اکثر کمپانیها دارای استراتژی مشخصی نیستند، البته من آمار دقیقی برای اثبات نظریه خود ندارم (البته اگر فرض کنیم که به دست آوردن چنین آماری ممکن باشد). اما من کمپانیهای زیادی را بررسی کردهام

لارنس ربینیاک، استاد مدیریت وارتون، با طرح این سوال که آیا میر میتواند در نهایت ناجی سحرآمیز
كسبوكارهاي كوچك
مترجم: مریم رضایی
منبع: Entrepreneur
مدیرانی که فقط اجازه
میدهند اطلاعات مثبت در وبلاگ موسسه آنها به اشتراک گذاشته شود، افرادی
سطحینگر جلوه میکنند که میخواهند نظرات خود را تحمیل کنند. مشتری معمولا
این گونه مدیران را دوست ندارد.

تعدادی از منتقدان آن را تضعیف نام تجاری تعبیر کردند، اما دیگر منتقدان این اقدام اپل را تلاشی سنجیده برای قرار دادن آیپد در جایگاهی همچون جایگاه مَک دانستند: این رایانهها همواره با حفظ نام قبلی ارتقا داده میشوند. در حالی که، ارتقای گوشیهای تلفن همراه اپل با تغییر شماره آن همراه است.
«تعدادی از مشتریان مشخصات جدید محصول را میخوانند، اما همه آنها به نام جدید آن
20 ماهگي «يارانه نقدي»؛ بهانهاي براي تحليل تاثيرات مربوطه:
ارزيابي تبعات اقتصادي/اجتماعي پرداخت يارانه نقدي در يك جامعه روستايي
اصغر پاشازاده*
نمونه موردي: دهستان آزادلو در استان اردبيل
نتايج اين تحقيق آماری، به زبان ساده:
نتايج
اين تحقيق آماري، نشان ميدهد كه در دهستان مورد بررسي (دهستان آزادلو در
استان اردبيل)، پرداخت يارانه نقدي، تاثيرات اقتصادي و اجتماعي زير را به
دنبال داشته است:
گروه تاريخاقتصاد- آنچه ميخوانيد بخشياز متن نامهاي است كه ذكاءالملك
فروغي در 17 دسامبر سال 1919 به وقارالسلطنه نوشته و طي آن به قرارداد 1919
ايران و انگليس انتقاد كرده است. براساس قرارداد 1919 تمام امور كشوري و
لشكري ايران زير نظر مستشاران انگليسي و با مجوز آنان صورت ميگرفت:
يكي از وظايف مديريت بازاريابي اداره كردن انواع تقاضاست. از آنجاكه در
اثر مرور زمان، تقاضاي مشتريان تغيير ميكند، مديريت اين تقاضا براي نيل به
هدفهاي شركت امري ضروري است.
آل ريس، استاد و نويسنده پرآوازه حوزه بازاريابي است. او در سال 1994 به
همراه دخترش، لورا موسسه مشاوره ريساندريس را در نيويورك تاسيس كرد. سه
سال بعد و در سال 1997 اين موسسه به آتلانتا در جنوب شرق آمريكا نقل مكان
كرد و هماكنون در اين شهر به فعاليت خود ادامه ميدهد.
هم ساختار پدرسالاری رژیم پهلوی که روابط قدرت را به شکل عمودی تعیین میکرد و هم ساختار افقی قدرت بین نخبگان و عوامل سیاسی مانع از رشد و توسعه یک اقتصاد ملی و شکوفا بود. از همین رو حتی اگر شاه و عوامل سیاسی او قصد ایجاد رشد و توسعه در نهادهای اقتصادی و خروج از بحرانهای سیاسی و اقتصادی را داشتند، این موضوع تحتالشعاع ساختار قدرت قرار میگرفت. بحرانهای ناشی از اصلاحات ارضی، استقراض خارجی، بیکاری، تشتت سیاستهای تجاری، رقابتهای سیاسی نخبگان، ناهماهنگی سازمانها و وازتخانههای حوزه اقتصاد و تجارت، عدم سرمایهگذاری خصوصی و… سرانجام باعث شد که رژیم شاه به تاسیس وزارت اقتصاد در سال ۱۳۴۱ شمسی با وزارت علینقی عالیخانی مبادرت کند. این اقدام نه تنها موسسههای اقتصادی دولتی و خصوصی را متاثر میساخت بلکه بر قدرت سیاسی و اقتصادی درباریان و دیوان سالاران رژیم پهلوی نیز تاثیر مستقیم داشت. از همین رو با قدرت گرفتن وزارت اقتصاد و ایجاد یک نهاد قدرتمند بوروکراتیک در امر سیاستگذاری صنعتی و تجاری، به محض بهبودیافتن ترازهای مالی دولت و افزایش درآمدهای نفتی، شاه، زمینههای استعفای عالیخانی و سپس انحلال وزارت اقتصاد را فراهم ساخت. به این ترتیب نظام سیاسی دوران پهلوی نشان داد که حتی شکوفایی اقتصاد ملی تحتالشعاع خدمت به علایق سیاسی حکومت پدرسالارانه شاه و خاندان و خادمان اوست. ولی نصر، استاد دانشگاه قاهره در این مقاله به مساله بحران ساختارهای اقتصادی در دولت پهلوی پرداخته است.
***
در سال ۱۹۶۳ وزارت اقتصاد (به طور
مستقل) تاسیس شد و با وزارت علینقی عالیخانی که تحصیلکرده فرانسه بود،
عملکرد مثبتی در توسعه اقتصادی، ایجاد بخش خصوصی و طبقه متوسط کشور داشت.
این وزارتخانه به ثبات اقتصادی اعتبار داد، سرمایهگذاران را امیدوار کرد و
برنامه صنعتی شدن را نهادینه کرد؛ به طوری که هر ناظری آن را یک انقلاب
صنعتی کوچک مینامید؛ ولی این مساله، مخالفت برخی گروهها و کشورها را
علیه وزارت اقتصاد و سیاستهای عالیخانی به همراه داشت که از آن جملهاند:
۱- دربار و اعضای سلطنتی، دوستان محفلی شاه و هویدا و طبقات تجاری سنتی و افزونخواهان، چرا که قدرت آنها را کاهش داد.
۲- انحصارطلبان و بازرگانان یا همان صاحبان منافع، به دلیل اینکه واردات را محدود کرد.
۳-
سیاستهای اقتصاد عالیخانی مخالفت آمریکا را برانگیخت؛ چرا که وی رابطه
اقتصادی مثبتی با بلوک شرق برقرار کرده بود. چنانکه ذوبآهن اصفهان نتیجه
سیاستهای عالیخانی بود.
۴- مخالفت طبقه پایین، با این توضیح که
سیاستهای وزارت اقتصاد باعث ایجاد یک طبقه از نخبگان صنعتی جدید مثل
خیامیها و لاجوردیها شد که این مساله پیامدهای سیاسیای داشت که
آشکارترین آن، کمک به توسعه اقتصادی نابرابر و تغییر نابرابری از سال ۱۹۶۰
به بعد بود.
این مخالفتها باعث استعفای عالیخانی شد و هوشنگ انصاری جانشین او شد که عملکرد بسیار متفاوتی با او داشت. در سالهای
۱۹۶4
- ۱۹60 آشوب سیاسی در ایران به وجود آمد؛ به همین خاطر رژیم حاکم، ائتلاف
طبقات مالک را از طریق اصلاحات ارضی از بین برد. این تحول سیاسی،
بیثباتیها را به دلیل واکنش به تحول اقتصادی اواخر دهه ۱۹۵۰ تسریع کرد.
دولت قرارداد معینی را با صندوق بینالمللی پول (IMF) بست که اقتصاد را به
رکود اقتصادی طاقتفرسا و بحران موازنه پرداختها در طول سالهای ۱۹62-
۱۹60 هدایت کرد.
سیاستهای دولت بعدی باعث کاهش سریع میزان سرمایهگذاری
شد. حکومت سعی کرد رشد را از طریق وامهای خارجی بالا ببرد؛ به همین دلیل
در پایان سال ۱۹۶۲ حدود ۱73 - ۱60 میلیون دلار قرض خارجی داشت. در دسامبر
۱۹۶۲ معیارهای ثابتی جهت حمایت از سرمایهگذاری خصوصی تعیین شد. با این
وجود، سرمایهگذاری خصوصی افزایش نیافت.
به هر حال، بحرانهای اقتصادی
قبل از برنامههای ثابت ادامه یافت. بیکاری بیشتر شد و باعث تنش سیاسی در
آن زمان شد. شایعات زیادی که رژیم را تهدید میکرد، زودتر از موعد به وقوع
پیوست. این مسائل شاه را متقاعد کرد که نمیتواند از عهده یک بحران
اقتصادی طولانی مدت برآید، به ویژه از عهده اصلاحات ارضی که با تضاد جدیای
روبهرو شده بود. عمق بحران اقتصادی و تاثیرش بر سیاستهای ملی، نخبگان
سیاسی را به سرعت متقاعد کرد که رشد اقتصادی به دلیل حیات رژیم، ضرورت
دارد.
در سالهای ۱۹62 - ۱۹۶0 شرایط سخت صندوق بینالمللی، کشمکش را
میان سیاستگذاران اقتصادی ایران به وجود آورد که از یک سو، اختلاف شدید در
دولت و بین وزارتخانههای بازرگانی، دارایی و کشاورزی و از سوی دیگر،
اختلاف میان سازمان برنامهریزی و وزارت صنایع و معادن بر سر سیاستهای
تجاری و توسعه را دامن زد.
رقیبان بر سر این موضوع اختلاف داشتند که
چطور نقش تعرفهها را در برنامهریزی تفسیر کنند. گروه نخست به خصوص وزارت
بازرگانی کاربرد تعرفهها را به عنوان یکی از منابع دولت مطلوب میدانست؛
در حالی که سازمان برنامهریزی و وزارت صنایع تعرفهها را به عنوان راهی
برای افزایش صنعتی شدن و پایین آوردن کسری مالی تلقی میکرد. این اختلاف
اصولی در سیاست تجاری به یک مجادله در مورد هزینهها در سالهای ۶8 - ۱۹۶7
و ۶3 - ۱۹۶2 تبدیل شد.
مطلوب وزارتخانههای بازرگانی و دارایی این بود
که چنین طرحی حذف شود تا تضاد بر سر توسعه کاهش یابد؛ از این رو، طرح
پروژههای موقتی را جایگزین آن کردند که بر اساس آن مقرر شد پروژهها توسط
موسسههای دولتی اداره شود تا این اختلاف مرتفع شود. در همین راستا قضیه
طراحی گسترده تحولات صنعتی جهت بهینهسازی صنعتی و رشد منتفی شد.
سازمان
برنامه، هزینههای گسترده توسعه را به امید رقابت با کسریهای بودجه قبول
کرد. این سازمان همچنین تصمیم گرفت تا بر طرح تمرکز کند و نظارت مستقیم بر
رشد صنعتی را بر عهده گیرد. مدیران سازمان برنامه صفی اصفیا، سیروس سامی،
منوچهر گودرزی، غلامرضا مقدم، خداداد فرمانفرماییان و بهمن آبادیان چنین
استدلال میکردند که سیاستگذاری موقتی و برنامهریزی با ترازهای مالیاتی و
اعتباری به زودی در حل بحرانها شکست خواهد خورد؛ چراکه برای این کار
تغییرات ریشهداری لازم است. استدلال آنها بر تمرکز قدرت در یک نهاد
سیاستگذار قدرتمند بود. مجادلههای داغ بین وزیر دارایی، عبدالحسین بهنیا و
متحدش، وزیر کشاورزی، حسن ارسنجانی و مدیر سازمان برنامه، صفی اصفیا
سیاستگذاری اقتصادی را فلج کرد و کابینه را با مشکل مواجه ساخت.
شورای
عالی اقتصاد، با ریاست شاه مجادلههای بیپایانی را بر سر این که چه کسی
باید سیاست اقتصادی ایران را تعیین کند، آغاز کرد. نوع و ماهیت بحثها
ضربهای برای رهبران سیاسی (شاه، وزیر پیشین و دیگر مقامات بلندپایه دولتی)
به شمار میرفت که با فقدان مکانیسمهای قابل توجهی که لازمه رشد اقتصادی
بودند، روبهرو شدند. همچنین به نظر میرسید که نزاع بین موسسههای دولتی،
خطرات سیاسی نیز به دنبال داشته باشد. به هر حال، این بحثها رشد اقتصادی
را به تاخیر انداخت و موجب بحرانهای اقتصادی شد.
واضح بود که
انگیزههای سرمایهگذاران به طور موثری کم شده است؛ به این خاطر که دولت
هیچ سیاست روشنی نداشت و هیچ موسسه مسوولی نیز موجود نبود. کشمکش بین
سازمان برنامه و وزارتخانههای دیگر بر نیاز برخی تغییرات اداری تایید
میکرد تا بحثها محدود شود و وحدت و یکپارچگی به برنامه داده شود. رژیم
حاکم مجبور بود تا جو مناسبی برای رشد و صنعتی شدن ایجاد کند و نظم نهادین
مورد نیاز آن را طراحی نماید. سرانجام بعد از چند ماه بحث و گفتوگو در
سپتامبر ۱۹۶۲ سازمان برنامهریزی در مباحثه پیروز شد. در این هنگام، سومین
برنامه بودجه به جز بخش کوچکی از آن مورد تایید دولت قرار گرفت. محمدرضا
پهلوی با گسترش حوزه سازمان برنامه اظهار کرد که او از توسعه و یکپارچگی
برنامه اقتصادی طرفداری میکند. اگرچه موقعیت سازمان برنامهریزی بر اساس
خواست وی طراحی شده بود تا طرح تحول صنعتی را تنظیم کند وبه سرعت ایران را
به رشد مطلوب برساند.
میراث سازمانی
مشاجرهها باعث ایجاد یک
بوروکراسی کارآ شد و این مساله نیز موجب توسعه سریعی شد که قبل از سال ۱۹۳۰
وجود داشت. در این هنگام عبدالحسین ابتهاج، تکنوکرات تکرو برنامه یکپارچگی
توسعه را به اصلاح بوروکراسی متصل کرد و استقلال سیاستگذاری را از فشار
سیاسی و افزونخواهی آزاد کرد. این مشاجرهها منجر به ایجاد سازمان
برنامهریزی در سال ۱۹۴۸ (و بعدها سازمان برنامه و بودجه) شد که ابتهاج
ریاست آن را در سالهای ۱۹۵۴ - ۱۹۵۹ بر عهده داشت.
ابتهاج، آشکارا مطرح
کرد که یکی از مشکلات رشد در ایران فقدان ساختارهای بوروکراسی مستقل و
شایسته است. با این حال او قادر نبود، شاه و رهبران سیاسی را متقاعد نماید.
محمدرضا پهلوی در ابتدا، استقلال سازمان برنامه را از کابینه و سپس مجلس
پذیرفت و از برنامهریزی آن حمایت کرد. سرانجام او ابتهاج را از قدرت و
مقام سازمان برنامهریزی با نظارت کابینه برکنار کرد و سیاستگذاری را به
سوی افزونخواهی هدایت کرد. هرچند بحرانهای اقتصادی سالهای ۱۹۶۰ - ۱۹۶۲
شاه و رهبران سیاسی را مجبور کرد که دوباره این مساله را بررسی کنند. رژیم
حاکمی که تنها بعد از سه سال، استقلال سازمان برنامه را از بین برد، مجبور
شد تا ایجاد یک سازمان اقتصادی مستقل را مورد بررسی قرار دهد.
ولي نصر
مترجم: حسن شمسيني غياثوند
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نگاهی به استراتژیهای اقتصادی پهلوی دوم-2
عالیخانی و وزارت اقتصاد
نوامبر ۱۹۶۲ اسدالله اعلم، نخستوزیر وقت یک کنگره اقتصادی شامل ۱۲۵
نماینده از موسسههای اقتصادی مختلف برای بحث و گفتوگو در مورد حل
بحرانهای اقتصادی تشکیل داد. به تدریج، نظر اکثریت بر آن شد که
وزارتخانههای بازرگانی و صنایع و معادن برای تشکیل یک وزارتخانه بزرگ در
یکدیگر ادغام شوند. بیشتر آنها به آلمان و ژاپن اشاره میکردند که دارای
عقلانیت تجاری و صنعتی هستند و مجموعه درآمد و پرداخت دولت به وسیله گروه
سیاستگذاری اقتصادی مشابهی کنترل میشود.
![]() |
باشگاه
منچستریونایتد با انعقاد قراردادی 210 میلیون پوندی رکورد حامی مالی در
دنیا را شکست. باشگاه صاحبنام انگلیسی با شرکت جنرال موتورز قراردادی هفت
ساله به ارزش 210 میلیون پوند منعقد کرده و از فصل 15-2014 با لباسهای
منقش به نام این شرکت به میدان میرود. این قرارداد، به طور سالیانه 10
میلیون پوند بیشتر از قرارداد فعلی این باشگاه با AON است.
بر پایه گزارش سان، قرارداد منچستریونایتد با جنرال موتورز به ارزش سالانه 30 میلیون پوند، بالاترین رکورد جذب حامی مالی را به خود اختصاص داده است. پیش از این بارسلونا با «قطر فاندیشن» قراردادی سالانه به ارزش 25 میلیون پوند منعقد کرده بود.
«ریچارد آرنولد»، مدیر بازرگانی باشگاه منچستریونایتد در این خصوص گفت: این یک قرارداد فوقالعاده بلندمدت برای باشگاه است.
ما
فقط 6 هفته با شوورلت شراکت داشتهایم، اما آنها ایدههای خوبی را مطرح
کردهاند که به نفع هر دو طرف است. این قرارداد همچنین به نفع 659 میلیون
هوادار تیم ما در سرتاسر جهان است. تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مردم بریتانیا به خودروهای تولید ژاپن بیش از هر خودروی دیگری اطمینان دارند. براساس نتایج نظرسنجی مجله ?What Car تویوتا، هوندا و لکسوس در صدر این فهرست هستند، سوزوکی و سوبارو در ردههای چهارم و پنجم، و مزدا و میستوبیشی به همراه هیوندای، ساخت کره، مشترکا در رده ششم. از نتایج عجیب این نظرسنجی اینکه بریتانیاییها به لندرور، ساخت انگلستان و خودروهای لوکسی چون آئودی، جگوار و مرسدس چندان اعتماد ندارند و آنها را در میان بدترینها انتخاب کردهاند.
چاس هلت، سردبیر مجله ?What Car، میگوید: «سازندگان ژاپنی از این نظر بسیار موفق عمل کردهاند و این هفتمین سال پیاپی است که هوندا در صدر اتومبیلهای مطلوب بریتانیایی قرار میگیرد.» بر اساس آنچه این مجله منتشر کرده تنها 10 درصد امکان دارد که یک خودروی هوندا طی عمر مفیدش، 3 تا 10 سال، دچار نقص فنی یا هر نوع اخلال در کارکرد شود، در حالی که این رقم برای خودروی شورولت 22 درصد و برای لندرور چیزی حدود 70 درصد است. /تهیه شده در: وب نوشت پنگان

فروشنده موفق،مذاکره را همکاری در جهت کمک به مشتری میداند. ارائه کالا یا خدمات به شیوه سنتی بازار گرمی، به نوعی اتوبانی یک طرفه به سمت مشتری را تداعی میکند که تاثیر چندانی ندارد، چرا که واژهها تکراری و حتی زیان بخش به نظر میرسند. به خاطر داشته باشید در فرآیند فروش، حتی المقدور از عبارات ادبی و تحتالفظی پرهیزکنید.
در بازار گرمی، مشتری احساس میکند با اطلاعات، ایدهها و محصولات فروشنده بمباران میشود که
مترجم: نگار ساسانی
بسیاری از تجار بر این باورند که اجرا از استراتژی
با اهمیتتر است.اما شما نمیتوانید بدون داشتن استراتژیی دقیق و منظم
اجرای شایسته داشته باشید. یک بار شنیدم که تاجری میگفت: «استراتژی همان
ثمره کار است.»
محمدحسين رحمتي*
این ستون مثالهایی ساده از کاربرد آموزههای اقتصاد
در زندگی روزمره است و نشان میدهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم
اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك ميكند.
علیرضا محجوب- خاستگاه اصلی مشروطه؛ یعنی شکلدهی اقتصادی بر پایه تولید
ملی و رفع تسلط خارجی توفیقی نیافت و قبای کهنهای که بر تن اقتصاد بود،
همچنان پوشیده ماند.
![]() |
مترجم: مانا مصباحی
هنگامی که
خوداشتغال هستید یا به عبارتی خود، صاحب کسبوکار هستید،سعی میکنید هر
مشتری و دلاری را به حساب آورید. حال واکنش شما در قبال ارباب رجوعی که از
یک طرف سختگیرند و از طرفی دیگر منبع درآمد کسب و کار شما هستند، چه خواهد
بود؟ آیا میتوانید چنین مشتریهایی را رد کنید یا راه بهتری نیز وجود
دارد؟
همه ما خواهان حذف مشتریهای سختگیر در شرایط مناسب آن هستیم، اما این که بگوییم آیا الان زمان مناسب آن فرا رسیده یا خیر، مشکل است. اما به واقع ارباب رجوعان حق دارند سختگیر باشند، چرا که
رییس مرکز آمار ایران تشریح کرد
جزئیات نتایج سرشماری سال 90
بیشترین رشد جمعیت در بوشهر، کمترین در اردبیل
افزایش شمار خانوارهای یک و دو نفره
نسبت جمعیت مردان به زنان 102 به 100
میانگین سنی ایرانیان حدود 30 سال
دنیای
اقتصاد- زهراواعظ: ريیس مرکز آمار ایران جزئیات نتایج سرشماری عمومی نفوس و
مسکن سال 1390 کشور را تشریح کرد. کاهش نرخ رشد جمعیت

نشان میدهد که تحلیلهای متفاوتی در ارتباط با ملی کردن صنعت نفت وجود داشته و از همان دوره تاریخی برخی روند ملی شدن صنعت نفت را چندان واقعبینانه نمیدانستهاند. اما این طرح دکترمحمد مصدق بود که بهرغم وضعیت بینالمللی و ارزیابی واقع بینانه از توانمندیهای داخلی، با فضای سیاسی اجتماعی آن سالها همخوانی پیدا کرد و به تصویب رسید.
حسین
آبادیان، استاد تاریخ دانشگاه بینالمللی قزوین در مقالهای که در سایت
تاریخ ایرانی منتشر شده تاکید میکند که «آیتالله کاشانی معتقد بود که نفت
ایران متعلق به ملت ایران است و اعلام کرد که قراردادهای تحمیلی در این
مورد ارزش حقوقی ندارد. او با تایید جبهه ملی نیروهای مذهبی را با صفوف
نهضت ملی ایران پیوند داد.
به این ترتیب فضای اجتماعی به نفع ملی شدن
نفت در حال شکل گرفتن بود. در این فضا علی رزم آرا بهعنوان نخستوزیر
برگزیده شد. «رزم آرا برای مهارکردن موج خواستههای مردم برای ملی شدن نفت
به منصب نخست وزیری رسیده بود، او میخواست طرح آمریکايیها را برای تقسیم
سود خالص ناشی از درآمد نفت به صورت ۵۰-۵۰ اجرا کند، طرحی که تا قبل از این
انگلیسیها به شدت با آن مخالفت میکردند. اما رزم آرا موقعی بسیار
نامناسب به نخستوزیری منصوب شد، مردم شعار ملی شدن نفت میدادند و رهبران
هم پشت سر مردم راه افتاده بودند، بنابراین امکان هیچ گونه عقب نشینی نبود.
شعار تنصیف عواید نفتی به صورت پنجاه- پنجاه هم گامی به عقب محسوب میشد،
رهبران نهضت ملی به چیزی کمتر از ملی شدن نفت رضایت نمیدادند، اما واقعیت
این است که معلوم نبود مقصود از ملی شدن نفت چیست؟»
چرایی ملی شدن صنعت نفت؟
با
رد شدن اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در مجلس، نمایندگان در صدد جستن
چارهای برای قرارداد نفت جنوب بودند که در دست بریتانیا بود. گروه اقلیت
مجلس شانزدهم به رهبری مصدق از ملی شدن صنایع در کشورهای دیگر خصوصا
انگلستان مطلع بود. مصدق به خوبی از این موضوع آگاه بود که از لحاظ حقوقی
میتواند از طریق ملی کردن، قرارداد با شرکت انگلیسی را لغو کند.
محمد
علی موحد، محقق و نویسنده کتاب «خواب آشفته نفت» علت ملی شدن صنعت نفت را
در سیاست موازنه مثبت دولت ایران میجوید. به عبارت دقیقتر در صورت دادن
امتیازی به انگلستان امتیازی به شوروی هم میبایست داده میشد. افزون بر
این، او وضعیت قراردهای جدید نفتی در دیگر کشورهای جهان را نیز دخیل
میداند. موحد مینویسد: «دولت شوروی امتیاز نفت شمال را میخواست. وقتی
قرارداد قوام – سادچیکف را مجلس رد کرد برای اینکه موازنه برقرار شود دولت
مکلف شد که در مورد نفت جنوب استیفای حق بکند. استیفای حق مصادف شد با
زمانی که قرارداد اصل پنجاه- پنجاه در ونزوئلا، امضا شد. وقتی این طور شد
عباسقلی گلشائیان [وزیر دارایی وقت] گفت که پنجاه- پنجاه را باید به ما هم
بدهند. هر چه آمریکاییها فشار آوردند که اصل پنجاه- پنجاه را بقبولانند
انگلیسها زیر بار نرفتند.»
از نظر محمد علی موحد «اگر به موقع آنها اصل
پنجاه- پنجاه را پذیرفته بودند، جبهه ملی چیزی بیشتر نمیخواست. جبهه ملی
هم همان را میخواست که گلشائیان میگفت. وقتی انگلیسها زیر بار نرفتند،
مساله نفت سیاسی شد. اعمال نفوذ شرکت سابق نفت هم زمینه کار را به دست
میداد. اعمال نفوذ آنها بیحد بود. نهتنها برای انتخاب نمایندگان مجلس،
که حتی در انتصاب رییسان ادارهها اعمال نفوذ میکردند. در چنین وضعی آنها
همچنان استنادشان به امتیازنامه بود. خب چه جور از امتیازنامه میشد رهایی
جست؟ مصدق به عنوان یک آدم حقوقی زیر بار این حرف نرفت. گفت قرار داد یک
چیز دو طرفه است. یک طرفه که نمیشود لغوش کرد. برای خلاص شدن از
امتیازنامه این راه را پیدا کردند که دیدند در ممالک دیگر صنایع را ملی
میکنند. گفتند شما هم صنعت نفت را ملی بکنید، امتیازنامه خود به خود بلا
موضوع میشود. ملی کردن جزو حقوق حاکمیت هر ملتی است. من در مملکتم تصمیم
گرفتهام که نفت دست بخش خصوصی نباشد. من کاری به قرارداد شما ندارم.»
زمینههای
سیاسی اجتماعی ملی شدن نفت را میتوان تا دهههای پیش از ۱۳۳۰ دنبال کرد.
شکستهای متعدد شاهان قاجار در جنگها و اعطای امتیازات متعدد به شوروی و
بریتانیا و برکناری تحقیر آمیز رضا شاه فرهنگ سیاسی ایرانیان را تحت تاثیر
قرار داده بود و وجدان جمعی ایرانیان برای جبران این سرشکستگیها راه دیگری
میجست. ملی کردن صنعت نفت برنامهای بود که به خوبی با وجدان سرخورده
ایرانیان همخوانی پیدا کرد و آنها را برای دفاع از این برنامه بسیج کرد.
در
میان کارشناسان و تحلیلگران، دیدگاههاي متفاوتی درباره ملی شدن نفت مطرح
است. اما دو دیدگاه عمده، گاه تا مرز تعارض و مناقشه پیش رفتهاند.
یکی
از منتقدان اصلی سیاست ملی شدن صنعت نفت و قهرمان آن دکتر مصدق، دکتر موسی
غنینژاد، استاد دانشگاه صنعت نفت و اقتصاددان لیبرال است.
غنینژاد
در گفت و گو با مجله «مهرنامه» تصریح کرده است که ملی شدن صنعت نفت به
«نتایج مخربی» برای کشور انجامید و جبهه ملی در پیش گرفتن این سیاست
«باورهای نادرستی» داشته است. از نظر وی در آن سالها، «نوعی تفکر در ایران
نضج گرفت که آمیختهای از ناسیوناليسم به معنی میهنپرستی افراطی و
سوسیالیسم بود که پایههای اصلیاش را اجنبیستیزی و دولت محوری تشکیل
میداد. در چنین فضای فکری و احساسی بود که افرادی همچون مصدق با استفاده
از شعارهای ملیگرایانه و پوپولیستی، موفق شدند سررشته افکار عمومی را در
دست گیرند. سیاستورزی آقای مصدق دقیقا از این سنخ بود. مصدق علاقه داشت
همواره پیشتاز حرکت عوام باشد. در این فضا، محمد مصدق موفق شد نبض حساسیت
افکار عمومی را در دست گیرد. او به صراحت، خارجیها به ویژه انگلیسیها را
مسبب همه بدبختیهای مردم میدانست. با طرح چنین شعارهایی، مصدق رهبری
جریانی را برعهده گرفت که ما به عنوان جبهه ملی میشناسیم.»
به اعتقاد
موسی غنینژاد «آنچه تحت عنوان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شکل گرفت،
برپایه چند تصور نادرست ایجاد شد. نخست اینکه مصدق فکر میکرد با خلع ید از
انگلیسیها، صنعت نفت ایران برای همیشه به خارجیها وابستگی نخواهد داشت.
حال اینکه هنوز هم صنعت نفت ما به سرمایه و توان تکنولوژیک کشورهای مختلف
وابسته است.
از نظر غنینژاد مصدق با تحریک افکار عمومی فضای جامعه را
به سمتی برد که حرف کارشناسان از جمله رزم آرا شنیده نمیشد و منتقدان
سیاست ملی کردن صنعت نفت به چهرههای منفی و مورد نفرت مردم تبدیل میشدند.
و
اما دکتر یوسف اباذری، جامعهشناس برجسته و استاد دانشگاه در پاسخ به این
اظهارات پس از استدلالهاي تئوریک جامعه شناسانه درباره زمینههاي تاریخی
ملی شدن نفت به دولتی بودن این کالا حتی در کشورهایی با اقتصاد آزاد اشاره
کرده از جمله نروژ و انگلستان. اباذری گفته است «قانون نفت ۱۹۹۸ انگلستان
تمام حقوق مالکیت منابع نفتی و گازی بریتانیای کبیر در مناطق خاکی و آبی را
از آن مقام سلطنت میداند. وزارت تجارت و صنعت مسوول صدور مجوز برای
بهرهبرداری از این منابع است. این مجوزها تاریخ معینی دارند و به کسانی
داده میشود که متعهد شوند بهرهبرداری از منابع نفتی را به حداکثر
برسانند... .»
اباذری تاکید کرده است : مصدق زمانی که گاندی ملتی را
ملی کرد، حق نداشت نفت را ملی کند؟ همان نفتی که در سال ۲۰۱۲ در کشورهای
نروژ و انگلستان دولتی است؟»
دکترهمایون کاتوزیان اقتصاددان و تاریخ نگار برجسته ایرانی نیز رویکرد مصدق را «دموکراتیک» و سیاست ملی شدن نفت را «درست» ميداند.
همایون
کاتوزیان مدافع سیاست مصدق است و در گفتوگو با «دیپلماسی ایرانی» معتقد
است نهضت ملی کردن صنعت نفت اساسا به قصد تامین کامل استقلال ایران آغاز شد
تا استقرار یک دموکراسی پایدار ممکن شود. از نظر کاتوزیان منظور از ملی
کردن نفت درآوردن آن به مالکیت عموم ملت بود که طبعا دولت نظارت آن را بر
عهده میگرفت، نه دولتی کردن به معنای سنتی. همایون کاتوزیان درباره شخصیت
محمد مصدق معتقد است: مصدق تا پایان عمرش مشروطهخواه بود و به دموکراسی
(که در آن زمان، آن را به حکومت ملی ترجمه میکردند) اعتقاد داشت.
او با
اشاره به اینکه مصدق طرح ملی شدن نفت را وقتی از مجلس گذراند که هنوز رهبر
اقلیت بود تاکید میکند که مصدق سیاستمدار درستکار و شرافتمندی بود که یک
عمر خواهان استقلال و دموکراسی بود و در تمام عمر نیز بهای سنگین آن را
پرداخت. ازنظر کاتوزیان، جنم و مهارت او در رهبری اقلیت خیلی بیشتر از
ریاست دولت بود.
در نگاه کاتوزیان رویکرد مصدق رویکرد دموکراتیک بود، او
مینویسد: «در موضوع اصلاح قانون انتخابات به ویژه بر اثر کوشش و اصرار
روشنفکران ملی، مانند خلیل ملکی و نیروی سوم میخواست به زنان حق رای بدهد
ولی صریحا به او گفتند که چنین چیزی مجاز نیست. مصدق نه میتوانست انتظار
زنان و روشنفکران را نادیده بگیرد و نه در آن شرایط سخت داخلی و خارجی با
مخالفت برخي شخصيتها روبهرو شود. این بود که به کلی لایحه اصلاح انتخابات
را مسکوت گذاشت.»
کاتوزیان برخلاف نظر غنینژاد مصدق را ناسیونالیست
سوسیالیست نمیداند و معتقد است کسانی که این عنوان را به مصدق میدهند نه
از ماهیت سیاسی مصدق و نهضت ملی خبری دارند نه از مفهوم ناسیونال
سوسیالیسم. کاتوزیان معتقد است که مصدق پیشنهاد بانک جهانی را برای
میانجیگری در دعوای نفت پیشنهاد خوبی میدانست، ولی بعضی از نزدیکان سیاسی
او به وی گفتند که اگر این پیشنهاد را بپذیرد ملت خواهد گفت که خیانت کرده
است.
از نظر کاتوزیان اگر مصدق با کمی انعطاف مساله نفت را حل میکرد،
کودتا نمیشد و امکان توسعه سیاسی وجود میداشت. از سوی دیگر اگر او این
کار را میکرد، دست کم مقداری از محبوبیت خود را از دست میداد.
دکتر
شاهین فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه آمریکایی پاریس نیز معتقد است که ملی
شدن نفت سند احیای حیثیت ملی ایران بود و به این معنی بود که در تاریخ
ایران یک بار دیگر اراده ملی توانست نمودار شود و به رهبری دکتر مصدق به
موفقیت برسد.
یکی دیگر از جنبههای ملی شدن صنعت نفت، موضوع سهم ۱۶
درصدی ایران در شرکتهای تابعه نفت انگلیس و ایران در خارج از کشور بود.
مصدق در فرآیند ملیکردن صنعت نفت ادعای سهم ۱۶ درصدی را کنار گذاشت
وهمچنان که منوچهر فرمانفرما کارشناس نفت و از نزدیکان مصدق نوشته است:
«او (مصدق) گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس
دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.»
در همین راستا پیروز
مجتهدزاده، استاد ژئوپوليتیک دانشگاه تربیت مدرس تهران در وبلاگ شخصیاش
مینویسد: ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، در عمل به دنیا
اعلام ميکرد که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آنچه را که در درون
مرزهای خود دارد به اختیار گرفته و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و
مطالبات مربوط به داراییهای بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای
همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع
شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای نفتی عربی
مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی
بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.
مجتهدزاده معتقد است: کارشناسان
برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت را به سبک و سیاقی که
مصدق انجام داد یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کردهاند. دکتر فواد روحانی
از جمله دیگر کسانی است که به این موضوع باور دارد. او در کتاب «زندگی
سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس برای حل
بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرده و نیز «یک اشتباه بزرگ»
دانسته است. دکتر محمدعلی موحد نیز در کتاب «خواب آشفته نفت» میگوید: به
نظر میرسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده آمریکا و
بریتانیا اشتباه بوده است.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
همه ما گاهی مجبور شدهایم که با مشتریانی لجباز و عصبی سر و کله بزنیم که البته کاری بسیار آزاردهنده و وقتگیر است.حتی گاهی به نظر میرسد ما در مواجه با این مشتریان بد اخلاق (و یا به طور کلی مردم) آسیبپذیر هستیم، که البته این برداشت اصلا صحیح نیست.
آموختن
مهارتهای آرامکننده و حفظ خونسردی به شما کمک میکند تا در برابر اهانت و
زخم زبانهای خریداران در امان بمانید و در حالی که خدمات بهتری را به
مشتری ارائه میدهید، میتوانید نارضایتی پیش آمده را برطرف کنید.
ما در این مطلب سعی داریم تا به شما هم در کسب مهارت و حفظ خونسردی در برخورد با مشتریان عصبی و سختگیر کمک کنیم.
بهترین راه برخورد با این قبیل مشتریان چیست؟
مدارس کسبوکار در سرتاسر جهان تلاش کردهاند تا ثابت کنند که مدیریت در
کنار شیمی و فیزیک و ریاضیات، علوم مهندسی و علوم پزشکی، یک علم است.
با وجود اینکه مهارتها و فنون مدیریت که کم کم اهمیت خود را در عرصههای سیاسی و اقتصادی و صنعتی ثابت کرده است، مدیریت به عنوان یک علم هنوز نتوانسته است توجه عاشقان علم و نظریه پردازان را با خود موافق سازد. به نظر بسیاری از آنان مدیریت یک علم نیست، مدیریت نمیتواند اصولی دقیق و جهانشمول ارائه

استعارهها در زندگی بشر کاربرد فراوانی دارند گاهی با یک استعاره کوتاه حجم قابل توجهی از مطلب به مخاطب هدف منتقل میشود. شاید اساسیترین نقش استعاره در خلاصهسازی است . از آن مهمتر، سبب میشود با این خلاصهسازی، در کسری از ثانیه، در ذهن تصویری داشته باشیم. پس از آن، ذهن میتواند به آسانی، به تجزیه و تحلیل بپردازد. موضوعات را عملیاتی کند. یکی از این استعارهها، بازاریابی ویروسی است. در اینجا از “واژه” به سمت معنا حرکت خواهیم کرد. خواهید گفت چرا؟
میدانیم ویروس با چسبندگی به سلولها و تغییرات ژنتیکی که درآنها ایجاد میکند، سلول مربوطه را به
مترجم: نفیسه هاشمخانی
نویسنده: Dave Logan
منبع: سایت www.cbsnews.com
1. در بیش از دو دهه تجربهای که در آموزش مدیران دارم بیشتر مواقع وجود سه واقعیت باعث شگفتی من میشد.

صدای مشتری به ما میگوید که چه مواردی در محصولات یا خدمات برای مشتریان ارزشمند است و چه مواردی برای آنها ناراحتکننده یا بیفایده است. به این ترتیب کسبوکارهای کوچک میتوانستند با متمرکز شدن روی آنچه که برای مشتریان ارزشمند است و کاهش یا حذف آنچه که موجب نارضایتی آنها میشد به موفقیت مالی و وفاداری مشتری برسند.
در دنیای به هم پیوسته امروز، ما در اواسط دوره انقلاب مشتری قرار داریم. مشتری امروز برای اینکه قادر به