ترجمه سارا پنجي‌زاده
پژوهش: در دهه 1990، جيمز پنه‌بيكر به ساخت برنامه‌اي رايانه‌اي كمك كرد كه واژگان موجود در متون را شمارش و دسته‌بندي كرده و در ضمن، واژه‌هاي محتوايي را (كه منتقل‌كننده معنا هستند) از واژگان نقشي باز مي‌شناخت. پس از تحليل چهارصد هزار متن چنين نتيجه‌گيري كرد كه واژه‌هاي نقش، كليدهايي مهم براي رمزگشايي وضعيت روانشناختي شخص بوده و بسيار بيش از واژگان محتوايي حقايق را آشكار مي‌سازند.


چالش: آيا واژه‌هاي بي‌اهميت به راستي مي‌توانند «پنجره‌اي به سوي روح» بگشايند؟ پروفسور پنه‌بيكر، از پژوهشتان دفاع كنيد.
پنه‌بيكر: هنگامي كه تحليل نوشتار و گفتار مردم را شروع كرديم چنين نتايجي را انتظار نداشتيم. براي مثال، وقتي اشعار نويسندگاني كه دست به خودكشي زده‌اند را در مقايسه با ديگر شاعران تحليل كرديم فكر مي‌كرديم در اشعار شاعران خودكشي كرده، واژه‌هاي محتوايي تيره و منفي بيشتري را خواهيم يافت. چنين نشد، اما تفاوت‌هاي چشمگيري را در زمينه فراواني واژه‌هايي از قبيل «من» كشف كرديم. در پژوهش‌ها يكي پس از ديگري همچنان به همين نتايج مي‌رسيديم. هنگامي كه نسخه مكتوب گفت‌وگوهاي نظامي را تحليل كرديم، براساس الگوي گفتاري افراد مي‌توانستيم رتبه ايشان را به‌طور نسبي حدس بزنيم و باز هم، اين ضماير، حروف تعريف، موصولات و ديگر واژه‌هاي نقشي بودند كه تمايز ايجاد مي‌كردند و نه واژه‌هاي محتوايي.
چرا واژه‌هاي نقشي چنين مهم هستند؟
در انگليسي حدود پانصد واژه نقشي وجود دارد و كم و بيش 150 واژه از آنها بسيار معمول هستند. واژه‌هاي محتوايي (اسم‌ها، افعال، صفات و اغلب قيود) فحواي ارتباط را منتقل مي‌كنند. اينها همان چگونگي ابراز ايده‌ها توسط ما هستند. واژه‌هاي نقشي به شكل دادن و ميان‌بر كردن زبان كمك مي‌كنند. مردم براي به‌كارگيري و درك واژه‌هاي نقشي به مهارت‌هاي اجتماعي نياز دارند و واژه‌هاي مذكور در مغز به‌گونه‌اي متفاوت پردازش مي‌شوند. اينها كليد فهم روابط موجود ميان گويندگان، اشيا و افراد ديگر هستند. زماني كه استفاده افراد از واژه‌هاي نقشي را تحليل مي‌كنيم، مي‌توانيم از شخصيت و وضعيت عاطفي و سن و طبقه اجتماعي ايشان برداشتي به دست آوريم.
ضماير به ما مي‌گويند اشخاص توجه خود را به كجا معطوف مي‌سازند. اگر كسي از ضمير «من» استفاده كند، نشانه‌اي از تمركز بر خويش است. فرض كنيد كسي بپرسد «هواي بيرون چه طور است؟» مي‌توانيد پاسخ بدهيد «گرم است» يا «من فكر كنم گرم است.» عبارت «من فكر مي‌كنم» ممكن است بي‌اهميت به نظر برسد، اما بسيار معنا دار است. نشان مي‌دهد بيشتر بر خودتان متمركز هستيد. افراد افسرده‌ بسيار بيش از افرادي كه به لحاظ عاطفي پايدار هستند از واژه «من» استفاده مي‌كنند. كساني كه در جايگاه نازل‌تر هم هستند، بسيار بيشتر واژه «من» را به كار مي‌برند.
آيا بر مبناي استفاده افراد از واژه‌هاي نقشي مي‌توانيد بگوييد دروغ مي‌گويند يا نه؟
بله. فردي كه دروغ مي‌گويد گرايش به آن دارد كه بيشتر از ضمير «ما» يا از جملاتي بدون هيچ ضمير اول شخصي استفاده كند. دروغگو ممكن است به جاي گفتن «من كتابت را برنداشتم» بگويد: «اين كاري نيست كه هيچ شخص درستكاري انجام دهد.» همچنين كساني كه دروغ مي‌گويند از كلمات انحصاري از قبيل «به غير از» و «بدون» و عناصر نفي همانند «هيچ»، «هرگز» و «به هيچ وجه» بيشتر استفاده مي‌كنند. ما نسخه‌هاي مكتوب شهادت شهود در دادگاه را تحليل كرده‌ايم و تفاوت‌هاي موجود در الگوهاي گفتاري به راستي آشكار است.
اگر به يك مصاحبه شغلي گوش فرا دهيد، استفاده از واژه‌هاي نقشي چه چيزي را به شما خواهد گفت؟
كم و بيش غيرممكن است اين تفاوت‌ها را به طور طبيعي بشنويد و به همين علت است كه از نسخه‌هاي مكتوب و تحليل رايانه‌اي استفاده مي‌كنيم. فرض كنيد شخصي افسرده است. احتمال دارد «من» 5/6 درصد از واژه‌هاي او را به خود اختصاص دهد، در حالي كه در مورد سایر اشخاص اين سهم برابر با 4 درصد است. از لحاظ آماري چنين تفاوتي بسيار بزرگ است، اما گوش ما نمي‌تواند متوجه اين مساله شود. ولي به طور فرضي، اگر قرار بود به مصاحبه‌اي گوش فرا دهم، ممكن بود بررسي كنم داوطلب مورد نظر چگونه درباره همكارانش در شغل پيشين خود صحبت مي‌كند. آيا آنها را «ما» مي‌خواند يا «آنها»؟ اين موضوع به شما درباره چگونگي ارتباط او با آن گروه برداشتي مي‌دهد. اگر هم كسي را مي‌خواهيد كه به واقع در جايگاه خود قاطع باشد، كسي كه به جاي «فكر مي‌كنم هوا گرم است» مي‌گويد «هوا گرم است» شايد مناسب‌تر باشد.
واكنش افراد به تحليل‌هاي شما از گفتارشان چگونه است؟
اين كار را با استفاده از گفتار خودم انجام دادم و به راستي متحير شدم. اين نرم‌افزار را روي هر آنچه مي‌نوشتم به كار گرفتم، حتي روي ايميل‌ها. همچنين ضبط صوتي را ساختم كه افراد مي‌توانستند روي لباس خود نصب كنند. ضبط صوت مذكور هر دوازده دقيقه يك‌بار به مدت سي ثانيه روشن مي‌شد تا قطعاتي از گفتار روزمره را ضبط كند. اين ضبط صوت را روي لباسم نصب كردم. هنگامي كه گفتارم را تحليل كردم شگفت‌زده شدم از اينكه صحبت كردنم با پسرم كه در آن زمان دوازده سال داشت، چقدر متفاوت است. زبان گفتار من با دختر و همسرم بسيار غيررسمي‌تر و شخصي‌تر بود. اما با پسرم سردتر و بي‌روح‌تر بود. فهميدم در حال دور شدن از او هستم و از لحاظ رواني نسبت به او بي‌توجه بودم. اين جريان در دوراني بود كه برخي تنش‌ها در روابط ميان من و او وجود داشت. اين كاري است كه ما مردان به هنگام آزردگي، ابلهانه به آن روي مي‌آوريم. هنگامي كه متوجه اين موضوع شدم، كوشيدم با او انساني‌تر، عاطفي‌تر و صادقانه‌تر رفتار كنم.
آيا در زمينه چگونگي استفاده از واژه‌هاي نقشي تفاوتي ميان دو جنس وجود دارد؟
اغلب مردم فكر مي‌كنند مردان بيشتر از كلمه «من» استفاده مي‌كنند، زيرا خودشيفته‌تر و از خودراضي‌تر هستند. اما در مطالعات و فرهنگ‌هاي گوناگون دريافتيم زنان از واژه‌هاي «من»، «من را» و «مال من» بيشتر استفاده مي‌كنند. زنان بيشتر ملتفت به خود و آگاه از حالت دروني خويش هستند. مردان حروف تعريف بيشتري را به كار مي‌بردند: «يك» و «آن». اين به آن معنا است كه مردان درباره اشيا و چيزها بيشتر صحبت مي‌كنند. حروف تعريف را هنگامي به كار مي‌بريد كه به اشيای عيني اشاره مي‌كنيد، زيرا حروف تعريف پيش از اسامي عيني مي‌آيند. همچنان زنان از ضماير سوم شخص («او» و «ايشان») بيشتر استفاده مي‌كنند، زيرا بيشتر در مورد مردم و روابط صحبت مي‌كنند و در زمينه مديريت آنها تواناتر هستند. از منظرهاي بسياري، روابطشان هم پيچيده‌تر است.
منبع: گزیده مدیریت، شماره 127
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۱ |