مترجم: مریم رضایی
 منبع: HBS
بیایید تصور کنیم یک تاجر موفق در 
فرآیند خرید ویلای ساحلی کوچکی است. خریدار احتمالی مبلغ دست پایینی را 
پیشنهاد میکند. صاحب ویلا مبلغ بالایی را مطالبه میکند. هر دو طرف بسیار 
محتاطانه عمل میکنند و هر یک امیدوار است دیگری اشتباه کند. بعد از بارها 
بالا و پایین کردن، آنها بر سر قیمت مشخصی به توافق میرسند، اگرچه هر دو 
طرف میدانند که این قرارداد احتمالا به نفع طرف دیگر تمام شده است. 
اکنون همان معامله، اما یک فرآیند متفاوت را تصور 
کنید، فرآیندی که در آن طرفین منافع خود را آشکارا از همان نقطه اول مشخص 
میکنند. فروشنده درمییابد که خریدار قصد دارد از این ویلا فقط در 
تابستانها استفاده کند. بنابراین در طول مذاکره توافق میکنند که فروشنده 
در فصلهای دیگر از آن مراقبت کند. در این حالت 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

نویسنده: مارک کوئین
 مترجم: سیمین راد
هر شرکت خصوصی یک مشتری 
بسیار مهم دارد. این مشتری هر ماه تقریبا یکی دو بار به فروشگاه شرکت سر 
میزند، چرخ ماشیناش را تعویض میکند و میگوید که میخواهد ماشین تازهای
 بخرد، اما پول چندان زیادی ندارد.
	    
 او چرخی در مجتمع میزند و با شما صحبت میکند تا اینکه هر دو به توافق 
لازم 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

قانون گسترش (توسعه): قدرت يك برند نسبت معكوس با گسترش آن دارد. شورلت در 
گذشته يكي از پرفروشترين اتومبيلهاي آمريكايي بوده است. در سال 1986، 
شعبه فروش اتومبيلهاي شورلت شركت جنرال موتورز 1718839 اتومبيل به فروش 
رساند، اما اين تلاش براي رضايت همه گروهها، موجب
برچسبها: 
برندادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
  | 
| نظام
 رتبه بندیScimago در تازه ترین گزارش خود وضعیت برونداد علمی و رتبه بین 
المللی، منطقهای و کشوری 45 دانشگاه برگزیده کشور ایران در میان 3290 
دانشگاه و موسسه تحقیقاتی از 106 کشور جهان را  | 
				
				
					
  | 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه هفدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
بازاريابي حسي يك رويكرد شگفتيآور براي حضور شخصيت يك برند در زندگي 
روزمره است. به طور مثال اگر ميخواهيد براي يك نوشابه انرژيزا با مشتريان
 هدف تيپ ورزشي يا افراد پرانرژي به فعاليت بازاريابي حسي بپردازيد، آنگاه
 تجربه تعاملي بايد مبتني بر همين ويژگيهاي پرانرژي بودن، فعال بودن و 
فعاليت تعاملي جوشش و حبابي، نظير نوعي بازي پريدن بر روي تور آكروبات كه 
با نشانههاي برند مورد نظر تزئين شده، طراحي شود.
	    
 اين محصول به عنوان بخشي از تجربهاي كه از طريق امتحان كردن آن حاصل 
ميشود، در اذهان مشتريان متمايز خواهد شد و تصوير برند از طريق تناسب رنگ،
 منظره و احساس كردن مجموعهاي حسي ايجاد ميشود.
 باوجود اين، تعامل 
واقعي از طريق شخصيت برند است كه الهامبخش خواهد بود؛ بنابراين وقتي يك 
مصرفكننده با برند 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 ندا جعفریان
ديد رايج در تعريف آموزش الکترونيکي اين است که در اين نوع
 آموزش استاد و دانشجو از لحاظ زمان و مکان از هم دور هستند و فرآيند آموزش
 به طور غالب توسط دانشجو کنترل ميشود و استاد با يک سيستم کامپيوتري 
جايگزين شده است.
 ندا جعفریان
ديد رايج در تعريف آموزش الکترونيکي اين است که در اين نوع
 آموزش استاد و دانشجو از لحاظ زمان و مکان از هم دور هستند و فرآيند آموزش
 به طور غالب توسط دانشجو کنترل ميشود و استاد با يک سيستم کامپيوتري 
جايگزين شده است.
چالشها و ملزوماتي که در آموزش الکترونيکي با آن مواجه هستيم، عبارتند از:
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 مترجم: مریم رضایی
 منبع: Forbes
یکی از همکارانم اخیرا مقالهای را
 در مورد این که تغییر مداوم شغل این روزها عمومیت یافته، منتشر کرده بود. 
وی در این مقاله اشاره کرده بود کارفرمایان معتقدند اگر فردی بیش از 10 سال
 در یک شرکت بماند، دچار رکود میشود و این پرسش برای آنها پیش میآید که 
آیا این افراد به اندازه کافی بلند پرواز نیستند تا دنبال فرصتهای دیگر 
باشند؟ 
  
    
		 
				
		  
     | 
  
	    
اگرچه اظهارات همکارم مستندات آماری داشته، اما من با نظر او مخالفم. 
دادههای اداره آمار کار آمریکا که به تازگی منتشر شده، نشان میدهد تا 
ژانویه 2012 میانگین زمانی که کارمندان حقالزحمهای یا ثابت در یک شرکت 
کار کردهاند تنها 6/4 سال بوده که آمار حیرت انگیزی است. 
از سوی دیگر،
 سایت Monster.com تغییر مداوم شغل را یک معضل دانسته و دلایل وقوع و البته
 راهکارهایی را برای مقابله با آن ارائه داده است: 
• شغل شما خیلی سخت 
است. متنفر بودن از هر چالشی، خصوصیتی نیست که بسیاری از کارفرمایان از آن 
راضی باشند. اگر شغل شما خیلی سخت است، هر کاری که لازم است انجام دهید تا 
آن را سر و سامان دهید. درخواست برنامههای آموزشی بیشتری کنید یا در 
کلاسهایی شرکت کنید که مهارت هایتان را افزایش میدهد. موقعیتتان را پایین
 نیاورید و یا از تلاش کردن کنار نکشید. 
• خسته شدهاید. در حالی که 
ملالت (و عدم وجود یک چالش) میتواند مانعی جدی برای توسعه حرفهای شما 
باشد، اما بهانهای نیست که آن شغل را رها کنید. حداقل تا زمانی که 
گزینههای دیگری را در شرکتتان امتحان نکردهاید، از این کار اجتناب کنید. 
اگر فقط اراده کنید، کارهای زیادی هست که میتوانید انجام دهید.
• 
نمیتوانید با افراد ارتباط برقرار کنید. این مساله تا حدی به فرهنگ 
سازمانی بستگی دارد؛ اما اگر فردی هستید که مرتب شغلتان را به دلیل اینکه 
نتوانستهاید با همکاران یا رییستان ارتباط خوب برقرار کنید، عوض کردهاید،
 بهتر است کمی رفتارهای خودتان را مورد بررسی قرار دهید. به این فکر کنید 
که تنها مخرجمشترک این معادله، خودتان هستید. بنابراین، به جای اینکه هر 
وقت کدورتی پیش آمد، شغلتان را عوض کنید، به این فکر کنید که چه کاری انجام
 دادهاید تا به این اختلاف دامن زده باشید. 
• فقط برای پول شغلتان را 
عوض میکنید. تغییر مداوم شغل، فقط به هدف کسب درآمد بیشتر اشتباه بزرگی 
است. اگر افزایش حقوق تنها انگیزه تغییر شغلی است، در بلند مدت به احساس 
نارضایتی میرسید. 
به عنوان فردی که کسب و کاری را مالکیت میکند، 
انگیزه زیادی دارم که کارمندان با استعداد را نگه دارم. اما به عنوان یک 
کارمند، معتقدم افراد اگر به جای این که مرتب تغییر شغل بدهند، در یک شغل 
ثابت بمانند، میتوانند چه از نظر مالی و چه مهارتی پیشرفت بهتری داشته 
باشند.ایده کلی و فلسفه «کار بی عیب و نقص» میتواند چشم شما را بر روی 
فرصتهای بزرگ تر برای بزرگ تر کردن موقعیتی که دارید، ببندد. بنابراین با 
احترام به فرضیات قبلی که همکاران ارائه کردهاند، فهرست تازهای را تحت 
عنوان 10 دلیل مناسب برای باقی ماندن در یک شرکت به مدت 10 سال یا بیشتر 
معرفی میکنم:
1) ارشد بودن. اگر مدت زمان زیادی در یک شرکت بمانید، به 
تدریج ارتقای شغلی مییابید و به موقعیت ارشدی در آن شرکت میرسید. اما اگر
 مرتب به شرکتهای جدید بروید، مجبورید برای به دست آوردن یک نقش قوی تر و 
مهم تر برای خودتان، بجنگید. 
2) فرصتهای مدیریتی. همراه با ارتقای 
شغلی، فرصت مدیریت کردن بر دیگر افراد و آموزش دادن به کارمندان جدید برای 
شما فراهم میشود. موفقیت شما توانایی هایتان را افزایش میدهد – یعنی حس 
وظیفهشناسی و پیروی را در اعضای تیم زیر دست شما به وجود میآورد – و شما 
را به مدیری تبدیل میکند که به طور طبیعی از سوی تیم حمایت میشوید. اما 
اگر به شرکت تازهای بروید و ناگهان حکم ارتقای شغلی به شما بدهند، دایم 
باید از توانایی هایتان برای حفظ آن موقعیت دفاع کنید.
3) ثبات کاری. 
اگر همیشه نگران این هستید که سال آینده کجا کار میکنید، طرح ریزی 
برنامههای بلند مدت کار سختی خواهد بود. کمی ثبات در شغل و محیط کاری به 
شما کمک میکند با استرسهایی که بقیه عمرتان هم به طور حتم اتفاق 
میافتند، به طور موثرتری روبهرو شوید و آنها را برطرف کنید. 
4) پایین
 آمدن هزینه مسکن و برخورداری از بیمه بازنشستگی ثابت. کسانی که مرتب شغل 
خود را تغییر میدهند، هزینههای زیادی را برای تغییر مسکن و بیمه 
بازنشستگی میپردازند. هر تغییر شغلی که نیاز به تغییر محل زندگی شما داشته
 باشد، هزینههای انجام معامله را نیز به همراه دارد. نظم پرداخت بیمههای 
بازنشستگی نیز به واسطه تغییر مداوم شغل دچار اختلال میشود و در آن 
وقفههایی به وجود میآید؛ بنابراین با اینکه کارمندان فکر میکنند اگر به 
شرکت جدیدی بروند از مزایا و افزایش حقوق برخوردار خواهند شد، اما در بلند 
مدت، کارمندانی که کار ثابت داشتهاند و حق بیمه بازنشستگی خود را به طور 
دائم پرداخت کردهاند، شرایط بهتری خواهند داشت. 
5) مزایای بیشتر. 
بسیاری از شرکتها برای کارمندان قدیمی خود مزایای ویژه در نظر میگیرند و 
به طور مثال، ساعات استفاده از مرخصی را برای آنان افزایش میدهند. در این 
صورت میتوانید وقت بیشتری را کنار خانواده صرف کنید و اهداف سبک زندگی خود
 را با داشتن زمان بیشتر تحقق بخشید. 
6) اصلاح خود. اگر دیگران فرصت 
داشته باشند در طول زمان بیشتری شما را بشناسند، میتوانید از مشورتها و 
نصیحتهای آنان بهره ببرید و آنها میتوانند نقاط کوری را به شما نشان دهند
 که هیچ گاه خودتان به آن توجه نمی کردید. به علاوه اگر در جای ثابتی کار 
کنید، میتوانید ضعفهای خودتان را بفهمید و آنها را برطرف کنید و مسائلی 
را که آزارتان میدهد، مورد بررسی قرار دهید. اما اگر تغییر شغل بدهید، به 
ضعفهای خودتان پی نمی برید، بلکه همیشه از همکاران و رییس سابقتان اظهار 
نارضایتی میکنید. 
7) قابلیت اعتماد و اطمینان. اگر توانایی این را 
داشته باشید که برای 10 سال در یک شغل ثابت بمانید، نشان دهنده این است که 
میتوانید از پس کارهای زیادی به درستی برآیید. افراد برای این قابلیتهایی
 که دارید، احترام قائل خواهند شد و به شما اطمینان میکنند. 
8) 
انعطافپذیری. بیشتر افرادی که به مدت یک دهه یا بیشتر در یک شرکت 
میمانند، از طریق نقشهای مختلف و چالش انگیزی که بر عهده میگیرند، 
پیشرفت میکنند. آنها وظایف گوناگونی را در شرکت امتحان میکنند تا حوزه 
تمایلات کاری خود را مشخص کنند. فرق بین تغییر مکان در داخل یک شرکت با 
تغییر مکان بین شرکتهای مختلف این است که اگر در یک شرکت بمانید و پیشرفت 
کنید، موقعیت و مزایای خود را حفظ میکنید و در عین حال آزاد هستید تا 
تجربههای جدید را هم امتحان کنید. 
9) پشتکار و استقامت. بعد از مشاهده
 بی عدالتیها یا چالشهای جدی در یک شرکت، آسان ترین کار این است که از آن
 شرکت بیرون بیایید، اما اگر استقامت به خرج دهید، راه حلهای درست برای حل
 مشکلات پیدا کنید، آسیبها را اصلاح کنید و نقش فعالی در تغییر یک شرایط 
نامناسب داشته باشید، شخصیت پرقدرت تری از خودتان به نمایش گذاشتهاید. 
(البته اگر واقعا محیط کاری مسموم و غیرقابل تحمل دارید، بهتر است هر چه 
زودتر آن را ترک کنید).
10) دخالت در آینده شرکت. میتوانید بر هدایت 
شرکتتان در طول سالها تاثیر مثبتی بگذارید. وقتی در همه شرایط خوب و بد در
 کنار شرکت بودهاید، این کار از موضع تجربه و دانش شما در طول چند سال 
صورت خواهد گرفت. 
این مساله در مورد شرکت ما صدق میکند و به خصوص در 
مورد فرصتی که اکنون با آن روبهرو هستیم، درست است. تیم ما نقش بسیار 
مستقیمی در خرید مجدد سهام شرکت از سرمایهگذار قبلی داشته است؛ بنابراین 
فرآیندی پیش رو داریم که طی آن قصد داریم به بسیاری از کارمندانمان سهام 
واگذار کنیم. در این صورت، هم کارمندان و هم مدیریت با هم در مالکیت شرکت 
سهیم هستند. به علاوه، کارمندان ما این حق را به دست میآورند که در رشد 
آینده شرکت مشارکت داشته باشند و در پیشبرد اهداف تولیدی و تکنولوژی محور 
فعلی و آینده شرکت کمک کنند. طرحهای اعطای پاداش ما که همه افراد شرکت در 
هر سطحی را شامل میشود، بر اساس مبنای حق الزحمهای است. این برنامه برای 
آنها حیاتی است و نقش مهمي نیز در موفقیت ما داشته، به طوری که رشد سالانه 
شرکت از سال 2007 به طور مداوم نزدیک به 60 درصد بوده است. این کار باعث 
میشود هر کس در شرکت به فکر روشهایی برای درآمدزایی باشد و نیازمند این 
است که همه ما صرفهجویی را رعایت کنیم. در اصل، کارمندان قادرند خودشان 
مثل کارآفرینانی باشند که در هر سطحی از شرکت دخالت دارند، بدون اینکه با 
ریسک یا زیان راه اندازی کسبوکار تازهای برای خودشان مواجه باشند.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 نوشته : Jeff Haden
 ترجمه: مهدی سریرچی 
 منبع: Inc
در کلاسی 
نشسته بودم که استاد ویژگیهای مدیران بزرگ را توصیف میکرد.مسلما با لیست 
او مخالف نبودم: داشتن دید سازمانی، اشتیاق کاری، الهام بخشی، فداکاری، 
انصاف، پاسخگویی و مسوولیتپذیری .
	    
همه این ویژگیها برای مدیران بزرگ اهمیت دارند. به عنوان مثال «الهام بخش 
بودن برای گروه» توصیه بسیار خوبی است، اما چگونه باید این کار را در دنیای
 واقعی انجام داد؟ 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

مترجم: مریم رضایی
 منبع: FoxBusiness
به عنوان صاحب یک کسبوکار 
کوچک، اگر دنیا به کامتان باشد، بودجه نامحدودی برای بازاریابی کارتان 
دارید. اما در اکثر اوقات این گونه نیست. بیشتر کسب و کارهای کوچک بودجه 
بسیار کمی برای انجام کارهای بازاریابی در اختیار دارند. 
	    
این مساله برای یکی از دوستان من که در مراحل اولیه راه اندازی دفتر وکالتی
 برای خود است و قبلا در شرکت بزرگتری شریک بوده، اتفاق افتاد. یکی از 
اشکالاتی که در مستقل کار کردن وجود دارد این است که او پول نقد زیادی برای
 کار بازاریابی گسترده ندارد. اما واقعیت این است که وی 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 منبع: Washington Post
پرسشی اساسی که هر کسبوکار تازه ای باید با آن 
روبهرو شود این است که چه زمانی میخواهد رشد کند و چه زمانی قصد دارد 
سودآوری داشته باشد. برای برخی شرکتها، سوددهی از همان ابتدا اولویت اول 
است. اما برخی دیگر، به مدت چند سال خود را درگیر سوددهی نمی کنند و این 
مساله برای آنان اولویت دوم است. اما برای همه کسبوکارهای تازه راهاندازی
 شده، مواجه شدن با این پرسش و پاسخ درست به آن برای دستیابی به موفقیت 
بلند مدت مهم است.  
	    
شرکت ما کانسرو که در سال 2010 تاسیس شده، راهی نسبتا سنتی را پیموده است. 
ما کارمان را با استخدام پرسنل خوب آغاز کردیم. بعد از آن، روی دفتر کار، 
کامپیوترها و دیگر منابع برای تسهیل کارمان سرمایهگذاری کردیم. وقتی همه 
این بخشها را سر و سامان دادیم، بر تولید و فروش متمرکز شدیم و در نهایت 
طی این دوره زمینهسازیها برای کارمان، سرمایه زیادی را از دست دادیم. 
در
 این موقعیت، وقت آن رسیده بود که به این پرسش اساسی پاسخ دهیم: آیا باید 
روند رشد فراگیرمان را ادامه دهیم یا باید بر سوددهی متمرکز شویم؟
برای 
رشد و وسعت کارمان با همین سرعت، باید کل درآمدمان را به استخدام نیروی 
بیشتر اختصاص میدادیم که مطمئنا به ادامه زیان عملیاتی منجر میشد. برای 
رسیدن به سودآوری نیز باید استخدام نیرو را متوقف میکردیم که این کار هم 
لزوما جلوی رشدمان را میگرفت.
انتخاب بین رشد و سوددهی، برای هر شرکت 
به طور متفاوت تحلیل میشود. به هر حال، اگر بر سر این دو راهی قرار 
گرفتید، نکات مشترکی وجود دارد که در انتخاب راه درست به شما کمک میکند:  
  
• چقدر توانایی مالی دارید؟
یک نکته اساسی، وسعت استطاعت مالی شما
 است. به عبارت دیگر، چه میزان پول نقد دارید؟ اگر در کوتاه مدت به پول 
نیاز دارید و سرمایه چندانی برای سرمایهگذاری ندارید، تمرکز اندک روی رشد 
شرکت به بهای به دست آوردن سود، کار اشتباهی است. منابع موجود را به دقت 
تحلیل کنید. بسیاری از کسبوکارها به دلیل عدم آگاهی از منابع موجود، با 
شکست مواجه میشوند. 
• آیا در طرح کسبوکار شما اضطراری وجود دارد؟
برای
 برخی کسبوکارها، رشد سریع به منظور اجرای طرح کسبوکار امری ضروری است. 
این گونه کسبوکارها میخواهند هر چه سریع تر سهم بازار خود را افزایش دهند
 و رسیدن به سود، اولین عامل مهم در طرح کسبوکار آنها نبوده است. اگر 
کسبوکار شما برای رقابت نیازمند رشد سریع است، مطمئن باشید که برای 
سودآوری در آینده، سرمایه کافی در اختیار دارید. 
• آیا سرمایهگذاری اولیه، مزایای بلند مدت روشنی دارد؟
برای
 بسیاری از کسبوکارها، سرمایهگذاری در اموری مثل تشکیلات جدید، نیروی کار
 حرفهای یا دفتر کار مدرن، ممکن است ضرر کوتاه مدت قابل توجهی ایجاد کند، 
اما آنها با این کار راه را برای منافع و سوددهی های آینده باز میکنند. 
در
 شرکت کانسرو، هدف کوتاه مدت ما این بود که مقیاس کارمان را وسعت بخشیم و 
به سهم بازار دست یابیم. بنابراین در زیرساختهای اداری و فرآیندهای لازم 
برای ارائه سریع مدل شرکت به صنایع مختلف، سرمایهگذاری کردیم. 
این کار
 مستلزم این بود که سودآوری را در چند سال اول قربانی رشدمان کنیم، اما 
مطمئن بودیم این سرمایهگذاری به سود بلند مدت منجر میشود. با این حال، در
 این مدت، سرمایه شرکت را به دقت زیرنظر داشتیم و اکنون که توانایی مالی ما
 محدود شده، وقت آن رسیده که بر جریان مالی مثبت متمرکز شویم. 
در شرایط
 اقتصادی امروز، تحلیل اینکه آیا باید تمرکزمان را از رشد به سوددهی تغییر 
دهیم، ممکن است به تصمیمات بسیار متفاوتی منجر شود. 

 نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 
 مترجم: شایان غیاثالدین
شما
 تصور میکنید که درصد یا کارمزد فروش بهترین انگیزه برای فروشندگان است؟ 
بله، اما شاید در برخی موارد اینگونه نباشد. معمولا پرداخت درصد فروش به 
فروشندگان ریشه در فرهنگ و پیشینه بخش فروش دارد و لزوما روش منطقی نیستشیوه پرداخت درصد فروش برای ما عادت شده است، اما 
شاید فقط در شرایط خاص بهترین روش باشد. بسیاری از شرکتها درباره این 
موضوع تحقیق و جستوجو کردهاند. جالب است که بدانید گاهی پرداخت درصد فروش
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
ريیس اتحادیه فروشندگان لوازم صوتی و تصویری و تلفن همراه تهران معتقد است 
که ماهانه حدود یک میلیون دستگاه گوشی تلفن همراه نیاز کشور است.تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
همه ما علاقه داریم که زمان را به بهترین شکل مدیریت کنیم تا استرس انجام
 کار در لحظه آخر را نداشته باشیم؛ برای خود و خانواده به اندازه کافی فرصت
 داشته باشیم و فعالیتهایی از جنس سرمایهگذاری برای آینده انجام دهیم. 
آنچه معمولا مدیریت زمان را برایمان مشکل میکند، عدم آشنایی با روشی اصولی
 و سیستماتیک است. این مقاله کوتاه، به صورت مختصر و مفید مهمترین 
تکنیکهای لازم برای مدیریت زمان را شرح میدهد. 
	    
۱) از زمان چگونه استفاده کنیم؟ (ارزیابی وضعیت فعلی) 
به یاد داشته 
باشید که نحوه مدیریت و استفاده ما از زمان، بخشی از عادتهای ما شده است. 
از این جهت، تغییر آن نیاز به حوصله و زمان دارد. برای شروع، خوب است نگاهی
 به خودمان داشته باشیم و ببینیم چطور از زمانمان استفاده میکنیم. بهتر 
است فعالیتهای روزانهتان را خیلی خلاصه نوشته و ببینید در پایان هر روز 
چند ساعت کار کردهاید و چقدر برای خانواده، تفریح و یادگیری زمان صرف 
کردهاید.  برای تحلیل مهارت مدیریت زمان خود به این سوالها پاسخ دهید: 
• آیا مقدار وقتی که برای هر یک از موارد صرف شده است مطابق برنامه و انتظار شماست؟ 
•
 آیا هر فعالیت را در زمان مناسبی از شبانهروز انجام میدهید؟ (مثلا آیا 
صبح وقت زیادی را صرف اینترنت و صحبت با دوستان میکنید و عصر ناچار هستید 
بیشتر کار کنید؟) 
• آیا فعالیتی وجود دارد که بتوانید با اثربخشی بیشتر، سرعت بالاتر، سادهتر و با جزئیات کمتر انجامش دهید؟ 
•
 آیا عوامل مزاحمی وجود دارد؟ فعالیتهای بیفایده چقدر از زمان شما را به 
خود اختصاص میدهد و چطور میتوانید آن فعالیتها را محدود کنید؟
۲) هدفها و خواستههایمان چیست؟ (هدفگذاری)  
اولین
 قدم در مدیریت زمان، تعیین هدفها و انتظارات شخصی است. دلیل اهمیت 
هدفگذاری این است که اصولا چیزی که قابل مدیریت است، تصمیمها، هدفها و 
نحوه تخصیص وقتتان میباشد؛ وگرنه، مقدار زمان موجود در شبانه روز را 
نمیتوان تغییر داد. در حالت ایدهآل، بهترین استفاده از زمان آن است که: 
(۱) بیشترین دستاورد را برایمان داشته باشد و (۲) از نحوه گذر زمان لذت 
ببریم. از این جهت، باید بدانیم چه دستاوردهایی برایمان مطلوب است و از 
انجام چه کارهایی لذت میبریم. بهتر است هدفهای شخصیمان را در سه مرحله 
لیست کنیم: 
• به ۱۰ یا ۱۵ سال آینده فکر کنید؛ تلاش کنید زندگی 
مطلوبتان در آن زمان را برای خودتان شرح دهید. مثلا اگر الان ۲۵ الی ۳۰ سال
 دارید، ۴۰ الی ۴۵ سالگی خودتان را، آنگونه که آرزو دارید، توصیف کنید. 
سعی کنید به هفت جنبه مهم زیر فکر کنید: (۱) زندگی خانوادگی؛ (۲) یادگیری
 و سلامت فکری؛ (۳) ورزش و سلامت جسمی؛ (۴) زندگی معنوی؛ (۵) پیشرفت شغلی؛ 
(۶) سرمایهگذاری و شرایط مالی و (۷) دوستی و زندگی اجتماعی. 
• بر اساس
 تصویر آینده دور، به اقدامات لازم برای یک تا سه سال آینده فکر کنید. 
هدفهای مطلوب و کارهای لازم برای هر هفت جنبه زندگیتان را یادداشت کنید.
 
• بر اساس تصویر آینده نزدیک، ببینید هدفهایی که برای ۶ ماه تا یک 
سال آینده دارید چیست. ببینید چه کارهایی باید انجام دهید که ۴۰ سالگیتان 
شبیه آرزویتان باشد. شما تنها  کسی هستید که مسول تحقق آرزوهایتان 
میباشید! 
۳) چقدر ضروری است؟ چقدر مفید و مهم است؟ (اولویتبندی)  
از
 آنجا که کل زمانی که در اختیار داریم محدود است، باید هدفها و فعالیتهای
 مهمتر را بشناسیم و وقتمان را برای آن دسته از کارها صرف کنیم. در مقاطع 
مختلف، مثلا هر ماه یا هر فصل، باید هدفها را اولویتبندی کرده و بر اساس
 اهمیت، زمانی را به کارها اختصاص دهیم. یکی از روشهای ساده و موثر برای 
اولویتبندی کارها، استفاده از ماتریس «ضروری-مهم» است. 
یک بار کارهای 
خیلی فوری و ضروری –که ناچار هستید زود انجام دهید- را از بقیه جدا کنید. 
منظور از کارهای ضروری، مواردی است که تا مدت زمان محدودی ناچار به انجام 
آن هستید. مثلا، مطالعه یک بخش از کتاب پیش از امتحان، تعمیر ماشین یا 
پرداخت قبضهایی که موعد تحویل آن رسیده است. 
بار دیگر، کارهای مفید و 
مهم –برای خودتان- را از کارهای غیرمفید جدا کنید. منظور از کارهای 
مهم/مفید مواردی است که به توسعه فردی یا اجتماعی شما کمک میکند. مثلا 
شرکت در کلاس زبان، یادگیری موسیقی، مطالعه  شخصی یا هر کاری که از جنس 
سرمایهگذاری برای توسعه شخصیتان است، اگرچه انجام این کارها بسیار مهم 
است اما تعویق آنها در کوتاه مدت مشکلی را ایجاد نمی کند، اما تعویق آنها 
در طولانی مدت میتواند شما را از آرزوهایتان دور نگه دارد.  با جداکردن 
کارهای ضروری/فوری از غیرضروری و همچنین دستهبندی کارها به مهم/مفید و 
غیرمهم، چهار دسته فعالیت خواهید داشت. لازم است نحوه تخصیص وقت به این 
چهار دسته، متفاوت باشد.
۴) چطور زمان را تقسیم کنیم؟ (جدول زمانی و برنامه شخصی)  
بعد
 از تعیین اولویتها، باید برای فعالیتهای روزانه خود برنامهای درست کنیم
 که هر روز بدانیم چه کارهایی برای انجام دادن داریم. دقت برنامه زمانی با
 توجه به روحیه شما میتواند متفاوت باشد.
۵) برنامه ریزی برای فعالیتهای پیشبینی نشده و زمان بر 
گاهی
 زمان را صرف فعالیتهایی میکنیم که برنامه زمانی ما را به هم میریزند و 
وقت ما را برای کارهای واجب کاهش میدهند. در مواردی، این فعالیتها 
اجتنابناپذیر است. بهتر است آنها را بشناسیم، تا میتوانیم مهارشان کنیم و
 بخشی از برنامه هفتگیمان را برایشان درنظر بگیریم که نظم کارها از دستمان
 خارج نشود. مهمترین این فعالیتها عبارتند از ترافیک، تلویزیون، جلسات 
بدون برنامه، معاشرتهای پیش بینی نشده، اینترنت گردی و... .  
از دیگر موارد زمان بر، مهارتهای فردی خودمان است که میتواند بخش مهمی از زمانمان را تلف کند:
• «نهگفتن» بلد نباشیم و بیجهت مسوولیت کارهایی که نمیتوانیم انجام دهیم را بپذیریم. 
• مهارت تصمیمگیری نداشته باشیم و وقت زیادی را با تصمیم نگرفتن هدر دهیم.
• مهارتهای ارتباطی و گروهی لازم برای انجام سریع جلسهها را نداشته باشیم.
•
 توانایی واگذارکردن کارها به دیگران را نداشته باشیم. بهتر است مهارتهای 
خود را در این زمینه ارتقا دهیم تا بتوانیم زمانبندی دقیقی برای انجام 
کارها داشته باشیم.
 منبع: مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو/تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان (http://partoschool.org) تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
مشروطه یکی از رویدادهای مهم  و تاثیرگذار در تاریخ ایران در سده گذشته 
است. اما در شکلگیری این واقعه چه قشرها و طيفهايي از جامعه آن روز فعال 
بودند؟  اگر بخواهيم يک جريانشناسي از اين واقعه داشته باشيم، جايگاه هر 
يک از اين طيفها در آن جنبش اجتماعي چيست؟ در یک دستهبندی میتوان 
گروههاي اجتماعي فعال در انقلاب مشروطه را به 6 طيف تقسيم کرد: 
توده مردم: این طیف بدنه و بستر عمومي انقلاب مشروطه
 را تشکيل ميدادند. توده مردم به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقير شهري 
ميشدند. آنها به طور عمده به وسيله روسا و ريش سفيدان و کدخدايان محلات و 
اصناف و کلانتران و کدخدايان روستاها و ايلات و طوايف هدايت ميشدند که تا 
آن زمان نقش موثري در ساختار اجتماعي ايران داشتند. 
علما و وعاظ و 
طلاب: این طبقه نقش مهمي در برانگيختن توده مردم ايفا کردند. در آن دوران، 
علما به عنوان سخنگوي مردم در برابر حکومت شناخته ميشدند و اصطلاح «علماي 
ملت» در مقابل «اولياي دولت» کاربرد فراوان داشت. در ميان علما، نقش مراجع 
ثلاث مقيم عتبات بسيار موثر بود و وعاظ بزرگي چون شيخ مهدي سلطان المتکلمين
 و شيخ محمد سلطان المحققين نقش مهمي در برانگيختن مردم داشتند. اگر علماي
 تهران در جهت مشروطه حرکت ميکردند و اين حرکت از حمايت مردم برخوردار 
ميشد همه به اعتبار نقش مراجع ثلاث و به ويژه آخوند خراساني بود. البته 
يکي ديگر از مراجع تقليد آن عصر، آقاسيد محمدکاظم طباطبايي يزدي (صاحب عروه
 الوثقي)، در ماجراي مشروطه رويه بيطرفي در پيش گرفت. در مورد وی نيز بايد
 متذکر شد که عدم مشارکت وي در انقلاب مشروطه به دليل بدبيني نسبت به حوادث
 ايران و ماهيت حرکت مشروطه بود نه به دليل غيرسياسي بودن و پرهيز از دخالت
 در امور سياسي؛ چرا که ايشان اندکي قبل از فوت آخوند خراساني فتواي تاريخي
 خود را صادر کرد و مسلمانان را به جهاد عليه اشغالگران ايتاليايي در ليبي و
 انگليس و روس در ايران فراخواند و اين هجوم استعمار اروپايي را «جنگ 
صليبي» ناميد.
ديوانسالاران طرفدار غرب: بخشي از کارگزاران دولتي هستند 
که میتوان آنها را غرب گرا نیز نامید. هسته اصلي اين بخش را رجال و 
دولتمردان تشکيل ميدادند که در وزارت خارجه شاغل بودند يا با اروپاي غربي 
آشنايي داشتند. اين گروه اولين مناديان تجددگرايي به سبک غربي در ايران 
بودند. بخش مهمي از مسائلي را که ما به عنوان سير تحول فکري در مشروطه مورد
 مطالعه قرار ميدهيم در واقع بازتاب سير تحول نظري در اين گروه اجتماعي 
متنفذ و بسيار موثر است. 
گروه کمپرادور: کمپرادور به معني واسطه ودلال 
است. در ايران اين نظام کمپرادوري در دوره قاجاريه تکوين يافت و گروه 
اجتماعي مقتدري از تجار بزرگ ايجاد کرد. اين گروه را از کسبه و بازاريان 
تفکيک ميکنم؛ زيرا تجار بزرگ کمپرادور هم از نظر پيوند با کانونهاي 
استعماري غرب و هم از نظر بافت فرهنگي و اهداف سياسي با توده کسبه و 
بازاريان تفاوت ماهوي داشتند. در واقع کسبه و بازاريان مهمترين بخش طبقه 
متوسط را تشکيل ميدادند؛ ولي تجار بزرگ کمپرادور از پيوند نزديک و همدلي 
با ديوانسالاران غربگرا برخوردار بودند. بزرگترين تجار ايران در آن زمان 
در زمره اين کمپرادورها بودند مانند ارباب کيخسرو جهانيان و ارباب جمشيد 
جمشيديان. عملکرد کمپرادورهاي ايراني فقط به حوزه تجارت محدود نبود؛ براي 
مثال ميدانيم که دو تجارتخانه جمشيديان و جهانيان در زمان فعاليت براي خلع
 محمدعلي شاه مخفيانه مقادير فراواني اسلحه وارد ايران کردند. 
سران 
ايلات و عشاير: اين گروه که تقريبا تمامي توده مردم عشاير نيز از آنها 
پيروي ميکردند، نقش مهمي در حوادث مشروطه داشت. توجه کنيم که در آن زمان 
ايلات و عشاير حدود 5/2 ميليون نفر از جمعيت ده ميليوني ايران را 
دربرميگرفتند؛ يعني حدود 25 درصد کل جمعيت و تنها با مشارکت آنان بود که 
پيروزي مشروطهخواهان ميتوانست تحقق يابد. از نظر موضعگيري سياسي اين 
گروه را يکدست نميتوان دانست. در دوران مبارزه با محمدعلي شاه برخي مخالف 
شاه بودند و برخي هوادار او. 
روشنفکران: البته روشنفکران جديد به عنوان
 يک گروه اجتماعي قابل اعتنا در زمان مشروطه هنوز در جامعه ايران پديد 
نيامده بود. منظور من حلقههاي اوليه روشنفکري ايران است که هنوز وزن و 
اهميت اجتماعي قابل اعتنا نداشت. فضلا و نويسندگان و کساني را که در 
پيرامون مطبوعات و محافل فکري عصر مشروطه گرد آمدند، ميتوان در قالب اين 
گروه اجتماعي تقسيمبندي کرد. مفهوم روشنفکري در واژگان سياسي ايران بسيار 
مبهم است. 
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 مترجم: ملالی حبیبی
 منبع: Kellogg Insight
چرا به نظر ميرسد كه 
انسانها نميتوانند تصميم درستي بگيرند؟ روان شناسان و اقتصاددانان 
رفتارشناس اثبات كردهاند كه انسانها هنگام تصميمگيري سوگيريهاي نسبتا 
قابل پيشبيني را از خود به نمايش ميگذارند. براي مثال، هنگامي كه به 
افراد منوي غذا داده ميشود غالبا اولين يا آخرين گزينه را بر ميگزينند.  
	    
نسبت دادن اين تمايلات به پديده تكامل – نوعي جهش عصبي كه در ژن انسانها 
يافت ميشود- آسان خواهد بود. اما اگر اين سوگيريهاي شناختي كه انسانها 
هنگام تصميمگيري از خود بروز ميدهند فقط محدود به
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
ع.  روحبخشان- اگرچه هیچ تحقیق یا تالیفی که بهطور مستقیم به انواع مشاغل
 جامعه روزگار صفویان پرداخته باشد وجود ندارد،  اما بهطور غیرمستقیم و 
از لابهلای منابع دیگر میتوان تا حد زیادی به نوع و تقسیمات مشاغل آن 
دوره پی برد.  یکی از مهمترین این منابع «تحفه سامی»  است که توسط سام 
میرزا فرزند شاه اسماعیل در حدود سال 960 تالیف شده است.
  
    
		 
				
		  
     | 
  
	    
این اثر که تذکره شاعران ایران است، در صحیفههای مختلف خود به ذکر مراتب 
اجتماعی شاعران میپردازد، که براساس آن، حرفههای رایج در آن روزگار اعم 
از مناصب دیوانی و پیشههای بازاری را میتوان باز شناخت. 
***
مدار
 اجتماع ایرانی تا چند دهه پیش بر کشاورزی و پیشهوری و صنایع بومی برپا و
 استوار بود. معمولا از یک مسجد جامع (مرکزی)، چند راسته بازار، چند میدان 
برای منظورهای مختلف، تعدادی بازارچه، شمار قابل توجهی کوچه و کوی و برزن و
 دم و دستگاه حکومت تشکیل میشد، که ربض یا شارستان پیرامون آنها را 
میگرفت، و همه آنها درون برج و بارو محصور بودند. 
خیابان، به شکل 
امروزی وجود نداشت و از اداره و شعبه و دایره و کمیته و کمیسیون و دفتر و 
دستک و وزارتخانه و مانند اینها خبری نبود. مردم با تشکیلاتی بسیار ساده و 
اندک راه زندگی را میپیمودند و مملکت و اجتماع، راحت و خوب- و فارغ یا 
عاری از دوندگی- اداره میشد. 
ورود شیوه زندگی فرنگی در اواخر روزگار
 قاجار و همه دوره چیرگی خانواده پهلوی، نظام زندگی اجتماع را درهم ریخت،
 و کسبوکار به شیوه سنتی ارزش و اهمیت خود را از دست داد. تا آن هنگام 
کسب و کار رایجترین امر مشهود در اجتماع بود و به همین علت توجه مردم و 
حتی محققان به آن جلب نمیشد و نیز به همین دلیل هرگز هیچ تحقیقی در این 
زمینه انجام نمیگرفت. بنابر همین علت منابع مکتوب مربوط به کسب و کار در 
حد هیچ هستند. در عوض، خوشوقتانه، اطلاعات مربوط به کسب و کار بهطور جنبی و
 گذرا در منابع دیگر یافت میشوند. مثلا در کتب تاریخی، ادبی و علمی، از 
جمله کتابهای تنجیم و تقویم- مثل تنکلوشا که اخیرا به همت آقای رحیم 
رضازاده ملک و به وسیله مرکز پژوهشی میراث مکتوب به چاپ رسیده است- 
آگاهیهای درخور توجهی درباره حرفهها و صنایع و پیشهوران یافت میشود. 
یکی
 از کتابهای ادبی ارجمند که حاوی اطلاعات گسترده و کمنظیر درباره مشاغل 
رایج در اجتماع ایرانی به روزگار صفویان است، تحفه سامی نام دارد که سام 
میرزا (933 تا 984)، پسر دوم شاه اسماعیل صفوی در حدود سال 960 (هنگامی که 
در زندان برادر به سر میبرده) تالیف کرده است و سالیان پیش به همت دکتر 
رکن الدین همایون فرخ تصحیح و چاپ شده، که انتشارات اساطیر در سال 1384 
چاپ تازهای از آن عرضه کرده است. این کتاب ارجمند و گرانسنگ در بردارنده 
آگاهیهای مختصر و مفید درباره 712 شاعر مرد در یک دوره زمانی کمابیش صد
 ساله است. کتاب تقریبا برحسب مراتب اجتماعی شاعران و طبقات مردم مرتب شده
 است و متشکل از یک «دیباچه» و هفت «صحیفه» است، به این شرح:
1. در ذکر سلاطین؛
2. در ذکر سادات و علما؛
3. در ذکر وزرا و ارباب قلم؛
4. در ذکر حضرات واجب التعظیم که شاعر نبودهاند، اما شعری میگفتهاند.
5. در ذکر شاعرانی که به تخلص مشهورند[!]
6. در ذکر شاعران ترکزبان؛
7. در ذکر طرفه گویان مقبول الکلام.
به
 این ترتیب مشاهده میشود که در میان شاعران، گروههای مختلف اجتماعی، از 
شاه و شاهزاده و امیر و وزیر گرفته تا سید و عالم و کاسب و صنعتگر وجود 
داشتهاند، هرچند که در این فهرست از صاحبان حرف صریحا نام برده نشده است، 
اما چنانکه خواهیم دید، بیشتر شاعران مذکور در این تذکره پیشهور و صنعتگر
 بودهاند. آماری نسبی که از آنان گرفته شده است، این نظر را نشان میدهد. 
مصحح کتاب برای سهولت کار، اسامی اشخاص مذکور در تذکره را با شماره همراه 
کرده است. 
در این گزارش نخست به شمارش پیشهها و صنایع پرداخته میشود و پس از آن عنوانهای پیشهوران و صنعتگران نقل میشود. 
الف)مشاغل عمومی و مردمی. 
آهنگری،
 ابریشمفروشی، باغبانی، برزگری، بزازی، بقالی، بنایی، بیاعی (خرید و 
فروش/دلالی) ، بیلداری، پالاندوزی، پوستیندوزی، تاجدوزی، تاجری، تجارت ،
 تذهیب، تصویر، تعلیم (اطفال) ، تکمهبافی، تکمهبندی، تکهداری، تیرگیری، 
جولاهی، چماقگری، حکاکی، حلوافروشی، حمامیگری، خاتمبندی، خدمتکاری، 
خراطی، خردهفروشی، خوانندگی، خوشنویسی، خیاطهتابی، خیاطی، دستاربندی، 
دلالی، رمالی، زراعت، زرفشانی، زرکشی، زرگری، زهگیری، سراجی، سرتراشی، 
سقایی، سوزنگری، ، سیرابفروشی، شاعری، شبانی، صحافی، صرافی، صیادی، 
صیرفی، طب/طبابت، طراحی، عسلفروشی، عصاری، عطاری، علافی، علاقهبندی، 
عملداری، قپقاندازی، قصابی، قصهخوانی، کارگری، کاسبی، کاغذفروشی، 
کبابی، کتابت، کتابفروشی، کتابنویسی، کحالی، کرباسفروشی، کسب، کفشدوزی،
 کلانتری، کلهپزی، کلیچهپزی، کمانداری، کمانگری، کمربافی، کیمیاگری، 
گلکاری، لاجوردشویی/لاژوردشوری، مجلدی، مداحی، مشکفروشی، مطربی، 
معرکهگیری، مکتبداری، ملایی ، مویینهدوزی، نقاری(در استخوان)، نقاشی، 
والابافی(کسب)، وکالت، یخنیپزی. 
ب)مشاغل حکومتی. 
در این تذکره 
تعدادی از مناصب و مشاغل دیوانی نام برده شده است: احتساب ، استیفا، اشراف،
 امارت، امیر/امرا، امیر آخور/میر آخور، انشا، بیتکچی(مامور مالیات)، 
توشمالی، تولیت، حاکم/حکام، خلیفه(ی قورچیان)، داروغه، دستور(وزیر)، رسالت،
 رکابدار/رکابداری، ساروقچی، سپاهیگری، صاحب(توجیه دفتر دیوان اعلی)، 
صدارت ، صدر، قابضی(شهر، اردوبازار، ولایت)، قضا، قورچیان، کلانتر، 
کلانتری، محتسب، مهتر، مهردار، مهمات و معاملات دیوانی، مهماندار، میر 
طبلباز، میر قاضی، ندیمی، نیابت قضات، وزارت، وزیر. 
ج)- . . . زاده. 
یکی
 از مراتب اجتماعی، که البته ندرتا با سمت و منصب همراه بوده است، به 
کسانی تعلق داشته است که پدرانشان در اجتماع صاحب سمت و شأن و منصب 
بودهاند و عنوان آنان با افزوده شدن کلمه«-زاده»ساخته میشده است. در 
تحفه سامی به موارد قابل توجهی از این«مرتبه»برمیخوریم: آدمیزاده، 
بزرگزاده، خواجهزاده، شاهزاده، شیخزاده، قاضیزاده، کدخدازاده، 
مردمزاده، ملازاده، ملکزاده، وزیرزاده. 
د)پیشهوران و صنعتگران. در 
تحفه سامی، سمت یا پیشه یا صنعت بسیاری از کسانی که به نام شاعر معرفی 
شدهاند، ذکر شده است:ابریشمفروش، بیلدار، پروانچی، پینهدوز، تاجر/تجار، 
تکلتودوز، تواجی، جاروبی، جراح، چینیفروش، حافظ/حفاظ، ، حلاج، خادم، 
/خدام، خباز، خطاط، خطیب، خواببین، خواصگو، خوشنویس، خیاط، دلاک، دهقان، 
رمال، روستایی، روغنگر، زرکش، زرگر، زهگیر، شغل ، شکرریز، شمشیرگر، 
شیشهگر، صحاف، طباخ، طبیب/اطبا، عالم، عصار، قصاب، قصهخوان، قاضی القضاه،
 قفلگر، قوسی، کاتب، کاسب، کاسهگر، کتابهنویس، کدخدا، کرباسفروش، 
کلیددار(کتابخانه)، کلهپز، کلیچهپز، گلخنی، متولی، محرر، محصل(-برات)، 
مداح، مدرس، مذهب، مشرف، مشکفروش، مصور، معلم، معمار، مفردنویس، منشی، 
مویینهدوز، میخچهگر، میوهفروش، نقاش، نقیب/نقبا، واعظ، وکیل، یوزباشی. 
فن،
 صنعت، پیشه، هنر و بهطور کلی کسب و کار، طی قرون متمادی رکن اصلی و عمده
 زندگی اجتماع در ایران بوده است، یعنی که چرخه اجتماع بر محور کسب و کار 
میگشته است که در همه شئون جامعه مشهود بوده و به دلیل همین شیوع و 
عمومیت کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است و حال آنکه شناخت درست و دقیق
 جامعه و زندگی فردی و اجتماعی ایران از دیرباز تا نیم سده پیش، تنها از 
راه شناخت شیوه کسب و کار امکانپذیر است. 
خوشبختانه این نکته از چندی
 پیش مورد توجه قرار گرفته است و برخی از نهادهای عمومی، و نیز تنی چند از 
محققان منفردا، به پژوهش در این زمینه پرداختهاند و مواد درخور توجهی 
برای تحقیقات وسیعتر و عمیقتر فراهم آوردهاند. 
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه دهم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 منبع: سازمان «مدیریت کسب و کارهای کوچک» (SBA)
 مترجم: سیمین راد
معمولا مدیران نقطه نهایی تصمیمگیریهای هر شرکتی هستند؛ اما هیچ مدیری برای تصمیمگیری تنها نیست. 
برخی از مدیران از هيات رييسه شرکت کمک میخواهند، 
برخی دیگر با گروههای مدیریتی یا حتی کارمندان ارشدشان گفتوگو میکنند و 
عدهای نیز مشاوران خاص خودشان را دارند. بهطور کلی نیز عوامل بسیاری بر 
تصمیمهای همگان اثر میگذارد و به آنها جهت میدهد. 
به همین خاطر، 
اتخاذ مناسبترین تصمیم یکی از مهمترین وظایف هر مدیری است. مدیران شایسته
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه ششم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

رسما خوشتيپ باشيد!
محسن پروان
در شماره گذشته پيرامون آنچه نبايد در پوشش اتفاق بيفتد صحبت
 كرديم در اين شماره ميخواهيم پيرامون لباس در جلسات رسمي مانند جلسات 
اداري، سمينارها، كنفرانسها، ميهمانيهاي اداري و ديدارهاي رسمي بحث كنيم،
 هرچند هميشه خانمها مقدماند، اما به دليل آنكه محدوديتهاي پوشش آقايان 
بيشتر است ابتدا آقايان، در شماره قبل هم ذكر شد كه هر كت و شلواري رسمي 
محسوب نميشود كت و شلوار آقايان بايد مشخصات زير را داشته باشد تا رسمي به
 حساب بيايد:
-1 هيچ كت تكي به درد هيچ مجلس رسمي نميخورد بنابراين در جلسات رسمي با كت تك ظاهر نشويد.
2- رنگ كت و شلوار رسمي سرمهاي و پس از آن مشكي است براي جلسات رسمي هيچ رنگ ديگري استفاده نميشود.
3-
 در صورتي كه تمايل به استفاده از كت و شلوار طرحدار داريد خطهاي آن بايد
 بسيار نازك باشد و خيلي جلب توجه نكند كت شلوار مشكي با خط درشت سفيد يا 
چهارخانه يك فاجعه محسوب ميشود.
4- فقط در شرايطي براي مجالس رسمي از 
كت و شلوار غيرسرمهاي استفاده كنيد كه در تمام فروشگاههاي شهر هيچ كت و 
شلوار سرمهاي سايز شما وجود نداشته باشد البته قبل از خريد رنگ ديگر به 
خودتان يا برادرتان يا پدرتان يا دوستانتان يك سري بزنيد چون به مراتب بهتر
 از كت و شلوارهاي ديگر مثل كرم، قهوهاي، سفيد
و ... است.
5- زير کت
 پيراهن سفيد يا آبي آسماني بسيار كمرنگ ساده بپوشيد و در صورتي كه كت و 
شلوارتان خطدار است پيراهن را حتما ساده انتخاب كنيد و اگر كت و شلوار 
مشكي پوشيديد صرفا از رنگ سفيد براي پيراهن استفاده شود.
6- هرگز زير كت و شلوار خصوصا رسمي از پيراهن آستين كوتاه استفاده نكنيد.
7- پيراهن آستين بلند ترجيحا با دكمه سردست استفاده شود تا شكوه و نظم شما را به رخ ديگران بكشد.
8-
 اگر از كراوات استفاده ميكنيد با لباس رسمي از رنگهاي شاد مانند قرمز، 
بنفش و... استفاده شود هرچند كراوات كاملا مرتبط با سليقه شما است بعضا 
مقامات و سران كشورها رنگ كروات خود را از رنگ غالب پرچم كشور خود اقتباس 
ميكنند.
9- كمربند شما حتما بايد چرمي، مشكي و ساده باشد با سگكي كه جلب توجه نكند.
10- شلوار شما بايد فاقد هرگونه پيلي و چين باشد.
11- جوراب كلا يك رنگ دارد آن هم مشكي بقيه رنگها اصلا جوراب نيست وقت خودتان را تلف نكنيد.
12-
 كفش هم بايد مشكي و بنددار ساده باشد ترجيحا نوكتيز. از پوشيدن كفشهاي 
داراي لژ بزرگ پرهيز كنيد كفش مردانه رسمي داراي 3 سانتيمتر پاشنه است.
13- از كتهاي 3 دكمه هرگز در جلسات رسمي استفاده نكنيد در جلسات رسمي از كتهاي 2 دكمه و تك دكمه استفاده شود با اولويت دو دكمه.
14- چاك پشت كت ميتواند دو چاك يا تك چاك باشد، ولي كتهاي دو چاك خوشفرمتر و بهروزتر هستند.
15- در هنگام نشستن هر دو دكمه كت باز باشد.
16-
 در هنگام ايستادن يا راه رفتن صرفا دكمه بالايي كت (در كتهاي دو دكمه) يا
 دكمه كت تك بسته باشد و دكمه پايين كتهاي دو دكمه باز باشد.
17- 
جيبهاي كت صرفا جهت تزئين است كه جيبهاي كنار هيچ چيزي نگذاريد بعضا در 
هنگام خريد در اين جيبها دوخته شده است اصلا بازشان نكنيد.
18- در جيبهاي بغل كت چيزي نگذاريد كه در هنگام بستن دكمه كت برجستگي آن نمايان باشد.
اما در مورد خانمها:
1- خانمها هم در جلسات رسمي ميتوانند از كت و شلوار يا كت و دامن استفاده نمايند.
2- رنگ كت و شلوار خانمها مانند آقايان محدوديت ندارد، اما هميشه سرمهاي رنگي رسمي، زيبا و باوقار است.
3- پيراهن زير كت خانمها ميتواند آستين بلند نباشد.
4- با كت و شلوار حتما از روسري ابريشمي در طيف رنگ كت و شلوار استفاده كنيد.
5- دسته روسري حتما داخل كت قرار گيرد به نحوي كه تنها گره آن پيدا باشد و يقه كت نيز قابل مشاهده باشد.
6-
 از كفش پاشنه بلند با پاشنه 4 تا 7 سانت استفاده شود و هرگز از كفشهاي 
جلو باز استفاده نكنيد بهترين رنگ براي كفش خانمها نيز مشكي است.
اما مواردي كه رعايت آن توسط خانمها و آقايان خالي از لطف نيست:
1- هميشه در جلسات رسمي كارت ويزيت (كه قبلا در مورد آن صحبت شد) و رواننويس يا خودنويس همراه داشته باشيد.
2- با خودكار معمولي در جلسات رسمي چيزي را امضا يا يادداشت نكنيد.
3-
 كاربرد ساعت ديگر صرفا نشان دادن زمان نيست ساعت شما قدرت شما را نشان 
ميدهد و جايگاه اجتماعي شما را. پس همواره ساعت خوب و رواننويس يا 
خودنويس ماركدار به همراه داشته باشيد.  
  
  ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
12 تذكر جدي براي خوشپوش شدن
محسن پروان
تن آدمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
اين
 شعر شيخ اجل را از كودكي بارها و بارها شنيدهايم و به كار بردهايم حتي 
در بسياري از موارد آن را به طنز و شوخي بيان كردهايم؛ اما آنچه امروز به 
آن ميخواهيم بپردازيم اين است كه گرچه لباس آدمي مايه افزايش شأن و منزلت 
او نميشود، اما گاه ميتواند از اعتبار و وجاهت او كم كند. بنابر همين، 
ضمن تاكيد بر سخن شيخ اجل كه شرافت آدمي به پوشش او نيست نگاهي از دريچه 
آبرو و منزلت اجتماعي به نحوه خريد لباس مياندازيم.
فرض كنيد همين امروز تصميم ميگيريد به خريد لباس 
برويد قبل از شروع اين كار به چند سوال زير پاسخ بدهيد و پس از آن خريد را 
شروع كنيد؟
1- چه بخريم؟
2- از كجا بخريم؟
3- براي چه منظوري بخريم؟
هر
 چند اين 3 سوال و 3 هزار سوال ديگر هم نميتواند به سوال هميشه در تاريخ 
خانمها مبنيبر اينكه «حالا من چي بپوشم؟» پاسخ بدهد؛ اما شايد بتواند بخش
 كوچكي از اين مشكل را حل كند. 
و ديگر آنكه باور كنيد خريد لباس 
ماركدار هدر دادن پول نيست، خيلي هم خوب است. انگليسيها يك ضربالمثل 
دارند كه ميگويد« آنقدر پولدار نيستيم كه جنس ارزان بخريم.» چون جنس ارزان
 يك بار مصرف است و جنس اصل كاركرد بالا دارد. بر همين اصل موارد زير شايد 
به شما كمك نمايد سوالات بالا را جواب بدهيد.
چه براي خانمها و چه براي آقايان ما دو فرمت كلي لباس خواهيم داشت!
1- اسپرت
2- رسمي
كه
 البته خود اينها به چند دسته ديگر تقسيم ميشوند. در اين شماره بيشتر 
پيرامون آنچه در پوشش نبايد اتفاق بيفتد، بحث ميكنيم و در شماره آينده در 
مورد نحوه لباس پوشيدن در جلسات رسمي، سمينارها و ميهمانيهاي رسمي و اداري
 صحبت ميكنيم؛ اما مواردي كه در لباس پوشيدن بايد رعايت شود.
1 هر كت و
 شلواري لباس رسمي محسوب نميشود، با پوشيدن كت و شلوار خردلي، كرم، سفيد و
 رنگهاي مشابه شما رسمي نميشويد تازه از رسميت ميافتيد.
2 لباس اسپرت
 شامل تكپوش، شلوار جين (در تمامي رنگها) پيراهن آستين كوتاه، پيراهن 
چهارخانه مخصوص محيطهاي اداري و سازماني و جلسات رسمي نيست. شما با شلوار 
جين از رسميت ميافتيد، پس مراقب باشيد كه كجا شلوار جين ميپوشيد.
3 كفش اسپرت (يا به قول بعضيها كتاني) از اسمش پيداست اسپرت است در محيطهاي اداري و رسمي نبايد استفاده شود.
4
 كفش مردانه و كفش زنانه پاشنه بلند مخصوص محيطهاي رسمي است. در مراكز 
خريد، پارك و ... از آن استفاده نكنيد. خانمها در محيطهاي اداري يا از 
كفشهاي بدون پاشنه استفاده نمايند يا از پاشنه 3 تا 5 سانتيمتري و در 
مراسم رسمي مانند سمينارها يا مهمانيهاي رسمي 5 تا 7 سانت و براي مجالس 
مهماني مثل عروسيها از 7 تا 10 سانتيمتري، پاشنههاي بلندتر صرفا براي 
آزار دادن مصرفكننده ساخته شده است و كاربرد ديگري ندارد.
5 در 
محيطهاي غيررسمي و خارج از سازمان از پوشيدن كت و شلوار و لباسهاي رسمي 
خودداري كنيد. باور كنيد اگر با كت و شلوار به پارك برويد صحنه خندهداري 
توليد كردهايد و اگر مردم به شما خنديدهاند، حق دارند و اگر نخنديدهاند 
اشتباه كردهاند.
6 اگر روزي در پارك يا مكان تفريحي ديگری خانمي را با 
كفش پاشنهبلند ديدهايد، ميتوانيد او را با انگشت به همه نشان بدهيد و 
بلند بخنديد؛ چون حق با شماست. البته بنده مسووليت اين كار را به عهده 
نخواهم گرفت و عواقب اجتماعي آن پاي خودتان است.
7 پيراهن آستينكوتاه 
پيراهن غيررسمي است. لطفا از پوشيدن آن با كت و شلوار جدا خودداري نماييد. 
در مورد كت تك اسپرت با پيراهن آستينكوتاه ميشود تخفيف داد؛ اما كت و 
شلوار و پيراهن آستين كوتاه خوب نيست.
8 پيراهن چهارخانه آن هم چهارخانه
 درشت و كت و شلوار يك فاجعه واقعي است حتي اگر تمام كمد لباستان هم كثيف 
بود، با كت و شلوار پيراهن چهارخانه نپوشيد.
9 شلوار پارچهاي و كفش اسپرت؟ هيچ وقت چنين بلايي سر خودتان نياوريد.
سالها طول ميكشد آثار آن از ذهن ديگران محو شود. اين موضوع مردانه و زنانه ندارد.
10
 اگر شلوار جين نميپوشيد و ميخواهيد كفش اسپرت پايتان كنيد، خيلي هم خوب،
 از شلوار كتان استفاده كنيد. باز هم تاكيد ميكنم شلوار پارچهاي و كفش 
اسپرت نپوشيد.
11 خانمها روسري ابريشمي و كفش اسپرت را با هم استفاده نكنند. حكايتش همان پيراهن چهارخانه آقايان و كت و شلوار است.
12
 هر رنگي را خانمها با هر رنگي دلشان خواست ميتوانند ست كنند؛ ولي كيف و
 كفش قرمز همزمان نه به درد خيابان ميخورد نه پارك نه مهماني نه ادارات و 
...
حالا اين بار كه خواستيد خريد برويد، كمي دقت كنيد تا از تركيبهاي 
غيرمتعارف استفاده نكنيد تا شما را در دركه با كت و شلوار و كفش اسپرت و يا
 شال و پاشنه بلند در هنگام بالا رفتن از كوه كسي نبيند. 
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه ششم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 مترجم: مریم رضایی
 منبع: وارتون
در المپیک لندن، بخش بازاریابی 
شرکتها و آژانسهای تبلیغاتی محاسبات متعددی روی ورزشکارانی که امید 
موفقیت بودند انجام دادند تا از جادوی المپیک پول درآورند. تعداد زیادی از 
شرکتها، از جمله کوکا کولا، مک دونالد و داو کمیکال، مبالغ زیادی پرداخت 
کرده بودند تا اسپانسر رسمی خود مسابقات باشند. 
برخی از شرکتها هم توافقنامههایی با ورزشکاران به 
صورت فردی یا گروهی امضا کرده بودند. این نوع روش تبلیغاتی ارزانتر است و 
فرصتی برای شرکتها ایجاد میکنند تا برند خود را با عملکرد یک ورزشکار
برچسبها: 
بازاريابي ورزشادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1390 نشان ميدهد كه در حال 
حاضر حدود 42 درصد از خانوارهاي ايراني داراي خودرو سبك هستند. 
مركز 
آمار ايران اعلام كرده كه در سال 1385 معادل 06/33 درصد از خانوارهاي 
ايراني داراي خودرو سبك بودند كه اين رقم در سال 1390 بالغ بر 1/42 درصد 
شده است. 
	    
همچنين در سال 1385 معادل 7/24 درصد از خانوارهاي ايراني داراي موتورسيكلت 
بودند كه اين رقم در سال قبل به 8/22 درصد كاهش يافت. ضمن اينكه تعداد 
خانوارهاي ايراني داراي رايانه از 31/22 درصد در سال 1385 به 4/33 درصد در 
سال 1390 رسيد. 
به اين ترتيب در حال حاضر حدود هشت ميليون و 919 هزار و
 157 خانوار ايراني داراي خودرو سبك هستند. براساس نتايج سرشماري مركز آمار
 ايران در سال 1390 تعداد خانوارهاي كشور 21 ميليون و 185 هزار و 647 نفر 
محاسبه شده بود. 
تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 مترجم: سودا ستاری نیکخو
اگر مشتریان شما در جلسه، مودب و ساکت هستند، 
به این معنی نیست که به بحث نیز علاقهمند باشند. در ادامه نکاتی آورده شده
 است که میتوانید با استفاده از آنها  از خسته کردن مخاطبان خود در جلسات 
جلوگیری کنید. 
در جلسه فروش مخاطبان شما مودبانه گوش میدهند. آنها
 به نشانه تایید سر تکان میدهند، سوال میپرسند و لبخند میزنند. این 
حداقل چیزی است که با نگاه از بیرون و در ظاهر اتفاق میافتد.اما در باطن، 
آنها در خوابند، فکرشان در جای دیگر است، کارهایشان را لیست میکنند و 
دقیقه ها را میشمارند تا قرار ملاقات یا ارائه به پایان برسد.
در 
حقیقت، شما احتمالا در مورد چیزهایی که برای مشتریتان خسته کننده است، به 
طور کاملا یکنواخت حرف میزنید. عدهای از آنها مهربانی خواهند کرد و از 
شما میخواهند به صحبت هایتان ادامه دهید. اما بیشترشان تظاهر به گوش دادن 
میکنند. در ادامه مواردی که مشتریان اظهار میکنند تمایلی به شنیدنشان 
ندارند، آورده شده است:
برچسبها: 
استراتژيهاي مذاكرهادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
محمدقلی مجد، استاد سابق دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا
 ترجمه: بهرنگ رجبی
این دیدگاه که اصلاحات ارضی در ایران از اساس ناکارآمد بود، به شدت در متون موجود در اینباره شایع و فراگیر بوده و تکرار شده است.
  
    
		 
				
		  
     | 
  
	    
 ارزیابی مهمترین تجربه اصلاحات ارضی سده بیستم ایران، حاکی از این است که
 ۱۹ درصد دهقانها و ۳۱ درصد زمینهای زراعی این کشور در محدوده اعمال 
اصلاحات قرار گرفتند. از همین رو است که تجربه اصلاحات ارضی در ایران را در
 زمره برنامههای ضد فئودالی [ضد زمیندارها] دستهبندی میکنند: اصلاحاتی 
که طرح و برنامهاش به قصد از ریشه نابود کردن فئودالیسم، تثبیت 
سرمایهداری در مناطقی که شامل حال اصلاحات نشدند و افزایش ثبات سیاسی کشور
 بود.
در تقابل با چنین دیدگاههایی، این مقاله نشان میدهد اصلاحات 
ارضی اساسا مفهوم زمینداری (مالکیت زمین) را در ایران تغییر داد، نظامی 
مبتنی بر اجاره را تبدیل کرد به نظام زمینهای زراعی در تصرف مالک و در 
اعطای زمین به تمام کشاورزان مستاجر زمین در ایران، موفق بود. تحقیقات 
بسیاری به این نکته اشاره کردهاند که سرمایهداری در مناطق روستایی ایران،
 ریشههای عمیقی دوانده که تا سده پیشین امتداد دارند. در نتیجه، نمیتوان 
اصلاحات ارضی را تثبیتکننده سرمایهداری در این مناطق خواند. علاوهبر 
این، سخت بتوان اصلاحات ارضی و سیاستهای دولتی متعاقب آن را تقویتکننده 
نهادهای سرمایهداری در ایران دانست. اصلاحات ارضی، ثبات سیاسی را در ایران
 بالا نبرد. فقط شش سال بعد از اتمام برنامه عظیم اصلاحات ارضی، نظامی 
سلطنتی که ۲۵ قرن دوام آورده بود، سرنگون شد.
 مالکیت زمین و اجارهداری پیش از اصلاحات ارضی
برای
 تعداد روستاها در ایران رقمهای مختلفی ذکر کردهاند، از ۴۹ هزار تا ۷۲ 
هزار. در زمان اصلاحات ارضی، ایران ۶۰۵۲۰ روستا داشت و ۲۲۹۳۳ هزار قطعه 
مزرعه. از این تعداد روستا، ۶۲۳۶ روستا کشاورزی نداشتند، متروک بودند، یا 
مسکن فصلی قبایل کوچنشین میشدند و ۲۰۸۳ روستا هم فقط باغ و تاکستان 
داشتند. باقی ۵۲۲۰۱ روستا را که ۱۲۳۲تایشان مکانیزه هم شده بودند میتوان 
در زمره روستاهای زراعی دستهبندی کرد. این یافتهها را آمارگیری کشاورزی 
سال ۱۳۵۲ هم تایید میکردند، آمارگیریای که نشان میداد ۷۲ درصد مزارع در 
زمینهای روستاییاند و اینکه اکثریت غالبشان هم نامسکونیاند.  با توجه 
به مالکیت روستاهای صاحب کشاورزی، اطلاعات مربوط به اصلاحات ارضی نشان 
میداد ۶۸۸۵ روستای وقفی در تکفل نهادهای مذهبی است، ۱۵۳۵ روستا و بخشهایی
 از ۲۴۵تای دیگر مال دولت است و نهاد سلطنت هم مالک ۲۱۶۷ روستا و 
زمینهایشان بود. خلاصهاش اینکه این نهادها مالکیت حدود ۲۰ درصد روستاها
 را داشتند. بهعلاوه، ایران ۲۲۵۰ مالک خصوصی هم داشت که هر کدام بیشتر از 
یک روستا داشتند. این افراد مالک ۱۱۷۴۰ روستا بودند. (۲۲ درصد) حدود ۲۰ 
درصد روستاها مال کشاورزان روستایی بود و باقی ۳۸ درصد متعلق به ۳۲۰ هزار 
مالک جزء.
نخستین آمارگیری کشاورزی در سال ۱۳۳۹، رقم ۳/۲۱۸ میلیون 
خانوار روستایی را ثبت کرد که از میانشان ۲/۴۴۲ میلیون به لحاظ کشاورزی در 
زمره «بهرهبردار» آن بودند و ۷۷۶۷۰۰ خانوار، نابهرهبردار. این آمارگیری 
همچنین نشان میداد ۱/۸۸۷ میلیون خانوار زمین در اختیار دارند (اجاره یا 
مالکیت) و ۱/۲۸۴ میلیون خانوار بیزمین هستند که نه از خودشان زمین دارند 
نه اجاره کردهاند. از میان ۱/۸۸۷ میلیون خانوار زمیندار، ۱/۱۲۹میلیون (۶۰
 درصد) زمین اجاره داشتند یا در سود محصولش سهیم بودند؛ ۱۲۴۲۰۹تا (۷ درصد) 
هم زمین اجاره داشتند هم مالک بودند و ۶۲۴۲۸۳تا (۳۳ درصد) مالک بودند. 
نتایج این آمارگیری نشان میداد ۱/۲۵ میلیون واحد آماری مستاجر و ۷۴۸ هزار 
واحد آماری مالک زمیناند (از جمله شامل ۱۲۴ هزار کشاورز هم مالک و هم 
مستاجر که در هر دوی رقمها لحاظ شده بودند.)
اما آمارگیری کشاورزی سال 
۱۳۳۹ در مورد جمعیت روستایی کشور اغراق میکرد، به خصوص در مورد خانوارهای 
بیزمین، تعداد خانوارهایی که زمین در اختیار داشتند و میزان زمینهای 
کشاورزی کشور را کمتر از حد واقع تخمین زده بود؛ بنابراین باعث سردرگمیها و
 اشتباهات فراوانی شد. این آمارگیری منطقه روستایی را همه آن نقاطی تعریف 
میکرد که مطابق آمارگیری سال ۱۳۳۵، کمتر از ۱۰ هزار نفر جمعیت داشتند، 
یعنی ۷۵ درصد کل جمعیت کشور و جز بیست تا، تمام شهرستانها روستا محسوب 
شده بودند. ارزیابی مجدد جمعیت روستایی در سال ۱۳۳۹ میگفت ۲/۷۲ میلیون 
خانوار در این مناطق هست (این رقم قبایل کوچنشین را شامل نمیشد) و توضیح 
میداد در آمارگیری پیشین، ۴۹۸ هزار خانوار شهری به اشتباه روستایی محسوب 
شده بودند.
آمارگیری سال ۱۳۳۹ همچنین اغلب کشاورزان جزئی را که بابت کار
 روی زمین، دستمزد میگرفتند، بیزمین به حساب میآورد. خمسی اشاره کرده 
بسیاری از کسانی که زمین در اجاره داشتند، در رده بیزمینها گنجانده 
شدهاند. سرشماری سال ۱۳۴۵ حاکی از آن بود که رقم این اشتباه حدود ۶۰۰ هزار
 است. این سرشماری ۲/۳۴۶ میلیون و ۱۱۸ هزار کشتکار میوه برمیشمرد که 
سرجمع؛ یعنی ۲/۴۶۴ میلیون. آمارگیری کشاورزی سال ۱۳۵۳ رقم در اختیار 
دارندگان زمین را ۲/۴۷۹ میلیون ذکر میکرد. با در نظر گرفتن ۲/۴۴۲ میلیون 
خانوار کشاورز در سال ۱۳۳۹، ۲/۴۶۴ میلیون کشاورز در سال ۱۳۴۵ و ۲/۴۷۹ 
میلیون در اختیار دارنده زمین در سال ۱۳۵۳، میشود با اطمینان فرض کرد در 
سال ۱۳۳۹ حدود ۲/۴ میلیون کشاورز زمین در اختیار داشتهاند. این رقمی بود 
که بانک مرکزی ایران هم اعلام کرد. این رقم دستنخورده ماند، چون قانون 
اصلاحات ارضی اجازه نمیداد دریافتکنندگان زمین تا پانزده سال زمینشان را 
بفروشند.
اصلاحات ارضی در پی انتقال مالکیت زمینها به کشاورزانی بود که
 آنها را اجاره میکردند. تفریق ۶۲۴ هزار زمیندار از ۲/۴۴۲ میلیون خانوار 
کشاورز، رقم ۱/۸۱۸ میلیون مستاجر را نشان میدهد، از جمله ۱۲۴ هزار نفری که
 وضعیت نیمه مستاجر داشتند و واجد شرایط دریافت زمین بودند، این یعنی ۷۴ 
درصد کل کشاورزان و ۶۷ درصد خانوارهای روستایی بالقوه ذینفع بودند. 
علاوهبر این، سال ۱۳۳۹ رقم خانوارهای روستایی بیزمین نهایتا ۴۰۰ هزار 
بود. این برآورد همخوان است با یافتههای سرشماری سال ۱۳۴۵ که رقم کشاورزان
 مزدبگیر بیزمین را ۳۳۹ هزار خانوار اعلام میکرد. این آمارگیری با 
پایینتر از واقع نشان دادن در اختیار دارندگان زمین، میزان زمینهای 
کشاورزی کشور را هم کمتر از واقع نشان داده بود. بهعلاوه، بخشی از توسعه 
ظاهری ۴۴ درصدی زمینهای زراعی هم شامل زمینهای بایری میشد که در 
آمارگیری به حساب نیامده بودند. 
  سه مرحله اصلاحات ارضی
اصلاحات 
ارضی در ایران (1341-۱۳50) با حکم شاه آغاز و در سه مرحله اجرا شد. هدف این
 اصلاحات، انتقال مالکیت زمین به کشاورزان بود. چنانکه پیشتر نشان داده شد،
 کمی بیشتر از ۱/۸ میلیون کشاورز واجد شرایط دریافت زمین بودند. با این 
حال نتایجی که پس از اتمام هر مرحله رسما اعلام شد، نشان میداد ۲/۲۱۴ 
میلیون نفر طی سه مرحله زمین دریافت کردند. تفکیک دریافتها به این ترتیب 
بود: مرحله اول: ۸۰۰ هزار؛ مرحله دوم: ۲۱۴ هزار و مرحله سوم: ۱/۲ میلیون 
روستایی. وقتی تعداد افراد ذینفع به ۷۹۴ هزار زمیندار موجود اضافه شود که
 وضعیت حقوقیشان در مرحله دوم مشخص شده نتیجه میشود ۳ میلیون واحد که 
یعنی بسیار فراتر از رقم ۲/۴۷۹ میلیون در سال ۱۳۵۳. دلیل این ناهمخوانی، 
محاسبه و وارد فهرست کردن چندباره عواملی واحد در مراحل مختلف است، از جمله
 مثلا در شمار آوردن دهقانان در بیش از یک مرحله از اصلاحات ارضی. تحقیق 
جزءنگارانه سلمانزاده و جونز در مورد اصلاحات ارضی در ۱۶۹ روستا، به این 
نتیجه رسیده که یکسوم دریافتکنندگان زمین در مرحله سوم، در مرحله اول هم 
زمین گرفته بودند.این تحقیق با فرضی مشابه در مورد ۱/۲ میلیون ذینفع مرحله
 سوم، نتیجه میگیرد در مرحله سوم ۸۰۰هزار نفر برای اولین بار زمین دریافت 
کردند. وقتی این رقم به تعداد دریافتکنندگان مراحل قبل اضافه شود، نتیجه 
میشود ۱/۸۱۴ میلیون که کاملا با نتایج آمارگیری همخوان است و نشان میدهد 
همه واجدان شرایط، زمین دریافت کردند.
مطالعاتی منطقهای و متمرکز بر 
روستاها هم دایره گسترده شمول اصلاحات ارضی را تايید میکنند. سلمانزاده و
 جونز (۱۹۷۹) به این نتیجه رسیدند که دستکم ۹۷ درصد از ۶۹۲۷ دهقان واجد 
شرایط ۱۶۹ روستای شامل تحقیق، زمین دریافت کردهاند. تحقیقی دیگر (سوزوکی) 
هم نشان داده اصلاحات ارضی در استان گیلان فراگیر بوده است.
 دادن غرامت در طرح اصلاحات ارضی
بحث
 در مورد دادن غرامت به مالکان زمینهایی که مشمول طرح اصلاحات ارضی شدند، 
نکات دیگری را نیز در مورد این طرح در ایران روشن میکند. در مرحله اول، 
حداکثر مالکیت قانونی، محدود شد به یک روستا به ازای هر یک نفر؛ و مازاد 
این مقدار، فروخته میشد به دولت و بعد هم مالکیت این روستاهای تحت شمول ــ
 بر مبنای اندازه زمینی که هر مستاجر پیش از اصلاحات ارضی رویش کار میکرد 
ــ منتقل میشد به کشاورزان مستاجر. مبلغ خرید را مالیات سالانه پرداختی 
مالکان تعیین میکرد، اما چون مالکان زمین اغلب از زیر پرداخت مالیات 
درمیرفتند و در نرخش هم به ندرت تغییری میدادند، مالکان حسابی ضرر کردند.
 
قیمت ۹۴۹۰ روستایی که دولت طی مرحله اول خرید، بالغ بر ۱۳۶/۴ میلیون 
دلار شد (یک دلار = ۷۶/۵ ریال). بنابراین میانگین قیمت هر روستا ۱۴۳۷۰ دلار
 بود و هر مالک ۶۰۶۲۰ دلار میگرفت، در اقساط پانزده ساله با نرخ بهره ۶ 
درصد. مجموع ارقام نخستین قسط پرداختی ۴۱ میلیون دلار شد؛ یعنی هر روستا 
۴۳۲۰ دلار و هر مالک ۱۸۲۰۰ دلار. جمع رقم اقساطی پانزده ساله که برای 
کشاورزان بستند، شد ۱۵۰ میلیون دلار (۱۳۶/۴ میلیون دلاری که باید به مالکان
 پرداخت میشد بهعلاوه ۱۰ درصد هزینه امور اجرایی) که یعنی ۲۱۰ دلار برای 
هر یک ذینفع، رقمی که باید طی پانزده سال پرداخت میشد. کل رقم اقساط هر 
یک از خانواده کشاورزانی که زمینهای دولتی را دریافت کردند، شد ۱۹۴ دلار. 
علاوهبر این، اگر پرداختهای کشاورزان عقب میافتاد، بانک مرکزی رقم 
مابهالتفاوت را میپرداخت. 
در مرحله دوم (۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶)، به هر مالک 
در مورد زمینهایی که در مرحله اول گرفته نشده بود، پنج گزینه برای انتخاب 
میدادند: (۱) زمین و آبش را طی توافقی دوجانبه یا تحت شرایطی برابر با 
شرایط مرحله اول به مستاجرانش بفروشد؛ (۲) بر مبنای میزان سهم هر طرف از 
محصول، زمین و آب را با مستاجرها قسمت کند، به این شرط که مستاجران راضی 
باشند؛ (۳) حق زراعت کشاورزان را بخرد، به این شرط که کشاورزان راضی باشند و
 میزان زمینهای مالک هم از حد مشخصی فراتر نرود (۲۰ تا ۱۵۰ هکتار، بسته 
به منطقه)؛ (۴) زمین را به مدت سی سال اجاره بدهد به کشاورزان، بر مبنای 
رقم اجاره سه سال گذشتهاش و حق تغییر رقم هر پنج سال یکبار؛ (۵) همراه با
 مستاجرانش یک شرکت سهامی عام تاسیس کند. گزینه ۵ عملا تداوم دادن به 
همان رویه تقسیم سهم از محصول بود اما حقوق قانونی مستاجرها و همچنین 
نظارت بر تقسیم سود را تثبیت میکرد. این قانون تصریح میکرد زمینهای وقفی
 تحت تکفل نهادهای مذهبی ــ بسته به نوع وقف ــ به مستاجرانشان اجاره ۳۰ یا
 ۹۹ ساله داده میشوند.
نتایج اعلام شده رسمی نشان میدهند ۳۱۱۵۳۱ 
مالک، ۱۵۲۲۱۷۸ مستاجر زمینهای خصوصی و ۱۷۳۱۰۴ مستاجر زمینهای وقفی مشمول 
مرحله دوم اجرای طرح شدند. با این حال ۳۵ درصد مستاجران مشمول این مرحله، 
در زمره مشمولان مرحله اول هم بودند و بسیاری از مستاجران زمینهای وقفی 
روی زمینهای خصوصی هم کار میکردند؛ بنابراین مشمول گزینه ۴ مرحله دوم 
میشدند.فقط ۳۲۰۲ مالک (۱ درصد) زمینهایشان را مطابق شرایطی مورد قبول 
طرفین به ۵۷۲۶۱ مستاجر (۳/۸ درصد) فروختند. گزینههای ۲ و ۳ بالقوه 
بهصرفهترین گزینهها برای مالکان بودند. تقسیم بر مبنای سهم محصول، این 
امکان را به آنها میداد که حدود ۵ درصد داراییشان را برای خودشان نگه 
دارند، اما این بندها به شرط رضایت کشاورزان قابل حصول بودند و با توجه به
 جو سیاسی حاصل از سالها تبلیغات دولتی علیه مالکان و زمینداران و 
انتظارات بالایی که ایجاد شده بود، میشود درک کرد که چرا کشاورزان میلی به
 فروختن زمین یا تقسیم زمین با مالکان نداشتهاند. فقط ۱۳۳۷۴ کشاورز (۹/۰ 
درصد) قبول کردند حقشان از زمین را به ۸۹۸۹ مالک (۲/۹ درصد) بفروشند؛ ۲۵۳۵۹
 مالک (۸/۱ درصد) زمینهایشان را با ۱۵۷۵۹۸ کشاورز (۱۰/۱ درصد) تقسیم 
کردند؛ ۲۳۲۳۶۶ مالک (۷۴/۶ درصد) زمینهایشان را به ۱۲۴۳۹۶۱ مستاجر (۸۰/۱ 
درصد) اجاره دادند؛ و ۴۱۶۱۵ مالک (۱۳/۳ درصد) همراه با ۸۱۲۹۲ مستاجر (۵/۲ 
درصد) شرکت سهامی عام تشکیل دادند. بهعلاوه، به ۱۷۳۱۰۴ مستاجر زمینهای 
تحت تکفل نهادهای مذهبی، اجارههایی با مدت میانگین ۸۴/۷ ساله تعلق گرفت. 
نهایتا وضعیت حقوقی ۷۹۳۸۷۱ مالک، از جمله ۱۲۴۲۰۹ نیمه مالک نیمه مستاجر و 
۳۴۳۴۸ مالکی که زمینهایشان را تقسیم کردند یا حق زراعت خریدند، مشخص شد. 
اگرچه ۷۴/۶ درصد مالکان گزینه ۴ را انتخاب کردند و زمینهایشان را اجاره 
دادند، شرایط برای مستاجران بسیار مطلوب بود، چون مبلغ اجارهها به مدت چند
 سال ثابت میماند و همین در وضعیت تورم یک امتیاز بود.
منبع: تاريخ ايراني
تهیه شده در: وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
روشنفکر اهل قدرت
گروه تاریخاقتصاد- محمدعلی فروغی سیاستمدار، متفکر و اديبي پرآوازه بود. 
فروغی در قامت یک روشنفکر با آثار مکتوبش در زمینه معرفی اندیشه غرب به 
مخاطب فارسیزبان شناخته میشود، در قامت یک سیاستمدار عملکردش در روی کار 
آوردن و سپس حفظ حکومت پهلوی پررنگ شده است و در قامت یک ادیب با آثار 
فراوانش در زمینه ادبیات فارسی شناخته میشود. 
  
    
		 
				
		  
     | 
  
	    
عبدالحسین آذرنگ، نویسنده، پژوهشگر و مترجم کتاب «زندگی و زمانه محمدعلی 
فروغی» در این گفتوگو به این پرسش پاسخ میدهد که عملکرد فروغی در دنیای 
سیاست تا چه اندازه با دستگاه فکری او منطبق بود.
***
ساختار سیاسی که فروغی میخواست چه ویژگیهایی داشت؟ آیا او چنان که بسیار دربارهاش گفتهاند یک لیبرال تمامعیار بود؟
این
 پرسش از چند قسمت تشکیل شده است. آن را به اجزایش میشکنم تا شاید بهتر 
بتوان به منظور اصلی شما نزدیک شد. در زمان فروغی، و حتی تا سالهای بعد، 
رشتههای حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی را در یک مدرسه عالی، بعدها نیز در 
یک دانشکده تدریس میکردند. حتی علوم مالی (مالیه) هم در آنجا تدریس میشد.
 فروغی این مباحث را درس میداد، ضمن اینکه فلسفه قدیم و جدید را میشناخت،
 به زبانهای فرانسوی، انگلیسی و عربی آشنایی داشت، منابع خارجی را مطالعه 
میکرد و از روشنفکرترین جوانان روزگار خود به شمار میرفت. خوب هم تربیت 
شده بود و پدرش محمدحسین خان فروغی (ذکاءالملک اول)، از برجستهترین 
مترجمان دارالترجمه ناصری و نویسنده و ویراستار زبانی و ادبی به معنای 
امروزی کلمه، در تربیت او به راستی سنگ تمام گذاشته بود. فروغی با این 
زیرساختهای قوی تربیتی به الگوهای غربی زمان خود، به رژیمهای سیاسی 
کشورهایی که آن زمان «راقیه» (مترقی/ پیشرفته)
میگفتند، مانند فرانسه، 
انگلیس، آلمان، هلند، بلژیک و سوئد گرایش یافته بود. البته با آمریکا 
آشنایی زیادی نداشت، چون ارتباط و آمد و شد نبود و آمریکا هنوز به صحنه 
جهانی نیامده بود. فروغی و روشنفکران هماندیش او گمان میکردند اگر انقلاب
 مشروطه به ثمر برسد، دست استبداد و خودکامگی کوتاه میشود، مردم صاحب رای 
میشوند، میتوانند پارلمان (مجلس شورا) تشکیل دهند، بر مقدرات خود حاکم 
شوند و با تصویب قانونهایی به سود منافع و مصالح کشور، در همان مسیری 
گام بردارند که «ملل راقیه» (کشورهای پیشرفته) گام برداشته بودند. در این 
تحلیل و نگرش آنها سادهاندیشی و سادهباوری نهفته بود، زیرا نه 
سازوکارهای انقلاب را خوب میشناختند، نه از ویژگیهای جامعه خود آگاهی 
مبتنی بر تحقیق داشتند، و نه به سرشت کشورهای استعمارگر زمانشان به قدر 
لازم واقف بودند.
جنبش مشروطه که به راه افتاد، پس از پیروزی در ۱۳۲۴ق 
به برقراری عدالتخانه و صدور فرمان ایجاد حکومت مشروطه از سوی مظفرالدین 
شاه انجامید. دیری نپایید که سازوکارهای ضد جنبش به کار افتاد و نزدیک بود 
وضعیت را به جایی بدتر از پیش بکشاند. بخشهای شهری، شماری از سران طوایف و
 عشایر، عدهای از سران فکری در دولت و بیرون از دولت و هم مشروطهخواهان 
جامعه، در برابر خودکامگان و استبدادطلبان واکنش نشان دادند. در دوره 
جانشین مظفرالدینشاه، در عصر حکومت محمدعلی میرزا، شاهی بیخرد و سبک مغز،
 انقلاب مشروطه در ۱۳۲۷ق، حدودا سه سال پس از جنبش آرام، موقر و مدنی 
عدالتخواهی، به راه افتاد و به تناسب روشهای تندروانهای که در راه 
پیروزی این انقلاب به کار گرفته شده بود، گرایشهای تندروانهای هم بر عرصه
 سیاسی و فکری کشور حاکم گردید. در واقع از آغاز واکنشها در برابر روشهای
 خودکامانه و مستبدانه است که باید دقت کنیم و ببینیم آزادیخواهان 
آرمانگرا و طرفدار روشهای قانونی و طبعا معتدل و میانهرو، چگونه و به چه
 علت تغییر گرایش دادند و در جناحهای مختلف قرار گرفتند. برای مثال، سید 
حسن تقیزاده که در آغاز جنبش مشروطه با ذهن منظم و قدرت سازماندهیاش، 
طرفدار ایجاد نهادهای قانونی و حاکمیت قانون بود، چرا به تندروان نزدیک شد.
 میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل روزنامهنگار و همکار طنزنویسش میرزا 
علیاکبرخان دهخدا، در آغاز مشی تندروانه نداشتند. محمدعلی فروغی در ۱۳۲۷ق 
برای نخستین بار در مقام نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت و در آن مجلس،
 نخست منشی و پس از مدت نه چندان زیادی ريیس مجلس شد. او در مقام ريیس قوه 
قانونگذار، به شدت طرفدار شیوههای قانونی و از هرگونه تندروی به دور بود. 
مشی سیاسی بسیاری دیگر از رهبران و سران مشروطه از رویدادهای منجر به 
انقلاب ۱۳۲۷ق و واژگونی استبداد صغیر بود که تغییر کرد و علت آن هم جز 
قانونشکنی و عهدشکنی خودکامگان و استبدادخواهان نبود. شیوه عمل آنها بود 
که جناح مخالف را به تندروی واداشت. البته اینکه جناح مخالف در انتخاب 
روشهای مقابله درست عمل کرد یا نه، موضوع دیگری است که باید در جای خود به
 آن پرداخت.
در هر حال فروغی در جنبش عدالتخواهی از عرصه آرمانی سیاست 
بیرون آمد و وارد عرصه سیاست عملی شد. زمانی که جزو گردانندگان مجلس شورا 
قرار گرفت و مسوولیت پذیرفت، باید برای مشکلات روز جامعه انقلابزده و 
دستخوش کشاکشها و زد و خوردها و تصادم منافع، راه حل عملی پیدا میکرد. 
او به لحاظ خصلتهای روحی و شخصیتیاش همیشه طرفدار اعتدال و روشهای 
قانونی بود. در هیچ دورهای از زندگی سیاسی فروغی، تندروی دیده نمیشود. او
 منش و مشی اعتدالیاش را تا پایان عمرش ادامه داد. کسانی که از 
سیاستمداران توقعاتی خلاف مشی آنها دارند، همواره ویژگیهای روحی و شخصیتی 
آنها را نادیده میگیرند. اگر کسی از فروغی قاطعیت عمل و حدت رفتار توقع 
دارد، زمینه، ساختار ذهنی، علاقهها و انتظارات فروغی را نمیشناسد.
فروغی
 از هواداران تاسیس حکومت پهلوی بود. چرا در سالهای متلاطم پس از جنگ 
جهانی اول روشنفکرانی چون فروغی به رضاشاه روی آوردند؟ آیا رضاشاه 
آرمانهای انقلاب مشروطه را برای این روشنفکران محقق ساخت؟
این پرسش را 
هم ناگزیریم به اجزایش بشکنیم. بله، فروغی از هواداران انقراض حکومت 
قاجارها و به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه (بعدا رضاشاه) بود. فروغی البته
 بعدا پشیمانی خود را از این بابت به محارمش ابراز کرد، زمانی که رضاشاه 
قدرت گرفت، خودکامه و سرکوبگر شد و حکومت پلیسی خفقانآوری بر کشور حاکم 
کرد. تا پیش از آن، اگر اوضاع کشور را درست نشناسیم، در داوریهایمان حتما 
خطا میکنیم. از پیروزی جنبش عدالتخواهی در ایران تا روی کار آمدن رضاخان 
حدود ۱۵ سال فاصله زمانی بود. یک سال پس از پیروزی آن جنبش، قرارداد ۱۹۰۷ 
میان روس و انگلیس بسته شد که به موجب آن، دو کشور استعمارگر ایران را به 
دو منطقه نفوذ میان خود و به سه بخش تقسیم کردند. این قرارداد پیامدهای 
هولناکی برای ایران داشت، اما جامعه انقلابزده ایران با حکومتی فاسد و 
ناکارآمد کاری از دستش ساخته نبود. در عین حال، ضعف دولت مرکزی سبب شد که 
ناامنی و نافرمانی و قانونشکنی در ولایات شدت بگیرد. چند سال بعد جنگ 
جهانی اول در ۱۹۱۴ در اروپا شروع شد و امواج ناشی از جنگ، همراه با 
بحرانهای اقتصادی، گرانی اجناس، کمبود مواد خوراکی و مواد دیگر تا سرحد 
قحطی و نابود شدن شماری از مردم از فقر و مسکنت، به بسیاری از نقاط جهان، 
از جمله ایران رسید، آن هم در اوضاع و احوالی که بر اثر جنبش و سپس انقلاب 
مشروطه و جنگهای داخلی، ایران به یکی از بدترین و مصیبتبارترین دورههای
 فلاکت خود در تاریخ وارد شده بود. یک سال از آغاز جنگ جهانی اول نگذشته 
بود که قرارداد ۱۹۱۵ میان روس و انگلیس بسته شد و بر اساس این قرارداد، آن 
بخشی هم که در قرارداد ۱۹۰۷ منطقه حایل اعلام شده بود، میان روس و انگلیس 
تقسیم شد و دو نیروی نظامی تشکیل گردید که اختیار یکی به دست روسها بود و 
بخش شمالی کشور را اداره میکرد، و اداره نیروی دیگری به دست انگلیسیها 
بود که بخش جنوبی کشور را اداره میکرد. زمینهای هم نماند که این دو نیرو 
در آن مداخله نکنند.
به راستی آن سالها دوره هولناکی بود. اگر بتوانیم 
خودمان را در آن شرایط بگذاریم، شاید تا اندازهای قادر باشیم موقعیت کشوری
 را حس کنیم که گرفتار خونریزی شده و قوایش را از دست داده بود. به سان 
موجودی که ذهنش کار میکند و رنج میبرد، اما توانایی هیچ حرکتی ندارد. 
در همان دوره مسکنت، ناامنی و ناآرامی در ولایات، برخی حرکتهای گریز از 
مرکز هم آغاز شد. حالا قوز بالای قوز، خطر چندپارگی، مصیبتی دیگر افزون بر 
مصیبتهای پیش. از قضای روزگار و در آن واویلایی که گویی روزنی به روشنایی 
نبود، در ۱۹۱۷، حدودا ۱۱ سال پس از جنبش مشروطه در ایران، در روسیه انقلاب 
شد و رژیم تزاری که همواره خطری مستقیم برای ایران به شمار میرفت، سقوط 
کرد و حکومت جدید در آن کشور، تهدیدهای آنی و مستقیم متوجه ایران را از 
میان برداشت. پس از سالهای شوم بدبختی، انگار که دندانهای یکی از دو گرگ 
از روی گردنش برداشته شد.
اما دیری نپایید که رژیم جدید حاکم بر روسیه 
درصدد برآمد که آرمانهای انقلابش را محقق سازد، آرمانهایی که به ناگزیر 
بخشی از آن متوجه کشورهای همسایه، از جمله ایران میشد. خطری بزرگ از میان 
رفته بود، اما آرمانی به صحنه میآمد بسی چالش جویانهتر، مملو از سودا و 
مدعا و برخوردار از طرفدارانی مصمم و آماده پذیرش بسیاری از مخاطرات.
خوب،
 اینها را عرض کردم تا ببینیم اگر ما در آن روزگار، روشنفکری بودیم که 
میخواستیم درباره وضع جامعهمان داوری کنیم و تصمیم بگیریم، چه میکردیم. 
از یک دوره تاریخی به دورهای دیگر نگریستن، اما تنگناهای آن دوره را 
ندیدن، به خطاهایی میانجامد که در داوریها فراوان میبینیم. شاید به این 
بماند که کسی بر ساحل امن بیخطر نشسته باشد و از کسی که در گرداب و در 
حالت استیصال دست و پا میزند، توقع داشته باشد مطابق میل او و با استیل او
 شنا کند. در شبی ظلمانی، زیر گلولهباران، در بیغولهای نزدیک مجلس شورا، 
باید با میرزا علیاکبرخان دهخدا سر کرد، خبر قتلهای هولناک را شنید، هر 
آن منتظر بود نیروهای وحشی و بیشفقت و لامروت محمدعلی شاه بریزند و ساکنان
 اتاق را قتلعام کنند، صفیر گلوله و فریادها را شنید، به چشم خود دید که 
موهای سیاه دهخدا ظرف یک شب تا صبح سفید میشود، تا شاید بتوان دورهای 
دیگر، روزگاری دیگر و تنگناهای دیگری را درک کرد. بسیاری از روشنفکران آن 
روزگار در حقیقت با بنبستهایی روبهرو شده بودند که راهی برای برون رفت 
از آنها سراغ نداشتند. گروهی که روشنفکرترین و کتاب خواندهترین و 
تحصیلکردهترین جوانان روزگار خود بوده و در پی راه حلی برای کشور بودند؛ 
اما قدرتی در اختیار نداشتند که بتوانند تغییری ایجاد کنند، محمدعلی فروغی 
هم یکی از آنها بود. شماری از اینها در دولت یا بیرون از دولت فعال بودند، 
شغل و سمتی داشتند، از نفوذی در میان مردم برخوردار بودند یا دست به قلم 
بودند و بر افکار عمومی تاثیر میگذاشتند. قدرت در دست اینها نبود، قدرت در
 جای دیگری بود. 
وقتی رضاخان میرپنج گامی به سوی روشنفکران ترقیخواه 
کشور برداشت و این وعده را به آنها داد که «فکر و پیشنهاد از شما، عمل از 
من.» در آن موقعیت، گزینهها بیشمار که نبود. این روشنفکران چه راههایی 
پیش روی خود میدیدند؟
اگر فرض را بر این بگذاریم که درباره رضاخان و 
دیدگاههایش اشتباه کردهاند، اشتباه به احتمال زیاد در آن موقعیت حساس رخ 
داده است. آنها به جنبههایی از تواناییهای رضاخان توجه کردند که به 
نظرشان در آن موقعیت به سود کشور بود؛ اما جز شماری بسیار اندک، بقیه با 
این خطر آشنا نبودند که قدرت بیمهار بعدا چه دماری از روزگار خود آنها در 
وهله نخست و از بقیه در وهلههای بعد در میآورد. فروغی خوش اقبال بود که 
گرفتار نظمیه، شکنجه، حبس یا آمپول هوا نشد. دوستان نزدیکش مثل تیمورتاش، 
داور، فیروز، سردار اسعد و شماری دیگر که پایههای قدرت رضاخان را تحکیم 
کردند، زیر آن پایهها له شدند. اینها جان خود را به سبب ناآشنایی با 
پیامدهای قدرت بیمهار از دست دادند. عده بسیار دیگری هم بودند که به قتل 
نرسیدند، به زندان نیفتادند یا تبعید نشدند؛ اما «فریز» شدند؛ منجمد و 
بلااثر شدند. برای انسان اندیشمند، صاحب رای و نظر و توانا، این حالت به 
ظاهر مرگ نیست؛ اما رنج و درد آن کم از مرگ نیست. تا پایان حکومت رضاشاه در
 ۱۳۲۰، شمار بسیاری از مردم توانا در این کشور در حالت فریزشده ماندند. 
انفجاری که پس از شهریور ۱۳۲۰ در مطبوعات ظاهر شد، نتیجه برداشته شدن بختک 
از روی سینه جامعه بود.
بله، درست است که فروغی از رضاخان حمایت کرد و 
با او همکار شد. سالها وزیر کابینههای مختلف و چند سالی هم نخستوزیر 
بود. در حمایت جدی فروغی از رضاشاه و از شیوههای حکومتی او به اندازه کافی
 سند گویا و غیرقابل انکار هست. او هم گمان میکرد قدرت میتواند 
آرمانهایش را متحقق کند؛ اما او هم پیشبینی نکرده بود که قدرت بیمهار 
هرچند ممکن است برخی آرمانهایش را متحقق کند؛ اما ویرانگریهای آن ممکن 
است هرگونه آرمانخواهی را از ریشه بخشکاند. فروغی زمانی که متوجه شد آن 
قدرت، لگام گسیخته شده است و به هیچ مرجعی پاسخ نمیدهد، در برابر رضاشاه 
نایستاد. او نه رشادت لازم را برای این کار داشت و نه این گونه مقابلهها 
در توان و روحیه او بود؛ اما در جنگ جهانی دوم و شروع یورش به سوی ایران و 
اشغال این کشور، که به گواهی برخی اسناد درباره برکنار کردن یا بیرون بردن 
رضاشاه از کشور، اتفاق نظر نبوده است، فروغی به مذاکرهکنندگان انگلیسی یا 
فرستادگان آنها توصیه کرده بود رضاشاه در ایران نماند؛ زیرا با حضور او، 
ارتش به فرماندهی کس دیگری تن نمیداد و معلوم نبود حضور او به آرام شدن 
اوضاع کمک کند. بعضی اسنادی که ارائه شده است، این را میگوید. رضاشاه در 
شهریور ۱۳۲۰ که با حمله نیروهای متفقین روبهرو شد و ادامه حکومتش را 
ناممکن دید، به سراغ فروغی مغضوب و خانهنشین شده و بیمار در بستر رفت و 
از او مشورت و کمک خواست. ما از جزئیات مذاکرات مفصل میان آن دو خبر 
نداریم. فقط توافقهای کلی آن دو از زبان چند تن از نزدیکانشان بیان شده 
است. نه فروغی درباره جزئیات چیزی گفته و نه رضاشاه. فعلا تا این تاریخ 
(آذر ۱۳۹۱) جزئیات گفتوگوهای آنها فاش نشده است. اگر این جزئیات جایی ثبت
 و ضبط شده باشد و روزی فاش شود، طبعا همه حدس و گمانها در این باره فرو 
میریزد. در هر حال، با اطلاعات کنونی، مسلم است که فروغی به رضاشاه نگفته 
چه قدر از شیوههای حکومتی او منزجر بوده، چه قدر از دست او خون دل خورده و
 زجر کشیده و تا چه حد مایل بوده است که نیروهای متفقین دُم او را بگیرند و
 مانند موش مُردهای از کشور بیرونش بیندازند. به رغم این دیدگاهش درباره 
رضاشاه، او از تغییر یافتن رژیم سیاسی در ایران حمایت نمیکرد، چون 
مشروطهخواه و سلطنتطلب بود. در سامانه فکریاش، حکومت جمهوری را در آن 
زمان برای ایران مناسب نمیدانست، ولو آنکه خود او را در مقام ريیسجمهور 
در راس نظام میگذاشتند. از این رو بود که پذیرفت مسوولیت انتقال سلطنت از 
پدر به پسر را به عهده بگیرد، رژیم را حفظ و ایران را از خطر نابودی در جنگ
 دور کند. این کارها را هم با پختگی سیاسی و همکاری شماری از سیاستمداران 
ورزیده و از طریق مذاکرات و توافق انجام داد. این کارها به طور قطع از 
کمتر کسی بر میآمد.
منبع: تاریخ ایرانی 

 نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
            
            
                
	
		
			| 
				حدود 1میلیون نفر از کل بیکاران کشور را فارغالتحصیلان
 دانشگاهی تشکیل میدهند، با این حال بالاترین تعداد بیکاران در رشتههای 
صنعت و فرآوری، کامپیوتر، هنر و روزنامهنگاری | 
		
		
			
  | 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
در ردهبندی بانکهای جهانی در سال 2012 که توسط وب سایت 
«بنکر» منتشر شده است، سیزده بانک داخلی بر اساس معیارهای خاصی رتبهبندی 
شده است. معیارهایی نظیر قدرت، اندازه، اعتبار، وضعیت سودآوری و عملکرد که 
در جایگاه به دست آمده برای بانکهای ایران تاثیرگذار بوده است.
	    
بانکهای صادرات، پاسارگاد، صنعت و معدن، ملت، تجارت، توسعه صادرات، مسکن، 
پارسیان، ملی، سپه، اقتصاد نوین، کارآفرین و سامان بانکهای ایرانی هستند 
که در ردهبندی سایت بنکر، به تفکیک معیارهای یاد شده دیده میشوند.
از
 بین بیست و هفت بانک داخلی، تعداد سیزده بانک که اطلاعات خود را به این 
مرکز ردهبندی 
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 
لوسين رنو در فوريه سال 1877 در يك خانواده متمول در 
پاريس چشم به جهان گشود. او كوچك ترين فرزند خانواده بود و دو خواهر و دو 
برادر داشت، پدر او آلفرد يك تاجر وظيفه شناس و با وجدان بود، مادرش لوسيه 
دختر يكي از مغازهداران بود كه از هنر و سرگرمي لذت ميبرد. لوسين رنو يك 
بچه ناز پرورده بود.
او در جواني به هر چيزي كه مربوط به مكانيك، ماشين 
بخار و برق بود علاقه داشت و با شور و شوق بسيار آن را توسعه 
ميداد.خانواده رنو خانه دومي در بيلانكورت و در نزديكی پاريس داشتند، در 
آنجا يك باغ و يك آلونك وجود داشت كه لوسين جوان اولين كارهايش را آنجا 
انجام ميداد.مطالعات و تحصيلات مورد علاقه لوسين نبود ولي لوسين دوران 
نوجوانياش را با دو چيز حياتي و با ارزش پشت سر گذاشت؛ درك مستقيم حسي و 
كاربرد عملي.
لوسين در سن 20 سالگي يك قطعه از سه چرخ را به يك چهار 
چرخه اضافه و گيربكس را اختراع كرد. بعد از اين اختراع توسط او، انتقال 
نيرو توسط زنجير به چرخ حذف شد و گيربكس جاي آن را گرفت.
لوسین رنو در 
مورد اختراعش مطمئن بود و شرط بست كه ماشين او ميتواند شيب 13 درصدی را 
بالا رود. اگرچه دوستانش اول باور نميكردند كه لوسين شرط را ببرد ولي نه 
تنها رنو شرط را برد، بلکه همچنين 12 سفارش اولش را با پول نقد گرفت به این
 ترتیب دورهاي در زندگی لوسین رنو شروع شد. چند ماه بعد او احساس كرد كه 
نیاز يك حق انحصار و امتياز براي كار خود دارد تا فعالیت و سودآوری صنعتی 
او در آينده را تضمین کند، او خيلي زود در میان صنايع زمان خودش مطرح شد.
دو
 برادرش مارسل و فرناند كه به صورت مستقل تجارت ميكردند در سال 1899 به وي
 ملحق شدند و با يك سرمايه كوچك و بدون دخالت دادن ديگران «كمپاني برادران 
رنو» را تاسيس كردند. پس از چندي مارسل و رنو مسابقهاي در نظر گرفتند كه 
محصول خود را در ملأ عام به نمايش بگذارند. اين مسابقه در شهرهاي پاريس، 
تروويل، پاريس، برداكس، پاريس، استد، پاريس، پاريس، برلين و بيشتر شهرهاي 
مهم صنعتي مثل پاريس، وين برگزار شد. در هر مسابقه تعداد زیادی از مردم هر 
منطقه حضور داشتند که این امر باعث محبوبيت بیشتر کمپانی رنو بين مردم شد و
 سفارشات متعددي برای آنها به ارمغان آورد. 
با گسترش سريع کمپانی، فروش
 سالانه آنها بالا رفت و با توسعه نيروي كار آنها در سال 1902 توانستند 
وسعت كارخانه را به 7500 متر مربع گسترش دهند. آنها با به وجود آوردن اولين
 نمايشگاه و فروشگاه اتومبيل در آن زمان، كاتالوگ رنو را نيز با چندين مدل 
ارائه دادند. در همان سال لوسين اقدام به ساخت اولين موتور رنو با چهار 
سيلندر و 24 اسب بخار کرد که خيلي زود امتياز موتور توربو را براي او در بر
 داشت.
در سال 1903 در مسابقهاي كه بين پاريس و مادريد انجام شد مارسل 
31 ساله در اثر تصادف كشته شد. در اين تصادف 6 نفر كشته و 15 نفر آسيب 
ديدند. اين حادثه در فرانسه عزاي ملي خوانده شد.اين يك فاجعه براي رنو بود 
كه نه تنها برادرش را بلكه يك حامي بزرگ را از دست داده بود.در همان زمان 
فرناند شروع به داير كردن فروش محصولات برادران رنو و شبكه فروش و تاسيس 
كمپاني در خارج از فرانسه، در كشورهاي انگلستان، بلژيك، ايتاليا، آلمان، 
اسپانيا و ايالات متحده آمريكا کرده بود.در سال 1919 لوئيس رنو در صنايع 
اتومبيل اروپا به طور جداگانه در مقابل رقيبان آمريكايي رخنه و با آنها 
رقابت كرد. در آن زمان آمريكا درگير جنگ بود و در فرانسه قدرت خريد بين 
مردم كم شده بود، به شکلی که از اتومبيل به عنوان يك وسيله تفنني استفاده 
ميشد.
بعد از اولين بحران اقتصادي در سالهاي 1920 و 1921 كه دنياي 
اقتصاد را به بنبست كشاند، رنو توانست قیمت خود را بطور شناور نگهداشته و 
جلوي رقبا سربلند بيرون آيد. در زمان صلح بعد از جنگ جهاني اول لوئيس رنو 
هر چيزي را كه يك موتور داشت ساخت مثل اتومبيل، ماشينهاي تجاري، ون، 
اتوبوس، تراكتور و ماشينهاي كشاورزي- ماشينهاي كشاورزي بعد از جنگ جانشين
 تانك شده بود و با نام كاتر پيلار به بازار عرضه شد- كشتي و انواع موتور، 
ماشينهاي ريلي و انواع موتورهاي هواپيما.
لوئيس رنو در سال 1944 كشته 
شد، او تا پايان عمر بيش از 500 اختراع مهم كرد که از مهمترین آنها اختراع
 ديفرانسيل و گاردن بود. در سال 1919 كمپاني رنو بزرگترين شركت در اروپا 
شناخته شد، تنها در سال 1914 ششصد تاكسي رنو، 6500 سرباز را به جبهه مارن 
انتقال داد. در سال 1978 كارخانههاي Berlit و Saviem در کمپانی رنو ادغام 
شدند. هم اينك صنايع اتومبيلسازي RVI به ساخت اتوبوسهاي برقي، انواع 
موتور واكسل، سيستمهاي انتقال نيرو مشغول است. كارخانههاي اتوبوسسازي 
رنو در آفريقا، اسپانيا، انگلستان، بوليوي، استراليا، اندونزي، چكسلواكي و 
ايران مشغول به كار هستند. دفتر مركزي رنو در ليون و مهمترين كارخانههاي 
آن در آنونال و نيس واقعاند. تهیه شده در: وب نوشت پنگان
برچسبها: 
برند

 نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 

 مترجم: رویا مرسلی
 منبع: HBR
بسیاری از بازاریابان و فروشندگان 
معتقدند در مقابل رقبایشان در یک جنگ فروش قرار دارند. با این وجود، یک 
دشمن پیشبینی نشدهتر و خطرناکتر نیز وجود دارد و آن «تصمیم نگرفتن» است،
 به عبارت دیگر «ماندن در وضع کنونی».  طبق گزارش شرکت «شاخص اندازهگیری 
فروش» در زمینه مشاوره، حدود 60 درصد از فعالیتهای فروش قربانی ماندن در 
وضع کنونی هستند.
	    
در اینجا علت بروز این مشکل ارائه میشود: بیشتر فعالیتهای بازاریابی و 
فروش، پیام نادرستی را میرسانند و چشماندازی که ارائه میدهند بخش درستی 
از مغز مشتریان را بر نمیانگیزد.  
از مدیران اجرایی درباره 
«گفتوگوهایی که باعث برد در فروشهای پیچیده میشود» تحقیقاتی
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
مقایسه تیر و مرداد سال جاری و سال گذشته نشان میدهد
با نگاهی به اطلاعات مربوط به مبادله ارز و سکه در بازار 
آزاد در یک سال گذشته ملاحظه میشود که این بازارها در مدت یکساله، با 
بازدهی بیسابقهای روبهرو بودهاند. به عنوان مثال در طی این دوره 
یکساله، نرخ دلار افزایشی 80 درصدی را تجربه کرده است. 
	    
در یک سال گذشته نرخ ارزهای عمده جهانی با افزایش بیسابقهای مواجه بوده 
است. با نگاهی به روند تغییرات نرخ ارزها در دو ماه اول تابستان سال جاری 
نسبت به مدت مشابه سال پیش، جهش بزرگی در قیمت ارزها دیده میشود. به نحوی 
که اکثر ارزهای عمده در این مدت، حداقل پنجاه درصد رشد قیمت داشتهاند. به 
این صورت که به استثنای یورو، دیگر ارزهای عمده افزایش قیمت حداقل
ادامه مطلب

 نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱  
|  
 
 مترجم: عاطفه عبادی
 نویسنده: بری ملتز
نوشتن قرارداد پیش از ازدواج
 شهرت و وجهه خوبی ندارد. اما در دنیای تجارت عقل حکم میکند که از ابتدای 
تلاش برای ایجاد توافق در رابطه،همه چیز را مکتوب کرد. بهتر است هنگامی که 
شرکت هنوز سود چندانی ندارد و طرفین هنوز با مشکلات مواجه نشدهاند، 
توافقات انجام شوند، نه زمانی که تجارت تا حد یک سرمایهگذاری واقعی گسترش 
 یافته و به سودآوری رسيده است.
	    
اینها مناسباتی هستند که باید هنگام بهوجودآمدن شراکت به عنوان سند در قرارداد ذکر شوند:
1.
 مسوولیتهای داخل شرکت را بخش به بخش تقسیم و تفکیک کنید. برای هر یک از 
شرکا،شرح وظایفش را با جزئیات بنویسید. تصمیم گرفتن برای اینکه چه کسی حساب
 درآمد روزانه راداشته باشد، اهمیت ویژهای دارد. تصمیم بگیرید که چه کسی 
برای کارمندان و دنیای خارج، چهره (وجهه) شرکت باشد.
2. طراحي نمودار 
سازمانی. شاید در ابتدا مسخره به نظر برسد، اما برای اینکه بيايند کارمندان
 برای کدام بخش مناسبند و باید به کدام یک از شرکا گزارش کار بدهند، برنامه
 داشته باشید. 
هر کارمند تنها میتواند یک رییس داشته باشد. اتخاذ 
تصمیمات تاکتیکی و مدبرانه در یک هیات متشکل از مدیران، کارمندان را گیج 
میکند و هرگز کارآیی آنها را به حد اعلا نمیرساند. در اغلب شرکتهای موفق
 تنها یک مدیرعامل وجود دارد، پس تصمیم بگیرید چه کسی این وظیفه را به عهده
 بگیرد. به یاد داشته باشید که مدیرعامل همچنان به هیاتمدیره - که معمولا 
متشکل از شرکاست وتصمیمات مهم در آنجا اتخاذ میشود - جواب پس میدهد.
3.
 تعیین کنید که تصمیمات کلیدی در چه زمانی گرفته شوند آیا توافق صددرصد 
عموم لازم است؟ آیا تصمیمات کلیدی باید خلق الساعه گرفته شوند یا در جلسات 
سازمان یافته، برنامهریزی شوند؟ بهترین حالت این است که مجموعهای از 
قوانین ساده برای کسانی که تصمیمات کلیدی را وضع میکنند، موجود باشد.این 
قوانین ممکن است شامل استخدام، انگیزش کارمندان، تعهدات سرمایه یا ابتکارات
 عمده در تولید محصول باشد.
4. اتخاذ تصمیمات لازم برای زمانی که یکی از
 شرکا بخواهد شرکت را ترک کند. اگر یکی از شرکا بخواهد سهم خود را بفروشد، 
باید روند مشخصی برای این کار وجود داشته باشد. اینکه ارزش سهام چگونه 
تعیین میشود و چه کسی میتواند آن را بخرد؟ معمولا شرکا بر ارزش سهام از 
پیش تعیین شدهای، توافق میکنند یا از یک شخص بیطرف (میانجی) خارج از 
شرکت کمک میگیرند.
5. اگر یکی از شرکا به ناچارنتواند فعالیت کند یا 
فوت کند،چه باید کرد؟ مسلما کسی دوست ندارد از ابتدا به این مسائل فکر کند،
 اما واقعیت دارند و ممکن است اتفاق بیفتند. اگر یکی از شرکا فوت کند یا 
دیگر فعالیت نکند، با مشکلات زیادی روبهرو خواهید شد. باید از ابتدا 
تصمیمات لازم برای رویارویی با چنین اتفاقاتی گرفته شود. باید در نظر گرفت 
سهام او چه میشود؟ آیا تغییری در آن حاصل میشود؟ ارزش سهام در چه مدت 
زمانی باید پرداخت (توزیع) شود؟ آیا شریکی که جدا شده میتواند سهام خود را
 تا زمانی که شریک سابقش احیانا سهامدار جدیدی پیدا کند، نگه دارد؟
پس 
از اینکه تمام اینها را در قرارداد ذکر کردید، برای اطمینان از اینکه شراکت
 روند مطلوبی خواهد داشت، بررسی کنید که آیا شرکا میتوانند با یکدیگر کار 
کنند و از این قوانین تبعیت کنند؟
6. ییاموزید چگونه برخورد کنید. شراکت
 را همچون ازدواج تلقی کنید. هرگز اجازه ندهید یک اختلاف بیشتر از 24 ساعت 
طول بکشد. رضایت عموم همیشه حاصل نمیشود، اما عقاید (مختلف) باید بین شرکا
 به بحث گذاشته شوند. این نوع از ارتباط در نهایت نتیجه بهتری خواهد داشت.
7.
 هرگز کارمندان دیگر را درگیر مشاجره نکنید. هرگز در مشاجره و نزاع بین 
شرکا، کارمندان را گرونگیرید. هرگز شریکتان را نزد کارمندان بیاعتبار 
نکنید. هیچوقت در مشاجرهای که مربوط به مسائل بین شرکا است، از کارمندان 
کمک نخواهید. این کار فقط باعث خراب شدن روابط در هر دو طرف میشود.
8. 
وقتی تصمیمی گرفته شد، دست به کار شوید. شرکا میتوانند با هم مخالف باشند،
 اما زمانی که تصمیمی اتخاذ شد، تمامی گروهها (اشخاص) باید دست به کار 
شوند تا تصمیم عملی شود. مجال دادن به تردیدها هرگز ثمربخش و مفید نیست.
9.در
 گروه «من» وجود ندارد. شرکا باید یاد بگیرند کاری را انجام دهند که در 
طولانی مدت برای شرکت و شراکتشان بهترین باشد و تنها بر آنچه در زمان حال 
برای خود یا موقعیت حرفهای شان مفید است، تمرکز نکنند. برای اینکه این 
اتفاق بیفتد، لازم است که اهداف شرکت به وضوح بیان و به روز شوند. شرکا 
باید درباره چگونگی انطباق اهداف شخصی شان بر اهداف شرکت بحث و تبادل نظر 
کنند.
10. به تواناییهای هر یک از شرکا توجه کنید. اطلاع از 
تواناییهای گوناگون شرکا واینکه این تواناییها چگونه در مجموع نیازهای 
شرکت را تامین میکنند، گام مهمی است برای درک اینکه هر یک از اشخاص چه 
جایگاهی در این کل دارند و کجای کار را میگیرند. درباره مهارتهای هر یک 
از شرکا و اینکه چگونه تکتک این مهارتها باعث بهتر شدن شرکت میشوند، بحث
 و گفتوگو کنید.
آیا شما شراکت موفقی داشتهاید؟ بدبیاری چطور؟ چه اقداماتی انجام دادهاید؟ 
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: 
وب نوشت پنگان

 نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱  
|