م.ر.بهنام رئوف
سال 2011 هم با تمام وقایع خوب وبدش در دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات به پایان رسید. قرار نیست در این گزارش به محصولات رونمایی شده در سال گذشته میلادی یا درگذشتگان این سال بپردازیم، بلکه مي‌خواهیم از دید آمارهای ارائه شده از سوی سایت آلکسا (Alexa.com) با پر بازدیدترین سایت‌هاي جهانی و فارسی زبان در یک سال گذشته آشنا شویم.

10سایت پربازدید جهانی



برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دوازدهم دی ۱۳۹۰ |


نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش: بیست و هشتم
یکی از اشتباهات رایج در مذاکره این است که به طرف مقابل اعلام کنید که شما راه‌حل مشکل را یافته‌اید. برنامه‌ریزان شهری بدون وارد کردن ساکنان محل در فرآیند بررسی و انتخاب مکان جدید، طرح دفع زباله را اعلام می‌کنند، در جواب هم تعدادی از گروه‌های شهروندی در مقابله با این طرح بسیج می‌شوند.

در مورد شما هم اگر طرف مذاکره کننده مقابلتان در تشکیل پیشنهاد نقشی نداشته باشد با پیشنهاد شما مخالفت خواهد کرد. مذاکره تنها یک تکنیک حل مشکلات نیست بلکه فرآیند دیپلماتیکی است که طرفین ‌باید


برچسب‌ها: استراتژي‌‌هاي مذاكره
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه یازدهم دی ۱۳۹۰ |


دیروز در شرایطی سال 2011 میلادی نیز به تاریخ پیوست‌، که از آن به عنوان سالی «سخت» برای صنعت خودرو دنیا یاد می‌شود، زیرا خطوط تولید بسیاری از خودروسازان تعطیل و فروش خودرو نیز به شکلی امیدوارکننده، رشد نيافت.

این در حالی است که خودروسازی جهان علاوه بر سال 2011، چهار دوره بحرانی دیگر را نیز طی سال‌های 1998‌، 2001‌، 2008 و 2009 پشت سر گذاشته و در این بین‌، 2009 را باید بحرانی‌ترین و سخت‌ترین آنها دانست.

افت تولید در سال‌های 2008 و 2009 را باید نتیجه بحران سخت اقتصادی دنیا دانست‌، اما اطلاعات چندانی در مورد اینکه چرا طی سال‌های 1998 و 2001 نیز تولید جهانی خودرو کاهش یافته‌، در دست نیست. البته سال 2001 با جنگ آمریکا و عراق و افزایش قیمت نفت همزمان بود و شاید این موضوع را بتوان یکی از دلایل کاهش 5/3 درصدی تولید جهانی خودرو در آن سال به حساب آورد.

اگرچه صنعت خودرو پنج دوره سخت را طی 14 سال گذشته تجربه کرده‌، اما آمارها نشان می‌دهد


برچسب‌ها: خودرو
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه یازدهم دی ۱۳۹۰ |


به گزارش اتحادیه صنعت خودروسازی آمریکا در ماه نوامبر سال 2011 میلادی، فروش شرکت خودروسازی فورد موتورز در آمریکا 12 درصد و فروش هوندا 26 درصد رشد کرد. در این ماه دو برند معرفی شده پرفروشترین برندهای خودروسازی در آمریکا بودند و موفق شدند در صدر فهرست بازار خودرو قرار بگیرند.
اتحادیه صنعت خودروسازی آمریکا پیش‌بینی می‌کند در سال جاری میلادی فورد پر فروش ترین برند آمریکایی باشد و دلیل آن هم اعتماد مردم به این برند است. هوندا نيز در سال گذشته با بحران‌هاي زیادی روبه‌رو بود ولی موفقیت بزرگی از نظر جلب رضایت مصرف‌کنندگان آمریکایی به‌دست آورد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان


برچسب‌ها: برند, خودرو
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه یازدهم دی ۱۳۹۰ |

مترجم: فرهاد اميري
گوناگونی فرهنگی را چنین تعریف می‌کنند: تنوع قومی، جنسیتی، نژادی و اقتصادی‌ ـ ‌اجتماعی در موقعیت‌ها، نهاد‌ها و گروه‌ها. نخستین توصیه این مقاله نیز چنین است: به تفاوت‌ها احترام بگذارید و قدر آنها را بدانید. زیرا گوناگونی فرهنگی همه جا هست و این مقاله نیز بر تاثیر گوناگونی فرهنگی بر جهان کسب‌وکار متمرکز است.

چرا گوناگونی فرهنگی چالشی جدی پیش می‌نهد؟ مشکل اصلی وقتی با مردم فرهنگ‌های متفاوت روبه‌رو می‌شویم، همان اثر اجماع کاذب است. اثر اجماع کاذب؛ یعنی اینکه باور داشته باشیم مردم متفاوت، جهان را همچون ما می‌بینند و به چشم‌انداز متفاوت خود آنها وقعی ننهیم.
آدم‌های فرهنگ‌های متفاوت، جهان را بسیار متفاوت نسبت به عادت‌های ما می‌بینند، اما اثر اجماع کاذب ما را وا می‌دارد تا باور کنیم مردم با فرهنگ‌های متفاوت با ما هم‌نظر هستند. این پدیده به آشفتگی، سوءتفسیر، تصمیم‌گیری‌های ضعیف، ناکارآمدی و... می‌انجامد و برای کسب‌وکار ها بد است.
اما شرکت‌های امروزی اهمیت گوناگونی فرهنگی را به رسمیت می‌شناسند
بسیاری از شرکت‌ها، گوناگونی را آنچنان ارزشمند می‌دانند که اطلاعات بخش‌های زیادی از وب‌سایت‌های خویش را به این گوناگونی‌ها تخصیص می‌دهند. شرکت‌ها آمار پرسنل خود را به شراکت می‌گذارند تا پیشرفت کارکنان اقلیتی خود را در سطوح پایین مدیریتی، بالای مدیریتی و هیات مدیره به رخ بکشند. این شرکت‌ها می‌خواهند نشان دهند که شایسته‌مدار هستند و اقلیت‌ها در آنها با دیگر افراد برابر هستند و این امر به گوناگونی بیشتر می‌انجامد. برای مثال می‌توان به این شرکت‌ها اشاره کرد:
General Motors، IBM، Lucent Technologies، Nissan، Price Waterhouse Coppers و Toyota.
اما شرکت‌ها هنگام کار با یک تیم بین‌المللی با مشکلات متعددی روبه‌رو می شوند که در اینجا به راه‌های برای غلبه بر برخی از این دشواری‌ها اشاره شده است:


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه دهم دی ۱۳۹۰ |


نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش: بیست و هفتم
برای حریف خود پلی از طلا بسازید تا از روی آن عبور کند
عملا فشار بیش از حد، پذیرش توافق برای طرف مقابل را سخت‌تر می‌کند. فشار آوردن، روی این نکته که پیشنهاد از طرف شماست و ایده طرف مقابل نیست تاکید می‌کند. مذاكره به اين خاطر كه نمي‌تواند خواست‌های آنها را بر آورده کند، شکست می‌خورد.

پذیرش توافق بدون تن دادن علنی به فشارهای شما و حفظ ظاهر برای طرف مقابل مشکل و مشکل‌تر می‌شود و امکان پذیرش توافق نهایی برای طرف مقابل هر لحظه سنگین و سنگین‌تر می‌شود.

در نتیجه طرف مقابل احتمالا مقاومت بیشتر و بیشتری از خود نشان خواهد داد. به واقع، آنها حتی ممکن


برچسب‌ها: استراتژي‌‌هاي مذاكره
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه دهم دی ۱۳۹۰ |

بخش نخست

صحنه‌اي از ويراني شهرهاي اروپا
«اروپا» به مثابه يك پديده و شكل‌دهي و ماهيت بخشيدن به آنچه جهان امروز مي‌خوانيم نقش بي‌بديلي دارد. اروپا از قرن هفدهم با تسلط بر دانش فني و مهارت‌هاي مديريتي توانست بخشي از آسيا را استعمار كند و تا قبل از جنگ جهاني اول و در جهان تك‌قطبي، فرمانده دنيا به حساب مي‌آمد.

آنچه اما امروز از اروپا مي‌شنويم و تحليلگران مي‌گويند اين است كه اقتصاد آن به ويژه اعضاي اتحاديه اروپا روزگار خوبي ندارند. آيا وضع نامساعد كسب‌وكار امروز اروپايي‌ها به گذشته نه‌چندان دور اين قاره برنمي‌گردد؟ آنچه در چند شماره مي‌خوانيد تحليل «ديويد تامسن» از اروپاي پس از جنگ جهاني اول است كه در كتاب «اروپا از دوران ناپلئون» درج شده است. كتاب ياد شده به وسيله خشايار ديهيمي و احمد عليقليان ترجمه و به وسيله نشر ني منتشر شده است.

تا 1924 در همه كشورها نوعي شالوده براي بهبود وضعيت اقتصادي و حتي رونق اقتصادي پي‌ريزي شده بود. اما اين شالوده در كشورهاي مختلف ماهيتا متفاوت بود. رونق اقتصاد بريتانيا كه براساس كاهش آمار بيكاري و افزايش آمار صادرات اندازه‌گيري مي‌شد، مبتني بود بر سياست توانمندي مالي براي پرداخت بدهي‌ها و پيروي از سنت‌هاي اقتصادي و كوشش‌هاي مجدانه براي ايجاد توازن در بودجه و بنابراين جلوگيري از هرگونه كاهش ارزش پوند. در 1925 وينستن چرچيل وزير خزانه‌داري نرخ برابري پوند با دلار در دوره پيش از جنگ را تثبيت كرد و بريتانيا را به استاندارد طلا بازگرداند. ايالات متحده يا آلمان كه بزرگ‌ترين صادركنندگان كالاهاي صنعتي جهان بودند، هنوز از اين كشور پيشي نگرفته بودند. قيمت‌ها پايين نگه داشته شده بود و صنايع جديد ساخت خودرو و راديو، شكوفايي ساخت‌وساز پس از جنگ، احياي صنايع قديمي مانند كشتي‌سازي و مهندسي كه عظمت پيش از جنگ اين كشور تا اندازه‌اي مديون آن بود، همگي به تقويت تجديد حيات مادي و احساس خوشبختي كمك كرد. اما حتي اين ميزان بهبود نيز نقاط سياهي داشت و براساس شالوده‌اي استوار بنا نشده بود. ارقام بيكاري هرگز از يك ميليون نفر پايين‌تر نيامد؛ سهم بريتانيا از صادرات جهاني هرگز به سطح پيش از جنگ بازنگشت؛ در صنايع جديد از همان آغاز ايالات متحده اين كشور را جا گذاشت؛ و در صنايع قديمي مانند استخراج زغال‌سنگ و نساجي، اين كشور دچار كاستي‌هاي اساسي بود. حال كه جنگ سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي اين كشور را تحليل برده بود و برتري پيشين و آسان اين كشور در بازارهاي جهاني را ديگر نه امپراتوري آلمان بلكه يقينا ايالات متحده و ژاپن به چالش مي‌خواندند، فقط با صادرات بيشتر كه در چنان شرايطي بسيار دشوار بود امكان برآورده ساختن نياز فزاينده كشور به واردات بيشتر فراهم مي‌شد. اقتصاد بريتانيا، كارگاه سابق جهان و يكه‌تاز سابق حمل‌ونقل دريايي جهان، ناگزير آسيب‌هاي سختي از آشفتگي تجارت جهاني بر اثر جنگ ديده بود. بنيان صنايع بريتانيا كه در دوره دولت‌هاي محافظه‌كار به پناه بردن تعرفه‌هاي حمايتي و كنار گذاشتن آموزه‌هاي تجارت آزاد گرايش داشت كه ليبرال‌ها و بيشتر اعضاي حزب در حال رشد كارگر همچنان آنها را مقدس مي‌شمردند، چندان كه به نظر مي‌رسيد مستحكم نبود.
از سوي ديگر، رونق اقتصادي نويافته آلمان در جمهوري وايمار بر شالوده‌هايي كاملا متفاوت استوار بود. با توجه به اينكه سقوط پول در 1923 تقريبا تمام طبقه متوسط آلمان را به فلاكت كشانده بود و همزمان تمامي بدهي‌هاي دولتي و بيشتر بدهي‌هاي خصوصي را تسويه كرده بود، سياست آلمان اكنون براي بازسازي و نوسازي صنايع به وام‌هاي كلان خارجي متكي بود. اين سال‌ها دوره رونق ساخت‌وساز و همه‌گونه بازسازي اجتماعي در قالب طرح‌هاي عمومي و شهرداري بود. اما كل اقتصاد آلمان نه بر تسويه حساب‌هاي مالي بلكه برعكس بر استقراض بي‌حساب و كتاب و عمدتا كوتاه‌مدت تكيه داشت و به همين دليل اكنون جايگاه متزلزلي داشت كه نخستين لرزه در اعتماد بين‌المللي آن را تكان مي‌داد و احتمالا نابود مي‌كرد. «طرح داوز» در سپتامبر 1924 به اجرا درآمد و در پايان سال دولت آلمان توانست بودجه خود را متوازن كند و به استاندارد طلا بازگردد. بهبود وضعيت اقتصادي اتريش و مجارستان تقريبا در همين زمان كه دچار تورمي از نوع تورم اقتصادي آلمان شده بود با آميزه وام‌هاي بين‌المللي و نظارت مالي جامعه ملل متحقق شد. سال 1924 پيشرفتي عمومي در شرايط پولي سراسر اروپا، از جمله در اسكانديناوي كه سوئد پيشگام ديگر كشورهاي آن در بازگشت به استاندارد طلا بود، پديد آمد. اين ثبات عمومي شالوده مفهوم تازه بهبود اقتصادي بود كه در 1925 رايج شد. طبق معمول در حيات اقتصادي اروپاي جديد، به محض اينكه گرايش به تجديد حيات در چند كشور عمده نمايان گرديد به سرعت به ديگر مناطق قاره نيز سرايت كرد. شكوفايي اقتصادي هم به اندازه ركود اقتصادي هميشه عموميت مي‌يافت. ملت‌هاي اروپايي آشكارتر از هميشه اعضاي يك پيكر و در ثروت و رفاه به يكديگر وابسته بودند.صنعت آلمان وارد مرحله «بهينه‌سازي» شد كه گرايش‌هاي پيش از جنگ به تشكيل تراست‌ها و كارتل‌هاي غول‌آسا را تقويت مي‌كرد. شمار كارتل‌هاي ملي و بين‌المللي افزايش يافت. در 1925 كارل دويسبرگ مجتمع عظيم صنايع شيميايي و رنگ‌سازي اي. گ. فاربن را تاسيس كرد كه در طيف گسترده توليد نيترات و كودهاي شيميايي، دارو و مواد شيميايي عكاسي، سوخت موتور و عطر و ادكلن، روغن موتور و روغن جلا، ابريشم مصنوعي و پلاستيك سرمايه‌گذاري كرده بود. اين مجتمع با نظارت بر حقوق انحصاري فرآيندهاي علمي در صنايع مدرن، روابط بين‌المللي گسترده‌اي با صنايع نفت و شيميايي آمريكا، بريتانيا و هلند برقرار كرد. همچنين روابطي با احزاب سياسي مختلف برقرار كرد و ستاد كل ارتش آلمان علاقه محتاطانه و در عين حال زيادي به ظرفيت اين مجتمع براي توليد جايگزين‌هايي براي مواد خام حياتي و ملزومات استراتژيك نشان داد. در 1926 آلبرت فوگلر تراست غول‌آساي فولاد را تاسيس كرد كه شركت‌هاي بزرگ تيسن، اشتينس، فينيكس آ.گ.اتوغ وولف را به هم وصل كرد. اين دو تراست نقشي چشمگير كه البته تا آن موقع به درستي ارزيابي نشده بود، در تجهيز آلمان به سلاح‌هاي جديد و به قدرت رسيدن ديكتاتوري ناسيونال سوسياليستي ايفا كردند. هاپاگ اقتدار سابق خود را در كشتيراني بازيافت و شركت ويكينگ در بخش سيمان و شركت زيمنس در بخش لوازم برقي هركدام تقريبا انحصار ايجاد كردند. شماري از غول‌هاي صنعتي جديد كه حتي پيش از جنگ نيز قدرت فراواني داشتند در دوره سقوط ارزش پول در 1923 با انباشت ثروت‌هاي افسانه‌اي بر قدرت خود افزودند. الگوي چنين ميليونرهايي هوگو اشتينس بود كه كوشيد يك تراست عمودي غول‌آسا شامل صنايع آهن و فولاد، كشتيراني و حمل‌ونقل، چوب، كاغذ، روزنامه و حتي هتل‌ها ايجاد كند. چنين مرداني ناگزير نفوذ و قدرت سياسي فراواني به دست مي‌آوردند؛ در درون جمهوري دموكراتيك وايمار يك اليگارشي فئودالي شكل گرفته بود.
بهبود وضعيت اقتصادي فرانسه و بلژيك از الگوي سومي متفاوت با الگوهاي بريتانيا و آلمان حكايت مي‌كرد. اين كشورها عملا غرامت‌هاي بيشتري دريافت كردند و مبرم‌ترين مشكلات آنها مشكل ثبات مالي و پولي و بازسازي صنعتي بود و در درجه‌اي بسيار كم‌اهميت‌تر مشكلات مربوط به تجارت جهاني. در 1923 تجارت خارجي هم نقش نسبتا كم‌اهميتي در حيات اقتصادي فرانسه داشت؛ حجم عمده صادرات و واردات اين كشور اندكي بيش از حجم آن در سال 1913 بود. اما در طول جنگ، فرانسه دستخوش يك انقلاب صنعتي شد كه شدت آن بي‌سابقه بود و پس از جنگ نيز ادامه يافت. از دست دادن غني‌ترين مناطق صنعتي و معدني اين كشور را واداشت تا تمام منابع ديگرش را تا بيشترين حد ممكن توسعه دهد و تقاضاي سيري‌ناپذير براي مهمات موجب تقويت صنايع فلزي و شيميايي گرديد. براي جبران كمبود زغال‌سنگ نيروي برق- آبي توسعه يافت و مناطق تازه‌اي از كشور صنعتي شد. واحد‌هاي صنعتي به پشتوانه نظارت‌ها و ضرورت‌هاي زمان جنگ بزرگ‌تر شد. در سال‌هاي پس از جنگ تجهيز مجدد و نوسازي صنايع شمال كشور و باز پس گرفتن آلزاس و لورن اين انقلاب را بسيار پيش‌تر برد. كارآيي و بهره‌وري كارخانه‌هاي جديد بيش‌تر از كارخانه‌هاي قديمي بود و تا 1927 تمامي مناطق ويران بازسازي شده بود. اين تركيب نوآوري و نوسازي موجب گسترش چشمگير كل ظرفيت توليدي كشور بين سال‌هاي 1923 تا 1929 گرديد. ظهور فرانسه به عنوان كشوري بسيار صنعتي‌تر از قبل چشمگيرترين ويژگي‌ اقتصاد اروپاي غربي در سال‌هاي پس از جنگ بود. معنايش اين نيز بود كه فرانسه در مقياسي بزرگ‌‌تر از گذشته به كشور صادركننده تبديل شده است. در 1925 شاخص‌هاي توليد صنعتي و حمل‌ونقل ريلي اين كشور بيش از دو برابر سال 1919 بود. تراز پرداخت‌ها و تراز تجاري اين كشور پس از 1924 همچنان مثبت بود. اساس رونق اقتصادي در فرانسه محكم‌تر و با دوام‌تر از آلمان مي‌نمود. اما حتي اين توسعه دلگرم‌كننده نيز نيازمند اصلاحاتي بود و به مشكلات تازه داخلي و خارجي منجر شد كه فرانسه نشان داد توان يا رغبت مقابله با آنها را ندارد. در داخل كشور، صنعتي شدن موجب كمبود نيروي كار شد كه بايد با مهاجران خارجي خلا آن پر مي‌شد؛ صنعتي شدن تنش‌هاي تازه‌اي بين صاحبان منافع اقتصادي و كشاورزي ايجاد كرد زيرا سنت‌هاي ريشه‌دار سياست كشاورزي بي‌اندازه حمايتي، قيمت مواد غذايي و هزينه زندگي را بالا نگه مي‌داشت و به اين ترتيب دستمزدهاي زياد را بي‌اثر مي‌كرد. بنابراين در زمينه تجارت خارجي فرانسه در شرايطي پا به عرصه صادرات گذاشت كه ناتواني در پايين آوردن هزينه‌ها و قيمت‌ها از سطحي معين در روزگاري كه فروش در بازارهاي جهاني به نحو فزاينده‌اي رقابتي مي‌شد اين كشور را فلج كرده بود. مصرف داخلي محدود بود زيرا قدرت خريد كارگران به قدري كم بود كه نمي‌توانستند چيزي جز مواد ضروري خريداري كنند علاوه بر اين، خود تجارت جهاني پس از 1929 داشت وارد مرحله ركود سريع مي‌شد.
سرنوشت فرانسه اين بود كه درست در زماني كه ضروري‌ترين نوع فعاليت براي رونق مستمر اين كشور نسبت به ركود بسيار حساس شد به مرحله توسعه اقتصادي برسد. بلژيك كه شاخص بهره‌وري صنعتي‌اش بهتر از فرانسه بود با همان سرعت و به دلايلي مشابه به وضعيت عادي بازگشت، و به ويژه در مناطق فلاندرنشين هم در كشاورزي و هم در صنعت به شكوفايي رسيد. تا 1926 در بلژيك نيز مانند فرانسه كاهش ارزش پول و بي‌ثباتي فرانك كل حيات اقتصادي كشور را آشفته كرد. ثبات فرانك در 1926 توسعه سرمايه‌گذاري و ثبات اقتصادي بيشتر را به همراه داشت.بهبود وضعيت اقتصادي اروپا خواه به پيروي از الگوي بريتانيا و آلمان صورت گرفته باشد خواه به تبعيت از الگوي فرانسه، به هر حال شكننده و ناپايدار بود. با اين همه، اين بهبود اقتصادي در آن زمان پس از بي‌ثباتي و ضعفي درازمدت پديده‌اي بسيار خجسته بود و بسيار واقعي به نظر مي‌رسيد. بيكاري كه در بريتانيا و آلمان هنوز پابرجا بود و احتمال وقوع آن در بلژيك نيز مي‌رفت به روش‌هاي مختلف كاهش يافت. در بريتانيا نظام بيمه بيكاري ايجاد شد و تا پيش از 1920 حدود دو سوم جمعيت شاغلان را تحت پوشش قرار داده بود. اما كساني كه براي مدتي طولاني از اشتغال منظم بي‌بهره بودند شرايط لازم را براي استفاده از مزاياي بيمه بيكاري نداشتند و حتي افراد واجد شرايط نيز غالبا به كمك‌هاي اضافي نيازمند بودند. اين كمك‌هاي اضافي به روشي نامنظم و نامطلوب در قالب مزاياي موقتي از محل ماليات و اعانه، تحت سرپرستي نهادهاي محلي مجري قوانين دستگيري از مستمندان، به آنان پرداخت مي‌شد. در آلمان بيمه بيكاري در 1926 در قالب توسعه نظام بسيار پيشرفته موجود در زمينه تامين اجتماعي برقرار شد. برنامه‌اي كارآمد در زمينه مسكن شاخص تسهيلات مسكن كارگران آلماني و اتريشي را از حد معمول در اروپا بالاتر برد. در 1928 فرانسه نظام قديمي تامين اجتماعي را زير و رو كرد و آن را در قالب يك نظام منسجم‌تر بيمه ملي درآورد كه بيماري، از كار افتادگي، مزاياي دوره زايمان، پيري و فوت را پوشش مي‌داد. بيكاري در فرانسه تا پس از 1930 آن اندازه اهميت نداشت كه نيازمند تمهيدي خاص باشد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه نهم دی ۱۳۹۰ |


احسان برین
در فرآیند تولید محصولات کشاورزی نهاده‌های عمده تولیدی که به کار می‌روند، عبارتند از: نیروی کار، سرمایه و زمین.

تا اواسط سده 19 میلادی در اروپا و به ویژه انگلستان ظاهرا گمان اندیشمندان و عوام بر این بوده است که از سه نهاده فوق، نهاده‌های نیروی کار و سرمایه انعطاف‌پذیر (یعنی قابل افزایش یا کاهش) و نهاده زمین انعطاف‌ناپذیر هستند. از این روی اقتصاددانان برای مالکان زمین در قبال در اختیار قرار دادن زمین‌شان برای کشت محصولات کشاورزی، حقی را قائل بودند که می‌بایست از جانب سرمایه‌داران به آنها تعلق می‌گرفت. این حق چیزی نبود جز آنچه تحت عنوان «اجاره» یا «بهره مالکانه» می‌شناسیم.
در حقیقت برای آنکه محصولی کشاورزی تولید شود، به طور کلی سه عامل دخیل بودند:
- زمیندار یا ملاک که زمین خود را برای کشت در اختیار می‌گذاشت
- سرمایه‌دار که وظیفه به کار انداختن سرمایه و استخدام نیروی کار را برای به دست آوردن محصول بر عهده داشت
- نیروی کار
بنابراین هزینه‌های تولید محصولات کشاورزی عبارت بودند از هزینه‌ای که به عنوان مزد نیروی کار در نظر گرفته می‌شد و نیز هزینه‌ای که برای اجاره سرمایه دخیل در تولید مورد نیاز بود. اقتصاددانان سهم مالک زمین را در زمره هزینه‌های تولید در نظر نمی‌گرفتند و معتقد بودند هنگامی که محصول کشاورزی به دست آمد، بخشی از آن تحت عنوان «اجاره» یا «بهره مالکانه»، سهمی است که باید به مالک زمین داده شود. باقی عواید ناشی از تولید را نیز سهم سرمایه‌دار می‌دانستند.
آنچه گفته شد را می‌توان در نمودار 1 نشان داد.
در حقیقت بهره مالکانه چیزی غیر از هزینه‌های تولید بود و از نظر عمده اقتصاددانان پیش از ریکاردو، نتیجه همکاری طبیعت و زمین در تولید حقی برای زمین و در نتیجه مالک آن ایجاد مي‌كرد که همان بهره مالکانه بود.
اما دیوید ریکاردو این گونه نمی‌پنداشت.
از نظر وی بهره مالکانه نه تنها ناشی از همکاری طبیعت در فرآیند تولید نبود، بلکه ناشی از لئامت و خست آن بود.
نظریه «اجاره» یا «بهره مالکانه» ریکاردو را می‌توان با در نظر گرفتن فروض زیر آغاز كرد:
1- محصولات اراضی با حاصلخیزی‌های گوناگون و با آنکه مقدار سعی و زحمت لازم برای تولید آنها یکسان نیست، باز در بازار به یک قیمت فروخته می‌شوند و «ارزش تجارتی» آنها یکی است.
استدلال وی در این مورد این‌گونه بود که ابتدا برای تولید محصولات کشاورزی از زمین‌های درجه 1 استفاده می‌شود. مقصود از زمین‌های درجه 1 زمین‌هایی است که پربازده‌ترین و حاصلخیزترین هستند و هزینه تولید در آنها حداقل ممکن است. سپس با افزایش جمعیت و نیاز به تولید محصولات بیشتر و به دلیل ناکافی بودن تولیدات زمین‌های درجه 1، از زمین‌های درجه 2 و 3 و ... برای تولید استفاده می‌شود. به این صورت که:
«... فرض می‌کنیم که در زمین‌های مزروع درجه اول برای تولید صد كيلوگرم گندم ده ساعت کار لازم باشد و قیمت هر صد كيلوگرم گندم نیز ده فرانک باشد، ولی برای تغذیه نفوسی که روزافزون است و طبق قانون مالتوس افزایش می‌یابد ناگزیر شویم که زمین‌های درجه دوم را نیز تحت کشت درآوریم که در آنها برای تولید هر صد كيلوگرم گندم
15 ساعت کار لازم باشد. طبیعی است در این صورت بلافاصله قیمت گندم به همان نسبت بالا می‌رود و به حدود 15 فرانک می‌رسد، در نتیجه مالکان زمین‌های مرغوب درجه اول برای هر صدكيلوگرم گندم پنج فرانک اضافی دریافت می‌کنند و به اين ترتیب بهره مالکانه پا به عرصه وجود می‌گذارد. حال اگر باز هم توسعه نیازمندی‌ها ایجاب کند که زمین‌های درجه سوم نیز آباد شود و تولید هر صد كيلوگرم گندم در آنها فرضا محتاج به بیست ساعت کار باشد، در اینجا نیز قیمت گندم به همان نسبت ترقی می‌کند و مثلا به صدكيلوگرم20 فرانک می‌رسد در نتيجه درآمد اضافی و بهره مالکانه زمین‌های درجه اول با یک خیز از پنج فرانک به ده فرانک در هر صد كيلوگرم بالغ مي‌شود. مالکان زمین‌های درجه دوم نیز در هر صد كيلوگرم پنج فرانک اضافه درآمد خواهند داشت و یا به عبارت دیگر طبقه جدیدی از بهره‌خواران پایین‌تر از بهره‌خواران درجه اول به وجود می‌آید. به همین ترتیب اگر به زمین‌های درجه چهارم بپردازیم مالکان زمین‌های درجه سوم نیز به نوبه خود در جرگه بهره‌خواران وارد می‌شوند.»


2- میزان ارزش تجارتی اشیا که برای کالاهای از یک نوع و یک جنس و یک صفت یکنواخت است، مقدار کاری است که برای تولید آنها به مصرف می‌رسد.
ریکاردو، از آنجا که ظاهرا تمایل زیادی به ساده‌سازی داشته، عوامل سرمایه و زمین را از نظریه ارزش خود حذف كرده و تنها عامل کار را باقی می‌گذارد. زمین را به این منظور کنار می‌گذارد که بهره آن به هیچ وجه تاثیری در ایجاد ارزش اضافی ندارد، بلکه برعکس بهره زمین مخلوق ارزش اضافی است یا به عبارت دیگر به این دلیل که زمین بهره مالکانه می‌دهد قیمت گندم ترقی نمی‌کند بلکه به این دلیل که گندم گران می‌شود زمین ‌دارای بهره مالکانه مي‌شود. ریکاردو می‌گوید: «فهم و درک کامل این اصل از مهم‌ترین مبادی دانش اقتصاد است». اما راجع به سرمایه معتقد است که آن نیز محصول کار است و بنابراین ضرورت ندارد که عاملی جداگانه محسوب شود و مقصود از کار نیز در این مورد «نه تنها کاری است که مستقیما در تولید ثروت به مصرف می‌رسد، بلکه کارهایی هم هست که صرف ساختن ابزار و ماشین‌ها و ساختمان‌های لازم برای تولید ثروت شده است.»
3- هنگامی که یک نوع کالا با هزینه‌ای گوناگون به تولید می‌رسد، ارزش تجارتی را کالایی تعیین می‌کند که هزینه تمام‌شده تولیدش افزون‌تر است.
ریکاردو فرض می‌کند سه کیسه عرضه شده به بازار، محصول سه زمین درجه الف، ب و ج باشد که در هر یک از آنها مقدار کار لازم برای تولید، به ترتیب 10، 15 و 20 است. حال غیرممکن است که قیمت بازار از 20 که هزینه تولید در آخرین زمین(ج) است پایین‌تر بیاید؛ زیرا اگر قیمت در حدود 10 یا 15 که معادل هزینه تولید در زمین‌های الف و ب است تثبیت شود دیگر در زمین «ج» زراعت نخواهد شد، حال آنکه بر طبق فرض این مقدار محصول برای رفع نیازمندی‌ها لازم و ضروری است. اگر زمین‌های درجه سوم کفایت نکند، ناچار به زمین‌های درجه چهارم هم متوسل می‌شوند و محصول آنها بر مجموع محصولات موجود بازار اضافه مي‌شود، ولی با قیمتی گران‌تر از 20، زیرا مطابق فرض هزینه تولید در آنها بیشتر است.
4- ریکاردو تنها معتقد به وجود «بهره اختلافی» بود، در نتیجه بر این باور بود که همواره گروهی از زمین‌ها که هزینه تولید محصول در آنها برابر با قیمتی است که در بازار به فروش می‌رسند، فاقد بهره مالکانه خواهند بود.
این فرض ریکاردو شاید با واقعیت سازگار نباشد؛ زیرا هنگامی که جمعیت از حدی افزون‌تر گردد، زمین‌ها جدا از آنکه هزینه تولید در آنها کم باشد یا زیاد و جدا از درجه چندم بودن آنها، به خاطر کمیابی ارزش پیدا می‌کنند و در نتیجه برای استفاده از آنها لازم است که اجاره تعلق گیرد.
برای درک بهتر موضوع، اگر در نظر گیریم در برهه‌اي از زمان برای تامین نیازهای کشاورزی مردم، زمین‌های موجود کفایت کنند و حتی ظرفیت اضافه نیز از آنها باقی بماند، قیمت بازاری محصول، همان هزینه تمام شده تولید در نامرغوب‌ترین زمین است. حال اگر زمانی فرا رسد که به دلیل افزایش بیش از حد جمعیت، زمین‌های موجود (از مرغوب‌ترین تا نامرغوب‌ترین) پاسخگوی نیاز جمعیت نباشد، آن گاه زمین به خودی خود ارزش پیدا نموده و هزینه اجاره آن در زمره هزینه‌های تولید به حساب خواهد آمد. گرچه در دنیای واقعی، اگر میزان نامرغوب بودن زمینی آنقدر زیاد باشد که به دلیل بالا بودن هزینه‌های تولید در آن(که بر اساس فرض ریکاردو این هزینه بالا بر اساس دستمزد پرداختی به نیروی کار و سرمایه تعیین می‌شود)، قیمت تعیین شده در بازار، حتی پاسخگوی تمایل به پرداخت مرفه‌ترین افراد جامعه هم نباشد(یعنی منحنی تقاضای بازار، زیر منحنی هزینه تولید در زمین‌های بسیار نامرغوب قرار گیرد)، عملا در آن تولیدی صورت نمی‌گیرد و در عمل زودتر از آنکه ظرفیت تمامی زمین‌ها به پایان برسد، مساله اجاره زمین مطرح خواهد شد.
بنابراین با قاطعیت تمام نمی‌توان گفت که فرض شماره 4 همواره صحت دارد.
***
در پایان می‌توان گفت ریکاردو – که خود یک زمین‌دار عمده بود- با ارائه نظریه «بهره مالکانه» خویش، پدیده اجاره زمین را که به ملاکین تعلق می‌گرفت، از زاویه‌ای دیگر نگریست و آن را آن‌گونه که اسلافش حقی طبیعی و قانونی برای ملاکین می‌دانستند، در نظر نمی‌گرفت و به نوعی اعتقاد داشت اجاره‌ای که ملاک دریافت می‌کند، حاصل کار خود نیست، بلکه حاصل رنج و زحمت نیروی کار و سرمایه‌دار است.
پیامدهای عملی نظریه وی – با توجه به اینکه در برهه‌اي به مجلس عوام انگلستان نیز راه یافته بود- به طور کلی این بود که زمینه‌های واردات گندم به انگلستان فراهم شد تا با این کار جلوی روی‌آوردن به زمین‌های نامرغوب‌تر و در نتیجه بالاتر رفتن قیمت گندم و بالاخره افزایش بهره مالکانه‌ای که به ملاکین تعلق می‌گرفت، گرفته شود.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه نهم دی ۱۳۹۰ |

سازوکار اقتصاد در جهان

گرِگ آي‌پي
ترجمه جعفر خيرخواهان
گونه‌هايي از درد اعصاب
چكيده
• هر بحراني متفاوت با ساير بحران‌ها است، اما آنها ويژگي‌هاي معين يكساني دارند. قيمت يك دارايي كه از بنيان‌هاي تاريخي خود فاصله مي‌گيرد، نشانه وجود حباب است، اما نه نشانه اين كه چه وقت و چگونه اين حباب خواهد تركيد.


• بدهي، از متهمان اصلي در هر بحراني است. عدم توازن‌ ارزي و نرخ بهره؛ اتكا به بدهي كوتاه مدت و كژمنشي؛ جملگي توطئه‌گران شريك هستند.
• بحران‌ها از طريق اثر سرايت گسترش مي‌يابند: سرمايه‌گذاراني كه به دست يك شركت يا كشور داغ شده‌اند، باعث مي‌شوند از دست سايريني هم كه شبيه آن به نظر مي‌‌رسند، فراري ‌شوند. بانك ورشكسته، سايريني را كه با او معامله مي‌كنند يا روابط مالي ديگري دارند به زير مي‌كشد. به علت اثر سرايت،‌ شركت‌ها يا كشورهايي كه تنها مشكل نقدينگي دارند، ورشكسته و از هم پاشيده مي‌شوند.


در نوامبر 2008 هنگامي كه انگلستان وارد بدترين بحران مالي از دهه 1940 تاكنون مي‌شد، ملكه اليزابت از فرهيختگان نخبه در مدرسه اقتصاد لندن پرسيد، چرا هيچ كس آمدن اين بحران را نديد؟ اقتصاددانان برجسته همايشي ترتيب دادند تا اين پرسش را بررسي كنند و سپس با خجالت‌زدگي نامه‌اي براي ملكه تهيه كردند. آنها نوشتند «علياحضرت، ناتواني در پيش‌بيني زمان، ‌دامنه و شدت اين بحران، اصولا به ناتواني در توان خيال‌پردازي جمعي برمي‌گردد.»
آنها نبايد احساس خيلي بدي داشته باشند. تنها چيزي كه چاره‌ناپذيرتر از خود بحران‌ها است، ناتواني ما در حدس زدن و پيش‌بيني آنها است. آن طور كه كارمن راينهارت و كنث راگاف در كتاب «اين دفعه متفاوت است: هشت سده حماقت مالي» توجه مي‌دهند، بحران‌ها پاي ثابت فاينانس از سال 1340 ميلادي به بعد بودند؛ زماني كه ادوارد سوم شاه انگلستان در پرداخت بدهي كوتاهي كرد و باعث ورشكستگي بانكداران فلورنتين شد كه پول جنگ وي با فرانسه را تامين مي‌كردند تقريبا از سال1800 به طور پيوسته، بخشي از جهان گرفتار بحران بانكداري يا بدهي بوده است و براي سده‌ها جوامع سعي كرده‌اند تا راه‌هايي براي متوقف كردن آنها پيدا كنند. به اين خاطر بود كه بانك‌هاي مركزي را ايجاد كردند تا جلوي بحران‌ها را بگيرد و نقش آخرين مرجع وام‌گيري را به آنها دادند و صندوق بين‌المللي پول همين كار را براي كشورها انجام مي‌دهد.
هيچ تعريف واحدي از بحران وجود ندارد؛ همان گونه كه يك قاضي هنگام حكم دادن درباره صور قبيحه گفت، تصاوير اين چنيني فقط زماني شناخته مي‌شوند كه آنها را ببينيد. به راه افتادن بحران غيرقابل پيش‌بيني بوده و رويدادي خشونت‌بار و اغلب احساسي است، چون سرمايه‌گذاران و وام‌دهندگان
دسته جمعي به راه مي‌افتند تا از منافع خود حمايت كنند. بازارها معمولا خود تصحيح‌كننده هستند، به طوري كه قيمت‌هاي پايين‌تر خريداران بيشتري را به دنبال مي‌آورد. اما بحران‌ها خود تقويت‌كننده هستند، چون قيمت‌هاي پايين‌تر فروشندگان بيشتري را به بيرون مي‌راند.
تقريبا برحسب تعريف، بحران‌ها نامنتظره بوده‌اند، چون مستلزم خطاي قضاوت جمعي هستند. الن گرينسپن در كتاب خاطرات خويش «عصر پرآشوب» نوشت: «بحران‌هاي مالي كه قابل پيش‌بيني هستند .... به ندرت اتفاق مي‌افتند.» اگر يك سقوط مالي به نظر نزديك است، «سفته‌بازان و سرمايه‌گذاران سعي خواهند كرد تا زودتر بفروشند. با اين كار، حباب بورس فرومي‌خوابد و از سقوط جلوگيري مي‌شود.» براي مثال در انتهاي دهه 1990 اد ياردني يك اقتصاددان برجسته پيش‌بيني كرد كه ناتواني رايانه‌ها در حل مشكل تغيير تاريخ هزاره در يكم ژانويه سال 2000 مي‌تواند به ركود جهاني بينجامد. با اين هشداردهي، جهان ميلياردها دلار صرف كرد تا مشكل را رفع كند و هيچ چيزي اتفاق نيفتاد.
بحران‌ها هميشه با ما خواهند بود، چون ريشه در تمايل ذاتي انسان‌ها به برون‌يابي گذشته، ناتواني آنها در پيش‌بيني آينده و رفت و برگشت منظم آنها بين حرص و ترس است. البته اين چيزها هميشه در اقتصاد حضور دارند. اگر چه براي اينكه آنها بحران مالي توليد كنند تركيبي از ساير شرايط نيز بايد حاضر باشد.
شرط 1- شناور بودن روي حباب
هر دارايي يك ارزش ذاتي دارد. در مورد سهام شركت‌ها، ارزش آن به سودهاي آتي، سود سهام و جريان‌هاي نقدي بستگي دارد. در مورد خانه، اين ارزش هزينه اجاره دادن به جاي در تملك داشتن خانه است. در مورد چاه نفت، اين ارزش هزينه به دست آوردن مقدار بيشتري نفت از زير زمين است. در عين حال محاسبه ارزش ذاتي هرگز آسان نبوده است. سودهاي آينده چقدر است؟ آيا هر خانه ديگري شبيه اين خانه است؟ با چه سرعتي مي‌توانيم نفت را از زير زمين با تلمبه بيرون بكشيم؟ بيشتر ما در نهايت فرض را بر اين مي‌گذاريم كه ارزش يك دارايي آن چيزي است كه ساير مردم فكر مي‌كنند ارزش دارد؛ بسيار شبيه زماني كه يك رستوران را نه بر اساس بررسي دقيق فهرست غذاها و نظر منتقدان، بلكه در اينكه چقدر شلوغ است انتخاب مي‌كنيم. با اين فروض خيلي راحت امكان دارد كه يك دارايي از بنيان‌هاي خود خارج شود. در سال 2000 شاخص اس‌اند‌پي 500 از 30 برابر عايدي‌هاي سهام هم رد كرد كه دو برابر ميانگين تاريخي آن بود. در سال 2006 نسبت قيمت خانه به اجاره به 47 درصد بالاتر از ميانگين چند ساله
رسيد.
جرمي گرانتام مدير يك صندوق سرمايه‌گذاري مي‌گويد كه در همه حباب‌ها، ارزش دارايي مورد بحث به سمت ميانگين بلند مدت خود بازگشت كرده است: «هيچ استثنايي وجود ندارد.» پس چرا حباب‌ها تكرار مي‌شوند؟ در زمان شروع هر حباب، به اندازه يك ارزن واقعيت اقتصادي وجود دارد: اينترنت واقعا كسب و كار آمريكا را دگرگون كرده بود؛ دقيقا همان طور كه راه‌آهن يك سده و نيم پيش از آن همين كار را كرد. بنابراين عامه مردم نتيجه مي‌گيرند قوانين قديمي كاربردي ندارد. در دهه 1980 سهام ژاپني‌ها دو تا چهار برابر ارزش‌گذاري سهام آمريكايي‌ها معامله شد، اما اين را به اثر سهام‌داري متقاطع بين شركت‌ها نسبت دادند. قيمت زمين كه سر به فلك كشيد، به كمبود زمين در ژاپن نسبت داده شد. البته كه هر دو تا بر سر مالكان‌شان فرو ريختند.
بيشتر مردم به درستي حباب را پيش از اينكه بتركد شناسايي مي‌كنند. اما زماني كه موج افكار و پول در نقطه مقابل آنها حركت مي‌كند، سود بردن از اين پيش‌آگاهي دشوار است. نشريه اكونوميست در سال 2002 درباره قيمت املاك آمريكا هشدار داد و قيمت به مدت چهار سال ديگر بالا رفت. اين روزها قيمت مسكن در استراليا و انگلستان كه بسيار بيشتر از قيمت‌ها در آمريكا بالا رفت، بايد كاهش يابد. تاريخ مي‌گويد اين كار خواهد شد؛ چه وقت؟ هر كسي حدسي مي‌زند.
شرط 2: اهرم مالي، مظنون اصلي
همه حباب‌ها به بحران منجر نمي‌شوند. براي اينكه بحران توليد شود، نياز به چيز ديگري است: اهرم مالي كه به معناي وجود بدهي بسيار زياد نسبت به دارايي يا درآمد است. اهرم مالي باعث نمي‌شود كه بازار سقوط كند؛ به همان اندازه كه رانندگي سريع در بزرگراه باعث تصادف كردن خودروي شما نمي‌شود. اما اهرم مالي مثل سرعت بالا باعث مي‌شود كه تصادفات به نحو كشنده‌تري رخ دهد. وقتي كه بازارها به حركت درمي‌آيند اهرم مالي سودها و زيان‌ها را بزرگنمايي مي‌كند. فرض كنيم شما يك دلار را صرف خريد يك سهم مي‌كنيد كه ارزش آن 50 درصد كاهش مي‌يابد. در اين حالت نصف سرمايه‌گذاري خود را از دست مي‌دهيد. فرض مي‌كنيم كه شما دلار خود را برمي‌داريد و يك دلار ديگر قرض مي‌گيريد و با دو دلار يك سهم مي‌خريد كه سپس 50 درصد كاهش ارزش پيدا مي‌كند. پس از بازپرداخت يك دلاري كه قرض گرفتيد كل سرمايه خود را از دست داده‌ايد.
كاهش قيمت مسكن كه از سال 2006 شروع شد، خسارت بسيار بيشتري از سقوط قيمت سهام پس از تركيدن حباب دات‌كام در سال 2000 ايجاد كرد؛ اگر چه ارزش از دست رفته تقريبا شبيه هم بود. چرا؟ طي حباب دات‌كام، سهام بسيار كمي با پول وام‌گرفته شده خريداري شده بود، در صورتي كه طي حباب مسكن، تقريبا همه خانه‌ها با وام بانكي خريداري شده بودند. به محض اينكه قيمت خانه‌ها سقوط كرد، مالكان خانه‌ها از پرداخت اقساط وام‌ها ناتوان شدند و زيان وام تمام سرمايه وام‌دهندگان را نابود كرد. حقيقتا در بدترين بحران‌هاي مالي معمولا بانك‌ها درگير هستند، چون ماهيت فعاليت بانك‌ها بر اساس اهرم مالي است.
اهرم مالي اغلب دست ياري‌گر كژمنشي (مخاطره اخلاقي) را به كمك مي‌گيرد؛ اصطلاحي كه ريشه آن به بيمه بازمي‌گردد و به اين معنا است كه شخص حقيقي يا حقوقي، اگر از پيامدهاي منفي ريسك بركنار بماند، ريسك‌هاي بيشتري را خواهد پذيرفت. اگر قرار باشد بيمه خودرو و قبض جريمه‌هاي پسرتان را شما بپردازيد، احتمال اينكه وي با سرعت بيشتري رانندگي كند بيشتر خواهد شد. اگر سرمايه‌گذاران به اين باور برسند كه دولت اجازه نخواهد داد فلان شركت ورشكست شود، پول بيشتري به آن شركت داده و بهره كمتري از آن طلب خواهند كرد. در دهه 1980 بيمه سپرده فدرال به بنگاه‌هاي وام‌دهي امكان داد تا بي‌مهابا به مسكن‌سازان وام دهند. سرمايه‌گذاران به روسيه وام دادند، با اين تصور كه اين كشور «قدرت هسته‌اي بوده و ورشكست نمي‌شود.» اما روسيه در 1998 از پرداخت بدهي‌هاي خود ناتوان شد. اگرچه فاني مي و فردي مك در مالكيت سهامدارانش بودند، سرمايه‌گذاران فرض را بر اين گرفتند كه دولت اجازه نخواهد داد اين دو نهاد ورشكست شوند و به آنها با نرخ‌هاي بهره پايين در سطحي كه به دولت آمريكا وام مي‌دهند، وام دادند. آيا مي‌توان سرمايه‌گذاران را مقصر دانست؟ پس از اينكه دو موسسه مالي با وجود دريافت همه وام‌هاي يارانه‌اي ورشكست شدند، ماليات‌دهندگان به نجات سرمايه‌گذاران آمدند.
اهرم مالي يك نشانه هشداردهي اوليه از بحران است. اين هشدار مي‌تواند بالا رفتن نسبت بدهي به درآمدهاي يك شركت يا سهم بدهي خارجي يك كشور از توليد ناخالص داخلي آن باشد؛ حالتي كه تايلند داشت و بحران مالي انتهاي دهه 1990 در شرق آسيا را به وجود آورد.
اما گاهي رديابي اهرم مالي نيز سخت مي‌شود، چون وام‌گيرندگان از طفره‌روي، حسابداري خلاقانه، مشتقات‌ و تقلب‌هاي آشكار براي پنهان ساختن بدهي‌هاي خود استفاده مي‌كنند. وقتي سرمايه‌گذاران به حقيقت پي مي‌برند، اوضاع به كلي به هم مي‌ريزد همان‌گونه كه كشور يونان كسري بودجه خود را در سال 2009 كمتر از واقع نشان داده بود، شركت انرون در سال 2000 از اقلام بيرون ترازنامه استفاده كرد يا كره جنوبي ذخاير ارزي را در 1997 بزرگنمايي كرد.
وقتي برادر زن ولخرجتان قادر به پرداخت بدهي خود به شما نيست، ابتدا زمان مي‌خرد؛ با اين ادعا كه يك چك در راه دارد. به همين ترتيب، يك شركت يا كشور ناتوان در پرداخت ديون به فريبكاري روي مي‌آورد. ابتدا ادعا مي‌كند كه صرفا نقدينگي ندارد.

شرط 3- ناهمخواني‌ها، نخستين همدست توطئه‌گران
هنگامي كه يك نفر عاشق كوهنوردي با كسي ازدواج مي‌كند كه از ارتفاع هراس دارد، طلاق سرنوشت محتوم خواهد بود. به همين ترتيب ناهمخواني‌ها در فاينانس معمولا نشانه وجود مشكل است. شركتي كه فروش‌هايش به روپيه اندونزي است و به دلار وام مي‌گيرد، فردي كه براي خانه‌دار شدن به فرانك سوئيس وام مي‌گيرد، اما دستمزدش به فورينت مجارستان است، شركتي كه از بانك‌هاي خارجي به پول كشور سومي وام مي‌گيرد، در همه اين موارد، كاهش ارزش پول داخلي، بازپرداخت وام خارجي را عجيب مشكل خواهد ساخت.
يك نوع ناهمخواني به همين اندازه خطرناك، وام‌گرفتن كوتاه مدت براي انجام سرمايه‌گذاري بلندمدت است. اتكا به وام‌هاي كوتاه مدت مثل اجبار به درخواست شغل كردن هر سه ماه يكبار است. بخت با شما يار باشد كه رييس‌تان يك روز سرحال است و احتمال دارد روز ديگر از شما متنفر شود و شغلتان را ديگر به دست نياوريد. استقراض كوتاه‌مدت به معناي مشكل است، اگر نرخ‌هاي بهره به شدت افزايش يابد يا زماني كه سررسيد پرداخت مي‌رسد، سرمايه‌گذاران از استمهال وام‌ها خودداري ورزند.
در واقع، افزايش وابستگي به استقراض كوتاه مدت اغلب يك نشانه هشدار است: به اين معنا كه سرمايه‌گذاران عصبي، وام‌هاي بلندمدت مگر با نرخ‌هاي بسيار بالا نمي‌دهند. به اين جهت كشورها، شركت‌ها و افراد اغلب وسوسه مي‌شوند كه اتكاي شديدي به منابع مالي كوتاه مدت پيدا كنند، چون ارزان‌تر است. بحران 1994 پزو مكزيك به خاطر وابستگي سنگين به استقراض كوتاه مدت كه بيشتر آن به پول‌هاي خارجي پيوند خورده بود، شتاب بيشتري گرفت.

شرط 4- اثر سرايت
ورشكستگي بانك، شركت يا صندوق تاميني به ندرت بحران به وجود مي‌آورد. زماني به آستانه بحران مي‌رسيم كه هراس عمومي به ديگران هم رسيده باشد؛ پديده‌اي كه سرايت ناميده مي‌شود.
اثر سرايت چندين علت دارد. يكي اين كه تقصير وابسته‌سازي و ارتباطات است. وقتي لمان برادرز در پاييز 2008 ورشكست شد، سرمايه‌گذاران شروع به شرط‌بندي روي مورگان استنلي و گلدمن ساكس كردند. تايلند ارزش پول خود را در جولاي 2007 نسبت به ساير ارزها كاهش داد، سرمايه‌گذاران طبيعتا نگران شدند كه مالزي، اندونزي، فيليپين و كره همين كار را خواهند كرد، چون شرايط اقتصادي آنها هم مشابه بود. آنها براي فروش پول داخلي هجوم آوردند كه كاهش ارزش پول را شتاب بخشيد.
منبع ديگر سرايت به اين واقعيت مربوط مي‌شود كه كشورها، شركت‌ها و بانك‌ها اغلب روابط بي‌شماري با وام‌دهندگان، وام‌گيرندگان، شركاي تجاري و سرمايه‌گذاران اطراف جهان دارند.
نتيجه اينكه ورشكستگي يك شركت مي‌تواند همه همتايان و رقباي وي را نيز پايين بكشد. براي نمونه اگر بانك الف نتواند وامي را كه به بانك ب دارد بپردازد، بانك ب قادر به پرداخت وام خود به بانك ج نخواهد بود و همين‌طور جلو مي‌رود. هر اندازه يك شركت ارتباط بيشتري با ساير شركت‌ها داشته باشد، تهديد بزرگ‌تري براي نظام مالي خواهد بود. لمان برادرز تنها يك دهم افرادي را كه در جنرال موتورز شاغل هستند در خدمت داشت، اما ورشكستگي اين بانك خسارت بسيار بيشتري ايجاد كرد، چون ارتباطات بسيار بيشتري با ساير بنگاه‌ها
داشت.
در ابتداي اين بخش توضيح داديم كه كسي كه ورشكسته شده است، ابتدا ادعا مي‌كند كه صرفا نقدينگي ندارد. در عين حال زمان‌هايي وجود دارد كه به علت سرايت، يك صندوق تاميني، بانك يا كشور كه در غير اين صورت سالم است، بدون نقدينگي(يعني ناتوان از وام گرفتن) خواهد شد و فرو مي‌ريزد. در بحران بزرگ مالي، ناتواني در پرداخت بدهي و نداشتن نقدينگي به يكسان به ورشكستگي بانك‌ها كمك كرد.

شرط 5- انتخابات
بحران‌ها اغلب در سال‌هاي انتخابات ديده مي‌شوند. آنها اغلب نتيجه سختي‌هاي اقتصادي هستند و تنها با علاج‌هاي دردآوري قابل درمان هستند كه سياستمداران درگير در انتخابات نمي‌خواهند مديريت كنند. سياستمداران اين مشكل را ناديده گرفته يا پنهان مي‌سازند، با اين اميد كه پس از انتخابات به حل آن بپردازند؛ همان طور كه مكزيك در 1982 با كمك فدرال رزرو اين كار را كرد و يونان در 2009 چنين
كرد.
پس از اين كه بير استرنز در مارس 2008 در آستانه ورشكستگي قرار گرفت، هنري پالسون وزير خزانه‌داري به دنبال كسب اختيار بر نيامد تا ورشكستگي بنگاه‌هاي مشابه لمان برادرز را كنترل كند، چون دموكرات‌هاي كنگره نمي‌خواستند تا پيش از انتخابات پاييز اقدامي كنند. نامزدهاي مخالف انگيزه‌اي نداشتند تا خود را وارد حوادث نامطلوبي كنند كه ابر نااطميناني را مي‌گستراند. اين شيوه عمل، سرمايه‌گذاران را ناراحت كرده و باعث فرار آنها مي‌شود؛ اتفاقي كه در 1997 در كره و در 1998 در برزيل افتاد. پس سال‌هاي 2012 و 2016 شايد سال‌هاي حساسي براي آمريكا باشد.

ريزه‌كاري‌هاي اقتصادي
به دنبال سقوط بازار سهام در سال 1987 گروه كاري رييس‌جمهور براي بازارهاي مالي كه متشكل از روساي فدرال رزرو، خزانه‌داري، كميسيون بورس و اوراق بهادار و كميسيون معاملات آتي كالا بود، به صورت دوره‌اي تشكيل شد تا درباره توانايي بازارها مشورت كنند. نظريه‌پردازان توطئه هر‌گونه حركت عجيب و درك نشدني بازار را به دوز و كلك اين «گروه جلوگيري از سقوط قيمت‌ها» نسبت مي‌دهند. اين گروه از قدرت و تشخيص بسيار زيادي برخوردار شده است. در عمل وقتي كه بحران‌ها از راه مي‌رسند، خزانه‌داري و فدرال رزرو به نجات‌هاي تك موردي، اعمال نفوذ و دعا متوسل
مي‌شوند.
در طرح بازسازي فراگير مالي 2010 هدف اين است كه جلوي بحران‌ها به صورت گسترده‌تري گرفته شود. در اين طرح يك شوراي 16 نفره نظارت بر ثبات مالي ايجاد مي‌شود كه روساي ارگان‌هاي نظارتي فدرال رزرو و وزير خزانه‌داري در آن عضويت دارند و به دنبال تهديدها مي‌گردند؛ با اين قدرت كه هر شخص خطرناك را مهار يا حتي له كنند.
تنظيم‌گران مي‌توانند دستور توقيف هر بازار بزرگ را بدهند (بسيار شبيه شركت بيمه سپرده فدرال كه توانايي مصادره يك بانك را دارد) و آن را تعطيل كنند؛ در حالي كه بدهي‌هايش را كامل مي‌پردازد تا هراس عمومي را مهار كنند. در تئوري، نظام مالي نجات داده مي‌شود، احمق‌ها شديدا مجازات مي‌شوند و ماليات‌دهندگان حمايت مي‌شوند. در عمل، چه كسي مي‌داند كه آيا سياستمداران آتي ريسك انحلال يك شركت بزرگ را خواهند پذيرفت؟ چه بسا اين خود دولت باشد كه باعث بحران بعدي مي‌شود؟
كوتاه زماني پس از اينكه فدرال رزرو در 1913 تاسيس شد، جان ويليامز بازرس حساب‌هاي پولي نوشت: «وقوع بحران‌ها يا «هراس‌هاي» مالي و تجاري ... با بدبختي‌ها و درماندگي‌هايي كه همراه خود دارند ظاهرا از نظر رياضي ناممكن هستند.» در آن زمان اين ادعا حقيقت نداشت. اينك هم حقيقت ندارد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه نهم دی ۱۳۹۰ |


براي من هميشه جالب بود كه چه مي شود كه كره ي جنوبي كه روزي آرزويش رسيدن به كارخانه اي مثل ايران ناسيونال(ايران خودرو)بود و تكنسين هاي كره اي سال ها پيش آموزش هاي خودرا در ايران مي ديدند! الان به اين سطح از تكنولوژي رسيده كه به آمريكا خودرو صادر مي كند حالا صادرات به ايران بماند. راز اين پيشرفت چيزي نيست چون مديريت برتر و البته استفاده از ظرفيت هاي موجود در جهان . همينطور كه در خبر ذيل اشاره شده  شركت هيوندايي يكي از طراحان بزرگ را به استخدام در آورده است تا بتواند گوي رقابت را از رقيبان بربايد و اين اولين بار نيست كه اين شركت طراح بزرگ استخدام مي كند در سالهاي پيش هم طراحان بزرگ خودرو از شركت هايي مثل بنز و بي ام و در اين شركت مشغول به كار بوده اند. آيا ديگر وقت آن نشده است كه ما هم از طراحان بزرگ در شركت هاي خودروسازي خودمان استفاده كنيم؟

شرکت خودروسازی هیوندایی موتورز کره جنوبی «کریستوفر چپمن» را به عنوان طراح استخدام کرد.

وی که سال‌هاي سال سابقه همکاری با شرکت بی ام و را داشته است و طراحی خودروهای سری x5 بی ام و را نیز انجام داده است، یکی از شناخته شده ترین طراحان خودرو در دنیا است.
پیوستن وی به مجموعه هیوندایی می‌تواند تحول بزرگی در محصولات برند هیوندایی ایجاد کند و محبوبیتش را در میان مصرف کنندگان بیشتر و بیشتر کند. هم اکنون هیوندایی پر فروشترین برند خودروسازی آسیایی در بازار آمریکا و اروپا است.
نويسنده:مهندس آرتاخه/تهیه شده در: وب نوشت پنگان


برچسب‌ها: خودرو
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ |


مهرداد فضیلت
نوع استراتژی: فردی
بنجامین فرانکلین، متولد ۱۷۰۶، به عنوان یک نویسنده، سیاست مدار، دیپلمات، دانشمند، فیلسوف، مخترع و ناشر شناخته شده در تاریخ آمریکا شهرت دارد.

او به عنوان یک سیاست‌مدار، شاید بیش از هر کس دیگری در ساختن رویای آمریکایی نقش داشته است. به عنوان یک دیپلمات در زمان انقلاب آمریکا، توانست اتحاد فرانسه را که موجب پیروزی این انقلاب شد، به دست آورد. به عنوان یک دانشمند، نظریه پرداز برجسته‌‌ای در زمینه الکتریسیته بود. و به عنوان یک مخترع اختراعات زیادی در زمینه‌های ادومتر، برق‌گیر و... دارد. اما شاید هیچکدام از اختراعات و اکتشافات وی به اندازه موفقیت وی در جلب احترام رقبا و مخالفانش مطرح نباشد.
هنگامی‌که وی در مجلس قانون گذاری ایالتی پنسیلوانیا بود به شدت از روش برخورد و رفتار یکی از همکاران خود که در حزب رقیب وی فعالیت می‌کرد آزار می‌دید. فرانکلین خود به خوبی نحوه پیروزی بر این نوع برخورد را تشریح می‌کند:


برچسب‌ها: استراتژي هاي نفوذ
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ |


مترجم: فرهاد اميري
بخش نخست
خلبان‌ها همیشه حیرت‌زده‌ام می‌کنند. آنها باید دانش شفاف و مطلقی درباره همه آن کلیدها، چراغ‌ها و سوئیچ‌های کابین خلبان داشته باشند. آنها قبل از پرواز همیشه دست به آزمایش و بررسی همه‌چیز می‌زنند تا مطمئن شوند پرواز ‌امنی را هدایت خواهند کرد.

همچنین باید ارتباط دائمی خود را با مرکز کنترل هوایی و زمینی برقرار کنند تا از عدم‌امکان تصادف با هواپیماهای دیگر اطمینان حاصل کنند. با این حال، آنچه بیش از همه حیرت‌زده‌ام می‌کند، توانایی آنها برای تحت کنترل قراردادن چیزهای غیرقابل ‌پیش‌بینی است؛ چیزهایی از قبیل آشفتگی هوایی یا عیب‌های مکانیکی. چندسال پیش در پروازی نشسته بودم که درون یک جریان تند هوایی وارد شد. آن وقت فنجان قهوه‌ام خالی شد و دیدم روی سقف قطره‌های قهوه پاشیده و مسافران روبه‌روی من پیراهن‌هایی مملو از رنگ قهوه‌ای پوشیده‌اند. درست پیش از این که وارد جریان هوای مزبور شویم، خلبان پشت میکروفن رفت و با صدایی بسیار اطمینان بخش گفت: «احتمالا باید‌اندکی تکان و اغتشاش را تحمل کنیم.» و بلافاصله بعد از آنکه ماجرا تمام شد، همان صدا دوباره برخاست و به ما خبر داد که از پس این اتفاق برآمده ایم و آسمان پیش رو صاف و آرام خواهد بود. خوشحال بودم خلباني پشت فرمان نشسته که با تمرکز و قطعیت زیاد ما را از دل این آشفتگی هوایی به سوی مقصدمان بیرون برده است.

مدیریت یک طرح پروژه نیز مشابه خلبانی یک هواپیما از مبدا تا مقصد است. مدیر پروژه باید


برچسب‌ها: مديريت پروژه
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ |

نوشته: ويليام يوري

ترجمه: نادر پيروز
بخش: بیست و ششم
فشار نیاورید
حالا دیگر شما موفق شده‌اید واکنش‌های خودتان را متوقف کنید، عواطف طرف مقابل را خنثی نمایید، و مواضع آنها را باز تعریف کنید، برای رسیدن به توافق نهایی آماده هستید. اما هنوز ممکن است آنها موافقت نکنند.

شما با مانع نارضایتی آنها مواجه هستید. آنها ممکن است از خود بپرسند «خوب این توافق برای من چه سودی خواهد داشت؟» ممکن است یک جای کار عیب پیدا کند که معمولا هم همیشه یک چیزی پیش می‌آید. یک مثال بسیار خوب، شکست مذاکراتی است که می‌توانست منجر به یکی از بزرگ‌ترین قراردادهای ادغام دو شرکت رسانه‌ای در جهان باشد. هر داستانی دو سوی دارد، آنچه در پی می‌آید روایت ال نیوهارت از (به قول خودش) «به باد دادن» این قرارداد مهم است. در سال ۱۹۸۵ میلادی، تد ترنر و غول رسانه‌ای جهان قصد داشت تا شرکت CBS یکی از بزرگ‌ترین شبکه‌های رسانه‌ای آمریکا را بخرد. نیوهارت مدیر عامل شرکت 


برچسب‌ها: استراتژي‌‌هاي مذاكره
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ |

مهرداد فضیلت

نوع استراتژی: فردی
اسکار وایلد گفته است پایداری آخرین مامن در مقابل تغییر است. رالف والد امرسون نیز گفته پایداری روی کار اشتباه، خصیصه فکر‌هاي کوتاه است. از سوی دیگر هاکسی گفته تنها مردگان هستند که همواره بر کار و حرف خود پایداری مي‌کنند.

ولی نکته جالبی که در جملات کم و بیش شبیه به هم این نویسندگان وجود دارد این است که همه این جملات در سنین جوانی از این نویسندگان ذکر شده است.

در استراتژی‌هاي قبلی گفتیم که انسان‌ها تمایل دارند که اعمال، گفته‌ها و رفتارشان در جهت و همسو با تفکرات، گفته‌ها، ارزش‌ها و رفتار قبلی‌شان باشد. این خصیصه با افزایش سن به شدت 


برچسب‌ها: استراتژي هاي نفوذ
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه پنجم دی ۱۳۹۰ |
جدول برترین دانشگاه‌های معماری جهان/ دانشگاه تهران در رتبه 8 آسیا
برترین دانشگاه‌های معماری جهان در هر قاره معرفی شده اند که در میان برترینهای آسیا نام دانشکده معماری دانشگاه تهران نیز به چشم می خورد این دانشکده توانسته است بر اساس آخرین رتبه بندی، رتبه 8 آسیا را از آن خود کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، وب سایت Graduatearchitectureبرترین دانشگاه های معماری جهان را در دسته های جهانی و قاره ای معرفی کرده است. بر این اساس برترین دانشگاه های معماری جهان عبارتند از انجمن معماری لندن، موسسه معماری کالیفرنیای جنوبی، موسسه معماری پیشرفته کاتالونیا، MIT، موسسه تکنولوژی توکیو، دانشگاه "یونیتک" نیوزیلند، دانشکده چارلز رنه مکینتاش، دانشکده ETH زوریخ، موسسه برلاژ و آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک.

10 دانشگاه برتر معماری جهان

رتبه دانشگاه کشور
1 انجمن معماری لندن بریتانیا
2 موسسه معماری کالیفرنیای جنوبی آمریکا
3 موسسه معماری پیشرفته کاتالونیا اسپانیا
4 MIT آمریکا
5 موسسه تکنولوژی توکیو ژاپن
6 یونیتک نیوزیلند
7 دانشکده چارلز رنه مکینتاش اسکاتلند
8 ETH زوریخ سوئیس
9 موسسه برلاژ هلند
10 آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک دانمارک

 این وب سایت همچنین دانشگاه های معماری برتر جهان را در قالب قاره ای نیز دسته بندی و معرفی کرده است. بر این اساس 10 دانشگاه از برترینهای قاره های آفریقا، آسیا، اروپا، استرالیا و آمریکای شمالی و جنوبی معرفی شده اند.

برترین دانشگاههای معماری در آفریقا

بر اساس گزارش این وب سایت تخصصی معماری، دانشگاه های کیپ تاون، پریتوریا و ویتواترسند، دانشگاه آمریکایی قاهره، دانشگاه نایروبی، دانشگاه بلومفونتین، دانشگاه وازولوناتال، دانشگاه قاهره، دانشگاه اسکندریه و دانشگاه نلسون ماندلا از برترینهای قاره آفریقا به شمار می روند.

رتبه دانشگاه کشور
1 کیپ تاون آفریقای جنوبی
2 پریتوریا آفریقای جنوبی
3 ویتواترسند، آفریقای جنوبی
4 دانشگاه آمریکایی قاهره مصر
5 نایروبی کنیا
6 بلومفونتین آفریقای جنوبی
7 وازولوناتال آفریقای جنوبی
8 قاهره مصر
9 اسکندریه مصر
10 نلسون ماندلا آفریقای جنوبی

برترین دانشگاههای معماری در قاره آسیا

موسسه تکنولوژی توکیو که در میان دانشگاه های برتر جهان نیز معرفی شده بود، در میان دانشگاه های برتر آسیا به عنوان اولین دانشگاه برتر معرفی شده است، پس از آن دانشگاه های چینی هنگ کنگ، دانشگاه توکیو، دانشگاه آمریکایی شارجه، دانشگاه کیوتو، دانشگاه تکنولوژی مالزی، دانشکده نقشه کشی و معماری دهلی نو، دانشگاه تهران، دانشگاه کیونگ هی و دانشگاه تکنیون به عنوان برترینهای آسیا معرفی شده اند. 

رتبه دانشگاه کشور
1 موسسه تکنولوژی توکیو ژاپن
2 دانشگاه چینی هنگ کنگ چین
3 توکیو ژاپن
4 دانشگاه آمریکایی شارجه امارات
5 کیوتو ژاپن
6 دانشگاه تکنولوژی مالزی مالزی
7 دانشکده نقشه کشی و معماری دهلی نو هندوستان
8 تهران ایران
9 کیونگ هی کره جنوبی
10 نلسون ماندلا رژیم صهیونیستی

برترین های معماری در استرالیا

دانشگاه های برتر استرالیا به انتخاب وب سایت Graduatearchitecture دانشگاه های یونیتک، دانشگاه سیدنی، نیوساوث ولز، RMIT، دانشگاه ویکتوریا، دانشگاه ملبورن، دانشگاه آکلند، دانشگاه کانبرا، و دانشگاه های کوئینزلند و آدلاید معرفی شده اند. 

رتبه دانشگاه کشور
1 دانشگاه های یونیتک نیوزیلند
2 دانشگاه سیدنی استرالیا
3 دانشگاه نیوساوث ولز استرالیا
4 دانشگاه RMIT استرالیا
5 دانشگاه ویکتوریا نیوزیلند
6 دانشگاه ملبورن استرالیا
7 دانشگاه آکلند نیوزیلند
8 دانشگاه کانبرا استرالیا
9 دانشگاه کوئینزلند استرالیا
10 دانشگاه آدلاید استرالیا

برترین های معماری در اروپا

برترین دانشگاه معماری اروپا دانشگاه بریتانیایی است که رتبه اول جهانی را نیز به دست آورده است. دانشگاه های برتر اروپایی به انتخاب این وب سایت عبارتند از انجمن معماری لندن، موسسه معماری پیشرفته کاتالونیا، موسسه چارلز رنه مکینتاش، موسسه ETH، موسسه برلاژ، آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک، دانشگاه کالج لندن، دانشکده هنرهای زیبای پاریس، دانشگاه کمبریج و آکادمی گریت ریتولد هلند که نام بسیاری از این دانشگاه ها در میان بلرتین دانشگاه های جهان نیز به چشم می خورد. 

رتبه دانشگاه کشور
1 انجمن معماری لندن بریتانیا
2 موسسه معماری پیشرفته کاتالونیا اسپانیا
3 موسسه چارلز رنه مکینتاش اسکاتلند
4 ETH زوریخ سوئیس
5 موسسه برلاژ هلند
6 آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای دانمارک دانمارک
7 دانشگاه کالج لندن بریتانیا
8 دانشکده هنرهای زیبای پاریس فرانسه
9 دانشگاه کمبریج بریتانیا
10 آکادمی گریت ریتولد هلند

برترین دانشگاههای معماری آمریکا

دانشکده معماری کالیفرنیای جنوبی، MIT، دانشگاه هاروارد، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، دانشگاه کالیفرنیا برکلی، دانشگاه میشیگان، دانشگاه کرنل، دانشگاه "کل پولی"، دانشگاه ییل و موسسه ِپرَت در این وب سایت به عنوان برترین دانشگاه های آمریکای شمالی معرفی شده اند. 

رتبه دانشگاه ایالت(آمریکای شمالی) دانشگاه کشور
1 دانشکده معماری کالیفرنیای جنوبی کالیفرنیا بوئنوس آیرس آرژانتین
2 MIT ماساچوست دانشگاه شیلی شیلی
3 هاروارد ماساچوست دانشگاه بوگوتا کلمبیا
4 دانشگاه کالیفرنیای جنوبی کالیفرنیا دانشگاه فدرال ریودژانیرو برزیل
5 دانشگاه برکلی کالیفرنیا دانشگاه ملی مهندسی لیما پرو
6 دانشگاه میشیگان ماساچوست دانشگاه کاراکاس ونزوئلا
7 دانشگاه کرنل نیویورک دانشگاه مکنزی برزیل
8 دانشگاه کل پلی کالیفرنیا دانشگاه "تورتاتو دی تلا" آرژانتین
9 دانشگاه ییل کانتیکت دانشگاه خاویریا کلمبیا
10 موسسه پرت نیویورک دانشگاه کاتولیک شیلی شیلی

همچنین دانشگاه های بوئنوس آیرس، دانشگاه شیلی، دانشگاه بوگوتا، دانشگاه فدرال ریودژانیرو، دانشگاه ملی مهندسی لیما، دانشگاه کاراکاس، دانشگاه مکنزی، دانشگاه "تورتاتو دی تلا"، دانشگاه خاویریا و دانشگاه کاتولیک شیلی نیز به عنوان برترینهای آمریکای جنوبی معرفی شده اند.ماخذ:مهر/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه چهارم دی ۱۳۹۰ |

نویسنده: تِری کارتر
مترجم: سیمین راد
منبع: سایت اقتصادی «نوبپرونر»
درباره فعالیت‌های تجاری سبز چیزی شنیده‌اید؟ به فعالیت‌هایی سبز می‌گویند که با محیط زیست سازگار باشند و آلودگی انسانی و طبیعی به بار نیاورند. کسب‌وکارهای کوچک باید به فعالیت‌های تجاری سبز بپیوندند.

این حرکت به لحاظ مردمی تاثیر بسزایی دارد. همچنین می‌تواند هزینه‌های زیادی را کاهش دهد. شاید بگویید که استفاده از انرژی خورشیدی هزینه‌های بسیار زیادی برای یک کسب و کار کوچک به بار می‌آورد. این حرف درست است اما قدم‌های کوچکی نیز در این مسیر وجود دارند.
این قدم‌های کوچک هزینه‌های کمی دارند و سبب می‌شوند هزینه‌های بعدی‌تان کاهش چشمگیری داشته باشد. در زیر چهار مسیر را معرفی می‌کنیم تا بتوانید هزینه‌هایتان را در شرکت کوچک‌تان کاهش دهید. همچنین با حرکت به سمت فعالیت‌های تجاری سبز نسبت به محیط‌تان آگاهی بیشتری پیدا می‌کنید.
(1) از کاغذهای قابل بازیافت استفاده کنید: هر شرکتی روزانه از حجم بسیار زیادی کاغذ استفاده می‌کند. برای مثال می‌توان به یادداشت‌های روزانه دفاتر، بولتن‌ها، پاکت‌های نامه، برگه‌های فکس، پرینت و چاپ، پوسترها و عکس‌ها اشاره کرد. در واقع ابدا نمی‌توان از این کاغذهای متعدد و متنوع استفاده نکرد. کاغذهای چرک‌نویس بسیاری نیز در شرکت‌ها استفاده می‌شود. اکثر این کاغذها پس از استفاده به زباله بدل می‌شوند و قابل استفاده نیستند.
می‌توانید از کاغذها دوباره استفاده کنید. برگه‌های غیررسمی و داخلی شرکت را می‌توانید از هر دو طرف کاغذ پرینت بگیرید یا مورد استفاده قرار دهید. در کنار دستگاه‌های پرینت و فکس محفظه‌ای تعبیه کنید تا بتوانید این برگه‌ها را دوباره بازیابی کنید. حتی همه کارمندان شرکت شما باید نحوه استفاده دقیق از پرینتر و فکس را بدانند. نباید هزینه اضافی برای استفاده نامناسب از دستگاه‌ها از جیب شما خرج شود. یک شرکت موفق پیش از همه یک شرکت آگاه است. این کار شما یک فرآیند سه‌گانه است: اول به فکر درختان هستید (چراکه برای تولید این حجم فراوان از کاغذ به قطع‌شدنِ درختان زیادی نیاز است)، سپس به فکر سلامتی محیطی کارمندان شرکت‌تان هستید (چراکه باعث کاهش زباله‌ها شده‌اید) و دست آخر هزینه‌های زیادی را نیز پس‌انداز کرده‌اید (چراکه کاغذها دیگر بی‌دلیل دور انداخته نمی‌شوند). این نخستین گام برای حرکت به سوی تجارت سبز است.
(2) از روشنایی روز تا جای ممکن بهره ببرید: نور دفترهای شرکت نیز هزینه‌های خاص خودش را دارد. اما گریزی نیست. باید نور دفترهای شرکت متناسب با فضای آن باشند. همه می‌دانیم که چشم‌های کارمندان پیش از همه باید بتواند خوب ببیند. هیچ چشمی در تاریکی بازده خوبی ندارد. معمولا کسب و کارهای کوچک از اتاقک‌های کوچکی تشکیل می‌شوند و فضاهای چندان بزرگی ندارند. فضاهای باز و کوچک به راحتی با نور خورشید روشن می‌شوند.
به خاطر بسپارید در چه ساعت‌هایی از روز دفاتر شما بیشترین بهره را از نور خورشید می‌برند. اجازه دهید نور خورشید به راحتی و به رایگان به اتاق کار کارمندان وارد شود. این نور اتاق‌های کوچک شرکت شما را کاملا روشن می‌کند و حتی آلودگی‌های محیطی را نیز می‌زداید. به این ترتیب، کارمندان شما از هوای سالم دفترشان لذت خواهند برد و فضایی دوست‌داشتنی و سالم برای ایشان به وجود خواهد آمد. هرگز یادمان نرود که یک شرکت موفق پیش از همه، کارمندانی سلامت دارد. وجود کارمندان سالم بهره‌وری و تولید شرکت‌تان را نیز افزایش می‌دهد. در نتیجه شما گامی دیگر به سوی تجارت سبز برداشته‌اید.
(3) حواس‌تان به دستگاه‌های تهویه و حرارت باشد: سازمان انرژی در آمریکا به همه شرکت‌ها پیشنهاد کرده است که نسبت به حرارت محیط کار و تهویه‌اش حساس باشند. سازمان انرژی گفته است که تهویه شرکت‌ها را روی درجه مناسبي تنظیم کنند.
فقط یک مشکل وجود دارد. شما کارمندان زیادی دارید و بدن هر یک از کارمندان حرارت خاص خودش را دارد. هر یک نسبت به آلودگی هوا و تهویه‌اش یک واکنش فیزیکی و روانی خاص دارند. پس باید یک عدد میانگین را انتخاب کنید.
طبق آخرین محاسبات هر درجه تغییر در درجه دستگاه تهویه 1 درصد در هزینه‌های انرژي شما تغییر ایجاد می‌کند. پس باید خوب حواس‌تان جمع باشد. هر فصل از سال حرارت خاصی دارد. درجه حرارت، آلودگی و سرمای دفاتر کار در صبح، ظهر و شب کاملا فرق می‌کند.
در نتیجه باید بتوانید دستگاه‌های تهویه و حرارت‌تان را با این تغییرات تنظیم کنید. این کار دو فایده مهم دارد: اول، در هزینه‌های مربوط به دستگاه‌های تهویه و حرارت صرفه‌جویی می‌شود و دوم، با تنظیم درست انرژی گامی دیگر به سوی تجارت سبز برداشته‌اید. یادتان باشد که پوشش کارمندان نیز در کاهش این هزینه‌ها موثر است. بهتر است رویکردی آموزشی در قبال این قضیه داشته باشید. رفته‌رفته خواهید دید که فضای کاری شرکت‌تان برای همگان دلچسب‌تر خواهد شد.
(4) ابتکار عمل‌های سبزتان را تبلیغ کنید: مشتریان زیادی به فعالیت‌های تجاری سبز علاقه‌مند هستند. آنها دوست دارند که فقط با شرکت‌های سبز همکاری داشته باشند. سازمان‌های بسیار عظیمی وجود دارند که سالانه میلیاردها دلار برای فعالیت‌های تجاری سبز هزینه می‌کنند. آنها سازمان‌های خصوصی و دولتی می‌توانند باشند.
این سازمان‌ها نگران فضای کره‌زمین هستند و همواره نسبت به آلودگی روزافزون هشدار می‌دهند. می‌توانید فعالیت‌های سبز شرکت‌تان را تبلیغ کنید. می‌توانید سرمایه‌های زیادی را به این ترتیب به سوی شرکت‌تان روانه کنید. به این ترتیب حتی گامی جلوتر از همه رقیب‌های بزرگ تجاری‌تان برداشته‌اید. چراکه به طور مستقیم به شرکت‌های بزرگ سبز مرتبط شده‌اید. این چهارمین گام برای حرکت به سوی تجارت سبز است. اما نباید یادتان برود که برای موفقیت در تجارت سبز به تمامی این چهار مرحله نیاز دارید.


برچسب‌ها: بازاريابي و محيط زيست
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه چهارم دی ۱۳۹۰ |


نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش: بیست و پنجم
نقطه عطف روش مانع-گذر زمانی است که شما بازی را از چانه زنی میان مواضع، به حل مشترک مسائل تغییر می‌دهید. کلید تغییر بازی در باز تعریف آن است. باز تعریف یعنی تغییر جهت هر آنچه که حریف می‌گوید به سوی خود مشکل فی مابین.

حالا به مثالی که در ابتدای این فصل آورده شد توجه کنید، مدیر بازاریابی چگونه می‌توانست به کمک روش باز تعریف رییس بودجه را به سوی بازی جدید سوق دهد:


برچسب‌ها: استراتژي‌‌هاي مذاكره
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه چهارم دی ۱۳۹۰ |


مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
آیا یک فرد کمال‌گرا در تیم شما وجود دارد؟ اگر این طور است، خوشبختانه ريیس شما به دنبال استانداردهای بالایی در پروژه است و كسي را مي‌خواهد كه به جزئیات اهمیت می‌دهد، اما متاسفانه فرد کمال‌گرا احتمالا آنقدر به جزئیات پروژه می‌پردازد که قادر به اولویت‌بندی کارها نیست.

آیا می‌توان ویژگی مثبت افراد کمال‌گرا را بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های منفی، تحت کنترل در آورد؟ آیا می‌توانید به این شخص کمک کنید که از سختگیری خود بکاهد؟ بله حتما چنین است. مدیریت یک فرد کمال‌گرا چالش انگیز است اما غیرممکن نیست و اگر به خوبی هدایت شود برای هر دو طرف سودمند خواهد بود.


متخصصان چه می‌گویند؟


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه چهارم دی ۱۳۹۰ |


آیا تاکنون به ظاهر خودروها توجه داشته‌اید؟ آیا به هنگام خرید خودرو به مشخصات فنی آن توجه بیشتری می‌کنید یا اینکه ظاهر خودرو برایتان از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ در جواب این سوالات باید بگوییم که هر دو فاکتور در انتخاب یک خودرو از اهمیت زیادی برخوردار هستند و می‌توانند توجه خریدار را جلب کنند، اما نکته جالب اینجاست که بررسی‌ها نشان داده است که اغلب مردم خودروهایی را دوست دارند که از ظاهر مقتدر، قوی و خشنی برخوردار باشد.

به اعتقاد طراحان خودرویی، اغلب مردم به هنگام دیدن ظاهر یک خودرو آن را به ظاهر فردی که می‌شناسند ارتباط می‌دهند و مثلاً می‌گویند که این خودرو مثل فلانی خشن است. این طراحان معتقدند که می‌توانند با بررسی علایق مردم خودروهایی طراحی کنند که مشتریان بیشتری را به سمت خود جلب کند.
در همین راستا تیم متخصصی تشکیل و از 20 مرد و 20 زن خواسته شد تا در خصوص 38 خودروهای انتخاب شده نظر بدهند. همگی این خودروها در فاصله سال‌های 2004 تا 2006 ساخته شده بودند.
از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا با یک بار دیدن خودرو ویژگی‌های انسانی (جنسیت، احساسات، شخصیت و مرحله بلوغ) آن را بگویند.   سپس از آنها خواسته شد تا ظاهر خودرو را به چهره انسان تشبیه کرده و چشم‌ها، دهان و بینی آن را مشخص کنند. در نهایت از آنها خواسته شد تا بگویند که اصلاً خودرو را دوست دارند یا خیر.  پس از جمع‌آوری و آنالیز اطلاعات مشخص شد که اغلب شرکت‌کنندگان از خودروهایی خوششان آمده است که قدرتمند و خشن بوده و احساس اقتدار به آنها می‌دهد.تهیه شده در: وب نوشت پنگان


برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار, خودرو
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه سوم دی ۱۳۹۰ |



بخش چهارم
با پايان جنگ جهاني دوم دولت كارگري در سال 1945 زمام امور را در انگليس به دست گرفت. برنامه‌هاي اين دولت در ملي كردن صنايع و دلايل شكست آن در بهبود وضع كارگران و اقتصاد اين كشور از جمله مباحثي است كه در بخش چهارم از گزيده كتاب «جريان‌هاي بزرگ تاريخ» مورد بررسي قرار مي‌گيرد.


ملي كردن صنايع
دولت كارگري به منظور رشد توليدات، در نظر داشت صنايع مهم و اساسي كشور را ملي كند و در اجراي برنامه خويش از 1945 تا 1949 به ملي كردن بانك انگلستان، سازمان‌هاي زغال‌سنگ، حمل‌ونقل هوايي و زميني، سازمان‌هاي گاز و برق پرداخت. علاوه بر اين، خريد پنبه را به انحصار دولت در آورد و بالاخره فولادسازي، يعني در مجموع 10 درصد اقتصاد كشور را به دست گرفت. اداره اين‌امور سازمان‌هاي صنعتي كه به عنوان «پوبليك كورپوريشين» ناميده مي‌شد به هيات‌هاي منصوب از طرف دولت محول شد. اين سيستم اداري در 1926 از طرف محافظه‌كاران براي اداره امور راديو انگلستان يعني بي.بي.سي معمول شده بود. بنابراين ملي كردن صنايع به دست دولت كارگري، يك تحول و انقلاب ابتكارآميز از طرف كارگران نبود. محافظه‌كاران قبل از كارگران و علاوه بر راديو، ملي كردن «سازمان مركزي برق» و «شركت حمل‌ونقل مسافري لندن» را عملي كرده بودند. اين دو سازمان اقتصادي، در خارج از كنترل قانوني پارلمان اداره مي‌شد در صورتي كه اداره كل پست و تلگراف و تلفن و همچنين انحصار دخانيات و كبريت يا تحت مسووليت وزير مسوول يا به ‌عنوان اينكه بودجه سازماني‌شان در بودجه كل كشور منظور بود، تحت نظارت پارلمان اداره مي‌شدند. علاوه بر اين دولت بريتانيا، قبل از شروع جنگ و بر اثر وضع تهديدآميز بحران اقتصادي سازمان‌هاي زغال‌سنگ را بنا به درخواست كارگران و توصيه كميسيون رسيدگي به مساله ازدياد بهره‌برداري از معادن، قبول كرده بود كه كليه توليدات زغال را به دست خود گرفته و ملي كند. با اين همه بزرگ‌ترين برنامه‌هاي ملي ساختن صنايع كه به دست كارگران صورت گرفت عبارت بود از معادن زغال، راه‌آهن و بالاخره كارخانه‌هاي ذوب‌آهن كه در سال‌هاي حكومت «اتلي» عملي شد.
اين برنامه ملي كردن سازمان‌هاي مذكور در واقع يك رفورم عامه نبود، بلكه بيشتر جنبه دولتي و «اتاتيسم» داشت. زيرا اداره امور سازمان‌هاي ملي شده به سنديكاهاي كارگران واگذار نشد، بلكه به جاي صاحبان صنايع، دولت به‌طور مستقيم اداره امور را به‌عهده گرفت. ولي در سازمان‌هاي ملي شده اگرچه سنديكاهاي كارگران به‌طور مستقيم اداره امور را به‌عهده نگرفتند، اما مي‌توانستند همكاري موثر و نزديك با دولت داشته باشند و چون خواستند اين برنامه همكاري را عملي سازند با شكست كامل مواجه شدند. آنها از يك طرف در نتيجه ملي كردن صنايع مذكور و سنديكاهاي كارگري، با يكديگر در موضوع حق حضور كارگران در هيات‌مديره گرفتار رقابت و مشاجره سختي شدند و از طرف ديگر، سنديكاها به وظايف و اقداماتي كه رفورم‌دهندگان انتظار داشتند عمل نكردند، بلكه به جاي اينكه از سياست ملي كردن پشتيباني و با دولت همكاري نزديكي داشته باشند تا كارگر حداكثر فعاليت را در توليدات به كار برد، يك وضع اعتراض‌آميزي به خود گرفته و به‌عنوان مدعي درآمدند نه به‌عنوان مشوق و همكار.از طرف ديگر دولت كارگري كه در 1945 زمام امور كشور را به دست گرفت، سومين كابينه كارگري بود. اولين دولت كارگري ماكدونالد كه بدون احراز اكثريت لازم كارگري روي كار آمد، در بين طبقه كارگران، يك نوع نارضايتي و ياس كامل ايجاد كرد كه منجر به اعتصاب عمومي 1929 و سقوط دولت شد. دولت ماكدونالد از 1929 تا 1931 مواجه با بحران اقتصادي عالمگير شد و نتوانست اصلاحات اجتماعي كه در نظر داشت را عملي سازد. علاوه بر اين از اكثريت در مجلس هم محروم بود. در صورتي كه در 1945، براي اولين بار كارگران از يك اكثريت بسيار مهم برخوردار شدند، ولي دولت با كسري بسيار مهم در پرداخت‌هاي دلاري مواجه شد و تلاش كرد از راه صرفه‌جويي فوق‌العاده و حتي سخت گرفتن برخورد بر مشكلات فائق آيد.
وزير دارايي كابينه، «سراستافورد كريپس» كوشش فراوان و بيهوده به كار برد تا سنديكاها را با سياست سختگيرانه خود، از راه تبليغات دامنه‌دار بين طبقات كارگر براي رفورم‌هاي اساسي، همراه سازد، ولي سنديكاها شانه از همكاري تهي كرده و همانند قبل از ايام ملي كردن صنايع، به منظور تامين اضافه دستمزد با اربابان صنايع به مبارزه پرداختند. اربابان صنايع دولت كارگري و كارگران عليه رفورم‌هاي زمامداران خويش قد برافراشتند و اعتصابات
پي در پي كارها را مختل ساخت. تا جايي كه بعضي از اين اعتصاب‌ها، مانند تعطيل كارگران بندرگاه لندن، مساله حيات پايتخت را تهديد نمود. ولي در اين اعتصاب دامنه‌دار و مخوف مساله ديگري كه كشف شد اين بود كه ادامه و اداره اعتصاب حتي از دست سنديكاهاي كارگري نيز خارج است و عوامل بسيار موثر افراطيون جناح چپ آن را به جلو رانده و اين عوامل و گروه‌هاي افراطي به كلي از حيطه قدرت و اختيار سنديكاها خارج است.مساله ملي كردن صنايع با اين روشي كه به خود گرفت مايه ياس و ناكامي طبقه كارگر شد. كارگران انتظار داشتند چون زمام صنايع از كف سرمايه‌داران خصوصي خارج و به دست دولت كارگري افتاد، وضعشان را تغيير داده و خودشان در اداره امور مختار مطلق خواهند شد، ولي وقتي وارد عمل شدند، ديدند دسته‌اي از كار بركنار و دسته ديگري زمام كارخانه‌ها را به دست گرفتند، بدون اينكه به آنها فايده‌اي برسد و اميدهايشان برآورده شود. نتيجه اين شد كه وضع اقتصادي كشور پس از ملي كردن صنايع به جاي بهبود دچار وخامت شد. توليدات زغال از آنچه كه كارگران اميدوار بودند به مراتب كمتر و حتي شماري از معادن رفته رفته تعطيل شد. عده كارگران معادن كه در 1938 از 780 هزار نفر متجاوز بود در 1951 به 496 هزار تقليل يافت. از اين امر وخيم‌تر تعداد غيبت‌كنندگان روزانه در سازمان‌هاي زغال‌سنگ ملي از 20 درصد به 35 درصد در روز بالغ و اتلاف روزانه به 12 درصد افزايش و توليد زغال‌سنگ در سال دوازده ميليون تن كاهش يافت. حتي توليد روزانه كارگران انگليسي، از توليد روزانه كليه ممالك مولد زغال كمتر شد. 500 هزار كارگر آمريكايي در سال همان مقدار زغال استخراج مي‌كردند كه دو ميليون كارگر انگليسي، يكي از دلايل بزرگ اين رجحان، وسيله كار بود كه در آمريكا به حد اعلي ترقي يافته بود.قوانين اجتماعي كارگران ساير توليدات را نيز فلج ساخت. اعلام هفته اضافي تعطيل كارگران معادن توليد سالانه را 5 ميليون و 300 هزار تن تقليل داد. در سال 1950 استخراج زغال به 216 ميليون تن رسيد و در سال 1951 كمي از 222 ميليون تن تجاوز كرد.اين مسائل و شكست استخراج سبب شد انگلستان نتواند در صادرات زغال خود توفيق حاصل كند. اگر انگلستان مي‌توانست مانند سال‌هاي قبل از جنگ 20 ميليون تن زغال صادر كند، تعادل پرداخت‌هايش تامين مي‌شد. اين كاهش صادرات زغال نه‌تنها موجب وخامت و تشويش انگلستان شد، بلكه اشكالات متعدد در كليه ممالك اروپا ايجاد كرد. در واقع اروپا در 52-1951 مجبور بود 35 ميليون تن زغال وارد كند و چون انگلستان قادر نبود اين مقدار را تحويل دهد ناچار شد دست به سوي آمريكا دراز كند و 750 ميليون دلار بپردازد.محاسبه شده است اگر كارگران انگليسي حاضر بودند روزهاي شنبه را نيز كار كنند يا رضايت داده بودند كارگران ايتاليايي كار كنند يعني تمام روزهاي هفته زغال استخراج شود نه‌تنها انگلستان به مراد اقتصادي خود رسيده بود بلكه تمام اروپا از آن بهره‌مند شده و مبادلات دلاري‌اش متعادل مي‌شد.
اشكال وضع اقتصادي بين‌المللي انگلستان
به‌طور كلي هدف «انقلابي» كارگران در انگلستان دو جنبه متفاوت داشت. اولين هدف تامين تساوي اجتماعي بين مردم، ولو اينكه عملي شدن اين طرح منجر به اقتصاد غيردرخشان باشد و دومين هدف اين بود كه وضع اقتصادي به نحوي تامين شود تا كارگر زندگاني راحتي داشته باشد بدون اينكه براي فراهم نمودن وسايل آن محتاج به فعاليت بيشتري باشد. ولي عملي كردن اين هدف‌هاي مضاعف براي ملتي كه مدت‌هاي مديد در ناز و نعمت به سر برده و مترصد است بنيان آن را براي هميشه تثبيت نمايد در فرداي جنگي كه اركان اقتصادي آن را به اعلي درجه متزلزل كرده و در وضع دشوار مالي و تقريبا افلاس اقتصادي مانند فرانسه در پايان جنگ جهاني اول قرار گرفته، بسيار دشوار بود.انگلستان، قبل از جنگ جهاني دوم در ممالك خارجه سرمايه‌هاي عظيمي در گردش داشت كه از 8900 ميليون ليره تجاوز مي‌كرد. از اين ذخيره ثروت فوق‌العاده 1100 ميليون ليره در مدت جنگ به مصرف رسيد. علاوه بر اين حجم قرضه‌هاي خارجي واقعا خرد كننده بود، زيرا در 1950 به مبلغ 5471 ميليون ليره رسيده بود و اين مبلغ چندين بار از حجم كل پول رايجي كه مي‌توانست در جريان باشد، تجاوز مي‌كرد. مساله قروض مربوط به قانون اجاره و قرضه به آمريكا، به سبب قرضه طويل مدت 5 ميليارد دلاري كه آمريكا به انگلستان و كانادا داده بود عجالتا منتفي بود ولي قروض خارجي كشور در برابر ساير دول مخصوصا دول گروه استرلينگ كه به مبلغ 2407 ميليون ليره مي‌‌رسيد مانند بار سنگيني بر شانه‌ها محسوس بود. ممالك مصر و هندوستان در دوران جنگ مبالغ قابل توجهي به انگلستان مساعده داده بودند و براي اينكه تعادل مالي كشورشان فرو نريزد بايد در گروه استرلينگ انتظام صحيحي برقرار شود. تمركز وجوه حاصله از صادرات در كشورهاي گروه استرلينگ به انگلستان اجازه داد دلارهاي حاصله از فروش كالاهاي صادراتي به ممالك مختلف را ذخيره و در برابر آن از ليره خود در اختيارشان بگذارد. ولي اين سيستم موجب مسووليت انگلستان به خصوص در برابر گروه استرلينگ بود و او را مجبور مي‌كردند تعادل پرداخت‌ها را برقرار كند و اين امر پس ازجنگ امكان نداشت؛ مگر اينكه كالاي بيشتري صادر كند. اما صادرات كه ركن اصلي ثروت انگلستان در دوران عظمت و قدرت اقتصادي‌اش در سال‌هاي قبل از جنگ اول محسوب مي‌شد، در اين ايام به شدت تقليل يافته بود. در واقع صادرات پارچه‌هاي پنبه‌اي در 1939 به يك پنجم 1913 تنزل كرده و زغال‌سنگ از 5 درصد تجاوز نمي‌كرد و آهن كه روز به روز بيشتر مورد احتياج صنايع در داخل كشور بود تقريبا از بين رفته بود. از 1939 صادرات به جاي افزايش به نحو محسوس كم شده بود. تا جايي كه در 1950 از 33 درصد آنچه قبل ازآغاز جنگ بود تجاوز نمي‌كرد. بنابراين دولت كارگري موفق نشد صادرات انگلستان را به آن پايه برساند كه بتواند در برابر كشورهاي ديگر از جمله ايالات متحده، استقلال اقتصادي و مالي خود را محفوظ و مصون نگه‌دارد.
اقتصاد انگلستان مخصوصا پس از ملي كردن بانك انگليس كه منجر به اين شد كه اعتبارات دولت و بانك به يك صورت درآيد بستگي كامل به وضع مالي آن داشت. در فاصله بين دو جنگ، ليره انگليسي ارزش و موقعيت بين‌المللي خود را به خوبي حفظ كرده و وسيله رايج براي مبادلات بين‌المللي محسوب مي‌شد و چون ارزشش پايدار مانده بود هميشه به عنوان وجه رايج موجود و ذخيره در مبادلات و دادوستدهاي بين‌المللي مورد استفاده قرار گرفت، بانك آز آن منتفع مي‌شد و اعتماد ساير ممالك پا برجا و ثابت مانده بود. دولت كارگري به‌حق مي‌خواست و مي‌كوشيد همين وضع برقرار بماند؛ زيرا چنانچه دلار، در دادوستدهاي بين‌المللي جانشين ليره مي‌شد نه تنها ضربتي به ارزش و سابقه ليره وارد مي‌شد، بلكه به حيثيت و موقعيت سياسي كشور نيز لطمه وارد مي‌شد. جانشين شدن دلار به عنوان واحد بين‌المللي مبادلات به جاي ليره به منزله تزلزل اعتبار مالي و سياسي انگلستان بود. ولي در سيستم اقتصادي دستوري كه شعاري شده بود اين امر ميسر نبود؛ مگر اينكه ميزان پرداخت‌هاي خود را دقيقا با حجم مبادلات خارجي خويش متعادل كند.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه سوم دی ۱۳۹۰ |

فريد قديري
نرخ رشد 5 ساله قيمت سكه، دلار و مسكن به ترتيب: 248 درصد، 63 درصد و 25 درصد
مزيت‌ نسبي سكه تا اوايل سال آينده، بازار مسكن را از جهش قيمت حفظ مي‌كند
وقايع اخير در دو بازار «سكه» و «ارز» علاوه بر اينكه توانسته مسير قديمي «سرمايه‌گذاري‌هاي سودخواه در بازار خريد املاك» را كم‌تردد كند، خريد‌هاي مصرفي مسكن را نيز تحت تاثير قرار داده؛

به طوري كه طرف تقاضا در اين بازار هم‌اكنون ترجيح مي‌دهد نقدينگي اندك خود را -كه آنچنان براي صاحب‌خانه شدن كفايت نمي‌كند- از طريق به كارگيري در دو بازار جذاب‌تر، به پول «پرقدرت» براي خريد واحدمسكوني تبديل كند.
تصميم تازه طرف تقاضاي مسكن مبني بر «انصراف موقتي از خريد آپارتمان و ورود به بازار‌هاي موازي» اگر چه با منطق اقتصادي به دليل رشد تدريجي قيمت مسكن سازگاري ندارد، اما از آنجا كه انصراف‌دهندگان، همزمان اقدام به پيش‌خريد واحدمسكوني مي‌كنند، ريسك رشد قيمت مسكن را براي خود پوشش مي‌دهند و در عين حال فرصت پيدا مي‌كنند از سود ساير بازارها بهره‌مند شوند.
برخلاف تصور رايج در بازار املاك كه همواره، خريد ملك را بهترين و پربازده‌ترين كالا براي سرمايه‌گذاري قلمداد مي‌كند، مقايسه دوره 5ساله نوسان قيمت در سه بازار ملك، سكه و ارز نشان مي‌دهد: رتبه اول بيشترين سوددهي،


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه سوم دی ۱۳۹۰ |



مجله ترند موتور در تازه‌ترين گزارش خود به معرفي قدرتمندترين چهره‌هاي صنعت خودروسازي جهان پرداخت.
در مقدمه گزارش 2012 ترند موتور عنوان شده كه صنعت خودروسازي جهان در سال 2011 با شرايط متفاوتي نسبت به سال قبل از آن مواجه بود. شركت جنرال‌موتورز آمريكا عملكرد رو به بهبودي داشت و پس از سه سال مجددا توانست عنوان بزرگ‌ترين خودروساز جهان را از آن خود كند. اين شركت همچنين شبكه فروش خود را در بازارهاي در حال رشد جهان گسترش داد.

10چهرهقدرتمند صنعت خودروسازي جهان عبارتند از، سرجيو مارچيونه، مديرعامل گروه فيات و مديرعامل و رييس گروه كرايسلر، چونگ مونگ كو، رييس شركت هيونداي موتورز، آلن مولالي، مديرعامل شركت فورد موتورز، مارتين وينتركورن، رييس هيات مديره فولكس ‌واگن ،مارك رئوس، قائم‌مقام جنرال‌ موتورز، فرديناند پيچ، رييس شركت فولكس ‌واگن، والتر د سيلوا، رييس گروه طراحي فولكس واگن، جان كرافكيك، رييس و مديرعامل هيونداي آمريكا ،دن آكرسون، مديرعامل جنرال موتورز و نوربرت ريتوفر، رييس بي.ام.و.

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه سوم دی ۱۳۹۰ |


سيد آيت تجلي- طی ماه‌های اخیر اقتصاد کشور شاهد بی ثباتی و افزایش شدید قیمت‌ها در دو بازار ارز و سکه و نیز هم‌زمان بی ثباتی به همراه کاهش شاخص در بازار سرمایه بوده است. افزایش یا کاهش نرخ ارز در کشور، موافقان و مخالفان خود را دارد و هر کدام با اتکا به جنبه‌ای از اقتصاد و یا نظریات اقتصادی مختلف از دیدگاه خود دفاع می‌كنند.

این نوشتار قصد دفاع از افزایش یا کاهش نرخ ارز ندارد، بلکه بر آن است تا به علل و عوامل بی‌ثباتی در بازار ارز بپردازد. نکته‌ای که ذکر آن لازم است این است که در سال‌های اخیر اقتصاد کشور هر ساله با تورم روبرو بوده است، حال آنکه نرخ ارز متناسب با نرخ تورم تغییر نداشته است و این به معنای ارزان‌تر شدن کالاهای خارجی برای مردم ما و گران‌تر شدن کالاهای صادراتی ما برای خارجیان و یا سود کمتر صادرکنندگان است.

ادامه این موضوع در اقتصاد سال به سال بر تقاضای نرخ ارز افزوده و عرضه آن را کمتر می‌کند. راه اصلی دولت و بانک مرکزی برای حفظ ارزش پول ملی، کنترل تورم است. این‌ که نرخ مناسب و تعادلی برای اقتصاد ما چقدر است در موضوع یک مقاله و نوشتار نمی‌گنجد و نیازمند تحقیقی وسیع و همه جانبه و استفاده از مدل‌های متعدد اقتصادی و مشارکت طیف‌های مختلف ذی‌نفع در این تحقیق است.
اما قطعا این بی ثباتی اخیر نمی‌تواند ناشی از ثابت‌نگه‌داشتن نرخ ارز طی سنوات اخیر باشد؛ زیرا به‌رغم ثابت بودن نرخ ارز طی سال‌های اخیر، میزان واردات کشور حدود 80 میلیارد دلار و صادرات کشور شامل صادرات نفتی و غیر نفتی حدود 120 میلیارد دلار بوده و بنابراین کشور توانایی پاسخگویی به نیازهای ارزی را داشته است و طی سال‌های اخیر با مازاد تراز تجاری مواجه بوده است. مهم‌ترین عامل برای افزایش یک ‌باره ارز را می‌توان در انتظارات تورمی عموم مردم و تلاش برای حفظ ارزش دارایی (Hedging)خود دانست. مهم‌ترین عوامل شکل‌دهی این انتظارات و انتخاب ارز و سکه برای حفظ ارزش دارایی و سفته بازی را می‌توان در موارد زیر جست‌وجو کرد:
1. اعلام تشدید تحریم‌ها علیه ایران و شکل‌گیری انتظارات مردمی در خصوص عدم کارایی بانک مرکزی در مدیریت و کنترل بازار ارز و طلا و عدم امکان تامین ارز مورد نیاز کشور در آینده و درنتیجه اقدام برای هجینگ یا همان فرار از خطر کاهش ارزش دارایی‌ها. این اقدام از یک‌سو توسط عموم مردم برای کسب سود و یا حفظ ارزش دارایی صورت گرفته و از سوی دیگر شرکت‌ها نیز غالبا پرتفوی دارایی‌های نقدی خود را از ریالی به ارزی تبدیل کرده‌اند تا هم ارزش منابع ریالی خود را حفظ نمایند و هم ارز مورد نیاز برای واردات در آینده را با نرخ پایین‌تر تامین كنند (چرا که انتظارات به سمت افزایش نرخ ارز است و سیاست کشور در مقابل آینده نرخ ارز مشخص نمی‌باشد. )
2. عدم استقلال بانک مرکزی و ضعف بانک مرکزی در ارائه سیاست‌های پایدار و کنترل منطقی بازارها از طریق منطقی کردن انتظارات عمومی. قطعا اعمال سیاست‌های صحیح می‌تواند انتظارات صحیح را شکل بدهد، اما ارائه اطلاعات نادرست و یا بیان سیاست‌هایی که هیچ‌گاه به وقوع نمی‌پیوندد؛ بحران اعتماد را به وجود خواهد آورد که برگرداندن اعتماد عمومی و منطقی‌کردن انتظارات امری دشوار است. همچنین عدم اتخاذ سیاست‌های پولی مناسب در راستای کنترل نقدینگی و تورم می‌تواند سایر سیاست‌ها را خنثی كند.
از جمله‌ سیاست‌های نادرست در ماه‌های اخیر که به این بحران دامن زده است می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) ورود و دخالت بیش از اندازه در بازار سکه و اعلام سیاست‌هایی در این بازار که هیچ‌گاه به وقوع نپیوست. به عنوان مثال اعلام شد که در صورت لزوم در سوپر مارکت‌ها نیز سکه عرضه خواهد شد، حال آن‌که از عرضه سکه در چند بانک که قبلا نیز صورت می‌گرفت جلوگیری شد و منحصر به بانک کارگشایی شد و هم اینک سیاست پیش فروش سکه در جریان است. از سوی دیگر بانک مرکزی متولی سیاست‌های پولی است حال آن‌که سکه طلا و بازار آن از ابزارهای سیاست پولی نيست و از این رو دخالت بانک مرکزی را نمی‌طلبد.
ب) اعلام آمارهای متعدد از ذخایر ارزی کشور و اعلام توان بالای بانک مرکزی در کنترل نرخ ارز و افزایش نرخ ارز پس از این اظهارات و در نتیجه از دست رفتن اعتماد به اظهارات مسوولان در این زمینه.
ج) افزایش یکباره و قابل توجه نرخ ارز مرجع و کاهش آن پس از حدود یک هفته بدون هیچ‌گونه توجیه منطقی. این اقدام انتظارات تورمی در بازار ارز را بسیار تشدید کرد.
د‌) اعلام نظرهای متعدد و پی در پی در خصوص بازار ارز و سکه، در حالی‌که معمولا در دنیا مسوولان بانک مرکزی کمتر مصاحبه و اظهارنظر می‌کنند.
3. وجود مشکل در بازارهای موازی برای سرمایه‌گذاری یا حفظ ارزش دارایی، نظیر بازار مسکن، بازار سرمایه، بازار پول (سپرده‌های بانکی) و حتی بازار تولید (عدم رونق و سوددهی مناسب بخش‌های تولیدی کوچک و متوسط).
4. کاهش نرخ سود سپرده‌های بانکی و انتشار اوراق مشارکت یا گواهی سپرده با نرخ‌های بسیار پایین‌تر از نرخ تورم یا نرخ سال‌های گذشته و سرریز شدن منابع اوراق‌های مشارکت و گواهی سپرده سررسید شده به بازار ارز و طلا. بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌ها در سنوات گذشته گواهی سپرده و اوراق مشارکت با نرخ‌های 15درصد به بالا به صورت روز شمار و قابل بازخرید منتشر کرده بودند. در سررسید این اوراق، اوراقي‌
با نرخ سود متناظر با سپرده بانکی منتشر شد که چون جذابیت نداشت؛ از سوی مردم و شرکت‌ها خریداری نشد و این منابع عمدتا به سمت بازارهای دیگر سر ریز شد.
5. افزیش شدید حجم نقدینگی که خود عامل اصلی تورم در همه زمینه‌ها از جمله کاهش ارزش پول ملی می‌باشد. نقدینگی کشور از حدود 92 هزار میلیارد تومان در سال 84 به حدود 330 هزار میلیارد تومان در سال جاری رسیده است (حدود 259 درصد افزایش یا متوسط سالانه 43درصد افزایش).
مجموعه عوامل فوق به عنوان مهم‌ترین عوامل باعث شد تا بازار ارز و سکه با تلاطم مواجه شود و فعالان بازار نیک می‌دانستند که برای حفظ ارزش دارایي خود(hedging) بازار سکه بازار مناسبی است؛ چون نرخ سکه همزمان به دو عامل نرخ طلای جهانی و نرخ ارز بستگی دارد و چون انتظارات در خصوص هر دوی این شاخص‌ها به سمت افزایش بود؛ بنابراین بازار سکه از رونق بیشتری برخوردار شد که برخی آن را وجود حباب در بازار سکه قلمداد کردند؛ حال آن ‌که این افزایش قیمت سکه ناشی از انتظارات عمومی بود و راهکاری برای حفظ ارزش دارايی و البته برای سفته بازان راهکار کسب درآمد. اما با دخالت در این بازار و اصرار برای کاهش قیمت سکه، منابع از این بازار به سمت بازار ارز سوق یافت و نتیجه افزایش قیمت هر دو کالا(یعنی ارز و سکه) شد.
راهکـارها:
راهکارهای پیشنهادی را می‌توان در دو گروه کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم‌بندی کرد و در کوتاه مدت باید نقدینگی جامعه را کاهش داد و اعتماد را به جامعه برگرداند و در بلند مدت نیز سیاست‌های با ثبات پولی و ارزی از مهم‌ترین اقدامات می‌باشد.
الف) کوتاه مدت
1. انتشار اوراق مشارکت یا اوراق صکوک به میزان لازم با نرخ سود جذاب و با قابلیت بازفروش قبل از سررسید با همان نرخ یا تدارک بازار دست دوم کاملا نقد برای آن. با توجه به افزایش شدید نقدینگی در کشور، لازم که مقامات مسوول در این زمینه به قید فوریت با انتشار اوراق قرضه اسلامی نسبت به جمع‌آوری این نقدینگی اقدام نمایند.
نرخ این اوراق با توجه به تورم موجود و انتظارات تورمی باید حداقل تورم را پوشش دهد تا عموم مردم و شرکت‌ها برای حفظ ارزش دارایی و قدرت خرید خود به آن روی آورند. اوراق صکوک منتشر شده در ماه‌های اخیر بیانگر آن است که نرخ حدود 18 درصد می‌تواند برای بازار جذاب باشد.
2. اجازه انتشار اوراق گواهی سپرده یا صکوک به بانک‌ها با نرخ‌های جذاب (حسب توجیه ارائه شده از سوی بانک) با قابلیت بازخرید قبل از سررسید با همان نرخ یا بازار دست‌دوم کارآمد برای جایگزینی اوراق مشارکت و گواهی سپرده‌های سررسید شده.
3. ترغیب بانک‌های خصوصی و دولتی به ارائه کارت‌های ارزی برای نگهداری ارز یا مسافرت‌های خارجی و ترغیب مسافران به استفاده از این کارت‌ها با ابزارهای تشویقی نظیر عدم اخذ کارمزد و نیز قیمت ارز مناسب‌تر. زیرا یکی از مشکلات کنونی ارزی تامین اسکناس ارزهای خارجی از جمله دلار است که با توجه به این اقدام میزان نیاز به اسکناس برای نگهداری یا مسافرت کاهش می‌یابد.
4. حذف تخصیص ارز مسافرتی با نرخ مرجع و تخصیص آن با نرخ آزاد (به جز موارد خاص مانند بیماران با تایید مراکز درمانی یا وزارت بهداشت) برای مسافرانی که از کارت‌های ارزی استفاده می‌نمایند؛ قابلیت تخصیص ارز با نرخی مناسب‌تر (فقط اندکی کمتر از نرخ آزاد) میسر شود.
5. هر چند سیاست ارز چند نرخی مورد توصیه نیست و با توجه به زحمات فراوان در گذشته برای گذر از نظام چند نرخی به نظام تک نرخی ارز ارائه پیشنهاد برای تخصیص ارز با نرخ‌های مختلف پیشنهادی اقتصادی نیست، اما با توجه به وجود بحران در بازار ارز و به منظور کنترل آن و صرفا تا پایان سال جاری پیشنهاد می‌شود که محدودیت در ثبت سفارش هر نوع کالا با نرخ ارز مرجع اعمال شود. به عبارت دیگر کالاهای لوکس و طلا با نرخ ارز آزاد ثبت سفارش شوند.
6. کنترل انتظارات در خصوص افزایش نرخ با اتخاذ سیاست‌های مناسب (از جمله موارد فوق) و اطمینان دادن به مردم در خصوص وجود کانال‌ها و منابع مختلف تامین ارز، به‌‌رغم تحریم‌ها و عدم مصاحبه‌های مکرر، پیاپی، متناقض و غیرکارشناسی مقامات مسوول.
7. توجه به بازار سرمایه و تحریک بازار سهام و نظارت و کنترل بیشتر در این بازار به منظور ایجاد جاذبه برای سرمایه‌گذاری. از آنجا که شرکت‌های بزرگ دولتی و شبه دولتی و نهادها و صندوق‌ها بخش بزرگی از بازار سرمایه را در اختیار دارند؛ از طریق این واحدها باید بازار سهام کنترل شود و سیاست کنترلی به گونه‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشد که انگیزه‌ لازم برای سرمایه‌گذاران خرد جهت فعالیت در این بازار فراهم شود.
8. ایجاد رونق در بازارهای موازی به ویژه بازار مستغلات و مسکن به گونه‌ای که انگیزه‌ سرمایه‌گذاری در این بخش نیز فراهم شود و بخشی از سرمایه‌های مردم به این سمت متوجه شود تا به سمت بازار ارز و طلا.
9. کنترل افزایش سرمایه‌ شرکت‌های بورسی برای منطقی شدن حجم عرضه و تقاضا در بازار سرمایه کشور.
ب) میان مدت و بلند مدت
1. اصلاح مکانیسم نرخ‌گذاری سود سپرده‌ها و تسهیلات بانکی در راستای آزادسازی نرخ‌های سود
2. افزایش استقلال بانک مرکزی
3. جدا کردن وظایف نظارت بر بانک‌ها از بانک مرکزی و ایجاد یک نهاد مستقل برای نظارت بر بانک‌ها و بازار سرمایه و پرداختن بانک مرکزی به دو وظیفه اصلی یعنی کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی
4. اتخاذ سیاست‌های روشن و پایدار در بازار ارز و به طور کلی بخش پولی اقتصاد و حفظ سیاست ارز تک نرخی مطابق قانون برنامه پنجم توسعه به‌صورت نظام شناور مدیریت شده
5. هماهنگی سیاست اجرایی و بیانیه‌های مدیریتی مسوولان امر در خصوص بازارهای پول، سرمایه، ارز و طلا
6. حذف انحصار بانک مرکزی در ضرب سکه‌های طلا و امکان ضرب آن توسط نهادهای دیگر از جمله بانک‌ها و شرکت‌های معتبر زیر نظر صنف مربوطه و نهاد نظارتی خاص
7. تدوین بازار سکه نقره برای حفظ و کنترل بازار سکه طلا
8. مدون شدن خرید و فروش و معاملات در بازار سکه به مثابه‌ کالای بادوام
منبع:سايت برهان /
تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه دوم دی ۱۳۹۰ |

سرمايه‌داري دولتي 1-
بازارهای نوظهور چندملیتی

خیزشِ سرمایه‌داری دولتی

مترجم: امین گنجی
منبع: اکونومیست
ظرف 15 سال گذشته، دفاتر مرکزی شرکت‌های بزرگ، چهره شهرهای بزرگ جهان نوظهور را دگرگون ساخته‌اند.


ساختمان تلویزیون مرکزی چین به موجودی فضایی و عظیم شباهت دارد که روی خط افق پکن راه می‌رود؛ برج‌های 88 طبقه‌ای پتروناس، مقر شرکت نفت مالزی، بر آسمان کوالالامپور تکیه زده‌اند و ساختمان درخشان و تلالوي دفتر مرکزی VTB ــ یکی از مراکز بانکی روسیه ــ درست در قلب ناحیه مالی جدید مسکو لمیده است. همه اینها را باید بناهای یادبودی دانست برای خیزش نوع جدیدی از شرکت‌های چند رگه‌ای؛ شرکت‌هایی که اگرچه دولت پشتیبان آنها است، اما همچون یک شرکت چندملیتی بخش خصوصی رفتار می‌کنند.
سرمایه‌داری تحت هدایت دولت، ایده جدیدی نیست: کافی است شرکت هند شرقی را به خاطر آورید، اما همان‌طور که این هفته «گزارش ویژه اکونومیست» نشان داد، سرمایه‌داری دولتی اخیرا از نو با قوت بیشتری احیا شده است. بیشتر شرکت‌های تحت هدایت دولت در دهه 1990، صرفا نهادهایی حکومتی در بازارهای نوظهور بودند؛ فرض بر این بود که هر وقت اقتصاد به بلوغ درخور خویش دست یافت، آن وقت حکومت دست‌به‌کار خصوصی‌سازی آن نهادها یا حتی بستن آنها خواهد شد. با این وجود، آنها هنوز بر بلندی‌های قدرت در صنایع عمده یا بازارهای عمده تکیه زده‌اند (ده شرکت بزرگ نفت و گاز جهان ــ بر حسب ذخایر آنها ــ همه دولتی هستند و شرکت‌های تحت حمایت دولت، حدود 80 درصد بازار سهام چین و 62 درصد بازار سهام روسیه را در اختیار خود دارند.) و البته همیشه در موضع تهاجمی هستند.
کافی است به هر صنعت جدیدی نگاه کنید و آن وقت ظهور غولی را در بستر آن خواهید دید؛ برای مثال، شرکت «موبایل چین» ششصد میلیون مشتری دارد. شرکت‌های تحت حمایت دولت حدود یک‌سوم از سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی را در دوره 2003 تا 2010 در دست داشته‌اند.
حالا که غرب به هول و ولا افتاده و بازارهای نوظهور رونق گرفته است، چینی‌ها دیگر شرکت‌های تحت هدایت دولت را صرفا ایستگاه‌هایی موقتی در مسیر رسیدن به سرمایه‌داری لیبرال نمی‌پندارند؛ بر عکس، آنها چنین الگویی را بادوام و قابل قبول می‌دانند. آنها تصور می‌کنند که کاپیتالیسم را برای کارآیی بهتر از نو طراحی کرده‌اند و تعداد رو به رشدی از رهبران جهان نوظهور هم با آنها موافقند. دولت برزیل که در دهه 1990 به خصوصی‌سازی تن داد، اکنون شرکت‌های کوچک‌تر را تشویق می‌کند تا با یکدیگر ترکیب شوند و قهرمانانی ملی را بسازند. آفریقای جنوبی نیز اکنون در حال سر و کله‌زدن با همین الگو است.
این الگو از توسعه دو پرسش در برابر ما قرار می‌دهد: آیا الگوی مزبور موفق است؟ و عواقب آن چیست؟ خواه در بازارهای نوظهور و خواه ورای آنها.
طرفداران سرمایه‌داری دولتی استدلال می‌کنند که این مدل توامان رشد و ثبات را به همراه می‌آورد. خصوصی‌سازی لجام‌گسیخته روسیه تحت زمامداری بوریس یلتسین در دهه 1990 به همه کشورهای نوظهور خطرات این کار را نشان داد. همچنین از این طریق، دیگر کشورها دریافتند که دولت می‌تواند قیود و محدودیت‌های حاصل از کاپیتالیسم و جهانی‌سازی را کاهش دهد؛ چرا که می‌تواند زیرساخت‌های سخت‌افزاری جاده‌ها و پل‌ها و زیرساخت‌های نرم‌افزاری شرکت‌های بین‌المللی را برای اقتصاد خویش فراهم آورد.
به همین خاطر، دولت لی کوآن یو در سنگاپور به عنوان یکی از نخستین طرفداران این ایده، به شرکت‌های خارجی اجازه ورود داد و ایده‌های مدیریتی غربی را با آغوش باز پذیرفت، اما در کنار آنها صاحب تعداد زیادی شرکت نیز بود. اکنون چین پیشروترین پیرو این ایده است.
این الگوی جدید شباهت‌های کمی هم با سیل ملی‌سازی نیم‌قرن پیش در بریتانیا و جاهای دیگر دارد. شرکت‌های چینی تامین‌کننده زیرساخت‌ها در سرتاسر دنیا برنده همیشه مناقصه‌ها هستند. البته دولت چین هم در تملک شرکت‌ها گزینش‌گر است و هر کسب‌و‌کاری را صاحب نمی‌شود ــ بقیه دولت‌ها هم
چنین‌اند. در کل، دولت چین لجام اقتصاد را کمی سست‌تر از پیش نگه داشته است: بوروکرات‌های این دولت بر صنایعی تمرکز کرده‌اند که می‌توانند در آنها تغییری ایجاد کنند.
با این وجود، نگاهی دقیق به این الگو ضعف‌هایش را نیز نشان می‌دهد. وقتی دولت از شرکت‌های بسیاری حمایت کند، دیگر شرکت‌ها ضرر می‌کنند. شرکت «موبایل چین» در سال 2009 و دیگر غول دولتی این کشور، شرکت نفت ملی چین، 33 میلیارد دلار سود به دست آوردند ــ بیش از مجموع سودِ 500 شرکت خصوصی که بیشترین سودآفرینی را در این کشور داشته‌اند.
غول‌های دولتی سرمایه و استعدادی را می‌بلعند که شاید شرکت‌های خصوصی استفاده‌های به مراتب بهتری از آن انجام می‌دادند. بررسی‌ها نشان می‌دهند که شرکت‌های دولتی از سرمایه استفاده کمتری می‌کنند تا شرکت‌های خصوصی و به این اعتبار رشد کمتری دارند. در بسیاری از کشورها، غول‌های نازپرورده دولتی پولشان را به پای برج‌های شیک و پر زرق و برق هدر می‌دهند، در حالی که کارآفرینان خصوصی برای افزایش سرمایه خود دست و پا می‌زنند.
هزینه‌های تجملی این شرکت‌ها در حال افزایش است. شرکت‌های دولتی در کپی‌برداری از دیگر شرکت‌ها تبحر خاصی دارند، شاید به این خاطر که می‌توانند از دست پربرکت دولت برای تصاحب تکنولوژی دیگر شرکت‌ها استفاده کنند، اما وقتی قرار است ایده‌های خاص خود را تولید کنند، آن وقت حرفی برای گفتن و توانی برای رقابت‌کردن ندارند. شرکت‌های دولتی عموما بزرگ هستند، اما مراکز عظیم نوآوری در جهان معمولا شبکه‌هایی از شرکت‌های تازه‌پای کوچک هستند.
همچنین این الگو ثبات را نیز تضمین نمی‌کند. سرمایه‌داری دولتی تنها زمانی خوب کار می‌کند که دولتی رقابتی آن را هدایت کند. برای مثال، شرکت «زغال‌سنگ هندوستان» ابدا نمونه مناسبی از بازده و کارآمدی نیست. همه جا سرمایه‌داری دولتی خودی‌ها را بر غیرخودی‌های نوآور ترجیح داده است. در چین شاهزاده‌های تحصیلکرده مدت زیادی در حال غارت بوده‌اند. در روسیه گروهی ترکیبی از «بوروکرات‌ها و الیگارش‌ها» ــ که اغلب افسران سابق کا.گ.ب بودند ــ هم بر کرملین و هم بر کسب‌و‌کار چنبره زده‌اند و بنابراین، مدل یادشده به «آشنایی‌سالاری» [یا همان پارتی‌بازی] و نابرابری می‌انجامد و به تدریج نارضایتی به همراه خواهد آورد ــ درست همان طور که نسخه حسنی مبارک از سرمایه‌داری دولتی در مصر به چنین جایی کشید.
قدرت‌های کنونی همواره از دولت برای آغاز پرشتاب رشد استفاده کرده‌اند: به ژاپن و کره جنوبی در دهه 1950 فکر کنید یا به آلمان در دهه 1870 بیندیشید یا حتی ایالات متحده را پس از جنگ استقلال به خاطر آورید، اما این کشورها طی زمان پی برده‌اند که نظام سرمایه‌داری دولتی اشکالات عمده‌ای دارد. چینی‌ها و دیگر طرفداران سرمایه‌داری دولتی باید بدانند بهترین راه آموختن از تاریخ نگریستن به پیچ و خم‌های دور و دراز آن است.
شاید سال‌ها طول بکشد تا نقاط ضعف این الگو مشخص شود و در این مدت، احتمال دارد تا مشکلات گوناگون و متعددی را موجب شود. برای مثال، سرمایه‌گذاران در بازارهای نوظهور باید مراقب باشند. دولت‌های سرمایه‌داری دولتی می‌توانند بسیار دمدمی‌مزاج باشند و احترام بسیار اندکی برای سهامداران و ذی‌نفعانی که در اقلیت قرار دارند،
قائل شوند.
دغدغه دیگر اکنون ما، باید تاثیری باشد که الگوی یادشده بر نظام تجارت جهانی می‌گذارد ــ نظامی که همین حالا در معرض خطر است، حتی پیش از آنکه بر فرض یکی از جمهوری‌خواهان داوطلب ریاست‌جمهوری پا به کاخ سفید بگذارد و همان روز اول چین را به دستکاری در ارز متهم کند.
تضمین منصفانه‌بودن تجارت دشوارتر هم می‌شود وقتی برخی شرکت‌ها از پشتیبانی مخفیانه و آشکار دولت‌های ملی خویش راضی به نظر می‌رسند و حتی کیف می‌کنند.
حوصله سیاست‌مداران غربی دارد از دست قدرت‌های سرمایه‌داری دولتی سر می‌رود؛ قدرت‌هایی که سیستم سرمایه‌داری را به نفع شرکت‌های خود به کار می‌اندازند.
برای کشورهای نوظهوری که می‌خواهند بر جهان تاثیرگذار باشند، توسل‌جستن به سرمایه‌داری دولتی گزینه‌ای بدیهی است. این کار به آنها توانی می‌بخشد که شرکت‌های بخش خصوصی برای دستیابی به آن باید سال‌ها زحمت بکشند، اما خطرات این کار بر منافعش می‌چربد. کشورهای پیرو سرمایه‌داری دولتی باید به نفع خود و در راستای منافع تجارت جهانی از حمایت بی‌اندازه‌ از شرکت‌ها دست بردارند و این شرکت‌ها را به دست سرمایه‌گذاران خصوصی بسپارند. اگر این شرکت‌ها همان‌قدر که ادعا دارند خوب باشند، آن وقت دیگر نیازی به حمایت دولت نخواهند داشت.


پرونده‌ای درباره سرمایه‌داری دولتی
دستی که قرار بود نامرئی باشد
گروه اندیشه دنیای اقتصاد- حرف زدن از سرمایه‌داری دولتی معنادار است؟ نگاه خام منطقی می‌گوید: نه! این ترکیبی خودمتناقض است. نگاه خام تجربی می‌گوید: بلی و دست روی مثال‌های متعددی می‌گذارد که شما در این پرونده برخی از آنها را با شرح و تفصیل بیشتر خواهید دید.
بار دیگر چالش مشهوری که فریدمن با آن مواجه بود، تکرار می‌شود: از او درباره شیلی و عدم آزادی اجتماعی و انسانی پرسیدند، پاسخ گفت: بگذارید اقتصاد آزاد شود، آن دو دیگر در پی‌اش خواهند آمد. فکر نمی‌کنم او معنایی جز سرمایه‌داری از اقتصاد آزاد
در ذهن داشت.
حالا با ظهور شرکت‌های عظیم ملی (خصوصا در حوزه نفت و گاز) و اقتصاد توفنده‌ چین و اقتصاد پوتینی روسیه، سرمایه‌داری رنگ و رویی نو به خود گرفته است. گویا قواعد، همان قواعد بازار آزاد است؛ تنها بنگاه‌ها، خود دولت‌ها یا در مالکیت دولت‌ها هستند. ما امروز در اقتصاد جهان با رقابتی در ظاهر آزاد میان بنگاه‌های عظیم دولتی مواجهیم! آیا می‌توان همچنان به ادعای فریدمن دلخوش داشت؟ این سوالی است که مقالات پیش رو قصد پاسخ دادن به آن‌ را ندارند؛ پرونده پیش رو تنها پیرامون مساله را اندکی روشن می‌کند، تا ذهن‌ها برای یافتن پاسخ برانگیخته شود.

سرمايه‌داري دولتي 2-

داستان قدیم و جديد
تاریخچه سرمایه‌داری دولتی

مترجم: پیمان شمسیان
منبع: اکونومیست
در سپتامبر سال ۱۷۸۹ جرج واشنگتن، آقای الکساندر همیلتون را به عنوان اولین ريیس خزانه‌داری آمریکا منصوب کرد. در سال بعد از آن آقای همیلتون گزارشی با نام «گزارش تولید» را در کنگره آمریکا ارائه كرد.


هدف آقای همیلتون از ارائه این گزارش این بود که اقتصاد جوان‌ترین کشور جهان را به سمت استقلالی خدشه‌ناپذیر پیش ببرد. همیلتون وقتی برای توجه به ایده دست نامرئی آدام اسمیت نداشت. آمریکا اگر می‌خواست صنعت نوپایش رشد کند باید برای حفاظت از آن قانون تعرفه‌ها را وضع می‌كرد.
سرمایه‌داری دولتی قدمتی هم اندازه خود سرمایه‌داری دارد. آنگلوساکسون‌ها دوست داشتند که خودشان را در برابر مسلک و روش آسیایی‌ها و اروپایی‌ها، مدافعین راستین و همیشگی بازار آزاد بپندارند. در واقع هر قدرتی که در حال شکل‌گیری بود، اجبارا برای رشد کردن یا حداقل محافظت از صنعت شکننده آن زمان، باید به دولت تکیه می‌كرد. حتی بریتانیا به عنوان بوته آزمایش تفکر تجارت آزاد نیز یک کمپانی بزرگ ملی شبیه به کمپانی هندوستان (این کمپانی یک شرکت سهامی عام بود که ملکه الیزابت اول در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰ یک امتیازنامه سلطنتی را به منظور کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد. م) تاسیس كرد.
میل و رغبت به سیاست‌گذاری صنعتی به صورت روز افزون افزایش می‌یافت و بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل به یکی از شاخص‌های تمدن شد. اروپایی‌ها شروع به ایجاد دولت‌های صنعتی و رفاهی کردند و آسیایی‌ها نیز منابع خود را به سمت شرکت‌های ملی سوق دادند.
برخلاف فرآیندهای خصوصی‌سازی و دولت زدایی اخیر، این دوره طولانی تسلط دولت، میراث پراهمیت و ماندگاری از خود برجای گذاشت. دنیای ثروتمند همچنان پر است از کمپانی‌های تمام دولتی یا نیمه دولتی. برای مثال، فرانسه ۸۵ درصد سهام EDF، بزرگ‌ترین شرکت فعال در زمینه انرژی برق در جهان را داراست؛ دولت ژاپن مالک ۵۰ درصد شرکت دخانیات این کشور است؛ دولت آلمان نیز مالک ۳۲ درصد از شرکت دویچه تلکام این کشور است. این اعداد را نیز می‌توان اضافه كرد: در سازمان همکاری‌هاي اقتصادی و توسعه (OECD)، شرکت‌های دولتی دارای سرمایه ۲ هزار میلیارد دلاری هستند و ۶ ميلیون کارمند را در استخدام خود دارند.
نوع جدیدی از سرمایه‌داری دولتی در سنگاپور آغاز شده است. لی کوان یو که این نوع جدید سرمایه‌داری دولتی را در این کشور پایه‌ریزی کرد، برای بیش از ۳۰ سال نخست وزیر سنگاپور بود و همچنین به طور خستگی‌ناپذیری از ایده «ارزش‌های آسیایی» دفاع می‌‌کرد. «ارزش‌های آسیایی» از نظر او تلفیقی از ارزش‌های خانوادگی و اقتدارطلبی بود. اگرچه آقای کوان یو با ایده عدم‌دخالت دولت امور اقتصادی که در دیگر شهر بزرگ آسیا یعنی هنگ کنگ اجرا می‌شد، مخالفت می‌ورزید، اما او شانس سنگاپور برای جذب بزرگ‌ترین و قدرتمند‌ترین موسسات و بنگاه‌های اقتصادی جهان را از دست نداد.
کشور سنگاپور ممکن بود همچنان به عنوان یک مکان ناشناخته و عجیب باقی بماند، اما به دلیل وقوع وقایع تکان‌دهنده پیاپی در این کشور این اتفاق نیفتاد. اولین اتفاق تحریم نفتی توسط کشورهای عربی نفت خیز طی جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ بود. این اتفاق باعث شد قیمت نفت تقریبا ۴ برابر شود و موازنه اقتصادی جهان به هم بریزد. دولت‌های عربی کنترل خود را بر کمپانی‌های نفتی بیشتر کردند و مازاد پولی به وجود آمده را که در حال افزایش نیز بود جمع‌آوری نمودند. از نظر آنها شوک اقتصادی به وجود آمده، قدرت بالای سلاح نفتی آنها را نشان می‌داد. این شوک برای چینی‌ها از نظری دیگر اهمیت داشت: داشتن یک منبع امن برای نفت و دیگر مواد خام ضروری است.
اتفاق دوم تغییراتی بود که دنگ ژیائوپینگ در چین اعمال کرد. آقای دنگ از مدل سنگاپور الگوبرداری كرد. او با ایجاد منطقه اقتصادی خاص و همچنین دعوت از کمپانی‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در کشور، به نوعی به استقبال فرآیند جهانی شدن رفت. او با مجبور کردن موسسات و بنگاه‌های دولتی برای پیروی از مدل کمپانی‌های غربی، به حمایت از کورپوراتیسم پرداخت. او همچنین تمرکز منابع کشور را بر موفقیت ملی و سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه، گذاشت. با انجام تمام این کار‌ها، او 1/3 میلیارد انسان را وارد جهان اقتصاد کرد.
اتفاق آخر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم بود. این اتفاق در ابتدا یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های لیبرالیسم به حساب می‌آمد، اما به سرعت دوران تاریک و سیاه شروع شد. اعضای حزب کمونیست که حالا تبدیل به اعضای حکومت‌های وقت شده بودند قسمت اعظمی از اقتصاد جهانی را در دست گرفتند. بین سال‌هاي ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵، GDP کشور به یک سوم تقلیل یافت. امید به زندگی مردان از ۶۴ به ۵۸ رسید. کشورهایی که زمانی در یک حلقه در کنار هم گرفتار بودند، آزاد شدند. در سال ۱۹۹۸ کشور دیگر نتوانست بدهی‌های خودش را پرداخت كند.
حوادثی که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی رخ داد باعث شد اقبال به سمت ایجاد نظم بیشتر شود. ولادیمیر پوتین، ريیس‌جمهور وقت کشور، دوباره تمایل خود را در مورد کنترل مستقیم دولت بر صنایع استراتژیک ابراز کرد و همچنین بخش خصوصی را نیز تحت کنترل خود درآورد، اما باید خاطرنشان کرد که عقبگرد چین نیز به همین اندازه مهم بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر ترس حزب کمونیست چین صحه گذاشت: اینکه پایان فرمانروایی حزب ممکن است به معنای از هم پاشیدن نظم موجود باشد، تنها راه امن ممکن در پیش رو تلفیق منطقی بنگاه‌های خصوصی و سرمایه‌داری دولتی است.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |

فاطمه باباخانی
اولین دوره سمینار «سیستم اطلاعات مدیریت پروژه» پنج‌شنبه 29 دی‌ماه در تهران برگزار خواهد شد.


این همایش به معرفی سیستم‌های اطلاعات مدیریت پروژه و ارتباط آن با سایر فرآیندهای مدیرت پروژه می‌پردازد. دکترسعید صدری، استاد دانشگاه ویرجینیاتک، در این سمینار به معرفی سیستم‌های اطلاعات مدیریت خواهد پرداخت و درباره کاربردهای جدید تئوری اطلاعات در طراحی سیستم اطلاعات مدیریت پروژه‌هاي ساخت سخنرانی خواهد کرد. شرح مصاحبه دنیای‌اقتصاد با وی در اين صفحه آمده است.
به نظر شما چه چالش‌های عمده‌ای در مدیریت پروژه وجود دارد که کاربست سیستم اطلاعات را ضروری می‌سازد؟
در حال حاضر موضوعی که در مدیریت پروژه اهمیت دارد مدیریت تکنولوژی پروژه است که به طور کلی در چند سال گذشته تحول یافته است و ما با تکنولوژی‌های جدیدی روبه‌رو شدیم. مسائلی که وجود دارد و چیزهایی که من مي‌گویم مربوط به اینجا است (ایالات متحده)، اما به طور کلی برای همه پروژه‌ها، تقاضای کیفیت بهتر و کارآیی بالاتر به چشم می‌خورد. می‌بینیم که مراحل مجزایی که در پروژه وجود داشته است (مانند طراحی ساختمان و ...)، الان به هم بسیار مربوط شده‌اند، به این دلیل که امکان تبادل اطلاعات میان مراحل وجود دارد. بنابراین اکنون نه‌تنها نیاز شدیدی برای سیستم‌های اطلاعات اعم از ERP و MIS احساس می‌شود، بلکه تقاضا برای آنها نیز بسیار زیاد است. در اینجا شرکت‌های بزرگ و ادارات دولتی برای هر پروژه ساختمانی یکBIN model 1مي‌سازند؛ این یکی از عواملی است که می‌تواند کمک کند که کمپانی‌ها هرچه بهتر جوابگوی نیازهای کارفرما باشند. مدیریت اطلاعات را یکی از برنامه‌هاي کارفرما محسوب می‌کنند. همچنین «سازماندهي دانش»2 در هر پروژه خود به عنوان یک پروژه مجزا دیده مي‌شود. بنابراین تکنولوژی سیستم‌های اطلاعات مدیریت پروژه که به لحاظ طراحی و اجرا بسیار تازه است، چالش بسیار بزرگی برای همه موسسات است. در مواجهه با این چالش باید ابتدا در نظر گرفت که ابعاد پیاده‌سازی ERP و MIS قرار است چقدر باشد.
از طرف دیگر، یکی از مسائلی که باید در پیاده‌سازی سیستم‌های اطلاعات به آن دقت کرد، مدیریت منابع داخلی است. معمولا در مدیریت منابع داخلی چالش عمده این است که بلوغ مدیریت پروژه و اطلاعات در آن موسسه در چه حدی است. تشخیص این بلوغ و تشخیص نوع سیستم از جمله چالش‌هایی است که در همه جا، همه موسسات با آن مواجه هستند.

آیا هزینه‌هاي راه‌اندازی سیستم اطلاعات مدیریت صرفا در پروژه‌هاي بزرگ قابل قبول است؟ چگونه می‌توان این سیستم‌ها را برای سبد پروژه‌ها به کار برد؟
هزینه‌هاي پیاده‌سازی سیستم‌های اطلاعات مدیریت پروژه در رابطه با یک پروژه به خصوص نیست و درباره کلیه اقدامات و فعالیت‌هاي یک سازمان است. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم در یک پروژه که کوچک است کارآیی ندارد. درحد هر سازمانی و به هر حدی که باشد از دو تا سه نفر تا چندین هزار نفر این سیستم لزوم دارد مساله بزرگ بودن پروژه نیست. مساله نیازی است که وجود دارد. به طور قطع لازم است که یک موسسه برای ارتباط پروژه‌ها و مدیریت منابع داخلی برنامه‌ریزی کند. بنابراین وقتی که سبد پروژه داریم نیاز به پیاده‌سازی سیستم اطلاعات مدیریت پروژه بسیار شدیدتر خواهد بود. معمولا سازمان‌هایی که پروژه‌هاي بیشتری دارند خیلی شدیدتر به آن نیاز دارند و خیلی سریع‌تر آن را پیاده مي‌کنند. در موضوع هزینه هم باید گفت که تکنولوژی نسبت به منافعی که دارد بسیار ارزان‌تر است. هزینه عمده در تغییراتی است که باید در نحوه کار و رویکردها و استانداردهای یک سیستم به وجود بیاید.

لطفا شرح دهید ارتباط سیستمی میان سیستم‌های ERP، MIS، و PMIS چگونه است و آیا جریان اطلاعات میان این سیستم‌ها شکل می‌گیرد یا خیر؟
اولا وقتی شما سیستمی نظیر ERP و MIS داشته باشید، ERP یک سطح از MIS بالاتر است و مسلما شما PMIS دارید؛ یعنی نمی‌توانید مدیریت منابع داخلی داشته باشید و مدیریت پروژه جزو آن نباشد. بنابراین به طور قطع این رابطه وجود دارد و امکان‌پذیر نیست که یکی وجود داشته باشد و سطح پایین‌تر وجود نداشته باشد. ارتباط اینها بستگی به طرح سیستم دارد که باید جوابگوی نیازهای سازمان باشد و براساس نحوه جمع کردن اطلاعات و پخش آن و منابع انسانی مرتبط با این سیستم، در هر سازمانی مجزا است. البته مدل‌هایی وجود دارد که برای چگونگی طرح و پیاده‌سازی سیستم‌های اطلاعات الگوهای کلی ارائه می‌دهد، اما جزئیات مهم است؛ یعنی باید تعیین کنیم که چگونه با توجه به نیازهای سیستم آن سیستم‌ها را پیاده و اجرا کنیم.

رویکردهای نوین در مدیریت اطلاعات چیست و این روش‌ها چگونه به مدیریت بهتر پروژه‌ها کمک می‌کنند؟
استانداردهایی در این خصوص وجود دارد. در سه سطح مختلف برای مدیریت اطلاعات، استانداردهایی در دنیا رایج شده است. یکی از آنها مدیریت پروژه است، مرحله بعدی مدیریت برنامه است و مرحله بعد مدیریت پرتفولیو است. استفاده از این استانداردها در اروپا و آمریکا با هم متفاوت است، هرچند که بسیار نزدیک به هم هستند. به وجود آوردن یک PMO 3 در هر سازمانی موضوع داغی است و روی آن کار مي‌شود. هدف اصلی این است که این دانشی که از هر پروژه ای حاصل مي‌شود به شکل مستند در آن سازمان باقی بماند و بتواند از دانشی که به دست آمده در پروژه‌هاي بعدی استفاده کند تا همه پروژه‌ها از منابع سازمانی استفاده کنند. این دیدگاه که یک پروژه به شکل مستقل باید در ارتباط با کلیه منابع و امکانات آن سازمان باشد، دیدگاهی بسیار مقبول‌ و پذيرفته است.
مساله دیگر چرخه عمر پروژه است. در پروژه‌هاي ساختمانی و حتي در پروژه‌هاي کارخانه‌ای مي‌بینیم که به عنوان یک مرحله مدل‌سازی اطلاعات ساخت4 است که مرحله طراحی است و مرحله دوم، برنامه‌ریزی برای اتصال مراحل ساخت5 یا مدل اتصال مراحل ساخت است که به طور مختصر به آن BAM مي‌گویند و مرحله بعدی بهینه‌سازی عملیات ساخت6 است. مي‌بینید که چرخه عمر یک پروژه بیش از هر چیزی مدنظر است و ارتباط دادن اطلاعاتی که در طول چرخه عمر و در طول این چرخه تولید و بهره‌برداری مي‌شود، بسیار مورد توجه قرار مي‌گیرد.

جهت ترویج فرهنگ استفاده از سیستم‌های نوین اطلاعات در مدیریت پروژه، اولین قدم را چه می‌دانید؟ آیا این سیستم‌ها همانقدر که انعطاف در برابر شرایط بیرونی را بیشتر می‌کنند، موجب نمی‌شوند که کنترل بر منابع انسانی بیشتر شود و آیا این کنترل در پروژه‌های مهندسی - محور مشکل‌زا نیست؟
آن چیزی که لازم است این است که یکسری استانداردهای وجود داشته باشد، در بسیاری از کشورها این استانداردها دوران طفولیت خود را مي‌گذرانند و در حال توسعه هستند. مثلا استانداردهایی که به عنوان استاندارد ملی cad وجود دارد؛ یا برنامه این‌دیزاین. آن استانداردی که برای «برنامه‌سازي اطلاعات ساخت» وجود دارد، الان در حال نوشته شدن است و ورژن اول آن نوشته شده و ورژن دوم آن قرار است ماه آینده منتشر شود.
یعنی تمام شده و نهایی نیست. بنابراین وجود یکسری استانداردهایی که کمک مي‌کند هم کسانی که نرم‌افزار و سخت افزار را طراحی مي‌کنند، بدانند که برچه مبنایی آن را طراحی کنند و هم به كاربران و کسانی که سازمان‌هاي اداری را طراحی و پیاده مي‌کنند، كمك مي‌كند. بنابراين باید این استانداردها در سطح ملی به وجود بیاید.
بعد از به وجود آوردن این استانداردها تقاضای بازار و صاحبان پروژه که منافع سیستم‌ها را مي‌بینند موجب خواهد شد که صنعت مجبور شود که حتي اگر نخواهد از این سیستم‌ها استفاده کند. بنابراین نوشتن استانداردها مهم است و باید این استانداردها بین‌المللی باشند. بنابراین هر قطعه اگر در هر جای دنیا، مانند چین یا اروپا، باشد، این استانداردها قابلیت مبادله اطلاعات را به ما مي‌دهند.
چیزی که مبنا برای این استانداردها هست آن چارچوبی است که ISO به آنها اشاره کرده است. ISO یک چارچوب برای طبقه‌بندی مدل‌هاي داده دارد. حالا هر کدام از کشورها استانداردهایی را می‌پذیرند؛ مثلا آمریکا بر اساس سیستمی که AMI class نامیده مي‌شود طراحی مي‌کند که این سیستم در حال طراحی است و هنوز کامل نشده است. اروپا UNI class را دارد که تقریبا طراحي آن را تمام کرده‌اند و دارند تغییراتی در آن مي‌دهند. آنچه مهم است این است که بر اساس آن، استانداردهای ایزو طراحی شود و این قابلیت وجود دارد؛ اين موضوع كه پروژه در کدام کشور و با کدام روال مدیریت می‌شود، مهم نیست و تبادل اطلاعات در سیستم‌ها مختلف میسر خواهد داشت.
اینکه گفتید آیا کنترل بر منابع انسانی بیشتر مي‌شود به طور قطع هدف این است که کنترل بیشتری باشد، اما در پروژه‌هاي مهندسی‌محور روال كار فرقی نمی‌کند. وقتی که اطلاعات دقیق باشد و به نحوی باشد که قابل دسترسی برای همه کسانی که نیاز به آن دارند، باشد و تغییر و تبدیل در عمر طراحی و ساخت به وجود نیاید در هر پروژه‌ای که باشد نه‌تنها مشکلی ایجاد نمی‌کند بلکه مشکلات را هم حل مي‌کند.

هدف شما از شرکت در همایش سیستم اطلاعات مدیریت پروژه در ایران چیست و مطالبی که در این سخنرانی بیان می‌شود چگونه می‌تواند برای مدیران پروژه راهگشا باشد؟
من در این همایش سیستم‌هایی را معرفی خواهم کرد که برای طبقه‌بندی اطلاعات و استانداردها وجود دارد. این برنامه‌ای است که از من خواستند. کسانی که در صنعت حضور دارند باید با این مسائل آشنا باشند که چه مسائلی وجود دارد و این همایش کمک مي‌کند که بدانند ايران در دنیا در چه موقعیتی قرار دارد و بايد از تغییراتی که در دنیا حادث شده است، در مملکت استفاده کرد.
صحبتی که من مي‌کنم بر این مبنا است که استانداردهایی وجود دارد و برنامه‌ریزی خود را بر اساس آن استانداردها بکنند و پیشقدم شوند که استاندارد ملی نوشته شود. ما هنوز استاندارد ملی برای طبقه‌بندی اطلاعاتی نداریم؛ بنابراین خیلی مهم است که بخواهیم این استانداردها و کدها به صورت ملی نوشته شود.
براي اطلاع بيشتر در خصوص همايش سيستم اطلاعات در مديريت پروژه به سايت: Irpmis.com مراجعه فرماييد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان



پاورقي:
1.building information modeling
2. temporary knowledge organization
3.project management office
4. Building information modeling
5. Building assembly planning
6. Building operation optimization


برچسب‌ها: مديريت پروژه
نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |

مالکان اغلب این آپارتمان‌ها خانم هستند
 مهدیس فرقانی: این روزها آن دسته از خانم‌های مجرد (جوان یا میانسال) که به اجبار یا به اختیار زندگی مجردی را انتخاب می‌کنند، همچون سابق برای اجاره یک واحد مسکونی دچار مشکل نمی‌شوند چراکه این روزها برخی از واحدهای مسکونی در مناطق مختلف تهران از این امتیاز یعنی اجاره به «خانم مجرد» برخوردار هستند.

معمولا اکثر دانشجویانی که از دیگر شهرها برای تحصیل یا برای کسب و کار به تهران نقل مکان می‌کنند پا به بازار واحدهای اجاره‌ای می‌گذارند البته همه خانم‌های مجرد مهاجران شهرهای اطراف نیستند، بلکه برخی از خانم‌های مجرد تهرانی هم ترجیح می‌دهند به طور مستقل زندگی کنند. نکته قابل توجهی که این روزها در بازار مسکن به چشم می‌خورد این مساله است که استقبال موجران از اجاره واحدشان به افراد مجرد باعث شده تا این بخش از بازار مسکن با رونق مواجه شود، زیرا افراد مجرد به خصوص خانم‌ها براین باورند که دیگر مثل گذشته برای اجاره یک واحد مسکونی با دردسر مواجه نیستند و در حال حاضر تنها با یک اراده می‌توانند واحد مورد نظر خود را اجاره کنند. اکثر واحدهایی که به بازار اجاره برای تحویل به خانم‌های مجرد عرضه می‌شود، مالکان‌شان خانم و ساکن همان ساختمان هستند و اگر موجری قصد داشته باشد واحدش را به خانم مجرد اجاره بدهد و خود ساکن آپارتمان نباشد، ساکنان آپارتمان را از لحاظ مجرد، زوج یا خانواده بودن مورد بررسی قرار می‌دهد تا به متقاضی این اطمینان را بدهد که آپارتمان مذکور امنیت لازم را برای وی فراهم می‌کند. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |

داستان زاد و رشد بانك‌ها در ايران و تحولات آن از مقاطع قابل‌توجه تاريخ اقتصاد ايران است. بخش دوم اين گزارش را مي‌خوانيد:

در قبال امتيازات پرارزش و دامنه‌دار، كه هر يك براي قبضه كردن اقتصاد يك كشور و سلطه كامل بر آن كافي است، آنچه كه رويتر پذيرفت به شرح زير بود:

1- پرداخت ساليانه شش درصد از سود خالص بانك، كه در هر حال از چهار هزار ليره (تقريبا سيزده هزار تومان) كمتر نباشد و شانزده درصد از منافع خالص عمليات معدني به دولت ايران؛
2- پرداخت وامي به مبلغ چهل هزار ليره انگليسي(تقريبا معادل يكصد و سي هزار تومان)، به مدت ده سال با بهره صدي شش، به دولت ايران و وعده براي دادن وام‌هايي، با بهره هشت درصد در آينده
3- نگاهداري حساب‌هاي خزانه دولت ايران در برابر حقي كه بعدا مورد توافق قرار گيرد
4- نظارت مامور دولت ايران بر امور بانك، در اجراي مقررات امتيازنامه و نشر اسكناس و مراقبت وي در روابط بانك با خزانه دولت
5- قبول پايه طلا براي پول ايران و همكاري در تامين اين مقصود
6- ممنوعيت از قبول گرو بيع شرطي غيرمنقول، بدون اجازه دولت، در خاك ايران.
سرمايه بانك، در امتيازنامه، چهارميليون ليره انگليسي، منقسم به سهام با نام و بي‌نام، مقرر و سپس فقط سهام با نام اجازه داده شد و قبول شد، كه در صورت نشر يك ميليون ليره سهم، بانك بتواند آغاز به كار كند. به موجب امتيازنامه، دولت ايران مي‌توانست دارنده سهام بانك شود؛ ولي اين مشاركت از يك پنجم اصل سرمايه نمي‌توانست تجاوز كند.
مقر و مركز بانك، در امتيازنامه، تهران معين شده بود و بانك مي‌توانست در ساير شهرهاي ايران و در كشورهاي خارج شعبي ايجاد كند. هرچند طبق فصل نهم، اختلالات با بانك مي‌بايستي از طريق داوري حل‌وفصل گردد؛ تعيين مقر بانك در تهران، از نظر حقوقي، براي ايران شايان اهميت و ارزش بود. اين جنبه نسبتا مساعد امتياز، پايدار نماند؛ زيرا به موجب ضميمه چهارم كه در تاريخ 7 تيرماه 1268(27 ژوييه 1889) به امضا رسيد، بانك مجاز شد كه «مطابق قانون كشوري كه سرمايه يا قسم اكبر آن، در آن تحصيل شده باشد.» تشكيل شود و در فصل اول آن تصريح شد كه مركز معاملات در تهران خواهد بود؛ در نتيجه بانك تابع قوانين انگلستان و مركز و مقر اصلي آن لندن شناخته شد.
در ماه مرداد 1268(اوت 1889)، بانك مشمول مقررات هيات بانكداران سلطنتي شد و در زمره بانك‌هاي مجاز به نشر اسكناس(طبق مقررات انگلستان) درآمد. دو ماه بعد، سهام آن در بورس لندن عرضه شد و ظرف چند ساعت، پانزده برابر سرمايه مورد نياز تعهد شد و محافل مالي لندن، در حقيقت، توجه و علاقه‌مندي خود را نسبت به نتايج حاصله از امتيازات مزبور اعلام كردند.
به اين ترتيب، بانك دولتي ايران، با تابعيت خارجي، با سرمايه‌هاي خصوصي خارجي، با مديران خارجي و در خارج از كشور تشكيل يافت. به عبارت ديگر موسسه‌اي واحد، با هدف‌ها و منظورهاي متضاد(حفظ منافع مادي و ملي صاحبان سهام و همچنين تامين منافع عمومي ملت ايران) به وجود آمد.
در اين هنگام، يكي از شخصيت‌هاي مجرب بانكي انگلستان، به نام رابينو به تهران آمد و بانك فعاليت خود را با واگذاري امتياز استخراج معادن به يك كمپاني انگليسي، در ازاي مبلغ يكصد و پنجاه هزار ليره و خريد تاسيسات بانك جديد شرق به بهاي بيست هزار ليره(در تاريخ 9 فروردين 1269 مطابق 31 مارس 1890)، آغاز كرد.
نشر اسكناس
ضمن فصل سوم امتيازنامه، حق انحصاري نشر اسكناس، به شرح زير، به بارون دورويتر اعطا شد: «بانك شاهنشاهي چون بانكي است دولتي حق مانع للغير نشر بليت‌هاي بانك بي‌اسم خواهد داشت كه به محض رويت قابل‌الادا خواهد بود.... اين بليت‌ها را تمام عمال و مامورين دولت عليه قبول خواهند كرد و در تمام معاملات ايران رواج خواهد داشت...»
به موجب همين فصل امتيازنامه، طلا به عنوان پشتوانه، به اين شرح كه: «بانك دولتي من حيث القاعده قبول وضع عياري مي‌كند مبني بر تومان طلا»، مقرر گرديد؛ ليكن اجازه داده شد كه اين مقصود، «ظرف مدت ده سال، معمول و مجري شده و براي آن، مديران بانك با دولت قرارهاي لازم بدهند و نشر بليت‌هاي بانك شاهنشاهي، بدوا، مبني بر پايه قران‌ نقره باشد.»
بانك متقبل شد در دو سال اول، نصف و پس از انقضاي اين دو سال، اقلا، ثلث قيمت بليت‌ها را موجود داشته باشد و اموال غيرمنقول متعلق به بانك در ايران و همچنين وام‌هاي بانك از دولت ايران وثيقه تفاوت بين وجه موجود و جمع بليت‌هاي منتشره، يعني وثيقه اسكناس‌هاي در گردش، زائد بر موجودي فلزي تعيين شد و به عبارت ديگر، حق دارندگان «بليت‌هاي بانك» به عنوان طلب ممتاز شناخته شد و استيفاي حقوق ايشان نسبت به ساير بستانكاران مرجح تلقي گرديد؛ سپس در ضميمه چهارم امتيازنامه، چنين تصريح شد كه تفاوت مابين وجه موجودي نقدي و وجه بليت‌هاي منتشر شده هرگز نبايد از وجه سرمايه پرداخته شده زيادتر باشد.
به بانك اجازه داده شده بود كه تا هشتصد هزار ليره انگليسي (تقريبا معادل دو ميليون و هشتصد هزار تومان) اسكناس منتشر نمايد و انتشار بيش از مبلغ مزبور موكول و منوط به اجازه دولت شد. بعدا به تدريج اجازه ازدياد ميزان اسكناس در جريان، از طرف دولت‌ها، داده شد.
ابتدا، براي بانك، نشر «بليت‌هاي» كمتر از دو تومان ممنوع بود؛ ليكن، در تاريخ 23 اسفند 1268
(14 مارس 1890)، اجازه انتشار «بليت» يك توماني نيز تحصيل شد و بانك، از همان اوان شروع به كار، قطعات 1، 2، 3، 5، 10، 20، 50، 100، 500 و 1000 توماني به جريان گذاشت.
با اينكه بيجك‌هاي صرافان ايراني و حواله‌هاي بانك جديد شرق و همچنين پول‌هاي كاغذي خارجي، خاصه منات روسي، قبلا مردم را به پول كاغذي آشنا ساخته بود اما بليت‌هاي بانك به آساني رواج نيافت؛ از همين جهت، رابينو تدبير شايسته‌اي به كار برد و با اعطاي اعتبار بدون ربح، به صرافان عمده و معتبر و به جريان انداختن اسكناس از اين طريق و به وسيله آنها، توانست بر مشكلات فائق آيد.در نخستين سال، مجموع اسكناس در گردش به پنجاه هزار ليره انگليسي (تقريبا معادل يكصد و پنجاه هزار تومان) بالغ شد و در سال‌هاي بعد، مقدار آن با نوساناتي افزايش يافته، در سال 1308 به حداكثر، يعني 3.021.883 ليره (معادل تقريبا 17.500.000 تومان) رسيد و سپس تا سال 1311 كه امتياز مزبور از طرف دولت ايران بازخريد شد، تنزل كرد.
وجه اسكناس‌هاي بانك شاهنشاهي، طبق تصميم مقامات بانك فقط در شعبه‌هاي محل صدور،
قابل پرداخت بود و هر شعبه بليت‌هاي صادر شده از شعب ديگر را تنزيل نموده براي معاوضه با وجه نقد يا با اسكناس‌هاي منتشره ساير شعب، مبلغي كسر مي‌نمود و از اين رهگذر مبالغي عايد بانك مي‌شد.اين سياست بانك، در حقيقت، ايران را از لحاظ پولي به مناطق جداگانه تقسيم كرده بود؛ هرچند پول نقره و مسكوكات در سراسر مملكت رواج داشت، ليكن اين نحوه تعويض اسكناس‌هاي شعب تا حدي سبب نقصان مبادلات و مانع جريان سريع و طبيعي سرمايه، در داخل كشور بود.
اسكناس بانك شاهنشاهي، چند بار، در طول مدت رواجش، مواجه با اضطراب عمومي شد و مردم، براي تبديل آن به قران به بانك هجوم آوردند. در اضطرابي كه در سال 1293 (1914 ميلادي)، زمان جنگ بين‌المللي اول، پيش آمد، بانك نتوانست به مقدار كافي قران بپردازد؛ چون طبق امتيازنامه، اجازه نشر اسكناس در خطر افتاد با وساطت دولت انگلستان، مجلس شوراي ملي، به لحاظ بحراني بودن وضع مملكت، قانوني تصويب نمود كه به موجب آن در پايتخت اسكناس‌هاي بانك، براي مدتي محدود به شصت روز، رواج اجباري يافت. در اين مدت بانك فقط ملزم به پرداخت روزانه ده هزار تومان مسكوك نقره شد و نيز مكلف شد «در موقعي كه به مردم پول اسكناس مي‌دهند و در موقعي كه مردم اسكناس را براي مبادله مي‌دهند يك تومان آن را به مسكوك تاديه كند.»
بانك شاهنشاهي و خزانه مملكت
بانك شاهنشاهي به صورت بانك دولتي ايران به وجود آمد و علاوه بر اجازه نشر اسكناس كه امروز مي‌توان آن را از حقوق حاكمه ملت‌ها محسوب داشت، ساير اموري كه ضمن امتيازنامه به عهده آن گذارده شد يا بعدا محول شد، اين موسسه را تقريبا به صورت يك اداره دولتي درآورد.
براي اينكه وضع بانك از نظر فوق روشن شود، به طور اختصار، نقش آن در اداره امور عمومي (وصول عوايد،‌ ايصال مخارج، دخالت در وام‌هاي دولتي و ضرب مسكوكات)، ذيلا، مورد بررسي قرار مي‌گيرد.به موجب فصل ششم امتيازنامه، بانك شاهنشاهي قبول كرد كه در پرداخت‌هاي خزانه، چه در ايران و چه در خارج، ‌تسهيلاتي فراهم آورد و در قبال هر خدمتي از اين نوع كه رجوع شود، حقي با توافق مامورين دولت دريافت دارد. بنابراين پس از تشكيل بانك، وجوه متعلق به خزانه در حساب‌هاي مخصوصي تمركز يافت و انتقال وجوه دولتي به ولايات كه سابقا توسط صرافان ايراني صورت مي‌گرفت، به بانك محول شد. عوايد ادارات و مال‌الاجاره گمركات و درآمدهاي مالياتي نيز از همين طريق به مركز ايصال مي‌شد.
البته جاي انكار نيست كه دولت ايران و خزانه مملكت، در آن روز احتياج مبرم به دستگاه صرافي و بانكي مرتب و سريع‌العملي داشت تا وصول و ايصال وجوه دولتي به سهولت و به سرعت ممكن شود؛ ولي از طرف ديگر، قبل از تشكيل بانك شاهنشاهي، نقل و انتقال وجوه دولتي يكي از منابع عايدي صرافان و از وسايل موثر رونق كار آنان بود و با تغيير وضع قسمت عمده عوايد مزبور به بانك مي‌رسيد و اين محرك صرافي از ميان رفت.
چون بانك شاهنشاهي ضمنا موسسه‌اي خصوصي بود و در درجه اول، تامين حداكثر سود صاحبان سهام، در اداره امور آن، مورد توجه بود و فقط در حدود منافع تجاري عمل مي‌كرد، ‌هرگز در مقابل تعهد خود، داير به تسهيل در پرداخت‌هاي دولتي، شعبه‌اي كه احتمال زيان آن مي‌رفت، ‌تشكيل نداد و فقط در نقاطي كه قبلا صرافي رونق داشت و از لحاظ بازرگاني سودبخش بود، شعب خود را داير و جانشين صرافي‌هاي ايراني كرد و اين اصل مسلم را كه عمليات موسساتي كه جنبه عمومي دارد نبايد تنها به سود بازرگاني متوقف و محدود شود و منابع عمومي بايد بر سود فردي و منافع خصوصي تقدم داشته باشد، ‌مورد توجه قرار نداد.

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |


هوتسا عسکری نسب
شبکه اجتماعی فیس‌بوک ظاهرا با هدف برقرای ارتباط بین دوستان در سال 2004 شروع به فعالیت کرد و اکنون پس از گذشت هفت سال، کاربران آن به 800 میلیون نفر رسیده است.

این شبکه با تصرف بسیاری از جنبه‌های زندگی شخصی و حرفه‌ای افراد به سرعت به پایگاه ارتباطاتی مهمی‌ در آینده تبدیل خواهد شد. این شبکه ارتباطاتی قابل دسترس و جدید، دارای جنبه‌های منفی فراوانی است. برای مثال کاربران پس از دیدن برخی از نظرات و واکنش افراد به یک پست، مضطرب و دچار ناراحتی می‌شوند. میزان رشد سریع فیس‌بوک و استفاده از امکانات جدیدتری مانند تازه‌ها، اخبار در بخش پوشش خبری و عکس در اندازه‌های بزرگ، تماما بر اشتراک مطالب توسط کاربران تمرکز دارند که همین امر رضایت نسبت به زندگی را در برخی از افراد تهدید می‌کند و کاهش می‌دهد.
بدیهی است که در پشت تمامی ‌این دوست داشتن‌ها، دیدگاه‌ها و اشتراک‌گذاری‌ها، احساس حسادت، اضطراب و در مواردی افسردگی هم دیده می‌شود. یک کاربر در مورد یکی از دوستان خود در فیس‌بوک می‌گوید: «هر چند او یکی از بهترین دوستان من است اما اصلا به مطالبی که به اشتراک می‌گذارد علاقه‌ای ندارم.» فرد دیگری هم معتقد است در حال حاضر استفاده از فیس‌بوک کار روزانه من است و به علت افزایش سریع امکانات جدید، اضطراب و نگرانی‌ام به واسطه گشت و گذار بیشتر در شبکه، بالاتر رفته است. در واقع این رسانه اجتماعی گسترده احساس خوشبختی را در زندگی شخصی و کاری افراد تغییر داده است. می‌توان به سه ضرر عمده در ارتباط با استفاده از فیس‌بوک اشاره کرد:
1. ایجاد فضای مقایسه
از آنجایی که تشکیل پروفایل فیس‌بوک به عهده کاربران است آنها تمایل شدیدی نسبت به اشتراک گذاشتن نقاط عطف مهم و مثبت از زندگی خود دارند و از ذکر هر گونه نکات منفی و یکنواخت اجتناب می‌کنند. اشتراک پیشرفت‌هایی مانند «ترفیع شغلی یا خرید یک ماشین اسپرت جدید» را به بازگو کردن موارد یکنواخت زندگی روزانه یا طلاق‌های مخرب ترجیح می‌دهند که در نتیجه موجب ایجاد فرهنگ رقابت و مقایسه آنلاین در میان کاربران می‌شود. یکی از کاربران همچنین اظهار می‌کند به محض اینکه دوستان نزدیکش خبرهای خوبی به اشتراک می‌گذارند او هم به دلیل احساس رقابت شدید بلافاصله همین کار را انجام می‌دهد.
مقایسه خود با دیگران موجب احساس بدبختی می‌شود. «تام دی لانگ» نویسنده معروف، از فیس‌بوک به عنوان «دام مقایسه» یاد می‌کند. او می‌گوید: «با رواج استفاده از فیس‌بوک، میزان موفقیت افراد و دستیابی به آرزوها در زندگی شخصی دیگر چندان اهمیتی ندارد. کاربران به ارزیابی مجدد معیارهای موفقیت روی می‌آورند و با مقایسه زندگی شخصی با یک درصد از دوستان بسیار موفق خود، معیارهای غیر ممکن و دور از دسترسی را برای خود در نظر گرفته و در نتیجه بیش از گذشته احساس نا امیدی و شکست می‌کنند.»
2. تقسیم زمان
جای تعجب نیست که استراتژی افقی فیس‌بوک، تشویق کاربران به استفاده مکرر از سیستم، آن هم به طرق مختلف است. کاربران مرتبا از محل کار، از طریق iPads در منزل و به هنگام خرید از طریق تلفن‌های هوشمند، سری به فیس‌بوک می‌زنند و این بدین معنا است که تعداد کثیری از مردم نسبت به محلی که هستند و کاری که انجام می‌دهند تمرکز کافی ندارند. برای مثال در یک جلسه خسته‌کننده هیات مدیره، به پیغام‌ها پاسخ می‌دهند، ساعت‌ها در ترافیک‌گیر کرده‌اند، پس می‌توانند از اخبار جدید مطلع شوند. یکی از کاربران می‌گوید: «به هنگام عبور از خیابان و در حال استفاده از فیس‌بوک، نزدیک بود تصادف کنم.»
گذشته از خطرات جدی و آسیب‌های فیزیکی احتمالی، انجام چندین کار به طور همزمان و تغییر از دنیاي واقعی به مجازی نتایج منفی خواهد داشت. عدم قابلیت تولید یا فقدان بهره‌وری نتیجه عدم داشتن تمرکز و تغییر از انجام یک فعالیت به فعالیت دیگر است. دکتر «سریکومار راو»، نویسنده مشهور، معتقد است عدم تمرکز دائمی‌ منجر به بازده کم و بی‌کیفیت می‌شود که تاثیرات منفی فراوانی خواهد داشت.
3. کاهش ‌ارتباطات نزدیک
در حال حاضر فیس‌بوک سهم عمده‌اي از ارتباطات (آنلاین) غیرمستقیم را بر عهده دارد و کاربران به جای ملاقات یکدیگر از روش ساده‌تری، که همان گپ زدن یا «چت» است، استفاده می‌کنند. استفاده از ویژگی‌های جدید مانند گفت‌وگو ویدئویی، به سرعت جایگزین مناسبی برای جلسات، ایجاد روابط و حتی گردهمایی‌های خانوادگی شده است. اما هر بار که تعاملات در فیس‌بوک با یک شیوه جدیدتر، جایگزین ارتباطاتی مانند دیدارهای شخصی، تماس تلفنی طولانی یا حتی ملاقات در رستوران می‌شود، مردم فرصت‌هایی را جهت ارتباط قوی‌تر (نسبت به ارتباط فیس‌بوکی) از دست می‌دهند. همانطور که فیس‌بوک به افزودن ویژگی‌های جدید به منظور ایجاد ارتباطات بیشتر و موثرتر آنلاین ادامه می‌دهد، مبارزه جهت حفظ و تقویت روابط در دنیاي واقعی به مراتب دشوارتر خواهد شد که این اتفاق در بلند مدت به ضرر همه افراد جامعه خواهد بود.
بنابراین، آنچه می‌توان برای جلوگیری از این گرفتاری‌ها انجام داد، چیست؟ به طور کلی می‌دانیم که ترک استفاده از فیس‌بوک امکان پذیر نیست بنابراین می‌توان با انجام اقدامات لازم، الگوهای استفاده از شبکه را تغییر داد و به تقویت و ایجاد روابط در دنیاي واقعی پرداخت. در این زمینه می‌توان از تاکتیک‌های مفیدی استفاده کرد. برای مثال به جای استفاده مکرر در طول روز، زمان معینی را به استفاده اختصاص دهید.
دوستان خود را به دقت انتخاب کنید تا از دست مزاحمت‌ها، شایعه‌پراکنی و کنجکاوی‌های بی‌‌جاي همکاران و همچنین افرادی که با آنها قطع رابطه کرده‌اید در امان بمانید. زمان بیشتری را صرف ایجاد روابط حقیقی دوستانه کرده، فیس‌بوک را از تلفن هوشمند و آی پد خود حذف کنید و بکوشید ارتباط خود را با سیستم برای مدت زمان طولانی قطع کنید.
منبع: HBR

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |


عاطفه چهره‌گشا: یلدا واژه‌ای است به معنای تولد برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول «آرامی» است که با ولادت و تولد هم خانواده است.

پیشینیان ما که به نبرد دائمی شب و روز، نور و ظلمت، خوبی و بدی و اهورا و اهریمن اعتقاد داشتند، می‌گفتند که طولانی ترین نبرد سال نبرد شب یلداست که به درخشش خورشید و پیروزی نور ختم می‌شود.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خواندند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیانا مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند. آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه‌هایی را كه انبار كرده‌اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می‌نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب، تاریكی و سیاهی در اوج خود است.
از دیگر آداب شب یلدا حافظ و شاهنامه‌خوانی است. بسیاری از خانواده‌ها در این شب دور هم جمع می‌شوند و تا سپیده‌دم به شعرخوانی می‌پردازند. یکی از رسوم ایرانی‌ها به این صورت است که در این محافل کوزه‌ای را تا نيمه پر از آب كرده كه نشان روشنايي و پاكي است در بین ميهمانان دست به دست می‌چرخد و هر کسی از خود نشانی مثل انگشتر، مدال یا علامتی داخل آن می‌اندازد و در آخر کوچک‌ترین فرد جمع یکی از این نشانه‌ها را بیرون آورده و برای صاحب آن نشانه فال حافظ می‌گیرد.

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |


مهرداد فضیلت
نوع استراتژی: فردی؛ گروهی.
همه ما در زندگی بارها تعهد‌های خود را نادیده گرفته‌ایم، بارها به خود یا دیگران قولی داده‌ایم، ولی آن را زیر پا گذاشته‌ایم، بارها هدفی برای خود انتخاب کرده‌ایم، ولی آن را فراموش کرده‌ایم، ولی علت چیست، شاید به سادگی بتوان گفت که علت در عدم‌ایجاد تعهد کافی است، ولی پشت ‌این جواب ساده سوالات بی‌شماری نهفته است.

هنگامی ‌که نسبت به کاری، چیزی، کسی یا هدفی تعهد کافی وجود نداشته باشد، به سادگی می‌توان آن را به دست فراموشی سپرد، ولی راه‌ایجاد تعهد چیست؟ «ان وی» یکی از بزرگان خرده فروشی آمریکای شمالی برای ترغیب پرسنل تازه وارد خود شعار جالبی دارد. در مرحله استخدامی‌ از پرسنل خواسته می‌شود که


برچسب‌ها: استراتژي هاي نفوذ
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ |
 
مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر