علی پاکزاد: گزارش بانک مرکزی از بودجه خانوارهای ایرانی نشان می دهددر سال 89هر خانوار ایرانی بالغ بر 24.9 درصد از هزینه ناخالص خود را به مواد خوراکی و نوشیدنی اختصاص داده است.
براساس همین گزارش متوسط هزینه ناخالص هر خانوار ایرانی در سال 89 معادل 14.2 میلیون تومان بوده که از این میزان 3.5 میلیون تومان صرف خوراک شده است. براساس این همین ارقام و بعد 3.6 خانوارهای ایرانی می توان گفت به طور متوسط هر ایرانی در این سال 978 هزار تومان هزینه خورد و خوراک کرده است، ولی این ارقام و نسبت ها در استانهای مختلف متفاوت بوده است.
بالاترین سرانه هزینه مواد غذایی در کشور مربوط به ساکنان استان

برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه سی ام خرداد ۱۳۹۱ |


مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
شکایت از انباشتگی ایمیل‌ها موضوع تازه‌ای نیست. شاید درباره آن زیاد شنیده باشید یا خودتان گرفتار آن باشید: دریافت صدها ایمیل در روز. نمی‌توان تمام روز را به پاسخگویی به آنها اختصاص داد.

درعین حال نمی‌توان یک ایمیل خاص را در میان این حجم عظیم نامه‌ها پیدا کرد. برخی شرکت‌ها برای حل این مساله اقدامات موثری برای کمک به کارمندان در مدیریت پیام‌هایی که دریافت می‌کنند انجام می‌دهند. مدیرعامل آتوس که یک شرکت خدمات آی تی فرانسوی است، تصمیم گرفت تا سال 2013 ایمیل‌های داخلی را قطع کند. شرکت فولکس واگن در آلمان موافقت کرد که ارسال ایمیل به برخی کارمندان بعد از ساعت کار متوقف شود. این شرکت‌ها چنین اقدامات ریشه‌ای را اتخاذ کرده‌اند، آیا برای شما نیز وقت آن رسیده است که از انباشتگی مستندات خود جلوگیری کنید؟


افراد خبره چه می‌گویند


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ |

مترجم: بیتا نظام دوست
در دنیای کسب‌وکارهای کوچک به اشتراک‌گذاری کارمندان در سود شرکت، به مشکلی جدید برای آنها تبدیل شده است. اما شرکت آموزش نرم‌افزاری آزمایشگاه‌های یادگیری هوشمند (Agile Learning Lab)، این رویکرد را تا حد زیادی در شرکت خود به اجرا درآورده است.

در این شرکت کوچک کارمندان فارغ از سمَت و نقش خود در محل کار، سهم یکسانی را از سود شرکت دریافت می‌کنند. ظاهرا، مزیت‌های بزرگی در این کار وجود دارد. اول اینکه، از آنجا که این موضوع همه اعضای تیم را مستقیما و به طور یکسان تحت تاثیر قرار می‌دهد، آنها پیوسته به دنبال دستیابی به هدفی مشترک هستند و همگی هر آنچه که بتوانند برای حمایت از مدیرفروش شرکت انجام می‌دهند. بنیانگذار این شرکت کریس سیمز معتقد است، «حتی کارمندانی که به طور معمول هیچ برخوردی با مشتریان ندارند نیز از وضع آنها و نیازهایشان آگاه هستند و این موضوع می‌تواند به مدیر بخش فروش و کسب‌وکار کمک کند».


حفاری‌ای در گذشته


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ |

مترجم: مریم رضایی

منبع: Strategy+Business
بخش نخست
هر مدیر عاملی در آغاز کار خود، با مجموعه‌ای از مسائل و فشارهای جدید روبه‌رو می‌شود. مدیریت هیات‌مدیره، تیم اجرایی جدید، مسائل مربوط به استراتژی و عملکرد و گروه سهامداران، از جمله مسوولیت‌های مدیر عامل در اولین سال کاری است.

اینکه یک مدیرعامل در دوازده ماه نخست مدیریت خود، چگونه این مسائل را کنترل می‌کند، در موفقیت یا شکست کل موقعیت او اهمیت دارد.

شرکت مشاوره جهانیBooz & Company در بررسی سالانه خود در مورد میزان موفقیت مدیران، با 18 مدیرعامل از شرکت‌های بزرگ در سراسر جهان - که برخی از آنها هنوز اولین سال مدیریت خود را می‌گذرانند - گفت و گو کرده و از آنها خواسته تجربیات خود را منعکس کنند. در این «میزگرد مجازی» مهم‌ترین ‌نظرات، راهنمایی ها و پیشنهادهاي این افراد برای ارائه به خوانندگان، به ویژه مدیران جدید، مطرح شده‌اند. شش تن از این مدیران به سوال اول این گفت‌وگو پاسخ داده‌اند.
وقتی به شما اعلام کردند که به عنوان مدیرعامل شرکت انتخاب شده‌اید، چطور خود را برای این وظیفه آماده کردید؟


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ |

برداشتن حجاب آزادي
لئونارد هابهَوس
مترجم: محسن رنجبر
اينجا چندان نمي‌توانم براي ارائه طرحي از پيشرفت تاريخي نهضت رهايي‌بخش بكوشم. تنها توجه خواننده را به نقاط مهمي كه در آنها به نظم كهنه تاخت و به انديشه‌هاي بنياديني كه سمت و سوي پيشروي‌اش را تعيين کرده‌‌اند، جلب مي‌كنم.


1. آزادي مدني
نخستين چیزی که ليبراليسم به آن حمله برد، هم منطقا و هم نظر به آنچه در تاريخ روي داد، دولت خودسر بود و نخستین آزادي‌ای كه باید به دست می‌آمد، اين حق فرد بود كه با او طبق قانون رفتار شود. انساني كه هيچ حق قانوني در برابر فردی ديگر ندارد، بلکه سراپا در خدمت او است و مطابق هوس وی با او رفتار مي‌شود، برده‌اي در مقابل آن فرد است. «بي‌حق» است؛ از حق تهي است. در برخي پادشاهي‌هاي مردمان بربر، نظام بي‌حقي گهگاه به شکلی سازگار در روابط شهروندان با شاه تحقق يافته است. در اين نظام، مردان و زنان هرچند از حقوق مرسوم شخص و مالكيت در برابر يكديگر برخوردارند، اما در مقابل خواست شاه هيچ حقي ندارند. شکی نیست که هيچ یک از پادشاهان يا اربابان اروپايي، هرگز قدرتي از اين نوع نداشتند، اما دولت‌هاي این قاره در زمان‌هاي گوناگون و در جهت‌های مختلف، اختیاراتی را به كار بسته‌اند يا مطالبه كرده‌اند كه اساسا كمتر خود‌سرانه نبوده‌اند. از اين رو در كنار دادگاه‌هاي قانونمند كه مجازات‌هاي خاصي را براي جرايمی تعريف‌شده كه انجام آنها از سوي يك فرد به واسطه شكلي قانونمند از محاكمه ثابت شده است معین مي‌كنند، دولت‌هاي خودسر بسته به اراده و میل خود به شكل‌هاي غيرقانوني گوناگوني از دستگيري، بازداشت و مجازات نيز رو مي‌آورند. مجازات با فرآيند «اداري» در روسيه امروز1، زنداني كردن فرد با «برگ جلب»2 در دوره برپايي «نظام پيشين»3 در فرانسه، همه اعدام‌ها در دوران شورش به ميانجي آنچه حكومت نظامي خوانده مي‌شود و تعليق ضمانت‌هاي عادي و گوناگون محاكمه فوري و عادلانه در ايرلند؛ همه چنين سرشتی دارند. دولت خودسر و استبدادي در اين شكل، يكي از نخستين اهدافی بود که پارلمان انگليس در سده هفده به آن حمله برد و اين نخستين آزادي شهروندان را «عريضه حق»4 و بار ديگر، قانون 5 Habeas corpus پشتيباني می‌كرد. اين نكته‌اي بسيار معنادار است كه اين گام نخست در جاده آزادي، در واقع بايد چيزي نه بيش و نه كم از مطالبه قانون باشد. لاك در بياني خلاصه از يك دوره كامل از مناقشات سده هفده مي‌گويد كه «آزادي انسان‌ها تحت حاكميت دولت اين است كه قانوني جاری6 داشته باشند كه با آن زندگي كنند، براي يكايك اعضاي آن جامعه يكسان باشد و قدرت قانون‌گذارانه‌اي كه در آن پی ریخته شده، اين قانون را وضع كند».
به سخن ديگر، نخستين شرط آزادي همگان، وجود معیاری براي محدوديت همگان است. بدون محدوديتي از این دست، ممكن است برخي انسان‌ها آزاد باشند، اما ديگران در بند خواهند بود. شاید فردی بتواند همه خواسته‌‌هایش را انجام دهد، اما ديگران هيچ قدرت اراده‌ای نخواهند داشت، مگر چیزی که آن فرد مناسب مي‌بيند كه انجامش را به آنها اجازه دهد. بياني ديگر از اين گفته آن است كه نخستين شرط وجود دولت آزاد، حکومت نه از راه تعيين خودسرانه و دلبخواهي حاكم، بلكه به واسطه قواعد ثابت قانوني است كه خود حاكم از آنها پیروی می‌کند. از اين ميان این نتيجه مهم را بيرون می‌كشيم كه هيچ تقابل بنياديني بین آزادي و قانون وجود ندارد. برعکس، قانون براي آزادي لازم است. البته كه قانون فرد را به قيد مي‌كشد و از اين رو در لحظه‌ای خاص و در جهتي مشخص در مقابل آزادي‌اش مي‌نشيند، اما قانون به همين سان، ديگران را از رفتار با او آنچنان‌كه مي‌خواهند، باز‌مي‌دارد. قانون او را از هراس تجاوز يا اجبار خودسرانه و دلبخواهي مي‌رهاند و تنها به اين شيوه و به واقع تنها به اين معناست كه آزادي براي کل يك اجتماع دست‌يافتني است.
نكته‌اي هست كه به گونه‌اي ضمني در اين بحث بديهي گرفته شده و نبايد آن را از خاطر برد. در اين فرض كه حكومت قانون، آزادي را براي كل اجتماع تضمين مي‌كند، بديهي مي‌گيريم كه حكومت قانون، بي‌طرف است. اگر يك قانون براي دولت و يكي ديگر براي شهروندان آن، يكي براي اشراف‌زاده‌ها و يكي براي افراد عادي، يكي براي ثروتمندان و يكي براي فقرا وجود داشته باشد، قانون آزادي را براي همه تضمين نمي‌كند. آزادي از اين لحاظ مستلزم برابري است. مطالبه چنین فرآيندي در ليبراليسم از اينجا ريشه مي‌گيرد، چه اينكه كاربست بي‌طرفانه قانون را تضمين خواهد كرد و نيز مطالبه استقلال نظام قضايي براي تضمين برابري ميان دولت و شهروندانش از اينجا سرچشمه مي‌گيرد. تقاضا براي فرآيند ارزان و دادگاه‌هاي در دسترس به اين شيوه پديد مي‌آيد و امتيازهاي طبقاتي به اين شيوه برچيده می‌شود.7 تقاضا براي برچيدن قدرت پول جهت خريد توانایی وكيلان كارآزموده نيز به همين شيوه در گذر زمان در مي‌رسد.

2. آزادی مالي
آنچه با آزادي قانونی پيوندی نزديك دارد و گسترده‌تر از آن در زندگي هر روزه حس مي‌شود، مساله آزادي مالي است. خاندان استوارت8 با ماليات‌ستاني دلبخواهي، اوضاع را در انگلستان به بدترين شكل ممكن درآورد. جورج سوم9 با همين شيوه بی‌رد‌خور، اوضاع را در آمريكا بحراني كرد. عامل بی‌واسطه انقلاب فرانسه، مخالفت اشراف و روحانيون با پذيرش سهم‌شان از فشار مالي بود؛ اما آزادي مالي پرسش‌هایی ژرف‌تر را در مقايسه با آزادي قانونی در پی مي‌آورد. كافي نيست كه ماليات‌ها به ميانجي قانوني تعيين شوند كه به شكلي همگاني و بي‌طرفانه به كار بسته مي‌شود، چون ماليات‌ها سال به سال بر پايه نيازهاي عمومي تغيير مي‌كنند و هرچند ممكن است قوانين ديگر براي دوره‌اي نامحدود ثابت و پايدار بمانند، ماليات‌ستاني به خاطر سرشت موضوع بايد قابل تنظيم و تعديل باشد. ماليات‌ستاني، اگر به شکلی درخور در آن بنگریم، مساله‌اي است مربوط به قوه‌مجريه، نه مقننه. از اين رو آزادي شهروندان در مسائل مالي به معناي محدوديت قوه‌مجريه است؛ نه‌تنها از راه قوانين نوشته‌شده و جا‌افتاده، بلكه به ميانجي نظارتي مستقيم‌تر و پيوسته‌تر. خلاصه آزادي مالي به معناي دولت مسوول است و به اين خاطر است كه غالبا بيش از آنكه اين شعار را بشنويم كه «قانون‌گذاري بدون نمايندگي نمي‌خواهيم»، اين يكي را شنيده‌ايم كه «ماليات‌ستاني بدون نمايندگي نمي‌خواهيم». بر اين اساس از سده هفده به اين سو دیده‌ایم كه آزادي مالي پاي چيزي را به ميان مي‌كشد كه آن را آزادي سياسي مي‌خوانند.

3. آزادي شخصي
درباره آزادي سياسي بعدا مي‌توان راحت‌تر صحبت كرد، اما بگذاريد اينجا بگوييم كه مسير ديگري هست كه مي‌توان از آن به اين نوع آزادي راه برد و به واقع كنكاش در اين نوع آزادي از راه آن انجام گرفته. ديديم كه حاكميت قانون، نخستين گام در راه آزادي است. انسان وقتی توسط ديگران كنترل مي‌شود، آزاد نيست، بلكه تنها هنگامي آزاد است كه به ميانجي اصول و قواعدي كنترل شود كه همه جامعه بايد از آن پيروي كنند، چون اجتماع، ارباب حقيقي انسان آزاد است، اما اينجا تنها در آغاز راهیم. ممكن است قانون وجود داشته باشد و هيچ تلاشي (از آن دست كه خاندان استوارت صورت می‌داد) براي كنار گذاشتن قانون انجام نگيرد و با اين حال، (1) ايجاد و حفظ قانون به اراده پادشاه يا اقليت حاكم وابسته باشد و (2) محتواي قانون براي برخي افراد، براي بسياري از آنها يا براي همه به جز كساني كه آن را پديد آورده‌اند، ناعادلانه و ستمگرانه باشد. نكته نخست ما را به مساله آزادي سياسي بازمي‌گرداند كه فعلا از آن در‌مي‌گذريم. دومی باب مسائلي را مي‌گشايد كه بخش بزرگي از تاريخ ليبراليسم را به خود اختصاص داده‌اند و براي پرداختن به آنها بايد پرسید كه كدام نوع قوانين، قوانيني منحصرا ظالمانه حس شده‌اند و از چه لحاظ ضروري بوده كه نه تنها از راه قانون، بلكه از راه برچيدن قانون بد و لغو اجراي ستمگرانه آنها خواستار آزادي باشيم.
در وهله نخست، قلمرو چيزي وجود دارد كه آن را آزادي شخصي می‌خوانیم - قلمرویی كه تعريفش از همه مشکل‌تر است، اما ميدان ژرف‌ترين احساسات بشر بوده. در شالوده آزادی شخصی، آزادي انديشه (آزادی از تفتيش در باورهايي كه انسان در ذهن خود شكل مي‌دهد10) نشسته است؛ دژی درونی كه فرد بايد بر آن فرمان براند، اما آزادي انديشه بدون آزادي مبادله افكار، فایده چندانی ندارد، چون انديشه عمدتا محصولي اجتماعي است و از اين رو آزادي بيان و قلم و مطبوعات و گفت‌وگوي مسالمت‌آميز، شانه‌به‌شانه آزادي انديشه مي‌روند. چنین نیست که چالش یا شکی درباره این حقوق وجود نداشته باشد. نقطه‌اي هست كه در آن نمي‌توان بيان را از عمل تميز داد و ممكن است بيان آزادانه به معناي حق ايجاد بي‌نظمي باشد. اينجا تعيين محدوديت‌هاي آزادي عادلانه، نه در نظر ساده است و نه در عمل. اين محدوديت‌ها بي‌درنگ ما را به يكي از نقاطي مي‌برند كه در آن ممکن است آزادي و نظم در كشمكش با يكديگر باشند و آنچه مجبور به وا‌رسی در آن خواهيم شد، تعارض‌هايي از اين دست است. امكان بروز كشمكش پیرامون حق آزادي مذهب كه با آزادي عقيده پيوند دارد، كمتر نيست. نمي‌توان ادعا كرد كه اين آزادي مطلق است. هيچ دولت مدرني، مراسمي را كه شامل آدم‌خواري، قرباني كردن انسان يا سوزاندن زنان جادوگر باشد، برنخواهد تافت. در حقيقت، اعمالي از اين دست كه سر‌چشمه‌شان به شيوه‌اي كمابيش طبيعي اشكال گوناگون باور بدوي است كه افراد به صادقانه‌ترين شكل به آنها باور دارند، معمولا از سوي افراد متمدني كه مسووليت حکومت بر نژادهاي كمتر توسعه‌يافته را بر دوش گرفته‌اند، متوقف می‌شوند. قانون انگلستان، چند‌همسري در هند را به رسميت مي‌شناسد، اما گمان مي‌كنم هندو‌ها آزاد نیستند كه در انگلستان دو پيمان ازدواج ببندند. جنگي كه در‌گرفته، براي آزادي از اين نوع نبوده است.
پس معناي اصلي آزادي مذهبي چيست؟ از بيرون، من آن را به شکلی در نظر مي‌گيرم كه آزادي انديشه و بيان را در بر‌گيرد و حق عبادت به هر شكلي را كه به ديگران ‌آسيب نرساند يا نظم عمومي را بر هم نزند، به اين دو بیفزاید. به نظر مي‌رسد كه اين محدودسازي، آداب و محدوديت خاصي را در بيان با خود دارد كه از توهين غيرضروري به احساسات ديگران مي‌پرهيزد و به گمان من اين معنا از آزادی مذهبی بايد امكان‌پذیر شود، هرچند فضايي را براي كاربرد‌هاي تصنعی و ناعادلانه پديد مي‌آورد. باز هم به لحاظ بيروني بايد به خاطر سپرد كه مطالبه آزادي مذهبي، به زودی از رواداري صرف فراتر مي‌رود. تا هنگامي كه باوري مثلا با محروم داشتن معتقدان به آن از دستيابي به مقام‌های حکومتی يا مزاياي آموزشي جريمه شود، آزادي مذهبي ناقص است. از این جنبه، باز آزادي كامل به معناي برابري كامل است، اما اگر به جنبه دروني مساله بنگريم، روح آزادي مذهبي بر اين مفهوم استوار است كه دين فرد با ژرف‌ترين انديشه‌ها و احساساتش همسنگ است. دين محسوس‌ترين نمود نگرش شخصي او به زندگي، به نوع خود، به دنيا و به سرآغاز و مقصد خودش است. هيچ دين واقعي وجود ندارد كه به اين طریق با شخصيت در‌هم‌تافته نباشد و هرچه دين بيشتر به عنوان پدیده‌ای مقدس به رسميت شناخته شود، اين تعارض كه هر كس خواهد كوشید ديني را بر فردي ديگر تحميل كند، کامل‌تر حس مي‌شود. كوشش برای این کار، اگر به درستي به آن بنگريم، نه ظالمانه، بلكه ناممكن است. با اين همه، آنهايي دين حقيقي را بيش از همه زير پا مي‌گذارند كه مي‌كوشند انسان‌ها را از بيرون با ابزارهايي مكانيكي تغيير دهند. آنها بیش از هر کس از سرشت آنچه كه به عميق‌ترين شكل در پي‌اش هستند، غافل‌اند و دروغ در ذاتشان است.
با اين حال اينجا دوباره اتفاقا به گرفتاري‌ها برمي‌خوريم. دين، شخصي است، اما آيا همچنین تا اندازه زيادي اجتماعي نيست؟ چه چيزي بيش از باورهاي جامعه به نظم آن زندگی می‌بخشد؟ اگر فردي را به خاطر سرقت چيزهاي بنجل و به‌درد‌نخور روانه زندان كنيم، بايد با كسي كه در باطن‌مان و از روی شرافت خود اعتقاد داريم كه دل انسان‌ها را مي‌آلايد و شايد آنها را به زوال ابدي مي‌كشاند، چه كنيم؟ همچنين به خاطر آزادي بايد با انسان‌هايي كه موعظه‌شان، اگر در عمل تا پايان دنبال شود، چهار‌ميخ و چوبه مرگ را دوباره باز‌می‌گرداند، چه كنيم؟ بارديگر مشكل تعيين حدود وجود دارد كه بايد آن را کاملا وا‌رسی کنیم. اينجا فقط می‌گویم كه تجربه ما به راه‌حلي رسيده كه روي‌هم‌رفته به نظر مي‌رسد كه تاكنون خوب جواب داده و ريشه در اصول دارد. فرد مي‌تواند آزادانه اصول توركمادا11 يا هر دين دیگر را تبلیغ كند. انسان‌ها نمي‌توانند به آن دست فرايض‌شان كه حقوق ديگران را زير پا مي‌گذارد يا صلح را بر هم می‌زند، عمل كنند. بيان آزاد است؛ عبادت، تا هنگامي كه دلبستگی شخصي را بيان مي‌كند، آزاد است. اعمال مقرر ‌شده از سوي یک دين، مادام كه به آزادي يا به طور كلي‌تر به حقوق ديگران دست‌اندازي می‌كنند، نمي‌توانند از آزادي مطلق و تمام‌عيار بهره‌مند شوند.

4. آزادي اجتماعي
از سویه معنوي زندگي در‌مي‌گذريم و به جنبه عملي آن رو مي‌كنيم. در اين وجه زندگي، مي‌توان در آغاز گفت كه ليبراليسم ناگزير بوده كه با محدوديت‌هايي بر فرد دست به گريبان شود كه از سازمان سلسله‌مراتبي جامعه سرچشمه مي‌گيرند و مقام‌هايي خاص، اشكال معيني از مشاغل و شايد حق آموزش به معناي كلي كلمه يا دست‌كم، فرصت آن را براي افرادي از يك رده يا طبقه خاص كنار مي‌گذارند. اين شرايط در شكل افراطي‌تر خود، نظامی كاستي است و محدوديت‌ها و قيودش، هم ديني يا قانوني و هم اجتماعي‌اند. در اروپا اين نظام بيش از يك شکل به خود گرفته است. یکی از این اشکال، انحصار شركت‌ها بر برخي مشاغل است که بر ذهن اصلاح‌طلبان سده هجده فرانسه سايه انداخته بود. شکلی دیگر روحیه طبقاتي است كه به شكلي ظریف‌تر و نامحسوس‌تر گسترش يافته است و نگرشي خصمانه را نسبت به كساني كه مي‌توانند ترقي كنند و ترقي می‌کنند، پديد مي‌آورد و اين روحيه، هم‌پيماني عینی‌تر را در مشکلات آموزشي كه مغزهاي محروم از ثروت از آن رنج مي‌برند، مي‌يابد. نيازي نيست نكاتي را كه براي همه آشكار است، شرح و بسط دهم، اما دوباره بايد به دو نكته اشاره كنم. (1) بار ديگر، جدال براي آزادي، وقتی تحقق می‌یابد، جدالي براي برابري نيز هست. آزادي انتخاب یک شغل و پيگيري آن، اگر قرار است كاملا موثر افتد، به معناي برابري با ديگران در برخورداری از فرصت‌هاي پيگيري چنين شغلي است. اين در حقيقت يكي از ملاحظات گوناگوني است كه ليبراليسم را به پشتيباني از نظام ملي تحصيل رايگان مي‌كشاند و با این حال، آن را در همين مسير باز هم پيش‌تر خواهد راند. (2) باز هرچند ممكن است بر حقوق فرد پاي بفشاريم، اما ارزش اجتماعي شركت يا شبه‌شركتي چون اتحاديه تجاري را نمي‌توان ناديده گرفت. تجربه، ضرورت معیاری از نظارت جمعي در مسائل صنعتي را نشان مي‌دهد و در تطبيق اين دست نظارت‌ها با آزادي فردي، مشكلات اصولي جدي‌اي پديدار مي‌شود. در بخش بعد نا‌گزیر خواهیم بود که به اين مشكلات اشاره کنیم، اما يك نكته بي‌ارتباط با اين مرحله نيست. اين به روشني مساله‌اي از جنس اصول ليبرال است كه عضويت در شركت‌ها نبايد به هيچ صلاحيت موروثي وابسته باشد و نبايد هيچ گونه مشكل تصنعی براي ورود به آنها ايجاد شود و در اين ميان منظور از واژه تصنعی، هرگونه مشكلي است كه از سرشت شغل مورد نظر بر‌نخیزد، بلكه براي ايجاد انحصار طراحي شده باشد. ليبرالیسم به روشنی با این محدودیت همچون همه اين دست شيوه‌هاي محدودسازي مخالف است.
تنها بايد اين نكته را افزود كه محدوديت‌هاي جنسيتي از هر لحاظ مشابه محدوديت‌هاي طبقاتي‌اند. بي‌ترديد مشاغلي هستند كه زنان از پس آنها برنمي‌آيند، اما اگر چنين است، آزمون تناسب، جهت كنار گذاشتن زنان از این دست مشاغل كفايت مي‌كند. «راه را به روی زنان بگشایید»، يك كاربست، كاربستي بسيار بزرگ از «راه را به روی استعداد‌ها بگشایید» است و تضمين هر دوي اينها در ذات ليبراليسم نهفته است.
5. آزادي اقتصادي
گذشته از انحصارها، در اوایل دوره مدرن با اشكال گوناگون قوانين محدودكننده، قوانين كشتيراني و تعرفه‌ها بر دست و پاي صنايع بند زده بودند. به ويژه تعرفه نه‌تنها راه كسب‌وكار آزاد را می‌بست، بلكه ريشه نابرابري ميان شاخه‌هاي مختلف تجارت نيز بود. تاثير بنيادين تعرفه اين است كه با منتفع ساختن برخي صنايع به ضرر مصرف‌كننده عمومي، سرمايه و نيروي كار را از اشيايي كه این دو مي‌توانند در مكاني مشخص به سودآورترين شكل در توليد آنها به كار گرفته شوند، به اشيايي منتقل مي‌كند كه با سودآوري كمتري در توليدشان به كار مي‌روند. اينجا نيز دوباره نهضت ليبرال، هم حمله به يك مانع است و هم حمله به نابرابري. اين هجوم در بيشتر كشورها توانسته تعرفه‌هاي محلي را در هم شكند و واحدهاي تجارت آزاد نسبتا بزرگي را پي بريزد. فقط انگلیس، آن هم تنها به خاطر برتري توليدي آغازينش است كه توانسته كاملا بر اصل حمايتي چيره شود و حتي در اين کشور نيز اگر به خاطر وابستگي‌اش به كشورهاي خارجي براي تهيه غذا و مواد اوليه صنايع نبود، واكنش حمايت‌گرايانه بي‌ترديد لا‌‌اقل به پيروزي گذرايي مي‌رسيد. چشمگيرترين كاميابي انديشه‌هاي ليبرال، يكي از متزلزل‌ترين آنهاست. در عین حال، جنگي كه درگرفته، جنگي است كه ليبراليسم همواره براي از سر گرفتنش آماده است. اين جدال هيچ بازگشت و هيچ ضدنهضتي را درون خودِ صفوف ليبرال‌ها به بار نياورده است.
داستان محدوديت‌هاي سازمان‌دهي‌شده‌اي كه بر صنعت بار مي‌شود، داستانی دیگر است. مقررات كهن كه چندان با شرايط زمانه نمي‌خواندند يا در سده هجده از رواج افتادند يا در طول سال‌هاي آغازين انقلاب صنعتي رسما برچيده شدند. براي مدتي به نظر مي‌رسيد كه گويي كسب‌وكار صنعتي كاملا بي‌قيد‌و‌بند، شعاری ترقي‌خواهانه است (پژواك آن روزگار هنوز از ميان نرفته است)، اما تا هنگامي كه فرآيند نظارتي تازه‌اي آغاز نشد، محدوديت‌هاي پيشين صراحتا از ميان نرفته بود.
شرايطي كه نظام كارخانه‌اي جديد پديد آورده بود، مو به تن مردم عادي راست می‌کرد و در همان سال 1802 نخستین حلقه از زنجيره بلند قوانيني را مي‌بينيم كه مجموعه قوانين صنعتي‌اي از آنها سر برآورده كه سال به سال زندگي كارگر را در روابطش با كارفرما با جزئياتی دقيق‌تر پي مي‌گيرند. بسياري از انسان‌هايي كه با ليبراليسم همدل بودند، به نخستين مراحل اين نهضت با شك و بي‌اعتمادي مي‌نگريستند. هدف نهضت بي‌ترديد حمايت از جانب ضعيف‌تر بود، اما شيوه‌اي كه در اين ميان در پيش گرفته شد، با آزادي قرارداد تعارض داشت. حال آزادي فرد بالغ عاقل (حتي فردگرايان پر و پا قرصي چون كوبدن مي‌پذيرفتند كه داستان كودكان فرق می‌کند) متضمن حق انعقاد آن دست قراردادهايي بود كه به نظر مي‌رسيد منافع خود او را به بهترين شكل برمي‌آورند و هم حق و هم وظيفه تعيين مسیر‌های زندگي‌اش را براي او در خود داشت. قرارداد آزادانه و مسووليت شخصي، تقریبا در قلب كل نهضت ليبرال نشسته‌اند. شك و ترديدهايي كه ليبرال‌های بسيار زیادي درباره نظارت بر صنعت به ميانجي قانون حس مي‌كنند، از اينجا ريشه مي‌گيرد. با اين همه در گذر زمان، سرسخت‌ترين هواخواهان ليبراليسم نه‌تنها گسترش كنترل عمومي در عرصه صنعت و توسعه مسووليت جمعي در موضوع آموزش و حتي تغذيه كودكان، تامين مسكن جامعه صنعتي، مراقبت از بيماران و سالخوردگان و تامین ابزارهاي اشتغال دائمي را پذيرفته‌اند، بلكه مشتاقانه آنها را مطرح کرده‌اند. به نظر مي‌رسد كه ليبراليسم از اين جهت، به وضوح راه رفته را بازگشته است و بايد موشکافانه به اين مساله بپردازيم كه آيا اين تغيير، دگرگوني در اصول است يا در كاربست آنها.
آنچه پيوند نزديكي با آزادي قرارداد دارد، آزادي تجمع است. اگر انسان‌ها مادام كه به يك طرف سوم آسيب نرسانند، با يكديگر پيماني ببندند كه به نفع هر دو سو باشد، ظاهرا موافقت مي‌كنند كه در شرايطي يكسان و براي دستيابي به منافع مشترك خود، هميشه همراه با يكديگر عمل كنند. به بيان ديگر مي‌توانند انجمن تشكيل دهند. با اين همه، توانايي‌هاي انجمن از اساس با توانايي‌هاي افرادي كه آن را شكل مي‌دهند، بسیار فرق دارد و تنها با تكلف و ملانقطي‌بازي حقوقي است كه مي‌توان براي كنترل رفتار انجمن‌ها طبق اصول برگرفته از روابط افراد و به شكلي درخور اين روابط كوشيد. ممكن است انجمنی چنان قدرتمند شود كه دولتي درون دولت شكل دهد و در شرايطي برابر با دولت درآویزد. مي‌توان تاريخ برخي جوامع انقلابي، سازمان‌هاي اجتماعي و حتي شماري از تراست‌هاي آمريكايي را ذكر كرد كه نشان مي‌دهند اين خطر زاده توهم نيست. افزون بر آن، ممكن است يك انجمن با ديگران و حتي با اعضاي خود ستمگرانه رفتار كند و كاركرد ليبراليسم اين باشد كه به جاي پشتيباني از حق انجمن در برابر محدوديت برآمده از قانون، از فرد در برابر قدرت انجمن حمايت كند. در حقيقت اصل آزادي از اين لحاظ شمشيری دو دم است و اين كاربست دوگانه در تاريخ بازتاب يافته. با اين حال، آزاد‌سازي اتحاديه‌هاي تجاري كه از سال 1824 تا 1906 طول كشيد و شايد هنوز کامل نشده، در اصل نهضتي رهايي‌بخش بود؛ چون به اتحاد نياز بود تا كارگر را در جايگاهي نسبتا برابر با كارفرما بنشاند و نیز به این خاطر که قانون به واقع هيچ‌گاه نمي‌توانست جلوي اتحادهاي ضمنی كارفرماها را بگيرد. اين نيز دوباره نهضتي رو به سوي آزادي از رهگذر برابري بود. از سوي ديگر در حالي كه به اتحادهاي سرمايه كه ممكن است بي‌اندازه قدرتمندتر باشند، به درستي با بي‌اعتمادي نگريسته شده است، هيچ‌گاه نمي‌‌توان توانایی‌های سركوبگرانه اتحاديه‌هاي تجاري را ناديده گرفت.‌ در اين رفتار هيچ‌گونه ناهمخواني با اصول وجود ندارد، بلكه دركي درست از تفاوتی واقعي در شرايط در آن نهفته است. روي‌هم‌رفته مي‌توان گفت كه کارکرد ليبراليسم، نه حفظ حق عمومي تشكيل آزادانه انجمن، بلکه تعریف حق در هر مورد به شيوه‌اي است كه بيشترين برابري و آزادي واقعي را ممكن سازد.

6. آزادي خانوادگي
در ميان همه انجمن‌هاي درون دولت، اجتماع كوچك خانواده، عام‌ترين انجمن و داراي پرقدرت‌ترين حيات مستقل است. دولت استبدادي در خانواده استبدادي بازتاب مي‌يافت كه در آن، مرد خانواده در مرزهايي گسترده، ولي‌نعمت مطلق شخصيت و دارايي زن و فرزندان بود. نهضت رهایی‌بخش مبتني است بر (1) تبديل زن خانواده به فردي كاملا مسوول كه مي‌تواند دارايي‌هايش را خود نگه دارد، كسي را تحت پيگرد قانوني قرار دهد يا خود تحت پیگرد قرار گيرد، كسب‌و‌كاري را به نفع خود راه اندازد و از حمايت شخصي كاملي در برابر شوهرش برخوردار شود؛ (2) رسميت‌بخشي به ازدواج تا هنگامي كه به قانون بر مبنايي كاملا قراردادي نگريسته می‌شود و واگذاشتن جنبه آييني ازدواج به دستورات دینی كه دو طرف به آن باور دارند و (3) تدارك مراقبت جسمي، روحي و اخلاقي از كودكان كه بخشي از آن با وضع مسووليت‌هاي مشخص بر دوش والدين و مجازات آنها در صورت غفلت از اين مسووليت‌ها و بخشي ديگر با بسط نظام آموزشي و بهداشتي عمومي انجام مي‌گيرد. دو گرايش نخست، نمونه‌‌هایی به قدر كافي عادي از وابستگي آزادي و برابري به يكديگر هستند. به سومي غالبا به عنوان يك گرايش سوسياليستي نگريسته مي‌شود تا يك گرايش ليبرالي و در حقيقت كنترل دولت بر آموزش، مسائل اصولي ژرفي را به بار مي‌آورد كه هنوز كاملا حل نشده‌اند.
به طور كلي اگر آموزش كاري است كه دولت حق دارد انجامش دهد، در مقابل حق انتخاب از ميان مسيرهاي آموزش نيز وجود دارد كه ناديده‌گرفتنش زيان‌بار است و روش ايجاد سازگاري ميان اين دو هنوز نه در ميدان نظر و نه در عمل به خوبي تعيين نشده است. با اين همه من با جان و دل باور دارم كه مفهوم عمومي دولت به مثابه پدری که بیش از حد مراقب فرزندانش است، كمابيش به همان اندازه واقعا ليبرالي است كه سوسياليستي است. اين مفهوم بنيان حقوق كودك، پشتيباني از او در برابر بي‌توجهي پدر و مادر، برابري فرصت‌هایی كه او در مقام شهروند آتي مطالبه خواهد كرد و آموزش او براي تصدي جايگاهش به عنوان فردي رشد‌يافته در نظام اجتماعي است. آزادي بار ديگر پاي كنترل و محدوديت را به ميان مي‌كشد.
7. آزادي محلي، نژادي، ملي
از كوچك‌ترين واحد اجتماعي گذر می‌کنیم و به بزرگ‌ترين آن مي‌رسيم. بخش بزرگي از نهضت آزادي‌بخش را جدال ملت‌ها با حكومت بيگانگان شکل می‌دهد. شورش اروپا عليه ناپلئون، مبارزه ايتاليا در راه آزادي، سرانجامِ شهروندان مسيحي تركيه، آزادي سياهان و نهضت‌هاي ملي در ايرلند و هند، نمونه‌هايي از اين كشاكش‌اند. بسياري از اين نبردها مساله آزادي را در ساده‌ترين شكل آن باز‌تاب مي‌دهند. مساله آزادي خيلي وقت‌ها مساله تامين ابتدايي‌ترين حقوق براي طرف ضعيف‌تر بوده و هست و آنهايي كه اين كشش و گيرايي را در خود حس نكرده‌اند، نه منطق یا ‌اخلاقی ضعیف، بلكه تخيلی نارسا دارند، اما در پی جنبش‌های ملي، پرسش‌هايي بس دشوار سر بر‌مي‌آورد. ملت جدا از دولت چيست؟ چه نوع وحدتي را پي مي‌ريزد و چه حقوقی دارد؟ اگر ايرلند يك ملت است، اولستر12 هم هست؟ و اگر اولستر ملتي بريتانيايي و پروتستان است، نيمه كاتوليك آن چه مي‌شود؟ تاريخ در بعضي نمونه‌ها پاسخ عملي به ما داده و از اين طريق نشان داده كه فرانسوي‌ها و بريتانيايي‌ها با وجود همه مشاجرات تاريخي و همه تفاوت‌هايي كه در باورهاي مذهبي، زبان و ساختار اجتماعي خود دارند، با برخورداري از موهبت دولت مسوول، با ملت كانادا یکی شده‌اند و با آن جوش خورده‌اند. تاريخ، اين باور را كه آلمان يك ملت است، توجيه كرده و بر اين گفته‌هاي اهانت‌بار مترنيخ كه ايتاليا يك اصطلاح جغرافيايي بوده، گرد تمسخر پاشانده است، اما تعیین اينكه چگونه بايد از تاريخ پيشي گرفت و چه حقوقي را بايد به ملتي داد كه ادعا مي‌كند واحدي خودمختار است و حق تعيين سرنوشتش را در دست دارد، ساده‌تر است. ترديدي نيست كه گرايش عمومي ليبراليسم، پشتيباني از استقلال و خودمختاري است، اما هنگامي كه با مساله تقسیم و در‌هم‌پيچيدگي گروه‌هاي مختلف روبه‌رو مي‌شود، ناچار است براي پاسخ به این سوال که مرزهاي استقلال و خود‌سامانی را چگونه بايد كشيد، بر آموزه‌های ملموس تاريخ و بينش‌های عملي حاصل از سیاست‌دانی تكيه كند. با اين همه يك آزمون تجربي هست كه به نظر مي‌رسد مي‌توان آن را به شكلي عمومي به كار گرفت. اگر بتوان بر ملتي ضعيف‌تر كه در ملتي بزرگ‌تر يا قوي‌تر ادغام شده، با قانون عادي كه براي هر دو طرف اين پيوند قابليت كاربست دارد، حكومت كرد و همه اصول عادي آزادي در اين ميان برآورده شوند، اين چينش مي‌تواند براي هر دو اين گروه‌ها بهترين حالت باشد، اما هنگامی که اين نظام شكست مي‌خورد و دولت پيوسته وادار مي‌شود كه به قانون‌گذاري فوق‌العاده توسل جوید يا شايد بر نهادهاي خود قید زند، مساله حالتي اضطراري پیدا می‌کند. در شرايطي از اين دست، برقراري ليبرال‌انديش‌ترين دموكراسي معادل حفظ نظامي است كه اصول خود را تحليل خواهد برد. هربرت اسپنسر اشاره مي‌كند كه فاتح آشوري كه در برجسته‌كاري‌ها به تصویر کشیده شده كه زندانيانش را با طناب پيش مي‌برد، خود به آن طناب مقيد شده است. او تا هنگامي كه قدرتش را حفظ مي‌كند، آزادي‌اش را از كف مي‌دهد.
پرسش‌هايي نسبتا مشابه درباره نژاد كه بسياري افراد آن را به اشتباه با مليت خلط مي‌كنند، سر برمي‌آورد. تا هنگامي كه به حقوق اوليه دلمشغوليم، سوالی درباره نگرش ليبراليسم نمي‌تواند به وجود آيد. هنگامي كه به قدرت سياسي كه بايد ضامن اين دست حقوق باشد می‌اندیشیم، پرسش‌هاي چالش‌زا پديدار مي‌شوند. آيا سياهان توان ذهني و اخلاقي براي استقلال يا شركت در دولتي خودمختار دارند؟ تجربه كيپ‌کولونی13 به اين پرسش، پاسخ مثبت مي‌دهد. به گمان من تجربه سياهان در آمريكا پاسخی نامطمئن‌تر به این سوال می‌دهد. گسترش ظاهرا درست حقوق انسان سفيدپوست به سياه‌پوست‌ها مي‌تواند بهترين شيوه براي به تباهي كشاندن سیاهان باشد. نابودسازي رسوم قبيله‌اي با عرضه مفاهيم مالكيت فردي یا اداره آزادانه زمين مي‌تواند سودمندترين روش براي فرد مصادره‌كننده باشد. در تمام روابط با ملت‌هاي ضعيف‌تر در فضايي حركت مي‌كنيم كه كاربرد رياكارانه واژه‌هاي پرطمطراق، تضعيفش كرده است. اگر واژه برابري بر زبان‌ها جاري شود، منظور، سركوب از راه گونه‌های عدالت است. اگر از قيموميت سخن به ميان آيد، به نظر مي‌رسد كه منظور، نوعي از قيموميت است كه دامنه‌اش به غازهاي پروار هم گسترش يافته. در چنين فضايي شايد امن‌ترين راه، تا هنگامي كه اصول و نتايج اصلا كارگر مي‌افتند،‌ اين است كه بر عناصر مساله چشم بدوزيم و در هر بخش از دنيا جانب شيوه‌اي (هر چه باشد) را بگيريم كه در محافظت از انسان «رنگين‌پوست» در برابر خشونت شخصي، شلاق، سلب مالكيت و گذشته از هر چيز، تا هنگامي كه شايد هنوز مطرح باشد، در برابر خود انسان سفيدپوست كامياب باشد. تا وقتی انسان سفيدپوست كاملا ياد نگرفته كه بر زندگي خود حكم براند، بهترين كاري كه مي‌تواند با انسان تيره‌پوست انجام دهد، اين است كه هيچ كاري با او نداشته باشد. از این لحاظ، روز ليبراليسم سازنده‌تر هنوز نرسیده.

8. آزادي بين‌المللي
اگر عدم مداخله بهترين كار براي بربر‌ها است، بسياري از ليبرال‌ها گمان برده‌اند كه اين كار به طور كلي در مسائل بين‌المللي، بهترين حكمت است. بعدا در اين ديدگاه كنكاش خواهيم كرد. در اينجا تنها ذكر مي‌كنم كه (1) مخالفت با استفاده از زور كه همه حكومت‌هاي استبدادي به آن گرايش دارند، در ماهيت ليبراليسم است. (2) ايستادگي در برابر استبداد نظاميان، يكي از لازمه‌هاي عملي ليبراليسم است. نه تنها نيروي نظامي مي‌تواند مستقيما با آزادي دشمني كند، چنانكه در روسيه كرد، شيوه‌هاي ظريف‌تری نيز چنانكه در اروپاي غربي ديديم، وجود دارد كه روحيه نظامي از راه آن به جان نهادهاي آزاد مي‌افتد و منابع عمومي را كه مي‌توانند در راه پيشرفت تمدن صرف شوند، به سوي خود مي‌كشد. (3) به همان نسبت كه دنيا آزاد مي‌شود، كاربرد زور معنايش را از دست مي‌دهد. تجاوز، اگر قرار نيست در شكلي خاص از فرمانبرداري ملي گسترش یابد، هدفي نخواهد داشت.

9. آزادي سياسي و حاكميت عمومي
پرسشي که در بنيان همه اين سوالات مربوط به حق قرار دارد، اين است كه اين حقوق را چگونه بايد تامین كرد و محافظت نمود. با اعمال مسووليت مجري و قانون‌گذار در سطح اجتماع به مثابه يك كل؟ چنین پاسخي کلی است و يكي از راه‌هاي پيوند نظريه عمومي آزادي، مكتب حق راي عمومي و حاكميت مردم را نشان مي‌دهد. با اين حال اين پاسخ همه احتمالاتي را كه در اين مورد امكان‌پذير است، در برنمي‌گيرد. ممكن است مردم به عنوان يك كل به حقوق خود بي‌اعتنا باشند و نتوانند آنها را مدیریت كنند. شايد بر چیرگی بر ديگران، سلب مالكيت از ثروتمندان يا هر شكلي از بلاهت يا خودكامگي جمعي استوار باشند. كاملا ممكن است كه حق راي محدود بتواند نتايجي بهتر از حق راي گسترده‌تر را از لحاظ آزادي عمومي و پيشرفت اجتماعي به بار آورد. حتي در انگلستان نيز اين ديدگاهي پذيرفتني و معقول است كه گسترش دامنه حق راي در سال 1884 براي چند سال مایه توقف گسترش آزادي در جهات گوناگون شد. اصل حاكميت عمومي بر چه نظريه‌اي استوار است و در چه محدوده‌اي اعتبار دارد؟ آيا بخشي از اصول عمومي آزادي و برابری است يا پاي انديشه‌هايي ديگر را نيز به ميان می‌كشد؟ اينها از جمله پرسش‌هايي است كه گريزي از واكاوي در آنها نداريم.
تا اینجا مراحل اصلي نهضت ليبرالي را در مروري بسيار كوتاه گفته‌ایم و نخست اشاره كرده‌ايم كه اين نهضت با زندگي هم‌بود و همگام است. به فرد، خانواده و دولت دلمشغول است. با صنعت، قانون، دين و اخلاق ارتباط دارد. اگر فضای کافی داشتيم، نشان دادن تاثير اين نهضت بر ادبيات و هنر و توصيف نبرد آن با عرف، رياكاري و حمایت، تلاشش در راه ابراز وجود آزادانه و در راه واقعيت سخت نبود. ليبراليسم مولفه‌اي همه‌جاگير از ساختار زندگي دنياي جديد است. ثانيا يك نيروي تاريخي اثرگذار است.
اگر اثرگذاري‌اش هيچ جا كامل نيست، تقريبا همه جا دارد پيش مي‌رود. چنانكه در اروپا منهاي روسيه، در مستعمرات بريتانيا و در آمريكاي شمالي و جنوبي مي‌بينيم يا چنانكه تازگی‌ها در امپراتوري روسيه و در جاي‌جاي قاره پهناور آسيا مي‌بينيم، وضع مدرن، همان جامعه استبدادي پيشين است كه بيش يا كم به خاطر جذب اصول ليبرالي تغيير كرده است. نكته سوم اينكه بر پایه خود اين اصول، ليبراليسم را در هر بخش به مثابه گرايشي باز‌شناخته‌ايم كه نامش تا اندازه‌اي بر آن دلالت دارد؛ نهضت آزادسازي، پاكسازي موانع، گشايش مسيرهايي براي جريان فعاليت‌هاي آزاد و خودانگيخته حياتي.
رابعا ديده‌ايم كه در تعداد زيادي از موارد، آنچه از يك جهت نهضتي براي آزادي است، از جهتی ديگر گرايشي به برابري است و همنشيني هميشگي اين اصول تاكنون تاييد شده. نكته آخر اينكه در سوي ديگر، موارد فراواني را ديده‌ايم كه تعريف دقيق‌تر آزادي و معناي دقيق برابري در آنها كنگ مي‌ماند و كار ما بحث درباره آنها خواهد بود. افزون بر آن، بي‌ترديد به ليبراليسم عمدتا در جنبه اوليه و منفي‌ترش نگريسته‌ايم. به آن همچون نيرويی نگاه كرده‌ايم كه درون جامعه قديمي كار مي‌كند و با سست كردن پيوندهايي كه ساختار این جامعه بر فعاليت‌هاي انساني تحميل مي‌كرد، آن را اصلاح مي‌كند. با اين همه بايد پرسيد كه چه طرح اجتماعي سازنده‌اي، هر چه باشد، مي‌تواند بر پايه اصول ليبرالي شكل گيرد و اينجاست كه معناي كامل‌تر اصول آزادي و برابري پديدار مي‌شوند و شيوه‌هاي كاربرد آنها را درك مي‌كنيم. مساله حاكميت عمومي نيز به نيازي مشابه اشاره داشت.
از اين رو مسير باقي كارهايي كه بايد انجام دهيم، به روشني معين است. بايد به بنيان‌هاي ليبراليسم بپردازيم و ببينيم كه چه نوع ساختاري را مي‌توان روي شالوده‌اي كه اين بنيان‌ها به دست مي‌دهند، برافراشت. با پيگيري رد نهضت دوران‌ساز انديشه ليبرالي در مراحل خاصي كه به روشني مشخص شده‌اند، به اين مساله خواهيم پرداخت. خواهيم ديد كه انديشمندان چگونه در پي هم به مسائلي كه بیان کرده‌ایم، پرداخته‌اند و چگونه راه‌حل‌هاي محدود، فرصت كند‌و‌كاوهاي عميق‌تر را به دست داده‌اند. با پيگيري مسيري كه نهضت واقعي انديشه‌ها ما را به سوي آن مي‌راند، به مركز و قلب ليبراليسم خواهيم رسيد و تلاش خواهيم کرد كه مفهومي از مباني آيين ليبرال به مثابه نظریه‌ای مثبت و سازنده درباره جامعه را شكل دهيم. سپس اين مفهوم را درباره ديگر مسائل مهم سياسي و اقتصادي روزگار خود به كار خواهيم بست و اين کار دست‌آخر سبب مي‌شود كه بتوانيم جايگاه كنوني ليبراليسم به مثابه يك نيروي زنده در دنياي مدرن و چشم‌انداز تبديل آرمان‌هاي آن به واقعيت را برانداز كنيم.


پاورقي‌ها
1) این مقاله نخستین بار در سال 1911 نوشته شده است.
2) lettre de cachet: نامه‌اي با امضاي پادشاه فرانسه و با امضاي دوم يكي از وزرا كه با مهر پادشاهي (cachet) بسته مي‌شد و دستورات مستقيم شاه را كه غالبا براي انجام اقدامات و صدور احكام خودسرانه و غيرقابل استيناف داده مي‌شد، در خود داشت.
3) ancien régime: نظام سياسي و اجتماعي كه پيش از انقلاب سال 1789 در فرانسه حاكم بود.
4) Petition of Right: يكي از اسناد مهم مشروطه انگليسی كه در 7 ژوئن 1628 به تصويب رسيد و آزادي‌هاي خاصي را براي شهروندان كه پادشاه از تعرض به آنها باز‌داشته مي‌شود، برمي‌شمرد.
5) Habeas Corpus Act: اصطلاح Habeas Corpus در زبان لاتيني به اين معناست كه «بدن تو از آن تو است». بر پايه اين قانون که در سال 1679 در دوران حکومت شاه چارلز دوم در انگلستان تصویب شد، زنداني‌ها مي‌توانند از حبس غيرقانوني يا به بيان ديگر از حبسي كه بدون علت يا مدرك كافي است، آزاد شوند.
6) standing rule: قانون مربوط به جزئیات اداره یک جامعه که با رای اکثریت پدید می‌آید و تا هنگامی که اکثریت دوباره با رای خود آن را اصلاح نکرده یا از میان برنداشته است، پابرجا می‌ماند.
7) در انگلستان سده هفده، «امتياز كليسا» هنوز بهانه‌اي خوب جهت بخشودگي حكم براي تعدادي از جرايم بود. در آن روزگار هر كس كه سواد خواندن داشت، مي‌توانست ادعاي امتياز كند و اين ويژگي امتيازی براي طبقه تحصيلكرده داشت. شرط خواندن كه قالبی رسمی پیدا کرده بود، در سال 1705 برچيده شد، اما در سده هجده اشراف و روحانيون در مراتب مقدس همچنان مي‌توانستند روحاني بودن خود را در دادگاه در توجيه وقوع جرم مطرح كنند و بايد سده نوزده در مي‌رسيد تا آخرين بازمانده‌هاي اين امتيازات دست‌آخر برچيده شود.
8) خانداني سلطنتي كه از 1371 تا 1714 ميلادي در اسكاتلند و از 1603 تا 1714 در انگلستان حكم مي‌راند.
9) جورج سوم (1820-1738) پادشاه بريتانياي كبير و ايرلند (1820-1760) و نوه جورج دوم كه سياست‌هايش به ناخشنودي در مستعمرات آمريكايي انگلستان دامن زد و به انقلاب 1776 در آنجا انجاميد.
10) به فصلي جالب در Liberalisme امیل فوگه (نویسنده و منتقد ادبی فرانسوی، 1916-1847) بنگريد كه می‌گوید اين گفته رايج كه انديشه آزاد است، با هرگونه تفتيش عقیده‌اي كه فرد را به آشكارسازي باورهايش وا‌دارد و اگر اين باورها خوشايند تفتیش‌گر نباشند، فرد را جريمه كند، نفي مي‌شود.
11) Torquemada، توماس دو تورکمادا (1498-1420)، راهب دومینیکی اسپانیایی که در سال 1487 به عنوان مفتش بزرگ منصوب شد و در دوران قدرت او هزاران نفر کشته یا شکنجه شدند.
12) Ulster، منطقه‌ای تاریخی و پادشاهی باستانی در شمال ایرلند که امروزه یکی از چهار استان این کشور است.
13) Cape Colony، یکی از استان‌های سابق در جنوب آفریقای جنوبی که در سال 1652 هلندی‌ها در آن ساکن شدند، در 1814 به انگلستان وا‌گذار شد و در 1994 به سه استان جدید تقسیم گردید.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۱ |

نوشته : Michael A. Olguin
مترجم: مهدی سریرچی
منبع Inc
این ترفن
د‌ها به شما کمک می‌کنند با مشتریانتان روابطی دیرپا و مستحکم برپا کنید تا در زمان‌های خوب و بد در کنار شما باقی بمانند.

برای برنده شدن یک پروژه جدید، زحمات زیادی تحمل می‌شود، فارغ از اینکه فعالیت شما در چه بخش و فضایی باشد باید چشم انداز اولیه به درستی ترسیم شود، تماس‌های ابتدایی بادقت انجام شوند، برنامه توسعه استراتژیک از قبل طرح ریزی شده باشد، ملاحظات بودجه‌ای در نظر گرفته شده باشد و یک برنامه زمانی عملی ایجاد شده باشد.
متاسفانه تمام این کارها می‌تواند قبل از اینکه جوهر قرارداد خشک شود بی‌ثمر بمانند و ادامه کار متوقف شود. این حالت در صورتی رخ می‌دهد که بعد از برنده شدن پروژه وقت، انرژی و تعهد کاری لازم را در مدیریت انتظارت مشتری به کار نگیرید.
برای اطمینان از اینکه چنین اتفاقی برای شما رخ ندهد شش کلید طلایی برای توسعه انتظارات مشتریان را در نظر داشته باشید و با ایجاد روابط بلند مدت با مشتریان در زمان‌های سخت و دست اندازهای جاده آنها را


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۱ |

نویسنده: بری مولتز

مترجم: سیمین راد
بخش فروش یکی از مهم‌ترین جنبه‌های هر کسب‌وکار موفق است. امروزه همگان اذعان دارند که علاوه بر مدیریت و بازاریابی، باید جایگاه ویژه‌ای را برای بخش فروش باز کرد. با این حال، هنوز مقالات و مباحث زیادی به مساله فروش در بازار اختصاص داده نشده است. پژوهش‌های لازم برای تقویت این بخش به قدر کافی نیستند.

حتی نمی‌توان پژوهش‌های صورت‌گرفته درباره بخش بازاریابی و مدیریت را با پژوهش‌های صورت‌گرفته درباره بخش فروش مقایسه کرد. در واقع، بخش فروش مسائل، مشکلات و معضل‌های خاص خودش را دارد: فروشندگان شرکت‌های بزرگ و کوچک بیش از سایر بخش‌ها با مردم معمولی سر و کار دارند.

بخش‌های خرید و فروش رابط اصلی بین شرکت‌ها هستند. به همین خاطر، نکات تازه‌ای در مورد این بخش مطرح می‌شود که تفاوت زیادی با مسائل بخش‌های دیگر دارد. باید بتوانیم کارمندان بخش فروش را به


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۱ |


مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR

گفت‌وگو درباره دستمزد مي‌تواند فرآیند مشکلی باشد. از طرفی مي‌خواهید مطابق با ارزش کاری که انجام مي‌دهید حقوق دریافت کنید و از طرف دیگر میل ندارید کارفرمای آینده خود را برنجانید یا او را وحشت زده كنيد.


چنین وضعیتی در بازار کار مشکل امروز حتی پیچیده‌تر هم مي‌شود. وقتی پیشنهادهای کاری محدود هستند و جویندگان کار زیاد، شاید هر پیشنهادی را که دریافت مي‌کنید بپذیرید؛ اما این کار اغلب اقدام چندان هوشمندانه‌اي نیست.

افراد خبره چه مي‌گویند


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ |

سايت تحليلي برندز ارزشمندترين برندهاي خودروي جهان را در سال 2012 معرفي کرد.

براین اساس برند بی.ام.و با 24 ميليارد و 623 ميليون دلار قيمت به عنوان ارزشمندترين برند خودروي جهان معرفي شد. اين در حالي است كه تويوتا به دليل آسیب‌های ناشی از بحران ژاپن در سال گذشته با افت 10 درصدی ارزش برندش مواجه شده و در رده بندی کلی در بین خودروسازان در رتبه دوم جای گرفت. ارزش برند تویوتا 21 میلیارد و 779 میلیون دلار اعلام شد.
ارزش برند مرسدس بنز نیز 16 میلیارد و 111 میلیون دلار برآورد شد تا این شرکت نیز رده سوم را به خود اختصاص دهد. همچنين برندهاي هوندا، نیسان، فولكس‌واگن، فورد، آئودي، هيونداي و لکسوس نیز رده‌هاي بعدی ارزشمندترین برندهای خودرو جهان را به‌دست آوردند.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ |
محققان مدرسه بهداشت و پزشکی گرمسیری لندن:
مردم ایران جزء ۱۰ کشور چاق و پرخور دنیا هستند

خبرگزاری فارس: 10 کشور نخست دنیا از نظر پرخوری عبارتند از: آمریکا، روسیه، مصر، مکزیک، آلمان، برزیل، بریتانیا، آرژانتین، ترکیه و ایران که بر اساس آمار منتشر شده در ایران 2 میلیون نفر دارای اضافه وزن


برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۱ |

پنج پرسشي که مدیران برای به حداکثر رساندن تاثیر بازاریابی بر درآمد خود باید در نظر داشته باشند


ﺩ ﺩ ﺩ مترجم: مریم رضایی
منبع: McKinsey، مه 2012
به‌رغم افزایش فشارهای شدید مالی و ادامه چالش‌ها در فضای اقتصادی جهان، مدیران بازاریابی در سراسر دنیا تلاش می‌کنند روش‌هایی را برای انتقال اطلاعات به کار ببرند که رسانه‌های جدید در اختیار آنها قرار می‌دهند و اثر آنها را از طریق ابزارها و رویکردهای تحلیلی جدید ‌اندازه‌گیری کنند.

بیشتر آنها در‌این راه در حال پیشرفت هستند. اما پنج پرسش اساسی در مسیر‌ این جست‌وجو مطرح می‌شوند تا به وسیله آن بازگشت هزینه‌های بازاریابی برآورد شود. بازاریاب‌ها برای اینکه به پیشرفت واقعی برسند، به جای درگیر شدن با بحث‌های بیهوده در مورد ارزش و قطعیت ‌این ‌اندازه‌گیری، بهتر است ‌این سوالات را مد نظر قرار دهند و با مدیران مجموعه خود همراه و همراستا شوند.


1) ‌این روزها دقیقا چه چیزی مشتری را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۱ |

بازاريابي يك علم و حرفه كاملا تخصصي است. امروزه ديگر نمي‌توان اين وظيفه خطير را به فرد بدون صلاحيت علمي و حرفه‌اي محول ساخت. اگر بخواهيم براي رسيدن به موفقيت در كسب‌وكار سه اولويت مهم براي خود تعيين كنيم، بدون شك بازاريابي بايد در صدر اولويت‌هاي ما قرار گيرد.

بديهي است اگر مردم ما را نشناسند و در مورد محصولات يا خدمات ما آگاهي و شناخت نداشته باشند، قادر به خريد از ما نخواهند بود. علت عمده‌اي كه باعث مي‌شود بسياري از شركت‌ها در تصويرسازي و جذب مشتري با ناكامي روبه‌رو شوند آن است كه مديران آنها نمي‌دانند بازاريابي را از كجا شروع كنند و قطعات اين پازل را چگونه در كنار يكديگر قرار دهند يا اينكه قادر نيستند انگيزه خود را حفظ و 
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۱ |


طلیعه لطفی‌زاده
در میانه سال 2010، تام سستی تصمیم گرفت برای کسب‌وکارش «Bandals» که زیر فشار هزینه‌های سرسام آور، بسیار تضعیف شده بود، کاری کند.

شرکت او در روچستر آمریکا واقع شده است. این شرکت کمی ‌پس از بحران اقتصادی در سال 2008 کار خود را با تولید صندل‌های زنانه با رویه قابل تعویض، آغاز کرد. چیزی از شروع کار شرکت نگذشته بود که افزایش 15 تا 30 درصدی تولید و مواد اولیه، اولین ضربه‌اش را به این شرکت نوپا وارد کرد.

آقای سستی تصمیم گرفت راهی برای خروج از بحران پیدا کند. «ما باید به سطحی از تولید می‌رسیدیم و آنقدر سطح تولیداتمان بالا می‌رفت (صرفه به مقیاس) که دیگر مشکلی برای پرداخت هزینه‌های ثابتمان نداشته باشیم.» برای رسیدن به این هدف، او دو راه را در نظر گرفت – ارائه محصولی جدید یا صادرات محصول به


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |


ایسنا - جنرال‌موتورز تفاهم‌نامه‌اي را به منظور تبليغ برند شورولت خود با محبوب‌ترين باشگاه فوتبال جهان امضا كرد.
بزرگترين خودروساز آمريكا اعلام كرده كه از اين پس براي تبليغات محصولاتش به جاي مسابقات فوتبال آمريكايي سوپربال در بازي‌هاي جهاني فوتبال سرمايه‌گذاري كند.

در همين راستا جنرال‌موتورز تفاهم‌نامه حمايت مالي را با باشگاه فوتبال منچستر يونايتد امضا كرده كه البته جزئيات دقيق اين تفاهم‌نامه اعلام نشده است. جنرال‌موتورز قصد دارد از طريق باشگاه منچستر يونايتد خودروهاي شورولت خود را تبليغ كند. برآورد مي‌شود كه منچستر يونايتد داراي دست‌كم 659 ميليون هوادار ثبت شده در سراسر جهان باشد. به گزارش خبرگزاري فرانسه، جنرال‌موتورز به ويژه براي فروش خودروهاي شورولت خود به بازار چين اميد دارد. جايي كه منچستر يونايتد در آن حدود 108 ميليون هوادار دارد. تهیه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب‌ها: بازاريابي ورزش
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |

پس از انجام یک نظر سنجی، که توسط مجله ی consumer reports، انجام شده بود، میانگین مصرف سوخت، با کسب 40 درصد از آرا، مهمترین فاکتور برای خرید یک خودرو اعلام شد.
به گزارش وب سایت «مجله ماشین»، کیفیت ساخت با 17 درصد، امکانات ایمنی با 16 درصد، و قیمت با 14 درصد، سه فاکتور بعدی مورد نظر خریداران اعلام شده است. ضمن اینکه تنها 6 درصد از شرکت کنندگان به عملکرد فنی خودرو به عنوان مهمترین فاکتور برای خرید یک خودرو رای داده اند.
حمیدرضا انصاری تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |

يك بنياد بين‌المللي فعال در حوزه مشاوره كسب‌وكار با اين پيش‌بيني كه «موتور اقتصاد جهان در حال خروج تدريجي از دست كشورهاي توسعه‌يافته است» اعلام كرد: در حال حاضر 600 شهر در دنيا تحت عنوان «گروه 600» موتور 60 درصد توليد ناخالص جهاني محسوب مي‌شوند كه در اين گروه تعداد شهرهايي كه به غول‌هاي اقتصادي شهرت دارند، قابل‌توجه است. مطالعه بنياد «مك‌كينزي» نشان مي‌دهد، تا سال 2025 شهرهايي از جنوب و شرق جهان به عنوان تازه‌وارد به اين گروه اضافه مي‌شود؛ طوري كه 136 شهر جديد فقط از چين وارد شهرهاي برتر اقتصاد دنيا خواهد شد.


سهم غالب توليد ناخالص جهاني تا 5 سال پيش در اختيار ابرشهرهاي متعلق به كشورهاي توسعه‌يافته بود اما حالا موتور اقتصادي دنيا به دست كشورهاي نوظهور افتاده؛ طوري كه مطابق پيش‌بيني يك بنياد بين‌المللي


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |

مورخین درباره‎ طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند. تفسیرهای متداول مانند تفسیر ژرژ لوفور این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه‎گرای طبقه متوسط جامعه دانسته‎اند.


بعضی از تاریخدانان استدلال می‎کنند که طبقه‎ اشرافی قدیمی به حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه متوسط جامعه و روستاییان آزرده و حقوق‎گیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا می‎کند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت‎های اصلاحی گوناگون اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده است. مطابق این نظریه این حرکت‎ها همزمان با حرکت‎های مردمی حقوق‎گیران شهری جدید و روستاییان ایالت‎نشین بودند. اما هرگونه اتحاد در بین قشرها تصادفی و اتفاقی بوده است. (۱۱) اما خيلي از تاریخدانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته‎اند.
دلایل اقتصادی:
• لويی پانزدهم جنگ‎های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب آمریکایی از مستعمره‎نشین‎ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی را بالا برده بود. صدمه‎های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست‎های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.
• داشتن سیستم اقتصادی بی‎کفایت و منسوخ که قدرت اداره‎ بدهی ملی فرانسه را نداشت که نتیجه و عامل تشدیدکننده آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود. رعیت می‌بایست 55 درصد عایداتش را بابت مالیات مستقیم به شاه می‌داد. نتیجه اینکه دهقانان یک پنجم عایدات خود را مالک می‌شدند.
• کلیسای کاتولیک، بزرگ‎ترین ملک‎دار کشور، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود.
• خرج‌های اشرافی و آشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم. در کتاب لويی شانزدهم: ملکه ماری آنتوانت تالیف پیر ژیل به نقل از انقلابیان به این مطلب که در این زمان پریشانی و قحطی، شاه یا شکار می‌کند یا به قفل‌سازی و آهنگری مشغول است و ملکه مشت مشت و صندوق صندوق از خزانه ملت برداشته خرج هوا و هوس خود می‌کند، اشاره شده است.
• فقر عمومی: در طول قرن 18 و به‌ویژه در سال‌ها و دهه‌های پایانی آن فقر عمومی رو به گسترش بود. در کتاب تاریخ انقلاب فرانسه آمده است که مزد واقعی که نیمی برای نان و به طور کلی دو سوم آن برای غذا صرف می‌شد، در طول قرن دائما کاهش می‌یافت. در حالی که در همین زمان دستمزدها 17 درصد افزایش یافت و این به آن معنا است که مزد حقیقی در طول مدت 50 سال به طور متوسط 24 درصد کاهش یافته بود. آمار بیکاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث می‌شد مقدار بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینه‌هاي اقتصادی نرسد. قحطی و سوءتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر می‌کرد.
به طور کلی، فقر عمومی به علاوه فساد محصول در اثر باد و باران و قحطي سال‌هاي 1788 و 1789 و زمستان سخت سال 1789 افراد را برای شورش تحریک می‌کرد.
نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی
تجمل فوق‌العاده در دربار: در اطراف شاه حدود 17 هزار نفر به عنوان درباری و با تجملات فوق‌العاده زندگی می‌کردند. حدود 16 هزار نفر از اینان، خدمات شخصی شاه و خانواده‌اش را به عهده داشتند. به‌جز شاه، ملکه و فرزندانشان، برادران و خواهران، عمه‌ها، خاله‌ها، پسر عموها و دخترعموهای شاه نیز از این خدمات برخوردار می‌شدند. عده کثیری نیز در دربار شغل ثابتی نداشتند و از دربار انعام و مستمری می‌گرفتند یا منتظر دریافت مشاغل دیوانی بودند. تجمل فوق‌العاده دربار نتیجه‌ای جز خالی شدن خزانه و گسترش فقر دربر نداشت.
مالیات‌هاي سنگین
رعایا و مزرعه‌داران تنگدست می‌بایست مالیات‌های سنگینی پرداخت می‌کردند و کارگرانی که در شهرها زندگی می‌کردند نیز همانند آنان در فقر و فلاکت می‌زیستند. اشراف‌زادگان و کشیشان مالیات اندکی پرداخت کرده و اغلب یا کار نمی‌کردند یا بسیار کم کار می‌کردند. در سال 1788 افزایش قیمت مواد غذایی بر اثر برداشت اندک محصولات کشاورزی، بسیاری از مردم فقیر را ناتوان از پرداخت مالیات‌هایشان کرده بود.
نقش عوامل خارجی در وقوع انقلاب فرانسه
نویسندگان زیادی بر این اعتقادند که اثرات انقلاب آمریکا بر وقوع انقلاب فرانسه گسترده بوده است. اروپايی‌ها و از جمله فرانسویان، از راه‌هاي مختلف مانند مطبوعات، بحث‌های محافل ماسونی، تبلیغات آمریکايی‌ها مثل فرانکلین وزیر مختار آمریکا در فرانسه و جفرسون و هزاران نفر دیگر و گزارش‌هاي سربازان اعزامی به هنگام بازگشت از آمریکا، با انقلاب فوق آشنا شدند. به نظر می‌رسد انقلاب آمریکا بیشتر در زمینه گسترش روحیه انقلابی در فرانسه نقش داشته است. وقایع این دوران خصوصا انقلاب آمریکا، مردم فرانسه را به تفکر در مورد شیوه اداره کشور خودشان واداشت. بسیاری از مردم خواستار آزادی بیشتر از حکومت مطلقه پادشاه بودند. درباره نقش سایر عوامل خارجی در انفلاب فرانسه نیز مطالب زیادی نوشته شده و به خصوص به نقش انگلیسی‌ها اشاره شده است. انگلیسی‌ها از گذشته با فرانسوی‌ها رقابت می‌کردند و شرکت فرانسه در جنگ استقلال آمریکا این امر را تقویت کرده است.
حمایت قدرت‌هاي بزرگ از حکومت پیشین
در زمان وقوع انقلاب فرانسه رقابت شدید سیاسی، اقتصادی و نظامی بین قطب‌هاي قدرت اروپایی در جریان بود از این روی انگلیس از بحران داخلی فرانسه که منجر به تضعیف قدرت سیاسی آن می‌شد خشنود بود. روسیه نیز در کنار اتریش سرگرم تجزیه لهستان بود و تضعیف لویی شانزدهم را در راستای منافع خود می‌دید؛ بنابراین نه‌تنها کسی از پادشاه فرانسه در برابر انقلاب پشتیبانی نکرد بلکه همسایگان تا حدودی زمینه فعالیت انقلابیون را فراهم آوردند.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |


کشمکش سنت و تجدد در بازار غذا

گروه تاریخ اقتصاد- فاطمه باباخانی: تاریخ پرفراز و نشیب شکل‌گیری صنایع مدرن در ایران گوشه‌های تاریک و روشن بسیار دارد. در باب صنعت نساجی و الگوبرداری از صنایع انگلیس و هند کمابیش کتاب‌هايي نوشته شده و نتایج تحقیقاتی مبسوطی هم در دست است، اما تاریخ برخی صنایع دیگر از جمله صنعت غذا در حاشیه مانده و فراموش شده است.


با این حال هنوز کسانی هستند که مي‌توانند به نخستین روزها و سال‌هاي مدرن‌سازی تولید غذا گواهی دهند. شاهرخ ظهیری یکی از همین افراد است. او دومین کارخانه تولید سس و انواع کنسرو را شش ماه پس از راه‌اندازی یک و یک – با مدیرعاملی هدایت- تاسیس کرد. نام مهرام برای همه خانواده‌ها امروز یک نام آشناست. پشت این نام و برند بزرگ و معتبر مردی است که سال‌هاي جوانی‌اش را در سمت مدیریت یک کارگاه کوچک 13نفره سپری کرد و در مسیر عمر و به سپیدی گرویدن موها، کارگاهش را چنان توسعه داد که از آن کارخانه‌هايي در گوشه گوشه کشور روییدند. شاهرخ ظهیری مردی است که معتقد است راه توسعه و پیشرفت کشور را باید در صنعت غذا جست‌وجو کرد. به گفته او آدمیان همواره نیاز به غذا دارند و مي‌توان با سرمایه‌گذاری و حمایت از این بخش و باز گذاشتن دست کارآفرینان برای ایران 100 میلیونی سال‌هاي نه چندان دور اشتغال و آرامش را پدید آورد. در دفتر کارش با او درباره تاریخچه صنعت غذا به گفت‌وگو نشستیم. آنچه مي‌خوانید بخش‌هايي از این گفت‌وگو است:
* دهه 1340، دهه خاصی در تاریخ ایران است. در این زمان همزمان با تب نوگرایی و تغییر الگوهای مصرف، اصلاحات ارضی نیز در ایران اتفاق افتاد؛ اصلاحاتی که به طور مستقیم بر تولید مواد اولیه مورد نیاز صنعت غذا تاثیر مي‌گذاشت. این صنعت در آن دوران دارای چه ویژگی‌هايي بود؟
در آن دهه ما به دو دلیل در صنعت غذا عقب مانده بودیم. اول اینکه که تعداد زنان شاغل در ایران بسیار کم بود و آنها هنوز وارد بازار کار نشده بودند. به این ترتیب ما در فضای مردانه‌ای به سر مي‌بردیم. به تدریج که صنعت رشد پیدا کرد و زنان از خانه‌ها خارج شده و وارد اجتماع شدند ضرورت استفاده از غذاهای کنسروی در جامعه پیدا شد. پیش از آن دوران زنان عمدتا خودشان غذا را در منزل تهیه مي‌کردند و خریدن غذا آن هم به شکل کنسروی امر خوشایندی نبود. مساله دومی که در صنعت غذا وجود داشت این بود که تولد کنسرو و مواد این چنینی در ایران با کمپوت‌ها و کنسروهای سبزیجات آغاز شد. از آنجا که عموما برای تهیه این کمپوت‌ها از میوه‌هاي نامرغوب و زیر درختی استفاده مي‌شد مردم اعتماد چندانی به محصولات بسته‌بندی شده نداشتند و وقتی هم که غذا به جرگه صنعت کنسرو در ایران پیوست با همان نگاه بدبینانه از طرف مشتریان دنبال شد.
اولین کنسرو چه زمانی وارد ایران شد و اولین تولیدکننده کنسرو در ایران چه کسی بود؟
در ابتدای سال 1300 تا 1301 اولین کنسروها از سوی ارامنه روسیه به ایران آمد که کنسرو خاویار بادنجان بود. در اوایل حکومت رضا شاه اولین کارخانه کنسروسازی در شاهی آن زمان و قائمشهر فعلی به دست مرحوم استپانیان که از همان ارامنه روسیه بود، در ایران تاسیس شد؛ اما با توجه به دلایلی که پیش‌تر گفتم در ایران بازار خوبی نداشت. در سال‌هاي بعد به دلیل ارتباط بیشتر با کشورهای اروپایی بازار چاشنی‌ها درایران گسترش یافت و رونق گرفت. کسانی که با تجربه زندگی در خارج از کشور آشنا بودند مي‌دانستند که در آنجا چاشنی‌ها به عنوان یکی از ملزومات هر وعده غذایی جایگاه خاصی دارند؛ بنابراین سعی کردند که آن را در بازار ایران نیز جا بیندازند. از دیگر کسانی که جزو پیشگامان صنعت کنسرو در ایران به شمار مي‌آید، مي‌توان به ابوالقاسم عظیمی و حاج حسن مدنی (مدیرکارخانه شمشاد) اشاره کرد. بعدها ما نیز به آنها پیوستیم؛ اما اینها کسانی بودند که پیش از دهه 40 کار در این صنعت را آغاز کرده بودند.
در آن دهه که شما وارد صنعت غذا شدید و مهرام را تاسیس کردید، چه کارخانه‌هايي وجود داشت. به نظر مي‌رسد هنور بازار رقابتی شکل نگرفته بود و نیاز جامعه همه طرف عرضه را معطوف به خود کرده بود ؟
من در اواخر دهه چهل کار خود را در این صنعت شروع کردم و مهرام را راه‌اندازی کردم. حدود شش ماه قبل از ما کارخانه «یک و یک» با مدیریت آقای ایرج هدایت کار خود را آغاز کرده بود. این کارخانه برای جا انداختن صنعت کنسرو در ایران خیلی خدمت کرد و به نوعی به جنگ سنت و غذاهای سنتی رفت. اقدامی که در آن دوران خیلی متهورانه بود و من خودم این را به آقای هدایت گفتم. به عنوان مثال شما فرض کنید که 50 سال پیش قورمه‌سبزی که یک غذای سنتی ایرانی است در قوطی‌هاي کنسرو قرار مي‌گرفت و خانواده‌ها مي‌توانستند آن را تهیه کنند. خب مسلما این برای جامعه آن زمان چندان خوشایند نبود. (هرچند که آقای هدایت محصول خود را با بهترین کیفیت به بازار عرضه مي‌کرد) به همین دلیل بود که کارخانه «یک ویک» در آن دوران نتوانست موفقیتی را در بازارهای داخلی کسب کند، بنابراین اقدام مهمی که آقای هدایت کرد این بود که بازار محصولش را از داخل به خارج کشور سوق داد و در این زمینه موفقیت قابل توجهی کسب کرد. مشتریان این کارخانه در آن زمان اغلب ایرانیانی بودند که در خارج از کشور زندگی مي‌کردند و به این ترتیب مي‌توانستند غذای ایرانی را در ممالک مختلف تهیه کنند. با افزایش صادرات و اقبال عمومی ایرانیان خارج از کشور به غذاهای کنسروی، بازار این محصول به تدریج جای خود را نیز در عرصه داخلی باز کرد. چندی پس از «یک و یک»، مهرام به بازار آمد و چاشنی‌هاي غذایی را به بازار عرضه کرد. در این زمان ذهن مردم آرام آرام از بدبینی گذشته نسبت به محصولات کنسروی تغییر پیدا کرد و اعتماد و خوش‌بینی جایگزین آن شد. پس از ما نیز عده‌ای از تحصیلکردگان آمریکا در مشهد اقدام به تاسیس کارخانه‌ای به نام چین‌چین کردند که چون افراد تحصیلکرده در راس آن بودند، توانستند محصولات خوبی را تولید و در ترویج این صنعت موثر باشند.
یکی از اتفاقاتی که در دهه 50 شمسی در ایران افتاد مقوله‌ای به نام اقتصاد سلامت بود که در این دهه در مدارس مطرح شد. آیا این مساله را مي‌توان از عوامل موثر در گسترش صنایع غذایی در ایران عنوان کرد؟
تنها مي‌توان از این طرح به عنوان یکی از عوامل موثر در رونق بازار غذا نام برد. در آن دوران دولت هم برنامه‌ای برای توسعه صنعت غذا نداشت، بلکه این نیاز جامعه بود که رشد این صنعت را شتاب بخشید.
در آن دهه علینقی عالیخانی به عنوان وزیراقتصاد فعالیت مي‌کرد، رابطه او با صنعتگران و فعالان بخش خصوصی چگونه بود؟
در آن زمان ساختار اجتماعی به گونه‌ای شکل گرفته بود که هر فردی کار خودش را مي‌کرد و در امور بازرگانی نیز ممانعتی برای انجام کار وجود نداشت. بنابراین بخش خصوصی در چنین فضایی تلاش مي‌کرد که خود را با جامعه پیشرفته انطباق دهد. ما در آن دوران فرمول‌هاي مربوط به تولید را از خارج وارد مي‌کردیم و تلاش مي‌کردیم با ارائه محصول با کیفیت در بازار رقابت با خارجی‌ها باقی بمانیم.
الان هم باید دولت توجه داشته باشد که باید غذای 100 میلیون نفر را تا 10 سال آینده تامین کند. غذا مورد نیاز دنیا است و تنها صنعتی است که توان رقابت با خارج را دارد. کشاورز ما باید به فروش و سود کالای خود امیدوار باشد؛ ضمن اینکه این بخش واجد بالاترین میزان اشتغال در سطح کشور است.
از نظر جنابعالی موتور پیشرفت صنعت غذا در ایران چه زمانی به حرکت در آمد؟
وقوع انقلاب اسلامی یکی از عواملی بود که رشد گسترده در صنعت غذا را به همراه داشت. در این دوران درهای کشور به روی کالاهای خارجی بسته شد؛ ما تاپیش از آن باید با رقبای خود از کشورهای اروپایی و آمریکا رقابت مي‌کردیم که این امر کار را برای تولیدکنندگان نوپای داخلی بسیار مشکل کرده بود. به این ترتیب با وقوع انقلاب اسلامی صنایع غذایی داخل به سرعت رشد کردند. به عنوان مثال مهرام از یک واحد تولیدی در یک منطقه خاص به واحدهای تولیدی در کل کشور توسعه یافت که هر کدام از این کارخانه‌ها کار تخصصی خود را انجام مي‌دادند. ما در آن دوران در شیراز آبلیمو، در تنکابن کنسانتره پرتقال، در تهران کنسرو سبزیجات و در قزوین که مرکز اصلی شرکت بود کارخانه رب گوجه فرنگی و سس مایونز را راه انداخته بودیم. به عبارت دیگر مهرام که در ابتدای کار با 13 کارگر و یک میلیون تومان سرمایه کار خود را شروع کرده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به واحدهای بزرگ با نزدیک به 50 هزار کارگر توسعه یافت. در همان زمان واحدهای تولیدی دیگر به غیر از مهرام نیز شکل گرفت که با سرمایه‌گذاری خوب و کار موفق توانستند صنعت غذای کشور را به رشد و ترقی برسانند؛ به طوری که امروز ما شاهدیم که صنایع غذایی به عنوان یکی از موفق‌ترین صنایع ما عمل مي‌کنند.
ما در همان سال‌هاي ابتدایی انقلاب اسلامی، با جنگ تحمیلی مواجه شدیم، با توجه به نیاز مبرم جبهه‌ها به غذاهای کنسروی، وقوع این پدیده چه تاثیری بر صنایع غذایی در کشور داشت؟
همان‌طور که شما هم به آن اشاره کردید جنگ تحمیلی یکی از عواملی بود که موجب رشد صنعت غذا در کشور شد. این صنعت در طول این دوران یکی از صنایعی بود که بهترین و بیشترین خدمات را به جنگ ارائه داد. من درآن زمان عضو کمیته غذای جنگ بودم، ما خودمان در مهرام هر ماه یک کامیون مواد غذایی به جبهه‌ها ارسال مي‌کردیم.
شما خودتان خاطره‌ای از جنگ دارید؟
در همان سال‌ها ما یک دستگاه «فر» از کشور سوئد خریده بودیم که همزمان مي‌توانست نزدیک به یک تن مرغ که چاشنی به آن افزوده شده بود را آماده بسته‌بندی کند. یک روز دوستان رزمنده نزد ما آمدند و گفتند با توجه به فضای جبهه و گرمای هوا که موجب کپک‌زدگی نان در مدت زمان کوتاه مي‌شود، به این دستگاه نیاز دارند. من نیز این دستگاه را در اختیار آنها گذاشتم. چون این دستگاه مي‌توانست علاوه بر مرغ سایر مواد غذایی را نیز آماده و بسته بندی کند. سال‌ها بعد این دستگاه را همان دوستان به من برگرداندند؛ در حالی که همه بخش‌هاي آن از شلیک گلوله سوراخ سوراخ شده بود و من مي‌توانم بگویم که این یادگاری من از دوران جنگ است.
به نظر مي‌رسد در بخش صنایع تبدیلی خلأ سرمایه گذاری خارجی زمینه‌هاي تاریخی دارد، نظر شما چیست؟
در این صنعت نیاز چندانی به سرمایه‌گذار خارجی نبوده و در غیاب سرمایه‌گذاران خارجی رشد خوبی داشته‌ایم. در ایران تنها در زمینه آب معدنی، فرانسوی‌ها سرمایه گذاری کردند. «نستله» نیز جزو معدود صنایع غذایی است که سرمایه‌گذار خارجی دارد و نمونه دیگر آن هم کارخانه رب گوجه فرنگی در کرمانشاه است که سرمایه‌گذاران اماراتی سهامدارش هستند. محصولات آن هم عمدتا به بازار دبی صادر مي‌شود.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۱ |


باشگاه انگلیسی منچستریونایتد با نزدیک به 660 میلیون نفر هوادار، بالاتر از تمامی غول‌های فوتبال در دنیا ایستاد.
به گزارش گاردین، ممکن است شیاطین سرخ نتوانند مانند چلسی در جذب ستاره‌های فوتبال موفق عمل کرده و قهرمانی در لیگ برتر را نیز به رقیب همشهری واگذار کنند، ولی هم‌چنان بالاترین تعداد هواداران در جهان را به خود اختصاص داده‌اند.

یونایتدها طی 5 سال گذشته توانسته‌اند طرفداران بین‌المللی خود را 5 برابر کرده و به عدد 659 میلیون تن برسانند. براساس مطالعه جدیدی که در این زمینه صورت گرفته، این باشگاه نسبت به سال 2007 درآمدهای خود را بیشتر کرده و با رشد 98 درصدی تعداد هواداران روبه‌رو بوده است. از این تعداد هوادار 173 میلیون مربوط به خاورمیانه و آفریقا است. 325 میلیون مربوط به خاوردور و 108 میلیون نیز از کشور چین طرفدار من‌یونایتد هستند و جالب اینکه تنها یک درصد از هواداران شیاطین سرخ بریتانيایی هستند. این باشگاه در تور تابستانی خود به آ‌فریقای جنوبی و چین خواهد رفت تا قراردادهای تجاری ببندد. شرکت‌ NIKE و شرکت بیمه AON که حامی اصلی مالی این تیم به شمار می‌رود، در سال 2014 باید قراردادهای خود را با این باشگاه تمدید کنند. به این ارقام، درآمدهای حاصل از حق پخش تلویزیونی بازی‌های این تیم در خارج از انگلیس که چیزی نزدیک به یک میلیارد و 400 میلیون پوند می‌شود را نیز اضافه کنید.
برچسب‌ها: بازاريابي ورزش
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۱ |

گاهي انگيزه طرف مقابل از مذاكره هماني نيست كه شما فكر مي‌كنيد و فرد هدف‌هاي ديگري را در سر مي‌پروراند يا دنبال مي‌كند. در بسياري موارد، تشخيص منظور اصلي طرف از مذاكره ساده نيست، به اين رو بر هر مذاكره‌كننده‌اي واجب است با احتياط مذاكره كند و تا زماني كه منظور اصلي را متوجه نشده است، اطلاعات اساسي را بروز ندهد.

بديهي است دريافت اطلاعات مربوط به دستور جلسه پنهان از منابع غيررسمي مي‌تواند بسيار مفيد باشد. بديهي است ورودي‌هاي ديگري نيز مي‌توان براي مذاكره در نظر داشت؛ مثلا بحث آناليز ريسك مذاكرات، مي‌تواند يكي از ورودي‌هاي حياتي و تعيين‌كننده مذاكرات باشد. به‌رغم وجود چندين ورودي ديگر براي مذاكرات و به‌رغم كم بودن يا متعدد بودن، آنها همگي بر يك اصل پافشاري مي‌كنند و آن اينكه قبل از هر مذاكره‌اي بايد به آمادگي كامل رسيد و در شرايط خوب اطلاعاتي حضور پيدا كرد. بديهي است داشتن اطلاعات خوب، يكي از ابزارهاي قدرت در مذاكره به حساب مي‌آيد كه مي‌تواند موضع فرد را به نحو قابل‌ملاحظه‌اي بهبود بخشد.
آنچه از مقوله فوق مي‌توان دريافت اين است كه در بحث مذاكره، به‌رغم تسلط به تكنيك‌هاي مذاكره‌اي يا آشنايي با قواعد و اصول آن، اگر ورودي‌هاي مذاكره درست طراحي نشوند، امكان توفيق به حداقل ممكن مي‌رسد. چه بسا در بسياري مواقع ديده شده است كه مذاكره‌كنندگان متوسط به موفقيت رسيده‌اند؛ چراكه ورودي‌ها به درستي طراحي شده‌اند. از آنجا كه از تمامي اين ورودي‌ها بايد در راستاي طراحي مزيت‌هاي سازماني استفاده كرد، اين جمله معروف را مي‌توان يادآور شد كه «مذاكره نمي‌تواند جايگزين مزيت‌ها و ارجحيت‌هاي غيرموجود باشد»؛ يعني اگر سازمان يا فردي در مذاكرات خود واجد مزيت‌ها و ارجحيت‌هاي رقابتي با سايرين نيست، نمي‌توان از مذاكره‌كننده حرفه‌اي انتظار معجزه داشت. پس شرط اول هر مذاكره‌اي، ايجاد مزيت‌ها يا ارجحيت‌هايي است كه مذاكره‌كننده بتواند با آن ابزار در راستاي هدف‌هاي موجود گام بردارد. از ديگر كليد واژه‌هاي تعريف مذاكره، داشتن موضوع مشخص است. در مذاكره ما از هر دري سخن نمي‌گوييم؛ بنابراين بايد موضوع مشخص داشت و روي اين موضوع متمركز ماند. بديهي است عدم‌داشتن موضوع مشخص يا عدم تمركز روي آن، افزون بر اتلاف وقت فراوان، امكان به نتيجه رسيدن را به حداقل كاهش مي‌دهد و موجبات سردرگمي طرفين را فراهم مي‌سازد. براي متمركز ماندن روي موضوع مذاكره، بهترين كار داشتن دستورجلسه است. اين دستورجلسه مي‌تواند قبلا به صورت كتبي نگارش شده و در اختيار طرفين باشد يا مي‌تواند در زمان جلسه به طور شفاهي مطرح شود. آنچه كه بسيار توصيه مي‌شود اين است كه در جلسات متعدد شما نيز موضوعاتي براي گنجاندن در دستور جلسه داشته باشيد وگرنه حداكثر در مورد موضوعاتي بحث خواهيد كرد كه مورد علاقه طرف مقابل است.
مورد ديگري نيز كه در جلسات توصيه مي‌شود اين است كه در جلسات متعدد افزون بر قرائت دستورجلسه، خلاصه‌اي از موضوعات مطرح شده قبلي را تكرار كنيد. اين كار باعث مي‌شود اطلاعات همه در يك سطح قرار گيرد و از تصويب و بحث در مورد موضوعاتي كه قبلا در مورد آن اقدام شده است، خودداري شود. توصيه مي‌شود از امضاي صورتجلساتي كه به دليل تنگناي وقت از قبل تنظيم شده‌اند، بپرهيزيد؛ زيرا هميشه احتمال گنجانده شدن مواردي كه مورد علاقه شما نيست در آن وجود دارد. اگر در جلسه‌اي به هر دليل ممكن چنين اتفاقي افتاد و از قضاي روزگار، بندي در صورتجلسه ذكر شد كه مورد توافق شما نبوده است، پس از دريافت صورتجلسه، بلافاصله نامه‌اي را به منظور اصلاح مورد يادشده براي طرف مقابل ارسال نماييد و تقاضاي اصلاح كنيد.
يادآور مي‌شود كه در هيچ كدام از موارد فوق مذاكره‌كننده حق ندارد از جملات يا عبارات تند استفاده كند و از دامنه ادب و احترام خارج شود.توصيه مي‌شود بار تهيه صورتجلسه را خود بر دوش بگيريد، زيرا به كرات اتفاق مي‌افتد كه در هنگام تنظيم صورتجلسه، مواردي هرچند جزئي از بندهاي صورتجلسه حذف يا به آن اضافه شود كه مي‌تواند تفسيرهاي متعددي را به بار بياورد و تعهدات طرف را كمرنگ‌تر و تعهدات شما را پررنگ‌تر كند. در مذاكرات، به صرف اينكه نمي‌توان صورتجلسه را مجددا نگارش كرد، آن را امضا نكنيد. ولي در صورت عدم امكان واقعي براي تغيير صورتجلسه، توضيحي در صورتجلسه اضافه كنيد كه بايد به طور جداگانه آن را همه حاضران امضا كنند. خاطرنشان مي‌شود تمامي صورتجلسات1، تفاهمنامه‌ها2 يا توافقنامه‌ها3 كه قبل از انعقاد قرارداد تنظيم مي‌شوند، اعتبار قانوني و قابليت اجرايي ندارند، بنابراين براي قانوني كردن توافقات بايستي به تنظيم پيش‌قرارداد يا قرارداد مبادرت كرد. البته صورتجلساتي كه بعد از انعقاد قرارداد تنظيم مي‌شوند، به شرط آنكه مضمون الحاقيه4 يا اصلاحيه5 را داشته باشند، وجاهت قانوني داشته و بخشي از قرارداد محسوب مي‌شوند.در ادامه تعريف مذاكره، به موضوع حل اختلاف يا انجام توافق برمي‌خوريم. هر دوي اين مطالب، اشاره به نتيجه‌گرا بودن مذاكره مي‌كند. از اينجا است كه خروجي مذاكره شكل مي‌گيرد و آن نيز به صورت حل يك اختلاف يا رسيدن به يك توافق، خود را نشان مي‌دهد. مجددا تاكيد مي‌شود كه در صورت وجود ورودي‌هاي مناسب در يك فرآيند گفت‌وگو‌محور است كه با بحث در مورد يك موضوع مشخص از قبل تعيين شده مي‌توان توافق مناسب و اساسي به دست آورد. بدين رو نتيجه‌گرا بودن مذاكره يكي از شروط اساسي آن است و مذاكره از اين حيث با گفت‌وگو تفاوت دارد. گفت‌وگو يك ابزار است، ولي مذاكره يك فرآيند است كه از ابزارهاي متعدد بهره مي‌‌جويد.
در دنياي امروزي، مذاكره بايستي به عنوان ابزاري در راستاي ايجاد يك رابطه پايدار و بلندمدت مورد استفاده قرار گيرد. از آنجا كه در نظر نگرفتن منافع و رضايت طرف مقابل اصل پايداري و بلندمدت بودن ارتباط را خدشه‌دار مي‌‌كند، بنابراين مي‌تواند از مصاديق يك مذاكره بد و غيراصولي به حساب آيد. از سويي ديگر با كمرنگ‌شدن يا از بين رفتن وجوه تمايز يا ابزارهاي قدرتي كه طرف را وادار به پذيرش مواضع كرده است، به مرور زمان، امكان بروز انتقام از سوي طرف مقابل مهيا مي‌شود كه مي‌تواند به از دست رفتن فرصت‌هاي مهم تجاري منجر شود.
پاورقي:
1- Minutes of Meeting (M.O.M)
2- Memorandum of Understanding (M.O.U)
3- Memorandum of Agreements (M.O.A)
منبع: اصول، فنون و هنر مذاكره؛ نويسنده: محمدحسين غوثي و پرويز درگي؛ انتشارات بازاريابي
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
برچسب‌ها: استراتژي‌‌هاي مذاكره
نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه دوازدهم خرداد ۱۳۹۱ |


مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
حتی بهترین مدیران تصمیم‌گیرنده نیز ممکن است در زمان اتخاذ تصمیمات پرخطر دچار نگرانی شوند. ما هر روز بدون آنکه متوجه شویم تصمیمات مختلفی می‌گیریم، اما در دنیای کار حرفه‌ای،‌این کار نیاز به تامل و بررسی دارد. غیرممکن است که یک روش واحد، همیشه و در هر موقعیتی قابل تکیه باشد.


در هر حال، عوامل مهمی وجود دارد که می‌توانید با به کارگیری آنها اطمینان حاصل کنید که به برداشت درستی از موضوعات دست خواهید یافت.
افراد خبره چه می‌گویند
افراد به فشار ناشی از تصمیم‌گیری‌های بزرگ پاسخ‌های متفاوتی می‌دهند. مایکل روبرتو استاد مدیریت در دانشگاه بریانت در مقاله خود در هروارد بیزنس می‌گوید «اغلب تصمیم‌گیرندگان یا در نتیجه‌گیری و قضاوت عجله می‌کنند یا آنقدر دچار دودلی می‌شوند و در تصمیم خود وقفه ‌ایجاد می‌کنند تا دیر شود». طبق نظر سیدنی فینکلشتاین به عنوان استاد مدیریت دانشکده بازرگانی دارتموث و یکی از نویسندگان مجموعه «چرا رهبران خوب تصمیمات بد می‌گیرند»، رسیدن به یک نقطه توازن کاری مشکل است.
او می‌گوید «وقتی منافع بیشتری در میان باشد، باید وقت بیشتری نیز صرف شود، اما ‌اینکه چقدر زمان برای اتخاذ یک تصمیم لازم است، موضوعی است که واقعا به ماهیت تصمیم بستگی دارد.» به هر روشی که تصمیم‌گیری می‌کنید، چه راه‌حل کوتاه مدت باشد و چه یک تصمیم‌گیری سطحی، در هر صورت آنچه مهم است‌این است که از خطراتی که ممکن است برای شما حادث شود آگاه باشید و از بروز آن جلوگیری كنيد.
دیگران را دخالت دهید، اما خودتان نتیجه‌گیری کنید
تصمیمات مهم نباید در خلأ اتخاذ شوند. فینکلشتاین می‌گوید «باید یک گروه داشته باشید و نباید تنها بر خودتان تکیه کنید.» با مشورت با دیگران،‌این امکان به وجود می‌آید که گزینه‌های مختلفی در اختیارتان قرار گیردکه به شما کمک می‌کند تا انتخاب آگاهانه‌تری داشته باشید.
در ضمن افرادی که در تصمیم‌گیری دخالت داده شده‌اند، در زمان اجرای تصمیم، احساس مسوولیت بیشتری خواهند كرد. اما در عین حال، مراقب خطرات آن نیز باشید. فینکلشتاین می‌گوید «اگر افراد زیادی را در تصمیم‌گیری دخالت دهید، تقریبا همیشه زیرمجموعه کوچکی از ‌این گروه کنترل را در دست می‌گیرد و تصمیم‌گیری می‌کند»‌ این کار می‌تواند باعث سرخوردگی یا بی‌اهمیت بودن برای گروه بزرگ‌تر به وجود آورد. همچنین در مورد مسائل مهم، مثل تغییر روش استراتژیک یک گروه، یا استخدام یک مدیر جدید، اغلب نیاز به اطلاعات از منابع گوناگون وجود دارد، اما در نهایت تنها یک نفرجوابگو است. او توضیح می‌دهد که در پایان، «تصمیم‌گیرنده رهبر است.»
اعتماد کنید اما به ابعاد تصمیم خود نیز به خوبی فکر کنید
در برخی موارد، غریزه اولیه شما ممکن است درست باشد اما احتمال دارد استدلال‌های منطقی برای آن نداشته باشید. مهم است که واکنش اولیه خود را به پرسش گیرید و زمانی که اطلاعات کافی جمع‌آوری كردید آن را امتحان کنید. همچنین دلایل خود را برای دیگران تشریح کنید. روبرتو در مدل مشاوران مدیریت درباره تصمیم‌گیری در هاروارد می‌گوید «این یکی از ریسک‌هایی است که در رابطه با اتخاذ تصمیمات حسی وجود دارد، افراد فرآیند فکری ما را درک نمی‌کنند. چون در تصمیمات حسی، ‌این گونه نیست که افراد بتوانند مراحل را به طور تحلیلی و قدم‌به‌قدم دنبال کنند. تصمیم حسی مانند‌این است که ناگهان موضوعی به فرد الهام شده باشد. دیگران ‌این مساله را درک نمی‌کنند: آنها می‌گویند «چگونه به ‌این نتیجه رسیده‌ای؟»
نظرات دیگران را بپذیرید
از دیگر دام‌هایی که فینکلشتاین به آن اشاره می‌کند، پیش داوری است: یعنی شما در مرحله اولیه یک فرآیند و بر مبنای اطلاعات اولیه خود نظری بدهید و به‌رغم همه مسائلی که در‌ آینده پیش می‌آید و حتی با اطلاعات جدیدی که کسب می‌کنید، بر همان نظر اولیه خود پافشاری كنيد.
او می‌گوید «انگ پیش‌داوری زمانی به یک شخص می‌خورد که می‌بینید او اطلاعات و مثال‌هایی را ارائه می‌دهد که فقط در جهت اثبات نظرات خودش است و به اطلاعات و مثال‌هایی که در تضاد با نظرات اوست توجهی ندارد.» البته لازم است اطلاعاتی به دست آورید که نظرتان را تایید نماید، اما در عین حال از خودتان بپرسید آیا نظر مخالفی هم ممکن است وجود داشته باشد که باید به آن توجه کنید. خود را مورد نقد قرار دهید و با جدیت نظر خود را به چالش بگیرید و یا از یک همکار معتمد بخواهید‌این کار را برای شما انجام دهد.
درباره تجربیات گذشته محتاط باشید
بسیاری از افراد، با ربط دادن چالش فعلی به آنچه قبلا در گذشته انجام داده‌اند تصمیم می‌گیرند. ممکن است‌ این کار در مواردی چاره‌ساز باشد، اما در عین حال، موانعی نیز وجود دارد.
فینکلشتاین می‌گوید «افراد تمایل دارند به تجربیات گذشته خود بازگردند ولو ‌اینکه ربطی به زمان حال نداشته باشد. روبرتو نیز با‌این عبارت موافقت خود را با‌ این نظر ابراز می‌دارد.» مشکل‌این است که وقتی مبنای استدلال همانندسازی و مقایسه باشد، ما فقط بر شباهت‌ها تمرکز می‌کنیم و اغلب تفاوت‌های موجود میان موضوعات مربوطه را نادیده می‌گیریم؛ بنابراین چنین تفاوت‌هایی اغلب در جایی خود را نشان می‌دهد که مشکل به وجود آمده است و چالش وجود دارد». رویدادهای گذشته را به عنوان منبع اطلاعات در نظر بگیرید اما از خود بپرسید ‌این رویدادها در واقعیت تا چه حد مربوط و مفید هستند.
تمایلات خود را بشناسید
فینکلشتاین می‌گوید «واقعیت‌ این است که همه ما به سمت موقعیت‌هایی می‌رویم که میل‌مان به آن سمت است.» ‌این میل می‌تواند نسبت به موضوعاتی باشد که به آن وابستگی داریم- مثل افراد، مکان‌ها، بخش‌ها- یا ممکن است نسبت به علاقه شخصی‌مان باشد. فینکلشتاین می‌گوید «شکی نیست که علایق شخصی ما بر تفکرمان تاثیرگذارند، اما من در تحقیقات خود دریافته‌ام که بسیاری از ‌این تمایلات شخصی ناخودآگاه هستند. ما حتی متوجه نیستیم که آن را انجام می‌دهیم». شاید یک تصمیم را فقط به ‌این خاطر بگیرید که اجرای آن آسان‌تر است یا شاید به‌ این خاطر که‌این تصمیم بیشترین حسن نیت را در افرادتان ‌ایجاد می‌کند.
‌ اینها دلایل چندان مناسبی نیستند. برای پیداکردن یک راه حل، اول همه تمایلات خود را در نظر بگیرید و فکر کنید راه‌حلی که همه امیال شما را برآورده کند چیست. سپس آن را کنار بگذارید.
راه‌ها را بر خود نبندید
حتی پس از پشت‌سر گذاشتن همه چالش‌های فوق، تصمیم شما ممکن است هنوز بی نقص نباشد. به ندرت اتفاق می‌افتد که بدون داشتن راه‌حل بتوان یک موضوع را به طور کامل حل کرد.
اما‌ این به معنی قفل شدن موضوع نیز نیست. خوب است که موقعیت از نزدیک بررسی شود و در موقع لزوم تنظیمات لازم صورت گیرد. فینکلشتاین می‌گوید «بعد از چند روز، یک هفته یا یک ماه معمولا تصمیم خود را دوباره بررسی کنید تا ببینید روند کار چگونه پیش می‌رود.»
اصولی که باید به خاطر داشت: در مورد یک تصمیم، نتیجه‌گیری و اتخاذ تصمیم نهایی که بر عهده خودتان است دیگران را نیز برای درک بهتر موضوع دخالت دهید.
متوجه باشید که چه وقت ممکن است جانبدارانه رفتار کنید و از یک شخص معتمد بخواهید در‌این باره نظر بدهد تا از روی امیال خود تصمیم‌گیری نکنید.
به طور منظم تصمیمات خود را بررسی کنید تا مطمئن شوید که تصمیم درستی گرفته شده است.تنها بر غریزه خود تکیه نکنید، ابتدا عکس‌العمل‌های محتمل را ارزیابی کنید.
اطلاعات جدید را نادیده نگیرید، به ویژه اگر‌این اطلاعات عامل تغییر نقطه‌نظر فعلی شما باشند. فکر نکنید که موضوع فعلی دقیقا مانند آنچه در گذشته انجام داده‌اید، است. به دنبال شباهت‌ها و تفاوت‌ها بگردید.


موردکاوی شماره 1
به تنهایی کار نکنید و در تمام مراحل، روند پیشروی را مجددا ارزیابی کنید
وقتی کالین اوکیف اولین بار به عنوان معاون ارشد و مدیر عامل راه‌حل‌های همکاری و خدمات جهانی در شرکت نوول منسوب شد، با یکی از تصمیمات بسیار مهم حرفه‌ای‌اش روبه‌رو شد. ‌این شرکت تولیدکننده نرم افزارهای زیرساختی جهانی آ ای تی، مانند بسیاری از شرکت‌ها در سال 2009 به دنبال کاهش قابل توجه هزینه‌های خود بود. وظیفه کالین کاهش هزینه‌ها بدون تاثیر بر مشتریان بود. از آنجا که او به تازگی به ‌این سازمان ملحق شده بود، می‌دانست که چون خودش مسوول تصمیم‌گیری است، نمی‌تواند ‌این کار را به تنهایی انجام دهد.
او از رهبران تیم هایش خواست تا با افرادی که با ‌این کسب‌وکار به خوبی آشنایی دارند و می‌توانند علایق شخصی خود را کنار بگذارند صحبت کنند و نظرات سازنده‌ای در رابطه با‌ اینکه چه هزینه‌هایی باید کاهش یابد ارائه کنند. کالین می‌دانست که‌این کار مشکل است. او می‌گوید «افراد تیم‌ها می‌دانستند قرار است نظراتی بدهند که بر کارخود و اطرافیانشان اثرگذار است.» او همه‌این موضوعات را روی میز گذاشت و از همه افراد گروه خواست به ‌این موضوع از دیدگاه شخصی و امنیت کار خودشان نگاه نکنند چرا که‌ آینده برای همه مبهم است.
با ‌این دستور، گروه سه پیشنهاد مطرح کرد. آنها برای هر گزینه، ریسک‌ها را مشخص کردند، میزان صرفه‌جویی را تعیین نمودند و مشخص کردند که چگونه شرکت می‌تواند به اهداف خود برای ارائه بهترین خدمات به مشتریان دست یابد. آنها پیشنهادهای خود را در اختیار کالین قرار دادند و به او توصیه‌هایی کردند تا بتواند تصمیم نهایی را بگیرد. سپس کالین، طرح را نزد تیم رهبری برد تا از مقامات ارشد سازمان برای اجرای آن مجوز بگیرد. او به همکارانش اطمینان داد که همه ریسک‌ها با پیاده‌سازی راه‌حل سه مرحله‌ای کاهش خواهد یافت.‌ این روش باعث شد اعضای تیم تصمیم خود را همزمان با اجرای طرح مرور کنند و برای هر فاز، تغییرات لازم را اعمال کنند.
کالین به کار تیم افتخار می‌کرد. هر چند کار مشکلی بود اما اعضای تیم موفق شدند بهترین پیشنهادها را بدون در نظر گرفتن منافع شخصی خود ارائه دهند. حتی در مواردی یک شخص، از را‌هی پشتیبانی می‌کرد که به حذف شغلش منتهی می‌شد. در ‌این صورت، کالین می‌توانست پست دیگری در سازمان برای او پیدا کند. آنچه برای کالین از همه مهم‌تر بود ‌این بود که او توانست با وجود کاهش شدید هزینه‌ها، خدمات مشتریان را در بهترین سطح حفظ کند. او می‌گوید «ما موفقیت را با معیار رضایت مشتریان می‌سنجیم و بی‌شک یکی از عوامل موفقیت ما‌ این است که خارج از چارچوب فکر می‌کنیم».



موردکاوی شماره 2
بدانید چه وقت برای متعادل سازی تمایلات خود نیاز به کمک دارید
در سال 2009، برایان ریچاردسون با یک تصمیم مشقت بار روبه‌رو شد. او به عنوان یکی از شرکای شرکت مشاوره یوپی‌دی با یک مساله بسیار مهم و پرخطر روبه‌رو شد. به شرکت او پروژه‌ای پیشنهاد شد که هم به لحاظ مالی وهم روحی، استرس زا بود.
این قرارداد برای‌این شرکت نوپا مانند رویایی بود که به حقیقت مبدل شده باشد. کار‌این پروژه ‌ایجاد سیستم‌های جمع آوری و مدیریت داده‌ها برای حوزه‌های مدارس و آموزش و پرورش‌ایالتی بود.شرکت یوپی‌دی که در بالتیمور قرار داشت، یک شرکت محلی محسوب می‌شد، اما تمایل به گسترش فعالیت خود را در حوزه مشتریان داشت. ریچاردسون توضیح می‌دهد «ما گروهی متشکل از افراد بلندپروازی هستیم که می‌خواستیم شرکتمان در سطح ملی شناخته شود.» آنها در یک رقابت قیمتی بسیار شدید که کار آن جمع‌آوری اطلاعات مربوط به هشت مدرسه بزرگ در تگزاس بود برنده شدند.اما خیلی زود پس از آنکه پروژه به آنها واگذار شد، برایان احساس کرد که کارکردن با ‌این مشتری مشکل است. خانمی که مسوول حوزه مدارس بود از تلاش تیم رضایت نداشت و مرتبا کار آنها را بدون هیچ توضیحی مبنی بر‌اینکه برای بهبود آن چه اقداماتی می‌تواند صورت گیرد، رد می‌کرد. بعد از گذشت شش ماه، هیچ‌کدام از 9 معیار را نپذیرفت و ‌این به آن معنا بود که هیچ پرداختی به یو پی دی صورت نگرفت. ‌این مساله برای ‌این شرکت کوچک مشکلات مالی به همراه داشت چرا که از زمان شروع کار،‌ این شرکت به مشاورانش دستمزد پرداخت می‌کرد. برایان دریافت یا باید از پروژه خارج شود و یا تغییرات اساسی در پیشبرد فرآیند پروژه ‌ایجاد كند.با ‌این وجود، او فکر کرد که نمی‌تواند به تنهایی تصمیم‌گیری کند چراکه به شدت در‌این مساله غرق شده بود. او می‌گوید «از لحاظ روحی وضعیت بدی داشتم. نمی‌توانستم درست فکر کنم.» او به سراغ شرکایش که مستقیما در ‌این پروژه دخیل نبودند رفت و از آنها خواست به او کمک کنند تا به ریسک‌ها و منافع مساله فکر کند. برایان می‌خواست پروژه تمام شود اما هنوز در وضعیت «راضی کردن مشتری» باقی مانده بود.وقتی برایان تصمیم گرفت از پروژه خارج شود، شرکایش به او کمک کردند تا یک خروج منطقی داشته باشد که ضرر شرکت را به حداقل رسانده و حسن شهرت شرکت حفظ شود. سپس آنها درباره یک توافق نامه با مشتری صحبت کردند و برایان نیز قبول داشت که‌این کار چندان مطلوب شرکت نیست و نتوانسته بود رضایت مشتری را جلب کند.برایان می‌گوید «بعد از آنکه‌این تصمیم گرفته شد، ما زمان زیادی را صرف کردیم تا از خود بپرسیم کجای کار اشتباه بود.» آنها از‌این تجربه درس گرفتند تا در هر قراردادی که وارد می‌شوند از ابتدا مذاکرات لازم را انجام دهند.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۱ |

مختصات اجاره‌نشين‌هاي پايتخت را بشناسيد
10 حقيقت اقتصادي از اجاره‌بهاي مسكن

بررسي‌ها نشان مي‌دهد تعداد اجاره‌نشين‌ها رو به افزايش است
گروه مسكن- فريد قديري: يك تيم تحقيقاتي، مطالعه‌اي در زمينه مختصات اقتصادي بازار اجاره مسكن در تهران و چند كلانشهر ديگر كشور انجام داده و خلاصه نتايج آن را كه نشان مي‌دهد «چرا اجاره‌بها به چالش روز خانوارهاي تهراني تبديل شده؟» در اختيار «دنياي‌اقتصاد» قرار داده است.

دكتر بهروز ملكي رييس اين تيم تحقيقاتي درباره مهم‌ترين يافته‌ از حقيقت بازار اجاره به «دنياي‌اقتصاد» گفت: ريشه فشار ناشي از اجاره‌بها را «ناتواني خانوارهاي مستاجر در پوشش مبالغ اجاره از طريق درآمد ماهانه‌شان» تشكيل مي‌دهد.
وي با تاكيد براينكه هم‌اكنون تعداد خانوارهاي اجاره‌نشين در كشور رو به افزايش است، افزود: نتايج بررسي‌ها نشان مي‌دهد سهم اجاره‌بها از كل هزينه ماهانه گروه‌هاي مستاجر، رابطه معكوسي با درآمد ماهانه اين افراد دارد به اين معني كه اجاره‌نشين‌هاي كم‌درآمد سهم زيادي از درآمدشان را خرج اجاره مي‌كنند.
براساس يافته‌هاي حاصل از اين تحقيق، بُعد خانوار در گروه‌هاي مستاجر كمتر از گروه‌هاي مالك است و اجاره‌نشين‌ها اغلب زوج‌هاي جوان هستند.
به گزارش «دنياي‌اقتصاد» تحليل نتايج اين تحقيق حكايت از جوان بودن متقاضيان اجاره مسكن از يك‌سو و قدرت پايين درآمدي اين گروه از سوي ديگر دارد. به اين ترتيب در تهران و كلان‌شهرها غالب خانوارهاي تازه تشكيل شده، براي تامين مسكن، اجاره‌نشيني را انتخاب مي‌كنند.
متن خلاصه نتايج اين تحقيق را در زير بخوانيد:
اجاره‌بهاي مسکن حدود 30 درصد از بودجه خانوار را به خود اختصاص می دهد؛ از سوی دیگر این بازار با دارا بودن ابعاد متنوع اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی، نیازمند لحاظ جمیع جهات به منظور اتخاذ سیاست بهینه است. بر این اساس با استناد به آمارهای رسمی و برخی از مطالعات موردی، مختصات بازار اجاره کشور داراي ابعادي به اين شرح است:
1- سهم اجاره از کل هزینه خانوار، رابطه معکوسی با درآمد خانوار دارد. (اقشار پایین جامعه، درصد بیشتری از درآمد خود را صرف اجاره مسکن مي‌كنند.)
2- میزان اجاره‌نشینی در کشور طی دو دهه گذشته، روند افزایشی داشته است. ( به مرور زمان، درصد بیشتری از خانوارها، اجاره نشین شده اند.)
3- بعد خانوار در اجاره نشین‌ها کمتر از مالکان است. (خانواده‌های مستاجر، کم‌جمعیت‌تر از خانواده‌های مالکان هستند.)
4- اجاره نشینی خانوارها، رابطه معکوسی با سن سرپرست خانوارها دارد. ( مستاجران، جوانتر از مالکان هستند.)
5- سهم اجاره از کل هزینه خانوار، رابطه مستقیمی با جمعیت شهر دارد. (مشکل اجاره‌نشینی در شهرهای پرجمعیت، بیشتر است.)
6- اجاره‌نشینی، رابطه مستقیمی با میزان مهاجرت‌پذیری شهرها دارد. (در شهرهای مهاجرپذیر، تعداد اجاره‌نشین‌ها بیشتر است.)
7- در بلندمدت، نرخ افزایش اجاره‌بها تقریبا منطبق بر نرخ افزایش قیمت مسکن است.
8- در بلندمدت، نرخ افزایش اجاره‌بها تقریبا منطبق بر تورم عمومی است.
9- مشکل اجاره‌نشینی، ناشی از بالا بودن نسبت اجاره‌بها به قیمت مسکن نیست. (درون‌زا نیست) بلکه ناشی از بالا بودن نسبت اجاره‌بها به درآمد خانوار است. (برون‌زا است.)
10- هرچند طرح مسکن مهر، مشکل بسیاری از مستاجران را مرتفع مي‌كند اما با این‌حال، این طرح ظرفیت پاسخگویی به کل نیاز مسکن اجاره‌ای - خصوصا در کلانشهرها- را ندارد.

برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار
نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ |

زهرا خدایی: به اعتقاد بسیاری از اقتصاددانان، نظام جدید اقتصاد بین الملل دارای سه ویژگی برجسته و مهم است: 1- جهانی است 2- معطوف به اشیاء و امور غیرملموسی چون ایده ها، اطلاعات و ارتباطات است و 3- اجزاء به شدت با هم در ارتباط هستند. جدای از جهانی سازی و شبکۀ گستردۀ اطلاعات اقتصادی، ابتکار و نوآوری در حوزۀ اقتصاد نیز طی سالهای اخیر از اهمیت و جایگاه ویژه ای برای بسیاری از دولتها برخوردار بوده و به رغم سایۀ سنگین بحران اقتصادی بر اکثر اقتصادهای توسعه یافتۀ جهان، میزان بودجه ای که دولتها برای نوآوری و ابتکار به منظور ارتقاء رشد اقتصادی اختصاص می دهند، کاسته نشده است؛ به گونه ای که کمیسیون اروپا هفتۀ گذشته از اختصاص بودجۀ 8.1 میلیارد یورویی برای حمایت از ابتکار و نوآوری به منظور افزایش رشد اقتصادی کشورها خبر داد. گفته می شود این بودجه بیش از همه به منظور حمایت از شرکتهای کوچک و متوسط و تشویق آنها برای ابتکار و نوآوری بیشتر بوده است.
این در حالیست که طبق گزارش جهانی سال 2012
سوئیس سوئد و سنگاپور در رتبۀ اول کشورهای مبتکر و نوآور قرار دارند. این دومین باری است که به طور متوالی سوئیس، سوئد و سنگاپور در رتبۀ برتر کشورهای نوآور و مبتکری قرار گرفته و توانستند در حوزۀ اقتصادی نیز از این مزیت استفاده کنند. به طوری که طبق آمار منتشر شده سوئیس شاهد افزایش 0.7 درصدی، سوئد 0.8 درصدی و سنگاپور نیز 9.9 درصدی در تولید ناخالص داخلی در شش ماهۀ اول سال 2012 بوده اند.
بعد از این سه کشور، فنلاند، انگلستان، هلند، دانمارک، هنگ کنگ، ایرلند و ایالات متحده قرار دارد. کانادا تنها کشوری است که سال گذشته در میان 10 کشور برتر قرار داشت، اما امسال جایگاه خود را از دست داده است. ایالات متحدۀ آمریکا نیز به دلیل مشکلات در حوزۀ آموزش، منابع انسانی به رتبۀ پائین تری سقوط کرد. فرانسه نیز با سقوط سه رتبه ای در جایگاه 24 قرار گرفته است.
گفتنی است در این گزارش، ایران با 27.3 امتیاز در رتبۀ 104 جهانی و در منطقۀ شمال آفریقا و آسیای غربی در رتبۀ چهارم قرار دارد.
جدول ذیل 20 کشور برتر جهان در حوزۀ نوآوری را برمبنای گزارشی که با مشارکت موسسه اروپایی مدیریت تجارت و سازمان جهانی مالکیت فکری منتشر شده را طبقه بندی بندی کرده است:ماخذ:خبرانلاین

ردیف
کشور
امتیاز(100-0)
رتبه
رتبه در منطقه
1
سوئیس
68.2
1
در اروپا رتبۀ 1
2
سوئد
64.8
2
در اروپا رتبۀ 2
3
سنگاپور
63.5
3
در آسیای جنوب شرقی و اقیانوسیه رتبۀ 1
4
فنلاند
61.8
4
در اروپا رتبۀ 3
5
بریتانیا
61.2
5
در اروپا رتبۀ 4
6
هلند
60.5
6
در اروپا رتبۀ 5
7
دانمارک
59.9
7
در اروپا رتبۀ 6
8
هنگ کنک
58.7
8
در آسیای جنوب شرقی و اقیانوسیه رتبۀ 2
9
ایرلند
58.7
9
در اروپا رتبۀ 7
10
ایالات متحدۀ آمریکا
57.7
10
در آمریکای شمالی رتبۀ 1
11
لوکوزامبورگ
57.7
11
در اروپا رتبۀ 8
12
کانادا
56.9
12
در آمریکای شمالی رتبۀ 2
13
نیوزیلند
56.6
13
در آسیای جنوب شرقی و اقیانوسیه رتبۀ 3
14
نروژ
56.4
14
در اروپا رتبۀ 9
15
آلمان
56.2
15
در اروپا رتبۀ 10
16
مالت
56.1
16
در اروپا رتبۀ 11
17
رژیم صهیونیستی
56.0
17
در شمال آفریقا و آسیای غربی رتبۀ 1
18
ایسلند
55.7
18
در اروپا رتبۀ 12
19
استونی
55.3
19
در اروپا رتبۀ 13
20
بلژیک
54.3
20
در اروپا رتبۀ 14
 

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ |


شرکت‌هاي تکنولوژی در سال‌های اخیر روند رشد سریعی را در پیش گرفته و تاثیر قابل توجهی بر رونق اقتصادی این صنعت گذاشته‌اند. این جریان تا جایی ادامه پیدا کرده است که عرضه اولیه سهام شرکت‌هایی مانند فیس بوک به یک بمب خبری بزرگ تبدیل می‌شوند و توجه همه سرمایه‌گذاران شناخته شده جهان را به خودشان جلب می‌کنند.

در واقع شرکت‌های نوظهور اینترنتی در سال‌های اخیر بیشترین سهم را در سرعت بخشیدن به این روند داشته‌اند. درست به همین دلیل است که برند و نام تجاری شرکت‌های تکنولوژی در این سال‌ها ارزش زیادی پیدا کرده و در میان مردم مختلف سرتاسر دنیا شناخته می‌شوند.
صرفنظر از میزان شهرت و محبوبیت این شرکت‌ها، ارزش مالی (Market Value) آنها هم تاثیر


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۱ |

نویسنده: جیم استنجل
مترجم: محمد نجف‌آبادی فراهانی
پشت هر محصول موفق، نیتی مبنی بر بهبود زندگی مردم وجود دارد. در‌این مسیر تیم مدیریتی ما شعار «جیف انتخاب مادران نمونه» را به «تفاوت را در جیف مزه کنید» تغییر داد. اما متوجه شدیم که همان شعار اولی بهتر بود.

من آن را برگرداندم؛ هم چنین خبری تمام صفحه با عنوان «پاسخ منفی است»‌ ایجاد کردیم. اولین بار بود چنین اتفاقی در P&G رخ می‌داد. در خبر «پاسخ منفی است»، توضیح دادیم که کره بادام زمینی ما کلسترول، 
برچسب‌ها: برند
ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۱ |

آدام و متیو تورن
ترجمه : صدیقه خندان
صاحبان کسب و کاری که متخصصان شناخته شده‌ای در زمینه کاری خود هستند، اغلب برتری متمایزی نسبت به رقیبان‌شان دارند. به عنوان مثال، فرض کنید شما مالک یک شرکت محوطه‌سازی هستید و رقیبی دارید که تخصص و نرخ‌هایی قابل مقایسه با شما دارد.

اما بر خلاف رقیبتان که برای به دست آوردن کار جدید تنها به آگهی‌های سنتی تکیه می‌کند، شما در برنامه‌های صبحگاهی ‌ایستگاه‌های خبری محلی حضور دارید، کتاب می‌نویسید و خود را به عنوان سمبل محوطه سازی تثبیت کرده‌اید. فکر می‌کنید افراد چه کسی را برای انجام پروژه‌های محوطه سازی خود استخدام می‌کنند؟ البته که شما را انتخاب می‌کنند؛ چراکه دیگر شما سمبل‌این کار هستید.
تبدیل شدن به یک متخصص شناخته شده به صبر، زمان و بیشتر از هر چیز به فعالیت مستمر نیاز دارد. در‌اینجا پنج روش به شما معرفی می‌کنیم که با به کارگیری آنها می‌توانید برند شخصی خود را بسازید و پایه تخصصی حرفه خود را بر آن مبنا ‌ایجاد کنید.
1. وبلاگ نویسی کنید


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۱ |

ترجمه سارا پنجي‌زاده
پژوهش: در دهه 1990، جيمز پنه‌بيكر به ساخت برنامه‌اي رايانه‌اي كمك كرد كه واژگان موجود در متون را شمارش و دسته‌بندي كرده و در ضمن، واژه‌هاي محتوايي را (كه منتقل‌كننده معنا هستند) از واژگان نقشي باز مي‌شناخت. پس از تحليل چهارصد هزار متن چنين نتيجه‌گيري كرد كه واژه‌هاي نقش، كليدهايي مهم براي رمزگشايي وضعيت روانشناختي شخص بوده و بسيار بيش از واژگان محتوايي حقايق را آشكار مي‌سازند.

چالش: آيا واژه‌هاي بي‌اهميت به راستي مي‌توانند «پنجره‌اي به سوي روح» بگشايند؟ پروفسور پنه‌بيكر، از پژوهشتان دفاع كنيد.
پنه‌بيكر: هنگامي كه تحليل نوشتار و گفتار مردم را شروع كرديم چنين نتايجي را انتظار نداشتيم. براي مثال، وقتي اشعار نويسندگاني كه دست به خودكشي زده‌اند را در مقايسه با ديگر شاعران تحليل كرديم فكر 

ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۱ |

شهر Ann Arbor در ایالت میشیگان آمریکا با جمعیتی در حدود 112 هزاز نفر که بیش از 35 درصد آن را قشر دانشجو و محصل تشکیل میدهید یکی از زیباترین شهرهای دنیا در فصل پاییز است. جنس و نوع درختان و پوشش آنها فضایی بسیار دل انگیز، منحصر بفرد و رویایی به این شهر میبخشد.

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۱ |


مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
زمان اعطای پاداش می‌تواند برای مدیران زمان دشواری باشد. آنها با‌ این تصمیم سخت روبه‌رو هستند که به چه کسی باید پاداش بدهند و به چه کسی بیشترین پاداش را بدهند. به ویژه سال‌های اخیر بسیار چالش‌انگیز بوده است.

بسیاری از شرکت‌ها امتیازات آخر سال را به شدت کم کرده یا حتی آن را حذف کرده‌اند. اما موضوع پاداش صرفا به اختصاص دادن آن ختم نمی‌شود. با درک صحیح و در اختیار داشتن ابزار مناسب، رهبران می‌توانند تصمیماتی بگیرند تا به جای آنکه انگیزه را از بین ببرد، اخلاق را ترویج دهد.

افراد خبره چه می‌گویند


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۱ |


مروري بر ليست آلوده و پاك‌ترين استان‌هاي كشور از منظر ارسال‌كننده‌هاي بدافزار‌ها نشان می‌دهد كه استان‌ قم آلوده‌ترين و هرمزگان، كردستان، چهارمحال و بختياري و اردبيل به‌طور مشترك پاك‌ترين استان‌هاي اينترنتي كشور هستند.

به گزارش ايسنا، بنا بر تحقيقات صورت گرفته، در ارديبهشت‌ماه سال 91 استان قم به عنوان آلوده‌ترين استان كشور از نظر ارسال‌كننده‌هاي بد‌افزاري شناخته شد و در اين زمينه 56 امتياز منفي به خود اختصاص مي‌داد. پس از قم، تهران با 55 امتياز منفي در رتبه دوم اين جدول قرار گرفت و پس از آن استان ايلام با 46 امتياز منفي عنوان سومين استان آلوده كشور را از آن خود كرد.

بنابر آمار منتشر‌ شده از سوي مركز مديريت امداد و هماهنگي عمليات رخداد‌هاي رايانه‌اي، آذربايجان شرقي با كسب 40 امتياز در رده چهارم آلوده‌‌هاي اينترنتي قرار دارد و پس از آن استان‌هاي اصفهان، فارس، گيلان، مازندران و... در رده‌هاي بعدي اين جدول قرار مي‌گيرند.
اما استان‌هاي هرمزگان، كردستان، چهارمحال و بختياري و اردبيل به‌طور مشترك با كسب دو امتياز منفي به عنوان پاك‌ترين استان‌هاي اينترنتي كشور شناخته شده‌اند و پس از آنها استان خوزستان با چهار امتياز منفي و كرمانشاه با پنج امتياز منفي به عنوان اولين و سومين استان پاك اينترنتي محسوب مي‌شوند.
ارديبهشت‌ماه سال گذشته تهران، آذربايجان شرقي و فارس آلوده‌ترين شهرهاي اينترنتي كشور بودند و مازندران، قزوين، سمنان، چهارمحال و بختياري، ايلام و استان البرز به‌طور مشترك پاك‌ترين استان‌هاي اينترنتي به‌شمار مي‌رفتند.
نكته ديگر آنكه، اگرچه سال گذشته دو استان آلوده‌ يعني تهران و آذربايجان شرقي امتيازي به مراتب بيش از امتياز امسال را به خود اختصاص داده بودند، اما در مجموع، نمره منفي اكثر استان‌هاي كشور به 10 امتياز هم نمي‌رسيد كه اين رقم در سال جاري نسبت به سال قبل سير صعودي داشته است.


برچسب‌ها: نتايج تحقيقات بازار
نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۱ |
 
مطالب قدیمی‌تر