مترجم: مریم رضایی
منبع: London Business School
تفکر مدیریتی به طور ذاتی زودگذر است و از بین میرود، اما برخی علاقمندیهای دایمی وجود دارند که هیچ
گاه از لیست اولویتهای افراد خارج نمیشوند. نوآوری یکی از این موضوعات همیشگی است.
کمتر مدیر عاملی وجود دارد که نوآوری را جزو 5 اولویت اصلی برنامههای خود قرار ندهد.
اما
نوآوری موضوعی گریزنده است. اگر چند استثنای بزرگ و معروف را کنار
بگذاریم، اکثریت شرکتها احساس میکنند که بین تلاشهای آنها برای ایجاد
نوآوری و دستاوردهایشان، جای خالی بزرگی وجود دارد. با اینکه آنها در تحقیق
و توسعه سرمایه گذاری کردهاند، فرآیندهای مرحلهای را ایجاد کردهاند و
دورههای آموزش خلاقیت برای کارمندان برگزار کردهاند، اما این کار آنها
هنوز بازده خوبی نداشته و به تولید محصولات و خدمات جدید منجر نشده است.
پس
چه باید کرد؟ میتوانید به الگوهایی مانند اپل و گوگل نگاه کنید و تلاش
کنید از آنها یاد بگیرید. اما این رویکرد هم نقایصی دارد. شرکتهایی مثل
اپل و گوگل، نوآوری را در DNA خود دارند.
آنها میتوانند به چند سال
موفقیت خود استناد کنند و مجوز لازم را برای ریسک کردن در اختیار دارند.
بنابراین اگر بخواهیم آموختههای خودمان را از این دو الگو در شرکت خودمان
به کار ببریم، باید خیلی مراقب باشیم.
اما من فکر میکنم رویکرد مفیدتر
این است که از اصول نوآوری استفاده کنیم – یعنی ایدهها و موضوعاتی اصولی
که طی چند سال آنها را کشف کردهایم – و برای اینکه بتوانیم این اصول را
عملی کنیم، شرکتهای معمولی را الگوی خودمان قرار دهیم. منظور از شرکتهای
معمولی، شرکتهای رسمی هستند که تلاش میکنند خود را اثبات کنند و نیز
موسسات متوسطی که در کانون توجه نیستند و به دنبال روشهای جدید و بهتری
برای کار هستند. اگر اینگونه شرکتها به موفقیت برسند، الگوهای موثرتری از
اپل و گوگل به شمار میروند.
اما اصولی که گفته شد کدامند و چه کسی آنها
را تجربه میکند؟ در اینجا سه اصل برای نوآوری معرفی میشود که به نظر من
بسیار مهماند و برخی شرکتها از آنها استفاده کردهاند.
1) وقفه زمانی
یک
اصل کارآمد این است که افراد برای اینکه بتوانند به ایده هایشان سر و
سامان بدهند، زمانی را برای استراحت فکری در نظر بگیرند. شرکتهای گوگل و 3
ام، برای دانشمندان و مهندسان خود زمانی را برای «توقف نوآوری» اختصاص
دادهاند.
اما خیلی از شرکتها نمیتوانند بپذیرند که این وقفه زمانی
میتواند خیلی از اوقات کارآیی داشته باشد. بنابراین، یک رویکرد متمرکزتر
ارزش بیشتری دارد. به عنوان مثال، شرکت نرمافزار بریتانیایی «رد گیت» را
در نظر بگیرید. یکی از تجربههای اولیه این شرکت، «برنامه نویسی در کنار
دریا» بود، به طوری که افرادی که داوطلب بودند را به مدت چند روز به ویلایی
ساحلی میبردند تا محصولی نرم افزاری را تولید کنند.
یکی دیگر از
برنامههایی که بعدا ایجاد کردند، در سطح شرکتی بود. به این صورت که یک بار
در سال، همه باید کار روتین خود را کنار میگذاشتند و به انجام یک کار
جدید و کمی ریسک زا متعهد میشدند. اینگونه اقدامات، اگر به صورت منطقی
انجام شوند، زمان لازم را برای استراحت فکری کارمندان ایجاد میکنند.
2) ضعف تعریف نقش
یکی
از بزرگترین موانع بر سر راه نوآوری، توصیف وظیفه شغلی برای افراد است.
این کار باعث میشود تمرکز فرد به شدت به وظیفهای خاص محدود شود و آن فرد
هیچ دیدگاهی نسبت به کار همکارش نداشته باشد و بنابراین نتواند از همه
استعداد و تواناییهای خود بهره
ببرد.
شرکتهایی که نوآوری واقعی
در آنها وجود دارد، هیچ گاه وظیفهای مشخص برای کارمندانشان تعریف نمیکنند
یا از روشهای خلاقانه استفاده میکنند تا آنها را برای پیوستن به
پروژههای مشترک تشویق کنند. به عنوان مثال، شرکت اینوسنت بریتانیا که در
حوزه کالاهای مصرفی فعالیت میکند، از کلیه کارمندان خود خواسته در ارائه
دیدگاه شرکت، یعنی «تولید مواد غذایی طبیعی و خوشمزه برای زندگی بهینه و
عمر بیشتر»، کمک کنند. خط تولید بزرگ این شرکت طی سالهای اخیر، توسط
کارمندان متوسط شرکت توسعه یافته است.
3) تحمل شکست
بدیهی است که
نوآوری موفق، نیازمند تحمل شکست است. برخی دانشمندان در حوزه صنایع دارویی،
کل دوران کاری خود را برای تهیه داروهایی صرف میکنند که هیچگاه حتی یکی
از آنها وارد بازار نمیشود.
عجیب است که بسیاری از فرآیندهای مدیریتی،
حتی آنهایی که از نوآوری حمایت میکنند، طوری طراحی شدهاند که از شکست
جلوگیری میکنند یا آن را نادیده میگیرند. به عنوان یک مدیر، میتوانید حس
تحمل شکست از طریق مهارتها را در افراد پرورش دهید، اما در ضمن باید
روشهایی برای سازماندهی این رویکرد بیابید.
به عنوان مثال، شرکت تاتا
گروپ جایزه سالانهای را برای بهترین تلاش نوآورانه کارمندان خود که به
شکست منجر شده، در نظر میگیرد. آژانس تبلیغاتی گری نیز جایزه مشابهی را به
کارمندان خود اختصاص میدهد.
آیا به نکتهای کلیدی که این سه اصل را
به هم مرتبط میکند، توجه کردید؟ هیچیک از این سه اصل، برنامهای برای
تولید ایده پیشنهاد نمیدهند، بلکه همه آنها میگویند که باید ایدهها را
به عمل تبدیل کنیم.
از نظر من، بسیاری از شرکتها خود را درگیر تولید
ایدههای جدید میکنند و فراموش میکنند که مشکلترین بخش کار این است که
این ایدهها را عملی کنند. در واقع، پیشرفت واقعی از اینجا به وجود میآید.
.
تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱
|
مترجم: عاطفه عبادی
در شرایط اقتصادی کنونی،حتی با داشتن قابلیتهای
فراوان، دریافت یک پیشنهاد کار آسان نیست. مصاحبه با یک کارفرمای آیندهنگر
اغلب در افزایش شانس شما برای استخدام شدن بسیار مهم و ضروریست.
ویلیام دو روئت برای اینکه در هنگام مصاحبه شغلی بهترین عملکرد را داشته
باشید، پیشنهادهايی ارائه میدهد. بسیاری از مقالات،کتابها وصفحات وب به
شما کمک خواهند کرد تا فهرستی از این رهنمودها تهیه کنید. بنابراین با
داشتن دهها مورد از این بایدها و نباید ها، میتوانید باآسودگی خیال در
انتظار یک مصاحبه شغلی باشید. اما دقت داشته باشید، فهرستهایی که نکات
ظریفی از ارتباط چشمی، زبان بدن و غیره را برمی شمرند، میتوانند واقعا
برای متقاضی کار خطرناک باشند. خطر این است که این فهرستهای طولانی عملا
گیج کننده و منحرف کننده هستند و تاثیری نادرست وظاهری ایجاد میکنند.
مصاحبه کنندههای خوب و ماهر از خلال این تظاهر و وانمود کردن،به حقیقت
امور پی میبرند و به احتمال زیاد حس میکنند که بازخوردی واقعی از صفات و
ویژگیهای شما دریافت نمیکنند. پس این فهرستها میتوانند یک ضعف محسوب
شوند.
یک مصاحبه موفق باید تاثیرواحساس مثبتی ایجاد کند و به مصاحبه
کننده نیز درک روشنی ازهمکاری و مساعدتی که مصاحبه شونده میتواند ایجاد
کند،بدهد. سعی کنید هنگامی که برای مصاحبه مهیا میشوید،براین سه
دستورالعمل تمرکز کنید:
1. در نظر داشته باشید که مایلید مصاحبهکننده
چه چیزی را به یاد بیاورد. افراد اغلب با حفظ کردن پاسخ بسیاری از سوالات
احتمالی- به امید آنکه یکی از سوالات از آنها پرسیده شود و آنها طوطیوار
پاسخ دهند – خود را برای مصاحبهها آماده میکنند. این خطرناک است و در
آینده برای شما تبعات زیانباری به دنبال دارد. افراد باید در یک مصاحبه
فعالتر عمل کنند واز منظر یک شنونده به مکالمات نگاه کنند. واضح است که
مصاحبهکننده قادر نخواهد بود تمام آنچه گفتهاید را به خاطر بسپارد، با
این حال نکات کلیدی و آنچه که میتوانید به صورت بالقوه برای آن سازمان به
ارمغان بیاورید را به خاطر خواهد سپرد.در واقع یک مصاحبه کننده باید
خلاصهای کتبی یا شفاهی از هر مصاحبه داشته باشد تا بتواند متقاضیان مختلف
تصدی یک پست را از طریق آن با هم مقایسه کند.شما میتوانید مصاحبه را به
گونهای هدایت کنید که بر این خلاصه تاثیر بگذارد. برای انجام این کار
نیاز دارید که تفاوت مهم بین آنچه فرد به یاد میآورد و آنچه که به خاطر
میسپارد را ارزیابی کنید و از این تمایز به نفع خود استفاده کنید. پیش از
اینکه در یک مصاحبه شرکت کنید، نکات و موضوعاتی را که مایلید مصاحبه کننده
به یاد بیاورد را مشخص کنید، چیزهایی که نشان میدهد شما برای آن شغل، فرد
مناسبی هستید و شما را از بقیه متمایز میکند.سپس آنها را بامثالها و
نمونههای به خاطر ماندنی و مرتبط از تجربیاتتان تقویت کنید. به زمانهایی
از دوران تحصیلتان اشاره کنید که پژوهشهایی بیشتر و فراتر از حد لزوم
انجام دادهاید، به زمانی که در شغل قبلیتان، داوطلبانه ساعتهای بیشتری
کار میکردید، به روشهای فایق آمدن بر آنچه برای دیگران پایان خط محسوب
میشد. در مجموع به جای آماده کردن یک فهرست بلند بالا ازجوابهای متداول
به سوالات احتمالی، روی مواردی که میخواهید مصاحبه گر در پایان مصاحبه به
خاطر داشته باشد، کار کنید وبرای تقویت آنها مثالهایی مناسب و به یاد
ماندنی، آماده کنید. افراد اغلب فکر میکنند که باید در یک مصاحبه به یک
سبک خاص و متفاوت عمل کنند، اما این هم میتواند خطرناک باشد، چرا که مانع
از این میشود که فرد مطمئن، دارای اعتماد به نفس به نظر برسد. تصورات غلط و
متداولی، نظیرحفظ تماس چشمی یا آرام صحبت کردن تنها تصویر و اثر نادرستی
ایجاد میکند که اکثر مصاحبهکنندگان ماهر، ساختگی بودن آنها را تشخیص
میدهند. به عنوان مثال در یک مصاحبه ارتباط چشمی بیش از حد، به سرعت برای
طرف تان خستهکننده و آزاردهنده میشود.در یک گفتوگوی معمولی، همه ما به
همه جا نگاه میکنیم، اما پس از بیان یک نکته مهم و کلیدی در یک مکالمه،
طبیعتا به منظور رساندن مطلب و نشان دادن اعتماد به نفس خودمان و صحت
واعتبار مطلبی که بیان میکنیم، به طرف صحبتمان نگاه میکنیم. تماس چشمی
ضعیف در هنگامی که موضوع مهمی را مطرح میکنید، این تصور را ایجاد میکند
که عصبی و نامطمئن هستید و احتمالا چیزی را پنهان میکنید.
2.خیلی تند
صحبت نکنید. این یکی دیگر از نصایح متداولی است که به کسانی که یک مصاحبه
شغلی در پیش دارند، داده میشود.بسیار نادر است که کسی آنقدر تند صحبت کند
که دیگری متوجه نشود او چه میگوید، اما آنچه بیشتر احتمال دارد این است که
کسیایدهها را به سرعت بیان کند و تمرکز کردن بر پیام اصلی را برای
شنونده، مشکل سازد. مکث کردن گاه به گاه در هر مکالمهای به شما مهلت
میدهد تا به افکار خود سامان دهید و به سوالات مصاحبهکننده پاسخهای
کوتاه و مختصری بدهید وهمچنین به او زمان میدهد تا به آنچه شما میگویید
فکر کند و نکتهای راکه سعی دارید القا کنید را به خاطر بسپارد. وجود تعادل
بین کلماتی که از دهان شما خارج میشود و میزان ایدههایی که مطرح
میکنید نشان میدهد که شما نه تنها عصبی و شتابزده نیستید، بلکه مشتاق و
مسلط نيز هستید. شما برای ایجاد اولین تاثیر وتصور از خودتان، تنها یک فرصت
دارید،پس به اهمیت آن واقف باشید. در مصاحبه ها، افراد اغلب هنگامی که
باید فعال و کنشگر باشند، تنها از خود واکنش نشان میدهند. مصاحبهکنندگان
اکثر اوقات برای اینکه مصاحبه شونده احساس راحتی بکند، به اصطلاح با او کمی
گپ میزنند، پس یک مکالمه خوب اغلب میتواند شامل مقادیری از توضیحات
نامربوط، اضافی و خارج از موضوع باشد.
3. مسوول کارهای خود باشید.
اعتماد به نفس داشته باشید و مصاحبهتان را به سمت نکات و موضوعات اصلی و
کلیدیای که از پیش آماده کردهاید، هدایت کنید. وقتی سوالی از شما پرسیده
میشود نمیتوانید از آن فرار کنید، باید به آن پاسخ دهید، اما اگر
میتوانید از آن به عنوان فرصتی برای رسیدن به اهداف و مقاصد اصلیتان
استفاده کنید. کوتاه جواب دهید، پاسخ زیادی ندهید، سعی کنید در یادها
بمانید، تاثیر درست و مناسبی از خود به جا بگذارید و موضوعات و مقاصد
اصلیای را که مایلید مصاحبه کننده بداند، به او القا کنید. این اقدامات
موجب خواهند شد که تاثیرخود را روی مصاحبهگر بگذارید واز دیگران متمایز
شوید.
.
تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱
|
مختار قادری*
سخن آغازین
از سالیان بسیار دور، با افزایش سطح دانش و فهم بشر، کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است.

|
بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی،
موج پیشرفتهای شتابان کشورهای غربی آغاز شد. تنها کشور آسیایی که تا حدی
با جریان رشد قرنهای نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه شد کشور
ژاپن بود. بعد از رنسانس که انقلابی فکری در اروپا رخ داد، پتانسیلهای
فراوان این ملل، شکوفا و متجلی گردید، اما متاسفانه در همین دوران، کشورهای
شرقی روند روبهرشدی را تجربه نکرده و بعضا سیری نزولی طی نمودند. البته
بعضا حرکتهای مقطعی و موردی در این کشورها صورت گرفت، اما از آنجا که با
کلیت جامعه و فرهنگ عمومی تناسب کافی را نداشت، مورد حمایت واقع نشد.
محمدتقیخان امیرکبیر در ایران، نمونهای از این دست است.
مباحث توسعه
اقتصادی از قرن هفدهم و هجدهم میلادی در کشورهای اروپایی مطرح شد. فشار
صنعتیشدن و رشد فناوری در این کشورها توام با تصاحب بازار کشورهای ضعیف
مستعمراتی باعث شد تا در زمانی کوتاه، شکاف بین دو قطب پیشرفته و عقبمانده
عمیق شده و دو طیف از کشورها در جهان شکل گیرد: کشورهای پیشرفته (یا
توسعهیافته) و کشورهای عقبمانده (یا توسعهنیافته).
توسعه اقتصادی چیست؟
باید
بین دو مفهوم «رشد اقتصادی» و «توسعه اقتصادی» تمایز قائل شد. رشد
اقتصادی، مفهومی کمّی است در حالی که توسعه اقتصادی، مفهومی کیفی است. «رشد
اقتصادی» به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید کشور در یک سال خاص در
مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی
(GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال موردنیاز به نسبت مقدار آن در یک
سال پایه، رشد اقتصادی محسوب میشود که باید برای دستیابی به عدد رشد
واقعی، تغییر قیمتها (به خاطر تورم) و استهلاک تجهیزات و کالاهای
سرمایهای را نیز از آن کسر کرد.
منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتند از:
افزایش بهکارگیری نهادهها (افزایش سرمایه یا نیروی کار)، افزایش کارآیی
اقتصاد (افزایش بهرهوری عوامل تولید) و بهکارگیری ظرفیتهای احتمالی خالی
در اقتصاد.
«توسعه اقتصادی» عبارت است از رشد همراه با افزایش
ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی. در توسعه
اقتصادی، رشد کمی تولید حاصل خواهد شد اما در کنار آن، نهادهای اجتماعی نیز
متحول خواهند شد، نگرشها تغییر خواهد کرد، توان بهرهبرداری از منابع
موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته، و هر روز نوآوری جدیدی انجام
خواهد شد. به علاوه میتوان گفت ترکیب تولید و سهم نسبی نهادهها نیز در
فرآیند تولید تغییر میکند.
توسعه امری فراگیر در جامعه است و
نمیتواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه، حد و مرز و سقف مشخصی
ندارد بلکه به دلیل وابستگی آن به انسان، پدیدهای کیفی است (برخلاف رشد
اقتصادی که کاملا کمی است) و هیچ محدودیتی
ندارد.
اهداف توسعه اقتصادی
افزایش
ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشهکنی فقر) و ایجاد اشتغال اهداف توسعه
اقتصادي است كه هر دو در راستای عدالت اجتماعی است. نگاه به توسعه اقتصادی
در کشورهای پیشرفته و کشورهای توسعهنیافته متفاوت است. در کشورهای
توسعهیافته، هدف اصلی افزایش رفاه و امکانات مردم است در حالی که در
کشورهای عقبمانده، بیشتر ریشهکنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است.
البته
اهداف توسعه بسیارند. همچنان که در گردهمایی رهبران جهان در سال 2000
میلادی در سازمان ملل متحد تحت عنوان نشست هزاره، اهدافی برای توسعه کشورها
مشخص گردید. در این نشست بیانیهای تصویب شد که بر مبنای آن کشورها باید
به پیشنهاد و اجرای برنامههایی بپردازند که حرکت کشورهای در حال توسعه را
در مسیر توسعهیافتگی تسریع بخشد و اهداف توسعه هزاره را محقق سازد.
این
هدفها عبارت بودند از: ریشه کن کردن فقر مطلق و گرسنگی، دستیابی به آموزش
ابتدایی در جهان، ترویج برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش میزان مرگ
و میر کودکان، بهبود تندرستی مادران، مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر
بیماریها، تضمین پایداری زیست محیطی و ایجاد مشارکت جهانی برای توسعه.
شاخصهای توسعه اقتصادی
از جمله شاخصهای توسعه اقتصادی یا سطح توسعهیافتگی میتوان این موارد را برشمرد:
1-
شاخص درآمد سرانه: از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) به
جمعیت آن، درآمد سرانه به دست میآید. این شاخص ساده در کشورهای مختلف،
معمولا با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مقایسه میشود.
2- شاخص
برابری قدرت خرید (PPP): از آنجاکه شاخص درآمد سرانه از قیمتهای محلی
کشورها محاسبه میشود و معمولا سطح قیمت محصولات و خدمات در کشورهای مختلف
جهان یکسان نیست، از شاخص برابری قدرت خرید استفاده میشود.
در این
روش، مقدار تولید کالاهای مختلف در هر کشور، در قیمتهای جهانی آن کالاها
ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان
محاسبه میگردد.
3- شاخص درآمد پایدار (GNA, SSI): کوشش برای غلبه بر
نارساییهای شاخص درآمد سرانه و توجه به «توسعه پایدار» به جای «توسعه
اقتصادی»، منجر به محاسبه شاخص درآمد پایدار گردید.
در این روش،
هزینههای زیستمحیطی که در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد میشود نیز در
حسابهای ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و
محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه به دست
میآید.
4- شاخصهای
ترکیبی توسعه: از اوایل دهه 1980، برخی از اقتصاددانان به جای تکیه بر یک
شاخص انفرادی برای اندازهگیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین کشورها،
استفاده از شاخصهای ترکیبی را پیشنهاد کردند. این شاخصها بر اساس چند
شاخص اصلی و همچنین چند زیرشاخه تعریف میشدند.
5- شاخص توسعه انسانی
(HDI): این شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفی شد که براساس این
شاخصها محاسبه میگردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید)،
امید به زندگی (در بدو تولد)، و دسترسی به آموزش (که تابعی از نرخ باسوادی
بزرگسالان و میانگین سالهای به مدرسهرفتن افراد
است).
6- حضور
فعال زنان در عرصه اجتماعی: هر چه حضور فعال زنان در عرصههای اجتماعی،
فرهنگی و سیاسی بیشتر باشد، جامعه توسعه یافتهتر است. درجوامع توسعه
نیافته، زنان اکثرا در خارج از خانه شاغل نيستند و به این ترتیب نیروی
انسانی در این کشورها به نصف کاهش یافته است.
7- استقلال ملی: به این مفهوم که سایر دولتها به میزان زیادی نتوانند بر تصمیمات دولت ملی نفوذ و تاثیر بسزا داشته باشند.
*دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد توسعه و برنامهریزی

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۱
|
طی چند سال گذشته همزمان با رکود
فعالیت بنگاه های تولیدی بزرگ، بسیاری از سرمایه گذاران و مردم عادی به سمت
روش های ساده و تازه تر برای کسب درآمد روی آورده اند ولی با این وجود
شکست های اقتصادی و ورشکستگی های تازه سبب شده تا روند سرمایه گذاری های
خرد هم متوقف شود. در این گزارش اقتصاد ایرانی براساس ضرورت اطلاع از نکات
مهم در سرمایه گذاری های اقتصادی 27 روش برای کسب درآمد بهینه را معرفی می
کند.
دانش آکادمیک فرا بگیرید
برچسبها:
اقتصاد خانوادهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱
|

مترجم: مریم رضایی
منبع: Small Business Computing
آیا در کسب
وکارتان برای جذب مشتری با مشکل مواجه هستید؟ مشکل بسیاری از کسبوکارهای
کوچک این است که آنها به مشتریان احتمالی خود در طول «سفر خریدشان» (مجموعه
تعاملات افراد با یک شرکت از طریق کانالهای مختلف مثل تلفن، اینترنت و
روابط بازاریابی)، به اندازه کافی راهنمایی نمیرسانند.
مهمتر آنکه، این روزها بیشتر این سفر به صورت آنلاین طی میشود.
تاد
ابرت، مدیر بازاریابی شرکت ReachLocal که متخصص در بازاریابی محلی است، در
این زمینه مدتها تحقیق کرده و برای کشف رفتار مصرف کننده و چگونگی بروز
آن تجربه عملی به دست آورده است. تلاشهای او
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱
|
مترجم: نفیسه هاشمخانی
امروزه غیرقابل پیشبینی بودن شرایط اقتصادی
محلی و جهانی، تغییر در توقعات نیرویکار و پیدایش مدلهای جدید کسبوکار
که دراثر تغییر در تکنولوژی و الگوهای مصرف رخ میدهد، باعثشده تا نیاز
به مدیریتی قوی و انعطافپذیر برای هر سازمان به اولویت اصلی تبدیل شبرخی مدیران صرفا منصب مدیریت را با خود حمل
میکنند، آنها ممکن است عنوان خوبی در سازمان داشته باشند و دفتر کاری به
آنها اختصاص داده شده باشد، اما افراد نسبت به آنها احساس تعهد ندارند،
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱
|

تجربه مدیرعامل سابق Office Depot
مترجم: مریم رضایی
منبع: HBR
معیار سنجش شرکت خردهفروشی لوازم
اداری Office Depot برای ارائه خدمات به مشتری، پاکیزگی محیط فروشگاهها
بود که این موضوع محرکی برای افزایش فروش نبود. کوین پیترز، مدیر سابق این
شرکت تلاش کرد این معیار را با آموزش دوباره کارمندان و ایجاد تحول در شرکت
تغییر دهد. وقتی در سال 2010 مدیر عامل شرکت خرده فروشی Office
Depot شدم، اولین کاری که سعی کردم انجام دهم کشف معنای حقایقی بود که به
یک معما در شرکت تبدیل شده بود. فروش شرکت روند کاهشی داشت و اگرچه این
موضوع در یک اقتصاد ضعیف غیرطبیعی نیست، اما کاهش فروش ما بسیار سریعتر از
رقبا و به طور کلی دیگر خرده فروشان اتفاق میافتاد. به طور همزمان،
امتیازهایی که بازرسان ما در گزارشهای خود در
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱
|
مترجم:نفیسه هاشم خانی
منبع: Strategy Business
مشخصه
«مشتریمداری» در شرکت شما برای آشکار کردن قابلیتهایی که برای موفقیت در
رسانههای دیجیتال به آنها نیاز دارید به کار میرود و اینکه آیا شما در
این حوزه اساسی بازاریابی در چه سطحی قرار دارید.
اگر شما مدیر ارشد بازاریابی در یک شرکت مشتریمحور
هستید؛ برای مثال یک تولیدکننده موادغذایی، احتمالا نحوه تلاشهای شما
برای دستیابی به مشتریان بیشتر که سالهای متمادی از آن استفاده میکردید
امروز
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱
|
علی اکبر پارسا*
همانگونه که اقتصاددانان و تولید و عرضهکنندگان کالا
و محصولات اذعان دارند یکی از عوامل توسعه و رونق اقتصادی در جوامع
بازاریابی و تبلیغات جهت شناساندن کالا و محصولات به متقاضیان میباشد که
اصولا به روشهای گوناگون انجام میشود که ذیلا به اختصار بیان میشود:
1- تبلیغات از طریق رسانههای گروهی منطقهای و فرامنطقهای مانند رادیو و
تلویزیون، روزنامههای کثیرالانتشار و
برچسبها:
بازاریابی بیمهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱
|
نوشته: جیمز هاموند
ترجمه : مهدي سريرچي
بخش سيزده و پاياني
چرا
افراد بايد تمايل داشته باشند براي شما كار كنند؟ چه چيزي در بنگاه وجود
دارد كه متقاضيان كار، استخدام در آن را به استخدام در شركتهاي رقيب ترجيح
ميدهند؟ زماني متقاضيان كار هنگام استخدام بايد نشان ميدادند كه قادر
به انجام چه كارهايي براي آن بنگاه هستند. امروزه با توجه به حركت فرهنگ و
نظام اجتماعي به سمت ساختاري برند محور، اگر بخواهيد بهترين نيروهاي كار
ممكن را براي بنگاه و برند جذب كنيد، بايد نشان دهيد كه بنگاه چه كاري
ميتواند براي آنها انجام دهد.
كارمندان نيز مانند مشتريان، ادراكات و ترجيحاتي دارند و بيشتر مايل به
فعاليت در بنگاههايي هستند كه اهداف آن بنگاهها با اهداف شخصي آنها
نزديكي بيشتري داشته باشد
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۱
|
وحید باسره- بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب مخالفان ملیگرا و
تودهایهای ایرانی، شاه برای تثبیت قدرت به تدریج دو هدف عمده را دنبال
میکرد، یکی حذف سیاستمداران کهنهکار که از دوره پهلوی اول به ارث مانده
بودند و دیگری حذف نیروهای فئودال که در ارکان قدرت نفوذ کرده بودند.

|
این دو هدف از همان سالهای میانی دهه ۳۰ دنبال شد و در سالهای دهه
پنجاه به بار نشست. وقتی اصلاحات ارضی ماههای پایانی خود را طی میکرد نه
از سیاستمداران کهنهکار همچون علی امینی، حسین علاء، احمد قوام، ابوالحسن
ابتهاج و دکتر مصدق خبری بود و نه از ملاکان و صاحبان زمینهای بزرگ.
اصلاحات
ارضی اما قدرت کلان را بین رعایایی تقسیم کرده بود که نه از ابعاد آن و نه
از پیامد این قدرت تحلیل و ارزیابی درستی داشتند. آنها تنها از انتظاراتی
سخن میگفتند که تصور میکردند شاه از آنان دریغ کرده است. دکتر موسی
غنینژاد، اقتصاددان معتقد است که اصلاحات ارضی اشتباه بود. او همچنین بر
این باور است که اگر وضعیت اقتصادی مردم در شرایط وخیمی قرار گیرد اصلا
انقلابی روی نمیدهد.
***
برخی از مورخان همچون برنارد اورکاد ـ
ایرانشناس فرانسوی ـ معتقدند که انقلاب ۵۷ از اساس انقلابی از سوی طبقه
متوسط بود. اینان معتقدند که طبقه کارگر و دهقانی کمترین میزان مشارکت را
در انقلاب داشته است چرا که طی اصلاحات ارضی و اقتصادی (انقلاب سفید) اینان
به زمین و درصدی از سهام کارخانهها دست یافته بودند و دلیلی برای الحاق
به انقلابیون نداشتند. با این حال، حتی اگر نظر این متفکرین را بپذیریم به
نظر میرسد که پس از تسخیر سفارت آمریکا در چرخشی تاریخی این طبقه دهقانی و
کارگری حاشیهنشین بود که زمام امور را در اختیار گرفت و هم آنان بودند که
طی سالهای بعد، بر اساس جهانبینی خود به هدایت انقلاب در مسیر مطلوب خود
پرداختند. نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا انقلاب محصول طبقه متوسط است که
برنارد اورکاد میگوید یا یک انقلاب طبقه کارگری بود که در نتیجه شکاف
طبقاتی به چنین شورشی تمایل نشان میدهد؟
من با هیچکدام از این
تحلیلها موافق نیستم. چون همه این نظریهها مبتنی بر توضیح مادی تاریخ
است. این نوع نظریهپردازی، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ توضیح تاریخی
نادرست است. داوری من کلی است یعنی هم شامل تحولات ایران و هم دگردیسیهای
جهانی است. در خصوص انقلاب ایران شما در صحبتهایتان به تناقضی اشاره
کردید: اگر طبقه متوسط موجد انقلاب بود چرا دهقانان و کارگران در سالهای
بعد سکان انقلاب را در دست گرفتند؟ توضیح ماتریالیستی تاریخ به تناقض
میرسد به این دلیل ساده که انسان موجودی صرفا مادی نیست؛ بیشترین عامل
تاثیرگذار در تحولات تاریخی به ریشههای فکری و عقیدتی بر میگردد. در این
گفتوگو، محور مصاحبه شما اصلاحات ارضی است اما اگر محور بحث انقلاب بود
میتوانستم توضیحات بیشتری ارائه دهم.
من دنبال این هستم که آیا اجرای
اصلاحات ارضی موفق بوده است یا نه؟ اگر موفق نبود آیا پیامدهای آن باعث شد
که انقلاب اسلامی رخ دهد یا اساسا بروز انقلاب اسلامی دلایل دیگری داشت؟
بسیاری معتقد هستند که انقلاب ریشههای اقتصادی دارد. عرض بنده دقیقا همین
است که انقلاب اسلامی اصلا ریشههای اقتصادی، به معنایی که اغلب تصور
میشود، ندارد. اما اصلاحات ارضی مساله دیگری است. به عقیده من آنچه تحت
عنوان اصلاحات ارضی در ایران اجرا شد از بنیاد اشتباه بود و نباید به آن
صورت انجام میشد.
به طور مشخص آیا اصلاحات ارضی به بروز انقلاب اسلامی منجر شده است یا نه؟
نه.
من اصلا این نظریه را قبول ندارم. چون برخلاف تئوریهایی که مارکسیستها و
چپها درباره انقلاب طرح میکنند، انقلاب بیشتر زمانی رخ میدهد که وضع
مردم بهبود نسبی پیدا کند نه اینکه مردم در شرایط ناگواری قرار گیرند. اگر
وضعیت اقتصادی مردم در شرایط وخیمی قرار گیرد اصلا انقلابی روی نمیدهد.
انقلاب
کبیر فرانسه مهمترین نمونه آن است. این انقلاب در زمانی رخ داد که اقتصاد
فرانسه رو به شکوفایی داشت و توقعات مردم از زندگی دیگر صرفا در حد تامین
نان شب نبود. گرسنگی ممکن است به شورش منجر شود اما به انقلابی که دارای
آرمان و برنامه معینی است منتهی نمیگردد. در ایران هم مساله همین بود.
انقلابها مثل همه تحولات اجتماعی بیشتر ریشه در عقاید و اندیشههای مردم
دارند. البته این سخن به این معنا نیست که هر وقت مردم به رفاه برسند
انقلاب خواهند کرد. حرف من این است که هر گاه انتظارات مردم برآورده نشود،
افزایش ثروت و رفاه در جامعه موجب آرامش اجتماعی ـ سیاسی و در نتیجه،
تداوم وضع موجود نمیشود. اگر این نارضایتی با نوعی آرمانخواهی سیاسی
ترکیب شود ممکن است به انقلاب سیاسی منجر شود. به علاوه، مدعیانی که
میگویند علت انقلاب در ایران وخامت اوضاع اقتصادی بوده، شواهد تاریخی جدی
نمیتوانند ارائه دهند. برعکس، شواهد تجربی و تاریخی نشان میدهد که کشور
ما در پانزده سال منتهی به انقلاب اسلامی در بهترين دوران رشد اقتصادی خود
قرار داشت. اگر دهه ۱۳۴۰ به این سو را بررسی کنید میبینید ما بالاترین
رشد اقتصادی تاریخ معاصر خود را داشتیم. به عبارت دیگر، اقتصاد ایران در
دهه ۱۹۶۰ میلادی یکی از شکوفاترین اقتصادهای جهان بود. این رشد بالاتر از
نرخ رشد آسیای جنوب شرقی و خاور دور بود.
به نظر میرسد میانگین رشد بالای ۱۰ درصد بود؟
بله،
در برخی از سالها به ۱۳ درصد هم نزدیک شد. اما در مورد اصلاحات ارضی باید
به این نکته در ابتدا اشاره کنم که این امر در آن سالها کاملا اشتباه بود
و آن هم اتفاقا به همین رویکرد مادی تاریخ ارتباط دارد. رژیم شاه و به
ویژه حامیان آمریکاییاش تصور میکردند اگر وضع مردم رو به وخامت بگذارد
ممکن است انقلاب کنند. مبانی نظری این بحث ریشه در تفسیر مادی تاریخ دارد،
چه از نوع مارکسیستی، چه از نوع جامعهشناسی اقتصادی آمریکایی. زمانی که در
اوایل دهه ۶۰ میلادی جان اف. کندی، در ایالات متحده ريیسجمهور شد، مشاور
اقتصادی وی، شخصی به نام والتر روستو بود. روستو کتاب معروفی به نام «مراحل
رشد اقتصادی» نوشته که به نظر من، یکی از بدترین کتابهای اقتصادی است که
تاکنون منتشر شده است.
کتاب درباره چیست؟
درباره توسعه اقتصادی است. این کتاب بهرغم آنکه داعیه مبارزه با کمونیسم دارد، به شدت تحت تاثیر ایدههای مارکسیستی است.
به نظر شما چرا چنین کتابی نوشته شده است؟
بیشتر
برای اینکه بدیل ایدههای مارکسیستی باشد. اگر دقت کنید عنوان فرعی کتاب
والتر روستو «مانیفست غیرکمونیستی» نام دارد که به زعم خود در پاسخ به کتاب
معروف مارکس و انگلس، یعنی «مانیفست کمونیستی» نگاشته شده است.
روستو با انتشار این کتاب چه معانی را دنبال میکرد؟
روستو
معتقد بود که انقلابهای کمونیستی به علت فقر و محرومیت روی میدهند. او
با نوشتن کتاب مراحل رشد اقتصادی در واقع مدعی بود مسیر رشد و ثروتمند شدن
جوامع فقیر را نشان داده و به این ترتیب، راه را بر نفوذ کمونیسم بسته است.
باید توجه کنیم آن کتاب و سیاستهای مورد نظر آن که دولت آمریکا میخواست
در کشورهای جهان سوم به اجرا گذارد مصادف بود با اوج جنگ سرد و رقابت شدید
میان غرب و شرق.
ارتباط جنگ سرد با برنامههایی مانند «اصلاحات ارضی» دقیقا چه بود؟
در
اوایل دهه ۶۰ میلادی بحران موشکی در کوبا (خلیج خوکها) روی میدهد. حیطه
نفوذ شوروی سابق در همین دوره به شدت گسترش پیدا میکرد. این گسترش نفوذ،
غربیها را به شدت نگران میکند، بنابراین تصمیم میگیرند در برابر این
نفوذ ایستادگی کنند. یکی از راههایی که به ذهن آمریکاییها خطور میکند
همین ایده والتر روستو است. روستو معتقد بود: منشأ انقلاب فقر است. پس ما
باید جلوی آن بایستیم. بنابراین اینها فقرزدایی را با کمکهای اقتصادی و
صدور دموکراسی الگوی خود قرار میدادند. این روش برای واکسینه کردن جامعه
در برابر نفوذ کمونیستها به کار گرفته شد؛ بنابراین آمریکاییها این ایده
را نه در ایران بلکه در دیگر کشورهای آسیایی، خاورمیانه، آفریقایی و حتی
آمریکای لاتین به کار گرفتند. این ایده به طور مشخص به دنبال صدور سرمایه،
تکنولوژی، کارشناسهای اقتصادی، صنعتی و آموزشی و اصلاحات اجتماعی در جهت
ایجاد رشد اقتصادی و دموکراسی سیاسی بود.
این نظریه به چه صورت عمل کرد؟
اقتصاد
ایران در سالهای دهه ۴۰ شمسی (۶۰میلادی) عمدتا مبتنی بر کشاورزی بود.
اصلاحاتی هم که انجام شد در واقع خلع ید از زمینداران بزرگ و تقسیم اراضی
بین کشاورزان بود. تصور منادیان داخلی و خارجی اصلاحات ارضی این بود که اگر
کشاورزان صاحب زمین شوند، کشاورزی ایران مانند کشاورزی آمریکا به سرعت رشد
خواهد کرد، غافل از اینکه جامعه کشاورزی آمریکا ساختار بسیار متفاوتی
دارد. زمینداری بزرگ و اقتصاد فئودالی هیچ گاه در آمریکا وجود نداشت.
کشاورزی آمریکا از ابتدا آمیخته با روابط بازار یا به اصطلاح سرمایهداری
بود. در هر صورت، طرفداران اصلاحات فکر میکردند با تقسیم اراضی وضعیت
اقتصادی و اجتماعی روستاییان به سرعت بهبود خواهد یافت و در نتیجه به دنبال
نهضتهای کمونیستی نخواهند رفت. شاه هم از این طرح رضایت داشت. در آن
زمان، مجلس شورای ملی و نهادهای حکومتی غالبا در دست ملاکان بزرگ بود. در
ایران هر وقت انتخابات میشد اغلب آنها از طریق نفوذی که در روستاها
داشتند در مجلس کرسی نمایندگی میگرفتند. به همین جهت نمایندگان مجلس شورای
ملی غالبا فئودالها، اشراف زمیندار یا کارگزاران آنها بودند. بنابراین،
شاه به زعم خود، با یک تیر دو نشان را هدف قرار میداد. هم منویات دولت وقت
آمریکا را تامین میکرد و از زیر فشار سیاسی آنها خارج میشد و به اصطلاح
جلوی نفوذ کمونیسم را میگرفت و هم ملاکان بزرگ را که از نظر سیاسی
محدودکننده قدرت او بودند از صحنه خارج میکرد.
شما معتقدید که ملاکان به نوعی مانع دیکتاتوری شاه بودند؟
در
هر صورت در برابر قدرت شاه موازنه ایجاد میکردند. شاه نمیتوانست قدرت
بلامنازع باشد، چون نیروهایی مانند ملاکان مجلس را در اختیار داشتند، مجلس
دیگر نمیتوانست کاملا فرمایشی باشد. اگر چه دولتها چه در دوره رضاشاه و
چه در دوره محمدرضا شاه در برگزاری انتخابات دخالت میکردند، اما، وجود
اشراف که ثروت زیادی از طریق کشاورزی کسب کرده و به منابع قدرت سنتی،
پارلمان و دستگاه حکومتی و حتی ارتش دسترسی داشتند، عملا نیروی اجتماعی ـ
سیاسی نسبتا مستقلی در برابر قدرت شاه ایجاد کرده بود. البته در عصر پهلوی
اول، رضاشاه توانسته بود اینها را کنترل و مرعوب کند. اما در دوره محمدرضا
شاه و فترت ده ساله بعد از شهریور ۱۳۲۰، دوباره این طبقه اشراف زمیندار
قدرت زیادی به دست گرفتند و عملا در مواردی مقابل شاه ایستادند. نمونه آن
احمد قوامالسلطنه و دکتر محمد مصدق بود. اینها ملاکان بزرگی بودند که ثروت
ناشی از مالکیت، قدرت اقتصادی مستقلی به آنها بخشیده بود. آنها نیازمند
مواجب دولتی برای گذران زندگی نبودند و این امر استقلال و اعتماد به نفس
سیاسی زیادی به آنها میداد. با اجرای اصلاحات ارضی این طبقه از بین میرفت
و شاه خیالش آسوده میشد. پارلمان هم از طریق ارتش، استانداری و
فرمانداریها در کنترل شاه قرار میگرفت. عملا هم میبینیم از سالهای دهه
۴۰ که اصلاحات ارضی اجرا میشود دیگر نمایندگان مستقل از اراده شاه در مجلس
حضور ندارند. تقریبا همه نمایندگان دستچین شده شاه و ماموران امنیتی وی
هستند.
بنابراین شما معتقد هستید که اجرای اصلاحات ارضی نه یک برنامه
اقتصادی صرف، بلکه یک رفتار سیاسی برای تامین منافع آمریکا و نظام شاهنشاهی
در ایران بود؟
نباید تصور کنیم که دولت آمریکا تنها مبدع و مجری
اصلاحات ارضی در جهت تامین منافع خود بود. درست است که این کار به توصیه و
حتی فشار سیاسی آمریکاییها صورت گرفت، اما تعدادی از سیاستمداران داخلی و
خود شاه هم با این سیاست موافق بودند. در واقع شاه سالها بود که در فکر
محدود کردن قدرت سیاسی ملاکان بود، اما موفق نمیشد. عاقبت این طرح اصلاحات
ارضی در دولت امینی به اجرا گذاشته شد. جالب است که امینی خود از خانواده
اشراف و ملاکان بزرگ بود، اما به علت تمایلات اصلاحطلبانهای که داشت
درصدد اجرای اصلاحات ارضی برآمد. از سوی دیگر، شاه نسبت به امینی بدبین بود
و او را بیشتر یک نخستوزیر تحمیلی از سوی آمریکا میدانست. حتی در
پارهای از صحبتهای شاه به این عبارت نخستوزیر تحمیلی اشاره هم شده است.
ادامه دارد...
موسي غنينژاد: اصلاحات ارضي اشتباه بود-(بخش پاياني)
گروه تاریخ اقتصاد – بخش نخست گفتوگو با دکتر موسی غنینژاد درباره
اصلاحات ارضی روز گذشته منتشر شد. اینک بخش پایانی این گفتوگو را
میخوانید. غنینژاد بر این باور است که مسیر اشتباه تغییر ساختار مالکیت
زمین در ایران موجب رکود تولید محصولات کشاورزی در دهه 1340 و پس از آن شده
چرا که تا پیش از آن ایران مازاد تولید خود را صادر میکرده است.

|
***
البته تصور میکنم که اصلاحات ارضی خیلی پیشتر از دهه ۴۰ جزو
برنامههای شاه بوده است. تقریبا گفته میشود که از اواسط دهه ۲۰ شاه به
دنبال این کار بود. آیا عمده این تمایل به خاطر فشار تئوریک تودهایها بود
که همانند بختکی روی حکومت شاه قرار داشت؟ پرسش من این است آیا میتوانیم
به این نتیجه نزدیک شویم که اصلاحات ارضی در نهایت نتیجه همان فشاری
است که از ناحیه جریان چپ بر شاه وارد میشد؟
کاملا. من هم دقیقا به
همین نتیجه رسیدم. عرض من این است که تحلیل مادی تاریخ چه از نوع مارکسیستی
و چه آمریکایی و شاهنشاهی به نتیجه کم و بیش مشابهی میرسند. اگر شما
فرمان ۶ مادهای انقلاب شاه و ملت را مطالعه کنید شباهت زیادی با برنامه
حزب توده پیدا میکنید. به عبارت دیگر، همان خواستههایی که تودهایها
داشتند شاه هم مدنظر قرار داده بود. البته نه فقط شاه بلکه بسیاری از
سیاستمداران حکومتی مثل امینی و ارسنجانی به این ایده رسیده بودند که
اصلاحات ارضی عملا ابتکار عمل را از تودهایها خواهد گرفت. در واقع دستگاه
پهلوی میخواست برخی از برنامههای تودهایها را خود در دستور کار قرار
دهد. سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها به همین معنا بود. دستگاه با
سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها به دنبال این بود که این تصویر را در
جامعه به نمایش بگذارد که در ایران جنگ طبقاتی وجود ندارد. حتی خلیل ملکی
رهبر نیروی سوم بارها اشاره کرده بود که اصلاحات ارضی ایدهای بود که شاه
از آنها دزدیده است.
به اصل برنامه اصلاحات ارضی بر میگردیم. چرا معتقدید این طرح نادرست اجرا شده است؟
اصلاحات
ارضی نباید به این سو میرفت که مالکان زمین را خلع ید کنند. مالکان بزرگ
نقش مهمی در تامین سرمایه لازم برای فعالیتهای کشاورزی بر عهده داشتند، از
این رو از میان برداشتن آنها خلأ بزرگ و جبرانناپذیری در سیستم کشاورزی
ایران به وجود میآورد. اصلاحات ارضی وقتی این عامل مهم را از روستاها حذف
کرد نتوانست برای جایگزینی آن تدبیر درستی بينديشد. البته در برنامههای
عمرانی و روی کاغذ فکرهایی کرده بودند، اما در عمل نتوانستند آنها را به
درستی پیاده کنند. ایده تاسیس شرکتهای سهامی زراعی و بانک تعاون کشاورزی
اگرچه پیشبینی معقولی به نظر میآمد اما در اجرا دچار پیچ و خمهایی شدند
که در نهایت به موفقیت لازم نرسیدند.
دلایل شکست تعاونیها و بانک کشاورزی در چه بود؟
علت
آن این بود که کشاورزها این وامها را از بانک کشاورزی میگرفتند و آن را
به مصارف دیگر میرساندند، مثلا با آن به زیارت مشهد و کربلا میرفتند. به
عبارت دیگر، سرمایه وامها به مصارف غیر از اهداف پیشبینی شده میرسید.
از سوی دیگر، باید توجه کنیم که قطعات کوچک زمینهای کشاورزی بازدهی لازم
را نداشتند، لذا بسیاری از کشاورزان آن زمینها را میفروختند یا رها
میکردند و به شهرها میآمدند تا کار پیدا کنند. چون روستاییان آن دورنگری
لازم برای منافع اقتصادی خود را نداشتند. شاید هم حق داشتند، چون به هر
حال آنها در محرومیت زیسته بودند و میخواستند از موقعیتی که به دست آمده
بلافاصله استفاده کنند. امروز کشاورزهای ما از وضعیت موجود بازار و بخش
کشاورزی تحلیل و ارزیابی نسبتا معقولی دارند، اما در آن زمان اینگونه
نبود. آنها آمادگی و بینش لازم برای این تحول بزرگ را نداشتند.
چطور
دولت بدون اتکا به دانش روز و متخصصان مجرب به این اصلاحات تن داد؟ آیا
مدیران اصلاحات ارضی در وزارت کشاورزی و وزارت دارایی و اقتصاد و دیگر
دوایر دولتی مرتبط با اصلاحات ارضی نمیدانستند که با چه قشری مواجه هستند؟
آنها
تفکر به اصطلاح انقلابی داشتند. تصور میکردند اگر به صورت ضربتی عمل کنند
و پوز فئودالها را به خاک بمالند، باقی مسائل به راحتی حل میشود.
اینگونه مهندسیهای بزرگ اجتماعی ابتدا آسان به نظر میرسد ولی بعد به
مشکل بر میخورد «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها».
مهمترین مشکل تئوریسینها در اجرای اصلاحات ارضی مخصوصا در بخش فنی و عملیاتی این جابه جایی نقشها در چه بود؟
آنها
تصور میکردند شرکتهای سهامی زراعی و تعاونیها به راحتی میتوانند
جایگزین مالکان بزرگ شده و کارکردهای اقتصادی و اجتماعی آنها را به عهده
گیرند. آنها به نقش سنتی و دیرینه مالکان بزرگ و مخصوصا به اعتبار تاریخی
آنها دقت نکردند. تصور برنامهریزان شاه این بود که تامین سرمایه به راحتی
از طریق شرکتهای زراعی مهندسی شده و سیستم بانکی انجام میگیرد و نیازی به
فئودالها نیست، اما در واقع امر، مساله به این راحتی قابل حل نبود. اصلا
چنین عملیاتی آسان نیست. چون بار تاریخی بسیار کهنی در این روابط بین رعایا
و مالکان وجود دارد که تغییر آن نیازمند یک جریان تاریخی تدریجی است. در
واقع آنها نقش تاریخی ملاکان در روستاها را دستکم ارزیابی کرده بودند.
متاسفانه برنامهریزان شاه بیشتر گرفتار توهم مهندسی اجتماعی بودند.
از
همان اولین سالهای اجرای برنامه اصلاحات ارضی، ناگهان با افت تولید
کشاورزی روبه رو میشویم. به نحوی که ایران در همان چند سال اول آنچنان
دچار کاهش تولید گندم میشود که در پایان دهه ۴۰ برای اولین بار اولین
محموله گندم را وارد میکند.
بله، ایران تا اوایل اصلاحات ارضی و حتی
چند سال بعد از آن، صادرکننده خالص محصولات کشاورزی بود. ما در دهه ۳۰ شمسی
گندم صادر میکردیم. به عبارت دیگر، ما مازاد مصرف داخلی داشتیم. امیدوارم
سخنان من سوءتفاهم ایجاد نکند. من طرفدار فئودالیزم و بزرگ مالکان
زمیندار نیستم، اما معتقدم که آن سیستم باید اصلاح میشد اما نه به آن
صورتی که اجرا شد. اصلاحات ارضی باید به تدریج اجرا میشد. در واقع، با
دریافت مالیات، اصلاحات حقوقی و اصلاحات نهادی این کار انجام میگرفت.
مجموعهای از اقدامات تکمیلی میتوانست جلوي مهاجرت بیرویه و عصیانهای
اقتصادی ناشی از فقر نسبی را سد کند.

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱
|
حجتالاسلام ابوترابیفرد گفت: مهمترین شاخص توسعه فرهنگی جوامع بشری،
میزان استفاده بهینه مردم آن از فضای مجازی است. متاسفانه نزدیک به دو
میلیون ایرانی عضو شبکه اجتماعی فیس بوک هستند که توسط دشمنان قسم خورده
انقلاب، مدیریت و کنترل میشود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، نایب رییس مجلس شورای اسلامی در نخستین
همایش دوروزه وبلاگنویسان آزاده، افزود: بر اساس آمار موجود بیش از یک
میلیون نفر در تهران و در حدود 200 هزار نفر هم در شهرهایی از جمله شیراز و
رشت عضو شبکه اجتماعی فیسبوک هستند که این آمار را اگر بر اساس میزان
جمعیت کشور در برابر کشورهایی چون چین و هند و آمریکا یا کشورهای توسعه
یافته درنظر بگیریم میتوانیم نتیجه بگیریم که تعداد مردمی که در ایران عضو
فیسبوک هستند، حتی از این کشورها هم بیشتر است.
تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱
|
نوشته: جیمز هاموند
ترجمه : مهدي سريرچي
بخش دهم
واژه نوآوري
بسته به جايي كه استفاده ميشود معانی متفاوتی دارد؛ در مبحث برندسازي اين
واژه به معني پیدا کردن روشهای بهتر و جدیدتر براي عرضه تمام چيزهايي است
كه در تجربه مشتري داراي اهميت هستند.
نوآوري پيش نياز برندهايي است كه ميخواهند از زوال در حافظه كوتاهمدت
اجتناب كرده و در حافظه بلندمدت مستقر شوند. در دنياي شتابان كنوني
مصرفكنندگان خيلي زود خسته و دلزده ميشوند. محصولات و خدماتي كه امروز
اعجاب برانگيز هستند و همه توجهها را به سمت خود جلب
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۱
|
نوشته: جیمز هاموند
ترجمه: مهدي سريرچي
بخش: دوازدهم
امروزه
زنان نفوذ بسياربالايي در تصميم خريد دارند، حضور آنها در مديريت رده بالاي
شركتهاي بزرگ كاملا محسوس است. به واسطه سرمايهگذاريهاي هوشمندانهاي
كه زنها انجام دادهاند اكنون گرايشهای فعاليتهاي اصلي در كل دنيا تحت
كنترل آنها قرار دارد.
با اين وجود بسياري از بنگاهها به گونهاي عمل ميكنند كه گويي بازار
هدفشان را تنها افراد مذكر تشكيل ميدهند. تحقیقاتي كه چند سال قبل در
انگلستان انجام شد نشان میداد به
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱
|
مطالعه صورت گرفته توسط محققان انگلیسی نشان میدهد، تبدیل شدن به یک مدیر موفق یک مسأله ذاتی و ژنتیکی است.
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محققان کالج
دانشگاهی لندن (UCL) دو تحقیق گسترده در حوزه سلامت آمریکا را مورد آنالیز
دقیق قرار داده و نمونه DNA بیش از چهار هزار نفر را بررسی کردند.
این مطالعه منجر به شناسایی توالی خاص ژنتیکی مرتبط با تصدی موقعیت مدیریت شد.
ژن rs4950 تعیین کننده تمایل فرد به مدیریت یا فرمانپذیری است و بر این
اساس، افراد دارای این ژن تا 25 درصد بیش از سایرین دارای نقش نظارتی در
محیط کار هستند.
دکتر «ژان مانوئل دنو» محقق ارشد این مطالعه تأکید میکند: ژن rs4950
تعیین کننده توانایی رهبری یا فرمانپذیری یک فرد است و داشتن این ژن، کلید
تبدیل شدن به یک مدیر و رهبر موفق محسوب میشود.
با کشف «ژن مدیریت» میتوان افراد مستعد تبدیل شدن به یک مدیر بزرگ را از
بدو تولد شناسایی کرد؛ محققان نیز مدعی هستند که شرکت ها در آینده می
توانند با انجام تست های ژنتیکی، افراد مستعد برای تصدی مشاغل مهم و
مدیریتی را انتخاب کنند.
نتایج بدست آمده در این مطالعه نشان می دهد که مدیران بزرگی مانند مارتین
لوتر کینگ، گاندی و نلسون ماندلا نیز احتمالا دارای «ژن مدیریت» بوده اند.
مطالعات بیشتری برای درک تعامل ژن rs4950 با سایر عوامل مانند محیط و آموزه های دوران کودکی باید انجام شود.
نتایج این مطالعه در مجله Leadership Quarterly منتشر شده است.

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۱
|
حمید کارگر- در اهمیت و نقش بیبدیل «تبلیغات» برای معرفی و شناساندن کالا و
خدمات به مشتریان و مخاطبان تردیدی نیست و امروزه این باوری عمومی است که
برای عرضه ای موفق، نمیتوان تبلیغ را نادیده گرفت. هرچند که امروز و هنوز
هم بسیاری از نهادها و سازمانها- به ویژه در بخش دولتی- با وجود باور پیش
گفته، در ورطه عمل لنگ میزنند و در چنبره مشکلات مالی و بودجههای ناچیز
نمیتوانند آن چنان که باید و شاید از تبلیغات بهره ببرند.
فرش دستباف ایران هم به عنوان یکی از اقلام مهم صادرات غیرنفتی ایران که
مایه ارتزاق بخشی از جامعه است و اشتغالزایی و ارزآوری را همراه هم دارد،
در سالیان گذشته کم و بیش از گونههای متنوع تبلیغات برای شناساندن خویش
بهره برده است و هرچند این تبلیغات ویژه و درخور توجه نبودهاند اما به هر
روی چه در صداوسیمای داخلی، چه در شبکههای ماهوارهای و چه بر صفحات
کاغذین نشریات و یا در قالب نمایشگاههای داخلی و برونمرزی از این
ابزارهای مرسوم تبلیغاتی، سودی کمینه جسته و بخت خود را اندکی آزموده است.
این
کالای هنری با همه ارزشها و ويژگيهاي خاص خود به عنوان نماد برجسته
ايران، همچنان نياز به آگاهیرسانی و تبليغات دارد و براي ماندگاري و گسترش
بازار - چه بازار داخلي و چه خارجي-، بايد از همه ابزارهاي تبليغي بسته به
ميزان اثرگذاري آنها بهره بگيرد.
این هوشمندی و تیزبینی و باور به
اهمیت تبلیغات در پیشینیان ما در حوزه فرش دستباف تا بدانجا بوده است که
رقمی قابل توجه را برای تبلیغ این کالا منظور داشتهاند.
در مصوبه هیات
مدیره شرکت سهامی فرش ایران در 13 تیرماه سال 1315 در ترسیم طرز مشی شرکت،
بخشی به مقوله تبلیغات اختصاص یافته و چنین مصوب کردهاند که:
«برای
توسعه فروش قالی ایران در خارجه و همچنین برای تبلیغات رجحان قالی ایرانی
بر قالیهای سایر ممالک، شرکت معتقد به تبلیغات مرتب و زیادی است. برای
اجراي این منظور شرکت لازم میداند که تا میزان نصف از منافع حاصله را تا
مدت ده سال به مصرف تبلیغات برساند و در صورتی که منافعی نباشد سالیانه در
حدود یکصد هزار تومان صرف پروپاگاند خواهد نمود و مبلغ مزبور در سالهايی
که منافعی عاید شود از محل منافع مستهلک خواهد نمود.»
باورمندی به اهمیت
تبلیغات در این سطور که نزدیک به هشتاد سال از نگارش آن می گذرد مشهود
است. آشنایی به لزوم گستردگی و تکرار در پیامهای تبلیغاتی در این سطور
آشکار است آن چنان که بر «تبلیغات مرتب و زیاد» تاکید میکند. هیات مدیره
شرکت آگاه بودهاند که تبلیغ، فرآیندی یک بعدی نیست و نه تنها باید کالای
خود را معرفی کنی که رجحان و برتری آن بر دیگران را نیز باید در نظر آوری.
مهمتر
آنکه در گام نخست برای مدت 10 سال نیمی از منافع شرکت را به تبلیغات
اختصاص میدهند و بالاتر آنکه حتی چنان تدبیر میکنند که اگر سودی هم نصیب
شرکت نشد، هر سال حدود یکصد هزار تومان - که بیگمان در هشت دهه گذشته رقمی
بسیار قابل توجه بوده است- به این امر اختصاص یابد.
دست مریزاد بر ایشان که شاید اگر چنین دوراندیشیها و درایتهایی در پیشینیان ما نبود، فرش دستباف ایرانی امروز گردن فراز نمیداشت.

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱
|
اگر قصد شروع یا ادامه تحصیل در سال جدید میلادی را دارید و هنوز درباره
انتخاب رشته خود مردد هستید، نشریه نیوجاب نیویو با در نظر گرفتن بازار
کاری، رشتههای مناسب و پرتقاضا را به شما معرفی میکند.
1- حسابداری:
برچسبها:
اقتصاد خانوادهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱
|
نوشته: جیمز هاموند
ترجمه: مهدي سريرچي
بخش نهم
صدای محیط
هر
مکانی که مشتری با بنگاه تعامل برقرار میکند خواه فروشگاه باشد، خواه محل
پذیرش یا دفتر کار، عامل صداي محیطی عاملی نیست که بتوان آن را نادیده
گرفت. در هر حال مشتريان یا صدایی را میشنوند که شما ميخواهيد بشنوید (و
آن صدایی است كه در آن زمان مناسب است) يا اینکه صداهایی را میشنود که
خارج از کنترل شما به گوش او میرسند.
بسته به اینکه در چه محلی این تعامل انجام میشود، صدای محیط میتواند،
موزیکهایی که با بدسلیقگی انتخاب شدهاند، موزیکهایی که با صدای بسيار
بلند (يا برعکس با صدای بسيار پایین) پخش میشوند، صداهاي ناخوشايندی که
توسط دستگاههای مختلف تولید میشوند، گفتوگوهاي
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۱
|

تجربه مدیرعامل بربری (Burberry)
مترجم: مریم رضایی
منبع: HBR
قبل از اینکه آنجلا آرندتس مدیر عامل
شرکت بربری (Burberry) شود، مجوزهای گوناگونی که برای فعالیت شرکت در نقاط
مختلف دنیا صادر شده بود، قدرت منحصر به فرد این برند را در معرض تهدید
قرار داده بود. اما مرکزیت دادن به طراحیها و تاکید بر نوآوری روی محصولات
اولیه و اصلی شرکت، آن شركت را نجات داد. آرندتس چگونگی انجام این کار را
توضیح داده است.
وقتی در ژوئیه 2006 به عنوان مدیر عامل شرکت بربری
انتخاب شدم، بازار کالاهای لوکس یکی از پرسرعت ترین بخشهای در حال رشد
جهان بود. برند بربری با تاریخ غنی خود و متمرکز شدن بر تولید بارانیهای
بلند که در سراسر جهان شناخته بود، از مزایای فراوانی بهره میبرد. اما
وقتی در اولین جلسه عمومی شرکت برای برنامهریزی استراتژیک با مدیران
بالادستی ملاقات کردم، موضوعی فورا مرا تحت تاثیر قرار داد. آنها از نقاط
مختلف دنیا به بریتانیا که هوایی ابری و بارانی داشت سفر کرده بودند، اما
هیچ کدام که تعدادشان به
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۱
|

نوشته: جیمز هاموند
ترجمه : مهدي سريرچي
بخش هشتم
مسلما همه
كسب و كارها نميتوانند در بازاريابي خود روی هر پنج حس اصلی انسان تاثیر
بگذارند؛ اما این موضوع نباید مانع از تلاش برای تاثیرگذاری روی تمامی حواس
شود. مثلا درباره حس شنوایی با قدری خلاقیت میتوان روشهای زیادی را برای
بهرهگیری از موسیقی در جهت منافع بنگاه ابداع كرد. برای بهره بردن از
موزیک جهت بهبود و ارتقای تجربه مشتری، سه حوزه اصلي وجود دارد:
لوگوی صوتي و طنين زنگ هدایت صوتی مشتري،واین سه با هم چيزي را تشکیل
میدهند كه آن را
برچسبها:
برندادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۱
|
مترجم: مریم رضایی
منبع: Wall Street Journal
وندی کرپاک، حدود یک سال پس از راه اندازی شرکت کاردکابی، با یک فرصت غیرمنتظره در کار خود روبهرو شد.
مجله People در ویژه نامه دسامبر 2009 خود، در قسمت
راهنمای خرید هدیه کریسمس، مطلب مبالغهآمیزی در مورد یکی از محصولات شرکت،
یعنی کیف پولی که وندی طراحی کرده بود تا اسکناس، کوپن و پول خرد را به
سادگی و کاملا مرتب در خود جای دهد، چاپ کرده بود. بلافاصله بعد از چاپ این
مطلب، تعداد سفارش هایی
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱
|

مترجم: سید فرهاد نقیب
منبع:strategy+ business
در صورتی که شرکتها از اصول و قواعد خاصی تبعیت کنند، وجود دادههای بزرگ(Big Data) میتواند ایجاد مزیت رقابتی نماید.دادههای بزرگ عبارت است از: اطلاعات
قابلاندازهگیری در مقیاس بسیار زیاد که بیشتر توسط رفتار مردم در اینترنت
یا رسانههای اجتماعی ایجاد میشود. امروزه وجود این اطلاعات ذهن شرکتها،
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱
|

مترجم: فاطمه باباخانی - گابریل بونهئور معروف به «کوکو شانل»، طراح مد
فرانسوی و پدیدآورنده مارک شانل است. او تنها طراحی است که در لیست 100 فرد
تاثیرگذار قرن بیستم در مجله تایم جای گرفت. شانل از جمله زنانی است که در
رهایی بخشی زنان از لباسهای دست و پاگیر دوره خویش نقش موثری داشت.
این خالق پر کار مد نفوذی فراتر از لباسهای دوخته
شده به دست آورد. طرحهای او در زمینه فرانسوی نقش
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱
|
صونا ولیپور
میتوان به این فکر کرد که تبلیغات اثرگذار، یعنی
تبلیغاتی که پس از سالها هنوز به یادها ماندهاند و بهره خاصی از یک ایده
داشتهاند، چه ویژگیهایی دارند؟ میتوان برای هر تبلیغی دو بعد اصلی قائل
بود: طنین داشتن و مربوط بودن.
طنین داشتن تبلیغات به معنای اثرگذاری بر احساسات است.یا به عبارت دیگر
طنیناندازی یک تبلیغ، نفسگیر بودن آن است و تواناییاش در متاثر کردن
مخاطبان. یک تبلیغ موثر،
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه دهم دی ۱۳۹۱
|