
اکثریت برندهای مشهور نامهایی کوتاه و مختصر هستند که با خلاقیت و ابتکار
طراحان به گونهای منحصربهفرد خلق شدهاند. تعدادی از این برندها ترکیبی
اختصاری از حروف اول نام کامل شرکت یا نام مالکان و موسسان اولیه آن هستند.

مترجم: مریم حاجی علیرضا
جفهافمن برای ما توضیحاتی ارائه میدهد درباره تقدم و تاخر اطلاعات، رساندن مشتری از مرحله علاقه به اشتیاق برای خرید کالا، قدرت جذب مشتری و سایر موضوعاتی که ممکن است برای مدیران عامل تازه کار روشن نباشد.
رابطه میان رشد و فروش رابطهای ساده به نظر میرسد: هرچه کالاهای بیشتری بفروشید کار شما بیشتر توسعه مییابد. اما قضیه به همین سادگی نیست. عدم درک عمیق این رابطه میتواند منجر به شکست شود. اینها صحبتهای جفهافمن، بنیان گذار
«ام جیهافمن و شرکا» است. موسسهای که در بوستون تاسیس شده و درباره فروش مشاوره میهد. هافمن که در دانشگاه هاروارد و امایتی درس مدیریت فروش را تدریس میکند و با کمپانیهای بزرگ و

ایسنا- آمار نشان ميدهد كه در سال گذشته بيش از 20 برند خارجي در بازار خودروهاي وارداتي ايران حضور داشتند.
براساس آمار گمرك ايران سال گذشته خودروهايي با برندهاي هيونداي، كيا، تويوتا، نيسان، ميتسوبيشي، مزدا، مازراتي، لندرور، فولكسواگن، فراري، سيتروئن، سوزوكي، سانگ يانگ، رنو، دانگ فنگ، جيلي، گروه فاو، پورشه، بي.ام.و، بنز، اپل، اسمارت، آلفا رومئو و ام.جي در بازار خودروهاي وارداتي ايران حضور داشتند.
در اين بين خودروهاي هيونداي و كيا، بزرگترين گروه خودروسازي كرهجنوبي بيش از 50 درصد از بازار خودروهاي وارداتي به ايران را به خود اختصاص دادند. اين دو شركت كرهاي در مجموع طي سال قبل بيش از 26 هزار دستگاه از خودروهايشان را وارد بازار ايران كردند.
بعد از گروه هيونداي و كيا، شركت خودروسازي تويوتا با صادرات بيش از هفت هزار و 700 دستگاه رده دوم را به خود اختصاص داد. دو شركت آلماني و چيني بنز و ام.جي نيز به ترتيب با صادرات بيش از هزار دستگاه خودرو ردههاي سوم و چهارم بزرگترين خودروسازان خارجي فعال در بازار خودروهاي وارداتي ايران را به خود اختصاص دادند. تهیه شده در: وب نوشت پنگان
نویسندگان: رینسنت برمونت، امانوئل هاچه، والری میگنون
مترجم: علی سبک روح
منبع: مجله انرژی اکونومیکز
اين
مقاله سعي دارد به اين سوال كه آيا اوپك به صورت يك كارتل عمل ميكند يا
خير پاسخ دهد. به اين منظور فرضيه هماهنگ بودن تصميمات توليد كشورهاي مختلف
و همچنين تاثيرگذاري كشورهاي مزبور بر قيمت نفت مورد آزمون قرار ميگيرد.
يافتههاي حاصل از آزمونهاي عليت و همانباشتگي نشان ميدهد كه متعاقب
تحولات به وجود آمده در سيستم قيمتگذاري نفت، نفوذ اوپك بر بازار نفت در
طول زمان شدت يافته است.
در
حالي كه نفوذ اوپك پس از شوك ضدنفتي حائز اهميت به نظر ميرسد، يافتههاي
تحقيق حاكي از آن است كه اوپك در اكثر زير دورههاي مورد بررسي گيرنده قيمت
بوده است. در پايان، با تقسيم اوپك ميان مصرفكنندگان و پساندازكنندگان،
نشان ميدهيم كه اين سازمان به ويژه با زيرگروهي از اعضاي خود به صورت يك
كارتل عمل ميكند.
1- مقدمه
از زمان شكلگيري سازمان كشورهاي
صادركننده نفت (اوپك) در اوايل دهه 60 ميلادي، تحليلگران بر نقش اين سازمان
در بازار نفت و به ويژه توان آن در نفوذ بر قيمتهاي نفت در كوتاه و
بلندمدت توجه ويژهاي مبذول داشتهاند
نگاه كنيد به Dahl & Yucel
(1989). در همين بين، سيستم قيمتگذاري نفت طي 50 سال گذشته شاهد تحولات
عمدهاي بوده است كه اين تحولات را ميتوان در گذار از يك سيستم
قيمتگذاري مديريت شده به سيستم قيمتگذاري مبتني بر بازار از اواسط دهه 80
ميلادي خلاصه كرد. دوره قيمت شاخص1 همراه با سيستمهاي قيمتگذاري مختلف
قيمت Gulf در بازار فيزيكي (سيستم تك مبنايي) توسط سازمان OIC در اوايل قرن
بيستم به اجرا گذاشته شد. بنابر يافتههاي (Yergin (1991 و Fattouh
(2006)i، هدف از اين سيستم قيمتگذاري، كاهش ماليات پرداختي از سوي OIC به
كشورهاي ميزبان بوده كه ماحصل آن برقراري يك قيمت رسمي پايدار و در عين حال
پايين صرفنظر از هرگونه شرايط حاكم بر بازار بود. ورود عاملين قدرتمند
همچون شوروي سابق به بازار در اواخر دهه 50 ميلادي، تحولات عمده همراه با
مازاد توليد را در پي داشت. كارتل موجود كه به خواهران هفتگانه مشهور بود
در واكنش به وضع موجود تصميم گرفت تا قيمتهاي شاخص در بازار را 10 درصد
كاهش داده تا به اين ترتيب سهم خود در بازار را تضمين كنند. عامل فوق عنصر
كليدي در شكلگيري سازمان اوپك در سال 1960 محسوب ميشود. با اين حال 13
سال طول كشيد تا اين سازمان ادعاي «قدرت بازاري» در بخش نفت را بكند. لذا
از سال 1973 تاكنون بازار نفت و سيستم قيمتگذاري نفت به طور پيوسته در
معرض تحولات عديدهاي قرار گرفته است.
هدف از اين مقاله بررسي
پوياييهاي رفتار توليد كشورهاي عضو اوپك و همچنين كشورهاي غيرعضو كه جزو
بازيگران كليدي در بازار نفت محسوب ميشوند، است. به بيان دقيقتر اين
مقاله سعي دارد با آزمون فرضيه هماهنگ بودن تصميمات توليد كشورهاي مختلف و
نفوذ آنها بر قيمتهاي نفت، به اين سوال كه آيا اوپك در نقش يك كارتل عمل
ميكند يا خير پاسخ دهد. يك سوال مرتبط پيشتر توسط Dahl & Yucel
(1989) كه نظريههاي بيشماري را در خصوص رفتار اوپك مورد آزمون قرار
دادند، بررسي شده است. آنها بر اين باورند كه اوپك كارتل نبوده و برخي
كشورها به صورت غيررقابتي يا با هدف دستيابي به يك سطح درآمد مورد نظر عمل
ميكنند. Loderer (1985) با در نظر گرفتن زير دورههاي مختلف نشان ميدهد،
در حالي كه تصميمات اوپك تاثيري بر سطح قيمتها در دوره 1980-1974 ندارد،
اين فرضيه كه اوپك ميتوانست در نقش يك كارتل عمل كند در اوايل دهه 80
ميلادي رد نميشود. Gülen (1996) با اتكا بر آزمونهاي عليت گرنجر و هم
انباشتگي به نتايج مشابهي ميرسد: توليد اوپك علت (گرنجري) قيمتهاي نفت در
دوره 1993-1982 بوده حال آنكه براي دورههاي پيشين هيچ عليتي مشاهده
نميشود. Griffin (1985) با آزمون مدلهاي مختلف (از جمله مدلهاي كارتل،
مدلهاب رقابتي، مدلهاي درآمد هدف و مدلهاي حقوق مالكيت) به اين نتيجه
ميرسد كه اشتراك بازاري ناقص2 بهترين مدل بر ازش شده براي كشورهاي عضو
اوپك بوده حال آنكه رفتار كشورهاي غير اوپك با مدل رقابتي بهتر تبيين
ميشود. ساير مطالعات اوپك را به عنوان يك كارتل تقسيم شده در نظر
ميگيرند. Hnyilicza و Pyndic (1976) اوپك را به دو گروه كشورهاي
پساندازكننده و مصرفكننده تقسيم كرده (در اين تقسيمبندي كشورهاي
مصرفكننده عبارتند از كشورهايي كه نياز شديدي به نقدينگي داشته و خواهان
تخفيف پايينتري نيز هستند) و توجه و تمركز خود را بر قدرت چانهزني اين دو
گروه معطوف ميكنند. Aperjis (1982) با تبعيت از سنخشناسي مشابه اين چنين
نتيجهگيري ميكند كه يك تعارض (تضاد) ميتواند ميان اعضاي اوپك از حيث
تصميمات توليد وجود داشته باشد. همچنين يكسري مطالعات وجود دارند كه با
مدلهاي رفتار هدف سر و كار داشته كه از ميان آنها ميتوان به Teece (1982)
و Adelman (1982) كه رفتار اوپك را بر مبناي يك مدل درآمد هدف مدلسازي
كردند، اشاره كرد. Alhajji و Huettne (2000) اين چنين نتيجهگيري ميكنند
كه اوپك در نقش يك كارتل عمل نكرده و مدل درآمد هدف براي الجزاير، ليبي و
نيجريه رد نميشود و در پايان ميتوان به مطالعات Johany (1980) كه بر
تاثير نااطميناني در مورد حقوق مالكيت توجه داشته و همچنين MacAvoy(1982)
كه نشان داد رخدادهاي سياسي و عوامل پايهاي بازار (روند رو به رشد تقاضا و
سوداگري) در مقايسه با رفتار خود اوپك، نقش به مراتب كليديتري را در
تبيين پوياييهاي قيمت در طي دهه 70 ميلادي ايفا كردهاند، اشاره كرد.
اين
مرور ادبيات كوتاه نشان ميدهد كه هيچ اجماعي در خصوص رفتار توليد اوپك
وجود ندارد. هدف ما اين است تا با آزمون اين فرضيه كه اوپك در نقش يك كارتل
عمل ميكند يا خير اندكي به ادبيات موضوع در اين حوزه خاص بيفزاييم. به
اين منظور ما جهت بررسي وجود يك رابطه بلندمدت ميان توليد هريك از اعضا از
تكنيك هم انباشتگي سري زماني و پنل و همچنين جهت درك تاثير تصميمات توليد
اوپك بر قيمتهاي نفت از آزمونهاي عليت گرنجر بهره خواهيم جست.
ساير
بخشهاي اين مقاله به ترتيب زير طبقهبندي ميشوند: در بخش 2، به تحولات
اساسي مشاهده شده در سيستم قيمتگذاري نفت اشاره ميشود كه در طي آن زير
دورههاي تحقيق حاضر نيز مشخص خواهد شد. در بخش 3 به توصيف دادهها پرداخته
و در بخش 4 نتايج آزمونهاي هم انباشتگي و عليت ارائه ميشود. بخش 5 نيز
به نتيجهگيري اين مقاله اختصاص دارد.
2- عمده تحولات در سيستم قيمتگذاري نفت
در
سال 1973، با معرفي Government Selling Price (GSP)i يا Official Selling
Price OSP)i)، بازار نفت يك سيستم قيمتگذاري جديد را تجربه كرد. اين قيمت
را ميتوان همتاي تاريخي قيمتهاي شاخص كه چند دهه پيش توسط IOC به اجرا
گذاشته شد، خواند؛ با اين تفاوت كه در سيستم جديد قيمتها توسط اوپك تعيين
شده و
API) , Arabian Light °34) به عنوان قيمت مبناي نفت خام عمل
ميكند. اوپك در آن زمان با در اختيار داشتن 50 درصد از سهم بازار، كاملا
بر بازار تسلط داشت.
با اين حال، اگر اين دوره با دو شوك بزرگ نفتي
(1974-1973 و 1980-1979) همراه بود كه طي آن قيمت در فاصله اكتبر و دسامبر
1973 بر حسب ارقام اسمي از 65/3 به 65/11 دلار در هر بشكه و از 14 دلار در
1978 به 85/40 دلار در نوامبر 1980 افزايش يافت اما از سوي ديگر پيامدهاي
مثبت قابل توجهي را نيز بر توليد كشورهاي غير عضو به همراه داشت. لذا در
دوره 1982-1973 توليد كشورهاي غير عضو اوپك 5/44 درصد افزايش پيدا كرد كه
در اين ميان مكزيك با 5/2 ميليون تن بشكه در روز، آمريكا با دو ميليون تن و
نروژ با نيم ميليون تن، 45 درصد از اين افزايش را به خود اختصاص دادند.
اين مساله به توسعه بازار نقدي كمك كرده و در عين حال ميتواند ظهور يك
سيستم دوگانه قيمتگذاري (قيمت پايه اوپك از يكسو و قيمت بازار از سوي
ديگر) را تبيين كند.
اين امر ما را به دومين زير دوره از دوره مورد
بررسي در اين تحقيق هدايت ميكند. دوره 1986-1982 با يك شوك معكوس نفتي
همراه بود به طوري كه قيمتها به كمتر از 10 دلار در هر بشكه كاهش پيدا
كرد. اين رويداد سازمان اوپك را به اجراي سياست سهميهبندي در مارس 1982
وادار ساخت. از سال 1982 تا سال 1986، سيستم قيمتگذاري نفت يك دوره گذار
را تجربه كرد كه طي آن قيمت مديريت شده اوپك تنها تا سال 1985 ادامه پيدا
كرد و علاوه بر اعمال سيستم قيمتگذاري نتبك3 در سال 1986، بازار نقدي سلطه
و نفوذ بيشتري بر بازار نفت پيدا كرد. سيستم قيمتگذاري نتبك چند ماه بعد
به دليل اجراي يك سياست جديد سهم بازاري از سوي عربستان سعودي كنار گذاشته
شد. سال 1986 به دليل معرفي و همهگير شدن يك سيستم قيمتگذاري جديد به نام
رژيم مبتني بر بازار يك نقطه عطف در تاريخ بازار نفت محسوب ميشود. راه
اندازي فاز اول يك ساختار پيچيده در بازار با اعمال يك سيستم قيمتگذاري
جديد بر پايه 3 قيمت مبنا
(West Texas Intermediate (WTI (براي آمريكاي
شمالي، برنت براي اروپا و كشورهاي آمريكاي جنوبي و عمان-دبي براي نفت خام
ارسالي به آسياي شرقي) توسط شركت مكزيكي PEMEX مهمترين تحولات در سال 1986
به شمار ميروند. در اين سال همچنين ابزارهاي كلاسيك ماليه مدرن (از قبيل
سوآپ و آپشن) كه ماحصل انقلاب مالي در دهه 80 ميلادي محسوب ميشوند نيز در
بازار نفت به كار گرفته شدند.
در دوره 1993-1986 شاهد افزايش شديد نقدينگي (بر حسب قراردادهاي مالي از قبيل
Light Sweet Crude Oil) در بازارهاي مالي به ويژه در
New York Mercantile Exchange
NYMEX)i)
و International Petroleum Exchange (IPE)i بوديم. متعاقب آن، بازارها در
دوره 2001-1993 شاهد گسترش و نفوذ تدريجي بازارهاي مالي بودند. به عنوان
مثال حجم قراردادهاي آتي در بورس NYMEX طي دوره مزبور بيش از 40 درصد رشد
كرد و در همين حين رژيم قيمتگذاري نفت دستخوش يكسري مناقشات بود: تحديد و
كاهش حجم نقدينگي به دليل كاهش قابل توجه توليد برنت و WTI كه ترديدهايي را
در خصوص كارآيي شكل گيري قيمت در بازار به همراه داشت. انتخاب سال 1993 به
عنوان نقطه عطف از آن جهت ميتواند قابل توجيه باشد كه سهم بازاري اوپك پس
از بي ثباتيهاي فراوان در دهه 80 ميلادي كه پيامدهايي همچون دومين شوك
نفتي جهاني و شوك معكوس نفتي در سال 1986 را به دنبال داشت، در آن تاريخ در
دامنه 40 درصد تثبيت شد.
پس از اجراي قانون مدرنيزه كردن بازار مواد
خام (Commodity Futures Modernization act) دو تغيير اساسي به ثبت رسيده
است. از ژانويه 2001 تا ژانويه 2009، شاهد افزايش قابل ملاحظه معاملات در
بازارهاي مالي و تشديد بي ثباتي در بازار نفت بوديم. در فاصله ژانويه و
جولاي 2008، قيمتهاي نفت به 147 دلار در هر بشكه صعود و تنها چند هفته بعد
به كمتر از 35 دلار در هر بشكه سقوط كرد. اين مساله بسياري از تحليلگران و
محققين را از تشريح اصولي نحوه تعيين قيمتها و نفوذ عاملين غير تجاري در
بازار عاجز ساخته است. به نظر ميرسد تعامل ميان قيمتهاي فيزيكي بر پايه
قيمتهاي مبناي جغرافيايي و قيمتهاي مالي بر پايه قراردادهاي آتي با فرض
اساسي عامل رو به رشد سفته بازي، شرايط بازار را بهطور قابل ملاحظهاي
دگرگون
ساخته است.
اين شرح كوتاه از تحولات اساسي در سيستم
قيمتگذاري نفت ما را بر آن ميسازد تا 5 زير دوره را در تحليل تجربي خود
مد نظر قرار دهيم: ژانويه 1973 تا فوريه 1982، مارس 1982 تا آوريل 1986، مه
1986 تا فوريه 1993، مارس 1993 تا دسامبر 2000 و دورهاي كه در ژانويه
2001 آغاز ميشود.
آیا در دوران وزارت علینقی علیخانی بخش خصوصی توانسته بود از امکانات بخش
دولتی بهرهمند شود؟ در بخش دیگری از خاطرات وزیر اقتصاد ایران در سالهای
دهه 40، شرح اقدامهای او برای ورود بخش خصوصی و انتقادهای وارد شده به
دولت در این خصوص را میخوانیم.
|
|
***
پس از آن من به طور خصوصي به عرض رساندم كه در ضمن اين شخص يك چنين
گرفتاريهايي يك موقعي داشته و حالا ما مسوول شدهايم از پولش و منافعش
حمايت بكنيم. خاطرم هست وقتي كه از غرفه آمديم بيرون و ميخواستيم به يك
غرفه ديگري برويم، صحبتهاي ديگري پيش آمد. از آن غرفه بعدي كه بيرون
آمديم، محمدرضا پهلوی فرمود كه خوب باقي آن جريان چه شد، برايم تعريف كن؛
يعني فوقالعاده علاقهمند بود. سال بعد كه آن شخص را ديد كه البته خوب
خاطرش ميآمد، با يك گرمي بيشتري با او روبهرو شد كه براي ابوالفتحي باعث
تعجب بود، چون من هيچ وقت به او توضيح ندادم كه ما چه صحبتي داشتيم، ولي
اينها تشويق ميشدند و دنبال كار رفتند و احساس ميكردند كه ميتوانند كار
بكنند.چيز ديگري كه در اين نوع نمايشگاهها براي من جالب بود اين بود كه من
در گزارشهاي خصوصي كه در حضور محمدرضا پهلوی داشتم، به اطلاعش ميرساندم
كه ما چگونه برنامه توسعه صنايع را تدوين كردهايم. از جمله به او توضيح
ميدادم كه براي رشتههاي مختلف صنعتي ضابطه داريم، يعني مشخص ميكنيم كه
در چه شرايطي كسي ميتواند پروانه صنعتي بگيرد و با چه اصولي بايد كار بكند
و اينها را ميگوييم ضابطه صنعتي. اينها را محمدرضا پهلوی خیلي خوب ياد
گرفته بود و حافظه خوبي هم داشت. خاطرم هست وقتي كه به غرفهها ميرفتيم و
كالاهاي تازهاي را ميديد، ميپرسيد كه خوب، اينها را به چه دليل اين
طوري درست كرديد؟ اين سوال را كه آن طرف نميدانست دليل اين پرسش چه هست،
ميگفت اين ضابطه وزارت اقتصاد است. خوب اينها خيلي اثر ميگذاشت.از اين
گذشته، برخورد هويدا هم كه به شهرستانهاي مختلف ميرفت با مردم فوقالعاده
بود. او هم به سهم خود بلد بود چه شكلي رفتار بكند، چه شكلي با صنعتگران
باركالله بگويد. روي هم رفته روحيه دولت مثبت بود. حالا همراه با همه آن
حرفهايي كه به شما گفتم درباره لوس كردن و ايرادهايي كه ميگرفتند يا
اينكه بعضيها ناراحت بودند كه چرا اين طرف پولدار شده، خوب اينها جزء
چيزهايي است كه شما بايد بپذيريد.به طور كلي، آن صورتي كه من و ساير
همكارانمان نگاه ميكرديم اين بود كه ما داريم موفق ميشويم و نتيجهاي كه
گرفتهايم خيلي خوب بوده. شما فراموش نكنيد، در آن زمان، پس از دو سه سال
اول، ميزان رشد صنعتي ما در سال به طور متوسط 15 تا 16 درصد بود و تنها
كشوري كه با ما برابري ميكرد كره جنوبي بود. تنها كشوري كه، اگر ميشد
اسمش را كشور گذاشت و ميزان رشد صنعتياش بالاتر بود سنگاپور بود. بنابراين
با هيچ كشور ديگري ما قابل مقايسه نبوديم؛ يعني شما فراموش نكنيد ما از آن
مرحلهاي شروع كرديم كه صنايع كشور در يك چيزهاي خيلي سنتي معمولي هم
ورشكسته بود. بعد به جاي ديگري رسيديم، ولي اينها در يك اتمسفر و با
روحيهاي بود كه اين كارها درش ميسر بود، اما به تدريج من، در اواخر وزارتم
بهخصوص، احساس ميكردم كه ميزاني ناراحتي وجود دارد و بعضيها غر ميزدند
كه آقا، هي بخش خصوصي ميگوييد يك كمي زيادي شده. شايد خيلي لوسشان كرديد و
غيره. البته اين را اوايل هم احساس ميكردم، ولي به اين صورت نبود.
درباره مونتاژ
قبل
از اينكه از بحث مربوط به بخش خصوصي خارج بشويم، به نكتهاي شما اشاره
كرديد و ديگران هم به صورت مداوم راجع به مساله صنعت در ايران در اين زمان
به آن اشاره ميكنند و آن هم مساله مونتاژ است. خيليها دولت ايران را متهم
ميكنند كه صنايعي را كه تشويق ميكرد نوع صنايعي بودند كه عمدتا براساس
مونتاژ استوار بودند. نظر شما راجع به مونتاژ چه بود و شما چطور به آن در
قالب تحول اقتصادي و صنعتي مملكت نگاه ميكرديد؟
مونتاژ عبارت است از
روي هم سوار كردن قطعات مختلف براي توليد كردن يك كالای معين، اين ميشود
مونتاژ. بنابراين وقتي كه ما ميخواهيم مثلا راديو درست بكنيم، مقداري سيم و
قطعات مختلف از جاهاي مختلف ميخريم و اينها را سر هم ميكنيم و بعد در
جعبه ميگذاريم و به اين ميگوييم راديو. هيچ راديوسازي همه اين چيزها را
خودش نميسازد براي اينكه اصلا صرف نميكند. هر كدام اينها اشل توليد
اقتصادي خودشان را دارند. شما اگر ميخواهيد ترانزيستور درست بكنيد، بايد
براي ميليونها راديو، ترانزيستور درست بكنيد، ولي اگر ميخواهيد راديو
توليد بكنيد، هم استفاده بكنيد و هم با راديوسازهاي ديگر رقابت بكنيد، پس
آن كسي كه ترانزيستور ميسازد، راديوساز نيست و برعكس. شما هم به عنوان
راديوساز يك طرحي را يا خودتان تهيه كردهايد يا اينكه از يك مهندسي
خريدهايد يا اينكه پروانه از خارج گرفتهايد، مثلا رفتهايد پروانه راديو
فيليپس را گرفتهايد و براساس آن داريد راديو ميسازيد. اين مرحله اول كار
است. كاري كه در صنعت رخ ميدهد به اين صورت است. هر كارخانهاي يك چيز
مشخصي را ميسازد، باقي چيزها را سوار ميكند. بگيريم صنعت موتورديزل، به
طور متوسط يك موتور ديزل 35 تا 40 درصد بهاي تمامشدهاش آن چيزي است كه در
كارخانه ساخته شده است و 60 تا 65 درصد ارزش اين موتور قطعاتي است كه از
واحدهاي ديگر خريده شده است. يا يك اتومبيل را شما در نظر بگيريد. تمام
قطعات الكتريكي، مثل شمع، دينام و غيره را شما از كارخانههاي تخصصي
ميخريد. لاستيك اتومبيل را خود كارخانه نميسازد. فولاد يا ورقه فولاد را
كس ديگر ميسازد. رنگ را كس ديگر ميسازد. شما اينها را سر هم ميكنيد. به
هر واحد صنعتي كه شما برويد، يك قسمتهايي داريد كه در آن ساخت است و يك
قسمتهايي هم داريد كه مونتاژ است. پس مونتاژ بخشي از كل فعاليت صنعتي است.
البته حالا اگر در يك اقتصادي، فرض بكنيم كه هيچ نوع حمايتي هم در اين
اقتصاد به نفع توليدكنندگان اين رشتهاي كه موردنظر ما است نميشود، شما
ميخواهيد مونتاژ بكنيد، اين هيچ عيبي ندارد. براي اينكه در واقع شما
ميآييد همان موتور ديزل را، فرض بكنيد آن 40 درصد را از كارخانهاي كه
موتور ديزل را ميسازد، ميخريد.
باقي قطعات ديگر را از كارخانههاي
ديگر ميخريد و همه اينها را وارد ميكنيد، ولي آن قسمت آخري كه عبارت از
اين است كه اين قطعات را سر هم و مونتاژ بكنيد و مقداري از ارزش كل اين
موتور بابت همين قسمت مونتاژ است، اين را از خارج منتقل ميكنيد به داخل
كشور. به عبارت ديگر، اين توليد شما باعث يك ارزش افزودهاي در كشور
ميشود. يا اگر بخواهيم با اصطلاح اقتصادي صحبت بكنيم، ميگوييم كه عمل
مونتاژ به اندازه اين ارزش افزوده سهم دارد در افزايش درآمد ناخالص ملي تا
اينجايش مساله خيلي روشن است.در بعضي از فعاليتهاي صنعتي آن قسمت
بستهبندي يا مونتاژ – بستهبندي را من مخصوصا مداخله ميدهم – ميتواند
خيلي بالا باشد.مثلا در صنعت دارو، يك سوم ارزش دارويي كه ما وارد كشور
ميكرديم فقط بابت بستهبندي بود. حالا مونتاژش را بگذاريم كنار كه تازه
مونتاژ هم در واقع يك مقدار دگرديسي محصولات بود. يعني ما مواد اوليه دارو
را وارد ميكرديم، فرض كنيد آنتيبيوتيك را وارد ميكرديم و اين را در
ديگهاي مختلف يا ظرفهاي مختلف ميگذاشتيم، كارهايي رويش انجام ميداديم،
بعد اين تبديل ميشد به آن چيزي كه ميخواستيم، فرض كنيد فلان نوع شربت يا
قرص آنتيبيوتيك. بعد اين آنتيبيوتيك را ميگذاشتيم در داخل جعبهاي با
زرورق و كاغذ كه همه اينها را ميتوانستيم خودمان انجام بدهيم و اين ارزش
افزوده بود؛ بنابراين هيچ دليل ندارد كه اين كار را ما دستكم بگيريم. به
جاي اينكه يك جنسي را به بهاي فرض بفرمايي 60 بخريم و 40 تا خودمان اضافه
بكنيم. صد درصدش را از خارج وارد بكنيم و اين نوع فعاليت داخلي را یا محکوم
بکنیم يا اينكه مطرود بدانيم و دنبالش نرويم. خوب اين مطلقا اشتباه است.
كار ندارم كه امروز در دنيا اين حرف به مراتب بيشتر صدق دارد تا در گذشته،
ولي اين واقعيت بود. از اين گذشته، شما همين الان نگاه بكنيد، در انگلستان
يكي از افتخاراتشان اين است كه در مناطق نسبتا محروم كشورشان به ضرب پول
زياد و با كمك اتحاديه اروپا، سازندگان ژاپني، كرهاي و غيره را ميآورند و
اينها تلويزيون مونتاژ ميكنند. بعد هم احتمالا قطعات را از داخل كشور
شروع ميكنند خريدن، يك روزي هم شايد بيشتر قطعات را از داخل كشور بخرند،
ولي مونتاژ ميكنند. مثلا در مرحله اول كارشان مونتاژ است و هيچ كسي عيب در
اين كار نميبيند.
علینقی عالیخانی
ضابطه مندی مونتاژ در ایران، از جمله مواردی است که
علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد سالهای میانی 1341 تا 1348 بر آن تاکید بسیار
دارد. به گفته عالیخانی در دوران وزارت او این ضابطه مندی چنان دقیق بود
که همسایگان غربی نیز آن را به کشور خویش بردند.
![]() |
در بخش دیگری از خاطرات علینقی عالیخانی که از کتابی با همین عنوان برگزیده شده است، وضع مونتاژ در دهه 40 را مرور میکنیم.
مسالهاي
كه پيش ميآيد و ميتواند قابل ايراد باشد اين است كه اگر اين مونتاژ شما
ارتباطي به كل فعاليت صنعتي شما نداشته باشد و فقط معنايش اين باشد كه يك
نفر آن را انحصاري به دست بياورد و اين پول را در جيب مبارك خودش بگذارد و
احيانا هم منتقل بكند به خارج و هيچ نوع نيت سرمايهگذاري نداشته باشد، اين
ميتواند قابل ايراد باشد، كه كاملا اين حرف صحيح است. من وقتي به وزارت
اقتصاد آمدم چندين مورد از اينها داشتيم. يكي راديو فيليپس بود كه در ايران
مونتاژ ميشد و توقع داشتند از آن حمايت كنيم. به خاطر اينكه مدير اين
كارخانه ميگفت براي ما صرف نميكند و دفاترش هم نشان ميداد به چه قيمتي
مواد اوليه و قطعاتش را وارد ميكند و نشان ميداد كه این فعالیت صرف
نمیکند. تنها چیزی که فراموش میکرد به ما بگوید این بود که تمام قطعات را
از كارخانه مادر ميخريد و كارخانه مادر هم به هر قيمتي كه دلش ميخواست
قطعات را ميفروخت. بنابراين هيچ نوع رقابتي در كار نبود و اين آقاي مدير
در واقع نيتش فريب ما بود. اين مسخره است كه چنين مونتاژي را ما صنعت
بدانيم. يا كارخانه فياتي كه درست شده بود، كه پيش از اين عرض كردم حتي
قطعه (ساخت ايران) را هم كه روي اتومبيل ميگذاشتند، خود همين قطعه هم ساخت
ايتاليا بود. شما شايد باور نكنيد؛ ولي پروانه داده بودند براي مونتاژ
بخاري، يعني قطعات فلزي بخاري كه فقط كافي است شما پرس بكنيد و رنگ بكنيد و
سر هم بكنيد. اين را هم به صورت مونتاژ ميآوردند كه ميتوانستند به قيمت
گرانتر بفروشند و كوچكترين معنايي نداشت. مونتاژ اين كار حتي احتياج به
كارخانه ندارد. شما اين قطعات را به هر كسي بدهيد توي خانه خودش ميتواند
سوار هم بكند. اينها خوب قابل ايراد بود. يا كارخانه جيپي كه درست شده بود و
شريف امامي پروانه آن را به يكي از دوستان صاحب صنعتش داده بود و خودش هم
در كاري كه او انجام ميداد ذينفع بود. اينها البته قابل ايراد بود.
ما
سعي كرديم اين سيستم مونتاژ را در كشور از بين ببريم. اين نوع فعاليتها
ديگر ادامه پيدا نكرد. اگر هم ادامه پيدا كرد با توجه به آن چيزهايي بود كه
ما گفته بوديم بايد انجام بدهند.
مثلا فرض كنيد براي صنايع الكترونيك
آمديم و ضابطه مخصوص صنايع الكترونيك گذاشتيم. در اينجا روشن كرده بوديم
كسي كه از ما پروانه ميخواهد، يا آنهايي كه از اين به بعد ميخواهند
فعاليت بكنند، ميبايست در مراحلي كه مشخص كرده بوديم اين جعبه را خودشان
بسازند، دستگيرهها را خودشان درست بكنند، فلان سيمها را يا خودشان درست
بكنند يا از داخل كشور بخرند و همينطور الي آخر به تدريج رفته بوديم جلو،
به طوري كه پس از مدتي شما ميديديد يك درصدي از اين كارها در داخل كشور
انجام ميشود. همين كار را هم براي صنايع ديگر كرديم مثل كاميون، اتومبيل و
اتوبوس و رشتههاي ديگر. نكته جالبي كه بايد حضورتان عرض بكنم اين است كه
پس از مدتي متوجه شديم اين ضابطه صنعتي كه ما تعيين كردهايم. به يك نحوي،
گويا وابستههاي اقتصادي كشورهاي تركيه و عراق آن را به دست آورده و
فرستاده بودند به كشور خودشان. بعد ما از سوي نمايندگيهاي خودمان مطلع
شديم كه اينها درست همانند ضابطه ما را گرفتهاند و به نظر ميآيد كه اين
ضوابط نه فقط مورد پسند خودمان بود، بلكه همسايهها نيز متوجه شده بودند كه
كار بدي نيست. در ضمن، تكليف خودمان را با صاحب صنعت روشن كرده بوديم كه
ما آن چيزي را كه از شما ميخواهيم اينها است و در اين شرايط است كه شما
ميتوانيد كار بكنيد و در اين شرايط ما از شما حمايت خواهيم كرد و پروانه
به شما ميدهيم كه كار بكنيد.
نتيجه اين كار چه شد؟ نتيجه اين شد كه فرض
بكنيد، براي اتوبوس، ما آمديم يك روز به اتوبوسسازان گفتيم كه شما
ميبايست شاسي اين اتوبوس را خودتان درست بكنيد. شاسي در واقع عبارت از
مقداري تيرآهن و جوشكاري است، اما هم آهنش را بايد دقت بكنيد كه چه
قيافهاي دارد و هم جوشكارياش چه هست و هم اينكه اينها را چه شكلي به هم
ربط دهيد و اين هنر ميخواهد، دانش ميخواهد يعني دانهدانه اين كارها را
بايد آدم ياد بگيرد. يا براي موتور، گفتيم كه شما موتور را حق نداريد يكجا
بياوريد. موتور را بايد به صورت قطعاتي كه ما ميگوييم بياوريد. علتش هم
اين بود كه ميخواستيم اينها به طور كامل مسلط بشوند كه يك موتور اعضاي
اصلياش چه هست، وقتي كه بعدا ميخواهند آن را تعمير بكنند بايد چه كار
بكنند. يا فرض بكنيد ترمزهايي كه كنار چرخها قرار گرفته را به چه صورت
بايد سرهم بكنيد، كابلهايي كه بايد بكشيد و سيمهايي كه بايد داخل بكنيد
چه باشد؟ و چه قسمت سيمكشي داخل اينها را بايد در داخل كشور انجام بدهيد و
در چه مراحلي بايد انجام بدهيد. همين طور جلو برويد تا يك موقعي كه ما
متوجه بشويم 60 تا 70 درصد اين اتوبوس ساخت داخل كشور است.
برنامههايي
كه ما انجام ميداديم. البته با توجه به اين بود كه اصلا اين اتوبوس را ما
احتياج داريم يا نداريم و ساختن آن توجيه اقتصادي دارد يا نه. اگر جوابش
اين بود كه بله، ما احتياج داريم و ساختن آن اقتصادي است يا پس از طي مرحله
اوليه اقتصادي خواهد شد، ميگفتيم برويد آن كار را بكنيد. خب، آن وقت
مساله به اين صورت مطرح ميشد كه كشوري داريم با مساحت يك ميليون و ششصد و
چهل و هشت هزار كيلومتر مربع، و از اين سر، تا آن سر كشور اگر اريب نگاه
كنيد، از ماكو فرض كنيد تا چابهار، سه هزار كيلومتر فاصله است. بنابراين
وسايل ترابري زميني بسيار مهم است و در ميان اين وسايل، اتوبوس و كاميون در
درجه اول اهميت قرار دارد، پس اين كشور درست شده براي اينكه احيانا
كارخانههاي ساخت اين نوع كالاها در آن برپا شوند و ساخت اتوبوس و كاميون
صرف كند.
ساخت اتوبوس در ايران
ساخت اتوبوس در ایران به همت براداران خیامی انجام شد. آنها با سرمایه
خودشان و وامی که از بانک توسعه صنعتی گرفتند، کارخانه اتوبوس سازی را در
ایران به راه انداختند. در بخش دیگری از خاطرات علینقی عالیخانی وزیر
اقتصاد دهه چهل ایران، ساخت اتوبوس و رادیاتور را مرور میکنیم.
![]() |
ميدانيد فعاليتهاي صنعتي با يكديگر مربوط هستند، داوري درباره سياست صنعتي شما بستگي دارد به اينكه شما مونتاژ را به صورت ارزش افزوده واقعي ميبينيد، به صورت چيزهايي كه مكمل يكديگر ميشوند و يكي براي ديگري بازار ايجاد ميكند. يا اينكه فقط موجب ايجاد انحصار براي يك شخص به خصوصي ميشود، اگر حالت اخير باشد، يعني انحصار براي كسي ايجاد ميكند بدون اينكه كمك به ارزش افزوده بكند، بسيار كار زشتي است. اما اگر اين وسيله گسترش صنعتي شما است. بايد به شما آفرين گفت كه خيلي خوب كارتان را انجام دادهايد. اين روشي بود كه ما در پيش گرفتيم و به همين دليل هم وقتي كه برنامههايمان را شروع كرديم، با چند اتوبوس و چهار نوع كاميوني بود كه ميشد در ايران ساخت، بعد رفتيم به سراغ ساختن ديزل و با مرسدس قرارداد بستيم كه موتورهاي ديزل را ايران درست كنيم و شروع كرديم به ساختن موتور ديزل ولي باز هم ميگويم. موتور ديزل يعني 40 درصد موتور ديزل و 60 درصد قطعات را بايد از توليدكنندگان ديگر بخريد ولي به خاطر اينكه برنامه منطق داشت و اجزاي آن با هم ارتباط پيدا ميكرد توانستيم بعد طرحهاي جداگانهاي بريزيم براي قطعات برقي موتور، و بعد هم كارخانههايي در قزوين و در مناطق ديگر تاسيس شدند كه براي موتورها قطعات الكتريكي ميساختند.
از خاطرات علينقي عاليخانی
يخچال ايران شهرت جهاني داشت
نمايي از يك كارخانه يخچالسازي
مونتاژ ایران در دهه 40 چه وضعی داشت؟
«علینقی عالیخانی» وزیر اقتصاد دهه چهل ایران، در کتابی که به خاطرات او
اختصاص یافته است، به تشریح وضع مونتاژ در این دهه ميپردازد. آنچه
ميخوانید بخش دیگری از خاطرات علیخانی است.
![]() |
كالاي ايران در بازارهاي خارجي
در آغاز به تدريج و بعد خيلي سريعتر،
براي ما روشن شد كه چه شكلي بايد دنبال كارها برويم. گمان ميكنم كه به اين
صورت دريافته باشيد كه مونتاژ ما مونتاژي نبود كه قابل ايراد باشد. برعكس،
نشان به آن نشاني كه مثلا داروهاي ما حالا فرآوردههاي صنعتي و مكانيكي و
مانند آن را نميگويم كه واقعا در آن خيلي موفقيت پيدا كرده بوديم، قاچاق
برده ميشد. به كشورهاي اطراف، در حالي كه پروانه اين داروها را ما از خارج
خريده بوديم و سهم داخلي توليد آنها بيشتر آن بود كه مواد اوليه را بگيريم
و تبديل بكنيم به قرص يا شربت و بعد بستهبندي ولي همانها ارزش افزودهاي
بود كه به ما آن حاشيهاي كه از نظر قيمت بتوانيم براي خودمان بازار خارجي
پيدا كنيم را ميداد و ما اين كار را كرده بوديم و موفق هم شده بوديم يعني
بخش خصوصيمان در اين كار موفق شده بود يا، فرض بكنيد، يخچال ميساختيم
قسمت اصلي يخچال عبارت از اين است كه شما يك صندوق فلزي درست ميكنيد، ولي
داخل يخچال شما احتياج داريد به يك الكتروموتور و كمپرسور مشخصي كه بتواند
كار بكند يا قطعاتي كه بتواند براي شما سرماي لازم را به وجود بياورد اينها
را ما در ضابطهمان گذاشته بوديم كه به چه ترتيبي بايد توليد بشود، كه به
تدريج در ايران توليد شد يخچالهايي كه ما ميساختيم بسيار مرغوب و با قيمت
قابل رقابت بود و در آخر امر، در خليجفارس، خاورميانه و اروپاي شرقي
يخچال ايران شهرت پيدا كرده بود.
مثلا اگر يخچال ارج، يا چيزي شبيه به
آن را بگيريم، وقتي كه به دور آخر توليدش ميرسيم چند درصد از بخشهاي
مختلفش در خود ايران ساخته ميشود؟
اگر ما فرض بكنيم كه ورقش را خودمان ميساختيم، چون يادم نيست آن موقع به اين مرحله رسيده بوديم يا نه، مثلا 70 درصد.
بخشي از موتورش هم جزء 70 درصد بود؟
بله،
من در آخرين سفري كه به شوروي كردم- كه در ضمن در آن زمان نمايشگاهي نيز
از كالاهاي صنعتي ايران در شوروي ترتيب داده بوديم- به نايب نخستوزير
شوروي كه قائممقام كاسيگين در امور اقتصادي بود- به آقاي نوويكو- به عنوان
هديه، يك يخچال ايراني دادم او فوقالعاده خوشحال شد و به من تاكيد كرد كه
راننده خودش ميآيد يخچال را ببرد و تاكيد كرد مبادا يخچال را به دفترش
بفرستم. ميخواستم بگويم يخچال ساخت ايران شهرت داشت.
راجع به صنايع
بزرگتر صحبت كرديد؛ راجع به خياميها ، لاجورديها، ارجمنديها و غيره.
بعضي از اينها، مثل خيامي، تصور من اين است كه سرمايه اوليه قابل ملاحظهاي
در دست نداشتند. بعضي ديگر فرض كنيد لاجوردي، شايد در همان زمان در حدي
جاي پاي خودشان را پيدا كرده بودند؟
در مورد اين گونه صنايع يك مقدار
زيادي بستگي داشت به هنر كسي كه به كار مشغول شده، يعني در بعضي موارد مثل
برادران خيامي خوب از آب درميآمد. ولي صاحبان صنايع ديگري هم بودند كه كم و
بيش در همان راستا شروع به كار كردند و هيچ گونه موفقيتي هم به دست
نياوردند كه البته من از بردن اسم معذور هستم ولي اين واقعا هنر اين اشخاص
بود. يا فرض بفرماييد همين لاجورديها هم در زمينههايي كه كار ميكردند
مردمان فعال و زحمتكشي بودند و ديد داشتند و خودشان را اصلاح ميكردند و
ميخواستند تغييري در جهت كارهايشان بدهند و كارهايشان را بهبود و توسعه
بخشند. اشخاصي كه موفق شدند بيهوده موفق نميشدند. اينها ديد گستردهتر
داشتند. مردمان زحمتكشي بودند فعاليت زيادي ميكردند و بهره هم ميبردند آن
نتيجهاي را كه از كارشان ميگرفتند باز برميداشتند سرمايهگذاري مجدد
ميكردند. بيشترشان به من ميگفتند و ميدانستم راست ميگويند كه اينها
هيچ وقت آفتاب را نميبينند يعني صبح وقتي كه ميروند سركارشان، هوا تاريك
است، شب هم ديروقت برميگردند به خانه و باز هم تاريك است. تمام مدت مشغول
فعاليت بودند به هر حال، با همين شيوه كار توانستند اقتصاد كشور را بسازند و
شرايط صنعتي تازهاي را در ايران به وجود بياورند مثلا همان برادران خيامي
را بگيريم. خوب، اول از اتوبوس شروع كردند و كارشان درست بود. به خاطر
اينكه شما وقتي كه بخواهيد يك اتوبوسي را از يك جاي ديگر بخريد و به ايران
بياوريد، هزينه حمل و نقل شما خيلي زياد است. بنابراين شما در اينجا يك
امتياز روي ترابري داريد كه صرف نميكند كه به صورت ساخته شده از خارج
بياوريد. البته ميتوانيد اتوبوس را به صورت قطعات منفصل بياوريد سر هم
سوار كنيد كه خود نوعي فعاليت صنعتي و ايجادكننده كار است. هنگامي كه بازار
داخلي بزرگتر ميشود بيشتر صرف ميكند كه آن را در داخل توليد بكنيد تا
از خارج بياوريد. چون در هيچ جاي دنيا هم تكنولوژي اتوبوسسازي چندان فرقي
با هم ندارد. حال ديگر نوبت اين بود كه كسي پيدا شود و ديد و همت اين را
داشته باشد كه اتوبوس را در داخل بسازد. وقتي هم كه اين صنعت به راه افتاد
فرآوردههايش در مدت كوتاهي قابل رقابت با فرآوردههاي خارجي شدند. يعني
اتوبوسهايي را كه در ايران ميساختند در كشورهاي همسايه ميفروختند. علت
اينكه موفقيت داشتند اين بود كه اتوبوسهايشان ارزانتر تمام ميشد تا
كالاي مشابهي كه شما از ايتاليا، فرانسه يا آلمان وارد ميكرديد. در ضمن هم
با كيفيت فوقالعاده خوب بودند. اين جنسها با جنسهايي كه كشورهايي مثل
هندوستان و پاكستان توليد ميكردند، تفاوت داشت.
دنبال انحصار نبوديم
علينقي عاليخاني در دهه40 وزير اقتصاد ايران بود، او در گوشهاي از خاطراتش
كه در كتابي به همين نام منتشر شده، بهاين نكته اشاره ميكند كه عدم
انحصار در اقتصاد را مد نظر داشتهاست، آنچه ميخوانيد بخش پاياني اين
خاطرات است.
![]() |

ایجاد زمینه و انگیزه برای مشتریان براي تشریک مساعی در تقویت و توسعه یک برند، شیوهای است که به کارآیی و مفید بودن هر چه بیشتر منجر میشود. فلسفه بازاریابی اجتماعی در عمق دیدگاه خود بر این اصل، یعنی مفید بودن تکیه میورزد و این به آن مفهوم است که دیگر فروش محصولات و خدمات بر دو عامل خریدار و فروشنده محدود نمیماند و عامل سومیبا شاخص مفید بودن این تعامل بر آن نظارت مینماید.
درگیر کردن و دخالت دادن مشتری در کارها، تمایز محصول یا خدمات و تحسین کردن مردم به جای تحریک آنها به خرید، دادن پاداش به خاطر خرید محصول یا ارائه فرصتهایی برای دریافت احساس شهرت، روشی است که به شراکت با مشتریان در ساخت و تقویت برند منجر میگردد. اینکه انگیزه مردم در
مترجم: امين گنجي
منبع: سی.بی.اس
به عنوان یک مدیر بخش منابع انسانی باید در چند سال اخیر مصاحبههای بسیاری را انجام میدادم تا داوطلبان استخدام در جایگاههای خالی در شرکت را امتحان میکردم. در گفتوگوهایی که پس از استخدام برخی از داوطلبان با آنها پیرامون مصاحبه داشتم، چیزی دستگیرم شد که بسیار جالب بود.
تعدادی از آنها به من گفتند که به خاطر رک و راست بودن بیشتر پرسشها و مربوط بودن آنها به کار مورد نظر خوشحال بودهاند و در جلسه مصاحبه نفس راحتی کشیدهاند، زیرا بیشتر انتظار سوالهایی غافلگیرانه را میکشیدهاند که ربط مستقیمی به ملزومات و ضروریات شغل مورد نظرشان نداشته باشد. در واقع، تعدادی از شرکتها هنوز چنین مصاحبههایی را هدایت میکنند.
شما احتمالا میدانید دارم از چه پرسشهایی حرف میزنم، حتی اگر خودتان هم با چنین پرسشهایی مواجه نشده باشید. منظورم پرسشهایی همچون پرسشهای زیر است:
در مرحله نخست تعیین شد که هیچ مالکی بیش از یک ده نداشته باشد. مازاد
زمینها و دهها ميباید به کشاورزانی که در آن اراضي به بهرهبرداری مشغول
بودند، فروخته شود. با فروش سهام کارخانههاي دولتی ترتیب باز پرداخت بهای
زمینها به مالکان فراهم شد.
در مرحله دوم صاحبان زمینهای استیجاری
ميباید یا به تقسیم درآمد حاصل از اجاره بپردازند یا بر اساس قراردادهای
اجاره، زمینها را به کشاورزان بفروشند. به عبارت دیگر مالکان موظف شدند که
یا ملک کشاورزی خود را برای سی سال به کشاورزان اجاره نقدی دهند یا آن را
با توافق به آنها بفروشند. به این ترتیب حداکثر مالکیت زمینها در دست یک
مالک بسیار محدود شد. املاک موقوفه عام نیز بر اساس درآمد آن به صورت اجاره
درازمدت ۹۹ ساله به کشاورزان واگذار شد. در مورد موقوفات خاص متولیان
مجبور به فروش آنها به دولت و تقسیم آن بین کشاورزان شدند.
در مرحله سوم
مالکانی که ملک خود را اجاره داده بودند براساس قانون اصلاحات مجبور به
فروش آن به کشاورزان شدند و با رضایت مالک و کشاورز یا تقسیم به نسبت بهره
مالکانه مرسوم در محل شدند. اين اصلاحات اگرچه با تبليغات بسيار و
چشمانداز انقلابي آغاز شد، اما گزارش سازمان ملل و گزارشهای تحقیقاتی چند
تن ازپژوهشگران غربی درسال1350 نشان داد كه بیش ازدوسوم مردم ایران دسترسی
به تسهیلات پزشكی و درمانی ندارند و توزیع درآمد در كشور همچنان نامتعادل
است و میلیونها كشاورز ساكن روستاها مانندگذشته فقیرباقی ماندهاند. ضمن
اينكه فقط یك پنجم كل زمینهای قابل كشت،زیر كشت رفته و یك سوم اراضی
اطراف سدهای بزرگ، از سیستم آبرسانی برخوردار بودند.
عباس سالور،
نخستين رييس سازمان اصلاحات ارضي بوده است. او در گفتوگو با پايگاه
اينترنتي «موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران» درباره اين اصلاحات و پيامدهاي
آن سخن گفته است:
انجام اصلاحات ارضي در چه شرايطي صورت گرفت؟ در آن
زمان اساسا كشاورزي ما سنتي بود با اينكه بخشهايي از آن به صورت صنعتي
اداره ميشد؟
آن موقع ما اطلاع كاملي از شرايط سياسي كشور و مسائل پشت
پرده نداشتيم. بعدها شنيديم كه با روي كار آمدن دولت كندي در آمريكا
برنامههايي به شاه ديكته شده بود؛ ازجمله اينكه از او خواستند تا اميني
نخستوزير شود. آنچه از مطالعه كتابها و مقالات استنباط كردم اين است كه
شاه با اميني ميانه خوبي نداشت و به اجبار نخستوزيري او را قبول كرد.
همانطور كه شاه با رفتن به آمريكا مقدمات استعفاي اميني را فراهم كرد.
اميني هم در راس برنامههاي خود مبارزه با فساد و انجام اصلاحات ارضي را
قرار داده بود.
از سوي ديگر در اين زمان ارتباط ميان روستاها با شهرها
زيادتر شده بود، راديو و تلويزيون به ميدان آمده و تبليغات زيادي در موافقت
يا مخالفت به وجود آمده بود، به اين ترتيب زارعين هوشيارتر شده بودند و در
بسياري مناطق اعتصاب كرده و در بعضي جاها نيز مالكين را از ده بيرون كرده
بودند.
به طور كلي زراعت در آن زمان سنتي بود و در تمام مناطق ايران
كه ميرفتيم ميديديم كشاورزان با گاوآهن و وسايل كهنه و قديمي كار ميكنند
و در هنگام برداشت خرمن، محصول خود را پس از درو به وسيله چهارپايان به
خرمنگاه حمل كرده و به وسيله گاو و وسايل مخصوصي كه داشتند خرمن را
ميكوبيدند و باد ميدادند و گندم را از كاه جدا ميكردند. زراعت صيفيجات
هم به شيوه امروزي نبود و از مرحله آماده كردن زمين، كود دادن و وجين كردن،
همه به صورت سنتي بود. فقط در برخي از نواحي شمال به خصوص در گرگان بعضي
از مالكين كه استطاعت داشتند و قدرت مالي شان اجازه ميداد گاوآهنهاي بزرگ
اسبي داشتند كه از نواحي آسيايميانه وارد شده بود. آنها با اين
گاوآهنهاي بزرگ به وسيله اسب زمين را شخم ميزدند به طوري كه از سرعت كار
گاو بيشتر بود. بعضي هم از همان سال 1338 كه قانون اصلاحات ارضي به مجلس
شوراي ملي داده شد شروع به خريد تراكتور كرده بودند و زمينهاي خود را به
وسيله تراكتور شخم ميزدند. اين هم به آن دليل بود كه در لايحه مزبور
مادهاي گنجانده شده بود كه به موجب آن مالكين هر مقدار زميني كه با
تراكتور شخم كنند اين نوع زراعت مكانيزه تلقي خواهد شد و متعلق به مالك
خواهد بود. اما اين به معني زراعت مدرن با وسايلي مانند تراكتور، كمباين و
ديسك و غيره نبود و فقط به تراكتور اكتفا شده بود و فقط به جاي گاوآهن،
براي شخم زدن از تراكتور استفاده ميشد و بقيه مراحل به شيوه سنتي بود.
انجام اصلاحات ارضي چه مراحلي داشت؟ به عبارت ديگر شما چه مراحلي را پشت سر گذاشتيد؟
مرحله
اول اصلاحات ارضي اين بود كه هر مالك ميتوانست يك ده داشته باشد يعني 6
دانگ فقط يك ده را مالك باشد و اگر در چند ده املاك داشت بايد مجموع آنها
بيشتر از 6 دانگ نباشد. در ابتدا ما فكر كرده بوديم نميتوانيم يك دفعه
املاك ده را تقسيم كنيم. بايد آماربرداري ميكرديم مثلا فلان ده چند زارع
دارد و هر يك از زارعين روي چه مقدار زمين كار ميكنند. زمينها بايد بررسي
و اندازهگيري ميشد. پس از پايان آمارگيري تقسيم زمين صورت ميگرفت و سند
صادر ميشد. به اين شكل كه ابتدا دولت از طريق وزارت كشاورزي ملك را از
مالك ميخريد سپس آن را به زارع واگذار ميكرد. ابتدا قرار شد مالكين پول
خود را در اقساط 10ساله دريافت كنند، ولي بعد اين مدت 15 ساله شد. يعني
مالكين پس از فروش املاك خود، سر سال به بانك كشاورزي مراجعه و قسمتي از
اقساط خود را دريافت ميكردند بانك كشاورزي با اعتباري كه در اختيارش قرار
گرفته بود تعهد كرده بود طلب مالكين را بپردازد. زارعين هم قرار شد پس از
خريد زمين بدهي خود را 15 ساله به بانك كشاورزي پرداخت كنند. مالكين و
زارعين هر دو با بانك طرف بودند.
املاك چگونه قيمتگذاري ميشد؟
هياتي
مامور اين كار بود. نمايندهاي از سازمان اصلاحات ارضي، نمايندهاي از
بانك كشاورزي و نمايندهاي از سوي رييس كشاورزي منطقه به روستاها
ميرفتند و پس از بررسي زمين و آب و عايدات هر ملك و در نظر گرفتن همه
جوانب، ضريبي معين ميكردند كه از 100 كمتر نباشد. به اين ترتيب مالياتي كه
مالك ميپرداخت در عدد 10 ضرب ميشد و قيمت ملك به دست ميآمد. به عبارت
ديگر معمولا 10 برابر عايدات يك سال هر ملك، قيمت آن ملك محسوب ميشد. قيمت
زمين در آن زمان و حتي قبل از اصلاحات ارضي به همين منوال نرخگذاري
ميشد، ولي چون مالياتي كه مالكين ميپرداختند چندان حقيقي نبود بنابراين
هيات مزبور مسوول رسيدگي به اين موضوع بود و ضريب معين ميكرد. براساس آنچه
در پايان مرحله اول اصلاحات ارضي بررسي شد ضرايب از 170 تجاوز نكرده بود.
به
هنگام اجراي اين طرح زارعين تا چه ميزان آمادگي دريافت زمينها را داشتند؟
آيا از سوي مالكين تحت فشار نبودند و براي آنان مشكلات بعدي به وجود
نميآمد؟
نه به هيچ وجه فشاري در كار نبود و زارعين با ميل و رغبت
ميخواستند صاحب زمين شوند. به زارعين گفته شده بود از اين پس حق نداريد
روي زميني كه كار ميكنيد بهرهاي بپردازيد. از طرفي مالكين نيز احساس كرده
بودند كه مالكيت از بين رفته، بنابراين آنان نيز نارضايتي از خود نشان
ندادند.
تبليغاتي كه براي اصلاحات ارضي ميشد تا چه حدود مناطق روستايي را پوشش ميداد؟
روستاهايي
كه نزديك شهر واقع بودند و اهالي ميتوانستند به شهر بيايند يا در
سخنرانيها شركت كنند به خوبي هشيار بودند و در تمام روستاها نيز، آن
مناطقي كه راديو داشتند درخصوص مسائل مربوط به اصلاحات ارضي مطلع ميشدند.
گاهي اوقات در دهات كه ميرفتيم ميديديم راديو خيلي رواج پيدا كرده و
روستائيان مايل بودند از اين گونه مسائل بيشتر آگاهي پيدا كنند. به عنوان
مثال معروف بود كشاورزان در هنگام كار و شخم زدن زمينها راديوهاي
ترانزيستوري خود را به شاخ گاو آويزان ميكردند و ضمن كار مطلع ميشدند كه
امروز چه صحبتي شده و تا كجا اصلاحات ارضي پيشرفت كرده، چه وقت نوبت به
روستاي آنان ميرسد و آيا آنان هم صاحب زمين خواهند شد يا نه.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

مهرداد فضیلت *
نوع استراتژی: بازاریابی
هنگامیکه از جی پیمورگان در مورد آینده بازار سهام در کوتاه مدت سوال پرسیده شد با اطمینان گفت که «بازار نوسان میکند». ولی چگونه سادگی، چه در محصول و چه در نام تجاری میتواند در سرنوشت محصول یا شرکت شما تاثیر گذار باشد؟
با توجه به آزمایشات جامعه شناسان آدم آلتر و دانیل اوپنهایمر، مردم تمایل زیادی به نامها و کلماتی دارند که تلفظ آنها ساده باشد. آنها ادعا میکنند که تمایل مردم به نامهای ساده، حتی در بازار سهام نیز وجود دارد واین امر موجب افزایش اقبال عمومی به شرکتها با نامهای ساده میشود و حتی در قیمت سهام آنها نیز موثر است.
برای آزمودناین نظریه در محیط کنترل شده، آنها در ابتدا شرکتهایی با نامهای غیر واقعی ساختند،
مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
تصور کنید مدیر استخدامکننده برای شغلی که متقاضی آن هستید با یک خبرخوش به شما زنگ میزند و میگوید: شما برایاین شغل استخدام شدهاید. شما خوشحال میشوید و فکر میکنید قسمت سخت کار را پشت سر گذاشتهاید.
اما ممکن استاین طور نباشد. تصمیم گرفتن برای پذیرش یا رد یک شغل کار سادهای نیست. با توجه به اوضاع پریشان اقتصادی و شاید به خاطر رها شدن از شغل فعلی وسوسه شوید که شغل پیشنهاد شده را هر چه هست بپذیرید. اما قبل از قبول آن، بایداین موقعیت را به دقت مورد کنکاش و ارزیابی قرار دهید.
افراد خبره چه میگویند

پس از پایان جدیدترین نظرسنجی که توسط موسسه ی truecar صورت پذیرفت، پرطرفدارترین خودروها از دید آقایان و بانوان مشخص شدند.
جس
تاپراک، مدیرعامل موسسه ی truecar در این باره اینچنین می گوید: اولین
نتیجه ای که از این نظرسنجی گرفتیم، علاقه ی آقایان به برندهائی مانند
(فراری)، (مازراتی)، (بنتلی)، و علاقه ی بانوان به اتومبیل های کوچک، کراس
اوور، و کم مصرف مثل انواع (مینی ماینر)، (هیوندای توسان)، و (فولکس واگن
بیتل) بود، که البته اصلا جای تعجب نداشت. نکته ی جالب توجه دیگر این بود
که درحالی که آقایان با انتخاب 11 برند خارجی از بین 20 برند قابل انتخاب،
وفاداری بیشتری را نسبت به خودروسازی ایالات متحده نشان دادند، 16 برند از
20 برند محبوب بانوان متعلق به خودروسازان خارجی بود.
به گزارش وب سایت
«مجله ماشین»، طبق اعلام آقای (تاپراک)، سوپر اسپرتهای ایتالیائی، همچنان
به عنوان یکی از بهترین مسکن ها برای تسکین بحران میانسالی آقایان مورد
توجه است!
در ادامه توجه شما را به خلاصه ی نتایج این نظرسنجی جلب می نمائیم.
مقامهای اول تا سوم فهرست پرطرفدارترین خودروها از نظر آقایان:
1-پورشه ی 911.
2-gmc سیرا.
3-فورد سری f.
مقامهای اول تا سوم پرطرفدارترین خودروها از نظر بانوان:
1-ولوو s40
2-نیسان rouge.
3-فولکس واگن eos.
«مجله ماشین» -تهیه خبر: حمیدرضا انصاری تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نویسنده: آمبر سینگلتون
مترجم: فرهاد امیری
منبع: گیگا او ام
اگر
یک کسبوکار مبتنی بر خدمات را هدایت میکنید، شاید بتوانید برای ما
داستانهایی ترسناک از مشتریهای بد و پروژههای نامطلوبی تعریف کنید که
سرانجام خوبی نیافتند. از آنجا که این دو مشکل [مشتری بد و پروژه ناموفق]
احتمالا جایی در حیات کسب و کار شما بروز خواهند كرد، پس بهتر است نکاتی در
مورد مدیریت انتظارات مشتری بدانید و این مشکلات را به حداقل برسانید.

سومین رهبر نوآوری در این لیست تریام (3M) بود و در فهرست پس از اپل و گوگل قرار گرفته بود. این امر شگفتآور نیست، زیرا تریام محصولات بسیار موفق و البته هوشمندی تولید کرده است.
توانایی تریام برای تداوم نوآوریهایش به تعهد درازمدت این شرکت به ایده «نوآوری باز» [open innovation] در

سرمايهگذاري سيتي بانك، ژانويه سال بعد به بار نشست، هنگامي كه يك توفان عظيم از نيويورك عبور كرد و برفي با ارتفاع 17 اينچ سطح شهر را پوشاند. بانكها براي چندين روز بسته شدند و استفاده از دستگاههاي

نشریه اقتصادی فوربس در تازهترین گزارش خود شرکت تویوتا را به عنوان ثروتمندترین شرکت خودروسازی جهان در سال 2011 میلادی معرفی کرد.
فوربس
که همه ساله فهرست دو هزار شرکت برتر جهان را منتشر میکند، در تازهترین
گزارش خود شرکت ژاپنی تویوتا را با 358.3 میلیارد دلار دارایی به عنوان
ثروتمندترین شرکت خودروسازی جهان معرفی کرد. دو شرکت گروه فولکسواگن و
دایملر نیز به ترتیب با 328.7 و 188.7 میلیارد دلار ردههای دوم و سوم
ثروتمندترین شرکتهای خودروسازی جهان را به خود اختصاص دادند. همچنین
شرکتهای فورد، بی.ام.و، جنرالموتورز، هوندا، نیسان، فیات و هیوندای از نظر
شاخص دارایی ردههای چهارم تا دهم برترین شرکتهای خودروسازی جهان را بدست
آوردند.
رنو، پژو، پورشه، صنایع خودروسازی شانگهای، کیا، سوزوکی، تاتا،
مزدا، دانگ فنگ، میتسوبیشی، صنایع سنگین فوجی، ایسوزو، ماهیندرا،
بی.وای.دی، گوانگژو اتومبیل، هوایو اتوموتیو و گریت وال موتور نیز در
ردههای بعدی جای گرفتند. تهیه شده در: وب نوشت پنگان

زبان بدن یعنی همه رفتارها و کردارهای تنانه شما همچون ژستها، حالتهای صورت، اخمها، پلکزدنها، خوردن لبها، تکاندادن سر، حرکت گردن شما، لرزش پاها، دست کشیدن به موها، جویدن ناخنها، خیرهشدن به طرف مقابل، بستهشدن بیدلیل چشمها، وضعیت دستها و غیره. اگر زبان بدن شما مناسب و حسابشده باشد، میتوانید از بستن قراردادهای کلان و موفق مطمئن باشید. اما اگر هنوز به زبان بدن فکر نکردهاید، بیتردید بازاریاب موفقی به حساب نمیآیيد و از اصول مدرن بازاریابی بیخبر هستید. بازاریابی صرفا
و چه فعالیتی کار واقعی او محسوب میشود؟
هفته گذشته، وال استریت ژورنال
مقالهای را در ارتباط بااین موضوع که مدیران عامل در کشورهای مختلف دنیا
چگونه وقت خود را سپری میکنند، منتشر کرد.
در تحریراین مقاله از دادههای تحقیقاتی گسترده استفاده شده بود. اکثراین
دادهها توسط گزارشهاي منشيهاي عامل، از ساعات فعالیت آنان به دست آمده
است. در این مقاله همچنین ذکر شده است که منشیها فقط فعالیتهایی را
گزارش دادهاند که بیش از ده دقیقه از وقت مدیرعامل را به خود اختصاص داده
است.
شکل زیر نمایانگر نحوه فعالیت مدیران عامل در یک هفته متشکل از 55 ساعت کاری است.
قسمتی
ازاین دادهها که توجه ویژهای را به خود معطوف کرده است، ساعات سپری شده
نشریه معتبر «فوربس» در تازهترین گزارش خود، پرفروشترين
شركتهاي جهان را معرفی كرد؛ بر اساس اين گزارش نام 30 شركت آمريكايي در
فهرست يكصد شركت پرفروش دنيا قرار دارد. پس از آمریکا به ترتیب چین و ژاپن
هر یک با 8 شرکت، آلمان و فرانسه هر کدام با 7 شرکت، انگلستان، برزیل،
استرالیا و سوئیس هر کدام با 5 شرکت، روسیه با 4 شرکت، اسپانیا و کانادا با
3 شرکت، هلند، ایتالیا و کره جنوبی با 2 شرکت، هنگ کنگ، نروژ، بلژیک و
عربستان سعودی با یک شرکت در اين فهرست جاي گرفتهاند.
«آمریکا» یک سوم شرکتهای پرفروش دنیا را در خود جای داده است
غولهای اقتصادی دنیا به روايت «فوربس»
نشریه اقتصادی «فوربس» در تازهترین گزارش خود، فهرست 100 شرکت
پرفروش جهان را معرفی کرده که
مترجم: رویا مرسلی
نویسندگان: Michael Mankins, Richard Steele
نوآوریهای
تکنولوژیک علت اصلی تقریبا نیمیاز رشد اقتصادی ایالاتمتحده در 50 سال
گذشته بوده است اما جایگاه این کشور به عنوان سردمدار قطعی نوآوری، اکنون
در معرض خطر قرار گرفته است.

پيش از آنكه اهميت برند در فضاي كسب و كار مورد توجه قرار گيرد، به نظر
ميرسد، با رويكرد تاريخي- تحليلي بايد دنبال اين پرسش بود كه چرا برند در
فضاي كسب و كار ايران از اهميت منطبق با مقياس منطقهاي برخوردار نيست؟
براي ارائه پاسخ به اين پرسش ميتوان از دريچه فرهنگ، سياست و اجتماع به آن
نگريست، اما از بعد رفتارشناسي اقتصادي ميتوان دلايل عميقتري براي آن
متصور شد و ريشهيابي كرد. از بعد اقتصادي، پرسش اصلي بحث را ميتوان اين
گونه هم مطرح كرد: چرا با وجود اينكه خوشنامي و داشتن اعتبار از گذشته
تاكنون به عنوان يك ارزش در مبادلات اقتصادي بازرگانان و تجار در ميان
اصناف مختلف اهميت دارد، اما نام و نشان تجاري از اهميت و اولويت بالايي
برخوردار نيست.
از بعد ساختاري پاسخهاي زير براي سوال فوق قابل طرح است:

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که هنگام خواندن یک مطلب خودرویی با عباراتی نامفهوم روبرو شوید. مثلاً این جمله که مرسدسبنز CLS خوردویی در کلاس Fastback است. یا اینکه به عنوان مثال پورشه 911 مدل Targa جدید خود را رونمایی کرد. و مثالهایی از این دست. کلمات گفته شده ترجمه دقیق فارسی ندارند. آنها اصطلاحاتی رایج درباره توصیف کلاس طراحی یک خودرو هستند. در این گزارش تمام کلاسهای موجود را برای شما توضیح خواهیم داد. Cabrio کبریو مخفف عبارت Cabriolet به معنی
باشگاه خبرنگاران جوان - با توجه به اينكه اين روزها قيمت نفت خام و برنت
شمال در بازار نيويورك و لندن دچار نوسانات مثبت و منفي بسياري بوده، قصد
داريم به بررسي قيمت بنزين در كشورهاي مختلف بپردازيم و ارزانترين و
گرانترين كشورهاي عرضهكننده بنزين را به طور اجمالي با تبديل قيمت به
تومان، معرفي كنيم.
امين گنجي
شاخص جدیدی قابلیت رقابت شهرهای جهان را ردهبندی میکند.
واحد
اطلاعات اکونومیست، شرکت همبسته اکونومیست، یک شاخص جدید را به وجود آورده
است که قابلیت رقابت بین بزرگترین شهرهای جهان را با استفاده از متغیرهای
اقتصادی، جمعیتشناختی و اجتماعی ردهبندی میکند.
120 شهر بهحسابآمده در این شاخص خانه 750 میلیون نفر هستند و 29 درصد از درآمد ناخالص جهانی، یعنی 2/20 تریلیون دلار، در آنها تولید میشود. تمرکز بالای ساکنان ماهر، زیرساختها و نهادها به این معنا است که کشورهای ردهبالای شاخص را آمریکا و اروپای غربی اشغال کردهاند (24 شهر از 30 شهر ابتدای فهرست به این ناحیه تعلق دارد). با مقایسه این شاخص با دادههای هزینه

حمیدرضا بهداد: کم پیش میآید در ایران مالک خودرو باشی و سر و کارت زود به زود به نمایندگیهای خدمات پس از فروش نیفتد. از یک سو کیفیت نه چندان مناسب خودروهای تولید داخل پایت را به نمایندگیها باز میکند و از آن سو ترافیک سرسامآور و جادههای غیراستاندارد نیز گاهی خودروهای وارداتی را بسیار زودتر
شركتهاي خانواده محور در شرايط بحران بسيار بهتر از سايرين ركود را پشت سر ميگذارند. اما چگونه؟
مترجم: زهره همتیان
منبع: HBR
برای بسیاری از افراد عبارت
«کسبوکار خانوادگی» تداعی کننده شرکتی کوچک یا متوسط با تمرکز محلی و
مجموعهای از مشکلات از قبیل جر و بحث بر سر جانشینی است.
![]() |

چه زمان درخواهید یافت که موفق بودهاید یا نه؟ دراین مقاله 12 نشانه را پیش رویتان میگذاریم که به شما میگوید کسبوکارتان تنها نبردی برای ادامه بقا است یا توانستهاید فراتر از آن حرکت کنید.
1. وقتی به تعطیلات رفتهاید، باز هم شرکتتان درآمد کسب میکند.

در جديدترين سرمقاله اكونوميست مطرح شد
طرح: اكونوميست
تازهترین سرمقاله اکونومیست منتشر شد
سومین انقلاب صنعتی
شادی آذری
نخستین
انقلاب صنعتی، اواخر قرن 18 میلادی در بریتانیا و با مکانیزه کردن صنعت
نساجی آغاز شد. کارهایی که تا پیش از آن به دست کارگران و در صدها کلبه
متعلق به بافندگان انجام میشد، در یک جا جمع و به کارخانه نخریسی منتقل
شد.
چنین بود که کارخانه نخ ریسی پا به عرصه حیات نهاد. دومین انقلاب
صنعتی در اوایل قرن بیستم رخ داد، وقتی که هنری فورد نظارت بر مونتاژ متحرک
را بر عهده گرفت و طلایهدار تولید انبوه شد.
دو انقلاب صنعتی نخست،
مردم را ثروتمندتر و متمدنتر ساخت. اکنون اما سومین انقلاب صنعتی در شرف
وقوع است. تولید در مسیر دیجیتالی شدن گام مینهد. همانطور که در گزارش
ویژه این هفته نشریه اکونومیست هم آمده است، این انقلاب نه تنها میتواند
موجب تحول کسب و کارها شود، بلکه تبعات جانبی فراوان دیگری هم در پی دارد.
چندین
فناوری قابل توجه و مهم رو به همگرایی و یکی شدن میگذارند: نرم افزارهای
هوشمند، مواد جدید، روباتهای ماهرتر، فرآیندهای جدید (که یکی از مهمترین
آنها چاپ سه بعدی است) و کل خدمات شبکه بنیان. تاکنون کارخانهها براساس
تولید انبوه محصولات مشابه کار میکردند: این گفته فورد مشهور است که

گروهی متشکل از نویسندگان خانم حوزه ی صنعت خودرو، که از 12 کشور جهان، برای انتخاب بهترین اتومبیل ها، و خودروی سال 2012 گردهم آمده بودند، نتایج بررسی های خود را اعلام کردند. روند بررسی و اعلام نظرات به این صورت است که ابتدا خودروها در کلاس خودشان به چالش کشیده شده و مقام های اول تا سوم مشخص می شوند. سپس اتومبیلی که بتواند در تمام زمینه ها، و از هر لحاظ امتیاز بیشتری را نسبت به
اگر چه در دنيا اغلب ثروتمندان در كنار رسيدن به رفاه لازم
اهدافي همچون كسب شهرت را جستوجو ميكنند، اما در ميان سرمايهگذاران موفق
جهان هستند افرادي كه ناشناس مانده و البته خواهان ناشناخته ماندن هم
هستند، ولي عقايد جالب و خواندني در مورد ثروتمند شدن دارند؛ مثل برنارد
مست كه از بيم تورم و كاهش قدرت خريدش در دوران پيري ثروتمند ميشود.