البته نبايد اين مساله را ناديده گرفت كه برخي افراد، تلاش ميكنند شيوه زندگي گروههاي اجتماعي را نشان دهند كه به آنها تعلق ندارند و آرزو دارند كه نحوهزندگي آنها به آن صورت به نظر برسد، اما در كل اين موضوع تاثير چنداني بر نحوه خريد آنها و نامهاي تجاري كه با آنها ارتباط برقرار ميكنند، نميگذارند. نامهاي تجاري موفق، نمادي از يك شيوه زندگي خاص بودهاند و به گونهاي در اذهان نقش بستهاند كه محصولات آنها نمادي از يك سبك خاص زندگي به شمار ميرود؛ به گونهاي كه مردم با استفاده از آنها، پيامهاي مشخصي را دربارهنحوه زندگي خود به دنياي خارج ميفرستند.
6- سرگرميهاي مشابه (ورزش، هنر، موسيقي، مسافرت:) از داشتن سرگرميهاي مشابه نيز ميتواند افراد را به يكديگر نزديك و آنها را به سوي نام تجاري جلب كند كه به سرگرميهاي مورد نظر آنها علاقه نشان ميدهد. مثالهاي فراواني در اين مورد وجود دارد كه در بخش ورزش به شدت خودنمايي ميكنند.
7- ترجيحات مشابه (غذا، نوشيدني، اتومبيل، لباس:) افرادي كه ترجيحات مشابهي دارند به طور طبيعي داراي نقاط مشترك بيشتري خواهند بود، مثل افرادي كه به غذاي ايتاليايي، شكلات سوييسي يا مينيماينر علاقه دارند، آنها زمينههاي مستعد بيشتري براي نزديكي و برقراري ارتباط، با يكديگر مييابند. زماني كه يك نام تجاري به برجستهسازي ترجيحات گروه هدف خود بپردازد مشتريان خود را به نام تجاري نزديكتر احساس ميكنند و اين امر حتي ميتواند موجب تحريك مشتريان بالقوه و بالفعل به خريد محصولات جديد يا مدلهاي جديد محصولات قبلي آن نام تجاري شود. بايد به اين نكته توجه داشت كه هنر برقراري ارتباط، به اندازه يا نوع شركت بستگي ندارد، بلكه ديدگاه شركت هدف و رسالت آن است كه در اينجا نقش بزرگي ايفا ميكند، راز دستيابي به اين هفت هدف بسيار ساده است، اما در عين حال ميتواند بسيار دشوار و پيچيده باشد. يك نام تجاري بايد صورت انساني خود را به نمايش بگذارد، كارهاي درست انجام دهد و بهترينها را براي بهبود زندگي مشتريان خود پيشنهاد كند. زماني كه هر آنچه انجام ميدهيم با تمامي وجود و احساسمان آميخته باشد، اين ارتباط شگفتانگيز برقرار خواهد شد.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد