«دنیای اقتصاد» گزارش میدهد
گروه مسکن – مهدیس فرقانی: قیمتهای پیشنهادی فعلی واحدهای مسکونی در کل مناطق تهران در مقایسه با نرخهای اعلام شده در مدت زمان مشابه در سال گذشته، در ازای هر متر مربع به طور متوسط بین 150 هزار تا 200 هزار تومان افزایش یافته است.
تحقیقات میدانی خبرنگار «دنیای اقتصاد» از بازار معاملات ملکی بیانگر این مساله است که کمترین نوسان قیمت خرید و فروش هر متر مربع از واحدهای مسکونی در مناطق جنوبی تهران از 75 هزار تا 100 هزار تومان، در اکثر مناطق تهران بین 150 هزار تا 200 هزار تومان است و همچنین شواهد نشان میدهد که قیمت هر متر مربع از واحدهای مسکونی در برخی از مناطق خوشنشین تهران، تا 500 هزار تومان هم دچار نوسان شده است، زیرا قیمت هر متر مربع از یک واحد مسکونی 185 متر مربعی نوساز در محدوده ولنجک در سال گذشته 4 میلیون تومان به بازار عرضه شده بود اما هم اکنون نرخ پیشنهاد شده برای واحدی مشابه به آن از سوی فروشنده، 4 میلیون و 500 هزار تومان اعلام شده است.
همچنین سال قبل در الهیه قیمت هر متر از یک واحد 215 متری نوساز 4 میلیون و 200 هزار تومان تعیین شده بود، اما امروز ارزش آن واحد مسکونی به متری 5 میلیون و 500 هزار تومان افزایش یافته است. البته این میزان اختلاف قیمت (یک میلیون و 300 هزار تومان) بین سال گذشته و سالجاری در بازار مسکن مناطق شمال تهران به ندرت دیده میشود و خاص واحدهای سوپرلوکس است، اما بیشترین تفاضل قیمت پیشنهادی بین سالجاری و گذشته، یعنی 500 هزار تومان برای اکثر واحدهای مسکونی در این مناطق قابل تامل است.
علاوه براین در برخی از محلههای تهران هنوز میتوان واحدهایی را پیدا کرد که نرخ فعلی آنها برابر با قیمت فروش پارسال است برای مثال در بلوار مرزداران واحد 68 متری نوساز، سال قبل متری 2 میلیون و 500 هزار تومان تعیین شده بود که امسال واحدی نوساز با همین متراژ در بلوار مرزداران با همین قیمت برای فروش به بازار عرضه شده است.
از طرف دیگر تعدادی از واحدهای مسکونی هم دستخوش کمترین نوسانات قیمت طی یکسال گذشته شدهاند، چرا که در سال گذشته 2 میلیون و 500 هزار تومان قیمت هر متر مربع از یک واحد 120 متری نوساز در منطقه سعادت آباد بود و امسال 2 میلیون و 540 هزار تومان قیمت پیشنهادی برای فروش واحدی مشابه این واحد 120 متری است که این موضوع نشان میدهد طی 12 ماه گذشته متری 40 هزار تومان افزایش داشته است.
جدول مقایسه قیمت ها در ادامه مطلب:

مرحله اول – شناخت يكديگر: مذاكره مانند هر وضعيت اجتماعي ديگري كه هدف معامله در آن وجود دارد، وقتي كه دو طرف براي شناخت يكديگر كمي وقت صرف كنند، مذاكره آرام پيش ميرود.
ارزيابي كساني كه درگير مذاكره هستند قبل از شروع مذاكره مفيد است. شناخت سوابق فردي براي تعيين حدود اهميت مسائل و در جهت مهارت لازم، رهنمودي عالي براي موضوع مورد بحث فراهم ميكند. همين كه جريان مذاكره شروع ميشود بايد ببينيد، بشنويد و بياموزيد. يك قاعده كلي اين است كه چانهزني را به صورت دوستانه ادامه دهيد و در عين جدي بودن،
خونسرد باشيد.
مرحله دوم – بيان اهداف: بعد از شناخت و معرفي مذاكره معمولا نوبت به بيان كلي اهداف دو طرف ميرسد. در اين زمان مسائلي اصلي ممكن است مطرح نشوند؛ زيرا هر طرف تازه درصد كشف نيازهاي طرف ديگر است. فردي كه سر صحبت را باز كرده است بايد منتظر دريافت بازخور از طرف مقابل باشد و كسب اطلاع كند كه آيا هر دو اهداف مشابه دارند. اگر اختلافي در اهداف وجود داشته باشد اكنون زمان آن است كه آگاهي حاصل شود. معمولا خوب است كه اولين جمله، مثبت و حاكي از توافق باشد.
مرحله سوم – شروع مذاكره: بعضي از مذاكرات پيچيدهاند و مسائل زيادي را در برميگيرند كه بايد حل شوند و بعضي مشكلات كمتري دارند، همچنين ممكن است پيچيدگي مسائل با هم تفاوتهايي داشته باشد تا زماني كه هر دو طرف مسائل خودشان را ارائه نكردهاند، هيچ كس نميتواند جهت مذاكره را پيشبيني كند. ممكن است نيازهاي نهايي در ميان باشد كه هيچ طرفي ابراز نكرده است، لكن هم چنانچه مذاكره پيش ميرود آن نيازها آشكار ميشوند. مسائل اغلب به صورت يك مجموعه هستند؛ بنابراين راهحل يكي به راه حل ديگري وابسته است.
به عنوان مثال، من با اين پيشنهاد موافقم به شرط اينكه شرايط كار را شما فراهم كنيد. يك مذاكرهكننده مجرب قبل از شروع مذاكره مسائل را دقيقا بررسي ميكند تا بر او روشن شود كه آيا بهتر است مسائل را به طور يكجا يا جداگانه در نظر گيرد.
بعد از اينكه مذاكرهكنندگان مسائل را دقيقا مرور كردند بايد به يكيك آنها توجه كنند. آيا كار را بايد با يك مساله عمده شروع كرد يا هر موضوع جزئي؟ در اين مورد عقايد متفاوت است. بعضي معتقدند كه مذاكره بايد با يك مساله جزئي كه حل آن بالقوه ساده است شروع شود، زيرا فضا را به نحو مطلوب براي توافق بيشتري آماده ميكند. عدهاي ديگر تصور ميكنند كه بهتر است شروع مذاكره با يك مساله عمده باشد؛ زيرا چنانچه آن مساله به طور رضايتبخش حل شود، بقيه اهميتي ندارند.
مرحله چهارم – بروز اختلافنظر، تعارض و برخورد: بعد از اينكه مسائل مشخص شدند غالبا اختلافنظر و تعارض و برخورد پيش ميآيد. اين امر طبيعي است، زيرا ميدانند كه در همين مرحله بده-بستان است كه معامله سر ميگيرد. اختلافنظر و تعارض و برخورد اگر به طور شايسته حل و فصل شود در نهايت مذاكرهكنندگان را به يكديگر نزديك ميكند؛ ولي اگر خوب رفع و رجوع نشود، اختلافات را بيشتر ميكند.
اين رويارويي (دو طرف مذاكره) ممكن است باعث فشار عصبي شود؛ بنابراين تحت اين شرايط، تعارض و برخورد يك آزمون قدرت نيست، بلكه فرصتي است براي معلوم كردن نيازهاي انسانها، اگر اين امر خوب درك شود به توافق و مصالحه ميانجامد.
مرحله پنجم – ارزيابي مجدد و مصالحه: سرانجام كار به جايي ميرسد كه معمولا گرايش به مصالحه و بياني كه اين گرايش را منعكس ميسازد، اغلب با كلماتي ابراز ميشود مانند تصور كنيد كه....؟ چه ميشود...؟ شما درباره آن چه نظري داريد...؟ وقتي اين اظهارات آغاز ميشود طرف ديگر مذاكره بايد دقيقا گوش بدهد تا ببيند آيا براي مصالحه پيشنهادي ميشود يا نه و پاسخ بايد به طور دقيق بيان شود. وقتي درخواست شود كه به پيشنهاد جواب بدهيد بهتر است كه پيشنهادات را دوباره تكرار كنيد. اين پاسخ سه مزيت دارد؛
1- پيشنهاد ممكن است تقليل يابد، زيرا احتمال دارد طرف مقابل خيال كند كه سخن شما حاكي از پاسخ منفي است.
2- طرف مقابل ممكن است سعي كند كه پيشنهاد را توجيه كند و اين كار فرصتي براي چانه زدن بيشتر به وجود ميآورد.
3- تكرار پيشنهاد به شما فرصتي ميدهد تا درباره پيشنهاد متقابل فكر كنيد.
مرحله ششم – توافق اصولي با مصالحه: وقتي توافق حاصل شد بايد به تاييد برسد، به اين معني كه آنچه به طور شفاهي توافق شده است به صورت نوشته درآيد. اين كار بايد در حالي انجام شود كه دو طرف حضور دارند، زيرا ميتوانند درباره عبارات متن قرارداد توافق كنند. چنين اقدامي خطر سوءتفاهم بعدي را كاهش ميدهد. از آنجا كه توافق هدف نهايي هر مذاكره است، بايد اول حدود اختيارات طرف معلوم شود. به عنوان مثال، برخي از مديران براي پي بردن به نظر شما ابتدا مذاكره ميكنند و سپس اطلاع ميدهند كه اختيار ندارند پيشنهاد شما را قبول كنند، سپس ظاهرا به شخص ديگري كه شما او را نميبينيد مراجعه ميكنند كه توافق اوليه را رد كند تا موضوع با شرايط بهتري انجام شود.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

گروه بازار پول- هر اندازه كه نمودار قيمت طلا در بازارهاي جهاني رو به بالا ميرود تحليلها از چشمانداز قيمت طلا به طور مشهودي متناقض ميشود. در حالي كه بسياري پيش بيني ميكنند طلا تا پايان سال در ارتفاع 2 هزار دلاري قرار گيرد، گروهي از حبابي بودن قيمت طلا سخن ميگويند.
به اعتقاد اين كارشناسان طلا از نرمهاي قيمتگذاري خود خارج شده و به شكل بادكنكي رشد كرده است و اين رشد بادكنكي احتمال تركيدن آن را افزايش داده است.بر اساس اين نظر در صورت تركيدن حباب طلا قيمتها به همان شكلي كه رشد داشته ريزش خواهد كرد. گروهي كه ميتوان آنها را بدبينان به آينده قيمت طلا توصيف كرد شواهدي براي بدگماني به بازار ارائه ميكنند. افزايش تقاضا براي نرخ بهره اوراق قرضه 10 ساله در آمريكا به رغم آنكه شرايط اقتصادي چندان در اين كشور مطلوب نيست.چنين اتفاقي نشانه اعتماد سرمايهگذاران به آينده اقتصاد آمريكا است و نشان ميدهد خريداران علاوه برآنكه به بازگشت اصل سرمايه خود معتقدند به كسب بازدهي از اين محل نيز خوشبين هستند.بنابراين چنين رفتاري نشانه آن است كه شرايط در بازارهاي جهاني به همين روال ادامه نخواهد داشت و بازارها رو به سامان ميرود. نشانه ديگري كه در حبابي بودن قيمت ارائه ميشود برهم خوردن توازن رشد پناهگاههاي سرمايهگذاران در اقتصاد جهاني است. فرانك سوئيس، ين ژاپن، اوراق قرضه آمريكا و طلا پناهگاه سرمايهگذاران در حالت ابهام و كدر بودن آينده اقتصاد جهاني به حساب ميآيد. در حالي كه در يك سال و نيم گذشته قيمت هر اونس طلا به طور ميانگين 1300 فرانك سوئيس بوده است در روزهاي اخير اين نسبت به هر اونس 1450 فرانك رسيده است.چنين اتفاقي به منزله آن است كه هجوم براي خريد طلا بر خلاف يك سال و نيم گذشته بيش از فرانك سوئيس بوده است.در واقع فرار به سوي يكي از پناهگاهها با شدتي در حال رشد است كه از ديگر جايگزينهاي خود نيز پيشي گرفته است.در اين وضعيت ظرفيت پناهگاه به شدت در حال نزديك شدن به مرز اشباع و خالي شدن پناهجويان از آن است. به گفته تحليلگران طرفدار رويكرد بدبينانه افزايش مارجين(بيعانه خريد) در بازارهاي آتي يكي از شواهد احساس خطر از نوسانات قيمتي و اشباع شدن بازار طلا است.
رويكرد خوشبينانه
در مقابل اين رويكرد، گروهي قرار دارند كه خوشبينانه بازار طلا را تحليل ميكنند به اعتقاد آنان قيمت طلا تا پايان سال 2هزار دلار را ثبت ميكند.به گفته اين گروه به دليل آنكه نشانههاي از رونق اقتصاد آمريكا و اروپا وجود ندارد، قيمت طلا روند صعودي خود را طي خواهد كرد. به اعتقاد نظريه پردازان خوشبينانه بازار در كوتاه مدت شايد قيمت طلا اندكي با نوسان همراه باشد و حتي از رقم كنوني كمتر شود، اما در ميان مدت روند قيمتها صعودي خواهد بود.از اين منظر آنان حبابي بودن قيمتها را رد ميكنند و معتقدند: اقتصاد جهاني در حال حاضر در عمق ركود است و خروج از اين ركود حداقل بين يك تا دو سال زمان ميبرد. بنابراين تا آن زمان تمايل براي خريد طلا بالا است. دليل هجوم به بازار طلا نيز به گفته اين گروه نبود جايگزين با ويژگيهاي طلا است. قيمت مستغلات در آمريكا به شدت افت كرده و ماليات نيز از آن اخذ ميشود، بنابراين سرمايهگذاري در اين بخش جذابيت ندارد. فرانك سوئيس نيز به دليل برنامههاي دولت اين كشور در احتمال وضع ماليات خريد و فروش مامن مناسبي براي سرمايهگذاران نيست و البته فاقد جذابيت طلا است.نرخ واقعي بهره كوتاه مدت نيز در آمريكا منفي است به اين ترتيب طلا يكهتاز بازارهاي جهاني است و كماكان خريداران براي آن صف ميكشند، خريداراني كه بخش قابل ملاحظهاي از آنان شهروندان عادي هستند.
افزایش قیمت طلا تا دو سال آینده
روبيني اقتصادداني است كه ريشه ايراني اصل دارد و بحران سال 2008 را پيش بيني كرده بود او معتقد است اوضاع اقتصادي آمريكا و اروپا خراب است و اين وضع خراب در آينده نزديك درست نمي شود.حتي برخي برنامه آينده اوباما براي اشتغال را با نگاه تبليغاتي براي دور بعدي رياست جمهوري مينگرند.در اروپا هم به دليل آنكه بر سر اعمال سياستهاي مالي واحد به نتيجه نرسيدهاند وضعيت اميدواركننده نيست. بنابراين تا زماني كه همه کشورهای دارای کسری بودجه بتوانند بدهیهای خارجی خود را مثبت كنند، 2 تا 5 ساله زمان نياز دارد و بايد برای ریاضت اقتصادی، کاهش هزینههای مصرف، بازپرداخت بدهیهای خارجی و جبران کسری بودجه برنامهريزي كنند.
طرفداران نظريه افزايش قيمت طلا ميگويند مادامي كه این کشورها با بحران مواجهاند و اعتمادسازی برای کاهش نيافتن ارزش برخی ارزها صورت نگرفته، روند افزایش قیمت طلا ادامه خواهد یافت.
ارزش سرمایهگذاریها در طلا از 104 میلیارد دلار فراتر رفت
در كنار تحليلها از آينده بازار طلا، تازهترین گزارش شورای جهانی طلا برای 3 ماهه دوم سال 2011 نشان ميدهد که ارزش سرمایهگذاری در صندوقهای ارزی با پشتوانه طلا از 104 میلیارد دلار فراتر رفته است. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی شورای جهانی طلا حجم سرمایهگذاریها دراین بخش در سه ماهه دوم سال 2011 نسبت به مدت مشابه سال قبل با 2/2 درصد رشد به 3/2155 تن رسیده که طی این مدت 6/45 تن به آن اضافه شده است. بر این اساس ارزش این سرمایهگذاری به 3/104 میلیارد دلار رسیده است. بنا براین گزارش در مدت مورد اشاره فعالیت سرمایهگذاری در بخش طلا افزایش داشته است. در بازارهای اروپا و آسیا خرید شمش، سکهها و مدالهای طلایی رونق دوباره یافته است. این گزارش ميافزاید: چینیها در مدت مورد اشاره 3/205 تن طلا در بندر اقتصادی شانگهای تحویل گرفتهاند.شورای جهانی طلا در تازهترین گزارش خود اعلام کرد تقاضای جهانی طلا در سه ماه دوم 2011 نسبت به مدت مشابه سال قبل با افت 17 درصدی روبهرو شده است.شورای جهانی طلا در ادامه افزود تقاضای جهانی طلا از 1107 تن در سه ماه دوم 2010 به کمتر از 8/919 تن در سه ماه دوم امسال رسیده است. بحران بدهی اروپا تاثیر منفی زیادی بر بازار جهانی طلا داشته است. از نظر ارزش میزان مصرف طلا در این مدت با 6/4 درصد رشد به بیش از 5/44 میلیارد دلار رسیده است. همچنین میزان خرید طلا از سوی چین و هند در سه ماه دوم 2011 بیش از 25 درصد رشد داشته است. ادامه نگرانیهای بینالمللی نسبت به وضعیت بحران بدهی آمریکا و اروپا موجب شد تا قیمت جهانی طلا روز گذشته به رکورد بیسابقه 1880دلار برسد. قیمت جهانی طلا از ابتدای سال 2011 نیز بیش از 30 درصد رشد داشته است. این برای یازدهمین سال متوالی است که قیمت طلا در بازارهای جهانی با افزایش روبهرو شده است. با توجه به افزایش رشد و رونق اقتصادی در چین و هند تقاضای طلا در این دو کشور به شدت رو به افزایش است. میانگین قیمت هر اونس طلا طی سه ماه دوم 2011 به بیش از 22/1509 دلار رسیده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 26 درصد رشد داشته است. این قیمت نسبت به سه ماه نخست 2011 نیز بیش از 8/8درصد رشد داشته است. بر اساس این گزارش میزان تقاضای جهانی برای جواهر آلات نیز با 2/6 درصد رشد به بیش از 5/442تن رسیده است. میزان مصرف جواهر در هند در این مدت با 17 درصد رشد به 8/139 تن رسیده است. منبع: www.inc.com / ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
پیش بینی قیمت طلا3/ ارتباط قیمت طلا با فرمول و شاخص های بورس

حامد شجاعی*، علی شجاعی
1- مفهوم امکان سنجی
امکان سنجی، به طور کلی به معنای بررسی و تجزیه و تحلیل شانس موفقیت یک پروژه یا کسبوکار است. به عبارت دیگر، هدف از مطالعات امکان سنجی تعیین میزان امکانپذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن میباشد.
این مطالعات معمولا توسط شخص ثالثی خارج از مجموعه سرمایهگذاران و شرکای پروژه یا کسبوکار صورت میگیرد، زیرا در مواجهه با فرصتهای سرمایهگذاری، بسیاری از سرمایهداران یا علاقهمندان به سرمایهگذاری ممکن است به شکلی خوشبینانه، فقط روی مزیتها یا نقاط مثبت متمرکز شوند. انجام مطالعات امکان سنجی، به ویژه با بهرهگیری از مشاور خارج از سازمان یا سیستم سرمایهگذار(شخص ثالث) این امکان را فراهم میآورد که تمام جوانب مثبت و منفی پروژه یا موقعیت سرمایهگذاری سنجیده شود. به عبارت دیگر، تمامی عوامل موثر بر پروژه به دقت مورد بررسی و کالبد شکافی قرار گرفته، نقاط قوت و ضعف مترتب بر آن بازنگری شده و در نهایت توجیهپذیری سرمایهگذاری، برآورد میگردد.
با عنایت به نکات مذکور، میتوان گفت که مطالعات امکانسنجی، فرآیندی کنترل شده برای مشخص نمودن همزمان مشکلات و مزایای اجرای یک پروژه یا ورود به یک موقعیت سرمایهگذاری است و همراه با توصیف کامل شرایط و برآورد عواید و هزینههای
در بيست سال اخير دو بار، رشد نقدينگي به حداكثر خود يعني حدود 40 درصد رسيده است كه در اين دو مورد، موجب تورم 49 و 25 درصدي در سالهاي 1374 و 1387 شده است. البته اين دو مقطع زماني يك تفاوت با هم دارند و آن اين است كه در مقطع دوم؛ يعني سال 1387 مصوبه مجلس موسوم به قانون تثبيت قيمتها در كشور اجرا ميشد و همين موضوع باعث شد اولا تبديل نقدينگي به تورم با تاخير انجام شود ثانيا كل اثر تورمي پولهاي خلق شده، تخليه نشده و بخشي از اثر فوق به فصل آخر سال 1389 منتقل شود، زيرا در فصل مزبور هدفمندي يارانهها در كشور اجرا شد. اگر چه ميتوان به يك تفاوت ديگر نيز اشاره كرد و آن عملكرد شجاعانه بانك مركزي در سه قفله كردن ماشين انتشار پول در مقطع دوم بود كه البته اين عملكرد، ادامه نيافت.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در فهرست منتشر شده از سوی فورچون نام 350 شرکت تحسین شده جهان به چشم میخورد. در این گزارش همچنین به برترین شرکتها در صنایع مختلف اشاره شده است.
به عنوان مثال در صنعت دخانیات شرکت بریتیش آمریکن توباکو، در صنعت نوشیدنی شرکت کوکاکولا، در صنعت الکترونیک شرکت جنرالالکتریک، در صنعت خدمات غذایی شرکت مکدونالدز، در صنعت قطعات وسایل نقلیه موتوری شرکت میشلن، در صنعت محصولات غذایی مصرفی شرکت نستله، در صنایع دارویی شرکت نوارتیس، در صنعت فلزات شرکت پوسکو، در صنعت پالایش نفت شرکت استات اویل، در صورت پوشاک شرکت نایک، در صنعت خودروسازی شرکت بی.ام.و و در صنعت شیمایی شرکت باسف به عنوان تحسین شدهترین شرکتهای جهان شناخته شدند.
فهرست منتشر شده از سوی فورچون درباره تحسینشدهترین شرکتهای جهان حاصل بررسی حدود هزار و 400 شرکت در سراسر جهان است.
همچنین شرکتهایی از 32 کشور جهان در 57 گروه در این بررسی شرکت کردهاند. این شرکتها از نظر ویژگیهای مختلف مانند نوآوری، مدیریت کیفیت، سرمایهگذاری بلندمدت، کیفیت محصول، رقابتپذیری جهانی و مسئولیت اجتماعی رتبهبندی شدهاند.
در زیر نام 10 شرکت تحسینشده جهان در سال 2011 آمده است:
1- اپل
2- گوگل
3- برکشایر هاثاوی
4- سوت وست ایرلاینز
5- پروکتر&گمبل
6- کوکاکولا
7- آمازون.کام
8- FedEx
9- مایکروسافت
10- مکدونالدز

اين مقاله ميكوشد با شناسايي عوامل موثر بر تكرار مراجعات مشتريان به يك سازمان، راهكارهايي عملي براي تحقق اين امر ارائه نمايد.
مقدمه
زندگي اجتماعي و جامعه متراكم انسانها ايجاب ميكند كه نيازهاي گوناگون هر فرد از طريق مراجعه به ديگر گروههاي انساني تامين شود. اين نيازها به بخشهای متعددی از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن، خدمات فرهنگي، آموزشي، پزشكي، ارتباطي و ديگر نيازهاي انساني تقسيم ميشوند. در اين تعامل، هر فرد براي تامين نياز خود در نقش مشتري به سازمانها و موسسات تامينكننده آن مراجعه ميكند. از سوي ديگر، سازمانهاي اجتماعي بسياري نيز به منظور تامين نيازهاي انساني شكل ميگيرند كه ضمن انجام اين وظيفه، در پي كسب سود مناسب براي خود هستند و در اين راستا ميكوشند تا مراجعه انسانها به آن سازمان تكرار شود. به نظر ميرسد كه نزديكترين مسير تا نقطه هدف براي سازمان و همچنین مطلوبترين روش براي مشتريان، تامين نيازها و انتظارات مشتريان باشد. مشترياني كه اساس تعاملات خود با هر سازماني را منافع مادي و معنوي خويش قرار ميدهند و در اين بين بسياري از مردم براي كسب احترام بهاي بيشتري ميپردازند و در فرآيند تامين نيازهاي زندگي، حفظ كرامت خود را در جايگاه بالاتري ارزشگذاري ميكنند.
مديريت مذاكره
تعريف مذاكره
مذاكره به معني بحث يا چانهزني براي رسيدن به يك توافق در معاملات بازرگاني يا هر نوع اقدامي كه طرفين را نسبت به منافع دوجانبه سوق ميدهد، ميباشد و نيز فرآيندي است كه دو يا چند طرف گردهم ميآيند تا در مورد منافع مشترك و متضاد بحث كنند و به توافق دست يابند.
اين موافقت و تفاهم شامل كليه جنبهها و موارد مورد نظر ميباشد، بنابراين مذاكره با جنگ و رقابتي كه در آن بايد يك طرف بازنده باشد و يك نفر برنده، تفاوت دارد. در مذاكرات موفقيتآميز هر طرف چيزي را به دست ميآورد البته نه بهطور مساوي، بلكه طرفي كه مهارت بيشتري دارد، سهم بيشتري ميبرد.
هر وقت بكوشيم شخص ديگري را از طريق تبادل افكار يا مبادله كه ارزش مادي يا معنوي داشته باشد، تحت تاثير قرار دهيم، مذاكره انجام ميشود. بنابراين مذاكره حكايت از جرياني دارد كه به وسيله آن نيازهايمان را (وقتي كه شخص ديگري خواسته ما را كنترل ميكند)، ارضا كنيم. هر خواستهاي را كه ميخواهيم برآورده سازيم يا هر نيازي را كه ميخواهيم بهطور كامل ارضا كنيم، يك وضعيت بالقوه براي مذاكره است.
در تعريف مذاكره عبارات ديگري مانند چانهزني و ميانجيگري نيز به كار ميرود. مذاكره فرآيند گفتوگو و به نتيجه رسيدن درباره موضوع مورد مذاكره براي خود فرد يا سازمان او است. مذاكره جريان برخورد منافع هر دو طرف ميباشد؛ فروشنده خواهان بهايي بالاتر و خريدار در پي بهايي پايينتر است، كاركنان درخواست مزد بيشتر داشته و كارفرمايان مايل به پرداخت مزد كمترند. آنچه يك طرف به دست ميآورد فرد ديگري از دست خواهد داد. هيچكس خواهان زيان كردن و از دست دادن چيزي نيست و به همين دليل تعارض پيدا ميشود. در اينجا چنانچه توافق امكانپذير باشد، مذاكره صورت ميگيرد. مذاكرهكنندگان ميكوشند تا به نتيجه دلخواهي رسيده و گفتوگو به گونهاي دوستانه پايان يابد.
مذاكره ايجاد ارتباط براي رسيدن به توافق است، زماني كه شما و طرف مقابل داراي منافعي هستيد كه بين شما مشترك است و در همان حال منافعي داريد كه با يكديگر در تضاد است.
اركان مذاكره
مهمترين اركان مذاكره عبارتند از:
افراد: نقش افراد در مذاكره بسيار مهم است. افراد با دانش، بينش و همراه با احساسات و عواطف گوناگون در مذاكره شركت ميكنند، زيرا اهداف و انتظارات آنها متفاوت است.
اهداف: هدف از مذاكره نفعي است كه از نتيجه مذاكره عايد هريك از طرفين ميگردد. اهداف بايد مطالعه شده، معين، روشن و قابل دستيابي باشند.
روشها: مذاكره با شيوههاي گوناگون و به صورتهاي متعددي انجام ميگيرد. مذاكرهكننده بايد روش متناسب با شرايط را برگزيند تا نتيجه مذاكره به دلخواه او باشد.
معيارها: معيارهاي مذاكره بايد از پيش مشخص شده باشند تا در جريان مذاكره بتوان به موقع جهتگيريها را اصلاح نمود. مهمترين معيارهاي مذاكره ميتوانند كارآيي، تحقق منافع و موافقت در مذاكره باشد.
شيوههاي مذاكره
همانگونه كه روش و شيوه مديريت افراد متفاوت ميباشد، مذاكره نيز داراي روشهاي گوناگوني است كه از تجربه، دانش و ويژگيهاي فردي مذاكرهكنندگان شكل ميگيرد و با توجه به عوامل پيشبيني مانند مكان، وضعيت مذاكره و اهداف آن ممكن است مجموعهاي از روشها مورد استفاده قرار گيرد. اگرچه نميتوان روشهاي فردي را بهطور دقيق طبقهبندي كرد، اما با توجه به نوع برخورد با موضوعات، افراد و اهداف، مهمترين روشهاي مذاكره عبارتند از:
روش مذاكره ملايم: انعطافپذيري براي نتيجهگيري شعار هميشگي مديراني است كه اين شيوه را دنبال ميكنند. پرهيز از درگيري، كوتاه آمدن، امتياز دادن و برخورد دوستانه از مشخصات اين روش ميباشد، اما بايد توجه داشت كه ملايمت بيش از اندازه ممكن است باعث مزاحمت براي افراد مذاكرهكننده گردد و افراد از آن سوء استفاده نمايند. ملايمت نبايد بهعنوان يك ضعف قلمداد گردد، بلكه بايد روشي باشد براي آرام كردن هيجانات و كاهش دادن انتظارات و اعطاي امتيازات تا بتوان در محيطي آرام و صميمي به نتيجه دست پيدا كرد.
روش مذاكره خشك و سخت: اصرار و درگيري براي نتيجهگيري شعار مذاكرهكنندگاني است كه با روش خشك در مذاكره شركت ميكنند. تاكيد بر خواستهها، اصرار ورزيدن بر مواضع و عدم انعطافپذيري از ويژگيهاي اين نوع مذاكره است. وقتي از اين روش استفاده ميشود، بايد دقت نمود كه در اثر پافشاري زياد نسبت به موضوعات ممكن است شرايطي ايجاد شود كه طرف مقابل نيز با همين شيوه برخورد، هدف كوتاهمدتي اتخاذ نمايد و در نتيجه مذاكره به مجادله تبديل گردد و هدف كوتاهمدتي اتخاذ نمايد و در نتيجه مذاكره به مجادله تبديل گردد و هدف غيرقابل دسترس باشد. سخت بودن و به هم زدن مذاكره گاهي به عنوان يك هدف كوتاهمدت مورد استفاده قرار ميگيرد، حتي در بعضي موارد مخصوصا در مراحلي از مذاكره از وجود مديراني استفاده ميگردد كه برخورد و روش بسيار تند، غيرمنطقي و افراطي داشته باشند تا آنچنان شرايطي را فراهم آورند كه گروه مقابل براي ادامه يا براي حذف آنها آماده دادن امتيازاتي گردد و با شيوهاي ملايم يا اصولي خواستار نتيجهگيري باشد.
روش مذاكره منطقي (اصولي): هر چيز به جاي خويش نيكو است شعار مذاكرهكنندگاني است كه از اين روش بهره ميبرند. اصولگرايي، منطقپذيري، عدالت، ملايمت و سرسختي به جا و به موقع، دادوستد امتياز و نگرش سيستمي از ويژگيهاي مذاكرهكنندگاني است كه درصدد نتيجهگيري بر مبناي اصول هستند. اين شيوه اگر به درستي مورد استفاده قرار گيرد، مورد احترام ديگران قرار ميگيرد و به عنوان يك ارزش در مذاكرات آينده مطرح ميگردد. اين نوع مذاكره كه بر مبناي ضوابط، شايستگي، احترام به ارزشها و انسانها شكل ميگيرد، ممكن است از ويژگيهاي مذاكره سخت و ملايم نيز در جاي مناسب به درستي استفاده نمايد. مديراني كه با اين روش خو گرفتهاند به مذاكرات جهت ميدهند و از افراط جلوگيري مينمايند. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

اولاف اشتوربک و نوربرت هرینگ
مترجم: جعفر خیرخواهان
چه چیزی تعیین میکند که کدام تیم در مسابقات ویمبلدون برنده شود؟ آیا تیمهای فوتبال، در یک چهارم نهایی تصمیمات درستی میگیرند؟ چه مقدار از موفقیت یک تیم به بازیکن اصلی (ابرستاره) آن بستگی دارد؟ آیا داوران فوتبال به نفع تیم خانگی سوت میزنند؟ و نقش مربی در عملکرد و موفقیت یک تیم ورزشی حرفهای تا چقدر مهم است؟
پرسشهایی از این گونه، تنها ذهن یک طرفدار معمولی بازیهای ورزشی را به خود مشغول نمیکند. این پرسشها خیلی سریع توجه اقتصاددانان را نیز به سوی خود جلب کرده است. سالهای زیادی است که اقتصاددانان به شکل منظم هر نوع ورزشی، حال میخواهد تنیس یا بیسبال، فوتبال یا راگبی (فوتبال آمریکایی) باشد به دقت مورد بررسی و موشکافی قرار دادهاند. آنها این کار را فقط برای سرگرمی نمیکنند، ورزشهای حرفهای، بیش از هر چیز دیگری، به کار تحلیل پدیدههای اقتصادی معین میآیند.
رشته کلام را به اقتصاددانان فرانک کلاسن از موسسه تینبرگن و یانماگنوس از دانشگاه تیلبورگ میسپاریم که میگویند «رشته آمار ورزشی (و اقتصاد ورزش) از حوزهای حکایتگونه که آمارها جمعآوری میشد (تعداد خطای دوبل، تعداد امتیازهای سرویس) بسیار فراتر رفته و به رشته تقریبا آبرومندانهای تبدیل شده است. یک دلیل مهم چنین تحولی این است که آمار ورزشی توانایی پاسخ دادن به پرسشهای رفتاری را دارد.»
الف – مشخصه ها و مولفه های این هوش :
دانش آموزانی که این هوش درآن ها مسلط است از مهارت شنیداری بالایی برخوردارند.
2- کلمه ها را چه درگفتار و چه در نوشتار هم از نظر معنایی و هم ازنظر ساختار جمله بندی درست به کار می برند .
3- علاقه به خواندن مخصوصا خواندن داستان و شعر دارند.
4- از بازی با کلمات لذت می برند . مثلا بازی با کلمات هم قافیه مثال : بگو "هشت" ، "بشین برو رشت" .
بگو "سه "،" زنگ مدرسه" .
شرکت خودروسازی جنرال موتورز آمریکا اعلام کرد ساخت خودروهای پیک آپ در کارخانه فورد وین را تعطیل ميکند که دلیل اصلی آن کاهش تقاضا برای این خودروها است.
قرار است تولید کامیونهای سبک و خودروهای بزرگ نیز توسط این شرکت خودروسازی کاهش یابد، زیرا هم اکنون تقاضا برای خودروهای کوچک و کم مصرف بیشتر از خودروهای بزرگ است. شرکت خودروسازی جنرال موتورز آمریکا تاکید کرد از این پس تصمیمات سرمایهگذاری این برند و تصمیمات تولیدی بر مبنای تغیيرات تقاضا خواهد بود و دیگر دلیلی برای ارائه تخفیفهای کلان به خریداران به منظور ترغیب آنها به خرید خودروهای این برند وجود ندارد. جی ام یکی از بزرگترین خودروسازان دنیا است و تصمیمات این شرکت ميتواند اثر زیادی در بازار خودرو بر جای بگذارد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

از وقتي كه در دوران كودكي يكي از اعضاي خانواده، پاي ما را به راهرو تاريك سينما كشاند و با سحر بزرگ «برادران لومير» آشنا كرد، بيشترمان مسحور اين هنر- صنعت شگرف شدهايم و همواره در پس ذهنمان و گاه در پيش رويمان در حالتي روياگونه قهرمانان محبوب و دوست داشتني فيلمهايمان را ديدهايم، با آنها همذات پنداري كردهايم، با آنها اشك ريختهايم با آنها عاشق شدهايم، كتك خوردهايم، خنديدهايم و عموما سربلند از موانع پيش رويمان در زندگي سينماييمان بيرون آمدهايم.
كمتر كسي است كه تصاويري از «رت باتلر» و «اسکارلت اوهارا» فيلم «بر باد رفته» يا صحنههاي چشم نواز فيلم «آواتار» را درخاطر نداشته باشد. پايگاه اطلاع رساني مووي وب، مروري گذرا برصد فيلم پر تماشاگر تاريخ سينما از آغاز
تاكنون خواهد داشت. ذكر اين نكته ضروري است كه فهرست صد فيلم پرتماشاگر تاريخ سينما را با لحاظ کردن نرخ تورم و افزايش قيمت بليت سينما در طول بيش از صد سال تاريخ سينما و ميزان فروش هر فيلم در سال 2010 محاسبه ميكنيم.
يعني بهطور مثال، اين گونه محاسبه شده كه اگر يک فيلم مثلا در سال 1942، پنج ميليون دلار در گيشه سينما فروخته است، اگر در سال 2010 اکران ميشد چقدر ميفروخت و به اين شيوه پر تماشاگرترين فيلمهاي تاريخ سينما مشخص شدهاند. يكصد فيلم پرفروش به ترتيب ذيل قرار ميگيرند:
آواتار- بربادرفته- جنگ ستارگان- هري پاتر و هديه هاي مرگ- اشکها و لبخندها- ايتي؛ موجود فرازميني- ده فرمان- تايتانيک- آروارهها- دکتر ژيواگو- جنگير- سفيد برفي و هفت کوتوله- 101 سگ خالدار- جنگ ستارگان اپيزود پنجم: امپراطوري ضربه ميزند- بن هور- جنگ ستارگان اپيزود ششم: بازگشت جداي- نيش- اينديانا جونز (مهاجمان صندوق گمشده)- پارک ژوراسيک- فارغالتحصيل- جنگ ستارگان اپيزود اول: تهديد شبح- فانتازيا- پدرخوانده- فارست گامپ- مري پاپينز- شير شاه- گريس- تندر بال(جيمز باند)- شواليه تاريکي- کتاب جنگل- زيباي خفته- شرک 2- شکارچيان اشباح- بوچ کسيدي و ساندنس کيد- قصه عشق- مرد عنکبوتي- روز استقلال- تنها در خانه- پينوکيو- کلئوپاترا- پليس بورلي هيلز- گلد فينگر(جيمز باند)- فرودگاه- ديوار نوشتههاي آمريکايي- خرقه- دزدان دريايي کارائيب: صندوق مرد مرده- دور دنيا در هشتاد روز- بامبي- زينهاي شعله ور- بتمن- ناقوسهاي سنت مري- ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه- آسمانخراش جهنمي- مرد عنکبوتي 2- بانوي زيباي من- بزرگترين نمايش روي زمين- خانه حيوانات نشنال لمپونز- مصائب مسيح- جنگ ستارگان اپيزود سوم: انتقام سيت- بازگشت به آينده- ارباب حلقهها: دو برج- حس ششم- سوپرمن- توتسي- اسموکي و بنديت- در جستوجوي نمو- داستان وست سايد- هري پاتر و سنگ جادو- بانو و ولگرد- برخورد نزديک از نوع سوم- لورنس عربستان- نمايش فيلم ترسناک راکي- راکي-بهترين سالهاي زندگي ما- حادثه پوزئيدون- ارباب حلقهها: ياران حلقه- توئيستر- مردان سياهپوش- پل رودخانه کواي- دنياي ديوانه ديوانه ديوانه- خانواده سوئيسي رابينسون- پرواز بر فراز آشيانه فاخته- مش- اينديانا جونز: معبد مرگ- جنگ ستارگان اپيزود دوم: حمله کلونها- خانم داوت فاير- علاءالدين- روح- دوئل در آفتاب- دزدان دريايي کارائيب: نفرين مرواريد سياه- خانه مومي- پنجره عقبي- دنياي گمشده: پارک ژوراسيک- اينديانا جونز: آخرين جنگ صليبي- مرد عنکبوتي 3- نابودگر 2: روز داوري- گروهبان يورک- چگونه گرينچ کريسمس را دزديد- داستان اسباب بازي 2- تاپ گان.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
|
دانشگاه شانگهای، جدیدترین رتبه بندی جهانی دانشگاهی خود را که برای اولین بار در سال 2003 و توسط مرکز دانشگاه های جهانی این دانشگاه منتشر شد، اعلام کرد که بر اساس آن دانشگاه هاروارد عنوان برترین دانشگاه جهان را دریافت کرده است. به گزارش خبرگزاری مهر، رتبه بندی شانگهای بر اساس 6 شاخص دانشگاه های جهان را دسته بندی می کند: تعداد دانش آموختگان و کارمندان دانشگاه که موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده اند، تعداد دانش آموختگان و کارمندان دانشگاه که مدالهای علمی رشته های مختلف را به دست آورده اند، تعداد پژوهشگرانی که دارای بیشترین ارجاع هستند، تعداد مقالاتی که در مجلات Nature و Science چاپ شده اند، تعداد مقالاتی که در Science Citation Index Expan_ded و Social Sciences Citation Index فهرست شده اند، سرانه فعالیت پژوهشی هر فرد در مقایسه با بزرگی دانشگاه. |
مرکز مطالعات بازار خودروی آمریکا اعلام کرد که دو برند تویوتا موتورز ژاپن و جنرال موتورز آمریکا موفق به کسب عنوان قابل اعتمادترین برندهای لوکس در آمریکا شدند.
بر این اساس، کادیلاک تولید جی ام و لکسوس تولید تویوتا، در سال جاری میلادی قابل اعتمادترین خودروها از نظر مصرفکنندگان آمریکایی بوده و حائز بیشترین میزان رضایت شدهاند. این در حالی است که خودروهای تولید بی ام و در این فهرست در جایگاه هشتم قرار گرفتهاند. در سال گذشته بی ام و در جایگاه چهارم جدول قرار داشت، ولی در سال جاری مصرفکنندگان رضایت کمتری از محصولات این برند داشتند و به همین دلیل، بی ام و تنزل جایگاه داده است.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مترجم: محمد حسین رفعتنژاد
مدیران مالی انتظار دارند که در سال جدید رشد کنند، اما چگونه خواهند توانست فرد مستعدی را بیابند که بهاین خواسته جامه عمل بپوشاند؟
همزمان با تسریع روند بهبود وضعیت اقتصاد جهانی، اجتناب از افزایش انتظارات امری دشوار است. برآورد اخیر مدیران مالی از شرکتهایی با اندازه متوسط، حاکی از آن است که بیش از 90 درصد از آنها انتظار دارند که در سال 2011 رشد کنند و 41 درصد از این افراد خواستار رشد دورقمی هستند. با توجه به اینکه در چنین شرایطی، متصدیان استخدام نیروی جدید به سبب شرایط کنونی بازار کار، با حجم زیادی از رزومههای کاری مواجه هستند، انتخاب افراد مناسب برای برآورده کردن این انتظارات، وظیفه بسیار دشواری است. در واقع طبق بررسی انجام شده از سوی شورای صنفی مدیران ، درصد آن دسته از افراد استخدام شده در سال 2010 که سطحشان بالاتر از متوسط بوده، به 17 درصد کاهش یافته است و 83 درصد از متصدیان استخدام نیروهای جدید گزارش دادهاند که کمتر از نصف افراد متقاضی برای هر شغل، واقعا برای آن موقعیت شغلی مناسبند. با توجه به انتظارات موجود مبنی بر عملکرد مالی بهتر و نتایج نه چندان جالب تلاشهای انجام شده در زمینه استخدام نیروهای جدید، شرکتها برای رشد و توسعه نیازمند آن هستند که بیشتر بر کارمندان کنونی خود تکیه کنند.
در همین حین به علت تغییرات ساختاری گسترده در موسسات که در نتیجه رکود اقتصادی رخ داده است، میزان مشارکت کارکنان شرکتها کاهش یافته است و انرژی کمتری را صرف کار میکنند. موضوعی که این حقیقت را تلختر میکنداین است که بازار کار جدید فرصتهای هیجانانگیزی را به کارمندان معرفی میکند که شرکتها نمیتوانند از آنها صرفنظر کنند. از بین روشهای مختلفی که شرکتها برای مقابله با این چالشها پیش روی دارند، سرمایهگذاری در زمینه توسعه مدیریتی یکی از زود بازدهترین فرصتها و روشي برای هدایتاین پیشرفتهاست. بررسیهای انجام شده توسط شورای صنفی مدیران حاکی از آن است که مدیران اثربخش میتوانند تاثیر شگرفی بر روی نتیجه نهایی شرکت داشته باشند. آنها میتوانند سطح اعتبار گزارشهای مستقیم و میزان کارآیی را به ترتیب 40 و 25 درصد افزایش دهند. ازاین رو هیچ تعجبی وجود ندارد که 60 درصد از 250 مسوول بخش منابع انسانی شرکتهایی با اندازه متوسط (که در شورای رهبری منابع انسانی مورد بررسی قرار گرفتهاند،) افزایش تواناییهای مدیران در زمینه تهیه گزارشهای مستقیم را جزو اولویتهای خود در سال 2011 قرار دادهاند.
زوال تدریجی بهرهوری
در حالی که مدیران به طور میانگین 21 درصد از زمان خود را صرف تهیه گزارشهای مستقیم میکنند، تنها 42 درصد از مدیران در رشد و ترقی کارکنان موثرند. علاوه براین، تجديد ساختار و كاهش كارها در دوران رکود اقتصادی محدوده کنترلی بسیار وسیعتری ــ با افزایشی به میزان حدودا 61 درصد - برای مدیران فراهم کرده است. با توجه به اهداف حداکثری و تهاجمی مدنظر شرکتها برای رشد بیشتر، ازاین مدیران پرمشغله انتظار میرود که از کاه، کوه بسازند (از آن سرمایهگذاریهای کم، اهداف بزرگی را محقق کنند) و حتی باز هم زمان کمتری را به رشد و ترقی کارکنانشان اختصاص دهند. همانطور که در تحقیقات شورای صنفی مدیران در سال 2010 بیان شده است، عدم اولویتدهی به رشد کارکنان، عامل اصلی زوال تدریجی بهرهوری بوده است که 12 درصد از بازدهی کارکنان را تحتشعاع قرار میدهد.
اما هنوز امید هست: تحقیقات شورای صنفی مدیران همچنین حاکی از آن است که کارآیی آموزش و رشد کارکنان بیشتر از آنکه به زمان انجام فعالیت آموزش مربوط باشد، به ماهیت آن فعالیت بستگی دارد. این شورا 15 فعالیت اصلی را که مدیران میبایست برای بیشینه کردن تاثیر تلاشهایشان بر افزایش عملکرد کارکنان انجام دهند، طبقهبندی کرده است. چالش پیش روی موسساتاین است که دريابند اولویتبندی سرمایهگذاری بر آموزش مدیران به چه طریق باشد و بهرههای مثبت و قابل سنجشاین سرمایهگذاریها چقدر است. موسسات موفق از طریق تمرکز بر روی اهداف آموزشی پیشرفت میکنند که شامل گسترش جامع راهکارهای آموزشی برای افزایش بازدهی مدیران در تمامی زمینهها میشود.
از طریق تحقیقات و مصاحبههایی که با مدیران ارشد منابع انسانی صورت گرفته است، شورای صنفی مدیران پیشنهاد میکند که شرکتها اقدامات زیر را انجام دهند تا بتوانند کارمندان خود را به گونهای موثر توسعه و ترقی دهند:
1) نشان دهید که توسعه منابع انساني موضوع مهمی است. گسترش تواناییهای مدیران ضروری است، اما به تنهایی کافی نیست تا بتواند نتایج مورد انتظار در عملکرد کارمندان را ایجاد کند. مدیران باید دریابند که چگونه باید اهداف توسعه کارکنان انتخاب شوند تا با استراتژی و خواستههای گستردهتر موسسات و همچنین با اهداف شخصی و اقتصادی خود کارکنان متناسب باشند. مدیران باید آگاه شوند که چگونه توسعه تیمی میتواند به خروجیهای کسبوکار منجر شود و گفتمان موجود را از حوزه «توسعه برای نتایج فردی» به «توسعه برای نتایج کسبوکار» تغییر دهد.
2) ادغام آموزش با کار روزانه: هر چند برخوردهای متقابل روزانه مدیران در قبال گزارشهای مستقیم ارسال شده برای آنها، تا سقف 40 درصد موجب افزایش بازدهی مدیران در فرآیند توسعه کارکنان میشود، اما بسیاری از مدیران دراین زمینه ناموفق عمل میکنند. برای تعبیه اهداف یادگیری در برنامه روزانه کارکنان، به شیوهای مناسب، مدیران آموزش میبایست:
الف) فعالیتهای مرتبط با توسعه کارکنان را اولویتبندی کنند: به مدیران آموزش دهند که نه تنها تجارب آموزشی مختلف برای کارکنان فراهم کنند، بلکه کارکنان را از قیود زمانی رها کنند و به آنها کمک کنند تا به منعکس کردن تجارب خود بپردازند و بدین ترتیب اطمینان حاصل کنند که مطالب یاد گرفته شده در وجود آنها نهادینه شده است.
ب) بهبود اجرای فرآیند توسعه: اگر مدیران از برنامههای توسعه فردی مستند استفاده نمیکنند، به آنها کمک کنیم تا به جای گوشزد کردن مسوولیتهای کارکنان به آنها، کمک کنند تا کارکنان بتوانند برنامهریزی کنند که چگونه میتوانند از آموختههایشان استفاده کنند.
ج) مدیران را در جایگاه پاسخگویی در قبال کیفیت توسعه قرار دهید. اشتباه است كه بر زمانی که صرف توسعه کارکنان شده است، تاکید کنيم. برای تحریک مدیران جهت رشد و مبدل شدن به مربیان بهتر، کیفیت توسعه را مد نظر قرار دهید و بر کارآیی تاکید کنید. موسسات پیشرو و مترقی حتی با روشهایی از قبیل انتشار رتبهبندی موفقترین مدیران در زمینه توسعه کارکنان، برای مدیران محرکهایی مثبت و سازنده ایجاد میکنند که از جانب سهامداران اصلی و مدیران ارشد تعبیه شده است.
موسسات میتوانند با عمل به شیوههایی که در بالا ذکر شد، به مدیران خود کمک کنند تا به نتایج قابل توجهی در زمینه کارآیی و خلاقیت کارکنان دست یابند و در نهایت از رشد اقتصادی حمایت کنند.
منبع:businessweek /ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
کوشان غلامی
بخش ششم
مهمترين نکات پيرامون فرهنگ کسبوکاردر مالزي
1- مالزي بازديدکنندگان خود را با انواع بي شماري از فرهنگهاي مختلف در دنياي کسبوکار خود روبهرو ميکند. البته يکسري شباهتهاي کليدي بين آنها وجود دارد که تمامي اين فرهنگها را به هم متصل ميکند.
2- از آنجا که مالزي داراي انواع قوميتهاي متفاوت ميباشد، قبل از ورود به جلسات سعي کنيد تا جايي که ميتوانيد درباره پتانسيل ارتباطي خود تحقيق و بررسي کنيد. اين فاکتورها ميتواند تاثير بسزايي در قبول يا رد پيشنهادهاي شما در جلسه داشته باشد.
3- با وجود اينکه دولت مالزي تبعيض مشهودي به نفع گروههاي قومي مالايي قائل ميشود، هنوز هم جوامع تجاري چيني و هندي نقش حياتي در دنياي کسبوکار مالزي ايفا ميکنند.
4- اکثر ساختارهاي کسبوکار در اين کشور، تمايل به داشتن سلسله مراتب دارند. جريان اطلاعاتي از پايين به بالا بوده و اکثر تصميمات مهم توسط افراد کليدي مديريت ارشد گرفته ميشود.
5- از آنجايي که مباحثه با افرادي که نقش کمي در تصميمگيري سازمان دارند، زمان زيادي را از شما ميگيرد، از کليدي بودن سمت افرادي که با آنها در ارتباط هستيد، اطمينان حاصل کنيد.
6- از مدير انتظار ميرود که مديريت کرده و به تصميمگيري بپردازد. کارکنان دوست ندارند که با دستورالعملهاي مبهم و کلي روبهرو شوند.
7- وظايف، هرچند بسيار محرز باشد که نياز به توجه مبرم و فوري داشته باشد، تا زماني که با جزئيات کامل توسط مديريت ارشد سازمان مشخص نشوند، ممکن است انجام نشده باقي بمانند.
8- روابط رييس و مرئوسي ميتواند به روابط پدر و فرزندي تشبيه شود. از رييس انتظار ميرود که اهميت زيادي براي رفاه حال کارکنان خود قائل باشد. کارکنان نيز در مقابل اين امر، از هيچگونه سعي و کوششي دريغ نکرده و با وفاداري و پشتکار به فعاليت ميپردازند.
9- آرمانهاي فردي به عنوان نيازهاي ثانويه گروه تلقي ميشوند. پاداشها و عوامل انگيزشي در ازاي موفقيتهاي گروهي اعطا ميگردند.
10- جلسات ممکن است بسيار طولاني بوده و با صحبتهاي جستهگريختهاي در جهت ايجاد و تحکيم روابط آغاز شوند و اصلا بعيد نيست که تمرکز اصلي جلسات نخست، روي مسائل و موضوعات غيرکاري باشد.
11- بايد قبل از شروع کار، روابط به صورت پايدار و مستحکم ايجاد شوند. هيچگاه نياز به اختصاص زمان و منابع براي تشکيل روابط در پروژهها را دست کم نگيريد.
12- هدف اکثر جلسات، گسترش و افزايش روابط کاري است. اين مهم توسط ايجاد يک محيط هماهنگ و يکپارچه به دست ميآيد. هيچگاه سعي نکنيد براي گرفتن يک تصميم آنقدر پافشاري کنيد تا اين هماهنگي را از بين ببريد.
13- از تاخير در شروع جلسات يا طولاني شدن زمان خاتمه آنها تعجب نکنيد. سعي کنيد هميشه اين تاخيرها را از قبل در برنامه خود بگنجانيد.
14- تمام فرهنگهاي اصلي که در کسبوکار خود در مالزي ممکن است با آنها سروکار داشته باشيد، معمولا گروهمحور هستند و مهم است که در مذاکرات خود نيازهاي کل گروه را در نظر بگيريد، نه فقط نياز افرادي خاص. جدا کردن يک فرد از گروه براي دادن يک هديه کوچک يا حتي ستايش و تمجيد، ميتواند باعث خجالت آن فرد در ميان اعضاي گروه شود.
15- ادب و سياست از جمله پيشنيازهاي کسبوکار در مالزي است. رک و صريح بودن ميتواند به عنوان خشونت و گستاخي تلقي شده و فرد مورد نظر را به احترام نگذاشتن محکوم کند. همچنين به نظر ميرسد چنين کساني خواهان احترام متقابل براي خود نميباشند.
16- گفتن «نه» يا ارائه اخبار بد براي افراد بسيار سخت بوده و در تاييد گفتههاي سايرين معمولا از کلمه «بله» استفاده نميکنند. اصولا کلمه «بله» براي بيان درک و فهميدن موضوع مورد بحث به کار ميرود.
17- زبان انگليسي کاربرد بسيار زيادي در اين کشور داشته و بسياري از افراد داراي گويشي نزديک به زبان انگليسي ميباشند؛ بنابراين برقراري ارتباط در مالزي معمولا بسيار راحتتر از ساير کشورهاي منطقه بوده و مشکل خاصي تلقي نميشود، ولي به هر حال بايد هوشيار باشيد که آن چيزي که شنيده ميشود، لزوما آن چيزي نيست که مورد نظر است. هميشه به دنبال معني رمزدار در پشت هر صحبتي باشيد.
18- در هنگام دادن هديه، از پيشينه فرهنگي و قوميطرف مقابل مطلع شويد. بايد بدانيد که فرد هديه گيرنده يک مالايي مسلمان است يا اصالت چيني دارد.
19- بايد از اصول ديني و مذهبي اکثريت جمعيت مسلمان مالزي آگاه بوده و درباره مسائلي از قبيل نماز، روزه و عادات غذايي آنان مطلع باشيد.
20- زنان در هنگام کار در مالزي با مشکلات کمتري نسبت به ساير کشورهاي همسايه از جمله ژاپن و کرهجنوبي مواجه خواهند شد.
منبع: دنیای اقتصاد
تهیه شده در: وب نوشت پنگان
▪ آیا ارزش بازار خود را میدانید؟
● پرسش های مهم

مترجم: پريسا حبيبي
همان طور که گفته میشود تعهد شغلی امری بسیار بدیهی است. نوشتهها و مقالات بسیاری نشان میدهند شرکتهایی که کارمندان آنها نسبت به سازمانشان متعهدند و احساس مسوولیت بیشتری دارند از نظرمالی وضعیت بهتری نسبت به دیگر شرکتهایی دارند که کارمندانی بیتفاوت دارند. با این همه در بسیاری موارد ایجاد اصلاحات به آسانی قابل دستیابی است.
تعداد زیادی از کارمندان بخشهای مختلف کسب و کار با تخصص کامل در سیلوها کار میکنند، ولی در نهایت هیچ نشانهای از عملکرد آنها در کالایی که خریداری میشود، دیده نمیشود. با این وجود، اگر این محصولات در زندگی خریداران آنها تغییراتی ایجاد کرده باشند، میتواند عامل موثر ایجاد انگیزه در کارمندان بخش تولید این محصولات باشد. در واقع این همان چیزی است که شرکت «روشه» (غول داروسازی ) به آن پی برد. هنگامی که تیم تحقیقاتی آنها آزمایشی ترتیب داد تا قضیه تعهد را در این شرکت در معرض امتحان قرار دهد. اما نتیجه تحقیقات نشان داد، این موضوع به آن آسانی که فکر میکردند، نبود. به نظر میرسد برخی از یافتههای چالشبرانگیز نتایج این آزمایشها نسبت به آنچه در ابتدا به نظر میرسید متفاوت بود.
تیم تحقیقاتی روشه متشکل از افرادی متخصص از کشورها و مناطق مختلف است. آنها متوجه شدند که در سطوح بالای انتزاع چنین مطالعهای با مشکل روبه رو خواهند شد. بنابراین آنها بر روی یک فرضیه ساده تمرکز کردند: درک احساسی عمیقتر، نسبت به ارزش واقعی سازمان از جانب بیماران و جامعه، موجب مشارکت بیشتر میان کارمندان خواهد شد.
نقطه شروع فرضیهای است که مطرح شد.

مترجم: رویا مرسلی
بیشتر متون امروزی در رابطه با موفقیت، روی استقلال تاکید میکند و افراد را تشویق به آزادی و متکی به خود بودن میکنند.
واقعیت این است که ما به عنوان یک موجود اجتماعی، وابستگی متقابل داریم و در محیطی که نیاز به وابستگی متقابل، وجود رهبری و تیم احساس میشود، عدم وابستگی، یک پدیده ایده آل نمیباشد. برای آنکه انسانها به وابستگی متقابل برسند، باید اول استقلال خودشان را به دست آورند، چرا که افراد وابسته هنوز شخصیت خودشان را آنقدر رشد ندادهاند که به وابستگی متقابل دست یابند.
1- وابستگی: پارادایمیکه با آن بزرگ شدهایم، یعنی تکیه بر دیگران تا از کودکی مراقبمان باشند.
2- استقلال: پارادایمیکه تحت آن میتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم و از خود مراقبت کنیم.
3- وابستگی متقابل: پارادایمیکه تحت آن یاد میگیریم برای به دست آوردن چیزی که به تنهایی از عهده آن بر نمیآییم، همکاری کنیم.
یکی از عادات مهم برای گذار از وابستگی به استقلال کنشگر بودن است. ما کنشگر بودن را در برابر انفعال به کار میگیریم.
آنچه انسان را از حیوان متمایز میکند، آگاهی انسان نسبت به خود و توانایی انتخاب او در چگونگی پاسخ به محرکها است. هر چند شرطی شدن میتواند تاثیر زیادی در زندگی ما داشته باشد، ولی این وجه مشخصه ما نیست. به طور کلی سه تئوری پذیرفته شده در مقوله جبر وجود دارد: جبر وراثتی، جبر ذهنی و جبر محیطی. جبر وراثتی میگوید فطرت ما توسط DNA کدگذاری شده است و ویژگیهای هویتی ما از اجدادمان به ما رسیده است. جبر ذهنی میگوید تربیت ما به تمایلات شخصی مان جهت میدهد همان دردهای احساسی که در سالهای جوانی عمر تجربه کردهایم به خاطرمان مانده و بر رفتار امروز ما تاثیر میگذارد. جبر محیطی بیان میدارد که عوامل موجود در محیط کنونی ما تعیینکننده وضعیت ما میباشد، مثل روابط، اقتصاد ملی و غیره. این تئوریهای جبر هر کدام متضمن مدلی است که در آن کنش، واکنش را تعیین میکند.
اما در عین حال، انسانها آزادی انتخاب دارند؛ بر خلاف حیوانات که این استقلال در آنها وجود ندارد. ما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه به محرکها پاسخ دهیم، همچنین میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه نسبت به محیط عکسالعمل نشان دهیم. به عنوان مثال، اگر هوا خوب باشد، خوشحال میشویم؛ اگر بد باشد، ناراحت میشویم. اگر با ما خوب رفتار شود، احساس خوبی داریم، اگر نه، احساس بدی داریم و حالت تدافعی به خود میگیریم، اما یک انتخاب دیگر هم داریم و آن اینکه انتخاب کنیم که کنشگر و غیرمنفعل باشیم و به وضعیت موجود اجازه ندهیم که تعیین کند ما چه احساسی داشته باشیم. در حالی که در نقطه مقابل آن، رفتار واکنشی ممکن است در نظر اول خیال فرد را راحت کند. با قبول اینکه در این وضعیت کار دیگری از ما ساخته نیست، در واقع پذیرفتهایم که خنثی بمانیم و هیچ کاری
انجام ندهیم.
اولین عادت افراد بسیار تاثیرگذار، کنشگری است. ارزشهای افراد کنشگر، مستقل از وضعیت هوا یا رفتار مردم با آنها است. گاندی میگوید: «هیچ کس نمیتواند عزت نفسمان را از ما بگیرد مگر آنکه خودمان آن را به آنها بدهیم». پاسخ ما به آنچه برایمان اتفاق افتاده، بیش از آن اتفاق بر ما اثر میگذارد. ما میتوانیم انتخاب کنیم که از موقعیتهای دشوار برای ساختن شخصیت خود بهره ببریم و این توانایی را در خود رشد دهیم که در موقعیتهای مشابه در آینده تصمیمات بهتری بگیریم.
افراد کنشگر با تدبیر و کاردانی خود راهحل پیدا میکنند، به جای آنکه فقط به گفتن مشکلات بسنده کنند و منتظر دیگران بمانند تا به حل مساله کمک کنند.
پیش فعال بودن یعنی ارزیابی موقعیت و اقدام مثبت در جهت آن. وقتی تصمیم میگیریم کنشگر باشیم، درست در جایی که کار را شروع میکنیم، تلاشهای ما مهم میشوند. ما در زندگی نگرانیهای زیادی داریم ولی متاسفانه بر بسیاری از این نگرانیها کنترلی نداریم. میتوانیم یک دایره ترسیم کنیم که نمایانگر نگرانیها است و دایره کوچک دیگری در داخل آن که نمایانگر کنترل است. افراد پیش فعال، تلاششان را روی چیزهایی متمرکز میکنند که مطمئن هستند در مورد آن تاثیر گذارند و در زمان اجرا، معمولا دایره تاثیرگذاری خود را گسترش میدهند.
بر عکس، افراد واکنشی، اغلب تلاششان را در نقاطی که نگرانی بیشتری دارند متمرکز میکنند یعنی جایی که کنترل آنها در آن ضعیف است. نارضایتی و انرژی منفی آنها باعث میشود که دایره تاثیرگذاری آنها کوچکتر شود.
ما میتوانیم در محدوده توجه خود، کنترل مستقیم داشته باشیم یا کنترل غیرمستقیم داشته باشیم یا اصلا کنترل نداشته باشیم. ما اغلب کنترل مستقیم را در مورد مسائلی داریم که متاثر از رفتار خودمان است. در حالی که به راحتی میتوانیم با تغییر عادتهایمان بر این مسائل فائق آییم. کنترل غیرمستقیم، اغلب در مورد مسائلی است که تحت تاثیر رفتار دیگران میباشد. چنین مسائلی را میتوانیم با استفاده از روشهای گوناگون تاثیرگذاری مثل تلقین، مواجه کردن، مثال زدن و متقاعدسازی حل کنیم. بعضی افراد، فقط از متدهای سطحی مثل دعوا یا فرار استفاده میکنند. در مورد موضوعاتی که اصلا کنترل نداریم، اول باید بدانیم که کنترل نداریم و بعد با متانت این واقعیت را بپذیریم و بهترین را از این موقعیت استخراج کنیم.
منبع : Stephen R. Covey /ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مترجم: زهره همتیان
کسبوکارهای کوچک به طور روزافزونی ترفند استراحت روزانه را برای افزایش بهرهوری و مبارزه با خستگی به کار میگیرند. کارشناسان خواب این امر را تحسین میکنند.
سالها پیش، كرگ يارد موسس شرکت Yarde Metals در شهر بریستول آمریکا متوجه شد، کارمندانش که در سه نوبت کاری در روز کار میکردند، سرکار چرت میزنند. بنابراین هنگامیکه او محل کار جدیدش را در سال 1995 ساخت، مکانی را برای اتاق خواب نیمروز با مبلمان راحتی اختصاص داد.
يارد میگوید «مردم فکر میکردند ما کاملا دیوانه شدهایم. حتی بعضی از همکارانم میگفتند معلوم هست چه کار میکنی؟» پانزده سال بعد، شرکت Yarde Metals حدود 700 نفر کارمند، با درآمد سالانه 500 میلیون دلار و مکانهایی در اطراف ساحل با اتاقهای خواب نیمروز داشت.
يارد اظهار میکند «بدون شک، خواب نیمروز بهرهوری را افزایش میدهد. جالب است که چطور کارها پیش میرود.این روند از یک مساله کاملا مضحک شروع شد و حالا به مهمترین قسمت کار تبدیل شده است.»
ادارهها و شرکتهای دیگری هم در سراسر کشور آمریکا دارای مکانهایی برای خواب نیمروز هستند. فروشگاه نرم افزار OnSwipe در منهتن در دفتر کار موسوم به «denl» خواب نیمروز را برای کارمندان خود تسهیل کرده است. همچنین شرکتهای بزرگ دیگری چون Pontiflex، شرکت برنامههای تبلیغاتی موبایل در بروکلین نیویورک، شرکت Jawa سازنده نرمافزارهای موبایل در اسکاتدیل و شرکت مشاورفناوری اطلاعات 42 Inc در برکلی کالیفرنیا به همین صورت عمل میکنند. شرکتهای مشهوری همچون گوگل و Ben & Jerry's نیز از خواب نیمروز در محل کار حمایت میکنند. سازمان ناسا با مشارکت موسسه ملی تحقیقات بیوپزشکی فضایی و 91 داوطلب از دانشکده پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا به فضانوردان آموزش میدهد که چگونه در طول ماموریتهای طولانی خواب نیمروز بهتری داشته باشند.
البته، خواب نیمروز برمیگردد به قرنها قبل در کشورهایی با آب و هوای بسیار گرم مانند اسپانیا که برای فرار از گرمای بعدازظهر بوده است. اما مطالعات اخیر توجیحات پزشکی را برای افزایش بهرهوری در نتیجه خواب نیمروز نشان میدهد. در سال 2010، محققان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ثابت کردند که چرت کوتاه یا خواب نیمروز میتواند فعالیت مغز را برای حفظ اطلاعات بهبود بخشد. آنها همچنین خاطرنشان كردند که «استراحت نیمروز نه تنها بی خوابی طولانی مدت را جبران میکند بلکه در سطح شناختی-عصبی، شما را فراتر از آن چیزی که از قبل بودید به جلو حرکت میدهد.» دو سال قبل، محققان متوجه شدند که خواب نیمروز به افزایش حافظه طولانی مدت کمک میکند. در عین حال، موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی در آتلانتا در سال 2007 بهاین نتیجه رسید که چرت کوتاه روزانه نه تنها میتواند استراتژی مفیدی برای بهبود حالت روحی و خلق و خو باشد، بلکه برای بالا بردن رضایت شغلی نیز میتواند روش موثری باشد.
James Maas، کارشناس خواب و روانشناس اجتماعی دانشگاه کرنل که اصطلاح «power nap» (چرت کوتاه قبل از خواب عمیق) را 36 سال پیشایجاد کرد، به کارمندان پیشنهاد میکند هنگامی که احساس رخوت و خستگی به آنها دست میدهد، 15 دقیقه چرت بزنند تا حس طراوت و سرزندگی را در خود بازسازی کنند. او اظهار میکند «اگر ما از ماشینآلات به گونهای کار میکشیدیم که از بدن انسان کار میکشیم، به در معرض خرابي قرار دادن آنها متهم میشدیم.
همان طور که ماشین آلات نیاز به روغن کاری دارند، بدن انسان هم نیاز به مراقبت و تغذیه دارد.»
به گفته Maas، کارکرد خواب کوتاه نیمروز دلیل عصب شناختی دارد. اگرچه الگوی EEG (سنجش جریان الکتریسیته در سر) هنگامی که شخصی بیش از حد خسته است، بیداری را نشان میدهد، اما سلولهای عصبی حافظه میتواند خاموش باشد. بنابراین اگرچه، فرد دراین وضعیت بیخوابی از لحاظ تخصصی «بیدار» است، اما سلولهای عصبی حافظهاش میتواند خاموش باشد. به زبان سادهتر، حتی اگر شما بیدار باشید، مغزتان بیدار نیست. از طرف دیگر خواب نیمروز طولانیتر، 30 دقیقهای یا 60 دقیقهای، شما را به خواب دلتا یا عمیق فرو میبرد که فرد بعد از بیداری احساس سستی، گیجی و بیحالی میکند.
جيمز ماس که در مورد بهرهوری و خواب در محل کار در دانشگاه هاروارد، شرکت IBM، شرکت Goldman Sachs و شرکت Blackrock مشاوره میدهد، بر فواید طولانی مدت خواب نیمروز نیز اشاره میکند. اگر خواب نیمروز به طور منظم صورت گیرد، میتواند خطر ابتلا به مشکلات قلبی و عروقی، از جمله حمله قلبی، سکته مغزی و دیابت را کاهش دهد. همچنین مطالعات نشان داده است که خوابآلودگی مزمن طی روز کاری میتواند موجب کند شدن زمان عکسالعمل، عدم توانایی در تمرکز و دشواری در یادآوری اطلاعات طی دورههای طولانیتر زمان شود.
فروشگاه نرم افزار OnSwipe واقع در منهتن، با 13 نفر کارمند اتاقی برای استراحت دارند. Jason Baptiste مدیرعامل آن میگوید هنگامی که تمام شب برای جلسات برنامهنویسی بیدار هستیم یا زمانی که محصولات جدید را نیمه شبترخیص میکنیم، چرت کوتاه روزانه بسیار مفید است. وی عنوان میکند «من به کارمندان میگویم به جای اینکه به خودتان فشار آورید و با کسالت کارتان را بد انجام دهید، بروید و30 دقیقه استراحت کنید. یکی از اهداف مااین است هنگامی که وارد شرکت میشویم، فکر نکنیم آنجا شرکت یا اداره است، بلکه احساس کنیم مثل یک خانه است، یعنی جایی که راحت و قابل زندگی است و آنجا میتوانیم کارمان را انجام دهیم.»
Zephrin Lasker مدیرعامل شرکت Pontiflex متشکل از 60 کارمند در بروکلین، اتاق سرورهای کامپیوتر را به اتاق استراحت تبدیل کرد و آن را با مبلمان راحتی، گیاهان، آثارهنری، فرش و رنگ آبی آرامبخش روی دیوار مجهز کرد.
Lasker میگوید «من خیلی به خواب نیمروز اعتقاد دارم. این کار به افراد کمک میکند تا دوباره انرژی بگیرند و در مورد خودم چرت روزانه کمک میکند تا خلاقانهتر فکر کنم.» به گفته وی تنها 30 تا 40 درصد کارمندان ازاین اتاق استفاده میکردند، با این حال او مرتبا ایمیلهایی را به کارمندانش میفرستاد و آنها را تشویق بهاین کار میکرد. خود او نیز چند وقت یکبار به آنجا میرفت و چرت میزد. او میگوید «من همیشه با رفتار الگویی خود، تیمم را مدیریت میکنم.»
شرکت MetroNaps متشکل از 20 کارمند در کالیفرنیا که کارمندانش سرکار از خواب نیمروز استفاده میکنند، عرضهکننده محصولات خوابآور برای محل کار است. این شرکت صندلی EnergyPod را تولید میکند، قيمت این صندلی خواب 12,985 دلار است و با موزیک آرامبخش و ارتعاشات ملایم مجهز شده تا شخص را به خواب ببرد.
كريستوفر ليندهاست، یکی از طراحان این صندلی میگوید، از زمان تاسیس این شرکت در سال 2003، کسبوکار ما در حال پیشرفت و رونق است. وی عنوان میکند «هنگامی که ما این تفکر را در سال 2003 مطرح کردیم، بسیاری فکر میکردند ما دیوانه شدهایم که ایده چرت زدن در محل کار را پیشنهاد کردهایم. پس از آن، شرکتها از این ایده استقبال کردند. آنها متوجه شدند که خواب رکن اصلی سلامتی است و اگر آنها علاقهمند به حفظ سلامتی کارمندان و افزایش بهرهوری بودند، باید کاری میکردند تا امکان استراحت را برای افراد فراهم کنند.»
مشتریان شرکت MetroNaps شامل شرکتها، دانشگاهها و شرکتهای فناوری مثل گوگل است، اما آنها امید دارند که شرکتهای بیشتری به لیست مشتریان بپیوندند، زیرا آنها در تلاشند تا از تصور عمومیمبنی براي اینکه این کار باعث بوجود آمدن جو تنبلی و بیهودگی در محیط کار میشود جلوگیری کنند.
این تداعی معنی خواب است که بعضیها میخواهند از آن دوری کنند. زفرين لاسكر مدیرعامل شرکت Pontiflex میگوید: خواب نیمروز میتواند به نتیجه کار کمک کند و به یک فرهنگ در محل کار تبدیل شود. وی اظهار میدارد که «من متوجه شدم هنگامی که کارمندان در آرامش هستند، خوشحالترند و بهتر کار میکنند. تنها بهاین خاطر که شخص در آرامش است، بدین معنی نیست که سخت کار نمیکند.»
منبع: www.inc.com / ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

کوشان غلامي
بخش اول
سوئيس با نام رسميکنفدراسيون سوئيس، کشوري است در اروپاي غربي که از شمال با آلمان، از شرق با اتريش و ليختناشتاين، از جنوب باايتاليا و از غرب با فرانسه همسايه است. اين کشور 5/7 ميليون نفر جمعيت و بالغ بر ۴۱هزار کيلومتر مربع مساحت دارد.
سوئيس کشوري است با سياست جمهوري فدرال و از ۲۶ ايالت تشکيل شدهاست که «کانتون» خوانده ميشوند.
پايتخت سوئيس شهر برن است و قطبهاي اقتصادياين کشور دو شهر جهاني ژنو و زوريخ هستند. سوئيس يکي از ثروتمندترين کشورهاي جهان است و درآمد سرانه دراين کشور با 45هزار دلار براي هر نفر، از بالاترينها در جهان است.
سوئيس کشوري چندزباني است و در آن چهار زبان آلماني، فرانسوي،ايتاليايي و رومانش به رسميت شناخته ميشوند.
سوئيس داراي سابقه طولاني بيطرفي در مناسبات جهاني است به طوري کهاين کشور از سال ۱۸۱۵ تاکنون وارد هيچ جنگي نشده است.اين کشور مقر بسياري از سازمانهاي بينالمللي چون صليب سرخ و سازمان تجارت جهاني است. يکي از دو دفتر اروپايي سازمان ملل نيز دراين کشور و در شهر ژنو قرار دارد.
آمارکلي کشور سوئيس
مساحت: 41285 کيلومترمربع (رتبه 133 درميان کشورهاي جهان)
جمعيت: 7ميليون و 900 هزار نفر (رتبه 95 در ميان کشورهاي جهان)
تراکم جمعيت: 188 نفر در کيلومتر مربع (رتبه 65در ميان کشورهاي جهان)
اميدبه زندگي: مردان78سال–زنان 84 سال
ميزان طلاق در 1000 نفر: 8/2 نفر
آماراقتصادي
واحد پول: فرانك
توليد ناخالص ملي: 322 ميليارد دلار–سرانه 45265 دلار
اشتغال: کشاورزي 4 درصد – صنعت 23 درصد- خدمات70 درصد- بيکار 4 درصد
صادرات عمده: مواد شيميايي– انواع ماشينآلات – ساعت و جواهرات – تجهيزات گرانبها – فلزات و محصولات فلزي - لوازم توزين
مقاصد صادرات: آلمان 21 درصد – آمريکا 10 درصد - فرانسه 9 درصد -ايتاليا 8 درصد - انگليس5 درصد - اسپانيا 4 درصد
واردات عمده: مواد شيميايي - کالاهاي واسطه – وسايل نقليه موتوري– منسوجات - کالاهاي سرمايهاي
منابع واردات: آلمان 33 درصد -ايتاليا 12 درصد - فرانسه 10 درصد - هلند 5 درصد - آمريکا 5 درصد - اتريش 4 درصد.
از مهمترين شهرهاي سوئيس ميتوان به زوريخ، ژنو، بازل، لوزان و لوسرن اشاره کرد. بلندترين قله آلپ در مرز سوئيس باايتاليا به نام «دوفورس پيتز» (Dufourspitze) به ارتفاع 4634 متر قرار دارد. کشور سوئيس در روزگار قديم، هلوتيا (Helvetia) نام داشت. در سال 1815 کنگره وين بيطرفي و به رسميت شناختن سوئيس را تضمين کرد. در سال 1848 قانون اساسي جديد سوئيس با الگوبرداري از قانون اساسي فدرالايالات متحده آمريکا تصويب شد. قانون اساسي فدرال در سال 1874 به سوئيس يک حکومت مرکزي قوي بخشيد به طوري که به حکومت مرکزي قدرت زيادي براي نظارت بر کانتونها ميداد. وحدت ملي و سياست محافظهکاري به منظور رسيدن سوئيس به بيطرفي، رشد زيادي کرد. خطمشي بيطرفي سياسي سوئيس در جنگهاي جهاني نيز ادامه يافت، شهر ژنو مرکز اتحاديه ملل بود، همچنين بسياري از سازمانهاي بينالمللي دراين کشور قرار داشتند، بنابراين در طول دو جنگ جهاني هيچ گونه تعرضي بهاين کشور وارد نشد.
مساله شگفت آوراينکه زنان سوئيسي تا قبل از سال 1971 از داشتن حق راي و نامزدي در انتخابات محروم بودند. اولين رييسجمهور زن سوئيس که «روت دريفوس»
(Ruth Dreifuss) نام داشت در سال 1999
رييس جمهوراين کشور شد. نژادسوئيسيها، 65 درصدآلماني، 18 درصد فرانسوي و 10 درصد نيزايتاليايي است. همچنين دين 41 درصد مردم سوئيس کاتوليک، 35 درصد پروتستان،4 درصد مسلمان و 1 درصد نيز ارتدوکس است. واحد پول سوئيس، فرانک با واحد جزء (سانتيم يا راين) نام دارد. از مهمترين صنايع سوئيس بانکداري، توريسم و صنعت بيمه ميباشد.
فرهنگ کسبوکار درسوئيس
دراين هفته که به بررسي مجزاي کشور سوئيس اختصاص داده شده است، اطلاعات جامعي پيرامون فرهنگ تجاري و فضاي کسبوکار اين کشور ارائه ميشود که ميتواند ياريگر شما در تعامل موثرتر با مشتريان و شرکاي سوئيسي باشد. هرچند هر کدام از زير ردهها بر يک زمينه خاص در فرهنگ کسبوکار در سوئيس تمرکز دارد، پيشنهاد ميشوداين بخشها به ترتيب چاپ مورد بررسي
قرار گيرند.
ممکن است پس از مطالعهاين بخش پيرامون فرهنگ کسبوکار سوئيس، به مطالعه فرهنگ تجاري ساير کشورهايي که با آنها سروکار داريد، احساس نياز کنيد. در آينده نزديک اين کشورها نيز مورد بررسي قرارخواهندگرفت.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

سايت اطلاعرساني شهرداري تهران گزارش داد: روزانه 3000 نفر از برج ميلاد بازديد ميكنند.
«سما» به نقل از مدير عامل برج ميلاد نوشت: تعداد بازديدكنندههاي برج ميلاد در سال جاري افزايش يافته و در 5 ماه گذشته با توجه به برنامههای برگزار شده در سالن همایشهای بینالمللی و بازدید مردم، بیش از 500 هزار نفر به برج میلاد آمدهاند که این در مقایسه با سال گذشته آمار چشمگیری بوده است.
به گزارش «دنياياقتصاد»، با فرض اينكه كل 500 هزار نفر بازديدكننده برج ميلاد از ابتداي سال جاري تاكنون، از طريق خريد بليتهاي 9 هزار توماني كه در حال حاضر براي ورود به برج بايد دريافت شود وارد برج ميلاد شدهاند در اين صورت حدود 5/4 ميليارد تومان از محل فروش بليت عايدي نصيب برج شده است. اين در حالي است كه به نظر ميرسد بخشي از بازديدكنندهها، ميهمانان رسمي همايشهايي بودهاند كه در قالب آن امكان بازديد رايگان آنها فراهم بوده است كه در اين صورت، هزينه كل همايش بهصورت جداگانه بايد محاسبه شده باشد.سايت شهرداري تهران همچنين نوشته است: اميدواريم در برج میلاد تهران شاهد روزی باشیم که این برج همانند برجهای بلند دنیا همچون ایفل روزانه هزاران بازدید کننده داشته باشد.
ماخذ: وب نوشت پنگان
منچستریونایتد فروخته میشود
مالکان آمریکایی باشگاه منچستریونایتد قصد دارند این باشگاه را با قیمت 695میلیون یورو به فروش برسانند.
خانواده گلیزرها که از سال 2005 با خرید سهام بزرگی از باشگاه منچستریونایتد به عنوان مالکان جدید این باشگاه خود را معرفی کردند، اکنون قصد دارند بخشی از سهام خود را به فروش برسانند. حضور این خانواده آمریکایی در راس باشگاه، حواشی زیادی به همراه داشت و طی دو سال گذشته هواداران این تیم را به نهایت خشم خود رساند.
با این حال آنها میخواهند با توجه به شرایط بازار تا پایان امسال 25 درصد از سهام باشگاه را به مزایده بگذارند. گلیزرها در سال 2005 یونایتد را با 900 میلیون یورو در اختیار گرفتند، اما اکنون نمیتوانند با همین قیمت آنرا به فروش برسانند. چندی پیش قطریها به سراغ این باشگاه رفتند که قیمت 9/1 بیلیون دلاری آنها را منصرف کرد.
پیشتر هم یک شرکت هنگ کنگی در بورس برای خرید یونایتد پا پیش گذاشت، اما این معامله هم بینتیجه ماند، اما روز گذشته اعلام شد که یک شرکت سرمایهگذاری سنگاپوری خواهان منچستر است و با توجه به کاهش ثروت این باشگاه به دنبال منعقد کردن یک معامله بزرگ است. یونایتد بهرغم داشتن خریدهای جدید قیمتش کاهش یافته است.
بری ایکنگرین
مترجم: مجید روئین پرویزی
منبع: پروجکت سیندیکیت
برای بیش از نیم قرن دلار نه تنها پول رایج آمریکا بلکه ارز مورد استفاده تمام جهان بوده است. معاملات میان کشورها و ذخایر بزرگی که دولتها و بانکهای مرکزی نگاه میدارند همگی به دلار بوده است.
اما این اواخر، حتی بیش از آنکه بحث بدهیهای آمریکا بحرانی شود، دلار شروع به از دست دادن جایگاه ویژه خویش کرده است. برای مثال، ده سال پیش 70 درصد ذخایر شناخته شده بانکهای مرکزی دلار بود، اکنون این نسبت به 60 درصد کاهش یافته است.
توضیح آن ساده است: ایالات متحده دیگر آنطور مثل سابق بر اقتصاد جهان سلطه ندارد. به نظر معقول میرسد که نظام پولی جهان نیز این تغییرات و چند قطبی شدن اقتصاد جهانی را دنبال کند. درست همانطور که آمریکا حالا باید عرصه اقتصاد جهان را با دیگر کشورها شریک شود، دلار نیز باید برای دیگر پولهای معتبر بینالمللی جا باز کند.
در کتاب اخیرم به نام «امتیاز گزاف: ظهور و سقوط دلار» آیندهای را توصیف کرده ام که در آن دلار و یورو ارزهای مسلط جهان خواهند بود و برای چشمانداز بیشتر از ده سال پیشبینی کرده ام که رنمینبی چین نیز نقشی در عرصه جهانی پیدا کند.
برای حق برداشت ویژه (SDR) که يک واحد حسابداری ابداعی صندوق بینالمللی پول است، تدبیر جدیدی اندیشیدهام. شاید بعضیها این طور فکر کنند که سبد SDR متشکل از چهار ارز مختلف، برای دولتها و بانکهای مرکزی جهان گزینه مناسبی باشد. اما فرآیند انتشار این حق برداشتهای ویژه بسیار طاقت فرسا است، و هیچ بازار خصوصی که اینها بتوانند در آن معامله شوند نیز وجود ندارد.
بنابراین آن زمان اینطور به نظرم میرسد که با ناممکن بودن معرفی چنین ابزاری، در آینده دلار و یورو مشترکا بر عرصه معاملات بینالمللی سلطه خواهند داشت.
آنچه که اکنون تغییر کرده این است که هردو ارز مورد نظر، خود اسیر بیماری شدهاند. مشکلات بزرگ بدهی آمریکا روسای بانکهای مرکزی را نگران کرده که اساسا نگهداری ذخایر دلاری کار عاقلانهای هست یا خیر و بحران مالی اروپا و دولتهای بدهکار این منطقه نیز تردیدها را درباره تداوم حیات یورو بیش از پیش قوت بخشیده است. روزی روزگاری (از قضا کمتر از همین یک سال پیش) خیلی معقول بود که تصور کرد یورو و دلار بخش عمده ذخایر ارزی جهان را تشکیل خواهند داد؛ حالا روسای بانکهای مرکزی بیصبرانه به دنبال جایگزین برای این دو ارز بیمار میگردند.
مشکل اصلی این است که هیچ گزینه دیگری در کار نیست. بازار طلا کوچک و بسیار پرنوسان است. اوراق قرضه چینی در دسترس همگان نیست. ارزهایی چون فرانک سوئیس، دلار کانادا یا استرالیا نیز حتی روی هم نمیتوانند جوابگوی حجم تقاضای موجود باشند.
حالا که روسای بانکهای مرکزی دربهدر به دنبال جايگزینی برای دلار و یورو میگردند آیا زمان مناسب آن فرا نرسیده است که SDRها را بیشتر کنیم؟ چرا حق برداشت ویژه بیشتری منتشر نشود؟ چرا بازارهایی برای معاملات SDR ساماندهی نکنیم؟ آیا این بهترین فرصتی که شاید هرگز هم نمونهاش پیش نیاید نیست تا از اقتصادی که فدرال رزرو آمریکا و بانک مرکزی اروپا عنان آن را در دست دارند فاصله گرفته و به سمت چندقطبیتر شدن عرضه پول جهانی برویم؟
پاسخ اما متاسفانه منفی است. طی یک سال اخیر تغییرات عمدهای برای وضعیتی که شرح دادم اتفاق نیفتاده است: حق برداشت ویژه همچنان جايگزین جذابی برای بانکهای مرکزی، باوجودی که از دلار و یورو ناامید شدهاند، نیست. با کمی تامل دلیلاش خیلی زود روشن میشود: سهم دلار و یورو برروی هم میشود 80 درصد کل ارزهایی که سبد SDR را تشکیل میدهند.
توسعه دادن این سبد بهگونهای که ارز اقتصادهای نوظهور را نیز دربربگیرد، البته کمککننده است ولی نه آنچنان، زیرا اروپا و آمریکا هنوز نیمی از اقتصاد جهان را در دست دارند و بیش از نیمی از معاملات هم با ارز آنها در بازارها انجام میشود. بنابراین اگر دلار و یورو دچار نوسان شوند SDR قادر نخواهند بود حمایت ویژه و خاصی ارائه کند.
ایده بهتر این است که از همین حالا کار برای ایجاد یک دارایی ذخیره پذیرفتنی تر را آغاز کنیم. ابزار ایده آل یک نوع اوراق قرضه متصل به GDP جهانی خواهد بود که بازده آن متناسب با نرخ رشد جهانی تغییر میکند. درست مثل همان چیزی که مثلا در کاستاریکا و آرژانتین وجود دارد و نرخ بازده اوراق قرضه این کشورها متناسب با نرخ رشد اقتصاد ملی شان تغییر میکند.
این ابزار به بانکهای مرکزی امکان میدهد ذخیرهای داشته باشند که به وسعت اقتصاد جهان دارای تنوع است. به این ترتیب تورم و کاهش ارزش پول در اروپا و آمریکا هم به سود آنها خواهد بود، زیرا که بازدهی اوراق نه به نرخ اسمی که به نرخ واقعی رشد تولید ناخالص بستگی خواهد داشت. صندوق بینالمللی پول میتواند اوراق قرضه کشورها را که بازدهی شان بسته به نرخ رشد تولیدناخالص است خریداری کرده و به این ترتیب دارایی تازهای منتشر کند که پشتوانهاش همان اوراق خریداری شده است.
رابرت شیلر اقتصاددان شناخته شده دانشگاه هیل اکنون مدتهاست که میگوید دولتها باید نرخ بازده اوراق قرضهشان را متصل به نرخ رشد تولیدناخالص داخلی کنند؛ زیرا که در این صورت امنیت استقراض بالاتر میرود، اما مجاب کردن کشورها به چنین کاری تاکنون میسر نشده است. متقاعد کردن آنها به اینکه صندوق بینالمللی پول اوراق قرضه GDP محور منتشر کند حتی از این هم دشوارتر خواهد بود. با این حال اگر دولتها و بانکهای مرکزی در بحثشان برای پیدا کردن جایگزین دلار و یورو جدی هستند اکنون بهترین زمان برای شروع کار است – و اوراق قرضه GDP محور نیز یکی از اولین گزینههایی است که باید به آن فکر کرد.
*بری ایکنگرین استاد اقتصاد و علوم سیاسی
دانشگاه کالیفرنیا برکلی است
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
چرا جنگ جهاني ديگري راه نيندازيم؟
پيتر شيف
مترجم: حسين راستگو
منبع: كاپيتاليسم مگزين
توافق زيادي ميان اقتصاددانان در اين باره وجود دارد كه اين جنگ دوم جهاني بود كه ركود بزرگ را به پايان برد، اما وقتي از آنها ميپرسند كه چرا امروزه جنگ در ديگر نقاط دنيا همان تاثير را به همراه ندارد، غالبا ادعا ميكنند كه اندازه و دامنه درگيريهاي كنوني آن قدر اندك است كه به لحاظ اقتصادي اهميتي ندارند.
ارقام مربوط به اثرات مخارج جنگي به راستي گيجكننده بود. از 1940 تا 1944 مخارج دولت فدرال بيش از شش برابر شد و از 5/9 ميليارد دلار به 72 ميليارد دلار رسيد. اين افزايش مخارج به بسط 75 ميليارد دلاري جيديپي اسمي آمريكا انجاميد و آن را از 101 ميليارد دلار در سال 1940 به 175 ميليارد دلار در 1944 رساند. به بيان ديگر فعاليتهاي جنگي مايه آن شد كه جيديپي آمريكا تنها ظرف چهار سال نزديك به 75 درصد رشد كند!
جنگ همچنين مشكلات ناشي از بيكاري مزمن را در آمريكا از ميان برد. در 1940 كه يازده سال از سقوط بورس سهام ميگذشت، بيكاري هنوز در نرخ 1/8 درصد مانده بود. در 1944 اين رقم به كمتر از 1 درصد كاهش يافت. جريان تازه تزريق مخارج دولتي و حضور افراد داراي سن كار در كشورهاي خارجي، زنان را در اندازههاي بيسابقهاي به درون بازار نيروي كار كشاند و به اين ترتيب توليد اقتصادي را به شدت افزايش داد. افزون بر آن مخارج دولتي روي تكنولوژيهاي دوره جنگ، پيشرفتهاي بسيار بزرگي را به بار آورد كه براي چند دهه بر توليد كالاهاي مصرفي اثر گذاشت.
با اين تفاسير، چرا آمريكا نبايد جنگ ساختگياي را با روسيه آغاز كند؟ هر دوي اين كشورها ميتوانند بلافاصله به اشتغال كامل دست يابند و بخشهاي توليد خاص خود را دوباره زنده كنند. ميتوانيم به جاي ساخت مهمات جنگي، همه انواع تفنگهاي رنگپاش و بمبهاي گندزا را بسازيم.
هنگامي كه طرح اين ارتشهاي جديد آماده شد و به خوبي با سلاحهاي بيخطر مجهز شدند، اين دو كشور ميتوانند بازيهاي جنگي پرهيجاني را به راه اندازند. شايد آمريكا بتواند دقيقا مانند آنچه در بازي «ريسك» اتفاق ميافتد، حملهاي را از زمين و دريا به كامچاتكا تدارك ببيند. با ادامه اين ويرانگريها، كمپانيهاي فيلمسازي پيكسار و جيمز كامرون را هم به ميدان ميآوريم. اين جادوگران هاليوودي بيترديد ميتوانند با استفاده از پولهاي بيحدوحصر دولتي خرابيها و ويرانيهاي شبيهسازيشده چشمگيرتري را در قياس با آنچه در طول جنگ در بندر پرل يا در روز D-Day (6 ژوئن 1944) رخ داد، پديد آورند. اين تصاوير ميتواند از تلويزيون پخش شود و درآمد تبليغاتي آن مستقيما نصيب دولت گردد.
دامنه اين رقابت ميتواند گستردهتر شود، به گونهاي كه برنده اين شبهدرگيري با كشوري ديگر رودررو شود و جنگ ساختگي ديگري به راه افتد. اين محركها ميتوانند هميشه ادامه پيدا كنند. اگر آمريكا نتواند هيچ شريكي در عرصه بينالمللي براي شركت در اين جنگ بيابد، همواره ميتواند «جنگ داخلي» را بازتوليد كند. اما تكرار تاثير جنگ جهاني دوم در شرايط امروزي به تلاشي حقيقتا بسيار بزرگ نياز دارد. بازتوليد افزايش شش برابري بودجه دولت فدرال كه در سالهاي آغازين دهه 1940 مشاهده شد، اكنون به بودجهاي تقريبا 20 تريليون دلاري خواهد انجاميد. اين برابر است با 67 هزار دلار براي هر مرد، زن و كودك در آمريكا. بيترديد رشد بسيار زياد جيديپي در اثر اين دست برنامههاي محرك، ركود به اصطلاح بزرگ را به سرعت به پايان ميبرد.
سوال بزرگ اين است كه هزينه اين كار را چگونه بايد پرداخت. آمريكا هزينه فعاليتهاي خود در جنگ دوم جهاني را عمدتا با افزايش مالياتها و استفاده از پساندازهاي شخصي آمريكاييها تامين كرد. امروز هيچ يك از اين ابزارها اصلا به آن اندازه كه در سال 1941 اميدبخش بودند، نويدبخش و مايه اميدواري نيستند.
فشارهاي مالياتي امروز بسيار بيشتر از دوره قبل از جنگ جهاني دوم است و از اين رو بالا بردن مالياتها در حال حاضر بسيار سختتر خواهد بود. «ماليات پيروزي» سال 1942، نرخهاي ماليات بر درآمد را يك باره بالا برد و براي نخستين بار در تاريخ آمريكا اين امكان را فراهم آورد كه مالياتها مستقيما از حقوقهاي دريافتي كارگران كسر شوند. نخست قرار بود كه اين موارد افزايش مالياتها موقتي باشند، اما البته كه براي دورهاي بسيار طولانيتر پابرجا ماندهاند. بعيد است كه آمريكاييها مالياتهاي بالاتري را براي تامين مالي جنگي واقعي بپذيرند، چه رسد به آنكه قرار باشد مالياتهايشان براي پرداخت هزينههاي جنگي ساختگي به كار روند.
اين امر باعث ميشود كه گزينه استفاده از پساندازها نيز كه منبع عمده تامين مالي جنگ جهاني بود، كنار گذاشته شود. در خلال جنگ، آمريكاييها اوراق قرضه جنگي به ارزش تقريبي 186 ميليارد دلار خريدند. امروز آمريكا پسانداز لازم براي پرداخت مخارج جاري خود را ندارد، چه رسد به اينكه بخواهد اين مخارج را به گونهاي معنادار افزايش دهد. حتي اگر آمريكاييها بتوانند چينيها را قانع كنند كه 20 تريليون دلار به آنها وام دهند (علاوه بر 1 تريليون دلاري كه اكنون به چينيها بدهكارند)، چگونه ميتوانند اين بدهيهاي خود را بازپس دهند؟
اگر اين همه پوچ و نامعقول به نظر ميرسند، به اين دليل است كه واقعا پوچ و نامعقول هستند. جنگ راهي است بسيار خوب براي نابودي، اما راهي است وحشتناك براي رشد اقتصاد.
چيزي كه غالبا از نظر دور داشته ميشود، اين است كه جنگ موجد سختي و گرفتاري است، آن هم نه تنها براي كساني كه خشونتهاي آن را تحمل ميكنند. بله، توليد آمريكا در خلال جنگ جهاني دوم افزايش يافت، اما بخش بسيار كوچكي از اين افزايش توليد براي كسي غير از سربازان قابل استفاده بود. مصرفكنندگان نميتوانند از هواپيماي بمبافكن براي مسافرتهاي خانوادگي استفاده كنند.
هدف اقتصاد اين است كه استانداردهاي زندگي را بالا ببرد. در طول جنگ كه محصولات توليدي به جبههها فرستاده ميشدند، كالاهاي مصرفي در داخل اين كشور سهميهبندي شدند و استاندارد زندگي افت كرد. هر چند مشاهده نتايج آماري مخارج زمان جنگ ساده است، اما ديدن كاهش هزينههاي غيرنظامي كه اين امر را امكانپذير كرد، بسيار سختتر است. حقيقت اين است كه فارغ از اينكه تصويري كه از طريق اين مخارج خلق ميكنيم چه قدر پرشكوه است، نميتوانيم به راحتي از بحران كنوني خارج شويم. حتي اگر اين مخارج را براي ايجاد زيرساختها صرف كنيم و نه براي جنگ، باز هم راهي براي تامين مالي آنها نداريم و هيچ تضميني وجود ندارد كه اقتصاد در نتيجه اين مخارج رشد كند.
آنچه كه آمريكا نياز دارد، پسانداز بيشتر، محيط كسبوكار آزادتر، توليد بيشتر و احياي رقابتپذيرياش در اقتصاد دنيا است. راه دستيابي به اين اهداف مخارج دولتي كمتر است، نه بيشتر.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مترجم: شاهین رسولیان
بخش دوازدهم
منبع: How an Economy Grows and Why it Crashes
در شماره قبل اندکی در مورد جزیره سینوپیا خواندیم. همچنین خواندیم که جزیره یوسونیا چگونه توانست مشکل تورم خود را حل کند. خواندیم که جزیره سینوپیا حاضر شد تا ماهیهای خود را به جزیره یوسونیا بدهد و در مقابل برگههای ماهی دریافت کند.
جزیره یوسونیا هم که از کمبود ماهی رنج میبرد با فراغ بال از این پیشنهاد استقبال کرد. کمکم کالاهای یوسونیا وارد جزیره سینوپیا شد و این جزیره خیلی سریع پلههای ترقی اقتصادی و تولیدی را طی نمود. اینک میخواهیم ببینیم روابط تجاری یوسونیا و سینوپیا به کجا رسیده است.
با افزایش پسانداز سینوپیاییها در بانک جزیره یوسونیا، نرخ بهره وام بانکی کاهش یافت و کارآفرینان یوسونیا با طرحهای جدید برای دریافت وام به بانک سرازیر شدند. از آنجایی که ماهیگیری و تولید برخی کالاها به ساکنین جزیره سینوپیا واگذار شده بود، طرحهای تجاری جدید نسبت به طرحهای قدیم، کمتر رنگ و بوی تولیدی داشت. در گذشته طرحها اغلب به منظور تولید کالا بود؛ اما اکنون برای ارائه خدمات.
بن برناکل در اولین کنفرانس اقتصادی جزیره اشاره کرد که اقتصاد یوسونیا به نقطهای رسیده است که میبایست ماهیگیری و فرآیندهای تولیدی را به جزیرههای فقیر واگذار کند و خود به کسب و کارهای خدماتی همانند آشپزی، نویسندگی، آرایشگری و از این قبیل مشاغل بپردازد.
یکی از علائم این تحولات را میشد در کارخانه تخته موجسواریسازی چارلی که موسس آن چارلی بزرگ بود، مشاهده کرد. بازماندگان چارلی تصمیم داشتند تا با دریافت وامی عظیم، دوازده مدرسه آموزش موجسواری در سراسر جزیره احداث کنند. همچنین کارخانه طی قراردادی تصمیم گرفت تا تختهها را در جزیره سینوپیا تولید کند و دستمزد کارکنان خارجی را با برگههای ماهی بپردازد. ناگفته نماند که فعالیتهای کلیدی طراحی و ساخت این تختهها همچنان در یوسونیا انجام میشد.
به مرور بخش خدمات رشد کرد. ماشینآلات تولیدی جای خود را به مغازههای خردهفروشی و موسسات ارائه خدمات برای محصولاتی داد که در جزیرههای دیگر تولید میشد.
مجلس به منظور جلب نظر رایدهندگان سعی کرد تا با اعمال قوانین، دستمزدها و مالیاتها سرعت بیشتری به این تحولات بدهد؛ اما این موانع توان رقابتی یوسونیا را در بین جزیرهها کاهش میداد.
همانطور که انتظار داشتیم جزیره سینوپیا با وارد کردن تورهای ماهیگیری توانست کارآیی ماهیگیری خود را افزایش بدهد و آنقدر ماهی پسانداز کند که ماشین خودکار ماهیگیری بسازد. با این دستگاه از این پس آنها طی سه شیفت، بیوقفه و شبانهروز ماهی صید میکردند. بخش اعظم این ماهیها به جزیره یوسونیا صادر میشد.
همچنان که در جزیره سینوپیا کارآیی ماهیگیری بیشتر شد، کارکنان آزاد بودند تا به امور دیگری همچون تولید بپردازند. از آنجایی که سیاست پادشاه جمع کردن هر چه بیشتر برگه ماهی بود، او دستور داد تا نیروی کار موجود برای تولید کالاهای صادراتی اختصاص داده شوند.
کشتی پشت کشتی مملو از ماهی و کالا از سینوپیا به سمت یوسونیا میرفت و با تودهای برگههای ماهی بازمیگشت.
در ابتدا هم جزیره یوسونیا کالا تولید میکرد و هم جزیره سینوپیا و در روابط تجاری مختلف کالاهای این دو جزیره با هم مبادله میشدند؛ اما کمکم طمع سینوپیاییها برای انباشتن برگه موجب شد تا اوضاع به گونهای شود که جزیره سینوپیا فقط تولید کند و جزیره یوسونیا فقط مصرف.
در نگاه اول عجیب بود که پادشاه سینوپیا همچنان به جمع کردن برگه ادامه میداد؛ اما نکته آن بود که با توجه به شرایط موجود این کار کاملا منطقی بود. پادشاه با این روش همچنان بر مردم حکومت میکرد و مردم روز و شب به کار مشغول بودند تا جایی که هرگز وقت نداشتند با تختههایی که میسازند تفریح کنند. سینوپیاییها بر این باور بودند که پاداش خود را در آینده خواهند گرفت. زمانی میرسد که دیگر نیازی به ماهیگیری ندارند و میتوانند با برگههای پسانداز شده خود امرار معاش کنند. غافل از آنکه جزیره یوسونیا ماهی کافی برای سیر کردن ساکنان خود را هم نداشت.
بن برناکل در یک کنفرانس اقتصادی دیگر اعلام کرد که سیستم اقتصادی جزیره نمونه جدیدترین و کارآترین تخصص اقتصادی است.
او اضافه کرد که جزیره یوسونیا توانمندی بالایی در مصرف کردن دارد و این امر مزایای زیادی برای تمام جزیرههای اقیانوس دارد. ساکنان هیچ جزیرهای تا این اندازه پرمصرف نیستند؛ بنابراين تا این اندازه تقاضا به وجود نمیآورند. جاده های پهن، گاریهای بزرگ و خانههای بزرگ، یوسونیا را به کارآترین مصرفکننده اقیانوس تبدیل کرده است!
فرهنگ خوشبینانه جزیره باعث شده بود تا مردم آن هرگز از خرج کردن نهراسند. حتی زمانی که چیزی ته جیبشان نبود. در نتیجه جزیرههای دیگر کار مصرف کردن را به جزیره یوسونیا واگذار کردند.
به علاوه برناکل گفت جزیره سینوپیا در پسانداز و تولید توانمندی بالایی دارد؛ بنابراين بهتر است از این به بعد تولیدات خود را به آنها واگذار کنیم.
ماخذ:دنیای اقتصاد
اثرات بازتوزیعی طرح هدفمندسازی یارانهها
حامد قدوسی
طرح هدفمندسازی یارانهها، قیمتهای نسبی برخی از کالاهای کلیدی از جمله حاملهای انرژی را به طور قابل ملاحظهای تغییر داده است.
تغییر در قیمتهای نسبی و نیز همراه شدن آن با برخی پرداختهای انتقالی باعث خواهد شد تا بازارهای مختلف کار، سرمایه و کالا در کوتاهمدت و بلندمدت به این تغیيرات واکنش جدی نشان دهند و طبعا اثر این تغییرات برای همه عاملها در اقتصاد یکسان نخواهد بود. ارزیابی جنبههای رفاهی سیاست حذف یارانهها و طراحی مکانیسمهای مناسب پوششی، مستلزم شناخت درست از برندگان و بازندگان تغییر است. تا کنون عمده توجه سیاستگذاران به تفکیک گروههای درآمدی بوده است، حال آنکه اثرات متفاوتی ممکن است در درون هر گروه درآمدی بروز کند و لذا تحلیلهای سیاستگذاری باید در سطحی جزئیتر صورت گیرد.
در این سرمقاله کوتاه سعی میکنیم برخی از اثرات بازتوزیعی طرح را برشمرده و نمونههایی از برنده و بازندههای احتمالی هر اثر را ذکر کنیم:
1- مصرفکنندگان: گروههای مختلف درآمدی نه تنها تقاضای متفاوتی دارند بلکه سهم متفاوتی از درآمد خود را صرف حاملهای مختلف سوخت میکنند. به عنوان مثال، خانوادههای کمدرآمدتر معمولا تقاضای بیشتری برای نفت سفید (برای گرمایش و طبخ غذا) و گازوئیل (به علت استفاده از وسایل حملونقل عمومی) دارند و ممکن است سهم بیشتری از درآمد خود را صرف حاملهای انرژی و گندم بکنند. در مقابل صاحبان خودرو مصرف بنزین بالاتری دارند. متناسب با افزایش نسبی قیمت هر یک از این محصولات، اثرات روی گروههای مختلف متفاوت خواهد بود.
2- عاملهای تولید: بالا رفتن قیمت انرژی، صنایع مختلف را به سمت بهینهسازی مصرف انرژی سوق خواهد داد. این که آیا در این فرآیند، تمایل به جایگزینی انرژی با سرمایه بیشتر خواهد بود یا با نیروی کار به ساختار فناوری تولید و قیمتهای نسبی این دو عامل جایگزین بستگی خواهد داشت. اگر صرفهجویی در مصرف انرژی از محل تجهیزات سرمایهبرتر صورت بگیرد، ممکن است تقاضا برای سرمایه بالا رفته و تقاضا برای نیروی کار پایین بیاید، در چنین شرایطی صاحبان سرمایه در این فرآیند منتفع شده و نیروی کار متضرر میشود.
3- سهامداران و صاحبان صنایع: تغییرات شدید در قیمت عاملها، موقعیت رقابتی صنایع مختلف را تحتالشعاع قرار داده است. این تاثیرات برای سهامداران صنایعی که قدرت رقابتی خود را از دست داده و از دور رقابت خارج میشوند، زیانبار خواهد بود. از طرف دیگر اگر برخی گروههای صنعتی بتوانند از طریق پیشبردن فرآیند چانهزنی با دولت سهم بیشتری از کمکهای انتقالی به صنایع را از آن خود کنند، ممکن است سهامداران این صنایع، صاحب منافع بادآوردهای شوند.
4)منافع محیطزیستی: افزایش قیمت سوخت اگر باعث کاهش مصرف سوخت شود، میتواند کیفیت محیطزیستی را در شهرهای بزرگ و آلوده مثل تهران و مشهد و اصفهان ارتقا دهد. به این ترتیب ساکنان این شهرها از مزایای مثبت طرح بهرهمند میشوند. در مقابل در مناطق حاشیهای نه تنها چنین اثر مثبتی وجود ندارد، (چون چنین مشکلی از ابتدا وجود نداشته است) بلکه به علت جایگزینی احتمالی حاملهای تجاری با سوختهای جنگلی (چوب) امکان تخریب محیط زیست و افت درآمد و کیفیت زندگی در بلندمدت برای ساکنان این مناطق وجود دارد.
5- صاحبان تخصصها: تحول فناوری تولید از بهرهوری پایین انرژی به بهرهوری بالا، مستلزم بازسازی ساختار شرکتها و تغییر در ترکیب نیروی کار است. در این فرآیند تقاضا برای برخی تخصصها که در راستای بهینهسازی مصرف سوخت هستند، بالا رفته و در مقابل ممکن است بخشی از نیروی کار متخصص در فناوری قدیمی شغل خود را از دست بدهند.
6- نفعبرندگان مستقیم از سوخت یارانهای: قاچاق سوخت به کشورهای همجوار یک منبع درآمد عمده برای برخی ساکنان مناطق مرزی در غرب و شرق کشور است که متاسفانه فاقد منابع درآمدی جدی در بخشهای دیگری هستند؛ بنابراين قاچاق سوخت (هر چند غیرقانونی) به نوعی شکل مکانیسم تامین اجتماعی را برای آنها ایفا میکرده است. حذف یارانهها عملا یک منبع درآمدی برای این بخشها را قطع میکند و ممکن است اقتصاد این مناطق را با مشکل جدی روبهرو کند؛ بنابراين لازم است سیاستهای تور تامین اجتماعی برای این مناطق در اولویت بالاتری قرار گیرد.
7- صاحبان مسکن و وسایل نقلیه: وقتی قیمت سوخت به ناگهان زیاد میشود جذابیت خودروهای پرمصرف کم شده و بر جذابیت خودروهای کممصرف افزوده میشود. از طرف دیگر تقاضای مسکن در مناطقی که دور از مراکز تجاری-صنعتی هستند و لذا هزینه رفتوآمد زیادی را به ساکنان تحمیل میکنند، افت کرده و تقاضا برای مناطق نزدیک زیاد میشود. در بلندمدت قیمت سوخت، قیمتهای نسبی زمین و مسکن در شعاعهای مختلف مناطق بزرگ شهری و ثروت صاحبان زمین و مسکن در این مناطق را تغییر میدهد.
8- صاحبان دستمزدهای چسبنده و داراییهای نقدی: اگر انجام پرداختهای انتقالی به استقراض از بانک مرکزی و تورم اضافی بینجامد، کسانی که در بخشهای با دستمزد اسمی چسبنده (مثلا کارکنان دولت) کار میکنند و نیز کسانی که سرمایههایشان به شکل اوراق بهادار نقد (پول نقد) و شبه نقد (مثل اوراق مشارکت) است، در این فرآیند متضرر خواهند شد. صاحبان پساندازهای کوچک که به علت ضعف بازارها قادر نبودهاند در این فاصله پسانداز خود را در داراییهای مقاوم در مقابل تورم (مثل مسکن) ذخیره کنند از جمله دیگر زیاندیدگان طرح خواهند بود.طبعا این یک فهرست نمونه است و اثرات بازتوزیعی میتواند فراتر از این موارد باشد. تنوع در اثرات بازتوزیعی ورودی مهمی برای طراحی سیاستهای بهینه مالیاتی و جبرانی مکمل طرح است که در مقاله دیگری در این باره صحبت خواهیم کرد.
ماخذ:دنیای اقتصاد

کوشان غلامي
بخش پنجم
تيمها در مالزي
مبناي تمام جمعيتهاي قوميدر مالزي گروه مداري است که از اين حيث آنان را به بازيکنان خوبي در تيمها مبدل ميسازد. آنها هنگاميکه به صورت دسته جمعي به سوي يک هدف تيمي حرکت ميکنند بسيار خشنودتر هستند تا زماني که به دنبال اهداف فردي باشند. انگيزه آنان از کار درون يک تيم به دست ميآيد، نه از ديده شدن به صورت يک سوپراستار.
چالش يک مدير مهاجر به مالزي، مهار کردن اين نيروي فوقالعاده گروهها است. اعضاي گروه دوست دارند احساس کنند که گروه مانند يک خانواده است و روابط اين خانواده محدود به زمان کاري نيست. اين يکي ديگر از دلايلي است که مديران دوست دارند در جهت رفاه و رضايت اعضاي تيم تلاش کنند. اگر زماني را به صحبت با کارکنان اختصاص داده و آنها را درباره دانشي که در موقعيت خود دارند آگاه کنيد، منجر به افزايش انگيزه و وفاداري به سازمان و مدير آن خواهد شد.
سبکهاي ارتباطي در مالزي
شيوههاي ارتباطي مالزياييها با دو مشخصه سياست و ادب بيش از حد توصيف ميشود. هدف اساسي آنها اين است که از حفظ هماهنگي قبلي در گروه اطمينان حاصل کرده و حس هماهنگي با اعضاي جديد را گسترش دهند. به همين دليل ممکن است گاهي ارتباطات بسيار رسميبه نظر برسد که اين امر در هنگام رساندن خبر بد يا دادن اطلاعات به سرپرستان، زياد ديده ميشود.
قبل از بحث درباره موضوعات کاري، گذراندن زماني براي تعارفات اجتماعي معمولا خوب است. اين يخشکني يکي از مراحل مهم فرآيند ساختن روابط بوده و اهميت آن نبايد هيچگاه دست کم گرفته شود. موضوعات مهم براي اين چنين مذاکرات ميتواند خانواده، ورزش (خصوصا فوتبال)، احساس شما نسبت به مالزي، سازمان شما، برنامههاي آتي و... باشد. همچنين بايد از طرح موضوعات سياسي، مذهبي و بحرانهاي قوميدر مالزي خودداري کرد.
کلمه «نه» يکي از کلماتي است که به ندرت شنيده ميشود. مالزياييها ترجيح ميدهند اخبار بد را توسط پيامهاي غيرمستقيم و به گونهاي در لفافه منتقل کنند که حتي به سختي قابل فهميدن است. اگر احساس کرديد درباره چيزي که گفته شده مطمئن نيستيد، سعي کنيد با طرح چند پرسش صريح به اطلاعات لازم دست پيدا کنيد. يکي از راههاي متداول اين است که هر جواب غير از «بله» که با ذکر جزئيات و توضيحات همراه ميشود را به عنوان جواب منفي در نظر بگيريم.
اکثر مالزياييهايي که در پستهاي بينالمللي فعاليت ميکنند، به زبان انگليسي سليس صحبت کرده و در واقع اين سليس بودن نوعي پرستيژ به شمار ميرود. همچنين اکثر مردم به زبان محلي خودشان و حتي زبان مالايي باهاسا (که به عنوان زبان مشترک بين گروههاي مختلف قومياستفاده ميشود) صحبت ميکنند.
نقش زنان در تجارت مالزي
مالزي يک کشور مسلمان است و اکثر جمعيت آن را مسلمانان تشکيل ميدهند. در این کشور بسياري از زنان داراي شغل بوده و حتي مناصب بالايي را اختيار کردهاند. (که اين در تضاد با بيشتر کشورهاي مسلمان است)
زناني که براي انجام کار به اين کشور مراجعه ميکنند، مشکلات کمتري نسبت به ساير کشورهاي اين منطقه مثل ژاپن و تايوان خواهند داشت.
سبکهاي پوششي در مالزي
در هنگام شرکت در جلسات معمولي کاري، لباس كاري استاندارد غربي به همراه کراوات براي آقايان و پيراهن يا بلوز و دامن براي خانمها مناسب ميباشد.
فعاليتهاي عصرانه ميتواند کاملا غيررسمي بوده و با لباس آستين کوتاه براي مردان يا بلوز و شلوار براي خانمها انجام گيرد. فقط معتبرترين رستورانها، انتظار لباس رسميتري دارند.
خانمها بايد از حساسيت مسلمانان نسبت به نوع پوشش آگاه بوده و لباسهاي آنان از این حیث مناسب باشد.
گذران اوقات فراغت در مالزي
دعوت شدن به ناهار يا شام پس از يک قرار کاري براي ساختن روابط بسيار رايج است.
در هنگام خوردن يا ردوبدل کردن غذا از دست راست خود استفاده کنيد، چون دست چپ معمولا غيربهداشتي به نظر ميرسد. (اين قانون براي افراد چپ دست نيز صادق است).
غذاهاي مالزي معمولا تند بوده، ولي نوع غيرتند آن نيز وجود دارد. اصولاپس از اتمام غذا براي نشان دادن اينکه از ميزان غذا راضي بودهايد، مقداري از آن را درون بشقاب نگه داريد.
منبع:دنیای اقتصاد
ماخذ:پنگان

چگونه مدارس كسب و كار اوضاع را خراب كردند
رعنا فروهر
مترجم: زهره سحابی
باب لوتز، نایب رییس سابق جنرال موتورز، مشهورترین بازنده صنعت خودرو است. وی در طول 47 سال اعمال جنونآمیز در این صنعت، درون گستره وسیعی از حلقههای مدیران ارشد فورد، بیامو، کرایسلر و اخیرا جی.ام بوده، اما هرگز بر قلههای اوج قرار نگرفته است.
دلیل این اتفاق، به قول خود او، این است که «ماشینها را بیش از حد خوب ساخته است.» شاید هم ربطی به این واقعیت داشته باشد که باب افراطی، کسی که میشد در مردان دیوانه یکی از کاراکترها را بر اساسش ساخت، بیشتر از آنکه دلال قدرت باشد، یک موسس متکی بر خود و موثر است که دوست دارد پیامهای صنفی به این و آن بدهد. میگویند در کتاب جدیدش «مردان صنعت خودرو در برابر حسابدارها: نبردی بر سر روح کسب و کار آمریکایی» پیامی دارد که به شنیدنش میارزد. لوتز میگوید برای رشد دوباره اقتصاد
ایالات متحده نیاز داریم ام.بی.ایها را کنار بزنیم و بگذاریم مهندسها کار را پیش ببرند.
استدلال اصلی لوتز این است که مدیران اجرایی محصولمحور بهترین خدمات را به کمپانیها، سهامداران و مصرفکنندگان ارائه میدهند.
لوتز در کتاب خویش بهشکل کنایهآمیزی به روزهای طلایی جی.ام در دهه 60 از نظر طراحی و تکنولوژی اشاره میکند و تا اشغال این کمپانی در اواخر دهه 70 توسط گروههای ام.بی.ای پیش میرود. مدیران اجرایی که زمانی عمدتا از دل مهندسی بیرون میآمدند، این بار از دل علوم مالی ظاهر شدند. نتیجه امر طیفی از چالشهاي جدی (مدیران به تولید محصولات «پست» پایان بخشیدند، زیرا مشتریان «انتخاب دیگری نداشتند») تا خندهدار (زیرسیگاریهای کادیلاک که باز نمیشدند، زیرا طبق تعهدات شرکتی آن را برای کار در 40 - فارنهایت ساخته بودند) بود. تصور این صحنه خیلی آسان است که لوتز بهعنوان یکی از مردان صنعت خودرو کلاه ایمنیاش را بر میدارد و بر سر مدیر خط تولید ـ که از ترس دولا شدهـ داد میزند: «خوب، مشتریانمان در داکوتای شمالی خیلی خوشحال خواهند شدو زير سيگاريهاي ما در 40 - درجه كار ميكند.»
صنعت خودرو واقعا نماینده هولناکی از گرایش به مدیریت کوتاهمدت و (بهشکلی کوتهنگرانه) مبتنی بر ترازنامهها است که کسبوکار آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است.
در نخستین نیمه قرن بیستم، غولهای صنعتی همچون فورد، جنرال الکتریکز، ای.تیاند تی و بسیاری دیگر بهشدت مشتریمحور بودند. آنها بسیاری از زمان و پولشان را خرج استفاده از تکنولوژیهای جدید میکردند تا بهترین محصولات و خدمات ممکن را، فارغ از هزینههای توسعه، تولید کنند. ایده این بود که اگر کالا را بهتر بسازی، مشتریهایش سر خواهند رسید و سر هم رسیدند.
پاندول این ایده در دوران پس از جنگ شروع به نوسان کرد، وقتی روبرت مکنامارا، فارغالتحصیل دانشکده بازرگانی هاروارد و «بر و بچههای تیز و فرزش» بهخاطر استفاده از مدلکردن ریاضیاتی، نظریه بازی و تحلیل آماری پیچیده برای شرکتهای ارتشی هوانیروز مشهور شدند؛ آنها این چیزها را برای کارهایی مثلِ بهبود زمانهای انتقال سوخت و برنامهریزی بهینهتر حملات هوایی انجام دادند.
مکناراما که بعدتر رییس فورد شد، تراکمبخشیهای عددی بسیاری را به جهان کسبوکار وارد کرد و بهزودی این ایدهاش که «اگر بتوانی اندازهگیریاش کنی، میتوانی مدیریتش کنی» مسلط شد ــ چیزی که شگفتآور هم نیست. تا اواخر دهه 1970، ام.بی.ای ها در حال پیشرفت و شکوفایی بودند و مهندسان به اتاقهای عقبی
فرستاده شدند.
این حرف بدین معنا نیست که ام بی ایها، این بچهبازیهای تیز و فرز کسبوکار آمریکایی، هیچ اثر مثبتی رقم نزدهاند؛ چیزهایی مثل مراکز فعالیت لژستیک فدرال اکسپرس با آن ابربهینگی و سرتاسر صنعت مشاوره از دل فعالیتهای آنان بیرون آمدهاند، اما در نهایت، جابهجا کردن عددها اینوروآنور تنها به همین کارها میآیند. در بلند مدت، باید محصولات و خدمات واقعی خلق کنید یا آنها را بهبود ببخشید تا رشد کنید.
در ایالات متحده، رشد صنعت مالی صرفا گرایش به مدیریت مبتنی بر ترازنامهها را شدت بخشیده است. شرکتهای سرتاسر زمین، اما بهطور خاص ایالات متحده، جایی که بخش بانکداری بیشترین قدرت را در چنگ دارد، تحت فشارهای مهیب کوتاهمدت هستند تا ترازنامههایشان را هر سه ماه یک بار بسازند.
این امر اغلب به برنامهریزی واکنشی و نه تیزهوشانه میانجامد: وادارکردن مهندسانی که از همه بالاتر حقوق میگیرند به بازنشستگی، حتی اگر بهترین مهندسان باشند و کاهشدادن هزینههای حقوقهای پرداختی در سرتاسر بخشها، بهجای آنکه در بخشهایی سرمایهگذاری کنی که آن چیز نوی نو را داخل بازار میفرستند.
جالب است بدانیم آن حوزه واحدی که اقتصاد آمریکا در حال افزودن شغل و افزایش قابلیت تولید و ثروت به آن است، همان حوزهای است که شدیدتر از همه دیگر حوزهها بر محصول و مشتری متمرکز است: سیلیکون ولی! و آن شرکتی در بزرگراه 101 که بهتر از دیگر نمونهها این نکته را روشن میسازد، اپل است. تنها باری که اپل واقعا طرح و برنامههایش را باخت، همان زمانی بود که ام.بی.ایها را بر سر کار گذاشت. تا وقتی که استیو جابز ترکتحصیلکرده پشت رول است، مشتریها (و سهامداران)خوشحالند.
دلیلش نیز آشکارا همانی است که لوتز در کتابش پیش کشیده: «کفاشیها را باید کفاشها راه ببرند و شرکتهای نرمافزاری را آدمهای نرمافزار.»
با این حال، بهرغم جستوجوهای بسیار برای یافتن ارزش یک ام.بیای پس از بحران مالی درون اجتماع بازرگانی، هنوز هم دانشکدهها پشت سر هم ام.بی.ای تولید میکنند. در این کشور، در آیندهای نهچندان دور از ذهن، تعداد متخصصان مالی خیلی خیلی بیشتر از تعداد مهندسها خواهد بود، اما همین امر در مورد چین نیز به زودی صادق خواهد بود، جایی که طبق برنامههای دولتی در چند سال آینده 40 مرکز آموزش عالی بازرگانی جدید افتتاح خواهند شد. همان طور که لوتز به طنز میگوید: «این بهترین خبری است که طی این سالها شنیدهام.»
منبع: تايمز
ماخذ:دنیای اقتصاد
تهیه شده در: پنگان