مديرعامل كنترل كيفيت هواي تهران گفت: منطقه 6 پرسروصداترين و 22 كمسروصداترين منطقهها هستند.
دكتر
يوسف رشيدي در گفتوگو با ايسنا، با اشاره به آخرين سنجش ميزان آلودگي
صوتي در تهران گفت: بر اين اساس مناطق 6، 10، 11، 7 و 12 پرسر و صداترين
مناطق پايتخت هستند كه علت عمده آن تردد بيشتر خودروها به دليل تمركز مراكز
درماني، آموزشي، اداري و تجاري در اين مناطق است.

مهرداد فضیلت
نوع استراتژی: فردی، بازاریابی.
در استراتژی اول، در مورد هتلها و تلاش آنها برای ترغیب مشتریان به استفاده مجدد از حولهها مطالبی بیان شد.
در آن استراتژی راههای استفاده از تایید اجتماعی، اجبار اجتماعی و... بیان گردید و گفته شد که چگونه میتوان از این اصول برای ترغیب دیگران استفاده کرد.
در ادامه تحقیقات قبلی برخی هتلها از برخی مشوقها برای ترغیب بیشتر مشتری به همکاری با هتل استفاده کردند. به این صورت که در اتاقهای هتل کارتهایی قرار دادند که روی آن نوشته شده بود «در صورت استفاده مجدد از حولهها درصدی از هزینه صرفه جویی شده برای حفظ محیط زیست اختصاص داده میشود».

نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش : پانزدهم
در بخش
پیش با تکنیکهایی آشنا شدیم که برای گوش دادن به طرف مقابل در مذاکره باید
آنها را مد نظر قرار داد.اما گوش دادن کافی نیست، باید بتوان دیدگاههای
طرف مقابل را به رسمیت شناخت. این بخش به این موضوع میپردازد.

مترجم: رویا مرسلی
سازمانها، بیشتر منابع استخدامیخود را صرف جستوجو و ارزیابی متقاضیان خارج از سازمان میکنند. اما وقتی لازم است که یک پست سازمانی را پر کنید، مقرون به صرفهترین و عملی ترین روشی که میتوانید به کار گیرید این است که فردی را از درون سازمان استخدام کنید.
در واقع، بیشتر استخدامها در شرکتها به صورت داخلی انجام میشود. هنوز هم در شرکتها به جای اینکه از مصاحبههای داخلی به عنوان فرصتی برای دریافت اطلاعات واقعی استفاده شود، فقط در حد یک چكليست براي كارهاي مربوط به استخدام با آن برخورد میشود.
اغلب تصور میشود، اگر آن شخص را از قبل میشناسیم، دیگر چه چیز بیشتری برای دانستن باقی میماند؛ که رویکردی اشتباه است. اگر مصاحبههای داخلی به خوبی هدایت شوند، میتوانند دیدگاههای جدید ارزشمندی برای یک متقاضی مشخص به همراه داشته باشند.
ایران، پارسیان و البرز برترین بیمههای ایرانی
نشریه بنکر در جدیدترین شماره خود و در بخش معرفی ۵۰۰ موسسه
مالی اسلامی جهان، شرکتهای بیمه را نیز رتبهبندی کرد. به گزارش پایگاه
خبری اعتبار، در این رتبهبندی، بیمه ایران رتبه ۹۱، بیمه پارسیان رتبه
۱۴۷، بیمه البرز رتبه ۱۶۱، بیمه کارآفرین رتبه ۱۹۱، بیمه آسیا رتبه ۱۹۷،
بیمه سامان رتبه ۲۴۵ و بیمه اتکایی امین رتبه ۲۸۵ را در سال ۲۰۱۱ کسب
کردهاند.
ارتباط شخصیت و گروه خونی
تا به حال به این موضوع فكر كرديد که شاید گروه خونی افراد در شکل گیری شخصیت آنها موثر باشد؟ در بسیاری از کشورها از جمله ژاپن مردم عقیده دارند که گروه خونی در شخصیت و موفقیت های شغلی نقش دارد و حتی هنگام ازدواج نیز به گروه خونی یکدیگر اهمیت می دهند.در کشورهای غربی نیز معتقدند که گروه خونی افراد، شخصیت آنها را متاثر می سازد و به این ترتیب تفاوت های افراد را تا حدودی به تفاوت های گروه خونی آنها ارتباط می دهند.جالب است بدانید که در جنگ جهانی دوم ، ژاپن سربازان را طبق گروه خونی آنها در یک گردان دسته بندی می کرد. این نظریه ، در نهایت برای هر گروه خونی ویژگی های خاص آن را تعیین می کند:تهیه شده در: وب نوشت پنگان
مترجم: محمدجعفر نظری
پیدایش
سیستمهای پیشنهاددهنده رایانهای که برای کمک به مشتریان در انتخاب یک
یا چند کالا از میان حجم عظیمی از کالاها کمک میکنند، نگرانیهایی را مبنی
بر ایجاد نوعی بخشبندی آسیبزا در جامعه در نتیجه شخصیسازی بیش از حد
منابع اطلاعاتی بهوجود آورده است.
پژوهش تازه وارتون درباره الگوهای خرید مشتریان نشان میدهد که اینطور نیست. یک مطالعه شهودی روی سیستمهای پیشنهاددهنده خرید موسیقی انجام گرفت نشان میدهد که پیشنهاداتی که برای ارائه به علاقهمندان به موسیقی تدوین شده است، در عمل باعث افزایش رویارویی افراد با محصولات تازه و بهبود پیوندهای انسانی میشود.
پژوهشگران در مقالهای با عنوان «آیا دهکده جهانی به قبایل مختلف تقسیم خواهد شد:
«اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت 53 تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت 70 تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال 1327 است. تا سال 1334 کارمند بودم و در شرکتى کار مىکردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقهمند شدم، اما پول نداشتم. تنها دارایىام خانهاى بود که در خیابان شهید مصطفىخمینى به مبلغ 5600 تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگى مىکردیم. اولین ماشیني که در سال 1333 خریدم، یک فولکس به مبلغ 5900 تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مىخریدم و بین نانوا و بقال توزیع مىکردم. سال 1334 تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانى رفتم که کارت بازرگانى بگیرم، اما سنم اقتضا نمىکرد. چون حداقل باید 24 ساله مىبودم.
نایب
ريیس اتاق وقت طبق قانون مىتوانست مرا امتحان کند. مرحوم عبدالله توسلى
مرا پیش او فرستاده بود. یادم نمىرود 20 سوال از من کرد درباره ارز
کشورها، حمل جنس و غیره. من به تمام سوالات جواب دادم و آن نایب ريیس به
معرف زنگ زد و گفت: این باید جاى من بنشیند. 25 سال بعد جاى او نشستم. 2
سال بعد با قسط و تخفیف حجرهاى به مبلغ 4 هزار تومان خریدم و رشته خشکبار
را انتخاب کردم و هنوز بعد از 54 سال در همین رشته هستم.
...
من
تاجرم و اصولى دارم؛ یکى از اصولم این است که هیچ وقت بیش از یک هفتم
تنخواهم را به کسى نسیه نمىدهم تا اگر پولم را خورد باقى پولم محفوظ
بماند. اصل بعدىام این است که سعى کردم هیچ وقت بیش از نصف دارایىام را
نسیه نخرم. اصل دیگر این است که سعى کردم از بانکها وام نگیرم. بانکها
بسیار سراغ من آمدند اما قبول نمىکردم! در نتیجه شب با خیال راحت به خانه
مىرفتم و بدهکار نبودم.
اگر داشتم مىخریدم و اگر نداشتم، نمىخریدم.
سال 55 اگرچه آدم سیاسى نبودم به نجف خدمت حضرت امام(ره) رفتم. رفته بودم
از ایشان اجازه بگیرم که در قم کارخانه بزنم و ایشان هم مرا راهنمایى کرد.
یکى دیگر از اصولم عوض نکردن شریکم است. محمدحسن شمس 50 سال شریک من است و
هنوز هم شریک هستیم. یادم نمىرود در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان
معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، سه جمله نوشته بود: موفقیت
من به این سه جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم
گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این سه جمله اثر زیادى
روى من گذاشت. سعى کردم در تجارتم به این سه جمله متعهد باشم. اینها در
تجارت خیلى مهم است. چون تجارت بىرحم است. تجارت در محیط رقابت بىرحم
است. این شعار هم هست: اگر مىخواهى رقابت کنى باید با چشم بسته بىرحمى
کنی. مىشود البته با رافت و مهربانى کار کنى، اما آنجا که مىخواهى رقابت
کنى نه رافت کاربرد دارد و نه مهربانى باید بىرحم باشى.
…
من از کم
به زیاد رسیدم. مثالش خانههایم است. اولین خانهام را 5600 تومان، دومى
را 33 هزار تومان، سومى را از درخشش وزیر فرهنگ شاه معدوم 140 هزار تومان،
چهارمى را 500 هزار تومان و پنجمى را 140 میلیون تومان خریدم که الان در آن
ساکن هستند. اکثر این خانهها را هنوز دارم آنها را اجاره دادهام و هیچ
یک را نفروختهام. وجوهات شرعى و... مالیاتهایم را دادهام. هرگز با
دارایى چانه نمىزنم. انفاق مىکنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه مىسازم و خدا
به من کمک کرده است. من هیچ مالى در خارج کشور ندارم. فقط دفاترى
درهامبورگ، دبى و لندن دارم که دفاتر تجارىام هستند. من افتخار مىکنم که
میلیاردر هستم. همان خانه 5600 تومانى امروز بیش از 5/1 میلیارد تومان
مىارزد. پس میلیاردر شدن کارى ندارد. خانهاى که 140 هزار تومان خریدم
امروز یک میلیارد تومان مىارزد، خانه دیگرم در خیابان ولیعصر 1300 متر
مساحت دارد و حساب کنید چقدر مىارزد. چرا بگویم گدا هستم؟
...
یک
بار لسآنجلس بودم، نیمهشب و خوابآلود تاجرى از آلمان به من زنگ زد و 200
تن پسته خرید. خوابآلود بودم و فروختم. صبح بیدار شدم و دیدم قیمت پسته
50 هزار دلار فرق کرده است؛ اما نمىتوانستم پسته فروخته شده را ندهم.
صبح
به آلمان پرواز کردم و به دفترش رفتم و گفتم من به تو پسته فروختم و حالا
مىخواهم پسته بخرم. 100 هزار دلار به او دادم و قرارداد تلفنى را کنسل
کردم. یک هفته بعدش را درهامبورگ ماندم. دوباره سراغش رفتم و گفتم حالا آن
پسته را باز مىفروشم و او با 200 هزار دلار تفاوت همان بار پسته را از من
خرید و علاوه بر اینکه ضررم را جبران کردم 100 هزار دلار هم سود کردم! این
خوشقولى اصل تجارت است. به راحتى مىتوانستم بگویم خواب بودم، فروختم.
خب! قرارداد و امضایى که نداریم...». ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

حامد شجاعی*
در
بسیاری از موارد، صاحبان سرمایه یا کسب و کار گمان میکنند برای افزایش
سهم بازار خود و در نتیجه بالا بردن رقم فروش و سود شرکت، باید هزینه و
دردسر زیادی را متحمل شوند.
حال آنکه روشهای ساده و کمهزینهای برای رشد کسب و
کار و افزایش فروش و سود وجود دارد. بسیاری از این روشها، آنقدر بدیهی و
در دسترس هستند که صاحبان کسبوکار از آنها غافل میشوند. از این رو شاید
فهرست کردن این روشها، در قالب پیشنهادهایی ساده و تیتروار، بتواند به
عنوان ابزاری کارآ در جهت تلاش برای بهبود میزان فروش و سود هر کسب و کار
در عین صرف کمترین هزینه، به کار رود.
1- به جای تمرکز بر فروش محصول، بر کمک به مشتری تمرکز کنید
نوشته: ويليام يوري
مترجم: نادر پيروز
بخش: چهاردهم
در بخش
قبل شرح داده شد که برای انجام یک مذاکره کارآ، اولین گام شنیدن صحبتهای
طرف مقابل است. برای انجاماین کار تکنیکهایی وجود دارد که در زیر شرح
داده خواهد شد:

در قلب هر فرآيندي بخشبندي بازار بايد دركي وسيع از مصرفكنندگان يا مشتريان تجاري (بنگاهها) وجود داشته باشد.
سازمانهاي اثربخش در اجراي بخشبندي، قادر به توصيف ويژگيهاي مشتريان خود، نيازهاي آنها به محصول يا رفتار خريد آنها هستند. شناخت مشتريان شامل تصور مشتري از محصولات رقيب، معيارهاي خريد و تصميمگيري، گروههاي مرجع و نقش ديگران نيز ميشود.
شناخت عالي از مشتريان هدفي است كه همه سازمانها بايد به دنبال آن باشند. شناخت صحيح مشتريان اولين گام در جلب رضايت آنها است. منطق تجاري واضحي در قلب اين رابطه وجود دارد. سازمانهايي كه محصولات يا خدماتي را به مشتريان عرضه ميكنند كه مشتريان خواستار آن هستند، قادر به جلب رضايت مشتريان خود خواهند بود. مشتريان راضي احتمال بيشتري دارد كه محصول مورد نياز خود را از سازماني بخرند كه از آن راضي بودهاند كه اين امر منجر به افزايش فروش و سودآوري خواهد شد. اين مسا له به قدر كافي سر راست و واضح است. متاسفانه در عالم واقع، شناسايي و عرضه آنچه كه مشتري ميخواهد چندان ساده نيست. در خيلي از سازمانها اين دشواري با درك ضعيف مديران از آنچه كه براي شناخت عالي مشتري لازم است، تشديد ميشود.

• روسای جمهور اقتصاد را کنترل نمیکنند، اما آنها بیتردید سعی دارند این کار را بکنند. برنامه و دستور کار اقتصادی روسای جمهور را ایدئولوژی پذیرفته شده آنها دیکته میکند، اما چگونگی اجرای برنامهها به دایره مشاوران اقتصادی ريیسجمهور در شورای ملی اقتصاد، وزارت خزانهداری، دفتر مدیریت و بودجه و شورای مشاوران اقتصادی بستگی دارد.
• ريیسجمهور
همچنین از طریق انتصاباتی که در دهها ارگان تنظیمی دولت فدرال شخصا انجام
میدهد، نفوذ فراوانی بر اقتصاد اعمال میکند. برای مثال، تاثیر نهادهای
تنظیمگر بانکی از این طریق نمایان میشود که چه کسی و تحت چه شرایطی
اعتبار به دست آورد، در حالی که وزارت دادگستری و کمیسیون تجارت فدرال
زمینه را برای انجام کسبوکار و رقابت سالم آماده میسازند.
مرگ و
زندگی شغلی روسای جمهور در آمریکا را عملکردشان در حوزه اقتصاد تعیین
میکند. اگر نرخ عدم تایید و افت محبوبیت عمومی روسای جمهور را در کنار نرخ
بیکاری قرار دهید خواهید دید که هر دو کاملا دقیق همراه هم بالا و پایین
میروند. متاسفانه اینکه مسوولیت اقتصاد بر عهده شخصی گذاشته شده باشد به
این معنا نیست که بتواند کاری درباره آن بکند. رشد اقتصادی، نتیجه بیشمار
اقدامات ناهماهنگ از سوی بنگاهها، مصرفکنندگان، نوآوران، سرمایهگذاران و
دولتهای داخل و خارج است. ريیسجمهور شاید موفق شود از طریق کنگره
مالیاتها یا مخارج را کاهش دهد، اما اثری که این اقدام وی بر رشد اقتصادی
میگذارد اغلب زودگذر و فرار بوده و به سختی قابل ردیابی است. فدرال رزرو
تنها ارگان دولتی که فوریترین و مشهودترین نفوذ را بر اقتصاد میگذارد نیز
از جمله نهادهای نسبتا مستقلی است که ريیسجمهور کمترین فشار را میتواند
بر آن وارد سازد.
هر کدام از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات بیوقفه دلیل
میآورند که حزب متبوع آنها ایدههای بهتری برای رشد بیشتر اقتصادی دارند؛
جمهوریخواهان با شعار دولت کوچک و کاهش مالیاتها به تبلیغ میپردازند و
دموکراتها اکسیر مدیریت روشنگرانه اقتصاد را پیش میکشند. حق با کدامیک
است؟ بر اساس یک بررسی که الیوت پارکر از دانشگاه نوادا، در سال 2000 انجام
داد، از سال 1929 به این سو، اقتصاد در دوران روسای جمهور دموکرات سریعتر
از روسای جمهور جمهوریخواه رشد کرده است. کار سختی است که بخواهیم بگوییم
چرا این گونه است، چون نتایج سیاستهای اقتصادی هر ريیسجمهور شاید برای
سالهای سال ظهور و بروز پیدا نکند و نیز به آن نتایجی که قصد کرده بود
نرسد.
برای نمونه، نرخ بالای تورم که جرالدفورد و جیمی کارتر درگیر
مبارزه با آن شدند از اشتباهات لیندون جانسون و ریچارد نیکسون روسای پیشین
آنها ناشی شده بود. سیاست مقرراتزدایی که اغلب به رونالد ریگان نسبت داده
میشود واقعا از دوره کارتر شروع شد. انقلاب اینترنت که اقتصاد را در آخرین
سالهای قدرت کلینتون سرپا نگه داشت به توسعه شبکههای ارتباطی وزارت دفاع
در دهه 1960 ربط پیدا میکند که برای دوام کشور در برابر حمله اتمی تعبیه
شده بود. و انگشت اتهام برای بحران مالی که آخرین سالهای ریاستجمهوری
جورج بوش و نخستین سال دولت باراک اوباما را این قدر خراب ساخت باید به سمت
چه کسی نشانه رود؟ برای یافتن پاسخ باید به فهرست تصمیمات تنظیمی و سیاسی
گسستهای اشاره کنید که قدمتشان به دو و نیم دهه پیش برمیگردد.
در عین
حال، تصمیمات روسای جمهور برای افراد، شرکتها و صنایع اهمیت زیادی پیدا
میکند و اگر این تصمیمات به درستی گرفته شوند، به اقتصاد کمک میکند تا
سریعتر رشد کرده و میوههای آن رشد بین تعداد مردمان بیشتری پخش شود.
همنشینی با روسای جمهور
ريیسجمهور
از دو طریق سیاست اقتصادی را اجرا میکند. یکی از طریق تصمیمات و دستورات
خویش، با کمک شبکهای از مشاوران و دپارتمانهای دولتی و دوم از طریق
آدمهایی که وی مستقیما منصوب میکند تا نهادهای تنظیمی را اداره کنند.
هر
ريیسجمهوری در دولت خود تعداد زیادی کارشناس اقتصادی دارد که میزان نفوذ
آنها به تماس و ارتباط شخصیشان با ريیسجمهور و تمایل ريیسجمهور به گوش
دادن به آنها بستگی دارد. نتیجه این میشود که مشاوران اقتصادی با مشاوران
سیاسی، نمایندگان کنگره و گرایشات خود ريیسجمهور رقابت میکنند تا صدایشان
شنیده شود و اغلب هم موفق نمیشوند. کارشناسان اقتصادی در بین خود نیز
اختلاف نظر دارند. وقتی جورج وارن، اقتصاددان کمتر شناخته شده شروع به
ترغیب فرانکلین روزولت کرد تا آمریکا از استاندارد طلا خارج شود، مشاور
دیگر ريیسجمهور این کار را «پایان تمدن غرب» نامید. اما تاریخ نشان میدهد
که حق با وارن بوده است.
از بین تعداد زیاد نهادهایی که به ريیسجمهور مشاوره اقتصادی میدهند، چهار تایشان بسیار مهم هستند:
1-
شورای ملی اقتصاد. این شورا با حدودبیست و پنج کارمند، یکی از کوچکترین و
در عین حال قدرتمندترین ارگانهای اقتصادی است. بیل کلینتون در سال 1993
این شورا را ایجاد کرد و رابرت رابین را به عنوان نخستین ريیس آن انتخاب
كرد. شورای ملی اقتصاد از تعدادی دفاتر کار در جناح غربی کاخ سفید، هر
توصیه اقتصادی را که از بقیه قوه مجریه میرسد فیلتر کرده و یافتهها و
توصیههای خویش را به ريیسجمهور تقدیم میدارد. با همه اینها، سایر
مشاوران هنوز هم کانالهای ارتباطی با ريیسجمهور دارند. فرض بر این است که
شورای ملی اقتصاد یک واسطه بیطرف بین خزانهداری، دفتر مدیریت و بودجه و
سایر ارگانهای اقتصادی است. اگر چه در عمل، نظرات ريیس شورای ملی اقتصاد
اغلب قدرت بیشتری داشته و گاهی در تضاد با سایر نهادها
در میآید همان
طور که در هنگام ریاست لری لیندسی بر شورای ملی اقتصاد در دوره جورج بوش و
لری سامرز در دوره اوباما هر از گاهی پیش میآید.
2- دفتر مدیریت و
بودجه. دفتر مدیریت و بودجه در خدمت تهیه سیاست مالی و بودجهای ريیسجمهور
است. شغل مدیر این دفتر در این وظیفه خلاصه میشود که راهی پیدا کند تا
رشد عظیم درخواستهای بودجهای با محدودیت درآمد مالیاتی پیشبینی شده جور
دربیاید. این وظیفه هم به معنای وزن دادن به طرحهای پر سر و صدا و هم
غربال کردن بیشمار درخواستهای بودجهای گوناگون از سوی ارگانهای دولتی
است.
یکی از وظایف اصلی مدیر دفتر مدیریت و بودجه این است که به
تقاضاهای دائمی برای بیشتر خرج کردن و کمتر مالیات گرفتن که از سوی کنگره و
سایر ارگانهای دولتی میآید نه بگوید. وال استریت ژورنال یک زمانی گزارش
داد که میچ دانیلز نخستین مدیر بودجه جورج بوش برای اینکه به متقاضیان
دریافت بودجه بیشتر هشدار دهد تلاش ناموفقی کرد تا صدای موسیقی انتظار پشت
خط تلفن خود را به این آهنگ رولینگ استون تغییر دهد که میگوید «همیشه آنچه
را که میخواهی نصیبت نمیشود.» اما این واقعیت همچنان پا برجا است که
مدیران بودجه در همیشه ایام از سوی اولویتهای سیاسی تحت فشار و تنگنا قرار
میگیرند. طی شش سال نخست دولت بوش، شامل دورانی که دانیلز مدیر این دفتر
بود مخارج، دیوانهوار میتاختند بدون این که بیشتر آنها را ريیسجمهور وتو
کند. پیتر اورسزاگ نخستین مدیر بودجه اوباما، اجازه نداد بار مالی ناشی از
هزینههای اصلاحات درمانی به کسری بودجه پیشبینی شده افزوده شود، اما در
جلوگیری از مارپیچ رو به بالای هزینههای درمانی موفقیت اندکی کسب کرد.
دفتر
مدیریت و بودجه همچنین مقررات صادره از سوی سایر ارگانهای فدرال، از
سازمان حفاظت محیط زیست گرفته تا اداره غذا و دارو را غربال میکند. اگر
جایی احساس کند در تدوین یا توجیه یکی از مقررات اشکال و ایرادی وجود دارد
قدرت بازگرداندن آن را دارد. این دفتر همچنین بر جزئیات چگونگی اداره کردن
دولت و خدمات کشوری
نظارت میکند.
3 - شورای مشاوران اقتصادی.
شورای مشاوران اقتصادی، مغز متفکر و اتاق فکر درونی ريیسجمهور است. این
شورا حاصل قانون اشتغال 1946 و باور آرمانخواهانه آن دوره است که با
اقتصاد خوب میتوان دولت خوبی به وجود آورد. اکثر اعضای این شورا را
اقتصاددانان خانه به دوشی تشکیل میدهد که از دانشگاهها یا محافل پژوهشی
به مدت دو یا چهار سال به آنجا آمدهاند. در بین اعضای سه گانه شورا که یکی
از آنها ريیس است، برخی از مشهورترین اقتصاددانان کشور مثل جیمز توبین،
بورتن مالکیل، آلن گریناسپن، جوزف استیگلیتز، و بنبرنانکه حضور
داشتهاند. این یک گذرگاه غیرحزبی برای بسیاری از خوشآتیهترین
اقتصاددانان کشور بوده است. پل کروگمن و لری سامرز اگر چه هر دو دموکرات
بودند، برای مارتین فلدستین کار میکردند که ريیس شورای مشاوران اقتصادی
ریگان از حزب جمهوریخواه بود.
قرار بر این است که شورای مشاوران
اقتصادی نظرات اقتصادی کارشناسان را هر اندازه که ناراحتکننده باشد به
ريیسجمهور انتقال دهد. وقتی کریستینا رومر، نخستین ريیس شورای مشاوران
اقتصادی اوباما درباره اعداد وحشتناک اشتغال قبل از اینکه اوباما قدرت را
تحویل بگیرد به وی گزارش داد، اوباما به کریستینا گفت: «تا اینجا که این
تقصیر شما نیست.» همچنین از شورا انتظار میرود که اجازه ندهد باورها و
اندیشههای بد و نادرست اقتصادی آفتابی شوند. نفوذ و قدرت شورای مشاوران
اقتصادی شبیه همه ارگانهای دولتی، بستگی به این دارد که چقدر ريیسجمهور
برای آن ارزش قائل شود. جان کندی ایمان زیادی برای نظرات والتر هلر، ريیس
شورای مشاوران اقتصادی خود قائل بود. از طرف دیگر، هشدارهای پیوسته فلدستین
درباره کسری بودجه باعث شد محبوبیت وی در کاخ سفید چنان پایین آید که
دونالد ریگان وزیر خزانهداری ریگان یک بار توصیه کرد گزارش اقتصادی سالانه
فلدستین در سطل زباله انداخته شود.
4- خزانهداری. نهاد خزانهداری که
در نخستین نشست کنگره آمریکا در سال 1789 ایجاد گردید، قدیمیترین و
بیتردید معتبرترین اداره دولت فدرال و تنها ادارهای است که خط ارتباطی
مستقیمی به کاخ سفید دارد. وزرای خزانهداری در بین اعضای کابینه همیشه
جایگاه والایی داشتند که نخستین آنها الکساندر هامیلتون بوده است.
مسوولیتهای رسمی خزانهداری کاملا پیش پا افتاده و ساده هستند: ارگانی که
مالیاتها را جمعآوری کرده و بدهی ملی را مدیریت میکند.
وظیفه اصلی
وزیر خزانهداری به صورت غیررسمی، سخنگوی اصلی اقتصادی دولت و حقیقتا کشور
بودن است. میزان نفوذ او در عمل متغیر است. او برخی اوقات معمار اصلی سیاست
اقتصادی دیده میشود و در سایر موارد کسی که محورهای بحث و صحبت در کاخ
سفید را بازگو میکند.
اما در رقابت برای رساندن پیام به ريیسجمهور،
وزیر خزانهداری برتریهای باورنکردنی دارد: حجم انبوهی از کارشناسان ستادی
و کارکنان میزهای مختلف و فهرستی از وزرای مالیه و بانکداران مرکزی سراسر
جهان. مدیران بودجه جهان هیچ گونه رسمی مشابه نشستهای منظم وزرای مالیه
اطراف جهان ندارند. وزیر خزانهداری آمریکا سخنگوی رسمی در رابطه با ارزش
دلار است و معاملهگران بازار به سخنان وی گوش میسپارند، مثل پرزهایی که
به لباسهای وی چسبیدهاند.

نویسنده: ویلیام یوری
مترجم: نادر پیروز
بخش سيزدهم
اغلب
اوقات مذاکرات به این نحو پیش میروند: گروه الف مواضع خود را طرح میکند.
سپس گروه ب که تمام حواس خود را روی مواضع خودی متمرکز کرده است، بدون
توجه به صحبتهای گروه الف دیدگاه خود را بیان میکند.
لذا گروه الف بعد از شنیدن صحبتهای گروه ب تصور میکند که گروه ب نسبت به مواضع آنها کاملا بیتوجه بوده است، پس بلافاصله شروع به تکرار مواضع قبلی خود میکنند. دوباره همین اتفاق در مورد گروه ب میافتد و آنها هم مواضع خود را تکرار میکنند. ناگهان ما با گفتوگوی میان ناشنوایان مواجه خواهیم بود. به قول شخصی در یکی از داستانهای آندره گاید «همه چیز قبلا گفته شده است. اما چون هیچ کس به آن گوش نمیکند ما ناچاریم مرتبا به عقب باز گردیم و از اول شروع کنیم.»
اگر از ابتدا به صحبتهای طرف مقابل گوش دهید فرصت قطع این سلسله گفتوگوهای یک طرفه را خواهید داشت.

مترجم: فرهاد امیری
چند سال قبل در یک شرکت سازنده عظیم صنعتی، روی پروژهای مربوط به یک فرآیند مهندسی معکوس کار میکردمپروژه ماهها به طول انجامید و به نظر میرسید همهچیز خوب پیش میرود. آن وقت، شخصی که نام مستعار «هک» را روی آن میگذارم، داخل پروژه شد. وظیفه او تهیه گزارش برای یکی از مدیران بود. هک از همان اول با دید منفی به داخل پروژه آمد و بعد از چند هفته توانست مدیر مزبور را قانع کند که باید پروژه را تعطیل کرد. آن روز تیم پروژه وسایلش را جمع کرد و از آنجا رفت. وقتی دوباره به آن پروژه نگاه میکنم، میبینم که اگر هک را زودتر درگیر پروژه کرده بودیم، شاید میتوانستیم تغییراتی اساسی در جهتگیری آن اعمال کنیم. به این ترتیب میتوانستیم پروژه را با انتظارات مدیریت همسوتر کنیم و از اتلاف این همه زمان و پول بر سر آن جلوگیری کنیم. شاید هم قضیه کلا بر عکس باشد. شاید هک صرفا آن کسی است که ناگهان به پروژهتان آمده و موجب شده است كه همه چیز از هم بپاشد. شاید تعطیلکردن پروژه تصمیم نادرستی بوده باشد. و البته شاید هم تصمیم درستی بوده؛ زیرا پروژه نیاز جمعی مصرفکنندگان را پاسخ نمیداده است. فارغ از اینکه تصمیم درستی بوده است یا نه، باید حواستان باشد چه کسی درگیر پروژهتان میشود. باید کسی را درگیر پروژه کنید که به شکلی بهتر موفقیت آن را تضمین کند و علیه هدررفتن و ناکامماندن پروژهای مناسب گام بردارد.
پس اجازه بدهید درباره آدمها یا ذینفعهایی سخن بگوییم که در پروژه نقشی بر عهده ندارند، اما میتواند بر برونداد آن تاثیر بگذارند. به نظر من و بر اساس تجربیاتام، میتوان ذینفعها را به دو گروه تقسیم کرد: ذینفعهای مشتری که شما به آنها کمک میکنید و ذینفعهای تامینکننده که به شما کمک میکنند. ذینفعهای مشتری اساسا اغلب همراه با مدیریت مربوط به ایشان بدل به مشتریان شما میشوند. در پایان آنها محصول نهایی شما را داوری و ارزیابی خواهند کرد. ذینفعهای تامینکننده شما میتوانند انواع گوناگونی داشته باشند. پرسنل پشتیبانی فنی، مشاوران، و عرضهکنندگان خارج از قرارداد نرمافزارها، همگی نمونههایی از ذینفعهای تامینکننده هستند. وقتی به طراحی پروژه خود میپردازید، باید درباره نوع کمک مورد نیاز خود فکر کنید و ذینفعهای تامینکننده مناسب خویش را فهرست نمایید.
مهرداد فضیلت
نوع استراتژی: فردی
در يكي از مطالب گذشته (استراتژی
۱۱) در مورد اصل عمل متقابل (Reciprocation) توضیحاتی داده شد. به طور
مختصراین اصل بیان میدارد که اعمال ما میتواند موجبایجاد اعمال متقابل و
عکس العمل در فرد مخاطب شود. ازاین اصل به عنوان روشي برای ارائه خدمات
به مشتریان بالقوه و برای جذب آنها در آینده توسط تیم بازاریابی صحبت شد.
دراینجا در مورد روشهایی برای استفاده بهینه ازاین اصل برای ایجاد
وفاداری مشتری صحبت میشود.

شما به عنوان یک مدیر چقدر در پرسیدن سوال مهارت دارید؟ تجربه من نشان میدهد، اکثر مدیران بهاین موضوع فکر نمیکنند.
حتي در فهرست قابلیتهای مدیریتی، موردی به نام «توانایی پرسیدن سوال» را پیدا نمیکنید، به علاوه در مدارس کسب و کار یا برنامههای آموزشی مدیران، بخش آموزشی مشخص و مجزایی به نام توانایی پرسیدن سوال وجود ندارد. اما پرسیدن سوالات به طور مؤثر، بخش مهم و اساسی شغل مدیریت به حساب میآید و مهارتی است که کمی تمرکز بیشتر روی آن میتواند ارزشآفرین باشد.

خودروی هوندا سیویک که با گاز طبیعی کار ميکند به عنوان برترین خودروی سبز سال 2012 میلادی انتخاب شد. این خودرو که عنوان سبزترین خودروی سال را یدک ميکشد در سال 2011 میلادی تولید شده است؛ ولی عرضه آن در نیمه دوم دسامبر سال جاری آغاز ميشود. مصرف سوخت در این خودرو 30 درصد کمتر از دیگر خودروهای گازسوز دنیا است و به همین دلیل آلایندگی کمتری هم ایجاد ميکند. هوندا انتظار دارد با عرضه این محصول بتواند درآمد و سودآوری بیشتری به دست آورد و بخش بزرگی از مشکلات مالی ناشی از سالهای بحران را پشت سر بگذارد.ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مترجم: رویا مرسلی
در حالیکه سیاستمداران و اقتصاددانان در صدد حل مشکل بیکاری در آمریکا هستند، مدیرانی که استخدام نیروهای جدید را از سر گرفتهاند با مشکل دیگری روبهرو شدهاند: چگونه باید کارمندان بیش از حد واجد شرایطی را که به دفترشان پا میگذارند، مدیریت کنند.
منطق عمومی میگوید باید از استخدام چنین افرادی پرهیز کرد. اما در دسترس بودن بی سابقه استعدادهای فوقالعاده که در نتیجه رکود اخیر ایجاد شده است و تحقیق درباره موفقیت این متقاضیان ممکن است این تصور را تغییر دهد.
متخصصان چه میگویند
نویسنده: ویلیام یوری
مترجم: نادر پیروز
بخش دوازدهم
«برخورد
رودررو با تعصبات و احساسات ندرتا توصیه شده است. به جای آن بهتر است تا
طرف مقابل را آرام کنید تا زمان مناسب برای مبارزه با آنها را به دست
آورید. دریانوردی با باد مخالف را باید آموخت تا باد در جهت مطلوب بوزد.»
کارل هوپفنر، مدیر مالی باشگاه بایرن مونیخ در صحبتهایی اعلام کرد که این تیم آلمانی در طول فصل 11-2010سود کرده است.

مجله موتور ترند(Motor Trend) خودروی فولکس واگن پاسات را به دلیل طراحی و مهندسی پیشرفته، بازده و ایمنی بالا و عملکرد مناسبش به عنوان خودروی سال 2012 انتخاب کرد.
این محصول در نمایشگاه لس آنجلس به عنوان خودروی برتر سال 2012 انتخاب و جایزه آن به جاناتان برانینگ، مدیر فولکس واگن آمریکای شمالی اهدا شد.پاسات توانست در رقابت با 34 مدل جدید یا کاملا باز طراحی شده مقام اول را کسب کند. جاناتان برانینگ در این مورد گفت: فولکس واگن برای دریافت این عنوان به خود ميبالد. این خودرو دارای سه نسخه متفاوت S،SE و SEL است و قیمت آن از 19 میلیون و 995 دلار آغاز ميشود.ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
این ستون مثالهایی ساده از کاربرد آموزههای اقتصاد
در زندگی روزمره است و نشان میدهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم
اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك ميكند.

مطالعات اخیر
تاییدکننده این ایده هستند که «کمتر بیشتر است.» در اینجا به بررسی این امر
میپردازیم که چرا کار کردن با مشتریان کمتر میتواند به کارکرد بهینه
شرکت شما کمک کند.
هلنا ایلی رنکو، استاد یار کارآفرینی بالینی در دانشکده مارشال بازرگانی در دانشگاه USC، در اواخر دهه 90 مشغول انجام تحقیقات درجه دکترای خود در فنلاند بود که گرایش جدیدی را در میان شرکتهای تازه تاسیس مخابراتی در فنلاند مشاهده کرد: به جای اینکه این شرکتها به دنبال مشتریان متعدد برای رشد و توسعه خود باشند، به نظر میرسید تمام آنها مصرانه در پی برقراری معاملات خود با یک شرکت پیشرو در صنعت، یعنی شرکت نوکیا بودند. در همان زمان، شرکتهای جوان نگران استراتژیهای رشد خود بودند. ایلیرنکو میگوید: «آنها از اینکه تمام توجه خود را معطوف یک شرکت میکردند نگران بودند.»
و حقیقتا، چرا میبایست همه چیز را به یک مشتری بزرگ اختصاص داد، صرف نظر از اینکه آن مشتری چقدر بزرگ باشد؟