعي از تحقيقات بازاريابي است كه با هدف شناخت نظرات مشتريان از محصولات و خدمات جديد يا قديم شركت انجام ميگيرد.
كلينيك محصول درصدد يافتن نظرات مشتريان با در نظر گرفتن همه اصول مربوط به تحقيق بازار است. در كلينيك محصول، محصولات شركت در معرض بازديد مشتريان احتمالي قرار ميگيرد و آنها نسبت به محصولات و خدمات شركت اظهارنظر ميكنند. اين اظهارنظرها در مقاطع مختلف توليد و عرضه محصول مورد استفاده شركتها قرار گرفته و شركتها را در ارائه خدمات بهتر و مناسبتري ياري ميرساند. كلينيك محصول بازوي مناسبي در جهت ارتقاي سطح توانمندي بازاريابي شركتها است و با دقت بالايي ميتواند نظرات مشتريان احتمالي را به شركت منتقل كند.
كلينيك همچنين ميتواند با هزينهاي اندك، جلوي شكستهاي چندين ميلياردي شركتها را بگيرد و سهم بازار آنها را افزايش دهد. كلينيك محصول ميتواند اهداف متعددي داشته باشد كه عبارتند از:
- دريافت اطلاعات مشتريان و دستيابي به تقسيم بازار
- شناسايي ويژگي محصولات ايدهآل از نگاه مشتريان
- بررسي رفتار خريد
- تحليل ماتريس TOWS(نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهديد) محصولات شركت
- مقايسه محصولات شركت با رقبا
- ارزيابي ترجيحات خريد و قدرت برند در ذهن مشتريان
- ارزيابي روشهاي فروش و توزيع موثر محصولات
- قيمتگذاري محصولات براساس رفتار بازار
- موثرترين روشهاي ترويجي و تبليغي
- دريافت اطلاعات احساسي مشتريان
- تمايل به خريد
- پيشبيني تقاضا
- و...
بايد خاطرنشان كرد دستيابي به همه اهداف ذكر شده يا اهدافي كه ممكن است بنا به نياز هر سازماني تعريف شود، ممكن است در كلينيك محصول مقدور نباشد، اما كلينيك محصول فرصتي را فراهم خواهد آورد كه نظرات مشتريان دريافت شده و حتيالامكان حضور در بازار براساس خواست مشتريان باشد.
كلينيك محصول با دو هدف زماني برگزار ميشود:
1- اهداف مقطعي: اهداف مقطعي اهدافي هستند كه مستقيما از برگزاري كلينيك محصول عايد شركتها ميشود. اين اهداف همانطور كه قبلا ذكر شد، شركتها را در شناخت نقاط قوت و ضعف محصول ياري ميكنند و باعث ميشوند محصولات و خدمات، با شرايط بهتري به بازار عرضه شوند.
2- اهداف بلندمدت: اهداف بلندمدت اهدافي هستند كه مستقيما از كلينيك حاصل نميشود، اما با استفاده از اهداف كلينيك در آينده محقق خواهد شد. به عنوان مثال، رضايت مشتريان از جمله اهدافي است كه مستقيما از كلينيك حاصل نشده ولي در بلندمدت با منطبق ساختن نظرات مشتريان و محصولات ميتواند عايد شركت شود. سهم بازار نيز از جمله اهدافي است كه به صورت بلندمدت نصيب شركتها خواهد شد. از آنجا كه كلينيك محصول ميتواند شركت را به نظر مشتريان نزديك كند و موجب ايجاد رضايت آنها شود، بدين رو در بلندمدت فروش و سهم بازار بيشتري نصيب شركتها خواهد شد.
چند نكته كاربردي:
1- دقت كنيد كلينيك محصول يك روش تحقيق بازار است، بنابراين در كلينيك محصول اصول مربوط به روشهاي تحقيقي علمي بايد رعايت شود؛ اصولي نظير طراحي پرسشنامههاي استاندارد، نمونهگيريهاي علمي، تحليلهاي علمي و... .
2- منظور از مشتريان در كلينيك محصول، نمونههاي تحقيق هستند كه از اين پس «مشتريان احتمالي» يا «واحدهاي نمونه» خوانده خواهند شد.
3- اجراي كلينيك محصول نيازمند تيمهاي كارآمد و متخصص است كه تحصيلاتي در زمينههاي بازاريابي، آمار، روش تحقيق و روانشناسي دارند. استفاده از نتايج كلينيك نيازمند تحليلهاي پيچيدهاي است كه جز با مهارت و تجربه حاصل نخواهد شد.
4- كلينيك محصول هزينهبر و زمانبر است. بنابراين اجراي كلينيك محصول، به باور مديران ارشد به اين روش تحقيق نيازمند است.
5- ممكن است شباهتهاي زيادي بين كلينيك محصول و ساير روشهاي تحقيق بازاريابي وجود داشته باشد با اين تفاوت كه كلينيك محصول يك بسته تحقيقي مناسب است كه در مقاطع خاصي قابل اجرا است.
6- كلينيك محصول زمان مناسبي است كه بسياري از سوالات و دغدغههاي شركتهاي ارائهدهنده خدمات و محصولات پرسيده شود. از اين رو اجراي كلينيك محصول ممكن است شركتها را از انجام برخي تحقيقات ديگر بينياز سازد.
7- اجراي كلينيك محصول فقط مختص شركتهاي بزرگ نيست، همه شركتها ميتوانند از اين روش استفاده كنند، فقط حجم كار و عمدتا حجم نمونهها ممكن است متفاوت باشد.
8- اهميت كلينيك محصول بهخصوص در مورد توسعه محصولات جديد بيشتر خواهد بود. اين محصولات جديد بهويژه اگر در محدوده كالاهاي تجملي و گرانقيمت يا كالاهايي با فناوري پيچيدهتر باشند، ارزشي استراتژيك براي شركتها خواهند داشت و حساسيتهاي بيشتري در خصوص نحوه بازاريابي آنها وجود خواهد داشت. تصور كنيد شركتي قصد دارد براي راهاندازي خط توليد محصولي جديد با فناوري نوين، بيست ميليارد تومان سرمايهگذاري كند؛ اگر اين محصول مورد توجه بازار نباشد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟
كلينيك محصول به اين قبيل شركتها ياري ميرساند تا پتانسيل بازار را بررسي كنند و در صورتي كه محصول جديد مورد توجه بازار نيست، از انجام اين سرمايهگذاري هنگفت خودداري كنند.
9- كلينيك محصول صرفا مربوط به محصولات به اصطلاح فيزيكي نيست؛ كلينيك را براي خدمات نيز ميتوان اجرا كرد و فقط شيوههاي انجام متفاوت خواهد بود. مقصود ما از محصول در اين كتاب، كالاها و خدمات هستند.
منبع: كتاب كلينيك محصول

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰
|
مترجم: هوتسا عسکری نسب
سرمایهگذاران در کار جدید خود موفق نمیشوند مگر اینکه نظر مصرفکنندگان را جلب کنند که در حال حاضر این امر با حضور مصرفکنندگان نسل جدید و با دسترسی سریع به اینترنت و تمام اطلاعات مربوط به خرید، کار بسیار دشواری است.
برای آنها مهم نیست از چه فردی و کدام فروشگاه خرید میکنند، اما در نهایت موفقیت یا شکست صاحب کسب و کار را در هر معاملهای رقم میزنند. «رابرت بلوم» کارشناس معروف در کتاب جدید خود با عنوان «کارشناسان جدید» فرضیهای را مطرح کرده است که مشتریان به سه سلاح مخرب مسلح هستند.
دسترسی سریع به اطلاعات در زمینه کالای مورد نظر، انتخاب عالی و مقایسه زمان و قیمتها.
برای مصرفکنندگان اهمیتی ندارد که پایبند خرید از یک فروشگاه باشند. خدماتی که فروشگاه در اختیار آنها قرار میدهد، مهمترین مسالهای است که حائز اهمیت است. زندگی تجاری کارآفرینانی که به تازگی کسبوکاری را آغاز کردهاند بستگی به درک چهار مرحله حساس از فرآیند خرید مشتریان دارد.
لحظه سرنوشت ساز
این لحظه اولین برخورد خریداران با کسب و کار شما است. باید در ارائه خدمات خود اولویتها و جذابیتهایی برای مشتریان در نظر بگیرید یا اینکه احتمالا برای همیشه از دستشان میدهید. خود را جای مشتریان فرض کنید و با در اختیار گذاشتن اطلاعات کافی از اهداف خود سعی در جلب اعتماد آنها داشته باشید.
استفاده از فرصت پیش آمده
این زمان به اولویتها، مذاکره و تصمیم به خرید اشاره میکند که معاملات بسیاری شکل میگیرد و نتیجه بخش است. سعی کنید با تعامل و پیگیری مسائل همواره به عنوان گزینه ثابت در ذهن مشتریان بمانید و نیازهای مشتریان را بهتر از دیگر رقبا بشناسید.
موفقیت یا شکست
این مرحله زمانی است که مشتری واقعا از محصولات و خدمات ارائه شده استفاده میکند. داشتن ارتباطی خوب با مشتری را به هنگام فروش مدنظر داشته باشید. این اولین باری است که مشتری به شما اعتماد کرده و از کالا یا خدماتی که در اختیارش قرار گرفته است، استفاده میکند.
تعدد فروش
میتوانید مشتریان را پس از یک بار مراجعه و خرید به مشتریان و طرفداران دائمیو پروپا قرص خود تبدیل کنید. معاملاتی که کم و بیش به سرمایهگذاری احتیاج دارد و درآمد خوبی خواهد داشت. سیستم عملکرد کاری خود را طبق استاندارد معتبری بسنجید.
خصوصیات مثبت اخلاقی مشتریان در اکثر مواقع به ضرر بسیاری از صاحبان کسبوکار است. کارآفرینانی که هیچ گونه تغییری در کار خود ایجاد نمیکنند، محکوم به فنا هستند. به عنوان شروع کار، لازم نیست از نحوه انجام تمام کارها در شرکت مطلع باشید، اما باید در جریان اتفاقهای جدید باشید و به منظور رقابت از آنها کمک بگیرید.
به کارکنان یک فروشگاه توصیه میشود به منظور افزایش اطلاعات خود و به روز بودن، از فناوری اینترنتی استفاده کنند تا نیازهای مشتریان مقتدر را برآورده کنند. پس از پذیرفتن این واقعیت جدید اولین کاری که باید انجام دهید، تشخیص نیازهای ذاتی جدید در کارکنان خلاق است، سپس با اعتماد به آنها، اجازه دهید، مستقلانه تصمیمگیری کنند. راه را برایشان هموار سازید، از طرز فکرشان مطلع باشید و با در اختیار دادن منابع از آنها حمایت کنید و در صورت ارتکاب اشتباه با کمک گرفتن از تجارب خود راهنماییشان کرده و آنان را به ارائه نوآوری تشویق کنید.
تک تک افراد یک تیم باید از میزان پیچیدگی کار بکاهند و سعی در تغییر باورهای قدیمیمشتریان داشته باشند که این کار باعث میشود با به کارگیری از اطلاعات جدید به حل و فصل مشکلات مشتریان بپردازند تا هر چه سریعتر پیشرفت کنند.
کار آفرینانی که اهمیت و اقتدار تغییر باورهای قدیمیمشتریان را به نگرشی مثبت درک میکنند به مزیتی رقابتی دست یافته و سعی در حفظ آن دارند.به دلیل گسترده بودن بازار، اغلب مشتریها اولین افرادی هستند که از آخرین فناوریهای روز مطلع میشوند و آن را به کار میبرند. روشهای قدیمی رییس و مرئوسی و بازاریابی فشار دیگر کاربردی ندارد. لحظات حساس و سرنوشت ساز جذب مشتریان را از دست ندهید.
منبع: Forbes
ماخذ: روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰
|
بررسی ساختارهای اثربخشی حمایت های مالی ورزشی و روابط نظری بین آنها در میان طرفداران ورزش فوتبال در ایران
دکتر شهرام گیلانی نیا – استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت(گروه مدیریت صنعتی)
محمدرضا عباس زاده – کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
TMBAچکیده
امروزه در جهان، حمایت های مالی به خصوص حمایت های مالی ورزشی بخش مهمی از فعالیت های بازاریابی را تشکیل می دهند. در ایران هم حمایت های مالی ورزشی روند رو به رشد را به خصوص در ورزش فوتبال طی می کند. بنابراین لازم است که مدیران شرکت ها از اثربخشی این نوع از فعالیت های بازاریابی اطلاعات کاملی کسب کنند تا بتوانند تصمیماتی از جمله تخصیص منابع برای حمایت های مالی ورزشی را به درستی اتخاذ کنند. هدف از این تحقیق بررسی روابط نظری بین ساختارهای کلیدی اثربخشی حمایت های مالی ورزشی یعنی جانبداری ورزشی هوادار، آگاهی از نام تجاری، تصویر شرکت و قصد خرید در میان طرفداران دو تیم پرسپولیس و استقلال در مسابقات فوتبال در ایران می باشد. به کمک روش تحلیل رگرسیون، روابط بین این چهار ساختار کلیدی اثربخشی حمایت مالی ورزشی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده، جانبداری هواداران تاثیر مثبت و مستقیمی بر آگاهی، تصویر و قصد خرید آنها از اسپانسر دارد. همچنین آگاهی آنها از اسپانسر بر روی تصویرشان از اسپانسر تاثیر مثبت و مستقیم دارد و در نهایت آگاهی هواداران از اسپانسر و تصویر هواداران از اسپانسر تاثیر مثبت و مستقیمی بر قصد خرید آنها از اسپانسر دارد.
واژگان کلیدی: حمایت مالی ورزشی، جانبداری ورزشی ، آگاهی از نشان تجاری، تصویر شرکت و قصد خرید.
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰
|

مترجم: زهره همتیان
چرا بسیاری از شرکتها رابطه غیردوستانه با مشتریان خود دارند؟ به چه دلیل مدیران ارشد شرکتها اجازه میدهند چنین وضعیتی پیش آید؟ پاسخ ساده است، زیرا تعداد معدودی از مدیران اقدام به ایجاد سازمانهای مشتریمدار میکنند.
میتوان گفت که چهار دلیل عمده برای عدم ارتباط مناسب با مشتریان وجود دارد. اول آنکه، اکثر مدیران ارشد بر این باورند که شرکت آنها از قبل دارای چنین ارتباط مطلوبی با مشتریان خود بوده است و تلاشی برای بهبود آن نمیکنند. اگر آنها در این زمینه با مشکلی مواجه شوند، فکر میکنند با افزایش بودجه خدمات به مشتری یا مطالعه بازار میتوانند مساله را حل کنند. مرتبط ماندن با مشتری آنقدر امر مهمیاست که همه آن را برای مدیران شرکتها یک اولویت میدانند. اما اکثر مدیران آن را یک امر بدیهی میدانند و از آن غافل میشوند.
یک شرکت هواپیمایی را در نظر بگیرید. اگر این شرکت به لحاظ ارتباط با مشتریان ضعیف باشد، به آسانی میتوان آن را زیر سوال برد و از آن انتقاد کرد. جان تگ، مدیر ارشد عملیاتی شرکت هواپیمایی یونایتد ایرلاینز قسمت اعظم کار خود را روی ارتقاي سیستمهای اطلاعرسانی به مشتری، تکنولوژیهای مشتریمدار و قابلیتهای خدمات به مشتری متمرکز کرده است. وی در مصاحبهای بیان داشت» بزرگترین چالش ما آگاه كردن سازمان به میزان فعالیت لازم برای ارتباط بهتر با مشتری است. بدون احساس ضرورت، حقیقتا تغییر دادن فرهنگ مان بسیار سخت است. حال که یونایتدایرلاینز با شرکت هواپیمایی Continental ادغام شده است امید آن میرود که قدرت ارتباطی آن بیشتر شود.
دلیل دوم که چرا مدیران شرکتهای بزرگ ارتباط محدودی با مشتریان دارند، این است که آنها قدرت نمادین روشهای مدیریتی خود را دست کم یا نادیده میگیرند. نمونه و الگو بودن جزو ماهیت ثانویه مدیران کارفرما است و مدیران ارشد شرکتهای بزرگ باید نسبت به این جنبه از مدیریت آگاهی بیشتری داشته باشند.
مدیران ارشد نمیتوانند وظیفه فرهنگسازی در سازمان را به فرد دیگری واگذار کنند. آنها موثرترین و مهمترین شخص در شرکتها هستند که قادر به انجام این کار هستند. شیوههای مدیریتی مدیران ارشد روی عملکرد تیمهای کاری، کارمندان و مدیران دیگر تاثیر میگذارد. زمانی که ارتباط مدیران ارشد با مشتریان قطع شود برای کل سازمان نیز چنین اتفاقی رخ میدهد.
سومین دلیلی که ارتباط با مشتری به مساله مبهمیتبدیل میشود این است كه به عنوان یک مساله مهم مدیریتی در نظر گرفته نمیشود. امروزه دغدغه و نگرانی مدیران مدرن مسائلی چون استراتژی، ادغام و تملک، قیمت سهام شرکت و قدرت ترازنامه است. ارتباط با مشتری کار سطح پایینی تلقی میشود و آنقدر پیش پا افتاده در نظر گرفته میشود که نمیتوان آن را جزء اصلی فرمول موفقیت سازمان در نظر گرفت.
چهارمین و آخرین دلیلی که شرکتهای بسیاری وجود دارند که ارتباط مناسبی با مشتریان ندارند این است که اکثر مدیران از تمام جنبهها به مشتریان فکر نمیکنند. از دید یک مدیر ارشد در شرکتی بزرگ، مشتریان معمولا اطلاعات، نمودار یا اعداد و ارقام هستند. آنها به عنوان انسانهای واقعی دیده نمیشوند.
نقطه کور مدیریت
کوتاهی در ایجاد سازمانهای مشتریمدار و عدم درک نقشی که مدیریت ایفا میکند اشتباه بزرگ و هزینهبرداری است. عدم ارتباط حقیقی و پایدار منجر به نابودی عواملی چون نوآوری، وفاداری مشتری و رشد سودآور در شرکتها شده است. مدیران اندکی دریافتهاند که چگونه سازمانهای مشتری مدار را برپا کنند و فقدان چنین مدیریتی میلیاردها دلار سرمایه را در اقتصادهای جهانی و آمریکا از بین برده است. بارزترین مثال، صنعت خودروسازی ایالاتمتحده است که به دلیل عدم ارتباط مناسب مدیران با مشتریان فلج شد.
عدم برقراری ارتباط با مشتری برای بسیاری از صنایع دیگر نیز تبدیل به مساله بزرگی شده است. شرکتهای کرایه اتومبیل در حال تلاش برای متعادل کردن کاهش هزینهها و خدمات به مشتری هستتند. این وضعیت در مورد بیمارستانها، شرکتهای هواپیمایی و بانکها نیز همینطور است. تعداد اندکی در این صنایع دارای مدیران مشتری مدار هستند و آنهایی که ارتباط مناسبی با مشتریان دارند (برای مثال شرکت هواپیمایی Southwest) به داشتن مشتریان وفادار، تقویت نوآوری و لذت بردن از کسب و کار پایدار مشهور هستند.
نادیده گرفتن اهمیت ارتباط با مشتری پیامد قابل توجه دیگری نیز داشته است. سال 2008 در زمان رکود اقتصادی شرکتهای آمریکایی بیش از 130 میلیارد دلار برای آموزش و رشد کارمندان هزینه کردند که از این میان، حدود 50 میلیارد دلار صرف ارتقا و پیشرفت مدیران شد. این میزان مبلغی است که شرکتها هزینه کردند تا از داشتن مدیران مستعد و مجرب برای آیندهای رو به رشد اطمینان حاصل کنند. یکی از رایجترین و موثرترین راهها برای پرورش مدیران آینده سنجیدن مهارتهای مدیریتی آنها و ارائه بازخورد به مدیران است؛ یعنی اینکه به آنها نشان دهد تا چه میزان این مهارتها را دارا هستند. به منظور انجام این کار، شرکتها باید دقیقا تصمیم بگیرند چه مهارتهایی مهمترهستند و ارزش ارزیابی دارند. این لیست از مهارتها اغلب به عنوان «برنامه موفقیت» تلقی میشوند.
راهحل چیست؟
در اینجا به ذکر چند راهکار برای ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان میپردازیم. جای هیچ تعجبی نیست که این راهکارها همان مشخصههای مدیران موفق است:
به ایجاد تنظیمات سازمانی جدید بپردازید. در شرکتهای کوچک، تشکیلات سازمانی ساده است و برای مدیران ارتباط نزدیک با مشتری آسان است. در شرکتهای بزرگتر، تشکیلات سازمانی دارای پیچیدگی است. نظام سلسلهمراتب و کاغذ بازی مانع رسیدن صدای مشتری به مدیران میشود. مدیران ارشد
به دلیل نداشتن دید روشن قادر به تشخیص یا پاسخ سریع به مشتریان نیستند.
در شرکتهای متوسط، یک راه موثر برای از بین بردن موانع سازمانی، حذف دیوارها به طور فیزیکی بین سطوح است. شرکت Zappos با بیش از دوهزار کارمند دست به چنین اقدامیزد: در دفتر مرکزی پارتیشنهایی که میزکار کارکنان را از قسمتهای دیگر مجزا میکند به حدی کوتاه است که افراد میتوانند بایستند و به راحتی با آنها صحبت کنند. شرکت Communispace نیز یکی از سازمانهایی است كه به ارتباط با مشتری بسیار اهمیت میدهد. دفتر مرکزی این شرکت در ایالت ماساچوست آمریکا دارای طراحی فضای باز است. خانم دیان حسان، مدیر ارشد این شرکت طی مصاحبهای گفت: نمیتوانم شکل دیگری از محیط کار را تصور کنم. این مدل با فرهنگ، ارزشها و تعهد ما به شفافیت و قابل دسترس بودن مطابقت دارد.
اقدامات مشتری مداری را ارزیابی کنید و برای آن پاداش قائل شوید. سیستمهای ارزیابی و پاداش، چه رسمیو چه غیررسمی کمک میکنند تا تعیین کنید افراد به چه چیزی توجه میکنند و چگونه رفتار میکنند. مدیران ارشد بايد در دادن پاداش به افرادی که برای ارتباط با مشتری تلاش بسیار میکنند پیشقدم باشند. یک گفته مشهور میگوید «هرآنچه که ارزیابی شود، مدیریت میشود» و این دستورالعمل در هر جنبهای از ارتباط با مشتری کاربرد دارد. مساله اصلی این است که چه چیز باید مورد سنجش و ارزیابی قرار بگیرد و این ارزیابی چگونه باید انجام شود. در صورت امکان، معیارهای سنجش باید فراتر از دادههای کمی و آماری سنتی حاصل از تحقیقات بازار باشد. مدیران ارشد باید اصرار داشته باشند که صدای مشتری شنیده شود و کوچکترین جزئیات آن شرح داده شود. دادههای کمی و آمار و ارقام مفید هستند اما معیارهای اندازه گیری کیفی و به صورت حکایت و داستان دارای عمق بیشتری است. صحبت و گفتوگو بیشتر از اعداد و ارقام به ما اطلاعات میدهند.
از تکنولوژی آنلاین استفاده کنید. با توجه به اندازه، تنوع و ماهیت جوامع مشتریان، ارتباط با آنها به شیوهای اصولی و متفکرانه بدون استفاده از تکنولوژی آنلاین تقریبا غیرممکن است. اینترنت این امکان را میدهد که سازمانها، اطلاعات بسیار زیاد و همین طور ارزشمندی را جمعآوری کنند. مدیران ارشد شرکتها به جای عقب کشیدن و قطع ارتباط با میلیونها مشتری باید از فناوری اینترنت استفاده کنند و اصرارداشته باشند که سازمانها برای بهترشنیده شدن صدای مشتری از این تکنولوژی بهره ببرند. همچنین تکنولوژی آنلاین برای مدیران پرمشغله این امکان را فراهم میکند تا بر موانع زمانی غلبه کنند.
ضرورت فرهنگی
سازمانهایی که با مشتریان خود ارتباط دارند، جو سازمانی بهخصوصی دارند. این موضوع اصلا ربطی به اندازه یا نوع فعالیت شرکت ندارد، چنین محیطهای کاری دارای ویژگیهای مهم مشترکی هستند: آنها خیلی ساختارگرا نیستند؛ دارای استاندارد بالا هستند؛ برای مسوولیت فردی اهمیت بسیاری قائلند؛ روحیه همکاری بالایی دارند؛ دارای «سیستم باز» هستند یعنی با محیط اطراف خود تعامل دارند و در آخر تعهد بسیار بالایی به شرکت، اهداف آن و کارمندانش دارند.
مدیران چگونه باید این جو سازمانی را ایجاد کنند؟ برای شکلگیری فرهنگ ارتباط با مشتری چه اقدامات مدیریتی مورد نیاز است؟ فرهنگسازی صحیح وابسته به برخی اقدامات مدیریتی است که با محیط سازمانی دارای عملکرد بالا و موفقیت کسب و کار همراه شده است. به چند مورد از این اقدامات اشارهای خواهیم کرد:
1. اهداف چالش انگیز را برای ارتباط با مشتریان قرار دهید. این به معنی وادار کردن سازمانها به اتخاذ اهداف بزرگ و به چالش کشیدن سازمان برای بهبود ارتباط با مشتری است.
2. تعهد شخصی خود را برای دستیابی به اهداف ایجاد ارتباط با مشتری نشان دهید. این بدان معنا است که مدیران باید کاری را که به دیگران توصیه میکنند ابتدا خود آن را انجام دهند.
3. به هنگام برقراری ارتباط با مشتری، از نوآوری و انجام ریسکهای حساب شده استقبال کنید. زمانی که کارکنان سازمان برای انجام کارهای نو و بدیع در پاسخ به مشتریان احساس آزادی کنند، فرهنگ ارتباط با مشتری بیشتر تقویت میشود.
4. برای حفظ ارتباط با مشتری مسوولیتهای هر فرد را روشن کنید. مدیران باید راهنمایی و هدایت کافی برای هماهنگ سازی فعالیتهای مختلف را فراهم کنند و مطمئن شوند که اطلاعات مشتری به افراد مناسبی منتقل میشود.
5. افراد را به مشارکت در تصمیمگیریهای مربوط به ارتباط با مشتریان تشویق کنید. مدیران باید به تمام کسانی که به اطلاعات مشتریان دسترسی دارند، اختیار و قدرت تصمیمگیری بدهد.
علاوه بر این اقدامات، مدیرانی که در ایجاد فرهنگ ارتباط با مشتری موفق عمل کردند گرایشات و جهتگیریهای دیگری نیز داشته اند. آنها در کنار توجه به مشتری روی رقبا، عوامل موثر در بازار و جامعه متمرکز شده اند. سعی آنها بر این است که از بوروکراسی، سیاستهای اداری و هر آنچه مخل عملکرد سازمان میشود اجتناب ورزند. عامل اصلی در شکلگیری فرهنگ ایجاد ارتباط با مشتری اندازه یا پیچیدگی سازمانها نیست بلکه خواست و مهارت مدیران ارشد نقش اصلی را ایفا میکند.
منبع: www.tcbreview
ماخذ: روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۰
|

مترجم: هوتسا عسکری نسب
همواره بر فناوری، کاهش قیمت و نیازهای جدید مشتریان خود تمرکز داشته باشید
طبق گفته پاتریشیا سیگمون موسس و رییس شرکت مشاوره در منهتن، بسیاری از صاحبان تجارتهای نسبتا کوچک به جای تمرکز بر سود شرکت به پرداخت حقوق کارمندان توجه بیشتری میکنند. نظر سیگمون را درباره افزایش سودآوری در شرکتهای کوچک جویا شدیم.
چرا تعداد بسیاری از کسب و کارهای کوچک در سودآوری موفق نیستند؟
اول اینکه صاحبان کسب و کارهای کوچک از سود یا زیان شرکت خود اطلاع دقیق و کافی ندارند. هر ماهه پس از پرداخت حقوق کارمندان ميبايست بدهیهای بیشتری پرداخت کنند، در کل شرکتها از نظر مالی شرایط خوبی ندارند و موفق نیستند. بسیاری از صاحبان کسب و کارکوچک تفاوت بین گردش سرمایه و سودآوری را نمیدانند و فقط در پایان سال با نگاهی به گزارش مالی، به خصوص در دوران رکود پول هنگفتی که در گردش است را از دست میدهند.
آیا مدیران عامل ماهانه یا هر سه ماه یکبار اطلاعات مالی را بررسی میکنند؟
برخی از مدیران چنین کاری را انجام میدهند، اما اغلب مدیران اطلاعات را در زمان مناسب بررسی نمیکنند. در اکثر شرکتهای کوچک هنوز کارمندانی مسوول بررسی وضعیت مالی هستند و از طریق برنامههای نرمافزاری اطلاعات هفتگی را در کامپیوتر ثبت کرده اما این برنامهها توانایی تحلیل و محاسبه صحیح هزینهها را ندارند.
علاوه بر به روز کردن فناوری چه روشهایی براي افزایش سودآوری وجود دارد؟
تمام کارمندان یک سازمان باید سعی کنند تا سود شرکت را از طریق شبکه، بازاریابی، فروش و کاهش هزینهها افزایش دهند. اگر کارمندان فقط به فکر دریافت حقوق ماهانه باشند و کمکی به بهبود وضعیت موجود شرکت نکنند موقعیت شغلی آنها در معرض خطر خواهد بود. داشتن چنین طرز فکری در کسب و کارهای کوچک مورد قبول نیست و کارمندان باید به دنبال راههایی جهت پسانداز سرمایه و افزایش درآمد شرکت باشند.
در چند سال گذشته شاهد کاهش تعداد بسیاری از شرکتها بودهایم، این شرکتها چگونه میتوانند در هزینههای خود صرفهجویی کنند؟
اگر فقط بر قراردادهای بلند مدت تمرکز کنند، بدون شک بیش از حد هزینه میپردازند. در صورت برقراری ارتباط با تمام فروشندگان از طریق سیستم دی اس ال، تلفن و ایمیل از هزینههای خود به طور قابل توجهی میتوان کم کنند. هنوز در برخی دفاتر از کنتور ارسال پست استفاده میشود و با اینکه سالها است خدمات بانکداری الکترونیکی در اختیار مشتریان میباشد در بعضی از شرکتها حسابداران چکها را از طریق ایمیل ارسال میکنند. حتی پس انداز چند هزار دلاری در ماه برای کسب و کار کوچک رقم بزرگی محسوب میشود.
چگونه میتوان از طریق کسب درآمد بیشتر سود را افزایش داد؟
سعی کنید محصولات بیشتری به فروش برسانید یا علاوه برتمرکز بر کار خود خدمات دیگری ارائه دهید. برای مثال، هنگام مراجعه به مطب پزشک، روی داروهای مکمل مانند ویتامینها سرمایهگذاری کنید. به عنوان طراح در کنار طراحی و اجراي باغچه مشتری میتوانید کارهای جانبی فراوانی انجام دهید و حتی ناودان هم تمیز کنید. اگر در زمینه فروش کتاب فعالیت میکنید، زمان آن فرا رسیده که کتابهای بیشتری به فروش برسانید. ایده دیگر جلب مشتری بر اساس نوع رابطه شکل میگیرد که بار دیگر هم به شما مراجعه کنند. میتوانید خدمات ماهیانه و سالانه شرکت را با قیمتهای ارزانتری ارائه دهید و از این طریق کسب درآمد کنید. بسیاری از صاحبان کسبوکار بیش از 20 یا سی سال تجربه کاری دارند، اما همچنان متمایل به حفظ موقعیت خود هستند. اما این به این معنا نیست که میخواهند ساختمانی در مرکز شهر داشته باشند. در صورت از دست دادن مشتریان خود باید خدمات شبانه روزی و ارزانتری ارائه دهند. در حال حاضر باید در شبكههاي اجتماعي فعالیت کنید، وبلاگ یا وب سایت تخصصی داشته باشید تا نام شرکت شما در یاد مشتریان بماند و معروف شوید، دیگر نمیتوانید از انجام چنین کارهایی چشم بپوشید. علاوه بر این لازم است اعتبار خود را نزد مشتریان بالا ببرید. مهم نیست که چه مدت است به انجام کار خود مشغول هستید، باید دست به رقابت بزنید. در هر کسب و کاری حتی با وجود شکست و ضرر، همیشه جای امید است و روشهای خلاقی براي کاهش هزینههای اجرایی، سودآوری و پیشرفت وجود دارد و مطمئنا در صورت تلاش میتوان اوضاع را تغییر داد و به موفقیت دست پیدا کرد.
منبع : Bussinessweek
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۰
|

کوشان غلامي
بخش ششم
نکاتي پيرامون فرهنگ تجاري فرانسه
1- پيشينه تحصيلي و مهارتهاي ذهني، نکات مهمي در کشور فرانسه به شمار ميروند.
2- دولت و صنعت فرانسه از ديرباز روابط بسيار نزديکتري نسبت به ساير کشورهاي صنعتي داشتهاند که اين موضوع سبب پيدايش کارمندان ارشد دولتي بسياري شده که نقش مهمي در صنعت ايفا ميکنند.
3- برنامهريزيهاي بلندمدت براي دهههاي متمادي يکي از اصول مهم رويکرد فرانسوي بوده و منجر به طراحي برنامههاي مشروح و مفصل توسط کمپانيها شده است.
4- اکثر شرکتهاي بزرگ فرانسوي به همراه گرايشهاي مرکزي، دفاتر و مراکز اصلي و شعب بزرگ خود را در پاريس ايجاد ميکنند.
5- مديران اجرايي شرکتهاي فرانسوي معمولا داراي شخصيت کاريزماتيک بوده و هدايت شرکت را به شيوهاي مسلط و آمرانه انجام ميدهند.
6- کمپانيهاي فرانسوي تمايل به داشتن سلسله مراتب سفت و سخت با سيستم تصميم گيري و گزارش دهي واضح و مترقي دارند.
7- برقراري ارتباط در لايههاي مختلف سلسله مراتب امري غيرمعمول تلقي ميشود.
8- ارتقا از طريق مجموعهاي از تجربه، مدارج تحصيلي و شايستگيهاي مشهود انجام ميگيرد.
9- شيوه مديريت معمولا دستوري با ارائه راهنماييها و سفارشات در جلسات اطلاعاتي به کارمندان است.
10- در جلسات باز و رسمي، اختلاف نظر بسيار کمي با رييس مشهود است. ساير اختلافات در لابيهاي قبل از جلسه مشاهده ميشود.
11- رقابت گروههاي همسان ميتواند مديريت تيمهاي با کارکرد متقابل را دشوار کند.
12- رفتار منطقي هميشه محترم بوده و از همه انتظار ميرود اينگونه عمل کنند. هرگونه رفتار احساسي ميتواند به عنوان تفکر آشفته، فقدان ذکاوت يا هردو تلقي شود.
13- تغيير شغلي در فرانسه بسيار کمتر از ساير کشورها ديده ميشود. مردم اين کشور از ديرباز زندگي شغلي خود را بر مبناي يک شركت بنا ميکردند.
14- بهرغم اينکه نام فاميل در شرايط رسمي يا در هنگام ارتباط با افراد مافوق متداول است، در بين گروههاي همسان، نام کوچک استفاده ميشود (مخصوصا در گروههاي جوانتر).
15- فصاحت کلام صفت مهمياست و مديران فرانسوي معمولا سعي ميکنند از طريق قدرت بيان خود، افراد را متقاعد کنند.
16- اينکه تماميارتباطات نوشتاري از لحاظ گرامري به صورت صحيح نوشته شده باشد، بسيار مهم است.
17- طنز بر اساس لطافت طبع و استفاده هوشمندانه از کنايات بنا شده که هيچکدام از اينها معناي دقيقي ندارند. فرانسويها بر خلاف اکثر کشورها به ندرت در شرايط جدي در کسب و کار از طنز و شوخي استفاده ميکنند.
18- بين زندگي شخصي و زندگي کاري و همچنين زمانهاي مربوط به خانواده و كار تفکيک خاصي وجود دارد.
19- ناهارهاي کاري ميتواند خيلي طولاني و نه لزوما براي بحثهاي شغلي باشد. اينگونه ملاقاتها بيشتر زمانهايي براي ايجاد روابط هستند تا مشخص کردن نکات ريز قراردادها.
20- وقت شناسي در شهرهاي مختلف فرانسه متفاوت بوده و در پاريس بهتر از ساير شهرها است.
فرانسويها خيلي دوست دارند با دستهايشان صحبت کنند. بعضي از رايجترين واژگان آنها عبارتند از:
• حلقه کردن يک يا چند انگشت بر روي شقيقه به معني اين است که «طرف ديوانه است» و معمولا با يک ابراز تمسخر هم همراه است.
• بوسيدن نوک انگشتان به معني «بامزه» است، خواه در سر ميز غذا باشد خواه در مورد شخصي در حال گذشتن از خيابان.
• پايين کشيدن گونه راست با دست راست در ناحيه زير چشم به معني اين است که:« باورم نميشود»
• پاک کردن پيشاني يا فقط ناحيه رستنگاه مو به معني اين است که: «تا اينجا سيرم»
• ماليدن نوک انگشتان به هم طوري که انگشت شست بالا باشد انگار که پارچه ايلمس ميکنيد، به معني«گران » است.
• قراردادن انگشتان صاف بر روي لبها با چشمان باز به معني« فهميدن اشتباه » است. در اين حالت به کار نبردن کلام ضروري است.
از آنجايي که فرانسويان به طور مرتب بدون کلام با هم صحبت ميکنند، حرکات زيادي از اين قبيل دارند. اين بخش شگفتآوري از ميراث مديترانهاي آنها است و نمايش بزرگي است که در خيابانها و کافهها مشاهده ميشود. به همين دليل است که در جيب گذاشتن دستها بيادبي محسوب ميشود مخصوصا اگر در هنگام گفتوگو باشد. و شايد به همين دليل باشد که دست دادن نزد فرانسويان اين قدر اهميت دارد.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۰
|
روانشناسان می گویند: رنگ می تواند تا ۶۰ درصد در پذیرش یا انتخاب محصول موثر باشد
رنگ هایی که در آگهی به کار می رود بسیار مهم اند و حتی از جملاتی که در آگهی مورد استفاده قرار می گیرند، اثرگذارتر هستند. به این سبب که رنگ ها و طرح ها توجه مشتریان را جلب می کنند و باعث می شوند که مخاطبان بیشتری آگهی شمارا بخوانند. روانشناسان معتقدند رنگ می تواند تا ۶۰ درصد در پذیرش یا انتخاب محصولات یا خدمات موثر باشد. به این مثال توجه کنید: شما یک آگهی سیاه و سفید و یک آگهی با رنگ های آبی و زرد و سیاه می بینید، کدام یک از این دو آگهی را اول می خوانید؟ آیا شما اول آگهی سیاه و سفید را می خوانید؟
هر رنگی دارای معانی و بار فرهنگی مختلفی است. برای طراحی آگهی مطابق خواست بازارهای هدف، رنگ عامل بسیار مهم است. سعی کنید با استفاده از رنگ های انتخابی، که تعریف خواهد شد، پیام خود را به مشتریان برسانید.
قرمز
رنگ قرمز نماد و نشانه فعالیت، گرمی، قدرت، جنگ، هیجان، تظاهر، آتش، خون، هوای نفس، عشق، خطر، خشم و برانگیختگی است. قرمز دارای قابلیت رویت بالایی است و همواره توجه بیننده را به خود جلب می کند. رنگ قرمز چند حس را توامان تحریک می کند.
علائم هشدار دهنده به ما می آموزد که با دیدن رنگ قرمز متوجه و متوقف شویم. پس طبیعی است که با دیدن یک تابلو تبلیغاتی (بیلبورد) با ترکیب رنگ قرمز، توقف و به آن توجه کنیم. مطالعات نشان داده است که مردم هنگام بازی در تفریحگاه ها از وسایل بازی قرمز رنگ بیشتر از رنگ های دیگر استفاده می کنند. همچنین رنگ قرمز برای نمایشگاه های خودرو، مکان های فروش حیوانات اهلی، ساندویچ و پیتزا فروشی ها و رستوران ها رنگ خوب و مناسبی است.
رنگ قرمز برای موسسات پزشکی و درمانی توصیه نمی شود، زیرا رنگ قرمز علامت بیماری، خون و اورژانس است. رنگ قرمز همچنین برای نمایش یک جریان منفی مالی در حسابداری به کار میرود.
نارنجی
نارنجی، رنگ طراوت و شادی است. رنگ نارنجی موجب شفافیت و روشنی ذهن، ارتقا و افزایش گرمی و شادابی می شود. همچنین رنگ نارنجی جریان اکسیژن رسانی به مغز را افزایش می دهد. رضایت مندی، باروری، شادابی و کیفیت نیز با رنگ نارنجی ارتباط دارد. این رنگ می تواند کمک کند قیمت یک کالای گران، عاقلانه به نظر برسد. نارنجی رنگی بی عیب، کامل و مناسب برای محصولاتی است که گروه کثیری از مردم را راضی می کند.
این رنگ ها اشتها آور است و انتخاب خوبی برای آبمیوه فروشی ها، رستوران ها خصوصا” رنگی است که مردم اروپا و امریکا آن را دوست دارند.
زرد
زرد رنگی مناسب برای نمایش تابناکی و درخشندگی، خوشحالی و خوشرویی، سرزندگی، راحتی و خوش بینی در آگهی هاست. زرد برای گل فروشی ها، قنادی ها، اسباب بازی فروشی ها، پارک های تفریحی و حراجی ها رنگ ایده آلی است و اولین رنگی است که در فرآیند دیدن، جذب می شود. همچنین زرد بیشترین قابلیت رویت توسط چشمان انسان را دارد. به همین دلیل سریعتر از دیگر رنگ ها مورد توجه انسان قرار می گیرد.
زرد، رنگ احتیاط است. علائم زرد رنگ موجود در راه ها به رانندگان هشدار می دهد که مشکلی در راه یا مسیر آمد و شد اتفاق افتاده است و این دلیل دیگری است بر این که چرا به سرعت توجه ما به رنگ زرد جلب می شود.
سبز
رنگ سبز نماد زندگی، طبیعت، جوانی، پول، نوگرایی، امید و قدرت است. سبز رنگی است که انسان را آرام می کند، درد را کاهش می دهد و احساس امنیت ایجاد می کند. وقتی چراغ راهنمایی و رانندگی در وضعیت سبز قرار می گیرد، به ما می گوید جلو برویم یا به مکانی وارد شویم و احساس خوشایندی در ما ایجاد می کند. این مزیت بزرگی برای بعضی از محصولات و خدمات است.
رنگ زرد . سبز
برای آگهی مواد غذایی رنگ معقولی نیست، زیرا احساس دلتنگی ایجاد می کند. رنگ سبز روشن به مردم آرامش می دهد و این نشان می دهد که چرا دیوار زندان ها، مدارس، اتاق های انتظار و بیمارستان ها به رنگ سبز روشن است.
سبز یک رنگ مهم برای مشاوران مالی بانک ها و حسابداران است، زیرا سبز نماد پول است. همچنین رنگ سبز برای کالاهایی که در فضای باز عرضه می شود بسیار مناسب است، زیرا به مشتریان احساس طبیعت را القا می کند. رنگ سبز می تواند برای مراکز و موسسات فعال در زمینه محیط زیست و دوستدار محیط زیست، سبزی فروشی ها، منظره سازی و کشاورزان مورد استفاده قرار گیرد، زیرا رنگ سبز نشانه زندگی است.
آبی
آبی در انسان احساس آرامش، راحتی، آسودگی، زیبایی، عقل، صداقت و اعتماد ایجاد می کند. رنگ آبی به مردم کمک می کند که مشکلات خود را با اعتماد به نفس حل کنند. رنگ آبی می تواند نماد اندوه و افسردگی نیز باشد. از این رو، در تبلیغ مواد غذایی رنگ آبی بکار نمی رود. رنگ آبی اشتها را از بین می برد. این رنگ به مردم کمک می کند که وزن خود را کاهش دهند. قطعا” رنگ آبی، هم رنگ مورد علاقه خانم ها و هم رنگ دلخواه آقایان است. چنان که می دانید رنگ آبی در ارم و نشان شرکت ها بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. آبی رنگ بسیار مناسبی برای شرکت های مسافرتی، شرکت های آب، دفتر پزشکان، داروخانه ها و متصدیان و فروشندگان لوازم پزشکی، متل ها، روانشناسان و مراکز کاهش وزن است.
زرشکی
رنگ زرشکی نماد پیچیدگی، خلاقیت، تجمل و ثروت است. زرشکی آبی فام موجب رمزآلودگی می شود و زمانی که رنگ زرشکی سرخ فام می شود، نفسانیت و خلاقیت را القا می کند. زرشکی با قرمز کم رنگ بیشتر توجه را جلب می کند. این رنگ ها برای بعضی از مردم (عمدتا” مردها) نامطبوع به نظر می آید. با یان حال رنگ زرشکی رنگ مهمی برای هنرمندان، رستوران های بزرگ، فروشگاه های پوشاک، کتاب فروشی ها، گالری های هنری، کلوپ های شبانه، عکاسی ها، کلوپ های خارج شهر، آموزشگاه های چوگان، جواهر فروشی ها، آرایشگران و پیشگویان است.
قهوه ای
قهوه ای نماد چوب، قهوه و محصولات برآمده از زمین است. قهوه ای رنگ اعتماد، سختی، قدرت، بلوغ و راحتی است. در حال حاضر قهوه ای رنگ ثروت و تنومندی است. قهوه ای یک رنگ ممتاز برای آهن فروشی ها، قهوه خانه ها، فروشگاه های صنعتی، فروشگاه های صنایع چوبی، غذافروشی ها، فروشگاه های پوشاک مردانه، کابینت فروشی ها، مقاطعه کاری ها، ساعت فروشی ها و نجاری هاست.
سیاه
سیاه نماد قدرت، اعتبار، ظرافت، سلیقه، استعداد، سادگی و دلفریبی است. رنگ سیاه بیشتر درباره حالت هایی از این گونه است. سیاه رنگ متحجر است که مشتریان را از به روز شدن با فناوری باز می دارد. همچنین رنگی بسیار آموزنده است و اطلاعات بسیاری از صاحب رنگ ارائه می دهد. سیاه رنگی است که به افق و دوردست اشاره دارد، همچون مرگ، ساحران، ارواح پلید و شرور.
رنگ سیاه انتخاب خوبی برای فروشگاه های موسیقی، حقوقدانان، حسابداران، فروشگاه های لوازم الکترونیکی و لاستیک فروشی هاست.
سفید
سفید نماد پاکیزگی، تقوا، بی گناهی و تازگی است. رنگ سفید یک انتخاب خوب برای فروشگاه های وسایل عروسی و ازدواج گروه های مذهبی، امکانات پزشکی، دندان پزشکی، آشپزخانه ها، نانوایی ها، موزه ها، اماکن تاریخی، فروشگاه های وسایل بهداشتی، خشکشویی ها و خدمات بهداشتی است. توجه داشته باشید که رنگ سفید، در چین و ژاپن و بعضی کشورهای خاورمیانه رنگ مرگ و سوگواری است. در پایان باید گفت همه حق دارند هر رنگی که دوست دارند برای کسب و کار خود انتخاب کنند، اما باید اطمینان داشته باشند که رنگ انتخابی آنها برای کسب و کارشان موثر است.
منبع: نشریه دانش تبلیغات – شماره ۹

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰
|
کوشان غلامی
بخش پنجم
سبکهاي ارتباطي فرانسویهاـ
شیوهای که به وسیله آن چیزی را میگویید، درفرانسه عمدتا به همان شکل که واقعا گفته میشود اهمیت دارد.
آنها علاقه و احترام وافری به ظرافت در چگونگی کاربرد زبان و همچنین چگونگی نمایش ایدهها دارند و این مقوله را تا سرحد هنر ارتقا دادهاند. نوعی غرور ملی، گوش سپردن به جملات فرانسوی که بد ادا شود (یا حتی بدتر از آن، بدنوشته شده باشد!) را مشکل میکند. بنابراین اگر فرانسه خوب بلد نیستید مخصوصا این روزها بهتر است از انگلیسی استفاده کنید.
گفتوگو در زبان فرانسه ممکن است بسیار تقابلی به نظر برسد. مخصوصا برای آن دسته که پیشزمینهای غیرتقابلی دارا هستند. در فرانسه ترسیم تفاوتها عمدتا یک هدف فکری است که به سوی جلو رفتن را کمک میکند. ساختن برمبنای شباهتها آنقدر مثبت به نظر نمیآید.
در طول مذاکره، قطع کردن صحبت توسط گروههای دیگر شرکتکننده در گفتوگو ممکن است پیش بیاید. همین طور احساسات میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند. این نمایش که گهگاه شمایل تئاتری دارد همچنان میتواند مساعدتی برای رسیدن به نتیجه نهایی باشد.
فرانسویها نظرات منطقی را که خوب بیان شده باشند، تحسین میکنند. همچنین هنگام گوش دادن ممکن است نظری داده شودکه «این منطقی نیست». این نشانه روشنی است که یعنی در ادامه به مشکل برمیخورند، همچنین نظری ممکن است با صحت بیشتری این گونه مورد برداشت قرارگیرد که: «من آن منطق را در صحبت شما نمیبینم، بنابراین نمیتوانم بهایی بدهم.»
کارهای تجاری کتبی در فرانسه بسیار تشریفاتی است. مهم است که هرچیز فرستاده شده به صورت متن، کاملا سختگیرانه بررسی شود، بنابراین توانایی در به وجود آوردن نوشته با زبان صحیح، نشانی از هوش و تحصیلات عالی تلقی میشود.
حضور زنان در مشاغل فرانسه
زنان روز به روز موقعیتهای برجستهتری در عرصههای کار و تجارت در فرانسه پیدا میکنند. همین طور نمایندگیهای مهم در اقتصاد خرد و صنایع خدماتی. اینجا هم پیشنیاز برای تثبیت موقعیت یک زن، به دست آوردن میزانی مناسب از تحصیلات خواهد بود. بعضی مدارک نشانگر این هستند که زنان پیشرفت کمتری در بخشهای مهندسی خارج پاریس خواهندداشت و در مقاطع بالا کمتر پذیرفته خواهند شد.
سبکهای پوششی در فرانسه
در فرانسه با توجه به جایگاه شغلی در شرکت، سبک پوششی متفاوت است. هرچه مرتبه شغلی بالاتر باشد، نحوه لباس پوشیدن رسمیتر خواهد بود. هرچه به سمت جنوب فرانسه برویم، لباسها غیررسمیتر شده و بلوزهای گشاد و راحت متداول است.
تنها چیزی که در تمامی مناطق و مناصب شغلی مهم است، این است که آراسته ظاهر شوند. لباس غیررسمی به معنای ظاهري ژولیده نیست. ظاهر آدمها در فرانسه در تمامی زمانها مهم است.
گذران مفید اوقات فراغت از تجارت در فرانسه
این حقیقت واضح است که غذا در فرهنگ فرانسه اهمیت بسیاری دارد و گذراندن مفرح اوقات فراغت تجاری باید مورد توجه قرار گیرد. ناهار تجاری متداولترین راه ايجاد سرگرمی در مراودات تجاری فرانسویها است و در برخی از موارد نیز صبحانه و برنامههای عصرگاهی برگزار میشود.
ناهار اصولا امر والایی محسوب میشود و معمولا شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر است و در پایان نیز اکثرا قهوه سرو میشود.
کیفیت غذای فرانسوی یکی از عوامل اصلی افتخار ملی این کشور به حساب میآید و بنابراین صحبت کردن راجع به این مقوله، یک عادت همگانی شده است. در مجموع پیشنهاد میشود شما در هنگام صرف یک ناهار کاری، بیشتر راجع به غذا و مسائل اجتماعی دیگر صحبت کنید تا در رابطه با موضوعات تجاری کسب و کار. ناهار معمولا زمانی برای تحکیم روابط و آشنایی بیشتر با یکدیگر است. مسائل کاری فقط در انتها و زمان نوشیدن قهوه ممکن است مطرح شوند.
اگر شما از افراد فرانسوی برای ناهار دعوت میکنید، حتما پیشاپیش از کیفیت رستوران مذکور اطمینان حاصل کنید و تا زمانی که در انتخاب نوشیدنی مهارت پیدا نکردهاید، اجازه دهید خودشان انتخاب کنند.
رستورانها معمولا 15درصد حق سرویس به صورتحساب اضافه میکنند، دادن یک انعام کوچک هم مرسوم است، این انعام اجباری نیست ولی اکثرا پرداخت میشود. (دادن انعامیحدود 10درصد کفایت میکند)
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰
|

مترجم: بهزاد بهمننژاد
اگر در محلی با فضای باز به همراه نورپردازی مناسب، رنگآمیزی دیوار با ترکیبی از قرمز و زرد، طراحی ساده، صندلیهای روکشدار زیبا و احتمالا یک اجاق گازی روبهرو شدید، بدون شک بدانید که به یکی از شعب پانرا وارد شدید.
یکی از مزایای پانرا طراحی و ارائه خدمات یکسان و در عین حال یکتا، در تمامی شعبههایش میباشد. سرو شدن غذا در ظروف غذای اصیل و بر روی صندلیهای چوبی به جای ظروف و صندلیهای پلاستیکی جذابیت بالایی برای مشتریان پانرا دارد و وی را از سایر رقیبان متمایز میکند.
امروزه پانرا مشتریان قدیمی و مشتریان رهگذر جدید را همگی با هم پذیراست. پانرا از جمله رستورانهای زنجیرهای است که به سرعت در سراسر آمریکا در حال توسعه است. با آغاز رکود اقتصادی در آمریکا، در حالی که بیشتر کارخانهها رو به ورشکستگی بودند، مدیریت این رستوران شروع به سرمایهگذاری روی خط تولید خود كرد و شعب خود را گسترش داد و از قضا استراتژی وی در آن شرایط به خوبی پاسخ داد بهطوریکه سود خود را از ۶۴۰ میلیون دلار به 4/1 میلیارد رساند.
به گفته Lawrence Hrebiniak، استاد مدیریت Wharton، رمز موفقیت پانرا متفاوت بودن آن در سرو غذاهای سالم، خوشمزه و مقرون به صرفه میباشد. در دورهای که بيش از نيمي از نوجوانان و جوانان آمریکا از مشکل اضافه وزن رنج میبرند و توجه بیشتری به غذاهای مصرفی خود میکنند، پانرا غذاهایی جایگزین برگرها و ساندویچهای سرخکردنی پیشنهاد میدهد و مشتریان را به فضای گرم خود فرا میخواند. به گفته Hrebiniak هماکنون پانرا نماد میزبانی گرم است و در این دوران که زندگی کاملا خشن و بیروح شده است، مشتریان از قرار گرفتن در چنین مکانهایی در کنار دوستان خود لذت میبرند.
نکته مهم این است که با پیشرفت روزافزون، شرکت نیز با مسائل جدیدی روبهرو میشود. در این شرایط مدیریت پانرا میبایست کاملا در ارتباط با بازار باشد و بداند که شرایط و نیازهای مشتریان تغییر میکند و متناسب با آن تحولاتی را در کار خود ایجاد کند. از طرف دیگر، بايد مراقب شرکتهای رقیب بود و طوری عمل كرد که مشتری همواره احساس کند بهترین خدمات به وی ارائه میشود. به گفته Hrebiniak این دشوارترین وظیفه مدیریت شرکت است.
سوخت سلفسرویس برای بدن انسان
تاریخچه تاسیس پانرا به شرکت پخت نان لوئیس باز میگردد، زمانی که Ron Shaich این شرکت را خریداری كرد و نام پانرا (به زبان لاتین یعنی وقت نان) را برای این شرکت برگزید. با توجه به گفته «شياچ» مدیر ارشد اجرایی پانرا، بعد از جنگ جهانی دوم مکدونالد و کینگ برگر دو رستوران برجسته بودند، ولی در سالهای ۱۹۹4-۱۹۹3 به مثابه پمپ بنزینهایی شدند که مشتریان در آنجا سوخت میزدند و رفع نیاز میکردند، در حالی که مشتری به دنبال محصولات ویژه و جدید است. این عدم توجه به ایجاد تنوع در محصولات، برای صنایع نوشیدنی و بستنی نیز رخ داد و آنها را دچار مشکل کرد. برای مقابله با این مساله در پانرا تصمیم گرفتیم نانهای سنتی بدون هیچ ماده افزودنی به مشتریان ارائه کنیم که این امر وجه تمایزی برای شرکت ما بود.
این امر باعث پیشرفت پانرا نسبت به رقیبانش بود، بهطوریکه همزمان با آغاز رکود اقتصادی جایگاه خود را در میان رستورانهای برتر حفظ كرد. در این دوره درآمد پانرا ۵۰ درصد رشد کرد و در مقام سوم بعد از مک دونالد و chipotle قرار گرفت.
شياچ میگوید «وقتی رکود شروع شد تصمیم گرفتیم سرمایهگذاری خود را افزایش دهیم و کیفیت محصولاتمان را بهبود دهیم. این در حالی است که سایر رستورانها در صدد کاهش قیمتها برآمدند و عقبنشینی کردند.»
در طول این مدت، پانرا با عرضه نوشیدنیهای کمچرب میوهای، تهیه ظرفهای جدید با آرم مخصوص برای خدمترساني مشتریان خانگی، ارائه مزایا و امکانات جدید برای کارکنان و مشتریان ثابت خود، توانست پیشرفت چشمگیری داشته باشد، به عنوان مثال در این دوره فروش سالادهای پانرا ۳۰ درصد افزایش داشت. به گفته شياچ پانرا به خاطر اعتباری که پیش از رکود نزد سایر سرمایهگذاران کسب کرده بود این اجازه را داشت که مانور بیشتری روی سرمایهگذاری و بهبود محصولات خود داشته باشد. همچنین وی افزود که ما کار متفاوت و جدیدی انجام ندادیم فقط سعی کردیم که به دوراندازهای خود نزدیک شویم.
مشتری لحظات خود را در رستوران چطور گذرانده است؟
Yoram Jerry Wind، استاد بازاریابی، اظهار داشت «موفقیت پانرا بیشتر مدیون این است که سعی کرده است درک عمیقی از آنچه مشتری را جذب میکند داشته باشد.» در یک اقتصاد متزلزل یکی از پارامترهای مهم در جذب مشتری «قیمت» است. وی افزود «در حال حاضر ما در جایی زندگی میکنیم که ۱۷ درصد مردم بیکارند که این بخش قابل توجهی از جمعیت را در بر میگیرد و این موضوع مشتریان را نسبت به قیمت حساس کرده است. تراز مالی در یک اقتصاد بد باید قوی باشد و این خود یکی دیگر از عوامل موفقیت پانرا بوده است.»
به گفته Wind از دیگر عوامل پیشرفت پانرا شناخت سلیقه و نیاز مشتری و همچنین توجه ویژه به جزئیات بهظاهر کوچک است، که باعث میشود مشتری خاطره خوشی از گذران وقت در رستوران شما داشته باشد. چنین مکانهایی علت رایج شدن اصطلاح «خانه سوم» میباشند، در واقع پس از خانه و محل کار، چنین پاتوقهایی میتواند خانه سوم بسیاری از افراد به شمار آید. مشتریانی هستند که ساعتها در این مکان به صحبت کردن با یکدیگر، نوشیدن قهوه، مطالعه روزنامه و غیره میپردازند، همانطور که ساعاتی را صرف همین کارها در خانه یا محل کار خود میکنند. گاهی نیز آنها به خاطر استفاده از اینترنت بیسیم پرسرعت که جزء مزایای خوب این رستوران محسوب میشود در این مکان حضور پیدا میکنند. بنابراین فقط کیفیت محصولات مهم نیست، بلکه نحوه ارائه خدمات و لذت بردن مشتری نیز امری بسیار مهم میباشد.»
Ballantine John، سخنران ارشد مدیریت استراتژیکی در دانشگاه Brandis، میگوید «پانرا در گذشته فقط مکانی بود با غذاهای خوشمزه که با قیمتی نسبتا ارزان عرضه میشدند ولی در حال حاضر به مکانی تبدیل شده است که مردم را گرد هم میآورد و محیطی آرام، گرم و صمیمی برای مشتریان فراهم ساخته است.»
پیش به سوی غذاهای سالمتر
اخیرا با توجه اهمیت یافتن رژیمهای غذایی، محدودیتهای صنفی جدیدی برای رستورانهای زنجیرهای در نظر گرفته شده است که این مساله محبوبیت بیشتر پانرا را به همراه داشته است. با توجه به گزارش دفتر General Surgeon.S.U نزدیک يكسوم از کودکان آمریکا دارای اضافه وزن و چاقی بیش از حد هستند و سالانه حدود ۱۵۰ میلیارد دلار صرف درمان بیماریهای مرتبط با چاقی میشود، به همین علت توزیع غذاهای سالم و مغذی اهمیت یافتهاند. در نتیجه تمرکز پانرا روی ساندویچهایی که به همراه سوپهای سبزیجات و میوههای تازه سرو میشوند منعطف گردید و رژیمهای غذایی را به سمت غذاهای طبیعی و سالم برد.
با توجه به همهپرسی اخیر توسط Zagat، پانرا به عنوان بهترین رستوران در عرضه غذاهای سالم انتخاب شد. نقطه قوت دیگر پانرا این است که در این مکان به جای همبرگرها و غذاهای سرخکردنی، سالادها و غذاهای شامل سبزیجات سرو میشوند. به این ترتیب مشتری خود را در برابر یک لیست غذایی سالم میبیند و این احساس در او بهوجود میآید که غذاهای سالمتری مصرف میکند و سلامتیاش تضمین است. در واقع این غذاها رژیمی نیستند، یعنی کالری و چربی مورد نیاز بدن و تقریبا برابر با غذاهای سایر رستورانهای فستفودی را در بر دارد. همچنین برای کسانی که هنوز در مسیر «پیش به سوی غذاهای سالمتر» قرار نگرفتهاند نیز انواع نانها و شیرینیها وجود دارد و به مشتری این امکان داده میشود که بتواند پیشغذایش را خود انتخاب کند. به عنوان مثال، وقتی شما یک ساندویچ سفارش میدهید میتوانید همراه با آن چند تکه سیب یا مقداری چیپس سفارش دهید. در واقع احساس مصرف غذاهای سالم با ارائه جایگزینهای مناسب در مشتری القا میشود.
افزایش بیش از حد و بیرویه یک مزيت، باز هم خوب است؟
پانرا با اجرای استراتژی خود به عنوان تضمینکننده سلامت و ارائه غذاها، نوشیدنیها، میان وعدهها با مواد سودمند و قیمت مناسب به مقام قابل توجهی در میان رستورانها دست یافته است. متخصصانی همچون AntinellaB 'Brandeis پیشبینی کردهاند که اگر پانرا مسیر خود را حفظ کند، همچنان سودآور خواهد بود. اما اگر بخواهد با تاسیس شعبههای جدید و افزودن غذاهای جدید به لیست غذاها و پیشغذاها و دسرهای خود قیمتها را افزایش دهد، دچار دردسرهای بزرگی میشود.اشباع بیش از حد بازار موضوع دیگری است که میتواند تاثیرگذار باشد، بهطوریکه Ballantine اظهار میدارد در دوره ۵ ساله از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ کافیشاپ Starbucks تقریبا تعداد شعبههایش را سه برابر کرد ولی با شروع دوره رکود اقتصادی، سود، درآمد و همچنین تعداد مشتریانش به شدت کاهش یافت و در سال ۲۰۰۸ شرکت ۶۰۰ مورد از شعب کمدرآمد را تعطیل کرد. در ادامه او گفت که گسترش بیش از حد شعبهها میتواند امری نگرانکننده باشد، مدیریت پانرا باید نیاز بازار و مردم را در قسمتها و شهرهای مختلف کشور شناسايی کند چراکه در بعضی از شهرها جوانان، دانشجویان و متخصصان و در بعضی دیگر بازنشستگان و سالمندان قشر غالب هستند که نیازهای غذایی متفاوت دارند و میبایست با در نظر گرفتن نیازها در هر منطقه عمل كرد. Hrebiniak اضافه کرد که پانرا باید به مشتریانش این اطمینان خاطر را بدهد که آنها بهترین خدمات و محصولات را دریافت میکنند. علاوه بر این، باید در ارتباط نزدیک با تغییرات بازار و وضعیت عملکرد سایر رقبا قرار گیرد، چراکه موفقیت همیشه تقلید را در پی دارد و برای رسیدن به این اهم که مقلد سایرین باشد باید همواره در مقام اول باقی بماند. وی در پایان گفت «وقتی در بهترین جایگاه قرار گرفتهاید چگونه عمل میکنید؟ مهمترین و دشوارترین وظیفه شما این است که موقعیت خود را حفظ کنید و بهترین بمانید.»
منبع: Knowledge@wharton
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰
|
نماي ظاهري بستهبندي، اسلحه توليدكنندگان در ميدان نبرد ويترينها و فروشگاهها است. در هر ميدان نبردي اعم از جنگهاي با اسلحه آتشين، بحثهاي فلسفي و تئوريك، نبردهاي تجاري، مسابقات ورزشي و هر نوع نبرد ديگر، عوامل موثري وجود دارند كه سرنوشت جنگ را در ميدان نبرد تعيين ميكنند. نام و نشان طرفهاي نبرد، يكي از عوامل تعيينكننده است. تداركات موثر و گسترده، آمادگي و هجوم و دفاع بموقع نيز عواملي تاثيرگذار بر سرنوشت انواع نبردهاي تئوريك و عملي است. در كنار همه عوامل، اسلحـه نيـز نقشي تعيينكننده دارد. اسلحه آن چيزي است كه توسط استراتژيستهاي نبرد انتخاب شده به دست نيروهاي عملكننده داده ميشود تا به وسيله آن اهداف جنگ را محقق كنند.
فروشگاهها صحنه نبردهاي تجاري توليدكنندگان و حاميان آنها هستند. مديران واحدهاي توليدي استراتژيهاي اقتصادي و تجاري خود را در نهايت به وسيله سربازان خود يعني كالاهايشان عملي ميكنند و اين سربازان با سلاحي به نام بستهبندي در ميدان نبرد كه همان فروشگاه يا ويترين مغازه باشد با رقباي خود به نبرد ميپردازند.
اشتباه نكنيم. تمام موفقيت يك بنگاه تجاري يا توليدي به ظاهر بستـهبنـدي وابستـه نيسـت. عـوامـل ديگري هم وجود دارد. همچنين بستهبندي كاركردهاي ديگري هم دارد. اما از آن جا كه اين آمارهاي فروش است كه در تعيين سرنوشت يك توليدكننده، حرف آخر را ميزند، هر چيزي كه به طور مستقيم در فروش كالا تاثير بگذارد بسيار مهم و قابل توجه خواهد بود. همان طور كه در يك مسابقه فوتبال، برنده نهايي تيمي خواهد بود كه گلهاي بيشتري زده باشد نه آن كه فقط بازي زيبايي از خود ارائه دهد.
صحنه رقابت قابل بازسازي و تمرين است. همان طور كه انواع مسابقات داخلي و خارجي ميتوانند ورزشكاران را براي ميدانهاي بزرگ آماده و آزموده كنند در ساير عرصهها نيز چنين است. ميتوان بارها و بارها صحنه مبارزه را بازسازي كرد و با قضاوتهاي كارشناسانه، كالاها را پيش از ورود به بازارهاي بزرگ مورد ارزيابي قرار داد. براي چنين كاري نه يك مسابقه بلكه چندين مسابقه در سال بايد برگزار شود تا از جهات گوناگون ارزشهاي تجاري يك كالا را مورد بررسي قرار دهد. بستهبندي به عنوان اسلحه نبرد در فروشگاه بايد به طور مداوم در معرض قضاوت باشد. ايران براي اطمينان از موفقيت بستهبندي كالاهاي خود به جز اظهار نظرهاي كارشناسانه و تئوريك نياز به تكانهاي محكمتر و جدي تري دارد. صحنه رقابت بايد بازسازي شود. راه آن برگزاري مسابقات بستهبندي است.
برخلاف تصور بسياري از كارشناسان و مدعيان كارشناسي بستهبندي در ايران، داور مسابقات بستهبندي بخصوص از نوع گرافيك آن طراحان پيشكسوت يا تئوريسينهاي طراحي نيستند. بلكه مردم و مردم شناسان هستند. متخصصان روانشناسي جمعي، بازاريابان موفق و تنها طراحان موفقي كه طرحهاي تجاري ايشان در جامعه امروز بالاترين موفقيتها را كسب كرده ميتوانند داوران مناسبي براي قضاوت در مورد موفقيت يا عدم موفقيت يك بسته در بازار باشند. زيرا قضاوت نهايي را مردم خواهند كرد. سردبير يك مجله موفق مربوط به زنان ميتواند داور مسابقه بستهبندي كالاهاي آرايشي باشد. چشم توليدكننده به دنبال چشم مردم و بازار است كه به كدام سو ميرود. در اين جا شنا كردن بر خلاف جريان و تئوريبافي سودي ندارد. مسابقه بستهبندي حتي در صورت ضعف داوري به دليل نقد و حواشي آن كه پيامد برگزاري هر مسابقهاي است، بستر خوبي براي رشد و پي بردن به واقعيتها ميباشد.
بايد خود را در معرض آزمايش قرار دهيم. در تمام كشورهاي پيشرفته جهان نيز چنين است. حرفه ايها و آماتورها خود را در معرض ارزيابي قرار ميدهند تا وضعيت كنوني خود در بازار را پيدا كنند. اين موهبت بزرگي است. بخصوص اگر هزينه و زحمات برگزاري اين آزمون بر عهده خود طراح نباشد.
هم اكنون در ايران نيز يكي از همين نوع رقابتها در جريان است. مدلي از آن چه كه در فروشگاه يا ويترين مغازه روي خواهد داد. اين مسابقه نخستين تجربه از نوع خود در ايران است. همه چيز آن مورد ارزيابي است. حتي ميزان مشاركت خود طراحان. ميزان توجه سازمانهاي دولتي و بهرهوران بـستهبندي. بخصوص افراد و سازمانهايي كه در طول سال از اهميت بستهبندي در حوزه خود را مهم جلوه ميدهند. روش معمول در مسابقات بستهبندي اين است كه پس از دريافت طرحها نمايشگاهي از آثار قابل قبول برپا ميشود. هر مسابقهاي داوري و برگزيدگاني دارد كه مسابقه ايراني نيز از اين قاعده جدا نيست. اما بازديد مردم و كارشناسان از نمايشگاه و نقد و تفسيرهاي پيرامون آن ارزشي بيش از داوري و نتيجه اسمي مسابقه دارد. باورهاي ايجاد شده و اذهان به باور رسيده اگر در جهت مثبت باشد بزرگترين دستاورد چنين حركتهايي است.
كالاي ايراني با طرح و نام ايراني در كنار كالاي ايراني با بستهبندي ايراني(بستهبندي شده در ايران) دو موضوع جدا از هم هستند كه بايد جداگانه مورد بررسي قرار گيرند. كالاي ايراني با طرح و نام ايراني با جـنبههاي نرمافزاري بستهبندي سر و كار دارد و عقبماندگي در اين خـصـوص هـيـچ توجيهي ندارد. زيرا زمينه موفقيت در آن را بايد در تواناييهاي ذهني ايرانيان جست و جو كرد و نياز به واردات ماشينآلات خاصي ندارد. اما كالاي ايراني كه در ايران بستهبندي شده باشد امري سختافزاري نيز هست و نيازمند تامين تجهيزات استاندارد و مطابق روز جهان است. عقل و منطق حكم ميكند براي شروع از جايي آغاز كنيم كه بتوانيم نتايج آن را عملي كنيم. بهتر است مسابقه بستهبندي در حوزههايي برگزار شود كه آثار برگزيده آن قابل اجرا و قابل توصيه باشد. اين حوزه، حوزه نرمافزاري بستهبندي است. هم استعدادهاي آن به صورت مادرزادي در ايران يافت ميشود و هم تا بينهايت قابل توسعه است. ضمن آن كه اين حوزه ميتواند طلايهدار حركت به سوي كالاي ايراني با نام ايراني باشد كه بسياري از اهداف تجاري ايران در تجارت جهاني را عملي خواهد كرد.
مسابقه طراحي گرافيك در جشنواره ملي طراحي بستهبندي با رويكرد صادرات كه به گرافيك روي بسته ميپردازد بر اين نقطه به عنوان نقطه شروع انگشت گذاشته است. زيرا عمليترين و در عين حال كم هزينهترين ساز و كار براي گسترش كالاي هويتدار ايراني است. سرمايه آن به صورت بالقوه در خود ايران وجود دارد و تنها نيازمند ساماندهي، سازماندهي و تقويت است. اين حركت ميتواند مقدمه ارزيابي بستههاي ايراني در سطوح ديگر مانند كاركردهاي فني و ساخت باشد.
بر روي ميز توليدكنندگان و تجار طرحهاي زيباي زيادي وجود دارد كه طراحان آنها ميتوانند موفقيت اين طرحها را با انبوهي از استدلالهاي علمي و آكادميك تضمين كنند. اما موفقيت بسياري از اين طرحهاي زيبا و علمي! در بازار، مورد ترديد خبرگان بازاريابي است. واقعيت بازار اين است كه گوش صاحب كالا در خدمت طراح است اما چشم و ذهن او آمار فروش را دنبال ميكند. آمار فروش كه پايين بيايد قلب توليدكننده نواخت معمول خود را از دست ميدهد. پس بايد بستهاي تدارك ببينيم كه آمار فروش را به سمت بالا ببرد. مقدمه آن ديده شدن است. يعني اين كه بسته ما در ميان ساير بستهها ديده شود. زيرا پسنديده شدن بعد از ديده شدن به وقوع خواهد پيوست و در اين مرحله ساير اسباب بزرگي مانند نام نيك، سابقه، ارائه اطلاعات مناسب و امثال آن تاثير خود را بر روي خريدار خواهند گذاشت. اما چگونه ديده شويم؟
انسانهاي صالح و سالم در تمام دورههاي تاريخ ثابت كردهاند كه ميشود در راه راست قدم برداشت و موفق شد. يعني اين كه درست است كه بايد نظر خريدار را جلب كرد و آمار فروش را بالا برد اما با انتخاب تاكتيك موثر، بدون دادن تلفات اخلاقي ميتوان صحنه نبرد را به نفع خود تغيير داد. بديهي است طراحي چنين استراتژيي سخت است اما ميتوان به پايداري و پويايي آن اميدوار بود.
ملاصدرا ميگويد اگر بخواهيم در حياط خانه خود آبنما يا حوض آبي داشته باشيم ميتوانيم از دو راه به مقصود خود برسيم. يكي اين كه زمين را گود كنيم حوضي بسازيم و در آن آب بريزيم. هر وقت آب تمام شد آب بياوريم و در آن بريزيم. راه ديگر اين كه آن محل را آن قدر گود كنيم تا به آب برسيم و اين آب دائمي خواهد بود. پس موفقيت پايدار و حقيقي با زحمت و دقت بيشتر قابل دستيابي است. با اين حال اين واقعيتي است كه در همه عرصهها هميشه راه حلهاي مقطعي و روزمره وجود دارند كه انسان را از پرداخت عميق به موضوع و ارائه راهحلهاي پايدار منحرف ميكنند.
حد و مرزهاي جامعه ايراني اسلاميدر دهههاي اخير طراحان ايراني را واداشته سعي كنند نگاه عميقتري به موضوعات داشته و عناصر تصويري خود را به دور از موجهاي گذراي جامعه انتخاب كنند. ممنوعيت استفاده ابزاري از بعضي تضادهاي عرفي كه ميتوانستند چشم را به سرعت متوجه خود كنند طراح ايراني را به نوعي تفكر درونگرا و فلسفي ميكشاند كه بتواند به جاي استفاده از مثالها و مصاديق، ريشهها را به كار بگيرد. البته نميتوان گفت نتيجه چنين وضعيتي كاملا مثبت و موفق بوده است. برعكس به نظر ميآيد به دليل عدم ارائه مصاديق مناسب از سوي معلمان و تربيتكنندگان، بسياري از طراحان در برگزيدن نمادهاي تصويري كه بتواند منطق بيننده را به تحسين واداشته و در بازار رقابتي موفقيتي به دست آورد دچار مشكلات جدي هستند.
بواقع ميتوان گفت طراحان تجاري بخصوص طراحان گرافيك بستهبندي بسيار تنها و محدود هستند و رقابت آنها با رقباي خارجي در شرايطي نابرابر صورت ميگيرد. چاره كار برداشتن حد و مرزها نيست زيرا همان طور كه در بالا اشاره شد تاريخ بشريت نمونههاي زيادي از افراد موفقي دارد كه مرزهاي اخلاقي را پاس داشتهاند. اما هنوز زيباييهاي مجاز و منطقپسند در چالش جهل ناشي از سوءتفاهم و يا سليقههاي خاص گرفتار هستند. تا همين چند سال پيش بود كه بسياري از سازمانهاي دولتي از بكارگيري نمادهاي هخامنشي و تخت جمشيد پرهيز ميكردند. در حالي كه امروز چنين نيست. شايد نمادها و مصاديق بسيار ديگري نيز وجود داشته باشند كه در صورت كشف دوباره آنها هم به كار خواص بيايند و هم به كار عوام.
بستهبندي كالاي ايراني در صورتي كه نام و نشاني از ايران داشته باشد و به شكلي مظهري شايسته از مظاهر فرهنگ و تمدن ايران را با خود به ميان مردم جهان ببرد به راحتي سفير ايران خواهد بود. عكس اين موضوع نيز صادق است. تكرار هر يك از اين دو حالت مردم يا بازارهاي خارج از ايران را ناخودآگاه طوري تربيت خواهد كرد كه همواره برداشت مشخصي از ايران و ايراني داشته باشند. همان طور كه مردم دنيا تصورات خاصي درباره آمريكايي، چيني، هندي، لاتين، آفريقايي، عرب و ملل ديگر دارند. بستهبندي كالاي ايراني ناخودآگاه و به طور غيرمستقيم معرف وجدان، منش، مديريت و سليقه ايراني است.
ما در دوراني خاص زندگي ميكنيم. در اين دوران نام ايران بيش از هر زمان ديگر در رسانههاي جهاني مطرح ميشود. اما همه بايد بپذيريم كه بسياري از مواقع رسانههاي انبوه آن طور كه شايسته ايران و ايراني است اطلاعرساني نميكنند. گاهي نيز به طور كلي تصويري متفاوت از ايران ارائه ميشود. اصرار بر اين كه پاسخ همه سوءتفاهمات در رسانهها و مجامع بينالمللي داده شود نتيجه را به نفع ايران تغيير نخواهد داد. زيرا تجربه نشان داده رسانههاي جهاني بيشترين انرژي را در مسير ايجاد شبهه و ترديد به كار ميبرند و كمترين انرژي را براي پاسخ آن.
جدا از فرهنگ عملي ايرانيان در خارج از كشور سفيران غيرسياسي كه همان كالاهاي ايراني هستند ميتوانند نمونه خوبي از همه تواناييها و نكات مثبت ايران باشند كه در ميان دستان مردم جهان قرار گرفته و به آنها ميآموزند كه با ايران به روشهاي ديگر نيز ميتوان آشنا شد.
منبع : سرمقاله شماره ۱۱۴ ماهنامه صنعت بستهبندی

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰
|
اسم نويسنده
مترجم: بهزاد بهمننژاد
اگرچه طبق باور عمومی افرادی که دارای خصوصیات مشترک میباشند بیشتر جذب یکدیگر میشوند، اما به گفته Small، استاد بازاریابی وارتون، در مورد خصوصیات مرتبط با پول تضاد بین افراد، جذاب است.
Small به همراه چند تن از همکارانش در مقاله اخیر خود پیرامون «جاذبه (مالی) مخرب» اظهار داشت که افراد ولخرج به دنبال همسر خسیس میگردند و بر عکس. علت نامگذاری جاذبه مخرب این است که به اعتقاد آنها بحث و جدل در رابطه با مسائل مالی، مشکلاتی را در زندگی مشترک بهوجود میآورد. به گفته Small «تحقیقات زیادی در رابطه با نحوه تصمیمگیری افراد به هنگام برخورد با مسائل مالی صورت گرفته است، اما مشکل آنها در نظر گرفتن افراد به صورت جداگانه است. این در حالی است که در بسیاری از موارد، افراد به هنگام تصمیمگیری تنها نیستند و سلایق آنها (که ممکن است مشترک نباشد) میتواند بر یکدیگر و تصمیم نهایی تاثیرگذار باشد. قریب به اتفاق، تحقیقات انجامشده نشان میدهند که افراد با خلقوخو، ارزشها و حتی اسمهای مشابه بیشتر جذب یکدیگر میشوند، اما Small و همکارانش معتقدند افراد ذهنیت بدی نسبت به برخی از خصوصیات خود دارند، در چنین مواردی نقطه مقابل آنها جذابیت بیشتری برایشان خواهد داشت. به عنوان مثال خصوصیات مالی که مورد بحث این مطلب است. در واقع افراد از اینکه ولخرج یا خسیس میباشند احساس نارضایتی میکنند و به همین دلیل به سمت افرادی با خصوصیات متفاوت متمایل میشوند. نتایج دو تحقیق انجام شده از زوجهای مختلف تاییدی بر این ادعا میباشد.
به گفته Rick، یکی از همکاران Small در تحقیق ذکر شده، «افراد احساس میکنند زندگی با فردی که نقطه مقابل خصوصیت بد من میباشد، میتواند رفتار مرا بهبود بخشد. در واقع اگر من خسیس هستم، یک فرد دست و دلباز میتواند خساست من را کم کند و اگر من فردی ولخرج هستم، زندگی با یک فرد حسابگر میتواند رفتار مرا کنترل کند.» طبق نتایجی که Small و همکارانش گرفتهاند چنین زوجهایی احساس میکنند رفتار متضاد آنها منجر به بهبود عملکرد مالی آنها خواهد شد. این در حالی است که بحث و مشاجره بر سر مسائل مالی بین این زوج مشکلات زیادی را در زندگی مشترکشان به همراه خواهد داشت. به گفته Small «مثالهایی نشان میدهد که دو فرد دست و دلباز زندگی مشترک لذتبخشتری دارند تا یک فرد ولخرج با یک فرد خسیس، اما مقروض شدن و دیگر مشکلات مالی از جمله مسائلی است که یک زوج ولخرج در این زمینه بسیار مستعدند. در واقع لذتبخش شدن زندگی مشترک، امنیت مالی را تامین نمیکند.» بنابراین یکی از زمینههایی که در آینده میتواند محمل تحقیقات جدید قرار گیرد، روشهای مختلفی که زوجها پول خود را مصرف میکنند و تاثیر آن بر چگونگی زندگی مشترک است. به گفته Small زوجها میبایست قبل از ازدواج در رابطه با خصوصیات مالی خود گفتوگو کنند و مجموعهای از انتظارات، اهداف و برنامههای خود تهیه کنند. اینگونه تشخیص میدهند که این اختلافات را تا چه حد میتوانند بین خود حل کنند.
منبع:Knowledge@wharton
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰
|

کوشان غلامي
بخش چهارم
نحوه عملکرد تيمها در همه جاي دنيا يکسان نيست. در ايالات متحده، مديران آنچه را که آموزش ميدهند از تيم توقع دارند. سريع دستورالعملي اتخاذ کرده و همزمان با پيشرفت پروژه تعديلاتي را انجام ميدهند.
اين روش عملي است اما شيوههاي ديگر هم موثر واقع ميشوند. براي مثال در سوئد، تيمها از طريق ايجاد توافق و رضايت عمومي که جلسات متعددي به طول ميانجامد، تصميمگيري ميکنند که نهايتا منجر به توليد و اجراي سريع ميشود. در فرانسه، سيستمهاي آموزشي الهام گرفته از تفکرات دکارت به آموزش اين مطلب ميپردازند که مناظره و رويارويي از عناصر لازم هرگونه فرآيند تصميمگيري است.
شيوه مديريت فرانسوي
اکثر مديران عاليرتبه در بيشتر شركتهاي فرانسوي در مدارس بزرگي که قبلا به آنها اشاره کرديم تحصيل کردهاند که از مدارس نخبه در فرانسه هستند. انضباط فكري كه دانشآموزان در اين کالجها ياد ميگيرند به ندرت در ديگر نقاط جهان نظير آن ديده ميشود. اين روش جمعيت بسيار آموزش ديدهاي عرضه ميکند که با مقوله مديريت بسيار علمي برخورد ميكند. انديشهگرايي اينجا مقولهاي است که بايد پرورده شود نه اينکه مورد استهزا قرار گيرد. به گونهاي که اين توضيح در مورد مديريت فرانسوي گفته شده که: اين ايده همانقدر که در عمل درست به نظر ميرسد آيا در تئوري هم کارآمد است ؟!
فراتر از آن، مديريت يک عمل فکري است که بايد فراگرفته و در موردش به صورت دقيق و موشکافانه آموزش داده شود. يک فراگيري پيچيده حاصل از مجموعه تمام و کمال از تصميمگيريهاي عقلاني. مقولههاي بيشتر عملگرايانه مانند خريد، ايجاد انگيزه در کارکنان و... در تفکر مديريت فرانسوي تا اين اندازه برجسته نيستند.
تصميمات، آنجا که در سطوح بالا اتخاذ شد، به صورت زنجيروار به سطوح پايينتر ارجاع داده ميشوند تا به اجرا درآيند. اين شيوه مبتني بر دستور يا امر، خصوصا براي آن دسته که پيشزمينهاي اجماعگرا و غيرطبقاتي داشتهاند بسيار تحکمآميز و فاقد خصوصيات کار تيمي است.
جلسات فرانسوي
هنگامي که شيوه مديريتي گرايش به دستوري دارد نشستها بيشتر جنبه انتشار اطلاعات به دست آمده از تصميمگيريهاي گذشته را دارد تا گفتوگو در مورد مشکلات پيش رو. حاضرين معمولا توسط رييس جلسه اداره ميشوند و پيگير يکسري راهکارهاي از پيش تعيينشده توسط رييس هستند. در چنين نشستهاي رسميخيلي به ندرت شاهد تقابل آشکار با رييس هستيم گرچه اين تقابل ميتواند در هر جاي ديگر پيش از جلسه در لابيهاي غيررسميتر اتفاق افتد. اگر اين نشستها گاهي به صورت جلسه، جنبه رسميدادن به برنامههاي از قبل ريخته شده داشته و فرماليته به نظر ميآيند به اين دليل است که اصلا به همين منظور هستند؛ پس اگر قصد داريد هر گونه تغييري در روند تصميمگيري داشته باشيد، بايد در لابيهاي غيررسمي پيش از جلسه، شرکت فعال داشته باشيد.
نشستهايي که مابين همتايان بدون حضور هيچ شخصيت مسنتري صورت ميگيرد خيلي بيشتر باز و کمتر سختگيرانه خواهند بود. گفتوگوي باز معمولا در چنين نشستهايي انجام ميشود که در اکثر موارد هم خيلي داغ خواهند بود، به خصوص آنجا که افراد سعي در دفاع از منطق شخصي خويش دارند. در اين نشستها تقابلهاي بزرگي ممکن است اتفاق بيفتد که اين در واقع بازتابي است از همان روحيه رقابتجويانه که بين گروههاي همتايان در سازمانهاي بزرگ وجود دارد.
تيمهاي فرانسوي
سيستم آموزشي از سنين پايين روحيه رقابتطلبي را پرورش ميدهد، به گونهاي که همسالان براي موفقيت در آزمون ورودي با همديگر رقابت ميکنند. روحيه تيمي در اين روند مورد تشويق قرار نميگيرد و متعاقبا در زندگي آينده به صورت طبيعي به ظهور نخواهد رسيد. مردم ترجيح ميدهند اهداف قابل بيان و شخصي داشته باشند تا اينکه در موقعيتهاي تيمي کار کنند. به علاوه تيمها معمولا به صورت تعدادي افراد متخصص که روي تک موضوعات، زير نظر مديران کارکشته کار ميکنند تعريف ميشوند.
تيمهاي چيده شده بين خطوط کاربردي به منظور انجام يک پروژه خاص (همانطور که در آمريکا يافت ميشود) معمولا به سختي به انجام ميرسند؛ با توجه به وفاداري تقسيم شده كه بين تيم پروژه و اعضاي اصلي تيم خانگي برقرار است.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰
|
علائم منفـی زبـان رفتـار:
- نوک پاهـا در جهت مخالـف شماست یا به سمت درب خـروجی است
-تمـاس چشمـی محدود
-تکان دادن سریع سـر به جهـت تائیـــد
- لمس کردن و مالیدن پشـت گـردن
- نگـاه کردن به سقـف وآسمـان
- چرخـیدن به دور واطــراف و سـایر اشـاراتی که در بــالا به آنهــا اشاره شد.

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه ششم خرداد ۱۳۹۰
|
چشمها
سطح چشمها:در یک گـروه، مـعمـولا فـردی کـه سطح دیـد چشمانش از سایرین بالاتر است رهبر محسوب میگردد. هنگامی که شما ایـستـاده باشید و دیگران نشسته قطعا شما را در موضع قدرت قرار میدهد.
مالش چشم:زمانی که فردی چشمش را با انگشت اشاره مالش می دهـد نـشـانـگر فریب و نیرنگ می باشد. از آنجایی که فرد میـخواهد تماس دیداری را قطع کند بهانه ای بدست می آورد که به این طرف و آن طرف نگاه کند. ایـن حـرکت غیر ارادی یـک افــشـاگر حسابی است که فرد دارد دروغ می گوید.
چشم برگرداندن:این معمولا یک علامت مسلم از نیرنگ، گناه و دروغگویی است.
چشمان بسته:هرگاه چشمان یک فرد برای لحظه ای طولانی تـر از چـشم بر هم زدن متعارف بسته و ابروها نیز برخاسته شود پیـام چنـیـن اسـت: “بـه حرف زدن خود خاتمه بده.”
حرکت چشم به سمت بالا:این نشانه غضب و عصبانیت است.
نگاه مختصر به اطراف:این ژستی خـجـالت گـونه و عشوه گرانه است. فرد جسورانه خیره میشود در حالیکه سرش را پایین انداخته و به سمت مخالف کج میکند. اشـاره بـر کمرویی بی باکانه دارد.
نگاه ممتد:این بی تردید یک نشانه گرایش جنسی است. شخصی که تماس چشمی برقرار می کند، چشم برگردانده، سپس مجددا به چشمان شما نگاه می کند میـگویـد: “مایلم با شما بیشتر آشنا شوم”
نگاه خیره شدید:این نشانه خلق تهاجمی، سلطه جویانه و تهدید آمیز است.
نگاه به بالا و پایین:هنگامی که آقایی نگاهش را به سر تا پای یک خانم میاندازد به او می فهماند که به اندام فیزیکی وی علاقه مند است.
چشمک:چشمک یک علامت غـرض آلود است. نـشانـگر آن اسـت کـه رمز و رازی میـان فردی که چشمک میزند و فردی که به او چشمک زده می شود برقرار است.
بالا انداختن همزمان دو ابرو:در میان یک اتاق شلوغ، مفهوم آن کاملا واضح و روشن است: مایلم با شما ملاقات کنم.
بالا انداختن یک ابرو:زمانی که یک ابرو بالا انداخته میشود در حالی که ابرو دیگر پایین باقی میماند مفهومش این است: حرف شما را باور نمیکنم.
ابروهای گره خورده:زمانی که هر دو ابرو به سمت همدیگر کشیده میشود باعث پدید آمدن شیار بین آن دو می شـود که دلالت بر اضطـراب، درد، تـرس و یـا آمـیـزه ای از ایــن هیجانات دارد.
پوشاندن صورت:زمانی که دست بر روی صورت می آید مـفـهومش چنین است: شوکه شده ام. این ژست بین فرد و موقعیت مزاحم و مـتـجاوز فاصله می اندازد.
زبان
خنده زورکی:این نیشخند کنترل شده تا چشمها گسترش نمی یابد.
دهان کجی:گوشه لبها را مانند پوزخند به عقب برده و دندانها را نمایان میگرداند.
تبسم با دهان گشوده:دندانهای بالا نمایان شده و بـه شـخـصـی کـه بـا شـما گفتگو میکند می فهماند که مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.
تبسم با لبان بسته:این لبخند تنها برای ادای احترام و ادب و نزاکت است.
در هم کشیدن لبها:هرگاه فردی لبهایش را در هم کشید به مفهوم آن است که طرف مقابلش را جذاب و دلربا یافته.
لبهای سفت و جمع شده:دال برتنش و عدم پذیرش است.
جویدن لبها:وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تکان میدهد نشانگر خشم فرد است.
تماس با لب ۱:هرگاه انگشت اشاره بطور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید میگوید: ساکت باش.
تماس با لب ۲:ولی هرگاه انگشت اشاره به لب پایین تماس پیدا کند و دهـان انـدکـی باز شود مفهومش چنین است: “می خواهم با شما صحبت کنم”
خمیازه کشیدن:خواب آلودگی تنها علت خمیازه نمی باشد بلکه “خمیازه اجتماعی” نیز وجود دارد. خمیازه ای که در یک موقعیت استرس زای خفیف پدید می آید. هنگامیکه مردد هستید چه کاری میخواهید انجام دهید خمیازه روشی است برای خریدن زمان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه ششم خرداد ۱۳۹۰
|
body language» (زبان حرکات بدن ) چیست ؟قسمت اولمتخصصان علم ارتباط می گویند تنها 7 درصد از پیام های ما از طریق واژه های مخاطب منتقل می شود و 33 درصد از طریق لحن و تن صدا و 60 درصد آن هم از طریق زبان بدن منتقل می شود. حالا این زبان بدن چیست که حتی از حرف های ما بیشتر اطلاعات منتقل می کند؟ به زبان علمی، پیام هایی که توسط اعضای بدن و حرکات صورت منتقل می شوند، زبان بدن را تشکیل می دهند.
از طرفی خواسته یا ناخواسته در فضایی که آن را سکوت و خاموشی می نامیم و با زبان بی زبانی تنها با آنچه «body language» یا زبان حرکات بدن و اجزای آن خوانده می شود، می تواند به خوبی احساسی را انتقال داده یا معنای کلامی را تغییر دهد. هرگز اظهار دوستی و علاقه شخصی در حالی که اخم کرده و ترشرویی نشان می دهد، قابل قبول نیست. بنابراین به کارگیری این ۲ زبان در یک جهت و راستا می تواند به خوبی در بیان هیجانات، عواطف و احساسات به کار رود. اما در میان دنیای خاموش و بی زبانی، زبان های گویای دیگری هم هستند.
زبان بدن شامل دو قسمت است . یکی زبان حرکات بدن و دیگری زبان آرایش و ظاهر بدن :بازکردن دکمه های کت: افرادی که باشما بی ریا وصمیمی هستند غالباٌ دکمه های کت خود را باز کرده یا حتی آنرا از تن در می آورند اما در یک مذاکره رسمی اینچنین نیست . در این شرایط افراد زمانی کت خود را در می آورند که امکان دسترسی به توافق وجود داشته باشد , به عبارت دیگر هرقدر هوای اطاق گرم باشد اگر طرفین احساس دسترسی بهتوافق را نداشته باشند کتشان را در نمی آورند.
انداختن پاروی پا:در هنگام مذاکرات هر گاه یکی از طرفین یا هر دو ی آنها پاهای خودرا روی هم می اندازند نشانه این است که وارد مرحله جدیدی از مذاکره می شوید , مرحله ایی که امکان تفاهم کمرنگ می شود . اگر انداختن پا روی پای دیگر با گذاشتن دستها در زیر بغل بصورت ضربدر همراه باشد اوضاع وخیم تر است و باید یک فکر جدی برای تغییر وضعیت انجام دهید تا طرف مقابل از حالت تدافعی خارج شود.
کشیدن دست به چانه :این علامتی از زبان رفتار است که در هنگام تصمیم گیری بکار می رود. کشیدن دست به روی چانه معمولا” با حالتی از چهره همراه است که در آن چشم ها کمی جمع می شود. افرادی دیگر ممکن است در این حالت لب بالایی را لمس کنند وآنرا بکشند و بعضی مردها با سبیل یا ریش خود بازی کنند که همگی دلیل بر تعمق و ارزیابی است. در بازی شطرنج نیز افرادی که قرار است حرکت بعدی را انجام دهند در بسیاری از موارد چنین اشاره ایی را از خود نشان می دهند که پس از تصمیم گیری متوقف می شود .
برداشتن عینک:برداشتن آهسته عینک جهت تمیز کردن آن در شرایطی که نیازی به این عمل نیست اشاره تعویقی است, این عمل در طی یک مذاکره ممکن است چندین بار انجام بگیرد. در چنین حالتی شخص می خواهد با طفره رفتن از پاسخ یک سؤال یا ایجاد تاخیر در پاسخ مطالبی را در ذهن خود بررسی کرده وموقعیت خود را مرور نماید. در هر حال این افراد می خواهند زمانی رابرای پرسش یا پاسخخود در اختیار بگیرند. اشاره مشابه دیگر می تواند برداشتن عینک در کنار دهان باشد.
دست زدن به بینی:این علامت رفتاری ویا مالیدن با انگشت اشاره نشانه شک وتردید در مورد مطالب گفته شده در یک گفتگـــو یا مذاکره میباشد؛ به ویژه اگر این اشاره همراه با متمایل شدن شخص به انتهای صندلی باشد. اما مراقب باشید که این اشاره را با کسی که بینی خود را می خاراند اشتباه نکنید. اشاره دیگری در این زمینه مالیدن پشت گوش یا کنـار آن است که حاکی از شک وتردید در ارائه یک پاسخ یا سبک وسنگین کردن آن است. در بسیاری از مواقع پس از این عمل دست به سمت چشم رفته وعمـل مالیـدن چشـم انجام می شود.
ضرب گـرفتـن روی مـیـز:کسی که با ریتمی یکنواخـت وکسل کننده به روی میز ضرب میزند می خواهد احساس بی قراری خود را بیان کند.اشارات مشابه دیگـر می تواند این با شد که فرد مرتباٌ دکمه خودکار خود را بالا وپایین می زند ویا باپاشنه پا به زمین ضربه میزنـد. پیام مستقیم این اشارات برای شما این است که باید دریابید که حرفهایتان کسل کننده یا بی روح است ویا اینکه برای طرف مقابل تازگـی نــــدارد.
قراردادن مچ یک پا به روی مچ پای دیگر:این اشاره اشاره ایست که در مواقع بسیاری بروز می کند. مثلا”در جلسات دوستانه یا رسمی که شخص تحت فشار روانی ؛ تنش یا استرس قرار گرفته است.
مهمانداران هواپیما در این زمینه تجربیات مفیدی دارند ،آنها به راحتی می تواننـد افرادی که از مسافرت با هواپیما می ترسند را تشخیص دهنـد زیرا این افراد با پاهای گره خورده وقراردادن یک مچ به روی مچ دیگر می نشینند به خصوص در هنگـام برخواستن هواپیما.
همچنین بسیاری از افراد در موقعیت های تنش زا مانند شرکت در مصاحبه یا آزمونی برای استخدام ،مچ پاهای خود راروی هم می اندازند. اصولاّ علائم زبان رفتار بیشتر با یکدیگر ودر یک مجموعـه ظـاهر می شوند وبه همین ترتیب باید با هـم تعبیر شونـد.به عنوان مثال اگرفرد مقابل شمـا پایش را از روی پا بردارد و کمـی به طرف شما خم شود شما می توانید نتیجه بگیرید که وی به سخنان شما علاقمند است و مایل است بیشتر بداند.
پس توجه به زبان رفتار را در خود تقویت کنید وهمواره در هنگـام مواجـه شدن با واکنش منفی از طرف مقابل در صدد متعادل کـردن اوضــاع برآیید. در این مواقع بهتر است به جـای ایـنکه شـیوه قـبلی خود را ادامه دهید و بر آن اصــرار ورزید سیاست جدیدی را در پیش گیرید،چراکه اگر فردی از رفتار یا گفتار شما ناراحت یا عصبانی باشد علائم رفتاری او پیشاپیش این موضوع را به شما هشدار می دهند .

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه ششم خرداد ۱۳۹۰
|
سیامک میراحمدی
بخش دوم و پاياني
5- شيوه زندگي مشابه (مد، خانه، رستورانها، نحوه گذراندن تعطيلات:) وجود الگوهاي مشابه در شيوه و سبك زندگي ميتواند نقاط مشترك فراواني بين مردم و حتي بين افراد و نامهاي تجاري، ايجاد كرده و سبب نزديكي آنها شود. افرادي كه سليقه مشتركي در مد، مسافرت يا نحوهگذران اوقات فراغت دارند مستقيم يا غيرمستقيم به اين نتيجه ميرسند كه از الگوهاي مشابهي در شيوه زندگي خود بهره ميگيرند. افرادي كه متعلق به يك طبقه اقتصادي، اجتماعي هستند عموما الگوهاي مشخص را در شيوه زندگي خود پياده ميكنند.
البته نبايد اين مساله را ناديده گرفت كه برخي افراد، تلاش ميكنند شيوه زندگي گروههاي اجتماعي را نشان دهند كه به آنها تعلق ندارند و آرزو دارند كه نحوهزندگي آنها به آن صورت به نظر برسد، اما در كل اين موضوع تاثير چنداني بر نحوه خريد آنها و نامهاي تجاري كه با آنها ارتباط برقرار ميكنند، نميگذارند. نامهاي تجاري موفق، نمادي از يك شيوه زندگي خاص بودهاند و به گونهاي در اذهان نقش بستهاند كه محصولات آنها نمادي از يك سبك خاص زندگي به شمار ميرود؛ به گونهاي كه مردم با استفاده از آنها، پيامهاي مشخصي را دربارهنحوه زندگي خود به دنياي خارج ميفرستند.
6- سرگرميهاي مشابه (ورزش، هنر، موسيقي، مسافرت:) از داشتن سرگرميهاي مشابه نيز ميتواند افراد را به يكديگر نزديك و آنها را به سوي نام تجاري جلب كند كه به سرگرميهاي مورد نظر آنها علاقه نشان ميدهد. مثالهاي فراواني در اين مورد وجود دارد كه در بخش ورزش به شدت خودنمايي ميكنند.
7- ترجيحات مشابه (غذا، نوشيدني، اتومبيل، لباس:) افرادي كه ترجيحات مشابهي دارند به طور طبيعي داراي نقاط مشترك بيشتري خواهند بود، مثل افرادي كه به غذاي ايتاليايي، شكلات سوييسي يا مينيماينر علاقه دارند، آنها زمينههاي مستعد بيشتري براي نزديكي و برقراري ارتباط، با يكديگر مييابند. زماني كه يك نام تجاري به برجستهسازي ترجيحات گروه هدف خود بپردازد مشتريان خود را به نام تجاري نزديكتر احساس ميكنند و اين امر حتي ميتواند موجب تحريك مشتريان بالقوه و بالفعل به خريد محصولات جديد يا مدلهاي جديد محصولات قبلي آن نام تجاري شود. بايد به اين نكته توجه داشت كه هنر برقراري ارتباط، به اندازه يا نوع شركت بستگي ندارد، بلكه ديدگاه شركت هدف و رسالت آن است كه در اينجا نقش بزرگي ايفا ميكند، راز دستيابي به اين هفت هدف بسيار ساده است، اما در عين حال ميتواند بسيار دشوار و پيچيده باشد. يك نام تجاري بايد صورت انساني خود را به نمايش بگذارد، كارهاي درست انجام دهد و بهترينها را براي بهبود زندگي مشتريان خود پيشنهاد كند. زماني كه هر آنچه انجام ميدهيم با تمامي وجود و احساسمان آميخته باشد، اين ارتباط شگفتانگيز برقرار خواهد شد.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد
برچسبها:
برند

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۰
|
سیامک میراحمدی
بخش اول
اگر يك شركت تمايل دارد كه از طريق نام تجاري خود ارتباط عميق و معناداري با مشتريان خود پيدا كند، ناگزير است در جستوجوي نقاط مشترك، تمايلات و علايق واحد با آنها باشد. نام تجاري بايد قادر باشد قلب و روح مخاطب خود را تسخير كند.
در دنياي امروز كه بازارهاي آن مملو از محصولاتي است كه از لحاظ فيزيكي تفاوت چنداني با يكديگر ندارند خلق شخصيت مناسب براي يك نام تجاري، ميتواند تمايز چشمگيري را ايجاد كند. براي تحقق اين امر و خلق نام تجاري كه در اذهان ماندگار شود بايد به جستوجو و بررسي پرداخت، شناسايي زمينههاي مشترك ميان مشتريان از يك سو و نام تجاري از سوي ديگر، از جمله زمينهسازيهاي برقراري ارتباطي موثر براي جلب مشتريان بيشتر است.
هر نام تجاري، شخصيت خاص خود را دارد. نامهاي تجاري كه هويت و اهداف خود را مشخص و متمايز ميسازد و چهرهاي ملموس و دوستانه از خود ارائه ميدهند، قادرند كه با مشتريان خود ارتباطي غني و سودمند برقرار كنند و نهتنها بخشي از قلب و ذهن آنها بلكه بخشي از زندگي روزمره مصرفكنندگان را تسخير ميكند.
دستيابي به چنين رويايي با در دست داشتن هفت كليد طلايي برقراري ارتباط با مشتري، دور از دسترس نيست. اين هفت كليد در واقع نكاتي را شامل ميشوند كه بايد بر وجود آنها و وجه مشترك آنها با مشتريان تاكيد شود:
1- ارزشها (صلح، مساوات، آزادي و...:) يكي از قدرتمندترين ابزار نزديككننده انسانها به يكديگر، ارزشهاي مشترك ميان آنها است.
ارزشهايي چون صلح جهاني، عدالت، آزادي و فرصتهاي برابر باعث گرد هم آمدن مردم، سازمانها، نامهاي تجاري و شركتهايي ميشود كه اين ارزشها را باور داشته و فعاليتهاي خود را حول تحقق آنها متمركز ساختهاند.
مردم حاضرند زندگي خود را براي حاكميت اين ارزشها خرج كنند. زماني كه يك نام تجاري وفاداري خود را به يكي از اين ارزشها نشان دهد، اين مساله به صورت بخشي از هويت آن نام تجاري درخواهد آمد.
بنابراين هر آنچه اين نام تجاري بگويد يا انجام دهد به مثابه فراخواني است از مشتريان خود كه به ارزشهاي يكساني پايبند هستند. اين امر زماني چشمگيرتر ميشود كه كالاها و خدمات ارائه شده توسط اين نام تجاري، پاسخگوي نيازها و انتظارات اين گروه هدف باشد.
2- مباني مشترك (مذهب، قوميت، زبان، فرهنگ، تابعيت، تحصيلات، تخصص، مكان جغرافيايي و...:) يكي ديگر از ويژگيهاي مهم در برقراري يك ارتباط طبيعي و سريع، مباني و ريشههاي مشترك است. مردم با نام تجاري كه نشاندهنده فرهنگ، موقعيت جغرافيايي، مذهب يا پيشينه مشتركي با آنها است، زودتر ارتباط برقرار ميكنند و به طور طبيعي جذب آن ميشوند و حتي قبل از برقراري ارتباط به بسياري از نقاط مشترك مورد نظر پي ميبرند. براي درك بهتر، يك مسافر را در كشوري خارجي تصور كنيد اين شخص قطعا در جستوجوي رستوراني خواهد بود كه غذاي مورد علاقه وي را داشته باشد.
3- دغدغههاي مشترك (سياست، محيط زيست، حيات وحش) ارزشها و دغدغههاي مشترك سبب جلب مردم به سوي نامهاي تجاري ميشود كه از مبارزات و فعاليتهايي كه در زمينههاي مرتبط رخ ميدهد، حمايت كند. مثلا افرادي كه در جهت حفظ محيط زيست و حياتوحش فعاليت ميكنند به سرعت جذب نامهاي تجاري ميشوند كه فعاليتهاي مشابهي دارند، آنها به سرعت به سوي نامهاي تجاري در صنعت اتومبيلسازي گرايش مييابند كه به توليد و گسترش اتومبيل الكتريكي ميپردازند.
نمونه ديگر افرادي هستند كه از طرفداران كاهش وابستگي به نفت و سوختهاي فسيلي به شمار ميروند، آنها تمايل به خريد وسايط نقليهاي دارند كه به سوخت فسيلي نياز نداشته باشد. حتي اگر مجبور شوند هزينه بيشتري بپردازند، اين كليد طلايي از اهميت دوچنداني برخوردار است و نبايد از توجه به آن غفلت كرد، زيرا همانطور كه گفته شد مشتريان هدف حتي حاضرند قيمتهاي بالاتري بپردازند، اما كالا و خدمات مورد علاقهشان را كه براي آرمانهاي آنها ارزش قائل است، خريداري كنند.
4- علايق و منافع مشترك (ثروت، قدرت، اطلاعات، شهرت)يكي ديگر از مواردي كه فاصله ميان مردم و نام تجاري را كم ميكند علايق و منافع مشترك است. مردم تمام تلاش خود را در جهت كسب ثروت، قدرت يا دانش بيشتر به كار ميگيرند. نامهاي تجاري كه با اين گروههاي مشتريان همبستگيهاي بيشتري نشان دهند يا حتي به آنها در تشخيص و دستيابي به منافع و علايقشان ياري رسانند، در برقراري ارتباطي موثر و عميق موفقتر خواهند بود.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد
برچسبها:
برند

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه یکم خرداد ۱۳۹۰
|
مترجم: سریما نازاریان
زمانی که اولویتهای مردانگی به مردان زور میگوید
زمانی که یکی از دانشجویان دکترای مدیریت در دانشگاه نورتوسترن شروع به تحقیق در مورد تاثیرات عجیبی کرد که شکل چیزهای مختلف میتواند بر رفتار افراد داشته باشد، هرگز فکر نمیکرد که تحقیقاتش به اینجا ختم شود که مردان اولویتهای روزانه شان در انتخاب اشیا را بهگونهاي بررسی میکنند تا دیگران آنها را افرادی با رفتارهای زنانه نبینند.
موضوع جالب دیگری که این دانشجوی دکترا کشف کرد این بود که تلاش روزانه مردان برای بررسی کردن انتخابهایشان از غذا گرفته تا نوع حمام کردن برای سازگار بودن با رفتارهای مردانه، میتواند روی توانایی آنها در انجام دادن کارهای دشوار تاثیر منفی بگذارد.
تحقیقات گستردهای هستند که ثابت میکنند مردان نسبت به زنان برای تطبیق یافتن با جنسیت خود فشارهای بیشتری را تحمل میکنند. موضوعی که این دانشجوی دکترا و استاد راهنمایش تنها پس از آزمایشهای ابتدایی دریافتند این بود که احساس تنها بودن در انتخابها روی رفتار زنان و مردان تاثیر میگذارد.
«من فکر میکنم که چیزی که در ابتدا ما را متعجب کرد، این بود که اولویتهای جنسیتی در انتخاب معموليترین اشیاي زندگی مردم وجود دارند. از غذاهای عادی گرفته تا لوازم منزلی مانند دستگیره در و سینکهای ظرفشویی که به شکل خاصی ساخته شدهاند. ما در عین حال از ظرافت نكاتی که میتواند روی نسبتهای جنسیتی تاثیر داشته باشد متعجب شدیم. برای مثال دادن اسامی با حروف زیر به غذاها باعث میشود مردم آنها را غذاهایی زنانه بپندارند.»
این محققین دریافتند که زنان، بر خلاف مردان زمانی که با لیستی از اشیاي زنانه و مردانه مواجه میشوند، خودشان را در تنگنای انتخاب اشیای زنانه قرار نمیدهند و به همین دلیل هم در زمانی که مجبور به انتخاب کردن میشوند، توانایی پروسس کردنشان کاهش پیدا نمیکند.
این محقق میگوید: «اگر ما کشف میکردیم که زنان هم مانند مردان عمل میکنند به این ترتیب که آنها هم سعی میکنند اشیای زنانه را انتخاب کنند، در این صورت نتیجه این تحقیقات آنقدر جالب نمیشد که لزومی به چاپ کردن آن باشد.»
انتخاب مردان
محققین این پدیده را با چهار آزمایش مختلف بررسی کردند. در این آزمایشها، به افرادی که در آزمایش شرکت کرده بودند و شامل تعدادی زن و مرد بودند، لیستی از اشیایی داده شد که در جامعه آنها را به عنوان اشیایی زنانه یا مردانه میشناختند. سپس به نیمیاز آزمایش شوندگان هر قدر زمان که میخواستند برای انتخاب کردن برخی اشیا از میان این لیست داده شد و به نیمیدیگر، تنها کمی زمان؛ تا به این ترتیب وضعیت داشتن منابع کم یا کافی برای ارزیابی را شبیهسازی کنند. مردانی که زمان کمی به آنها داده شده بود، همان غذاهایی را انتخاب کردند که زنان انتخابشان کرده بودند؛ به این ترتیب که آنها از میان لیست غذاهای زنانه و مردانه تعدادی را بدون توجه به زنانه یا مردانه بودن آنها انتخاب کردند. مردانی که به آنها زمان کافی برای بررسی انتخابهایشان داده شده بود، اکثرا سعی میکردند اشیای مردانه را انتخاب کنند، کاری که بسیاری از زنان در همان موقعیت انجام ندادند.
این محقق میگوید: «تحقیقات قبلی نشان میدهد که زمانی که به افراد فرصت کافی داده میشود یا میتوانند به خوبی بر کارهایشان تمرکز کنند، آنها معمولا هنجارها یا انتظارات یا چیزهای مشابهی را در تصمیماتشان تاثیر میدهند. آزمایشها نشان دادند که شما میتوانید هر چیزی را زنانه یا مردانه بپندارید و این نسبتها بر انتخابهای شما تاثیر میگذارند. حتی با وجود اینکه خودتان از این تاثیرات آگاه باشید. این تفاوتهای بزرگ میان مردان و زنان که در این آزمایشها از آنها پرده برداشته شد، چیزی نبود که ما انتظارش را داشتیم. او همچنین اضافه میکند که زمانی که متوجه شدیم که زنان، زیاد انتخابشان در حالتهای مختلف تفاوت نمیکند، ولی انتخابهای مردان تفاوت میکند، تصمیم گرفتیم موضوع را بیشتر بررسی کنیم. مسلما تحقیقاتی که ما در این زمینه انجام داده ایم کافی نیست و برای اینکه بتوانیم ابعاد و تاثیرات این تفاوتهای جنسیتی را بیشتر درک کنیم، به تحقیقات بیشتری نیاز است. چرا که همان طور که در ادامه میبینید، میتوان از این نتایج در بسیاری از سازمانها یا فروش محصولات استفاده کرد.»
بازاریابی برای مردان
از این تحقیق برخی استنباطها میتوان کرد که از میان آنها میتوان به این نکته اشاره کرد: این مورد که برای غذا در میان مردان چگونه تبلیغ میشود، بستگی به اهداف سازمان تبلیغکننده دارد.
این محقق میگوید: «در راستای فواید این تحقیق در بازاریابی، یافتههای ما نشان میدهند که محصولات یا برندهایی که هم برای زنان و هم برای مردان مناسب هستند، شاید بهتر باشد سعی کنند بیشتر تبلیغاتی مردانه بسازند تا زنانه؛ چرا که مردان به احتمال بیشتری تحت تاثیر جنسیت تبلیغات واقع میشوند. برای مثال کوکاکولا زمانی که میخواست نوشابه رژیمی را به بازار عرضه کند، در تحقیقاتش متوجه شد که مردان زیاد از این نوع نوشابه استقبال نکردهاند. در پرسشهایی که از مشتریانی که ترجیح میدادند از این نوشابهها نخرند انجام شد، مشخص شد که در میان این مشتریان (که بخش اعظمیاز آنها را مردان تشکیل میدهند) واژه رژیم واژهای زنانه پنداشته میشود و به همین دلیل هم بسیاری از مردان از خریدن این نوشابه خودداری میکنند.»
این یافته برای محققان سازمان کوکاکولا بسیار جالب بود، ولی آنها تنها به فروختن نوشابه به زنان قانع نبودند و میخواستند مردان را هم به میان مشتریانشان بیاورند.
بنابر این آنها باید چارهای میاندیشیدند. آنها تصمیم گرفتند واژه رژیم را از نام این نوشابه حذف کنند و به جای آن واژه دیگری را جایگزین کنند.
پس از تحقیقات فراوان متوجه شدند که بهترین واژه استفاده از کلمه صفر است. به این ترتیب نام این نوشابه را کوکا زیرو گذاشتند که به معنای نوشابهای با صفر کالری انرژی است که این عبارت معادل همان رژیمی بودن است، با این تفاوت که زنانه پنداشته نمیشود.
در ادامه برای اینکه از این موضوع اطمینان حاصل کنند که مردان این نوشابه را خواهند پسندید، تصمیم گرفتند بستهبندی محصول را نیز مردانه کنند. به این ترتیب از رنگ مشکی که رنگی مردانه به حساب میآید در رنگ آمیزی بسته استفاده کردند و از فونتهایی که قدرت را منتقل میکند استفاده کردند.
هر فردی که سعی میکند مردان را وادار به خوردن غذاهایی سالمتر بکند، باید این تحقیق را به خاطر بسپارد. این محقق میگوید: «این موضوع که مردان همیشه باید استیک بخورند، درست نیست.
آنها میتوانند سالمتر غذا بخورند و تمایل بیشتری هم به این کار نشان میدهند، در صورتی که کمپانیهای غذاسازی غذاهای سالم خود را در بستهبندیها و تبلیغات مردانهتری به بازار عرضه کنند. برای مثال، یک سازمان تولید ماست در تحقیقاتش متوجه شد که مردان علاقهای به خرید نوع خاصی از ماست نشان نمیدهند. تحقیقات بیشتر آشکار کرد که در نام این ماست، یک لقمه کوچک دیده میشود و این عبارت به مردان احساس زنانه بودن ماست را میدهد. چرا که این تنها زنها هستند که همه چیز را با لقمههای کوچک میخورند. پس از کشف مشکل، این سازمان تصمیم گرفت که از این پس به جای استفاده از عبارت یک لقمه کوچک از عبارت لقمههای بزرگ استفاده کنند. کسی باورش نمیشود، ولی همین موضوع مشکل مردان را با این ماست از میان برد و از آن پس مردان هم به جمع خریداران این نوع ماست پیوستند.»
معنای عمیقتر این تحقیق از علائم آن در مقالههایی دیده میشود که طبق آنها مردان فشارهای هنجارهای جنسیتی را بیشتر احساس میکنند، ولی کمتر در مورد آنها صحبت میکنند. این استریوتایپ در بسیاری از فرهنگها و مخصوصا فرهنگ غرب وجود دارد که مردان حساس نیستند و نسبت به اینکه دیگران چه فکری میکنند یا چه کار میکنند، کمتر از زنان اهمیت قائلند. برای مثال همیشه این حرف را در داستانها و فیلمها و از افراد شنیدهایم که زمانی که مردی ناراحت است به او میگویند: «مرد که گریه نمیکند» و انتظار دارند که این حرف حال فرد مورد نظر را بهتر کند، ولی نکته اینجاست که دقیقا همین حرف باعث میشود که فرد مورد خطاب علاوه بر ناراحتی که دارد احساس کند که دارد رفتار زنانهای از خود نشان میدهد و به این ترتیب بیشتر از گذشته ناراحت شود یا در اطرافمان زیاد شنیدهایم که پدری به پسرش میگوید: «مرد باش.» همین عبارت باعث میشود پسران احساس کنند که در صورتی که به رفتار اینچنینیاشان ادامه دهند، تفاوتی با دخترها نخواهند داشت. شاید استفاده از چنین عباراتی در کوتاه مدت جوابگو باشد و باعث شود که افراد دست از ناراحتی بردارند، ولی در بلند مدت، این ابراز نکردن احساسات به مردان ضربه میزند. این محققان عقیده دارند که شاید دلیل نتایجی که به دست آورده اند، تنها هدف قرار دادن جامعه آمریکا بوده است و اینکه اگر فرهنگهای شرقی را هم در این میان میدیدند، شاید متوجه میشدند که در آن فرهنگها این زنان هستند که بیشتر درگیر این استریوتایپهای جنسیتی هستند.
منبع: Kellog Insight
سایت:
http://insight.kellogg.northwestern.edu/index.php/
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
عليرضا صدر محمدي
جميز وب يانگ حدود نيم قرن پيش چنين گفت: «يك تبليغاتچي بايد هر چيزي را بداند.»
سالها بعد جالز روسون با گفتن جملهاي ديگراين طرز نگاه را توسعه داد:« در كارخانه لوازم آرايشي توليد ميكنند. در مغازه اميد ميفروشيم.»
هاوارد گوسيج (1917-) در مقاله خود مینویسد: در دنيايي كه همه چيز به سرعت در حال تغيير است، از صنايع گرفته تا بازار، تا مصرف كننده تا رسانهها، مهمترين چيزي كه مجريان تبليغات بايد بدانند اين است كه چه توليد ميكنند و چه چيز را در معرض فروش قرار ميدهند.
آيا تبليغات ارزش نجات داده شدن را دارد ؟ جواب بله، اما اگر آن را فقط به عنوان وسيلهاي براي پركردن زمان و مكان نگاه نكنيم، بلكه به عنوان تكنيك حل مشكل به آن بنگريم.
تكنيك حل مشكل! حال اين سوال مطرح ميشود كه آيا تبليغات قادر به حل هر مشكل ميباشد؟
شركتي را در نظر بگيريد كه آمار فروش آن مسير نزولي طي ميكند. مديرعامل گوشي تلفن را برداشته و با كسي در آن طرف خط مشورت ميكند.
«بله، درست است، بايد تبليغات را افزايش بدهيم. من خودم هم از اول ميدانستم.»
بعد به شركت تبليغاتي كه سالها است برايشان كار ميكند زنگ ميزند و در خواست بالا بردن حجم تبليغات را ميكند. شركت هم به او پيشنهاد تبليغ در چند رسانه جديد را ميدهد. تبليغات محيطي هم حتما بايد در دستور كار قرار گيرد و...
فيلم را همين جا متوقف كنيم. براي ما يك سوال پيش آمده است. آیا عناصر ديگري هستند كه باعث عدم توجه مصرف كننده به كالا شدهاند؟ مثلا كيفيت كالا يا رقابت موجود در بازار يا شايد مشكلي در توزيع يا در موقعيت مراكز فروش وجود دارد يا قيمت؟
البته در صورت بروز هر مشكلي چنگ زدن به دامن تبليغات آسانترين كار ممكن است. به كار شركتهاي تبليغاتي هم ميآيد. كدام شركت جسوري وجود دارد كه بگويد: «تبليغات مشكل شما را حل نخواهد كرد!»
فراموش نكنيم رقص تبليغات يك رقص دو نفره است. يعني به يك تبليغ كننده دانا و يك تبليغ دهنده خوب نياز دارد. در پشت هركمپين تبليغاتي موفق يك تبليغدهنده فهيم وجود دارد. براي خلاقيـت لااقل به 2 عنصر نياز داريم. كسـي كهايده تازهاي بدهد، كسي كه آنايده نو را درك كند.
... و اما مصرفكننده!
روز به روز كار تبليغات سخت تر ميشود. در مقايسه با 10 سال پيش توجه انسانها به پيامهاي بازرگاني به طرز شديدي كاهش يافته است. هر روز صدها پيام بازرگاني در داخل و خارج خانه از طريق رسانههاي مختلف آنها را مخاطب قرار ميدهد. آدميان ديگر از تبليغات خسته شدهاند، اما باز ايران در مقايسه با كشورهاي اروپايي يك بهشت است. تبليغات نوپا است. تعداد رسانهها بهاندازه آنها نيست. هنوز شاهد هستيم كه اگر تبليغ تلويزيوني اي جذاب باشد مردم آن را تماشا ميكنند (اگرچه تبليغ تلويزيوني جذاب در ايران حكم ستارههالي را دارد، يعني هر هفتاد سال يكبار !) گرچه در ايران آمار و ارقام مستندي در دست نيست، ولي آمار و ارقام اروپا هم هيچ خشنود كننده نيست.
درصد فرار آگاهانه از تماشاي پيامهاي بازرگاني در اسپانيا 68 درصد و در آلمان 62 درصد است. ما البته هنوز به آن مرحله نرسيدهايم. به غير از تماشاي تلويزيون نه تفريح ديگري داريم نه پولش را. كشور تركيه به لحاظ ساختارهاي فرهنگي از اروپا به ما نزديكتر است، به همين خاطر مقايسه تاثير تبليغات در تركيه را در كنار يكي از پيشرفتهترين كشورهاي اروپاي غربي يعني انگليس ميآوريم. (جدول 1)
تبليغات
به عقيده برخي از استادان ميزان اعتماد مردم به پيامهاي بازرگاني خواه 14 درصد باشد خواه 54 درصد در نظر مردم كالاهايي كه تبليغ ميكنند نسبت به كالاهايي كه تبليغ نميكنند مطمئنتر به نظر ميرسند.
اما دراين ميان استثنائاتي هم وجود دارد مثل «زارا» و
«استار باکس» و «بادی شاپ» كه بدون انجام تبليغات به نامهاي موفق و مورد اعتمادي براي مردم تبديل شدهاند.
پس بدون تبليغات هم ميتوان به نام مطمئن تبديل شد. شايد رمز موفقيت «زارا» و «استار باکس» در اين بوده كه آنها بدون تبليغات رايج و از طريق روابط عمومي موفق به ساخت نام تجاري خود شدهاند. در واقع تا زماني كه در فكر ساخت يك نام تجاري نباشيم، نميتوانيم ارتباط لازم را با مصرف كننده برقرار كنيم. پس كلمه كليدي نام تجاري است.
در اواسط دهه 90 بسياري از شركتهاي مشاور در زمينه بازاريابي، روي خود را به سمت افق جديدي برگرداندند. در حالي كه هنوز شركتهاي تبليغاتي با خوش خيالي كليد حل تمام معماها را در تبليغات ميديدند، آنها شروع به دادن مشاوره در زمينه نام تجاري، مهندسي نام تجاري و معماري نام تجاري كردند. خدماتي كه شايد بعضي از شركتهاي تبليغاتي موفق در دنيا آن را به صورت رايگان در كنار ارائه تبليغات به مشتريان خود ميدادند.
مورد ديگري كه قسمتي از بازار تبليغات را از آن خود كرد CRM) Customer Relationship Manag) بود آنها بر روي ارتباط مصرفكننده و نام تجاري دست گذاشتند.
در هر دو موارد ياد شده صورتحسابهاي صادر شده به مراتب چاق و چلهتر از صورتحسابهاي موجود در بازار تبليغات بود؛ چرا كه آنها بر روي شاهرگي به نام (Brand) (نام تجاري) دست گذاشته بودند.
به سوال اوليه خود برگرديم. تبليغات چه ميفروشد؟
در جستوجوياين معني چشمم به جملهاي در كتاب سرجيو زيمان (غول افسانهاي كوكاكولا در بازاريابي) برخورد كرد كه چنين ميگويد: «تبليغات نوعي هنر نيست. فروش مقادير بيشتري كالا يا خدمات به تعداد بيشتر با قيمت بالاتر است. نتيـجه يك راهبـرد علمي منظم و موفق است و بايد هر سنت خرج شده در آمدي به همـراه داشته باشد.
بسيار خب اگر تبلیغات علم است يا اگر راهبرد علمي دارد پس فرمول آن کجا است؟
چرا در كار تبليغات درصد شكست بيشتر از موفقيت است؟
براي مصرف كنندهاي كه دائما در حال تغيير است چه فرمولي ميتوان يافت؟ يك ضربالمثل استراليايي ميگويد:
« نميتوان مار در حال حركت را اندازه گرفت.»
كساني هم هستند كه طـرز فكر متفاوتي از زيمان دارند. مثـل «آدام مورگان» كه معتقد است: «بازاريابي علم نيست. تصميمگيري عالمانه است» به نظر شما حق با كدام است ؟
براي اينكه در پاسخ دادن به اين سوالات كمكي كرده باشم موضوع را با جملهاي از «جان گرانت» به پايان ميبرم: «در دنياي تجارت اولين مرحله مربوط به كالا و خدمات بود. در مرحله دوم نامهاي تجاري به وجود آمد. در مرحله سوم مفاهيم جديد پا به عرصه نهاد.»
«به طور مثال «استارباکس» براي آن محصول قديميكه قهوه ميخوانديمش، يك مفهوم كاملا جديدايجاد كرد. در چنين شرايطي براي ادامه كار بايد مفاهيم جديدايجاد كرد.»
آيا كار جديد بازاريابي فروش مفاهيم جديد خواهد بود؟

منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
نگاهي اجمالي به شيوه هاي بازاريابي ، جذب نمايندگان فروش و سيستم هاي عملياتي و نگهداري شبكه فروش در صنعت بيمه كشور از يك سو و ظرفيت هاي باز و بدون نفوذ بازار بيمه هاي مختلف بازرگاني و غيربازرگاني نشان از وجود ضعف هاي عميق و كاربردي در نظام بازاريابي صنعت بيمه كشور است . در اين مقاله سعي شده است با بررسي نقاط ضعف بازاريابي خدمات بيمه در صنعت بيمه كشور از ديدگاه هاي عملياتي ، قانوني و فرهنگي ، سيستم هاي بازاريابي بيمه به صورتي شفاف تحليل شود .
بازار بيمه در يك نگاه
سيستم بيمه هاي دولتي و خصوصي در ايران شامل بيمه هاي درمان و تأمين اجتماعي تحت نظارت و سرپرستي كامل دولت و سيستم بيمه هاي بازرگاني با انحصار 98 درصدي بخش دولتي است .
ضريب نفوذ بيمه اي در ايران در بخش بيمه هاي بازرگاني 02/1 درصد و در بخش كل بيمه هاي اجتماعي و بازرگاني برابر 5/47 درصد توليد ناخالص داخلي در سال 1382 بوده است . از تحولات اخير ساختاري در نظام رفاهي دولت ، ايجاد تمركز و حذف سازمان هاي موازي در بخش عمده بيمه هاي زندگي است كه با ايجاد وزارت رفاه و تأمين اجتماعي در حقيقت بخشي از عمليات بيمه هاي زندگي كه توسط 28 سازمان كه بخش عمده اي از آنها شامل سازمان تأمين اجتماعي ، بهزيستي و جمعيت هلال احمر بود از ساختار وزارت بهداشت خارج شده ، طي يك وزارتخانه واحد سازمان دهي شدند . در بخش بيمه هاي بازرگاني نيز در صورت تأييد مجمع تشخيص مصلحت نظام ، دولت بر آن است تا از انحصار 5 شركت بزرگ بيمه بازرگاني كاسته و سهام آنها را به بخش خصوصي واگذار نمايند .
سيستم بازاريابي در بيمه هاي اجتماعي و غير بازرگاني مبتني بر درخواست شخصي فرد با توجه به سازمان تابعه محل فعاليت خود است و در بيمه هاي بازرگاني تقريبا بازاريابي توسط نمايندگان و كارگزاران فروش انجام مي شود . در تعريفي حقوقي كه براي نمايندگان و كارگزاران شده است نمايندگان فروش در حكم نمايندگان شركتهاي بيمه و كارگزاران به عنوان نمايندگان بيمه گذاران محسوب مي شوند . هم اكنون نيز نزديك به 6 هزار نمايندگي و كارگزاري فروش و 10 شركت بيمه خصوصي و دولتي به صورت فعال در صنعت بيمه كشور مشغول به فعاليت هستند .
تحليل نظام بازاريابي بيمه در هر منطقه اي از كشور تابع الگوي خاص آن منطقه است. استفاده از معاملات بازاريابي بدون توجه به تمامي مؤلفه هاي حاكم بر بازار بيمه ايران ممكن است چندان اثر بخش نباشد . از سوي ديگر ، استفاده از تجارب بازاريابي كه هم اكنون تحت عنوان علم بازاريابي از آن صحبت مي شود نيز در پيشبرد نفوذ به بازار بيمه بسيار مؤثر خواهد بود . بنابراين تلفيق اصول بازاريابي با اصول واقعي حاكم بر بازار بيمه در هر كشور از مشكل ترين و در عين حال تنها راه مؤثر براي ارتقاي سطح بازاريابي بيمه خواهد بود . حتي بزرگترين دانشمندان علم بازاريابي نيز بدون آشنايي كامل با محيط هاي اقتصادي ، قانوني ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر بازار بيمه نمي توانند راه حل يكسان و متداولي ارائه كنند . بنابراين ، براي ايجاد تحول در بازار يابي سنتي بيمه به سمت برقراري نظام بازاريابي نوين و علمي مطابق با شرايط روز بازار ، نياز به تحليل دقيق و همزمان تمامي مؤلفه هاي حاكم بر بازار بيمه هستيم .
در حال حاضر ، در سيستم بازاريابي سنتي شركت هاي بيمه پس از جذب و معرفي افرادي براي اخذ نمايندگي فروش به بيمه مركزي ايران در صورت قبولي در آزمون آن سازمان مجددا به شركتهاي بيمه براي شروع به كار معرفي مي شوند . تجارب اين افراد در بخش بيمه يا به صورت سابقه فعاليت بازارياب در يكي از نمايندگي هاي بيمه اي و يا كار در يكي از شركت هاي بيمه بازرگاني و يا آنكه به صورت گذراندن دوره هاي كوتاه مدت آموزش دو ماهه تعريف شده است .
نمايندگان و كارگزاران فروش با معرفي انواع پوشش هاي مورد نياز مشتريان طبق تعرفه هاي بيمه مركزي مصوب شورايعالي بيمه و زير نظر يكي از شعب شركت بيمه گر نسبت به صدور بيمه نامه اقدام مي نمايند . بيمه گذاران براي دريافت خدمات پس از فروش مي توانند به كليه شعب و مراكز يك شركت بيمه در سراسر كشور بدون توجه به محل نماينده صادر كننده بيمه نامه مراجعه نمايند .
نويسنده: مهدي رياحي فر ـ كارشناس بيمه ايران
برچسبها:
بازاریابی بیمه

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
سیده سارا قافله باشی
هر تبليغ بايد حاوي يك پيشنهاد فروش و بازاریابی منحصر به فرد براي مصرفكننده باشد و جهت اثرگذاري اوليه در خصوص آن برند، بايد به صراحت بگويد اين محصول را بخريد و از اين فايده منحصر به فرد آن بهرهمند شويد. پيشنهاد فروش منحصر به فرد (usp: unique selling proposition) يك مفهوم بازاريابي است كه شركت در تبليغات يا پروموشنهاي خود از آن استفاده كرده و مزيتهاي رقابتي خود را از رقبا جدا ميكند.
امروزه در محیطهای رقابتی، شرکتها علاوه بر داشتن پیشنهاد فروش منحصر به فرد نیازمند پیشنهاد بازاریابی منحصر به فرد (ump: unique marketing proposition) نيز میباشند. هر شرکتی میبایست هر دو نوع پیشنهاد را به مشتریانش ارائه کند تا بتواند یک گام از رقبا پیشی بگیرد. در usp به دنبال این هستیم که محصولی که توسط شرکتی ارائه میشود چرا از دیگر رقبا متمایز است و برای تکمیل کردن این پیشنهاد، نیاز به آن داریم که ump را ارائه کنیم بهطوريكه بیانگر آن باشد که چگونه میتوانیم محصولی را تولید کنیم که نیازهای بازار هدف را به درستی شناسایی کرده و بتواند مزیت رقابتی بزرگتری را به دست آورد. پيشنهاد ارائه شده بايد به نحوي باشد كه رقبا آن را عرضه نكرده باشند و حتي قادر به ارائه آن هم نباشند. هر تبليغي فقط نقش يك تبليغ يا نمايش محصول را ندارد، بلكه هر تبليغي بايد نشاندهنده يك مزيت براي مشتري باشد و به مشتري بگويد من را بخر و در ازاي آن منافعي را دريافت كن. اين پيشنهاد منحصر به فرد بايد مشتریان را متقاعد كند كه به جاي استفاده از برندهاي رقيب، برند او را انتخاب كنند.
به خصوص در بازارهايي كه محصولات در آنها بسيار مشابه هستند، داشتن يك usp و umpدر كمپينهاي تبليغاتي براي عبور از هياهوي پيامهاي رقبا بسيار ضروري است، اما بهترين راه براي بهره گيري مناسب از آن اين است كه، بازاريابان خود را به جاي مشتري قرار داده و تشخيص دهند كه چه چيزي رفتار مشتري و تصميم او به خريد را برميانگيزد. براياين منظور از خود مشتري به عنوان بهترين منبع اطلاعاتي ميتوان بهره گرفت. پس در ump ما در آینده سیر میکنیم و در usp در حال هستیم. براي تعيين usp گامهاي زير را برداريد: ارزشي كه توسط برند محصول شما به مشتري انتقال پيدا ميكند را مشخص كنيد. آن ويژگيهايي كه برند شما را در مقابل رقيب مستقيمتان متمايز ميكند ليست كنيد. ويژگيهايي كه از نظر خريداران و مصرف كنندگان نهايي آن برند اهميت بيشتري دارند را تعيين كنيد. ويژگيهايي كه توسط رقبا به سادگي تقليد نميشوند را تعيين كنيد. ويژگيهايي كه ارتباط مناسبتري با مصرفكنندگان برقرار كرده را مشخص كنيد. يك پيام به ياد ماندي ازاين پيشنهاد منحصر به فرد تهيه كنيد واين كه شما چگونه ميتوانيد اين پيام را به گوش خريداران و مصرفكنندگان نهايي رسانده و با آنها ارتباط برقرار كنيد را تعيين كنيد؟
برای تعیین ump بايد به سوالات زیر پاسخ داده شود: محصولات شما در کجای بازارگاه قرار میگیرد؟ محصولات رقبا در کجای بازارگاه قرار میگیرد؟ کدام نقطه از بازار نیازی دارد که هنوز کالایی برای آن تعریف نشده است؟
برای تعریف نیازها بايد از آمیزه بازاریابی که شامل قیمت، محصول، مکان توزیع و پروموشن میباشد، استفاده کرد كه میتواند به سوالات فروش و بازاریابی پاسخ دهد: شرکت چه كالايي میفروشد؟ هزینهای که مشتری بابت آن میپردازد به چه مقدار است؟ با استفاده از چه کانالهای توزیعی میتوان به مشتریان هدف رسید؟ چگونه محصول خود را به مشتری نشان بدهیم؟
usp يك ابزار برندينگ قوي به شمار ميآيد كه به اثربخشي ump و فعالیتهای بازاریابی در این حوزه همچون تبليغات رسانهاي، وب سايت، بسته بندی، پرسنل فروش و....كمك ميكند و سبب ميشود كه نام برند محصول آن در ذهن مشتريان ماندگار شود.
شركتها نيازمند به جايگاه مناسب در ميان رقبا و پيدا كردن نقطه متمايزكننده در صنعت مورد نظر ميباشند. هر نوع متمايزسازي اثر بخش نخواهد بود. به طور مثال امروزه بهترين كيفيت محصول به عنوان يك متمايزكننده محصول محسوب نميشود. در مواردي اثبات شده است كه بهبود كيفيت باعث رضايت مشتري شود، اما اين امر منجر به تعهد مشتري نميشود. در نتيجه بايد روشي ديگر براي منحصربهفرد بودن را پيش گرفت. تمايز در قيمت در صورتي كه با مزايا و منفعتي كه آن محصول براي مشتريان دارد همخواني داشته باشد مناسب يك پيشنهاد منحصر به فرد در فروش ميباشد. البته تمايز قيمت ميتواند در جهت افزايش يا كاهش آن باشد. به طور مثال محصولي با قيمت بالا، پرستيژ بالا را براي مشتري به همراه دارد. گاهي داشتن يك شخصيت مناسب در ذهن مشتري يا برجسته كردن دوره عمر زياد آن برند منجر به گرفتن فضاي زيادي از سهم قلبي مشتري ميباشد كه خود يك روش متمايزكننده در ميان رقباي ديگر ميباشد.
شركتها ميتوانند براي متمايز سازي محصولات خود در ميان رقبا از روشهاي زير استفاده نمايند:
برترين كارآيي و عملكرد، قابل اعتماد بودن به ميزان بالا، ديرپايي (عمر دراز)، برترينايمني، ارزشمند در برابر قيمت پرداختي، ارزانترين و گرانترين، سرمايه اعتبار و افتخار، بهترين طراحي شكل ظاهري، كاربري آسان، برخورداري محصول از يك نشانه يا ويژگي مخصوص، سودمندي و كاربرد خاص.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
کوشان غلامي
بخش دوم
سياست فرهنگي فرانسه
فرهنگ و زبان از ديرباز نقشي کليدي در سرشت مردم فرانسه داشتهاند، به طوري که دولت اين کشور زودتر از ديگر دولتها به اهميت آنها براي قدرت سياسي پي برده است.
کاردينال ريشليو در سال 1635 با تاسيس آکادميفرانسه (AcademieFrancaise)، اولين آکادميدولتي در اروپا، بنيانگذار مرکزي شد که امروزه از آن به عنوان سياست فرهنگي نام ميبرند. ريشليو با اين کار سنت فرانسوي خاصي را بنيان نهاد که طبق آن دولت مراقبت از حيات فرهنگي و گسترش آن را وظيفه ذاتي خود ميداند. از اين رو، مداخله فرهنگي با اين وسعت و فشردگي، سابقهاي چند صد ساله در فرانسه دارد و تغيير نظامهاي سياسي از سلطنت تا انقلاب و از امپراتوري تا جمهوري، تغييري در آن به وجود نياورده است. در زمان جمهوري پنجم به رهبري ژنرال دوگل، سرانجام اين دخالتها حالتي سازماني يافت و وزارت فرهنگ فرانسه به رهبري آندره مارلو در سال 1959 تاسيس شد.
تاريخ سياست فرهنگي كشور فرانسه از زمان طرحريزي آن در قرن شانزدهم تاكنون، نمايانگر نقش محوري دولت در ارتقا و ساماندهي دانش، هنر، فرهنگ و شكلگيري تدريجي ساختارهاي وزارتخانهاي و تصويب بودجههاي ملي بوده است. به عنوان مثال ميتوان به تاسيس كتابخانه ملي فرانسه، تاسيس دبيرخانه هنرهاي زيبا در قرن نوزدهم و تاسيس موزه هنري لوور اشاره كرد.
پاريس؛ پايتخت فرانسه است و به خاطر زيبايياش به آن لقب عروس شهرها يا شهر روشناييها را دادهاند. مکاني براي لذت بردن از غذاهاي خوب، هنرهاي عالي و بناهاي باشکوه. همچنين براي نشستن و لذت بردن از زندگي در کافههاي کنار خيابان نيز مکان مناسبي ميباشد.
براي صدها سال، هنرمندان و نويسندگان پاريس را ستودهاند و بسياري از آنها براي زندگي به آنجا مهاجرت کردهاند. جهانگردان نيز اين شهر را ميپسندند. پاريس مرکز مد، سليقه و همچنين مرکز صنعت، تجارت و بازرگاني فرانسه است.
عادات مردم فرانسه
فرانسويها به آشپزي علاقه زيادي داشته و از آن به عنوان يك هنر ياد ميکنند. دستپخت فرانسوي در اغلب کشورهاي دنيا معروف است. اولين کتابهاي آشپزي فرانسه در قرونوسطي نوشته شده است.
- رانندگي در فرانسه بسيار اصولي و با نظم انجام ميگيرد. قوانين رانندگي به خوبي رعايت شده و تقريبا در هيچ چهارراه يا ميداني پليس ديده نميشود، چون خود مردم به قوانين راهنمايي احترام ميگذارند.
- دست دادن موقع ديدن و خداحافظي رايج است. البته اگر دست دادن بيش از حد محکم بوده يا با حرکات شديد همراه باشد، بيادبي محسوب ميشود.
- فرانسويها در همه کارها، خصوصا خريد کردن و رانندگي خيلي با حوصله هستند. هيچکس به فرد جلويي خود اعتراض نميکند، حتي اگر مدت زيادي منتظر بماند.
- در فرانسه خوردن غذا به صورت تفريحي بسيار مهم است. شام و ناهارهاي رسمي ممکن است حتي بيش از دوساعت به طول بينجامد. اين وعدهها شامل يک پيش غذا، يک غذاي اصلي از ماهي يا گوشت همراه با سبزي، سالاد، پنير و ميوه هستند که با دسر و قهوه خاتمه مييابد.
- فرانسويها هميشه بعد از خوردن شام، بدون بلند شدن از جاي خود شروع به بحث درباره مسائل روز کرده و قهوه يا چايي به همراه کيک خانگي ميل ميکنند.
- هميشه سر ساعت ۴ يا ۵ بعد از ظهر همه دست از کار کشيده و به نوشيدن قهوه يا نوشيدنيهاي گرم ديگر ميپردازند.
- اگر کسي يک بار به آنها دروغ بگويد، ديگر به آن فرد اعتماد نميکنند.
- مردم فرانسه کلا بسيار اهل کتاب و کتابخواني هستند و در مکانهاي عمومي مثل مترو، بالاي۵۰ درصد آدمها در حال خواندن روزنامه يا کتاب مشاهده ميشوند.
- فوتبال و راگبي از ورزشهاي مورد علاقه فرانسويها است و مسابقه سالانه «تور دو فرانس» را مشتاقانه دنبال ميکنند.
- تمام مغازهها حداکثر تا ساعت ۷ عصر باز بوده و از اين ساعت به بعد فقط کافهها و رستورانها باز هستند.
- تقريبا دو ميليون نفر در باشگاههاي آماتوري فوتبال عضويت داشته و همکاري در ورزشهايي مثل ماهيگيري، تنيس، پيادهروي، اسکي بازي، و قايق سواري بسيار رايج است. شکار در کنار اسب سواري و گلف نيز کم و بيش ديده ميشود.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
وقتي به سردبيران، مقالهاي از نوع مقالاتي كه خودشان معمولا چاپ ميكنند، ارائه دهيد، شانس شما در به چاپ رساندن مقالهتان سخت افزايش پيدا ميكند. بهعنوان نمونه، مقالهاي را در مورد دستورهاي طبخ غذا براي مجلهاي نفرستيد كه مطالبي در مورد دستور طبخ غذا چاپ نميكند.
بررسي تعدادي از انواع مقالههاي استاندارد، در مورد شكل 90 درصد از مقالاتي كه امروزه چاپ ميشوند توضيح ميدهد. اينها شامل موارد زير است:
سابقه كالا: گزارش موفقيتهاي محصول. مقاله روي شركتي كه مشكلي داشته است و اينكه چگونه آن شركت با استفاده از محصول، خدمات يا روش خاصي به حل مشكل خود پرداخته است، تمركز ميكند.
نحوه انجام دادن: دستورالعملها («نحوه اندازهگيري ميزان مصرف برق وسايل صنعتي»).
محصولات جديد: توضيح ميدهد فناوري جديد چگونه عمل ميكند. («فناوري جديد تراشه سرعت انجام فرآيند را دوبرابر ميكند.»)
پيشرفتها، جهتگيريهاي كلي: تجزيه و تحليل در جهت كمك به خوانندگان مطالب بازرگاني در برنامهريزي براي راهكارهاي خود («صنعت پلاستيكسازي به سمت مدل تجارت زنجيرهاي ذخاير جهاني در حركت است.»)
سوابق كالا يا توضيح در مورد كاربرد آن يكي از رايجترين انواع مقالاتي است كه مجلات تجاري و بازرگاني چاپ ميكنند. اين نوع مطلب ميگويد كه چگونه يك شركت خاص مشكل را حل كرده است يا نيازي را مرتفع ساخته و معمولا توجه مخاطب را جلب ميكند به محصول يا خدماتي كه آن شر كت براي حل اين مشكل به كار برده است. بخش روابط عمومي شركتي كه از محصول يا خدمات آن، براي حل مشكل استفاده شده «نامه درخواست» ارسال ميكند كه در آن مطالبي را در مورد سوابق محصول به سردبيران پيشنهاد ميكند. انتشار سوابق محصول ابزار بازاريابي موثر است، چون به خوانندگان نشان ميدهد چگونه محصول شما را استفاده كنند و موفقيت اثبات شده آن را هم نشان ميدهد.
جدا از سوابق محصولات، اكثر مقالات ويژه درجشده، از انواع مختلف خودآموزها هستند كه مديران، مديران اجرايي متخصصان، يا تكنسينهايي در زمينه كاري مربوط را هدف قرار ميدهند. سردبيران همچنين به مطالبي در مورد محصولات، پيشرفتها، يا روشهاي جديد در صنعت خود علاقهمند هستند.
يكي از روشهاي رسيدن به ايدههاي مناسب براي نوشتن مقاله، تهيه فهرستي از آگهيها است كه اگر بودجه آگهي نامحدودي داشتيد، منتشر ميكرديد (و مجلاتي كه آن آگهي در آنها را به چاپ ميرسانديد).مقالاتي بر اساس موضوعاتي مرتبط با آن آگهيها بنويسيد و آنها را در همان مجلات به چاپ برسانيد.
براي مثال، اگر ميخواهيد سيستم جديد بستهبندي خردههاي چوب خود را در مجله پالپ اند پيپر آگهي كنيد، ولي بودجه مورد نياز آن را نداريد، به فكر نوشتن مقالهاي براي آن مجله، با عنوان «راه جديدي براي بستهبندي و صورتبرداري از تراشههاي چوب به صورتي موثرتر» باشيد. نوشتن و درج مقالات در مجلات و براي بازارهاي درجه دوم كه چاپ آگهي در آنها به صرفه نيست يا در حد بودجه شما نيست، از نظر مالي به نفع شما است.
خودتان را با ويژهنامهها ارتباط دهيد
اگر ميخواهيد بخت شركت خود را براي دستيابي به فضايي در رسانهها افزايش دهيد، ميتوانيد تقويم انتشار مجله و فهرست ويژهنامههاي آينده آن را بگيريد و سعي كنيد ارتباطي ميان محصولات و خدمات خود، با موضوع و مقالات اين ويژهنامه پيدا كنيد. با بخش آگهيهاي مجله تماس بگيريد، بگوييد در آينده قصد آگهي در آن مجله را داريد، يك بسته رسانهاي رايگان و همچنين تقويم انتشار ويژهنامهها، همراه با يك شماره نمونه از آن مجله درخواست كنيد. اين چند چيز به طور رايگان براي افرادي كه در آينده قصد آگهي دادن دارند، ارسال ميشود.
ريك دان، سردبير پلنت اينجينيرينگ، ميگويد: «اگر مردم ايدههايي براي ويژهنامه ارائه دهند، عالي است يا اگر بتوانند پيشزمينهاي براي مطلبي كه ميخواهيم به آن بپردازيم فراهم كنند، احتمال موفقيت آنها در رقابت براي راهيابي به مجله بسيار زياد خواهد بود.»
«حتي ممكن است بخواهيد ايدههاي ويژهنامههايي براي تقويم سال بعد پيشنهاد كنيم. لم كار اين است كه اين كار را مدبرانه انجام دهيد. دان هشدار ميدهد كه «متوقعانه يا حريصانه وارد عمل نشويد. از گفتن چيزهايي مثل «اين براي خوانندگان شما مهم است» يا «شما بايد اين مطلب را چاپ كنيد» خودداري كنيد.»
هرچند اگر روش جديدي را كشف كردهايد (مثلا بستهبندي غذا در جعبههاي قابل بازيافت مقوايي به جاي پلاستيكي) و ميتوانيد آمار و اطلاعاتي براي پشتيباني از اين روش خود ارائه دهيد، با سردبير مجلهاي مناسب بستهبندي تماس بگيريد. احتمالا از علاقه و تلاش شما خوشش ميآيد.
بسياري مجلات بازرگاني، در صورت درخواست آنها، شماره نمونه و مجموعهاي از راهنماييها در زمينه تحرير براي نويسندگان آينده، خواهند فرستاد. اين راهنماييها اطلاعات باارزشي در مورد سبك، شكل و موضوعات مناسب فراهم ميكند. اين راهنماييها اغلب به شما ميگويد چگونه با مجله تماس بگيريد، نكاتي مربوط به نوشتن مقالات در اختيار شما قرار ميدهند، فرآيند بازبيني دستنويس را توصيف ميكنند و به بحث در مورد هر يك از تنظيمات دستمزد يا چاپ مجدد ميپردازند.
سريعترين روش در واداشتن سردبيران به ناديده گرفتن شما، ارائه ايدهاي است كه هيچ ربطي به مجلات آنها نداشته باشد. هر مجله از جهاتي، كمي متفاوت با ساير مجلات است. براي افزايش شانس خود در انتشار مطلبتان، بايد لحن، سبك، محتوا و كيفيت امور گرافيكي و نوشتاري مجله مورد نظرتان را مورد مطالعه و بررسي قرار دهيد. به سردبير مقالهاي را ارائه دهيد كه به نظر ميرسد ترجيح ميدهد و شانس شما در درج آن مطلب افزايش پيدا ميكند. اگر مجلهاي تماما شامل مقالات كوتاه يك يا دو صفحهاي باشد، پاياننامه 6000 كلمهاي برايش نفرستيد. اگر اين مجله تاريخچه محصولات را چاپ نميكند، چنين مطلبي را پيشنهاد ندهيد.
شمارههاي مختلف مجلات را مطالعه كنيد تا بفهميد به چه موضوعاتي ميپردازند. كليد موفقيت اين نيست كه ايدهاي را در مورد چيزي كه هرگز به آن پرداخته نشده بفرستيد، بلكه ارائه مقالهاي است كه ديدگاه يا زاويه ديد جديدي را در مورد يكي از موضوعات هميشگي مجله مطرح كند.
منبع: كتاب روابط عمومي انتشارات كاروان

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
زمانی که Maurice Harary دانشجوی تجارت کالج NYU خبر در گذشت اسامه بن لادن را شنید از ساعت 3:30 دقیقه صبح دست به کار شد تا وب سایتی را راه اندازی کند با نام Osama's Dead Tees تا دست به فروش تی شرت هایی با عنوان Osama's Back, Not بزند! و هر تی شرت را به قیمت 12 دلار به فروش برساند! خود او هم فکرش را نمی کرد که در عرض 2 روز بتواند 100.000 دلار به جیب بزند!
منبع: pnu-m-s.blogfa.com.

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
چاپ گزارشهاي ويژه در نشريات بازرگاني، نشريات مخصوص مصرفكنندگان يا نشريات تجاري، يكي از قدرتمندترين و موثرترين روشهاي بازاريابي است.
برخلاف مقاله خبري كه مستقيما به سراغ گزارش وقايع اخير ميرود، مقاله ويژه، مقاله طولانيتري است كه بيشتر در عمق موضوع مورد بحث خود به كندوكاو ميپردازد. مقالات ويژه اغلب به بررسي دقيق موضوعي، همراه با جزئيات آن، توضيح در مورد فناوري يا راهنمايي در مورد نحوه انجام چيزي، از نحوه نوشتن برنامه كاري گرفته تا انتخاب شغل تلفني ميپردازند.
بسياري از مردم طبيعتا فرض ميكنند مقالاتي تخصصي را كه ميخوانند، نويسندگان يا خبرنگاران خصوصي نوشتهاند كه به استخدام روزنامه يا مجله درآمدهاند. اشتباه است! هر روز هزاران مقاله ظاهر ميشود كه به وسيله غيرنويسندگان، متخصصان روابط عمومي، متخصصاني كه براي خودشان كار ميكنند، مديران عامل و متخصصان فني، به عنوان وسيلهاي جهت تبليغ خود يا محصولات و خدماتشان نوشته شده است.
اين كار چگونه انجام ميشود؟ شركتي كه درصدد انتشار اعلان خود از طريق رسانههاست، مقالهاي را ارائه ميدهد. به اين اميد كه نشريه توجه مخاطبان را به آن شركت جلب كند، يا فضاي خاصي را به آن اختصاص داده و براي شركت، ايدههاي آن يا محصولات و خدماتش تبليغ كند. مطلب ويژه «درج شده» يا «چاپ شده»، مقالهاي است كه سازمان، كارآفرين يا متخصص امور بازرگاني نوشته است يا مستقيما خود شركت يا به نمايندگي از آن، مشاور يا شركت روابط عمومياي كه براي آن كار ميكند، به نشريه
ارائه ميدهد.
در ادامه به كندوكاو در مورد دو رويكرد به انتشار گزارشهاي ويژه در مورد شركت يا خدمات شما ميپردازيم كه در طول زمان كارآييشان را آزمودهاند: پيشنهاد و نوشتن مقاله به وسيله خودتان و فرستادن نامه «تبليغاتي» به سردبيران و تشويق آنها به نوشتن مقالاتي
در مورد شما.
ميتوانيد بدون اينكه بابت فضايي كه اشغال ميكنيد پولي بپردازيد، يك، دو يا تعداد صفحات بيشتري را به محصول يا خدمات خود اختصاص دهيد. (هزينه آگهي تبليغاتي در همان اندازه ميتواند 3000 تا 20.000 دلار يا بيشتر باشد.) انتشار اين مقاله منجر به كسب اعتبار و شهرت براي نويسنده و شناخته شدن و تصديق شركت ميشود و كپيهاي آن هم ميتوانند به عنوان مطالبي عالي و با هزينه پايين به كار روند.
تنها يك مقاله در مجله ميتواند باعث صدها مورد فروش شود و به هزاران دلار فروش براي شركت بينجامد و با بيش از 6000 مجله و جرايد بازرگاني كه ميتوانيد از بين آنها انتخاب كنيد، ميتوانيد مطمئن باشيد حداقل يكي از آنها به مطلب ارسالي شركت شما علاقهمند باشد.
به چاپ رساندن مقاله در يكي از جرايد بازرگاني يا مجلات بازرگاني محلي كار مشكلي نيست- اگر بدانيد چگونه اين كار را انجام دهيد. سردبيران جرايد بازرگاني، در رد مطالب سطح پايين يا نوشتههاي «توخالي» سريع هستند، ولي تشنه خبرها و اطلاعات قابل اعتماد براي ارائه به خوانندگان خود هستند و برخلاف خبرنگاران روزنامهها كه معمولا سعي در كشف حقايق مهم پنهاني دارند كه مورد علاقه عموم است و غالبا در برابر شركتهاي تجاري به مخالفت و مقابله ميپردازند، خبرنگاران جرايد بازرگاني، مخاطباني دوستانهتر هستند و بيشتر تمايل دارند كه براي رساندن اطلاعات به خوانندگان خود با شما همكاري كنند.
از اشتباهات رايج مبتديان اجتناب كنيد
اشتباهات معمولي كه مبتديان هنگام نوشتن و درج مقالات مرتكب ميشوند، شامل موارد زير است:
عدم سوال از نشريه، در همان ابتدا، براي فهميدن اينكه آيا آن نشريه علاقهمند به پرداختن به مقالهاي با موضوع پيشنهادي شما هست.
ارسال مطالب به «سردبير گرامي» به جاي فهميدن نام سردبير و فرستادن مستقيم مطالب خود به او.
پيشنهاد رشوه به سردبير براي چاپ مقاله («اگر مقاله ما را چاپ كنيد، ما آگهي بزرگ از شما ميخريم.») يا تهديد
(«ما از شما فضاي آگهي تبليغاتي نميخريم، مگر اينكه مقاله ما را چاپ كنيد.»)
ارائه مقاله ناتمام نامنظم و گفتن «من نويسنده نيستم، اطلاعات در اينجا ارائه شده است؛ شما آن را از لحاظ دستور زبان تصحيح و تنظيم كنيد تا مناسب خواندن شود.» (سردبير وقت اين را ندارد كه كار شما را انجام بدهد و انتظار مقالاتي را دارد كه خوب نوشته شده و تصحيح و تنظيم شده باشد.)
عدم توانايي در ارائه مقاله به صورت فايل كامپيوتري تحت Word، Word Perfect، متن يا قالبهاي معمول ديگر.
عدم تحويل مقاله در موعد مقرر بعد از گرفتن سفارش نوشتن مقاله جهت ارائه. بدتر از آن اينكه موعد مقرر بگذرد و شما به سردبير اطلاع ندهيد كه دستنوشته ديرتر آماده خواهد شد.
نخواندن مجله مورد نظر و كاملا ناآشنا بودن با قشر خوانندگان، سبك، محتوا و نيازمنديهاي نوشتاري آن.
منبع: كتاب روابط عمومي انتشارات كاروان

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
كوشان غلامي
بخش ششم
مهمترین نکات پیرامون فرهنگ کسب و کار در کانادا
1. هر چند شباهتهایی در رویکرد تجاری کانادا وایالات متحده وجود دارد، تفاوتهای عمدهای نیز دراین زمینه بین آنها مشاهده میشود. به حساسیتهای موجود دراین بحث توجه داشته باشید.
2. کانادا رسما کشوری دو زبانه است؛ و هر جا که ممکن باشد، میبایست تلاش برای شناخت میراث زبانی اقلیت فرانسوی زبان کانادا، به عمل آید.
3.ایرانیان کانادا جمعیت کوچک، اما قابل توجهی ازاین کشور را تشکیل میدهند. بنا بر آخرین محاسبات غیررسمی، بیش از ۳۰۰ هزار نفر در کانادا خود را ایرانی یا داراي والدين ايراني میدانند.
4. مردم کانادا به برابری اعتقاد دارند. هر فرد در برابر قانون مساوی است و به طور مساوی توسط قانون برخورد میشود. زنان و مردان از فرصتهای برابر برخوردار خواهند شد.
5. کانادا مشوق نوعی رهیافت چند قومیتی در سیاستهای مهاجرپذیری خود بوده است. گوناگونی فرهنگی، پدیدهای شناخته شده و مورد احترام است. بسیار محتمل است با افرادی از طیفهای متنوع به لحاظ پیش زمینههای فرهنگی، مواجه شوید.
6. هر چه فاصله از مراکز عمده جمعیتی بیشتر باشد، احتمال مواجهه با شرکتهایی با ساختارهای سلسله مراتبی سنتی بیشتر است، ولي در كل بسیاری شرکتهای کانادایی رویکردهای سلسله مراتبی سنتی را کنار گذاشته و به ساختارهای مورب و مسطح روی آورده اند.
7. ساختارهای تجاری در کانادا بسیار متنوع هستند. حتما پیشاپیش در مورد شرکت طرف قرارداد بررسی و مطالعه کنید.
8. جلسات در کانادا نسبت بهایالات متحده رسمیتر هستند و رویکرد پیشگیرانه در آنها ملموستر است.
9. وقت شناسی از خصوصیات پسندیده اجتماعی است و از مهمانان انتظار میرود که به موقع در مهمانی حاضر شوند.
10. افراد انتظار دارند فارغ از مقام و جایگاهشان، حق صحبت کردن و شنیده شدن داشته باشند.
11. پیش آمادگی دقیق و کامل پیش از حضور در جلسات، مورد انتظار و مقبول است. تصمیمات معمولا تا هنگامی که تمام آمار و ارقام و اطلاعات بررسی نشده باشند، اتخاذ نمیشوند. اين تصمیمات بر اساس واقعیات و آمار تجربی و عملی اتخاذ میشوند، نه بر اساس گمانه زنیها یا واکنشهای لحظهای.
12. در جلسات كانادايي، در هر زمان مشخص فقط یک نفر صحبت کرده و مداخله در میانه صحبت هر شخص، رفتاری بی ادبانه تلقی میشود. هر شخصی توقع دارد حق دموکراتیک او برای صحبت کردن در جلسه و محترم شمرده شدن نکات و نظراتش رعایت شود.
13. شیوه مدیریتی مدیران در کانادا را میتوان غیر رسمیو دوستانه توصیف کرد، چنان که مدیران ترجیح نمیدهند به عنوان یک شخصیت منزوی که به خاطر جایگاهش از دیگران فاصله میگیرند معرفی شوند.
14. هنگام ورود به فضای کسبوکار، همیشه یک نسخه فرانسوی از همه اوراق تجاری و بازاری خود به همراه داشته باشید.
15. شیوههای ارتباطی محافظهکارانه و تخفیفی است و گاه به گزافهگویی پهلو میزند.
16. کاناداییها در برقراری ارتباط شیوه مستقیم دارند، و احساس واقعی خود را بروز میدهند، بی آن كه نیاز به پیامهای رمزی و رمزگشایی باشد و به ندرت ممکن است در کانادا با جماعتی مواجه شوید که به شکل آشکاری از زبان رمز استفاده کنند.
17. هنگام انجام معاملات و مذاکرات تجاری در هر یک از شهرهای بزرگ کانادا، کت و شلوار و کراوات، هنجار مردانه، و کت و شلوار یا سایر لباسهای رسمی و پوشیده، برای زنان مناسب هستند.
18. در کانادا برعکس آمریکا معمول نیست که از افراد سوالات خصوصی مانند سن یا میزان درآمدشان پرسیده شود و اين امر گستاخی محسوب میشود.
19. معمولا کاناداییها تشریفات یا هرگونه احترام اجتماعی به خاطر سن یا موقعیت را دوست ندارند و خیلی سریع میگویند لطفا مرا به نام کوچک صدا بزنید. در مجموع اکثر کاناداییها در محاورات از عناوین استفاده نمیکنند.
20. زنانی که به کانادا مسافرت میکنند، عمدتا جهتگیری جنسیتی خاصی احساس نمیکنند.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
كوشان غلامي
بخش پنجم
سبکهای ارتباطی کاناداییها
زبان فرانسه زبان مادری حدود 6/6 میلیون کانادايی است. بیشتر فرانسوی زبانان در استان کبک زندگی میکنند.
اما در حدود ۱ میلیون نفر از آنها در استانهای دیگر کانادا به سر میبرند. حدود ۷۶ درصد از فرانسوی زبانهای بیرون استان کبک، در استانهای انتاریو و نیوبرانزویک زندگی میکنند. زبان فرانسه به همراه زبان انگلیسی، دو زبان رسمی در کشور کانادا محسوب میشوند.
بنابراين اين كشور رسما کشوری دو زبانه است و این قضیه را میبایست در تمام مناسبات کاری خود در این کشور مدنظر قرار دهید. در این راستا، به صلاح است که هنگام ورود
بهفضای کسب و کار، همیشه یک نسخه فرانسوی از همه اوراق تجاری و بازاری خود به همراه داشته باشید (علیالخصوص در منطقه کبک). گاه یافتن ترجمه فرانسوی دقیق برای برخی عبارات مهجور فنی تا حدی دشوار است. در این موارد، استفاده از عبارت انگلیسی قابل قبول خواهد بود.
یک تفاوت عمده بین کانادا و ایالات متحده در این است که الگوهای ارتباطی کانادایی، غالبا مستتر هستند. توداری، کم اهمیت انگاری، سیاست ورزی و نزاکت، شاخصهای کلیدی این فرهنگ و در تضاد نسبی با رویکرد مستقیم غالب آمریکاییها هستند.
با وجود این، فرض یکسانی الگوهای ارتباطی کانادایی با رویکردی مانند رویکرد انگلیسی، انگاره نادرستی است؛ چرا که هر چند رویکرد کاناداییها به مانند بسیاری فرهنگها، چالشی و مناقشه گرانه نیست، اما آنها نیز مایل به اظهار درست و مستقیم مکنونات قلبی خود هستند. به ندرت ممکن است در کانادا با جماعتی مواجه شوید که به شکل آشکاری از عبارات غيرمستقيم استفاده کنند. معمولا آری به معنای آری؛ و نه به معنای نه خواهد بود. کاناداییها زبان طفره آمیز را شک بر انگیز میدانند، و ترجیح میدهند همه شبهات به بحث گذارده شوند.
سبکهای پوششی در کانادا
هنگام انجام معاملات و مذاکرات تجاری در هر یک از شهرهای به نسبت بزرگتر کانادا، کت و شلوار و کراوات، هنجار مردانه و کت و شلوار، یا سایر لباسهای رسمی و پوشیده، برای زنان مناسب هستند. با وجود این، در شرکتهای کوچکتر و در مناطق روستایی (و یا کرانه غربی) از مشاهده سبکهای پوششی راحت و غیررسمی در محیطهای کاری، شگفتزده نشوید. احتمالا بهتر است پیش از مراجعه نخست به هر مرکز یا شرکت، از پیش اطلاعات مقتضی را در این زمینه کسب کنید.
نقش زنان در تجارت در کانادا
در سالهای اخیر در این زمینه پیشرفت چشمگیری حاصل شده است و اکنون زنان را به وفور در پستهای ارشد مدیریتی میبینیم.
زنانی که به کانادا مسافرت میکنند، به ندرت ممکن است جهت گیری جنسیتی خاصی را در محيطهاي كاري احساس کنند. از زنان انتظار میرود حرفهای و با کفایت رفتار کنند و در مقابل مورد احترام حرفهای قرار گرفته، قادر خواهند بود روابط کاری و تجاری مناسبی در کانادا ایجاد کنند.
گذران مفید اوقات فراغت از تجارت در کانادا
دعوت به صرف وعدههای غذایی در کانادا معمولا دعوت به ناهار یا صبحانه خواهد بود. هر چند دعوت شدن به شام خیلی عجیب نیست، ولی فراواني آن از بسیاری کشورهای دیگر کمتر است.
گفتوگو پیرامون مسائل تجاری در حین صرف غذا به هیچ عنوان حمل بر بیادبی نمیشود. سرو مشروبات الکلی به هنگام صرف ناهار، به نسبت کمتر از بسیاری کشورها مشاهده میشود.
در هنگام خوردن غذا، چنگال در دست راست قرار گرفته، و ابزار اصلی صرف غذا است. در حین استفاده از کارد، چنگال در دست چپ قرار گرفته، یا روی میز گذاشته میشود. وقتی که صرف غذا را از سر گرفتید، مجددا چنگال را با دست راست خود بگیرید (البته اگر با این روش اصلا راحت نیستید، میتوانید از شیوه اروپایی صرف غذا – که در آن کارد و چنگال هرگز دست به دست نمیشوند- استفاده کنید) .
رستورانها همواره هزینهای به عنوان مالیات بر کالاها و خدمات (GST) منظور میکنند، اما مبلغی مانند انعامییا حق سرویس در صورت حساب مرقوم نمیگردد. مرسوم است که بابت سرویس مطلوب، انعامیدر حدود 15 درصد روی میز بگذارید.
معمولا همه (یا بیشتر) رستورانهای کانادا، قسمتهای جدا گانهای برای سیگاریها و غیرسیگاریها دارند؛ اما به تدریج همه رستورانها در حال تبدیل به اماکنی کاملا پاک و عاری از دود سیگار هستند.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰
|
امین اسداللهی
بازاریابی اغلب با ارتباط سریع سر و کار دارد؛ مثلا: تماشای یک آگهی بازرگانی در تلویزیون، دیدن یک پوستر هنگام رانندگی، بررسی بستهها در سوپرمارکت، یا ورق زدن یک بروشور. هر مشخصهای که موفقیت در ایجاد چنین ارتباطی را در «جامعه پرازدحام» ما افزایش یا کاهش دهد، شایان توجه بسیار است و این پژوهش چگونگی ارتقای کیفیت بستهبندی را از طریق طراحی عناصر آن بررسی میکند.
تحقیقات اخیر که توسط مرکز هنلی (فرانتیرز، 1996) صورت گرفته، نشان میدهد تصمیم برای خرید، در 73 درصد موارد در همان لحظه خرید گرفته میشود؛ طراحی بستهبندی در لحظه خرید نقشی اساسی دارد. طراحی بسته همچون «فروشندهای حی و حاضر» باید بتواند یک برند را عالی و معروف نشان دهد و همیشه جلوی چشم نگه دارد. در این زمینه تحقیقات و تجارب کمی وجود دارد.
تحقیقات روانشناختی درباره برتری جانبی مغز نشان میدهد که دریافت مغز یکدست و متقارن نیست. مثلا اگر لغات از راست به چپ دیده شوند، بهتر در یاد میمانند، درحالیکه نشانههای تصویری اگر از چپ به راست قرار گیرند، تاثیر بیشتری خواهند داشت. در موقعیتهای دریافت سریع، مثل نگاه کردن به بستهها هنگام راه رفتن در راهروی یک سوپرمارکت، این تفاوت در دریافت و وضعیت قرارگیری عناصر طراحی بسته، ممکن است بر تشخیص و دیده شدن آن محصول یا نادیده ماندنش موثر باشد.
برتری جانبی یا ترجیح نیمکرهای از ساختار نامتقارن مغز ناشی میشود. اگرچه سمت راست و سمت چپ مغز در شکل متقارنند، اما کارکرد و سازمان آنها یکسان نیست؛ نیمکره چپ به زبان میپردازد. سیستم عصبی انسان طوری است که اصولا هر نیمکره مغزی، اطلاعات را از سمت مخالف بدن دریافت میکند. این قاعده تمایل به سمت مخالف در قوای لامسه و شنوایی، حرکت بدن و در اندازهای کوچکتر در قوه بینایی وجود دارد. از آنجا که هر یک از دو سمت مغز کارکردی خاص دارد، در مغز نوعی جهتگیری ذاتی برای پردازش اطلاعات، بسته به اینکه کدام سمت آن را دریافت میکند، وجود دارد. برای مثال، هر محرکی در راست مستقیما به نیمکره چپ میرود، جایی که برای پردازش این اطلاعات توانایی بیشتری دارد، البته این برتری جزئی و زودگذر است، زیرا دو نیمکره مغز با هم مرتبطند، ولی این تفاوت بارها در تحقیقات ثابت شده است و احتمالا در موقعیتهای واقعی که چندین نشانه و محرک برای جلب توجه با هم رقابت میکنند، تاثیرگذار است. هرچند برتری جانبی مغز و تاثیراتش سالها است که ثابت شده، درباره تاثیر آن بر بازاریابی تحقیقات بسیار کمی وجود دارد.
شواهد درباره برتری جانبی از سه حوزه نشات میگیرد: تحلیل کارکرد مغز بیماران مغزی، مشاهده تاثیرات جراحی مغز و آزمایش روی انسان های عادی. در سال 1836، مارک داکس به ارتباط مستقیم بین نقصان در بیان و آسیب دیدن یک سمت مغز پی برد. عموما مشکل بیان در بیمارانی دیده میشود که سمت چپ مغزشان آسیب دیده است. تحقیقات و مطالعات مکرر این موضوع را تایید میکند.
در همین اواخر، تحقیقات بسیاری در مورد بیمارانی که به اصطلاح به عارضه مغز دوتکه دچارند، انجام شده. این بیماران معمولا تحت نوعی عمل جراحی قرار گرفتهاند که طی آن مسیر غشایی (جسم پینهای)، برای درمان صرع شدید، شکافته میشود. این عمل نتایج ناهمگونی به همراه دارد؛ مثلا ممکن است یک بیمار برای شیئی که با سمت راست مغزش دریافته است نامی بگذارد، درحالی که اگر آن را با سمت چپ مغزش دریابد چیزی دیگر بنامد. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که اطلاعات حسی از سمت چپ، فقط به سمت راست مغز میروند و به قلمرو پردازش زبان در نیمکره چپ دسترسی ندارند.
اگرچه یافتههای عجیب درباره بیماران مغزی تفاوتهایی را در تواناییهای نیمکرهای نشان میدهد، این نظریهها در مورد انسانهای عادی که نیمکرههای مغزشان بوسیله جسم پینهای با هم کار میکنند و تبادل اطلاعات میکنند، کاربرد محدودی دارد. تحقیقات نشان میدهد که در انسانهای عادی نیز، با وجود مغزی سالم، ناهمگونی در تبادل اطلاعات حسی وجود دارد. این تحقیقات سه نوعند: آزمون با استفاده از پرتوافکنی سریع بر محرک، بررسی با استفاده از آمیتال سدیم برای بیحس کردن یک سمت مغز و روش اخیر بررسی که مستقیما فعالیت امواج مغزی و تمرکز آن را اندازهگیری میکند.
آزمایشی که با استفاده از پرتوافکنی صورت میگیرد بیش از هر روش دیگری با نحوه کارکرد محرکهای بازاریابی مرتبط است. این مطلب با توجه به همین روش تحقیق نگاشته شده است. در یک مغز سالم، پیام اغلب مانند برق به نیمکره دیگر منتقل میشود. آزمایشها تفاوتهای مهمی را در نحوه بررسی محرکهای کوتاه نشان میدهند، بهخصوص هنگامی که محرکهای متفاوتی دو نیمکره را همزمان تحریک میکنند. این تحقیقات تفاوتهای بسیاری را بین دو نیمکره آشکار کردهاند. سمت چپ عموما در پردازش اطلاعات لغوی توانا است و سمت راست در موسیقی، تفسیر احساسات و تطبیق عناصر غیر لغوی. تحقیقات ابتدایی بر محرکها و قوه شنوایی متمرکز بود، ولی بعدها نتایج مشابهی در مورد محرکهای غیر لغوی (کلامی) و دیگر محرکها حاصل شد.
بررسی برتری جانبی مغز ثابت میکند که عناصر لغوی هنگامی بهتر به یاد میمانند که از راست به چپ حوزه دید چیده شوند و محرکهای غیرلغوی وقتی از چپ به راست قرار گیرند، بهتر به خاطر سپرده میشوند. این برتری در یادآوری در مورد محرکهایی چون حروف و اعداد نیز صدق میکند. تحقیقات نشان دادهاند که چیدمان چپ به راست در حوزه دید تاثیر بهتری بر دریافت عناصر غیرلغوی مانند تصویر، رنگ، تمیز دادن درخشندگی و تشخیص عمق دارد.
توضیحات فوق بیشتر پردازش محرکهای ساده را تشریح میکند. بررسیهایی با محرکهای پیچیده، تمایل مغز به پاسخ از سوی هر دو نیمکره را نشان میدهند. بههرحال هنوز دقیقا قابل تشخیص و تفکیک نیست که نیمکرههای مغز به محرکها مستقلا پاسخ میدهند، در پاسخگویی عملکردی متقابل دارند یا همکاری دارند.
مطالبی که در مورد طراحی بسته نوشته شدهاند بر اهمیت روزافزون طراحی در بستهبندی و نقش آن به عنوان وسیلهای برای برقراری ارتباط و تبلیغ یک برند یا محصول متمرکز بوده است. درحالیکه روشهای تحقیق بسیاری در مورد طراحی بسته وجود دارد، نتایج آنها اکثرا در طراحی تکبستهها بهکارگرفته شدهاند. در زمینه عمومی، تحقیقات تجربی بسیار کمی صورت گرفته است.
نقش طراحی بسته از هنگام افزايش تمایل به خدمات و فروش سلفسرویس تغییر کرد و بستهبندی به جزئی جداییناپذیر از فرآیند فروش تبدیل شد. رو کردن به سوپرمارکتهای بزرگتر و افزایش بخشبندی در سوپرمارکتها به افزایش تنوع محصولات منجر شد، به اینترتیب بستهبندی باید در فضایی پرازدحام و رقابتی کارآیی خود را نشان میداد. خریدهای ناگهانی و بدون برنامهریزی نیز رو به افزایش است، خرید مواد غذایی حدودا در نیمی از موارد بدون تصمیم قبلی است. ارزیابی مرکز هنلی نشان میدهد که در 73 درصد موارد تصمیم برای خرید در همان لحظه گرفته میشود. تمایل به خرید هفتگی و حجم خرید بالا در یک توقف جای خود را به خرید در کمترین زمان ممکن داده و در پی آن نقش بستهبندی بسیار اساسیتر شده است.
به نظر میرسد که بستهبندی مهمترین واسطه برقراری ارتباط است. برای این ادعا سه دلیل وجود دارد:
1) دسترسی وسیع آن از سوي تقریبا تمامی طیف خریداران.
2 ) حضور آن در لحظه تعیینکنندهای که تصمیم خرید گرفته میشود. 3)توانایی درگیر کردن مصرفکنندگانی که به قصد کسب اطلاعات بستهها را مرور میکنند.
این درگیر شدن مصرفکنندگان بستهبندی را به عنصر ضروری تبلیغ، هم در انتقال ارزشهای یک برند و هم به عنوان جزئی جداییناپذیر از خود برند، تبدیل کرده است.
بلاک (1995) مدلی از پاسخ (واکنش) مصرفکننده به شکل محصول را ارائه کرد. در این مدل شکل محصول واکنش روانی را، هماهنگ با ویژگیهای شخصیتی خریدار و عوامل موثر در آن موقعیت خاص، تعیین میکند. واکنش روانی در مرحله بعد به دو واکنش شناختی و عملی تقسیم میشود.
در مورد اینکه واکنش شناختی از یک دریافت بصری کلی ناشی میشود، یا از پردازش خطی عناصر مختلف یا هر دو، بحث وجود دارد. مدل بلاک بر پاسخ به شکل محصول متمرکز است و مقوله جلب توجه در فروشگاههای در هم و بر هم را میشکافد. برکوویتز (1987) و دومِین (1991) هم این موضوع را بررسی کردهاند. میِرز لوی و تیبوت (1989) نشان میدهند که میزان سنخیت هر دسته از محصولات، پردازش اطلاعات را تحت تاثیر قرار میدهد، یعنی مصرفکنندگان ترجیح میدهند محصولات جدید با محصولات موجود همخوانی داشته باشند. همچنین شباهت و همخوانی محصولی در یک قفسه شلوغ ممکن است توجه خریداری را به خود جلب کند.
برای بررسی و سنجش طراحی بسته سه روش اصلی وجود دارد:
1) آزمایش تصاویر
2) آزمایش کاربرد
3) آزمایش قابلیت رویت (شوارتز، 1971)
آزمایش تصویر معیارهای سنتی کمی و کیفی را برای سنجش رفتار مصرفکننده، تمایل او و پیام موضوع ارتباط به کار میگیرد. آزمایش کاربردی نحوه برخوردهای کارکردی با محصول را بررسی میکند، و همچنین جاگذاری آنها را در خانه.
آزمایش دید میزان وضوح گرافیک بسته، بازخورد عناصر مختلف بسته و بازخورد طراحیهای متفاوت را میسنجد. و برای این کار از دستگاه پرتوافکن، دستگاه اندازهگیری زاویه و آزمایشهای حرکت چشم بهره میگیرد. (استرن، 1981) از دستگاه پرتوافکن در جنگ جهانی دوم برای تشخیص شَبَه هواپیما استفاده میشده است. (سوئوپ، 1981) این دستگاه یک شاتر الکترونیکی دارد که به شخص امکان میدهد تا زمان پرتوافکنی به بسته را به دقت کنترل کند. (برای مثال یک صدم ثانیه) و از آن برای اندازهگیری تاثیر طراحی بسته، وضوح گرافیک بسته میزان شاخص بودن بستههای متفاوت در قفسه استفاده میکنند. یکی از معایب پرتوافکن این است که در محیطهای ساختگی از آن استفاده میشود، و چون پاسخدهندهها واقعا در حال خرید نیستند، ممکن است نتایج در یک فروشگاه واقعی با نتایج سنجش توسط این دستگاه متفاوت باشد. به علاوه، اين دستگاه اگرچه به شما میگوید که شخص چه میبیند، اعلام نمیکند که چه پیامی منتقل میشود.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰
|