
علي موقر- ردیفی از مردان با قلمهای نی در دست که روی انبوهی از گل رس
چمباتمه زدهاند و الواح کوچک را با صدای ممتد کلیک کلیک میتراشند؛ این
نمایی است که میتوان از یک نظام مالی و حسابرسی بیبدیل در چهارهزار سال
پیش به ذهن تصویر کرد.
اختراع خط بیشتر از آنکه به نگارش، ادبیات و متون
دینی مربوط باشد بیتردید مدیون فعالیتهای اقتصادی بشر و نیاز او به ثبت و
ضبط مبادلات و موجودی انبارهاست. جالبتر اینجا است که در تناقضی متقابل،
خاستگاه حساب و حسابداری را نیز نه در گذرگاههای تجاری باستان، بلکه باید
در معابد و مکانهای مذهبی جستوجو کرد. معبد، نبض تپنده جامعه باستانی
است. جایی است که بقای انسانها توسط میزان رضایتمندی اربابان شهر تضمین
میشود. رضایتی که در گرو هدایا و نذورات و قربانیهایی بود که علاوه بر
رعایای ساده، شخصیتهای مهم و پادشاهان نیز به معابد تقدیم میکردند. با
رشد شهرها موقوفات معابد چنان وسیع شد و معابد بزرگ بینالنهرین، مصر،
اورشلیم و یونان به چنان ثروتی دست یافتند که نگهداری و صیانت از تمام آن
داراییها حتی با توسل به مجموعه پرشمار کاهنان و شاگردان نیز میسر نبود.
به تدریج کاهنان آموختند میتوانند ثروت معابد را به جریان بیندازند و با
اجاره دادن داراییهای مقدس، هزینه نگهداری آن را کاهش دهند. با وجود این
گستره عظیم فعالیتها، معابد ناگزیر از فراهم کردن شبکههای مالی و حسابرسی
شدند که متناسب با آن همه تحرک اقتصادی باشد. بسیاری از اسناد حسابرسی
مكشوفه که از معابدی نظیر معبد قرمز اوروك Uruk بهدست آمدهاند از این
حکایت دارند که روحانیون سومری نظام اجرایی و اداری و قانون قضایی بسیطی را
جهت اداره موقوفات ابداع كرده بودند. با گذشت زمان این نظام در سایر ارکان
اجرایی و حکومتی نیز عمومیت پیدا کرد. لوح حمورابی را میتوان نمونهای از
این آگاهی حقوقی تمدن بینالنهرین دانست. این لوح که یكی از كهنترین
مجموعه قوانینی است كه تاكنون شناخته شده است، در حدود سال ۱۸۰۰ قبل از
میلاد و به زمان سلطنت حمورابی در بابل نگاشته شده است. در بندهایی از این
قوانین آمده است: اگر بازرگانی به مامور دولت گندم، روغن یا هر ماده خوراكی
دیگری را بسپارد، مامور دولت مبلغ آن را ثبت و به بازرگانی پرداخت خواهد
كرد. مامور دولت باید بابت پول پرداختی به بازرگان از وی رسید بگیرد (قانون
صد و چهارم). اگر مامور دولت مرتكب اشتباهی شد و از بازرگان رسیدی دریافت
نكرد، بازرگان پول دریافتی را نمیتواند وارد فعالیت تجاری خود بكند. پولی
كه در سند مهر شده ذكر نشده است، محاسبه نمیشود (قانون صد و پنجم).
تا
زمان به قدرت رسیدن هخامنشیان علاوه بر تشکیلات اقتصادی معابد،
تجارتخانههای خصوصی نیز به صورت وسیعی گسترش یافته بودند. از دو نمونه این
تجارتخانهها که برخی پژوهشگران نظیر گریشمن و فرای از آن به عنوان بانک
نام میبرند اسناد باارزشی به دست آمده است که حوزه فعالیت این شرکتها را
مشخص میکند. سابقه بانک اژیبی Egibi در بابل که بعضی نام مذکور را با
یعقوب از یهودیان نفی بلد شده یکی میدانند به قرن هفتم قبل از میلاد
میرسد. سرمایه این بانک عموما در زمینه منازل، مزارع، غلامان و چهارپایان
به کار میرفت. از یک سو هم تجارتخانه و هم صاحبان زمین واگذار شده منفعت
خود را در هرچه بیشتر بهره برداشتن از زمین جستوجو میکردند و از طرف دیگر
حاصل اجاره را که به صورت محصول تحویل میشد در بازار به فروش میرساندند
بدون آنکه در امور دشوار بهرهبرداری از ملک خود را به دردسر بیندازند.
بانك گلههای بزرگ چهارپایان را در اختیار طرف قرارداد ميگذاشت و به جای
بهره تعداد زیادی از برهها، پشم و پوست دریافت میکرد. این بانک امور
رهنی، اعتبار متحرک و امانات را نیز انجام میداد و از عملیات مربوط به
حساب جاری و حتی شیوههای استعمال چک نیز اطلاع داشت.
بانک دیگر متعلق
به موراشی Murashshi از مردم نیپور بود. این بانک مالالتجاره را بیمه
میکرد، قنوات را حفر میکرد و آب را به کشاورزان میفروخت و انحصاراتی از
قبیل فقاع (آب جو) و صید ماهی را با اخذ منافع واگذار میکرد. موسسات مشابه
دیگری نیز با الهام از همین بانکهای شرقی در یونان، در معابد دلس، المپیا
و دلفس ایجاد شدند. از این اسناد بر میآید که بهرهای که در زمان
نبوکدنصر حدود ده درصد بوده در زمان کورش و کمبوجیه بیش از بیست درصد و در
پایان سده پنجم پیش از میلاد به چهل درصد بالغ شده است. مطابق این الواح در
صورتی که وام اخذ شده در روز سررسید پرداخت نمیشد، به بدهی فرد جریمه
افزوده میشد. گاهی سندها توسط شخص دیگری پشتنویسی میشد و چنانچه بدهکار
در پرداخت به موقع کوتاهی میکرد، ظهرنویس مسوول پرداخت شناخته میشد.
زمین، خانه، چهارپا و حتی برده، به صورت قسطی و از طریق بانک خریداری
میشد. از لوحهای بهدست آمده گاهی چنان برمیآید که آخرین قسط وام توسط
نوه وامگیرنده پرداخت شده است!در حال حاضر پذیرفتن این تشکیلات سازمان
یافته و وسیع حتی برای محققانی که روی این الواح کار میکنند نیز دشوار
است. جدای از ضوابط با برنامهای که در نظر گرفته شده است، دقت در ثبت،
نحوه بایگانی و ارجاع به اسناد، حفظ و به روز رسانی سوابق جاری مشتریان و
انعطاف پیشبینی شده در این سیستم حسابرسی را بی هیچ اغراقی باید شگفت
انگیز دانست. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان
***
گریشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، ص27-29
اومستد آلبرت، تاریخ امپراطوری ایران، ترجمه محمد مقدم ص 58
بریان پی یر، تاریخ هخامنشیان، ترجمه ناهید فروغان ص 188-189
ر.ن. فرای، تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، ص 62-64
ویسهوفر یوزف، ایران باستان، ترجمه م. ثاقب فر، ص 33-ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان34

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه چهاردهم بهمن ۱۳۹۰
|
بخش سوم
افزودن شروط متعدد در امتیاز نفت سینکلر در اواخر دوره قاجار
نشان میدهد که مجلس، در کنار دولت در چارچوب ساختارهای حکومتی و در
پیشبینی فشارهایی که به منابعش وارد میشد، ورزیدگی پیدا کرده بود.

|
دولت ایران بر اساس بیش از 10 سال تجربه با شرکت نفت ایران و انگلیس
میدانست که چه مواردی نیاز به توضیح بیشتر دارند، بنابراین نظارت گام به
گام و به مرور زمان بر جوانب مختلف قراردادها را مطرح میکرد. اما عوامل
دیگری نیز در گذاشتن شروط به تقاضاکنندگان امتیاز نفتی موثر بودند. در بخش
سوم از مقاله رکسانه فرمانفرمایان با عنوان «سیاست امتیازدهی» که در کتاب
«جنگ و صلح در ایران دوره قاجار» چاپ شده است، دلایل این سهم خواهی و حضور
پررنگتر ایرانیها در نگارش قراردادها را میخوانیم.
سال 1914 كه
چرچيل قرارداد تامين سوخت نيروي دريايي را با شركت نفت ايران و انگليس امضا
كرد و به تصويب پارلمان هم رسيد، اختلاف دولت ايران با امتيازداران نفتش
علنا بالا گرفت. چرچيل براي 32 سال شرايط ترجيحي از شركت گرفته بود و با
افزايش سهام شركت به ميزان دو برابر كه همه آنها هم نصيب درياداري ميشد،
موافقت كرده بود. ايرانيان در مقابل عمل انجامشده قرار گرفتند و دولت
انگليس پاسخ داد كه براي شركت دو مدير با اختيارات اجرايي تعيين خواهد كرد.
قرارداد
هرگز فاش نشد و دولت ايران هيچ سهمي از آن نبرد و حتي در مورد تخفيفهايي
كه به درياداري داده ميشد و از سود شركت ميكاست كسي با تهران مشورت نكرد،
اما خود چرچيل تقريبا 10 سال بعد كه بادي به غبغب انداخت و گفت دولت
انگليس با اين قرارداد دستكم 5/7 ميليون پوند پسانداز كرده است، نشان داد
كه چه زيان هنگفتي به دولت قاجار زده است. بر اساس اين رقم، الول ساتن
برآورد ميكند كه برگشت سرمايه دولت انگليس در اين دوره به 40 ميليون پوند
بالغ ميشد، حال آنكه براي ايران اندكي بيش از 2 ميليون پوند بود.
در دوره جنگ همه پرداختها متوقف شد در حالي كه ايران همچنان 85 درصد نفت مورد نيازش را به قيمت كامل از روسيه وارد ميكرد.
سمت
ديگر مرز، در بينالنهرين، مذاكرات مشابهي در مورد امتياز نفت جريان داشت.
در 1908 دارسي شيرينكام از سود سهامي كه سال قبلش از شركت نفت برمه گرفته
بود «شركت اكتشاف دارسي» را براي اكتشاف نفت در سراسر جهان تاسيس كرد و
بيدرنگ دولت عثماني را براي دادن امتيازي در بينالنهرين در فشار گذاشت.
نخستين
تلاش اين شركت براي ورود به «شركت نفت تركيه» به جايي نرسيد، اما با
پشتكار پرسيكاكس در دور دوم مذاكرات نتيجه داد و 5/47 درصد از شركت نفت
تركيه را به دست آورد. اين البته علاوه بر ادعاي مالكيت بخشي از ميدان
نفتون يا نفتخانه در مرز ايران و عثماني بود. اختلافي مرزي بين دو كشور
مالكيت انحصاري شركت نفت ايران و انگليس را بر ميدان نفتون به خطر انداخته
بود. وزارت خارجه انگليس دوباره با خوشخدمتي كاكس توانست از عثمانيان
تضمين بگيرد كه بهرغم اختلاف مرزي، حقوق شركت محترم شمرده خواهد شد؛ ولي
باز چيزي دست ايران را نگرفت، زيرا درخواست شركت براي شروع اكتشاف در
ميدان به تصويب مجلس نرسيد، حال آنكه بعد شركت از طريق سهمش در شركت نفت
تركيه اكتشاف را آغاز كرد. گفتني است كه در 1921 نيز سرجان كدمن (كه لقب سر
را به تازگي گرفته بود) قرارداد نفت «سارن رمو» را منعقد كرد و با آن
انگليسيها توانستند خط لولهاي از ايران و بينالنهرين تا درياي مديترانه
از ميان سرزمينهاي تحت قيوميت فرانسه بكشند.
واكنشهاي ايران
جزئيات كشمكش فزاينده دولت ايران با شركت نفت ايران و انگليس در صورتجلسات آمده و اسناد آن در منابع ديگر نيز موجود است.
مجلسهاي
سوم و چهارم با وجود – و شايد از بركت – اينكه با تحرك شديد منافع دولت /
شركت انگليسي روبهرو بودند، براي حفظ امنيت ملي و منافع اقتصادي كشور
چنان سريع مهارتهاي جولانگري در ميدان امتيازها را آموختند كه با توجه به
بهره ناچيزي كه از تجربه دموكراتيك داشتند به راستي حيرتانگيز است. نقل
مختصر مذاكرات سال 1922 ايرانيان با شركت نفت سينكلر كه شركتي آمريكايي
بود، امكان مقايسهاي را با شرايط امتيازنامه دارسي فراهم ميسازد.
امتياز
سينكلر در مورد پنج ايالت شمالي هممرز روسيه بود براي 50 سال؛ اما بعد از
هشت سال، صاحب امتياز ملزم بود كه فقط 15 درصد از مساحت اين حوزه را
بردارد و بقيه را به ايران برگرداند. به اين ترتيب اتباع ايران ميتوانستند
تا 30 درصد سهم بخرند و سود سهام در مقياس متغيري محاسبه ميشود كه ابتدا
20 درصد سود خالص به ايران ميداد و با افزايش توليد اين مقدار تا 28 درصد
سود خالص يا 10 درصد از درآمد ناخالص بالا ميرفت. ايرانيها در اسرع وقت
براي تصدي مشاغل فني آموزش ميديدند. يك ايالت را براي اكتشافات خود
ايرانيها دستنخورده حفظ ميكردند و تا مجلس امتياز را تجديد نميكرد هيچ
طرف سومي حق مشاركت در آن را نداشت. ماشينآلات و وسايل كاري كه از خارج
ميآوردند از عوارض گمركي معاف بود (اين ماده در امتيازنامه دارسي هم وجود
داشت) ولي 10 ميليون دلار وامي كه سينكلر ميگرفت بايد از طريق بانكهاي
آمريكايي در ايران شناور ميشد. در دسامبر 1923 سينكلر شرايط واگذاري
امتياز را پذيرفت، ولي بدبختانه معامله به عللي از جمله ادعاهاي متعارض
دولت شوروي در مورد منطقه واگذاري امتياز و همچنين مخالفت جناح حكومتي
طرفدار شركت نفت استاندارد كه رقيب سينكلر بود، جوش نخورد. شايد دو علت
ديگر نيز وجود داشت: يكي مرگ عجيب كنسول آمريكا در ايران، رابرت ايمبري،
در سقاخانه شيخ هادي كه مدتي باعث قطع روابط ايران و آمريكا شد و در نتيجه
سينكلر نتوانست وام بگيرد و ديگري انتقال قدرت در ايران به رضاخان كه روند
آن در همين زمان آغاز شد و عامل مهمي بود.
به هر تقدير شرايط واگذاري
امتيازها نشان ميدهد كه مجلس، در كنار دولت در چارچوب ساختارهاي حكومتي و
در پيشبيني فشارهايي كه بر منابعش وارد ميشد ورزيدگي پيدا كرده بود. دولت
ايران براساس بيش از 10 سال تجربه با شركت نفت ايران و انگليس ميدانست كه
چه موادي نياز به توضيح بيشتر دارند بنابراين نظارت گام به گام و به مرور
زمان بر جوانب مختلف قراردادها را مطرح ميكرد. خبر ناگوار مبنيبر اينكه
منابع طبيعي ايران را بدون دخالت يا نظارت خودش در لندن تقسيم و معامله
ميكنند، موجب شد كه بندي به قرارداد امتياز سينكلر بيفزايند مبنيبر اينكه
حدود يك سوم داراييهاي شركت بايد در دست ايرانيان بماند. اين شرط
زمينهاي براي تاكيد 30 سال بعد دكتر محمد مصدق بر 51 درصد داراييها شد،
پيش از ملي شدن داراييهاي شركت نفت ايران و انگليس در 1951/1330 و همچنين
بيست سال بعد كه ملي كردن مساله روز شد، زمينه ايجاد محدوديت براي سرمايه
خارجي در قراردادهاي عموميتر بين شركتهاي غربي و كشورهاي صاحب منابع
طبيعي ايجاد شد، پافشاري بر درصد سود معيني از درآمدها نيز حكايت از
حسابگري ايرانيان ميكرد. در امتياز نفت بينالنهرين سود را برتناژ محاسبه
ميكردند و مديريت شركت نفت ايران و انگليس آن روش را منصفانهتر قلمداد
ميكرد و سر جان كدمن توانسته بود در امتيازنامهاي كه سال 1933 به امضاي
رضاشاه رسيد همان روش را جا بيندازد، ولي سود درصدي براساس درآمد در
بلندمدت به نفع كشورهاي صاحب نفت تمام ميشد، زيرا اختيار قيمتگذاري را به
دست خود آنها ميداد، حال آنكه در فروش تناژي اين اختيار را نداشتند، به
شرطي كه حسابها را دوجور نگه نميداشتند، كاري كه شركت نفت ايران و انگليس
ميكرد.
ايرانيان با افزودن اين شرط كه سهام را بدون تصويب مجلس
نميتوان دست به دست كرد كوشيدند از درسهاي ناگواري استفاده كنند كه دارسي
با فروش سهامش به دولت انگليس و توزيع سهام بين شركتهاي ديگري از قبيل
شركت نفت بختياري – كه سودش را از درآمد دولت ايران برميداشت و رابطهاش
را با قدرتهاي منطقه خراب ميكرد – به آنها داده بود. اين شرط ديگر كه
صاحب امتياز بايد ظرف هشت سال معين كند كه مايل است در كدام 15 درصد از
منطقه تحت امتيازش به بهرهبرداري ادامه دهد تضمين ميكرد كه ايران حاكميت
خود را بر سرزمينش حفظ كند. البته اين هشدار هم وجود داشت كه يك ايالت براي
بهرهبرداري خود دولت ايران در اختيارش خواهد ماند. بند آخر امتيازنامه كه
باز متاثر از تجربه تلخ رابطه ايران با شركت نفت ايران و انگليس بود،
دارنده امتياز را ملزم به آموزش فني ايرانيان در اسرع وقت ميكرد. اين شرط
سالها زخم دردناكي در آبادان بود كه شركت ايرانيان را از هر نظر از جمله
محلههاي مسكوني و فرصتهاي شغلي از انگليسيها جدا نگهميداشت و ترقي
ايرانيها در شركت را از حدي بيشتر اجازه نميداد و از ايجاد آموزشگاه فني
براي آنها سر باز ميزد تا در مهارت و مسووليتها به پاي همكاران انگليسي
خود نرسند.
از خود ميپرسيم كه ايران چگونه توانست اين شرطها را به
سينكلر بقبولاند در حالي كه او ميتوانست به كمتر از شرايط امتيازنامه
دارسي رضايت ندهد؟ برخورداري ايران از اين امكان كه روسها را بر سر نفت
شمال به جان انگليسيها بيندازد، يا «استاندارد اويل» را رودرروي سينكلر
قرار دهد، ارزش اين امتيازها را در چارچوب سياسي و اقتصادي داخلي دولتهاي
رقيب نشان ميداد. نفت به سرعت تبديل به كالايي با اهميت جهاني شده بود و
مذاكره كنندگان ايراني ميدانستند كه نفت بسيار بيشتر از هر چيز ديگري كه
ايران پيشتر براي خريداران امتيازها در بساط داشت ارزشمند بود؛ بنابراين
قابليت انعطاف را در شرايط قراردادها بسيار بالاتر ميبرد. اشتياق ايران به
آزمايش با خواستههاي هر چه بيشتر به اين سان سمتوسوي آينده معاملههاي
نفتي را مشخص ميكرد.
به همين اندازه مهم، خشمي بود كه شركت نفت ايران و
انگليس، با فريبكاري در تقسيم سهام و طفره رفتن از نشان دادن دفاتر حساب
يا فروختن سهم، در دولت ايران برانگيخته بود و آنچه به خشم دامن ميزد
همكاري شركت با دولت انگليس و نمايندگانش بود، چنانكه سرپرسي كاكس يا سر
جان كدمن مجريان سياست خارجي- و اقتصادي- آن دولت از طريق شركت نفت به
هزينه ايرانيان به نظر ميرسيدند. مديريت آزمندانه (و البته استعماري) شركت
نفت ايران و انگليس موجب بدگماني ايرانيان در همه روابطشان با اين شركت و
به تبع با هر شركت نفتي ديگري بود و باعث محكم كاري شديد در تنظيم
قراردادها، تحديد حقوق شركتها و تعيين حقوق و عوايد دولت ايران ميشد.
اخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در:
وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه چهاردهم بهمن ۱۳۹۰
|

ايرانشهر عنوان مجلهاي است كه حسين كاظمزاده كه بعدها شهرت ايرانشهر گرفت، آن را منتشر ميكرد.
ايرانشهر از پرنفوذترين مجلههاي دوران خود بود و
كساني چون محمد قزويني و اقبال آشتياني در آن مطلب مينوشتند. آنچه
ميخوانيد بخش دوم از يادداشت كاظمزاده درباره جمهوريت است.
باید فکر
کرد این جمهوریت که مقدمات آن را دست طبیعت حاضر کرده و میکند و دیر يا
زود در ایران اعلان خواهد شد چه اثرات در نیکبختی جامعه ایران میتواند
بخشد. تاسیس یک حکومت جمهوری را در ایران چند هزار سال پیش نیز اجداد ما
فکر کرده بودند. چنانکه هرودوت مورخ یونانی نوشته است در حادثه غصب تاج و
تخت کیکاووس از طرف مجوس گوماتا بهنام اسمردیس برادر کاووس، همین که هفت
سردار ایرانی که داریوش هم یکی از آنان بود آن مجوس را کشتند، مجلسی ساخته
در چگونگی اداره مملکت با هم شور کردند؛ یکی سلطنت شاهنشاهی و دیگری سلطنت
اشرافی و یکی نیز حکومت جمهوری را پیشنهاد کرد. هرودوت درباره این پیشنهاد
چنین مینویسد: «پنج روز پس از استقرار آسایش، آن سرداران ایرانی که بر ضد
مجوسها قيام کرده و اسمردیس دروغی را که تخت و تاج ایران را غصب کرده بود
از ميان برداشتند در باب جريان امور مملکت شورايی ترتیب دادند. مذاکرات
آنان در نظر بعضی از یونانيان غریب خواهد آمد؛ ولی با وجود این دور از صحت
نیست.»
اوتانس که یکی از آن سرداران بود پیشنهاد کرد که یک سلطنت جمهوری
و دموکراتی تشکیل باید داد و چنین گفت؛ گمان میکنم که پس از این اداره
کشور را بهدست یک نفر مرد تنها نباید سپرد، زیرا سلطنت پادشاهی خوشایند و
خوب نیست. شما خود میدانید که کامبیز (کاووس) تا چه درجه گستاخ و بد رفتار
شده بود و شما خودتان گستاخیهای مجوس غاصب را احساس کردید پس یک سلطنت
پادشاهی چگونه مفید میتواند شود. پادشاه هرچه دلش میخواهد بدون اینکه از
اعمال خود مسوول باشد میکند. بااخلاقترین مردها وقتی که بدین مقام
میرسد تمام صفات نیک خود را به زودی از دست میدهد؛ زیرا حس حسد و شهوت
روزبهروز در وی نمو میکند و امتيازات و نفوذی که یک پادشاه دارد او را به
بسيار کارهای زشت و بدرفتاریها سوق مینماید و هر کس این دو عیب را داشته
باشد تمام عیبها را دارد.پادشاه گاهی از شدت تکبر و گاهی از روی حسد یک
رشته جنایتها را مرتکب میشود. یک پادشاه مطلق بايد از حس حسد پاک باشد؛
زیرا او تمام انواع خوشبختیها را دارا میباشد، ولی غالبا برعکس میشود و
رعايای او پس از تجربههای زياد، آن را میفهمند. او مردمان پاکدامن را از
خود دور میکند و دشمن میدارد و از زنده ماندن آنان غمگین میشود، او جز
از بدطینتان با کسی دیگر نمیسازد. به تهمتها و افتراها با میل گوش
میدهد و از سخنچینان پذیرايی و حرفشنوی میکند، ولی بدتر از همه این
است که اگر او را ستایش معمولی و شایسته کنند او خود را تحقیر شده
ميانگارد و برعکس اگر او را با حرارت و آزادی تمام بجویند، باز هم دلتنگ
شده آن را حمل به چاپلوسی و تملق مینماید و بالاتر از همه مهلکترین
معایب که او گرفتار میشود این است که او قوانین مملکت را زیر پا میگذارد.
در حق زنان استعمال شدت و جبر مینماید و هرکس خوب نظرش برسد او را بدون
رعایت هیچ آداب و رسوم بهقتل میرساند.
«اما حکومت دموکراتی این طور
نیست اولا آن را «یکنام» مینامند که بهترین نامها است و ثانيا در آنجا
هیچ یک از این معایب و بینظمیها که در سلطنت پادشاهی پیدا میشود، روی
نمیدهد. ريیس حکومت در اینجا با قرعه انتخاب میشود و از اداره خود مسوول
است و تمام مذاکرات و مشورتها در آنجا با هيات جامعه بهعمل ميآید. بدین
جهت من رای میدهم که سلطنت پادشاهی را لغو و حکومت جمهوری را اعلان کنیم؛
زیرا قدرت فقط حق ملت است.»
در این هیچ شک نیست که جمهوریت آخرین و
بهترین شکل تکامل کرده انواع حکومتها است که تا امروز در روی زمین تشکیل
شده است و بیش از حکومتهای دیگر میتواند متکفل آزادی و ترقی و تکامل یک
قوم باشد. اما با وجود این، تمدن و تربیت هر قوم به خودی خود اثرات بزرگی
در شکل حکومت آن دارد چنانکه میبینیم ميان جمهوریت سوئیس و آمریکای شمالی
با جمهوریتهای دیگر آمریکا خیلی فرق هست و سلطنت امپراتوری انگلستان هرگز
مانع ترقی و تمدن ملت انگلیس نشده، در صورتی که سلطنتهای استبدادی و
پادشاهی در مشرق زمین سبب اصلی خرابیهای آنها گردیده است.گرچه ما گفتیم با
اینحال امروزی، جمهوریت بهترین شکلی است که ما برای ایران مفید میدانیم،
ولی در اين كه ملت ایران قابل جمهوریت است يا نیست و در اينكه از یک حکومت
جمهوری میتواند استفاده کند يا نه- بسيار بدبین هستیم، زیرا اولا باید
دانست که اوضاع اجتماعی و اخلاقی ملتها را با حرفها و کلمهها نمیتوان
تغییر داد و به محض تغییر نام و شکل حکومت و ترجمه و نشر قوانین جدید هرقدر
هم آزادانه باشد، نمیتوان یک ملت را از گودال بدبختی و فقر و گرسنگی به
پایگاه عزت و نیکبختی رسانید، بلکه تغییر حالی در روح و قلب و اخلاق ملت را
بايد تولید کرد وگرنه تا بهیک درجه ترقی و تکامل اجتماعی نرسد نمیتواند
از آزادی و جمهوریت و جز آنها استفاده کند. مثلا اگر امروز پیش از اصلاح
اخلاق جامعه، یک آزادی کامل به زنان ایران بدهیم و رفع حجاب را هم مجاز
سازیم؛ با این اخلاق زشت مردها؛ با این بیسوادی و بیعلمی زنها و با این
افکار و عقاید باطله درباره این عضو جامعه، جز از مفسدهها و جنایتها و
هرج و مرجهای اخلاقی چه نتیجه خواهیم گرفت؟
ما هنوز نتوانستهایم از
مشروطیت بهخوبی استفاده کنیم. هنوز بسياری از مردم معنای آن را
نفهمیدهاند، هنوز اغلب مردم مشروطه را مایه ارزان شدن نان و برداشته شدن
ماليات تصور میکنند؟ هنوز در انتخابات دوره پنجم، در اردبیل، مردم ساده
عوام برای اعلیحضرت همایونی نیز رای میدهند و هنوز با این آزادی مطبوعات و
تبلیغات فرقهها و خودکشی آزادیخواهان و مراقبت حکومت، بیش از نصف وکلای
دوره پنجم، بهضرب چماق و تهدید و جبر و تطمیع و رشوه و دسیسه انتخاب
شدهاند و هنوز تعلیم اجباری مجانی سهل است که در تمام ایران موفق به تاسیس
چند صد مدارس ابتدايی نشدهایم.ثانيا هر انقلاب و تجددی که در عالم به
ظهور میرسد ناچار مقدماتی دارد و اسباب و شرایطی میخواهد که اگر آنها
ناقص باشد نتیجه آن انقلاب و تجدد نیز ناقص خواهد بود. چنانکه در شماره ۱۱
سال اول گفتیم، جمهوری فرانسه در نتیجه یک انقلاب بزرگ که نظیرش تا آن زمان
دیده نشده بود به وجود آمد و این انقلاب سياسی خود محصول یک انقلاب مهم
اجتماعی و فکری و ادبی بود که از دو قرن پیش تخمهای آن در زمین دماغها و
روحهای مردم کاشته شده بود. آن انقلاب، به هیچ وجه شباهت و نسبتی با
انقلاب مشروطه و جمهوری ایران ندارد و آن اثرات که از آن انقلاب سر زد،
هرگز در مملکت ما دیده نخواهد شد. برخی از هموطنان ما میگویند که ملت
ایران کمتر و ناقابلتر از ملت عثمانی و اهالی قفقاز نیست و آنها اعلان
جمهوریت کرده و تاکنون هم خود را بهخوبی اداره كردهاند. این فکر از آنجا
که نظر بهظاهر امور میکند صحیح دیده میشود، ولی اگر باطن کار را بجويیم
میبینیم که ملت ایران و اوضاع اجتماعی آن با این ملتها نیز قابل مقایسه
نیست.
ایرانشهر
حسین کاظمزاده (ایرانشهر)
اول اسفند ۱۲۹۲
ایران امروز و جمهوریت ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در جمعه چهاردهم بهمن ۱۳۹۰
|

تام فرنچ، لورا لیبرگ و پائول مک گیل
مترجم: عادله جاهدي
منبع: مک کینزی، جولای 2011
بخش دوم و پاياني
امروزه جذب مشتری نیازمند تعهد تمام بخشهای یک شرکت و یک نظام بازاریابی بازتعریف شده است.
رویکرد جدید نظام بازاریابی
مدیر ارشد بازاریابی،
از آن جا که با مدیرعامل و دیگر اعضای هیات مدیره رویکرد مشترکی را برای
طراحی، پیادهسازی، اجرا و تجدید نقاط ارتباطی، اتخاذ میکند، نیازمند یک
نظام بازاریابی جدید نیز میباشد.
برای اینکه بازاریابی حقیقتا به عامل ارتباط با مشتری، باید در راستای چهار بعد مهم حركت كند.
توزیع بیشتر فعالیتها
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۰
|

نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش سی و نهم
دستاورد
تحمیل شده دستاوردی ناپایدار است. شما حتی اگر مزیت قدرت تعیینکنندهای هم
داشته باشید نمیبایست با خرد کردن طرف مقابل جشن پیروزی بگیرید و طعم
ناکامی را به او بچشانید؛ چرا که نه تنها آنها مقاومت بیشتری از خود نشان
خواهند داد، بلکه در اولین فرصتی که به دست آورند تلاش خواهند کرد تا شکست
خود را جبران کنند تا نتیجه را به نفع خود تغییر داده و اعاده حیثیت
نمایند.
دنیا در اوایل قرن بیستم این درس را با پرداخت هزینه گزافی آموخت، صلح
تحمیلی در جنگ جهانی اول شکست خورد و منجر به جنگ جهانی دوم شد.
پایدارترین
و رضایت بخش ترین دستاوردها، حتی برای طرف قدرتمندتر از طریق مذاکره به
دست میآید. بنجامین دیزرائیلی نخست وزیر بریتانیا در قرن نوزدهم این پند
را به طور خلاصه به همه مذاکره کنندگان تقدیم کرد:
برچسبها:
استراتژيهاي مذاكرهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۰
|
مترجم: فرهاد امیری
منبع: اکونومیست، 14 ژانویه 2012
اشاره: این یادداشت مروری بر کتاب «همه کسب و کارها محلی است» اثر جان کلچ و کاترینا جاکز است.
جان کلچ، رییس مهمترین دانشکده کسب و کار در چین میگوید: «این کتاب را
به عنوان پادزهری برای آن اندیشه زهرآگینی نوشتم که میگوید جهان محلی صاف
و هموار است و جهانیسازی باید همه ما را در بر بگیرد.» آقای کلچ میگوید
«ما قطعا در عصر جهانیسازی نصفهونیمه به سر میبریم». وی و همکارش
کاترینا جاکز، پژوهشگری در دانشکده کسبوکار هاروارد، کتاب «همه کسب و
کارها محلی است» را با عنوان فرعی «چرا مکان بیش از همیشه در جهانيسازي
اهمیت دارد» نوشتهاند و معتقدند که جهان هرگز
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۰
|
مركز آمار ايران در گزارشي تازه، 32 شهر مهم كشور را با
معيار «قيمتمسكن» ردهبندي كرده و ضمن تشريح آخرين وضعيت بازار مسكن
سراسر كشور، ميانگين ارزش آپارتمان در هر شهر و استان را اعلام كرده است؛
در اين گزارش، تهران گرانترين شهر و ياسوج ارزانترين شهر ايران معرفي
شدهاند.به طوري كه هر مترمربع آپارتمان طي نيمهدوم 89 در تهران معادل يك
ميليون و 800 هزار تومان و در ياسوج حدود 211 هزار تومان خريدوفروش شده
است. طبق بررسيهاي مركز آمار، متوسط قيمت مسكن در كلكشور نيز مترمربعي
870 هزار تومان برآورد ميشود كه به اين ترتيب متقاضيان مسكن در همه جاي
كشور، كمتر از نصف آنچه در تهران براي صاحبخانه شدن پرداخت ميشود را
هزينه ميكنند. در رتبه گرانترينها، بعد از شهر تهران به ترتيب اصفهان،
كرج، اراك و تبريز قرار دارند كه متوسط قيمت املاك مسكوني در آنها بين 700
هزار تا حداكثر 896 هزار تومان در نوسان است. براساس محاسبات مركز آمار،
چنانچه رتبهبندي شهرها براساس اجارهبهاي مسكن انجام گيرد، فاصله
هزينههاي زندگي در مناطق مختلف كشور بيشتر ميشود. تهران گرانترين شهر
براي اجارهنشينها معرفي شده، به طوري كه متوسط اجارهبها در آن متري 10
هزار تومان –يك ميليون تومان اجاره واحد 100 متري- و در ساير شهرها حدود 3
هزار تومان است.
ميانگين اجارهبهاي مسكن در پايتخت: مترمربعي10 هزار تومان
اوجنشيني اجارهها در تهران
ميانگين اجارهبهاي مسكن در كلكشور:
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۰
|

اتحادیه صنعت خودروسازی آمریکا، آماری از افزایش
عمر مفید خودروها در این کشور منتشر کرد، این در حالی است که آمار مذکور با
واکنش مختلف تحلیلگران صنعتی و کارشناسان مواجه شد.
اتحادیه مذکور با
اشاره به افزایش عمر مفید خودروهای مورد استفاده در آمریکا عنوان کرد که
عمر مفید خودروها در آمریکا به حدود 11 سال رسیده است. اینکه به چه دلیل
عمر مفید خودروها در این کشور افزایش یافته کارشناسان و تحلیلگران نظرات
مختلفی دارند بهطوریکه بسیاری از آنها افزایش عمر مفید خودروها را نتیجه
بحران اقتصادی میدانند.
طبق گزارش منتشر شده توسط اتحادیه صنعت خودروسازی امریکا در سال گذشته هر
خودرو بیش از
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۰
|

دو مسير اقتصادي مختلف
بررسي تجربه اصلاحات در چين و روسيه
(قسمت اول – ادامه در خبر بعدي)
حسين صبوري
در يکي از شبهاي تاريک نوامبر 1978، هيجده دهقان چيني
روستاي ژيائوجانگ در استان آنهويي مخفيانه اقدام به تقسيم زمينهايي کردند
که ميبايست توسط هر يک از خانوادهها به صورت اشتراكي کشت ميشدند.

|
چنين تقسيمي غيرقانوني و بسيار خطرناک بود، اما دهقانان چيني احساس
ميکردند که اين خطر ارزشش را دارد. اين دهقانان درست يک ماه قبل از اينکه
برنامه «رفرم» توسط کنگره حزب چين اعلام شود، چنين اقدامي را انجام دادند.
بدينسان، بدون هرگونه هياهويي، هنگامي که تقسيم خودجوش زمينهاي اشتراکي
به ديگر روستاهاي چين نيز گسترش يافت، اصلاحات اقتصادي شروع شد. به قول يکي
از همين کشاورزان چيني: «زماني که فرزند خانوادهاي طاعون بگيرد، به تمام
روستا سرايت ميکند و وقتي که يک روستا به آن دچار شد، تمام کشور نيز به آن
دچار خواهد شد.»
ده سال بعد، در اوت 1988، ميخائيل گورباچف لغو
ممنوعيت 50 ساله ملت خود را از کشاورزي خصوصي اعلام و اجاره 50 ساله زمين
را به کشاورزاني که دوست داشتند از شر قرارداد با دولت خلاص شوند، پيشنهاد
داد. تعداد کمي از خانوادهها اين پيشنهاد را پذيرفتند؛ کشاورزان روسي بيش
از حد به زندگي ثابت و يکنواخت در مزارع اشتراکي خو گرفته بودند. به اين
ترتيب بود كه اصلاحات در بخش کشاورزي اتحاد جماهير شوروي آغاز شد.
در
آغاز، نتايج به دست آمده از اصلاحات در اين دو کشور تفاوت آنچناني نداشت.
در نتيجه اصلاحات مزبور، بخش به شدت فروريخته کشاورزي کشور چين رونقش را
آغاز كرد و اين رونق نه تنها بخش کشت دانه ذرت بلکه ديگر حوزههاي کشاورزي
اين کشور را نيز در برگرفت. همين که کشاورزان محصولاتشان را توسط دوچرخه و
اتوبوس به شهرها سرازير کردند، فقر و کمبود شديد مواد غذايي در اين کشور
به تدريج تحليل و سپس کاملا از ميان رفت و انحصار دولت در زمينه مواد غذايي
در کمتر از يك سال به پايان رسيد. در مقابل، بخش کشاورزي اتحاد جماهير
شوروي بهرغم وجود يارانههاي عظيم دولتي در اين بخش، به شدت دچار رکود و
کسادي شده بود و شهروندان اين ابرقدرت بار ديگر مجبور به تحمل وضعيت
خفتبار جيرهبندي قند بودند.
اين چند سطر اشاره به داستان اصلاحات
گورباچف در روسيه و دنگ ژيائوپينگ در چين دارد. اين روايت در تضاد با
بسياري از اصول پذيرفته شده در مورد وضعيت اصلاحات اقتصادي در دو كشور چين و
روسيه است. داستان متعارف اين است که اصلاحات در کشور چين به دليل تامل
درست رهبران حزب کمونيست و رعايت اصول تدريجي حرکت از نظام متمرکز اقتصادي و
همچنين حفظ انحصار حزب کمونيست پس از نفي دموکراسي در ميدان تيانانمن و
زير نظر گرفتن دقيق اوضاع موفق شد. اين داستان متعارف همچنين بر اين باور
است که روسيه شکست خورد چون گورباچف عجول، مدل اصلاحات چين را ناديده گرفت،
با سرعت زيادي حرکت کرد و اجازه داد تا انحصار حزب کمونيست اين کشور، از
بين برود. اما مطالعات جديدي كه در حوزه مزبور انجام گرفته شده است (فهرست
اين مطالعات در قسمت منابع اين مقاله گنجانده شده است) نشان ميدهد كه اين
روايت متعارف و به ظاهر درست در مورد دلايل شکست اصلاحات روسي و موفقيت
اصلاحات چيني نادرست است. دنگ ژيائوپينگ و حاميان او، برخلاف روايت متعارف،
در سومين گردهمايي کنگره حزب - حزبي که او را بر سر قدرت نشاند- در سال
1978، بر سر برنامه اصلاحات با هم توافق نداشتند. يکي از مقامات اصلاحطلب
چيني با نام بائو تانگ بعدها چنين گفت: «در حقيقت، اصلاحات مورد بحث و نظر
نبود. اصلاحات در دستور کار قرار نداشت و هيچ نامي از آن در گزارشهاي کاري
وجود نداشت.»
در طول پروسه اصلاحات، حزب کمونيست چين واکنش مناسبي به
آغاز اصلاحات از پايين به بالايي که زمينههاي آغازين آن تا حد زيادي از
جمعيت روستانشين اين كشور نشات گرفته بود، نشان داد. (به صورت عاقلانهاي
در ضديت و مخالفت با آن برنخاست) توصيف مشهور دنگ ژيائوپينگ از اصلاحات
چيني با عنوان «عبور از رودخانهاي که زير پاهايتان سنگهايي را احساس
کنيد» درست نبود؛ زيرا که اين مردم چين بودند که سنگ را زير پاي او قرار
داده بودند.
ميخائيل گورباچف در مارس 1985 دبيرکل حزب خود شد. در آن
زمان، او ميدانست که اصلاحات چيني موفق شده است. اصلاحات او، بر خلاف باور
عمومي، واقعا تقليدي محض از اصلاحات چيني بود. او طرحهايي از قبيل اجاره
زمين به دهقانان، ايجاد مناطق آزاد تجاري، راهاندازي کسبوکارهاي کوچک و
ايجاد سرمايهگذاريهاي مشترک را معرفي و پيشنهاد كرد. تفاوت اين بود که
گورباچف اين تغييرات را از بالا و در يک اقتصاد شهري که تقريبا تمام
شهروندان براي دولت کار ميکردند، اعمال كرد. اصلاحات گورباچف هم به رسميت
شناخته نشده بود و زماني هم که به شکل قانوني درآمد نتايج ناخوشايندي به
همراه داشت. اصلاحات از پايين به بالا در چين کارگر افتاد؛ اما اصلاحات از
بالا به پايين در روسيه شکست خورد.
هر دو کشور اصلاحات جدي را پس از
عبور از رهبراني که از اصلاحات هراس داشتند، آغاز کردند. دنگ ژيائوپينگ و
متحدان او در سال 1978 و پس از مائو و مبارزه مختصري با تندروها بر سر کار
آمدند. گورباچف به عنوان يکي از ذينفعان اوليه پاکسازيهاي استالين در
دهه 1930 به شمار ميرفت که به عنوان يک مرد جوان به جاي کساني که اعدام
شده بودند، برخاست. کنستانتين چرننکو آخرين بازمانده بود و وقتي از دنيا
رفت چارهاي جز بهکارگيري اين فرد نسبتا تازه وارد نبود. براي گورباچف،
خوف و وحشت دوران استالين مربوط به گذشته دور بود. براي دنگ ژيائوپينگ و
حاميان او، افراط مائو – گرسنگي کشيدن براي خيز بزرگ و بازپروري انقلاب
فرهنگي – تازگي داشته و جزو تجارب شخصي آنها به شمار ميآمد. در حالي که
استالين مقامات بلند پايه احزاب مستقل را تماما نابود کرد، مائو به آنها
اجازه زنده ماندن داده بود و در نهايت نيز پس از مرگ وي جانشين او شدند.
گورباچف به عنوان يک ديوان سالار، راه خود را تا نردبام بالايي حزب طي نمود
و هر چند به عنوان يک اصلاح طلب طرفداراني نيز داشت؛ ولي ايدههاي اصلاحي
اندکي داشت. دفتر سياسي و رفقاي او در کميته مرکزي اشتهاي چنداني براي
اصلاحات نداشتند. دنگ ژيائوپينگ نيز گرچه برنامه اصلاحي مناسبي را به کار
نگرفت، اما به اندازه کافي ميدانست که تا زماني که اصلاحات در حال پيشروي
است نبايد به مخالفت و ضديت با آن برخاست (به قول معروف تا زماني که گربه
موشها را ميگيرد ديگر اينکه گربه زرد است يا سياه جاي نگراني ندارد).
اصلاحات
واقعي، خواه از بالا ديکته شده باشد و خواه از پايين، نيازمند وجود يک
توافق و اجماع عمومي ميباشد. در مورد اصلاحات چيني، درصد زيادي از جمعيت
اين کشور در حال پشت سر گذاشتن فجايع دوران مائو بودند. ساکنان روستايي، به
طور اخص، شاهد آشفتگيهاي ناشي از خيز بزرگ مائو بودند و مرگ والدين و
فرزندانشان را که ناشي از گرسنگي شديد دوران قحطي 1961-1958 بود، ديده
بودند. آنها ياد گرفته بودند که بايد از خودشان مراقبت کنند. در دوره
انقلاب فرهنگي، نخبگان شهري به سمت کار و زندگي در حومه شهرها گريخته بودند
و لذا يک نسل کامل از چينيها از آموزش و تحصيل محروم مانده بود. در مورد
روسيه، آخرين قحطي بيش از سه دهه به طول انجاميد. پس از جنگ، برخي از افراد
به دليل داشتن جرائم سياسي اعدام شده بودند؛ گروه مسلح گولاک رفته رفته پس
از سخنراني نيکيتا خروشچف در سال 1956 برچيده شد و همه تحت شعار «کار از
ما و دستمزد از شما» زندگي ميکردند. مطالعات انجام گرفته شده در اين حوزه
نشان ميدهد که روسها اساسا از سيستم راضي و خشنود بودند و از اينکه در
آغوش شرکتها و مزارع دولتي باشند، رضايت داشتند. در چين توافق و اجماع
عمومي بر سر اصلاحات وجود داشت و در روسيه چنين توافقي وجود نداشت. گورباچف
عقايد و ديدگاههاي اصلاحطلبي اندکي داشت. او به توصيهها و مشاورههاي
بد اقتصاددانانش گوش ميداد. او به مصاف با سنگر بوروکراسي برخاست اما تحت
حمايت مديران شرکتهاي مشتاق به پول نقد، در چرخه اصلاحات بد، قرار گرفته
بود. در ادامه تلاش ميشود پروسه اصلاحات اقتصادي در دو كشور چين و روسيه
از منظر بخش كشاورزي، بنگاهها و كارآفرينان خصوصي، بنگاههاي دولتي، جهاني
شدن و سرمايهگذاري خارجي مورد بررسي و تطبيق قرار گيرد.
بخش کشاورزي
کشاورزي،
در هر دو کشور چين و شوروي سابق به نيروي اشتراکي کردن مزارع انجام
ميگرفت. در روسيه، اشتراکي کردن اجباري و رشته مبارزات سالهاي 31-1929
موجب ايجاد جنگهاي داخلي در اين کشور شد که به صورت وحشيانهاي نيز مورد
سرکوب قرار گرفت. بيشتر افراد خانواده کشاورزان يا به زندان افتاده يا
تبعيد شدند و هر گونه فرار از کار توسط دفاتر سياسي روستا به شدت تحت کنترل
بود. در حقيقت، بخش کشاورزي مجبور به رقص با تغيير نواي مسکو بود. در
چين، براي اولين بار بين سالهاي 1950 و 1953 و به دنبال تسويه خونين در
روستاها، مالكيت زمينها از مالکان سلب و بين 2 تا 5 ميليون نفر نيز کشته
شدند. اصلاحات ارضي انجام گرفته، قطعات زمين را بين کشاورزان براي استفاده
بدون هرگونه حق مالکيت توزيع ميکرد. در اين بين مقاومتهاي بسيار زيادي
توسط دهقانان صورت گرفت که به شدت نيز سرکوب شد. تنها بين سالهاي 1950 و
1951 حدود 712 هزار نفر در زندان اعدام شدند، يك ميليون و 290 هزار نفر
زنداني و يك ميليون و 200هزار نفر نيز به اردوگاههاي کار تبعيد شدند.
مائو،
بهرغم مشاهده تجربه فاجعه جامعه اشتراکي روسيه، اعزام دهقانانش به مزارع
اشتراکي بزرگ را در سال 1958 آغاز کرد. همه اموال، حتي وسايل شخصي از جمله
وسايل و اثاثيه منازل و حتي چاقو و چنگال هم عمومي اعلام شد. در هر دو
مورد، مزارع اشتراکي اقدام به توليد محصولاتي با قيمتهاي پايين ديکته شده
توسط دولت نمودند. آنها مجبور به اطاعت از بخشنامههاي دستوري سازمانهاي
مرکزي مستقر در مسکو يا پکن، از قبيل کاشت گسترده ذرت، کاشت دانه در
زمينهاي مناسب براي ميوهجات يا توقف توليد چاي بودند. اگرچه تلاشهاي
متناوبي براي سرکوب اعتراضهاي مختلف و نيز کشف زمينهاي خصوصي در هر دو
کشور انجام ميشد، با اين حال زمينهايي وجود داشتند که به صورت خصوصي و
پنهاني توسط برخي از دهقانان کشت ميشدند که براي زنده ماندن خانوادههاي
آنها مورد استفاده قرار ميگرفتند. آنها گوشت، محصولات لبني، ميوهها و
سبزيجات را به شهرستانها ميبردند و در گوشه و کنار خيابانها به صورت
دستفروشي، عرضه ميکردند.
هم ژيائوپينگ و هم گورباچف، روش کشاورزي
اشتراکي غيرمولد را به ارث برده بودند. بخش کشاورزي اتحاد جماهير شوروي
سابق که تا آن زمان از بزرگترين صادرکنندههاي حبوبات بود، اکنون به
واردکننده بزرگ حبوبات از آمريکا و استراليا مبدل شده بود. از زمان
گورباچف، جمعيت موجود در مزارع تا يکچهارم اندازه سابقش کاهش يافته بود؛
تنها کارگران مسن تر و قديميتر باقي مانده بودند، کارها در زمينهاي دولتي
به صورت سرسري انجام ميشد و تمايل شديدي به کار در زمينهاي خصوصي و کشت
در اين زمينها وجود داشت. آنها مدتها بود به کارگران دستمزدبگير تبديل
شده بودند و از دولت، مقرري بازنشستگي و همچنين مراقبتهاي پزشکي، اگر چه
با کيفيت نازل، دريافت ميکردند. در چين، ساکنان مناطق روستايي 80 درصد از
جمعيت اين کشور را شامل ميشدند و اين در حالي بود که در اتحاد جماهير
شوروي، کشاورزان روسي جوانتر و پرجنب و جوشتر بودند. آنها بدون داشتن
تعهدات اجتماعي کشاورزان قديمي روسي زندگي ميکردند. در چين، تنها
جوانترين افراد بودند که تا به حال کشاورزي خصوصي را تجربه نکرده بودند.
قطعات کوچک زمينهاي خصوصي تا آن زمان نزديک به 2000 سال قدمت داشت. کشاورز
سالمندي در روستاي جينگ شان به طور موجزي اين تاريخ را چنين بازگو ميكند:
«کشاورزي خانوادگي به عنوان ميل طبيعي انسان به خوردن، برقراري رابطه جنسي
و به عشق نوه بود. ما عاشق کشاورزي خانوادگي بوديم؛ زيرا به ما تا حدي
آزادي ميداد. رهبران فکر ميکردند ميدانند که ما چگونه بهتر زندگي کنيم.
اما زندگي ما است، مگر نه؟» در روسيه، تعداد اندکي از سکنه مزارع به سختي
ميتوانستند حتي آخرين تجربه کشاورزي خصوصي در اين کشور را که در دهه 1920
بود به ياد بياورند.
معاملهاي که گورباچف به کشاورزان در سال 1988
پيشنهاد داد اين بود که آنها ميتوانستند قطعات زمين خودشان را به صورت
زمينهاي با اجاره 50 ساله از دولت اجاره کنند. پيشنهاد او در قالب «سيستم
قرارداد» بود که به موجب آن اجارهکنندگان زمين ميبايستي سهميههاي تعيين
شده از جانب دولت را تحويل بدهند؛ اما ميتوانستند هر آنچه از آن باقي
ميماند را براي خودشان بردارند. اما در واقع کسي وجود نداشت که اين شرط را
قبول کند. کشاورزان روسي که در سيستم کشاورزي دولت اين کشور به شدت جا
افتاده بودند، از آنجا که ميتوانستند بر اساس شعار «به همه تعلق دارد و
مال کسي نيست» بذر، کود و ابزار آلات کشاورزي را تهيه نمايند، تمايلي به
اجاره اين زمينها نداشتند. کشاورزان چيني با چنين پيشنهادهاي
سخاوتمندانهاي روبهرو نبودند. در عوض آنها شروع به توزيع بي سر و صداي
زمين، با خانوادههايي که در حال تحويل توليدات سهميهبندي شده توسط دولت
بودند، نمودند. گورباچف خواستار تمرکززدايي و از بين بردن مزارع اشتراکي
به صورت از بالا بود و اين در حالي بود كه کشاورزان چيني خود به خود و بي
اختيار از پايين پروسه تمرکززدايي و از بين بردن مزارع اشتراکي را شروع
کردند. آنها خودشان اقدام به ايجاد يک «سيستم ضمانت قرارداد» کرده بودند که
در ابتدا خطر زيادي داشت و مجازات سنگيني براي آنها به همراه داشت. هيچ
رهبري وجود نداشته و هيچ برخورد و مقابله چهره به چهرهاي نيز به وجود
نيامد. اين فقط اتفاق افتاد. همين که توليدات کشاورزي افزايش يافت، دنگ
ژيائوپينگ و حزب وي متوجه شدند که نميتوانند در مقابل اين جريان مقاومت
کنند و لذا ميتوانند از اتفاقي که در جريان است کمال استفاده را ببرند. در
سال 1982، بيش از 90 درصد سکنه روستاها در سيستم توليد خانگي مشغول به
فعاليت بودند. حتي بعد از اينکه دنگ ژيائوپينگ رسما از منشأ اصلاحات
روستايي بوجود آمده حمايت نمود، تعهد يا التزام بلندمدتي از نوع تعهدي که
گورباچف به کشاورزان روسي داد، به کشاورزان نداد. در سال 1982 کشاورزان
تنها اجازه بستن قراردادهاي 1 تا 3 ساله داشتند و تنها در سال 2003 بود که
دولت قانون و مجوز بستن قراردادهاي اجاره بلندمدت را بر اساس قانون
قراردادهاي زمينهاي روستايي تصويب و صادر نمود.
بنگاهها و كارآفرينان خصوصي
ايجاد
خود انگيخته يک سيستم قرارداد کشاورزي به معناي عرضه محصولات کشاورزي
جديدي بود که نيازمند ايجاد روشها و ابزارهاي بازاري بود که هنوز ايجاد
نشده بود و بايد ايجاد ميشد. باز هم مسير و شيوه روسيه و چين در زمينه
اصلاحات حوزه تجارت و بازرگاني با هم اختلاف دارد.
زماني که دنگ
ژيائوپينگ و گورباچف به قدرت رسيدند، مبادلات داخلي اين کشورها تحت تسلط
شبکههاي مبادلاتي دولت بود. با اينکه روسها مجبور بودند براي يکسري از
کالاهاي به خصوص از جمله الکل در صفهاي طولاني بايستند، ولي اين کشور
داراي سيستم سهميهبندي بسيار بزرگ و گستردهاي بود. در آنجا تنها يک شبکه
تجاري غيردولتي کوچک وجود داشت. کشاورزان مجاز بودند محصولاتي را که از
زمينهاي خصوصيشان برداشت ميکردند، بفروشند و اين باعث شده بود که نظام
اقتصادي پررونقي که ايجاد شده بود، کالاها و خدماتي را مهيا کند که اقتصاد
برنامهريزي شده قبلي ناتوان از آن بود. از آنجا که کشاورزان
فعاليتهايشان را اکثرا به صورت پنهاني انجام ميدادند، امکان مقايسه قدرت
و توانايي نسبي هر يک از اين دو شيوه اقتصادي مشکل است، اما ميدانيم که
اين اقتصاد در سايه، به خوبي توسعه يافته بود. اگر شهروندان روس به دنبال
يک پزشک با تجربه يا تعمير کار ماهر خودرو يا خريد يک تلويزيون رنگي بودند
بايد به بازار سياه مراجعه مينمودند.
در كشور چين، مصرف کنندگان، کوپن
کالاهاي مختلف را دريافت ميکردند و براي خريد کالاهاي سهميهبندي شده از
طريق کوپنهاي دريافتي در صفهاي طولاني ميايستاند. در ووهان، استان
هوبئي، بيش از 80 نوع سهميه کوپن براي اقلامي مثل صابون، روغن پخت و پز،
گوشت، تخممرغ، ماهي، پنير، سويا، ذرت، ساعت، دوچرخه و... وجود داشت. حداقل
در روسيه، مصرف کنندگان ميتوانستند بدون کوپن اقلام کالاهاي نادر و کمياب
را از طريق ارتباطات خاص خريداري نمايند.
گورباچف که از وضعيت موجود
ناراضي بود، اصلاحات را براي توسعه بازارها و مبادلات خصوصي آغاز نموده
بود؛ اما اصلاحات او شکست خورد. دنگ ژيائوپينگ نيز با بازار غير رسمي که
توسط
معاملهگران چيني معرفي و در عمل به اجرا درآمده بود، در عمل
انجام شده قرار گرفت و لذا زماني که موفقيت اين سيستم براي همگان مشخص شده
بود آن را قانوني اعلام کرد. رقابت ميليونها نفر از کشاورزان فروشنده،
موجب کاهش قيمت کالاها تا سطوح قابل قبول براي مصرفکنندگان شهري شد.
گورباچف اقتصاد سايه روسيه را به عنوان دارايي باارزشي ميديد که ميتوانست
اقتصاد کشور را بر فراز آن بسازد. قانون تعاونيهاي او در ماه مه 1987
براي قانوني کردن فعاليتهايي بود که تا پيش از آن غير قانوني به شمار
ميرفتند. تعاونيهاي جديد ميتوانستند از اموال و تجهيزات خود استفاده
کرده و اقدام به فروش آنها به قيمتهاي بازار نمايند؛ تنها محدوديت عمده
اين بود که آنها نميتوانستند نيروي کار را به استخدام خودشان دربياورند.
در حقيقت، اولين ثروت «روسيه جديد» ايجاد تعاونيها بود.
گورباچف
اميدوار بود که اين تعاونيها منبع کارآفريني خواهند بود. به دنبال
تصويبنامه ماه مه 1987، برخي از اين تعاونيها در کنار شرکتهاي دولتي و
برخي ديگر تحت حمايت نهادهاي اجتماعي شکل گرفتند. قانون تعاوني در واقع
اقتصاد سايه را خارج از اقتصاد باز به ارمغان آورد. نتايج پيش بيني نشده آن
نيز اين بود که اين شرکتهاي تعاوني چندان موجب ارتقاي رفاه مصرف کنندگان
نشدند. در مقابل، اين شرکتها مزاياي راههاي گريز و مفرهايي را که اقتصاد
برنامهريزي شده براي بازتوزيع سود از بخش دولتي به جيبهاي مردم گشوده
بود، بست. اين شرکتهاي تعاوني در داخل و در ظرف شرکتهاي دولتي و در لباس
مبدل «کسب و کارهاي کوچک» شکل گرفته بودند؛ اين شرکتها مواد و کالاها را
به صورت مصادرهاي از شرکتهاي دولتي با قيمتهاي پايين ميگرفتند و آنها
را با قيمتهاي بالا به فروش ميرساندند. اين شرکتها همچنين از نفوذشان
براي خريد و فروش کالاهاي کمياب خارجي و از طريق پرداخت رشوه به کارمندان و
مسوولان بازرگاني اقدام مينمودند.
يکي ديگر از تفاوتهاي اساسي بين
اصلاحات روسي و چيني اين است كه کارآفرينان روسي نهضت تعاوني گورباچف عمدتا
مقيم شهرها بودند و در مقابل، کشاورزان روسي يعني کساني که اصلاحات
گورباچف را قبول نداشتند و آن را نپذيرفتند، نقشي در اين نهضت نداشتند.
آنها کالاهايي را که نيازمند حمل و نقل و به بازار عرضه شدن بود را توليد
نميکردند. در مقابل، اولين کارآفرينان چيني از اطراف کشور و عمدتا
روستاهاي اين کشور ورودشان را اعلام و کارشان را با بازاريابي محصولات
کشاورزي در شهرها آغاز کردند.
تجارت خصوصي در چين در سطح مردمي و از
پايين ترين سطح جامعه توسعه يافت، از مناطق روستايي اين کشور ظهور کرد و به
دليل اينکه توانست يک نياز حياتي را برآورده كند، رونق و پيشرفت كرد.
سيستم تضمين قرارداد روستايي در اين کشور مازادهاي عظيمي در بخش کشاورزي
ايجاد كرد که بر اين اساس نياز به عرضه در بازارهاي خارج از سيستم دولتي را
به شدت ضروري نمود. محصولات کشاورزي ميبايستي مسافتهاي طولاني- چه به
طور مستقيم و چه از طريق واسطهها – را بدون هرگونه حمايت قانوني و عدم
وجود قراردادهايي که بتوان در صورت تخلف در دادگاهها به آنها استناد نمود،
طي مينمودند. اين کار بسيار سختي بود. اما اين کار توسط دهها و صدها
هزار کارآفرين چيني که مرزها را براي قانوني کردن و تحميل شرايط به دولت
گسترش دادند، انجام شد. در واقع، کشاورزان چيني که اکنون مبدل به
کارآفرينان بازرگان و تاجر شده بودند، مجبور به ايجاد و تاسيس سازمانها و
نهادهاي جديد براي حمل و نقل و فروش محصولات کشاورزي شان بودند. اين اقدام
در جاي خود براي ديگر کالاها و خدمات نيز مورد استفاده قرار گرفت. اين
نخستين کارآفرينان چيني ذينفغ اصلاحات دولتي نبودند. در عوض، آنها مجبور
بودند روشهايي براي مختل کردن و از بين بردن موانع و محدوديتهاي نهادهاي
تمركزگرا و همچنين ايجاد بازارها، پيدا کنند. امنيت و سود کارآفرينان چيني
به شدت در معرض خطر بود و عبور آنان از اين خطرات بيشتر شبيه معجزه بود.
براي اکثر اين کارآفرينان، يک اشتباه کوچک به معني توقيف يا مصادره اموال،
محکوميت به زندان و حتي مواردي از اين بدتر بود. اين کارآفرينان در ناحيه
خاکستري قانون عمل ميکردند و هيچ نوع دسترسي به سرمايه دولتي نداشتند.
بانکهاي دولتي از خدمت به هر کسب و کار خصوصي امتناع ميکردند و اين موضوع
حتي تا ژوئن 1988 دست و پاگير کارآفرينان چيني بود.
نخستين کارآفرينان
چيني مجبور بودند بر مشکل فاصله بين توليدکنندگان و مصرف کنندگان فائق
آيند. از اواخر دهه 1940، دولت به مبادلات تجاري به فاصلههاي دور به عنوان
فعاليتهاي سوداگرانه و سرمايه دارانه نگاه ميکرد و به کساني که چنين
مبادلاتي انجام ميدادند عنوان مجرم ميداد. در اوايل دهه 1960، چنين تجاري
با عنوان «عناصر بد» شناخته ميشدند. بعضي از اين افراد کارشان را از دست
دادند يا به اردوگاههاي کار فرستاده ميشدند. حتي در اواخر دهه 1970 و
اوايل دهه 1980، تعقيب و گريز مردان پليس و مصادره کالاهاي دستفروشان
روستايي متداول شده بود. در سرتاسر سالهاي اول دهه 1980، کشاورزان در شمال
جيانگسو، در حالي که بر روي دوچرخه خود سبدهاي پر از جوجه، اردک و ديگر
پرندگان مشابه قرار داده بودند، از رودخانه يانگزي عبور ميکردند و
محصولاتشان را به وسيله راهآهن به مراکز شهرهاي حوضه رودخانه يانگزي حمل
ميکردند. جمله «يک ميليون جوجه خروس از رودخانه يانگزي عبور کردند» به
اصطلاح معمول آن روزها تبديل شده بود. در 1993، اکثريت قريب به اتفاق مصرف
کنندگان در شهرهاي اصلي چين، محصولات مورد نيازشان را بيشتر از بازارهاي
آزاد خريداري ميکردند تا مغازهها و فروشگاههاي دولتي. در طول يک سال،
(بين 1979 تا 1980) اغلب بازارهاي سبزيجات دولتي، به استثناي بازارهاي
داراي قيمتهاي يارانههاي هنگفت از جمله بازارهاي پكن و شانگهاي، از دور
خارج شدند. ايجاد بازار بزرگي از محصولات کشاورزي تنها شروع کار بود. پس از
اينکه اولين بنگاه ايجاد شد، ديگر بنگاهها نيز به دنبال آن ايجاد شد.
تجار خصوصي بدون اخذ هرگونه مجوز، اقدام به مسافرت ميکردند و مجبور
نبودند در هتلهاي دولتي اقامت کنند. بنابراين، کارآفرينان بخش خصوصي
شبکهاي از هتلهاي خصوصي را گسترش دادند. داستانهاي قابل توجهي از
کارآفرينان جسوري که با تحمل سختيها و مشقتها اقدام به تهيه کالاها و
خدمات مختلف براي بازارهاي مختلف ميکردند، وجود دارد: يک خانم روستايي
جوان از هونان، کسب و کارش را با خريد کفش از شهرهاي بزرگ و فروش آن در
زادگاه خودش در بويجينگ، آغاز کرده بود. او مجبور بود که براي يک سفر يک تا
دو ماهه، سه فرزند کوچکش را ترک کند. او به سختي و با امساک زندگي ميکرد و
سرمايههايش را در ساخت خانههاي جديد سرمايهگذاري ميکرد. در هنگام
بازگشت از فروش خود از سفر کوهستاني، با خودش سبزي و قارچ و ديگر محصولات
محلي ميآورد و در بازارهاي کشور به فروش ميرساند. پس از يک دهه کار سخت و
کمک به افزايش سطح تحصيلات دانشگاهي فرزندانش، او از محل اجاره 6 خانهاي
که هم اکنون مالک آنها شده بود، براي سالهاي سال خرج و مخارج خود و
بچههايش را تامين ميکرد.
بسياري از اولين کارآفرينان چيني يا پيش
زمينه کار کشاورزي داشتند يا اينکه حداقل از خانوادههاي کشاورز بهشمار
ميآمدند. ثروتمندترين شهروند چيني در سال 2007 دختر کشاورز فقيري از استان
گوانگدونگ در جنوب چين بود که خانواده وي پس از دستيابي به قطعات بزرگي از
زمين و داراييهاي نه چندان مناسب حومه شهر، يعني جايي که هيچ کسب و کار
املاک و مستغلاتي وجود نداشت، در اوايل دهه 1990، ثروتمند شد. در اواسط دهه
1990، پدر او اقدام به ايجاد خانههاي ويلايي و تفريحي در اين زمينها
براي جمعيت در حال رشد طبقه متوسط اين کشور نمود. اگر چه ديگر کارآفرينان
روستايي در ليست 10 نفر ثروتمند برتر چيني قرار نگرفتند ولي داستانهاي
موفقيتهاي آنها نيز به همان اندازه قابل توجه ميباشد. پس از جدايي
چينيها از کمونها در اوايل دهه 1980، کارآفرينان روستايي، روستاهايشان را
براي ايجاد رستورانها،رختشوي خانهها و کسب و کارهاي کوچک توليدي در
شهرهاي مهم و بزرگ اين کشور ترک کردند. دوستان و آشنايان نيز به دنبال ديگر
خويشاوندان به اين کار اقدام ميکردند.
کارآفرينان مجبور بودند «کلاهي
قرمز» (ثبت کسب و کار خانوادگي به عنوان بخشي از سازمانهاي رسمي قانوني)
بر سر بگذارند، کسب و کارشان را به عنوان شرکتهاي به ظاهر اشتراکي تاسيس
کنند يا به دنبال پيدا کردن آدمهاي کله گنده و کساني باشند تا از حمايت و
پشتيباني آنان استفاده نمايند. بدون داشتن چنين حمايتهايي، آنها
نميتوانستند صورت حسابي صادر بکنند، دفترداري بکنند، ماليات پرداخت کنند،
قرارداد بنويسند يا حساب بانکي افتتاح نمايند. بسياري از کسب و کارهاي
خصوصي روستايي نميتوانستند بدون استفاده از چنين شيوههايي از زير بار
فشارهاي مالياتي جان سالم به در ببرند. به عنوان نمونه، دو کشاورز در
روستاي استان فوجيان اقدام به راهاندازي يک کارخانه بستهبندي کرده بودند.
هر کسي در روستا ميدانست که آن کارخانه متعلق به اين دو کشاورز است، اما
اين کارخانه به ظاهر و رسما يک کارخانه اشتراکي روستايي به حساب ميآمد.
استفاده از نام «اشتراکي» موجب شده بود که صاحبان آن در عمل مالياتهاي
کمتري پرداخت و حتي وامهاي با نرخهاي بهره ناچيز دريافت نمايند.
موفقيت
قابل توجه کارآفرينان چيني در ايجاد نهادهاي بازارمحور خصوصي، از آمار و
ارقام موجود در اين زمينه به خوبي مشخص است. در سال 1978، شرکتهاي دولتي
حدود 80 درصد از توليد ناخالص داخلي چين را توليد ميکردند و اين در حالي
است که کمونهاي روستايي حدود 20 درصد از توليد ناخالص اين کشور را در دست
داشتند. در سال 1997، حدود 961 هزار شرکت خصوصي و 5/28 ميليون شرکتهاي
خصوصي کوچک خانوادگي در چين شکل گرفته بود. در سال 2002، سهم بخش غيردولتي
از توليد ناخالص داخلي اين کشور به بيش از دو سوم و سهم شرکتهاي واقعا
خصوصي به بيش از 50 درصد رسيد. در سال 2004، بيش از سه ميليون شرکت خصوصي
موجود در اين کشور حدود 47 ميليون نفر را به استخدام خود درآوردند. قبل از
1980، فعاليتهاي کارآفرينانه در چين غيرقانوني بود. امروز، بيش از 40
ميليون کارآفرين در اين کشور وجود دارد که کسب و کار آنان بيش از 200
ميليون نفر را شاغل کرده و حدود دو سوم از توليدات صنعتي اين کشور را توليد
ميکنند. دولت چارهاي جز قبول واقعيت بازارهاي رو به رشد کشاورزان و
تجارت خصوصي نداشت. بهبود کيفيت محصولات و ناپديد شدن صفهاي طولاني براي
مواد غذايي، ساکنان شهري و همچنين رهبران دولتي را نسبت به قدرت بي حد و
حصر و اعجابانگيز فعاليتهاي کارآفريني متقاعد ساخته بود. دولت نميتوانست
اين روند را بدون تحريک و عصباني کردن مردم از بين ببرد و اگر چه در فواصل
معيني برخي تحرکات در اين حوزه توسط دولت انجام ميگرفت، اما بيشتر مواقع
محدود و کم اثر بود. در سال 1988، دولت اقدام به تنظيم قوانيني بر کسب و
کارهاي خصوصي نمود، اما در عمل کنترل سختگيرانهاي بر بازارهاي خصوصي شهري
تحميل کرده بود که از جمله اين کنترلها ميتوان به دريافت هزينههاي گزاف
براي تنظيم کردن آنان اشاره کرد.
کسب و کار خصوصي که از بخش کشاورزي
اين کشور نشات گرفته بود، به سرعت در شهرها نيز گسترش يافت و سپس به حومه
شهرها با عنوان«صنايع مبتني بر روستا» بازگشت. بسياري از شرکتهاي بزرگ
توليدي بخش خصوصي در استانهاي عمدتا مبتني بر کشاورزي (ژجيانگ، شاندونگ،
گوانگدونگ، هونان و سيچوان) ايجاد شد و توسعه يافت. بزرگترين کسب و کار
کشاورزي چين، با نام گروه هواپ، توسط برادران ليو، که شهر را به منظور
تاسيس شرکتشان در بخش روستايي استان سيچوان ترک کرده بودند، ايجاد شد. وانگ
گودوان، يکي از کارآفرينان روستايي در جنوب استان گوانگدونگ، بزرگترين
شرکت سازنده يخچال را با نام گروه كلن و همچنين بزرگترين شرکت توليد کننده
دستگاههاي تهويه هوا يعني هوآن يوآن را ايجاد کرد. اولين صادرات اتومبيل
اين کشور از مناطق کشاورزي استان آنهويي، يعني جايي که شرکت چري قرار دارد،
بوده است. قسمت اول – ادامه در خبر بعدي)
دو مسير اقتصادي مختلف
بررسي تجربه اصلاحات در چين و روسيه
(قسمت دوم – ادامه از خبر قبل)
جهاني شدن و سرمايهگذاري خارجي
اکنون جا دارد که به تجربه دو کشور در
زمينه تجارت خارجي و جهاني شدن بپردازيم. هر دو کشور چين و روسيه کارشان را
از يک نقطه مشابه آغاز کردند. هر دو اين کشورها داراي يک سيستم سختگيرانه و
داراي کنترلهاي متمرکز بودند که در عين حال از طريق انحصار در تجارت
خارجي اعمال ميشد.
هم مائو و هم استالين به خوداتکايي و استقلال اعتقاد داشتند و نسبت به
برقراري ارتباط با ديگر کشورها بيميل بودند. بخش تجارت خارجي اتحاد جماهير
شوروي عمدتا منحصر به کشورهاي موسوم به کمونيست در اروپاي شرقي بود که
همگي داراي روابط تجاري اندک و محدودي با غرب بودند.
موفقيت چين در جلب
سرمايه خارجي و كسب دانش نحوه فروش محصولات توليدي در بازارهاي خارجي بسيار
معروف ميباشد و نقش بي چون و چراي دنگ ژيائوپينگ و جانشينانش در ارتقاي
جهاني شدن بازارهاي چيني را نميتوان انکار کرد. باز کردن درهاي اقتصاد به
سمت بازارهاي جهاني چيزي نيست که از پايين انجام شده باشد. رهبران چين بدون
الگو نبودند. آنها نميتوانستند نسبت به تحولات قابل توجه در کشورهاي
آسيايي موسوم به «ببرهاي آسيا» بيتوجه باشند. ورود چين به بازار جهاني به
تاريح 1980 يعني زماني که اولين منطقه آزاد تجاري اين کشور در منطقه مرزي
هنگکنگ ايجاد شد، برميگردد. در سال 1978، حجم تجارت چين کمتر از 1 درصد
اقتصاد جهان بود. چين در حال حاضر با داشتن 7 درصد از کل حجم تجارت جهاني،
سومين کشور در اين حوزه بشمار ميرود و اقتصاد چين نسبت به اقتصاد کشورهاي
ژاپن و کره جنوبي، وابستگي بيشتري به تجارت خارجي دارد.
گورباچف نيز به
شدت تحت تاثير موفقيتهاي چين در بازارهاي بينالمللي قرار گرفته بود.
جهاني شدن اقتصاد روسيه، محور برنامه اصلاحات گورباچف به شمار ميآمد.
قانون سرمايهگذاري مشترک ژانويه 1987 گورباچف، (که همراه با پيشنهادهايي
در مورد ايجاد مناطق آزاد تجاري بود) تقليدي صرف از قوانين چينيها در اين
زمينه در چند سال قبل بود. در زماني که او به قدرت رسيد، چين بزرگترين
کشور در زمينه جذب سرمايهگذاري مستقيم خارجي در بين تمامي اقتصادهاي
نوظهور به شمار ميآمد. گورباچف اميدوار بود که انجام اصلاحات و گشودن
درهاي روسيه به روي بازارهاي جهاني قادر خواهد بود اصلاحات را بيدرد و رنج
سازد. در سال اول حضورش در قدرت، پيشبينياش بر اين بود که با بهکارگيري
تکنولوژيهاي جديد اکتسابي از غرب، رشد توليد در اين کشور بلافاصله شتاب
خواهد گرفت.
چين و روسيه هر دو جامعه کمونيستي را تجربه کرده و همچنين
داراي منابع انساني فراواني بودند و روسيه در ابتدا به دليل در اختيار
داشتن دانشمندان و مهندسان آموزش ديده و ماهر وضعيت بهتري داشت.
اما
چرا روسيه در جذب سرمايهگذاري مستقيم خارجي ناموفق بود؟ سرمايهگذاران
غربي مجبور بودند که هميشه چشم شکاکي بر موضوع سرمايهگذاري در کشور روسيه
داشته باشند. تنها تعداد معدودي از روسها داراي تجربه در بازارهاي جهاني
بودند و همه آنها براي انحصار تجارت خارجي کار کرده بودند. هيچ کس پيدا
نميشد که بتواند از سر اعتقاد به بنگاههاي خارجي بگويد اگر که قراردادها
نقض بشوند، چه اتفاقي ميافتد و در شرايطي که قوانيني براي صيانت از مالکيت
خصوصي وجود ندارد چطور ميتواند سرمايهگذاري از امنيت برخوردار باشد.
نگرانيهاي عمده غرب اين بود که خواسته شده بود تا سرمايهگذاريهاي عظيمي
در بخش زيرساختهاي انرژي در شرايطي که هيچ قانوني در مورد منابع زير خاک
وجود نداشت، انجام شود. لذا، حقيقت اين بود که واسطه قابل اعتمادي که
بتواند مابين اشتياق روسها به سرمايهگذاري خارجي و عدم تمايل غرب به
مخاطره آميز کردن سرمايههايش در روسيه قرار بگيرد، وجود نداشت.
روسها
از پراکندگي جمعيتي کمتري در سطح جهان برخوردار بودند. تنها تعداد معدودي
از روسها به ايالات متحده و اسرائيل مهاجرت کرده بودند، اما وضعيت چينيها
متفاوت بود و تعداد زيادي از آنها که عدد آن به ميليونها نفر ميرسيد به
هنگکنگ، تايوان، ماکائو، جنوب شرقي آسيا و شمال آمريکا مهاجرت کرده بودند.
اين «چين بزرگ»، به خصوص در هنگکنگ و تايوان، هنوز ريشه در سرزمين اصلي
داشت. آنها تيزهوشي خود را در زمينه کسب و کار نشان داده و با فراست به اين
موضوع پي برده بودند که کشورهايي با دستمزدهاي پايين و با منابع انساني
فراوان از لحاظ سوقالجيشي در قلب کشورهاي در حال پيشرفت جنوب شرقي آسيا
واقع شده است. اين واسطههاي بزرگ چيني ميتوانستند ديد سرمايهگذاران در
مورد اينکه چگونه و با چه کسي سرمايهگذاري کنند، به چه کسي اعتماد کنند و
به چه کسي اعتماد نکنند، کدام مقامات دولتي قابل اعتماد هستند؟ و ... را
روشن کنند. بر اين اساس، وجود چنين واسطههايي بسيار مفيد بود و باعث شد که
بنگاهها و داراييهاي زيادي در خارج از کشور چين ايجاد شوند که اهميت
زيادي براي رفع شبهات احتمالي سرمايهگذاران خارجي داشت.
بيشترين تعداد
چينيهاي مستقر در خارج از کشور، که بسياري از آنها نيز جزو پناهندگان
چيني به ديگر کشورها بهشمار ميآمدند، در هنگکنگ و تايوان اقامت گزيده
بودند و لذا اولين درس چينيها در مبادلات جهاني از مجاورت با هنگکنگ کسب
شد. قبل از سلطه حکومت کمونيستي، ساکنان پايتخت گوانگدونگ (مجاور با
هنگکنگ)، معروف به زرنگهاي شهري بودند و اين در حالي بود که هنگکنگ پر
از افراد بي دست و پا و نادان بود. پس از اينکه هنگکنگ وارد مرحله تغيير
به سمت توسعه اقتصادي شد، چندين ميليون از افراد مقيم گواندونگ رهسپار
هنگکنگ، يعني جايي که در معجزه اقتصادي آن کشور مشارکت کردند، شدند.
دوستان و خانوادههاي افراد مقيم هنگکنگ، در گوانگژو و در صفهاي طولاني
براي دريافت لباس و اجناس ارزان قيمتي که دوستان و خويشاوندان آنها از
هنگکنگ برايشان فرستاده بودند، ميايستادند. زنان جوان شهري دوست داستند
به ازدواج مرداني دربيايند که داراي روابط خويشاوندي در خارج از کشور
باشند. هنگامي که دولت چين اقدام به ايجاد اولين مناطق ويژه اقتصادي در
شنژن (در نزديکي هنگکنگ)، ژوهايي (نزديک ماکائو)، شانتو و ژيمن (نزديک
تايوان) نمود، قوانين و مقررات جديد خود را به طور مستقيم از هنگکنگ تقليد
کرد.
کارآفرينان گوانگدونگ، مدل «جلو فروشگاه، عقب کارخانه»
هنگکنگيها را کپي کرده بودند حال اينکه برخي ديگر اقدام به راهاندازي
کارخانههاي مشترک با صاحبان کسب و کارهاي کوچک در هنگکنگ کرده بودند. با
استفاده از نهاد خانواده و روابط فرهنگي، عموزادههاي هنگکنگي قادر به
غلبه بر مقررات دست و پاگير بودند. گوردون وو سرمايهدار بزرگ هنگکنگي
(فارغالتحصيل پرينستون) اولين بزرگراه متصلکننده گوانگژو به هنگکنگ را
با تعهد به واگذاري آن بزرگراه به دولت چين پس از 15 سال بهرهبرداري از
منافع آن ايجاد نمود. هنگکنگ، با داشتن بزرگترين بندرگاه کانتينري در
آسيا، هم زيرساختارهاي نيمبند و هم زيرساختارهاي قابل توجهي را براي
چينيها ايجاد نموده است.
از طريق هنگکنگ بود که اولين بار کالاهاي
چيني به دروازههاي جهاني رسيد. در اوايل دهه 1990 سرمايهگذاران تايواني
شروع به سرازير شدن به سمت چين نمودند و مشکل تحريم و ممنوعيت تجارت با
چينيها را از طريق هنگکنگ حل کردند. آنها از چين براي ايجاد زيرساختها و
الزامات رقابت در فضاي رقابتي در حال افزايش در جهان استفاده نمودند. در
سال 2004، سرمايهگذاري تايوانيها نزديک به 3 درصد توليد ناخالص داخلي
کشور چين را تشکيل ميداد. در سال 2001، دولت چين نيز گام بزرگ خود به سمت
جهاني شدن هر چه بيشتر را با عضويت در سازمان تجارت جهاني برداشت. عضويت در
سازمان تجارت جهاني به کشور چين انگيزه لازم براي تبديل شدن به يکي از
بزرگترين کشورهاي فعال در حوزه بازرگاني و تجارت را اعطا کرد.
بنگاههاي دولتي
گورباچف
اقتصادي را به ارث برده بود که در آن تقريبا تمامي شهروندان براي دولت کار
ميکردند. بنگاههاي دولتي (SOEs) در صنعت، تجارت و حتي کشاورزي نقش مسلط
را دارا بودند. مزارع اشتراکي بدنام در عمل تبديل به مزارع دولتي شده
بودند. در چين، زماني که دنگ ژيائوپينگ به قدرت رسيد، اکثريت شهروندان براي
دولت کار نميکردند. آنها در عوض براي مزارع اشتراکي کار کرده بودند که
بايد سهميه تعيين شده توسط دولت را تحويل ميدادند. اگر کارها خوب پيش
نميرفت، کمک يا بسته نجاتي از جانب دولت وجود نداشت. در شوروي سابق،
پيشنهادات براي اصلاح بنگاههاي تحت تسلط دولت از اوايل دهه 1960 مطرح شده
بود. در چين مائو، لغت «اصلاحات» حتي در فرهنگ لغت رهبران دولتي وجود
نداشت. بهرغم چنين پيشزمينه متفاوتي، گورباچف و دنگ ژيائوپينگ هر دو
اصلاحات بسيار مشابهي را در زمينه بنگاههاي دولتي آغاز و نتايج ضعيف
مشابهي را به ارث گذاشتند. گورباچف ايده اصلاحات را از ژوئيه 1984 وارد
قانون کسب و کارها كرد. دنگ ژيائوپينگ و ژائو ژيانگ در سال 1984 يعني زماني
که دنگ ژيائوپينگ تصميم گرفت تا تجربه روستاها را براي اصلاحات سيستم
اقتصادي بخش شهري بهکار بگيرد، ضمانت قراردادهاي شهري را که مبتني بر
موفقيت اصلاحات روستايي بود آغاز کردند.
در هر دو کشور، بنگاههاي
دولتي هسته اصلي فرماندهي برنامهريزي شده صنايع سنگين، دفاع، حملونقل و
امور مالي را تشکيل ميداد. آنها نميتوانستند بدون از بين بردن سيستم
برنامهريزي و پايه سوسياليستي جامعه، به سمت ايجاد مالکيت خصوصي تغيير
مسير دهند. در جايي که توليد بنگاههاي تحت تسلط دولت در شکم يک برنامه ملي
جاي گرفته بود، آن شرکتها اجازه فعاليت نکردن و دست از کار کشيدن را
نداشتند. در عوض، اين شرکتها در دل بودجههايي بودند که هرگونه زيان و عدم
موفقيت آنها به صورت خودکار از محل اين بودجهها پوشانده ميشد. اين
شرکتها توسط وزارتخانههاي بزرگ، مقامات منطقهاي و رهبران حزب اداره
ميشد؛ آنها ميليونها نفر از کارگران نسبتا نازپرورده را که براي دستمزد و
مزاياي خود به شدت وابسته به آن بنگاهها شده بودند، به خدمت گرفته بودند.
همه اين موارد موجب شده بود تا يک گروه ذينفع قدرتمند در مقابل اصلاحات
شکل گرفته و لذا در صورت هر گونه اصلاحي نيز با اقدامات خرابکارانه و فساد،
از آن به نفع خودشان استفاده ميکردند. گورباچف به هر حال چارهاي جز
آدرسيابي مشکلات بنگاههاي دولتي ناشي از اصلاحاتي که خودش آغاز کرده بود،
نداشت. رهبران چين قادر بودند تا رسيدگي کردن به بنگاههاي تحت تسلط دولت
را در درجه دوم قرار داده و به تعويق بيندازند.
در هر دو مورد، راهحل
بهکارگرفته شده، کاهش سرپرستي بيش از حد بر بنگاههاي دولتي بود که اين
موضوع به آنها قدرت تصميمگيري بيشتر را ميداد و انگيزههايي را براي
فعاليت شرکتها با کارآيي بيشتر فراهم ميكرد. با وجود موقعيتها و
پسزمينههاي متفاوت اين دو کشور، هر دو برنامه اصلاحات دو نتيجه مشابه
داشت؛ هنوز بنگاههاي دولتي بايد محصولاتي را که به صورت برنامهريزي شده
ديکته شده بود به سيستم برنامهريزي تحويل دهند اما آنها ميتوانستند
محصولاتي را بيشتر از آنچه برنامهريزي شده بود توليد کرده و با قيمت
بالاتر به فروش برسانند. مديران و کارکنان ميتوانستند سود بيشتري را براي
پاداش و سرمايهگذاري بيشتر ايجاد و حفظ کنند. آنها ميتوانستند به طور
فزايندهاي از طريق «ارتباط مستقيم» با ديگر بنگاههاي دولتي، نهادههاي
مورد نياز را خريداري و اقدام به فروش محصولات نهايي كنند. در هر دو مورد،
برنامهريزان، قيمت کالاهايي که از طريق سيستم برنامهريزي توليد و در ميان
بنگاههاي دولتي رد و بدل ميشدند را ثابت نگه داشته بودند. بنابراين،
همان محصول (مثلا فولاد) ميتوانست خريداري شده و با قيمتهاي دو يا چند
برابر فروخته شود.
به صورت غيرارادي، اصلاحات بنگاههاي دولتي هم در
روسيه و هم در چين، يک ماشين توليد منفعت براي يک عده بهخصوص ايجاد کرده
بود. در هر دو کشور، مديران اقدام به راهاندازي کسب و کارهاي کوچک و
تعاونيها در کنار کارخانههايشان كردند که از آنها براي و کمتر کردن
داراييهاي دولتي استفاده ميشد. آنها توليد را از بخش برنامهريزي شده به
بخش شرکتهاي تعاوني يعني جايي که ميشد محصولات را با قيمت بالاتر به فروش
رساند، انتقال ميدادند. سودهاي بدون زحمتي از طريق خريد نهادهها (که
اغلب از خود شخص بود) در قيمتهاي مصوب دولتي و انتقال آن نهادهها به
توليد بخش شرکتهاي تعاوني و سپس فروش محصولات توليدي در قيمتهاي بسيار
بالاتر به دست ميآمد.
علاج چنين فساد گستردهاي در اين دو کشور، تصويب
يک قانون ورشکستگي و سختگيرانه بود. در حقيقت، قانون موسسات سال 1987
گورباچف چنين بود که شرکتهاي دولتي بايد هزينههايشان را پوشش دهند و در
غير اين صورت ورشکسته اعلام ميشوند. اما در عمل هيچ ورشکستگي وجود نداشت و
اعلام نميشد. شرکتهاي زيانده دولتي استدلال ميکردند که اعلام ورشکستگي
و بسته شدن موجب شورش کارگران و از بين رفتن حجم بسيار زيادي از توليدات
کشور ميشود. بر اين اساس، حمايتها همچنان بدون اينکه از حجم آنها کاسته
شود ادامه يافت. در سال 1986، دولت چين تحت رياست ژائو ژيانگ و دنگ
ژيائوپينگ يک قانون ورشکستگي را معرفي کرد که منافع مقرره را در جهت حذف
رهبران اصلاحطلبي مانند هو يائوبانگ و ژائو ژيانگ (که هر دو نفر از دبيران
حزب بودند) تجهيز کرده بود. هنگامي که دولت دوباره در سالهاي 1998 و 1999
شروع به فشار در جهت اعلام ورشکستگيها كرد، مقامات دولت محلي اقدام به
فروش داراييها (که اغلب به شکل املاک و مستغلات بود) به مقامات درندهخوي
سابق كردند که از لحاظ سياسي شرکتهاي خصوصي را براي استفادههاي شخصي
خودشان پيوند داده بود.
شکست قانون موسسات، نتايج مصيبتباري را در
کشور روسيه ايجاد کرد. توليد برنامهريزي شده فروريخته بود، بنگاههاي
دولتي از عرضه محصولات به يکديگر خودداري ميکردند و اقتصاد برنامهريزي
شده نيز خاصيت وجودياش را از دست داده بود. بر عکس چين که هنوز تندروها
قدرت لازم را براي تحليل بردن اصلاحات داشتند، گورباچف هنوز قدرت لازم براي
به پيش راندن اصلاحات را از دست نداده بود. او حتي تا آنجا پيش رفت که
دفاتر حزب را که بر اقتصاد نظارت و سرپرستي ميکردند منحل کرد که اين موضوع
حتي منجر به شکل گرفتن يک کودتاي نافرجام از جانب تندروها نيز شد. در
دسامبر سال 1991، اتحاد جماهير شوروي به 15 جمهوري مستقل تجزيه شد و هر يک
از اين کشورهاي استقلال يافته اصلاحاتشان را شروع کردند.
اگر چه
بنگاههاي تحت تسلط دولت چين همچنان به صورت ناکارآ و فاسد در حال فعاليت
بودند ولي اينها باعث نشد که اقتصاد چين همانند اتفاقي که در روسيه رخ داد،
فرو بپاشد. بنگاههاي دولتي ورشکسته همچنان تحت حمايت قرار ميگرفتند. و
اگر چه بخش دولتي ديگر تنها يک سوم توليد ناخالص داخلي را ايجاد ميکرد اما
بيش از 70 درصد از وامهاي بانکهاي دولتي به شرکتهاي دولتي اعطا ميشد.
بهرغم کاهش روزافزون سهم اين شرکتها از اقتصاد، کنترل بخش قابل توجهي از
منابع طبيعي از جمله زمين، ذخاير معدني، جنگلها و منابع آبي در دست اين
شرکتها بود، که همين موارد نيز ريشه بسياري از فسادها و تباهيها بود. طبق
مطالعهاي که در اين حوزه انجام گرفته است، ارقام اين منافع و سودهاي
هنگفت بين 20 تا 30 درصد از توليد ناخالص چين بوده است. چگونه کشوري مثل
چين توانست از چنين ناکارآمدي و فساد روزافزون در بنگاههاي دولتي عبور
کند؟ افسانه و حکايت رشد و عبور چين از اين مرحله ترکيبي از رشد بالاي بخش
کشاورزي، کسب و کارهاي خصوصي و شرکتهاي بينالمللي با رشد پايينتر از بخش
دولتي ميباشد. علاوه بر اين، شايد بنگاههاي دولتي چين آنچنان ناکارآمد
نبودهاند. در روسيه، هيچ معياري براي شرکتهاي دولتي وجود نداشت. در چين،
همزيستي بنگاههاي دولتي از طريق سرمايهگذاري مشارکتي و همچنين با
بانکهاي خارجي، موجب افزايش رقابت آنها و همچنين دستيابي آنها به بازارهاي
ديگر شد. سرمايهگذاري مشترک معيارهايي براي اندازهگيري و سنجش عملکرد
بنگاههاي دولتي ايجاد كرد. در سال 2006، بهرهوري نيروي کار در شرکتهاي
منتج از سرمايهگذاري خارجي بيش از 9 برابر ديگر شرکتها و عليالخصوص
شرکتهاي دولتي بوده است. قدرت و توانايي مابقي اقتصاد، به چينيها
روزنهاي براي تجربه راهحلهاي مختلفي از قبيل بازسازي بنگاههاي دولتي به
شکل شرکتهاي به هم جوش خورده (چيزي که گورباچف براي آن تلاش زيادي کرد
ولي موفقيتي حاصل نشد)، راهاندازي شرکتهاي سهامي، و ايجاد بازارهاي سهام
در شنژن و شانگهاي به منظور فراهم کردن سرمايه لازم و مورد نياز براي
کارخانههاي دولتي کليدي، ايجاد کرد. مشکل بنگاههاي دولتي همچنين خودش را
از طريق فرسايش نيروها حل کرد. تعداد بنگاههاي دولتي از 118 هزار در سال
1995 به كمتر از 25 هزار واحد در سال 2005 کاهش يافت. از سال 1996، اشتغال
در بنگاههاي دولتي حدود 45 ميليون نفر کاهش يافته که بيش از نيمي از آن در
بخش کارخانهاي بوده است. بخشي از اين فرسايش نيروها به دليل «خصوصي شدن
بياختيار» بنگاههاي دولتي در اثر انتقال داراييهاي اين شرکتها توسط
مديران به بخش خصوصي براي سرازير شدن منافع آن به جيب خودشان بوده است.
عبرتها:
تجربه
اصلاحات اقتصادي و اجتماعي چين و روسيه در دهه 1980 نمونه منحصربهفردي
از اين موضوع است كه چرا اصلاحات در برخي كشورها موفقيتآميز بوده و در
برخي ديگر از كشورها شكست خورده است. مقايسه اين دو تجربه برجسته از
اصلاحات، اين ديدگاه متعارف که براي موفقيتآميز بودن برنامه اصلاحات در يك
كشور، نياز به وجود يک دولت قوي و توتاليتر ميباشد را رد ميکند. در مورد
روسيه، دولت تک حزبي تلاش داشت تا اصلاحات را از بالا به پايين تحميل كند و
ديديم که شکست خورد. در چين، دولت تکحزبي درهاي اقتصاد را باز کرد اما با
منشا و اساس اصلاحات مخالف بود ولي پس از روشن شدن اثرات مثبت آن با اينکه
زمان خيلي زيادي از عدم پذيرش آنها نميگذشت، مورد قبول واقع شد. براي چند
دهه، گروه کوچکي از ليبرالهاي روسيه در جهت شروع اصلاحات در اين کشور
بيهوده تلاش ميکردند. آنها بالاخره شانس خودشان را زماني که يک اصلاحطلب
به رهبري حزب انتخاب شد، امتحان کردند اما باز هم يک اجماع نظر و توافق
عمومي که قائل به اصلاحات باشد، شکل نگرفت. در چين، پس از اينکه منافع و
آثار مثبت اصلاحات عيان شد، حوزه گسترده مردمي وجود داشت که مزاياي بالقوه
اصلاحات را درک کرده بودند. آنها بيسر و صدا در راستاي منافع خودشان عمل
کردند و به قول يکي از همين چينيها: «بيشتر عمل ميکردند و کمتر چيزي بيان
مينمودند؛ هر چيزي را انجام بده ولي چيزي نگو». جمعيت روستايي چين، به
عنوان غيرخوديها، چيزي براي از دست دادن نداشتند. حتي با وجود فشار بيش از
80 درصد مردم چين در جهت ايجاد تغيير، اصلاحات نميتوانست بدون رخنه و
نفوذ در روانشناسي اقتصادي و اجتماعي ذهن چينيها به ثمر بنشيند. اصلاحات
از پايين به بالا نميتوانست مورد مقاومت و مخالفت قرار گيرد چرا که نياز
به هيچ گونه مذاکره و انتقالي نداشت، از هر گونه زد و خورد و مقابله به دور
بود و مانند بيماري طاعون غيرقابل توقف و به شدت در حال گسترش بود.
اصلاحات از بالا به پايين ميتواند به آساني توسط کنارهگيري رهبران
اصلاحطلب يا با خرابکاريها و کارشکنيهاي گسترده قدرت حاكم يا هرمهاي
قدرت در يك كشور برچيده شود. سبک اصلاحات چيني به کمک و توسط شرايط ويژهاي
امکانپذير شد- سنت کشاورزي و بازرگانيهاي خصوصي کوچک، فاجعه پاکسازيهاي
گسترده حزب کمونيست و عقبماندگي چين به عنوان يک اقتصاد مبتني بر کشاورزي
همگي از جمله اين شرايط ويژه ميباشند. اگر رهبران چين نيز با شرايط مشابه
شرايط گورباچف مواجه شده بودند، آنها نيز با بدبختي شکست خورده بودند.
گورباچف مجبور بود با مشکلات غير قابل حل شرکتهاي صنعتي بزرگ دولتي
روبهرو شود؛ چينيها توانستند منتظر بمانند و کوچک شدن اندازه اين شرکتها
را تا حد و اندازههاي مناسب، تماشا كنند. بدون شک، وضعيت کنوني هر کشوري
تحت تاثير و متاثر از گذشته آن کشور است. در هر دو مورد مزبور، اصلاحات
اوليه از بيش از ربع قرن پيش آغاز شد. رهبران خلف چيني مسير حرکت را تغيير
ندادند؛ هر رهبر جديد حزب به سياستهاي سلف خود احترام گذاشت. در روسيه،
حزب کمونيست اتحاد جماهير شوروي منحل شد. آن همه دم از دموکراسي و اقتصاد
بازار زدن و تلاش در جهت رسيدن به آن در دوره حکومت يلتسين توسط خلف وي
يعني پوتين پس زده و به عقب رانده شد. روسيه در حال حاضر تحت حکومت دو نفر
است که يکي از آنها داراي سابقه فعاليت در کا گ ب است و به دنبال برقرار
کردن مجدد نوعي حکومت توتاليتر در روسيه است.
به نظر ميرسد هر يک از
اين دو کشور درس اشتباهي از يکديگر ياد گرفته باشند. درس اشتباه چينيها از
روسها اين است که اصلاحات سياسي ميتواند حزب کمونيست را منهدم کند و درس
اشتباه روسها از چينيها اين است كه تنها يک رهبر خودکامه قوي باعث
ميشود اصلاحات
موفقيت آميز شود؛ بر اين اساس است كه هنوز مشاهده ميشود
حزب حاکم چين همچنان به مقاومت در برابر تغييرات سياسي ميپردازد و پوتين و
مدودف نيز همچنان به دنبال تقويت کنترلهاي اقتدارگرا هستند.
تاريخ دو
کشور روسيه و چين نشان ميدهد که شرکتهايي با مالکيت دولت و فعاليت کننده
بر اساس منافع سياسي، قدرت رقابت کردن ندارند. رهبران فعلي روسيه در حال
حاضر با کنترل هرچه بيشتر اقتصاد صنعتي اين کشور اين وضعيت را بدتر
ميکنند. اين بنگاههاي دولتي جديد روسيه داراي رقابت اندک و شايد بهتر است
بگوييم هيچ گونه قدرت رقابتي نيستند. رهبران جديد روسيه از سرمايهگذاري
مشترک اجتناب ميکنند و کارآفرينان خصوصي اگر از بازارهاي شان تخطي کنند و
فراتر بروند با خطرات فيزيکي مواجه خواهند شد. اين احتمال وجود دارد که
غولهاي شرکتي روسيه - گازپروم، لاك اويل، رازنفت - هر چه بيشتر ناکارآ و
به جاي اينکه در خدمت منافع اقتصادي باشند، بيشتر در خدمت منافع سياسي
فعاليت کنند.
رهبران چين نيز با معماي غامضي روبهرو هستند که قدرت
تشخيص و حل آن ميتواند آينده شان را به شدت تحت تاثير قرار دهد. از سال
2001، حزب کمونيست شروع به همکاري و پذيرفتن رهبران و مديران کسب و کار به
جرگه شبکه حزب دولت كرده است. همانند اعضاي حزب دولت، کارآفرينان چيني نيز
ميتوانند از ايجاد چنين روابطي به جاي انجام اقدامات کارآفرينانه، منافع
زيادي کسب كنند. در سال 2007، دولت چين قانون مالکيتي را به تصويب رساند که
بهدنبال به رسميت شناختن مالکيت خصوصي است. اينکه اين قانون چطور اجرا
خواهد شد هنوز بايد ماند و ديد، اما اين موضوع نشاندهنده يک گام مهم به
سوي ايجاد حاکميت قانون به جاي تحکم و ترجيحات سياسي است. کارآفرينان چيني
با يک انتخاب مواجه هستند: آيا آنها ميخواهند به عنوان کارآفرينان چيني
حتي با وجود نقش مسلط حکومت قانون به رقابت با يکديگر بپردازند يا اينکه
ميخواهند با استفاده از روابط و موقعيتهاي حزبي خود، کسب سود كنند؟ اگر
آنها گزينه دوم را انتخاب کنند، مرغي که برايشان تخم طلايي گذاشته است را
خواهند كشت. در نتيجه ممکن است چين به وضعيت اليگارشي و حکومت معدودي از
ثروتمندان کرخت موجود در روسيه مبدل شود. ناپلئون يک بار گفت: «بگذاريد چين
بخوابد؛ زيرا اگر از خواب بيدار شود، دنيا را تکان خواهد داد». اين بستگي
به اين دارد که چين بخواهد بيدار بماند يا نه، ملتي متشکل از کارآفرينان يا
ملتي متشکل از مقامات حزبي وابسته به حکومت. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در:
وب نوشت پنگان
منابع:
1.
Anders, Aslund. Russia’s Capitalist Revolution: Why Market Reform
Succeeded and Democracy Failed (Peterson Institute for International
Affairs, 2007), 58.
2. Kate, Zhou. How the Farmers Changed China: Power of the People (West view Press, 1996).
3. Robin Kong, “China’s billionaires begin to add up,” Financial Times (October 22, 2007).
4. Wayne M. Morrison. “China’s Economic Conditions,” Congressional Research Service Report to Congress (May 13, 2008).
5. Xinwen, Wubao. “The New China’s Oppression Campaign against Counter-reactionaries,” China.com (2006).
6. Yasheng, Huang. Capitalism with Chinese Characteristics (Cambridge University Press)
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در:
وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۰
|

تام فرنچ، لورا لیبرگ و پائول مک گیل
مترجم: عادله جاهدي
منبع: مک کینزی - جولای 2011
بخش نخست
امروزه جذب مشتری نیازمند تعهد تمام بخشهای یک شرکت و یک نظام بازاریابی بازتعریف شده است.
در دهه گذشته، بازاریابان خود را با دوره جدیدی از
ارتباط نزدیک با مشتری وفق دادهاند. آنها به دنبال عملکردهای جدیدی نظیر
مدیریت رسانه اجتماعی، اصلاح فرآیندها و تبدیل آنها به عملیاتهای تبلیغاتی
یکپارچهاینترنتی، تلویزیونی و چاپی و استخدام کارکنانی بیشتر و متخصص در
امور شبکه هستند که
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۰
|

مهرداد فضیلت
نوع استراتژی: فردی؛ بازاریابی
فرض کنید تصمیم
گرفتهاید که برای خود چیزی بخرید، به عنوان مثال یک کتاب؛ به کتاب فروشی
مورد نظر خود میروید، پس از جستوجو کتاب مورد نظر را پیدا میکنید.
همین که برای پرداخت پول به صندوق مراجعه میکنید با چیزی مواجه میشوید که
عزم راسخ شما را دچار تزلزل میکند. صندوقدار کتاب شما را میبیند و
میگوید که انتخاب خوبی است، کتاب قشنگی انتخاب کردهاید، ولی اجازه دهید
به شما یک راهنمایی بکنم، این کتاب با بیست درصد تخفیف در کتاب فروشی
خیابان پایین عرضه میشود.
شما به محض شنیدن این جمله از تصمیم خود
برای خرید کتاب، حداقل از آن کتاب فروشی،
برچسبها:
استراتژي هاي نفوذادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۰
|
مديران واحدهاي وابسته به گندم در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» ارزیابی کردنددر شرایطی که
برخی فعالان صنایع تولیدی وابسته به گندم از افزایش قیمت جهانی اين محصول
خبر میدهند و حتی اعلام میکنند که قیمت هر کیلوگرم گندم برای آنها به 450
تومان رسیده است، معاون وزارت صنعت، معدن تجارت با رد هرگونه شائبه در این
زمینه تاکید میکند که قیمت گندم برای انواع نان همچنان 360 تومان
است.عباس قبادی با بیان این که هنوز هیچ تصمیمی در مورد افزایش قیمت گندم
داخل اخذ نشده است، تصریح کرد: قیمت گندم برای انواع نان همچنان هر کیلوگرم
360 تومان است و تا پایان سال هیچ تغییري نمیکند.
این در شرایطی است که در حال حاضر قیمت هر کیلوگرم
گندم در بورس، 450 تومان است.بر اساس آخرین آمار گمرک، طي ده ماه نخست سال
جاري میزان ارزش واردات گندم سخت غیردامی، آرد گندم، نشاسته گندم، زیره و
بلغور گندم و سبوس گندم به کشور به ترتیب 805 هزار و 593 دلار، 20 میلیون و
82 هزار و 780 دلار، 795 هزار و 415 دلار، 3 هزار و 871 دلار و 7 میلیون و
248 هزار و 49 دلار بوده است.از سوی دیگر، ارزش صادرات گندم از ایران به
سایر کشورها نیز در بخشهای گندم سخت غیردامی، آرد گندم، نشاسته گندم و
زیره و بلغور گندم به ترتیب دو میلیون و 648 هزار و 496 دلار، شش میلیون و
238 هزار و 763 دلار، 96 هزار و 281 دلار و 730 دلار برآورد شده است. در
رابطه با تاثیرات افزایش قیمت جهانی گندم بر صنایع تبدیلی داخلی و وابسته
در این زمینه، رییس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران
نیز میگوید: این تاثیرات در سالهایی که ایران نیاز به واردات 4 تا 5
میلیون تن گندم دارد، بسیار زیاد است و به افزایش هزینههای تمام شده تولید
در صنایع وابسته منجر میشود.محمد حسین کریمی پور در گفتوگو با «دنیای
اقتصاد» در توضیح بیشتر ادامه داد: تاثیرات افزایش قیمت جهانی گندم بر
صنایع وابسته داخلی را باید به تناسب میزان واردات سالانه ارزیابی کرد؛
برای مثال در برخی سالها تولید داخلی گندم در سطح بسیار مطلوب قرار
میگیرد و عملا ما در تولید گندم خودکفا میشویم، اما در سالهایی که عمده
گندم ایران به صورت دیمی تولید میشود و خشکسالی وجود دارد، حجم واردات
گندم افزایش مییابد که این موضوع میتواند در قیمت تمام شده محصولات داخل
اثرگذار باشد.رییس کمیسیون کشاورزی اتاق ایران میزان مصرف گندم داخل را در
سالهای پیش از هدفمندی یارانهها بین 11 تا 12 میلیون تن خواند و البته
تصریح کرد: این میزان پس از اجرای طرح هدفمندی یارانهها تا حدود 8 میلیون
تن کاهش پیدا کرده است.کریمیپور در عین حال خاطرنشان کرد: بخش عمده گندم
وارداتی در تولید نان مصرف میشود که البته با توجه به مدیریت قیمت نان از
سوی دولت، تاثیرات افزایش قیمت جهانی را نه در این بخش، بلکه ممکن است
بیشتر در صنایع وابسته از جمله شیرینی و شکلات و ماکارونی شاهد باشیم.
دولت اجازه افزایش قیمت به داخلیها بدهد
از
سوی دیگر، رییس انجمن شیرینی و شکلات نیز با تایید افزایش قیمت جهانی
گندم، اعلام کرد: دولت در حال حاضر قیمت گندم برای صنف و صنعت را جدا کرده و
هرکیلوگرم گندم برای خبازها 360 تومان و برای صنعتیها 450 تومان محاسبه
میشود.جمشید مغازهای در گفتوگو با خبرنگار «دنیای اقتصاد»، تصریح کرد:
افزایش قیمت جهانی گندم تاثیر بسزایی بر افزایش قیمت آرد و در نتیجه افزایش
قیمت تمامشده محصولات شیرینی و شکلات به عنوان یکی از مهمترین صنایع
وابسته به گندم و آرد گذاشته است.این فعال اقتصادی بر این اساس خواستار
اجازه اعمال افزایش قیمتها بر اساس میزان افزايش قیمت تمام شده برای
محصولات شد و تصریح کرد: دولت باید اجازه افزایش متعادل قیمتها را به
تولید کنندگان بدهد تا از این طریق بتوان حداقل بخشی از افزایش قیمتهای
جهانی گندم را در صنایع وابسته داخلی جبران کرد.
360 تومان کم است
محمدهادي
خزایی، مشاور وزیر جهاد کشاورزی نیز قیمت 360 تومان را برای خرید گندم
چندان معقول نمیداند و به «دنیای اقتصاد» میگوید: قطعا در زمان فرارسیدن
فصل جدید خرید باید این قیمت افزایش یابد، اما درصد افزايش قیمت نیاز به
محاسبه دارد.او در عین حال اظهارنظر در مورد قیمت گندم را هنوز زود ارزیابی
میکند و میگوید: در فصل اسفند به خاطر تغییرات آب و هوایی تحولات جدیدی
در وضعیت تولید گندم رخ می دهد که باید بر اساس این تغییرات در مورد
قیمتگذاری صحبت کرد.مجری سابق طرح گندم معتقد است که با اجرای طرح
هدفمندکردن یارانهها مصرف گندم که پیش از آن بیش از 10 میلیون تن در سال
برآورد میشد، به حدود 8 میلیون تن کاهش پیدا کرده است.خزایی با این
توضیحات میزان تولید گندم را نیز بیش از 8 میلیون تن برآورد میکند و نتیجه
میگیرد که با این اوصاف تولیدات داخل تامینکننده نیاز کشور نیز است.به
اعتقاد این مقام مسوول در صورت قطع واردات گندم مشکلی برای بازار مصرف کشور
نیز پیش نمیآید.خزایی میگوید: در حال حاضر کیفیت گندم ایران آنقدر مطلوب
است كه نیازی به وارد کردن گندم با کیفیت بالاتر نداریم.
قيمت گندم واقعی میشود
از سوي ديگر به گفته معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز احتمال افزایش قیمت گندم در آیندهای نزدیک وجود دارد.
محمدعلی
ضیغمی به «دنیای اقتصاد» گفت: با توجه به این که گندم هم جزو کالاهای
یارانهای بوده است در فاز دوم هدفمندی با افزایش قیمت مواجه خواهد شد. او
در عین حال این موضوع را نیز که افزایش قیمتها در شرايط موجود به منظور
کاهش میزان مصرف است، رد کرد و گفت: تنها دلیل برای افزایش قیمت گندم واقعی
کردن قیمتها خواهد بود. هفته گذشته خبرگزاری «فارس» به نقل از رویترز از
بازگشت 5 کشتی حامل غله از آبهای ایران خبر داد و اعلام کرد این کشتیها
که حامل غله برای ایران بودند از تخلیه بار در ایران بازمانده و بدون تخلیه
محمولههای خود ایران را ترک کردند.حالا معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت که
این روزها مشغول تدوین برنامه تنظیم بازار پایان سال است، میگوید: افزایش
قیمت گندم تنها بر اساس کاهش میزان یارانه خواهد بود و هیچ تلاشي برای
کنترل مصرف وجود ندارد.
سوآپ گندم معنا ندارد
البته محمود بازاری،
عضو شورای صادرات کالاهای غیرنفتی سازمان توسعه تجارت محقق نشدن صادرات
گندم را به خاطر کمبود ذخایر گندم عنوان کرد و گفت: امسال ذخایر گندم آن
قدر نبود که بتوانیم به صادرات بپردازیم.او گفت: البته قدری صادرات گندم
امسال صورت گرفت، اما رقم آن قابل توجه نیست. بازاری همچنین با تاکید بر
استراتژیک بودن گندم برای کشور به امکان صادرات این کالا به کشورهای همسایه
به خصوص منطقه CIS اشاره کرد و گفت: سال گذشته حدود 100 هزار تن صادرات
گندم صورت گرفت که امیدواریم در آینده نیز این روند ادامه یابد.به گفته این
مقام مسوول در حال حاضر برنامه صادرات مجدد (RE-EXPORT) گندم در دستور کار
است و در صورت موافقت دستگاههای ذیربط از محل مناطق آزاد به این امر
پرداخته میشود.او با این توضیح که در صادرات مجدد، در واقع واردات اولیه
به صورت موقت انجام میشود و هیچ مقدار از کالای وارد شده مصرف نمیشود،
گفت: اما سوآپ گندم که صادرات مازاد کالای وارداتی است، چندان منطقی و
معنادار نیست.او البته یادآوری کرد که هنوز مطالعه دقیقی در مورد سوآپ
گندم انجام نشده است.این اظهارات در حالی مطرح ميشود که در ابتدای سال
جاري مسوولان وزارت معدن، صنعت و تجارت وعده سوآپ گندم را در محدوده
کشورهای همسایه داده بودند.
پیشبینی قیمت 600 تومانی برای آرد صنعتی
در
این میان ریيس كانون انجمنهاي صنفي صنايع غذايي ايران به نوعی افزایش
قیمت گندم را تایید میکند.محمدرضا مرتضوی، اما نسبت به تغییر قيمت گندم
انتقاد دارد و میگوید: لزومي نداشت در هفتههاي پاياني سال قيمت گندم صنف و
صنعت افزايش يابد؛ چراكه اين كار باعث وارد آمدن شوك افزايش قيمت به
محصولاتي مانند شيريني و ماكاروني ميشود.او پیشبینی کرد: با این اوصاف
قيمت آرد صنف و صنعت نيز به كيلويي بين 580 تا 600 تومان برسد.

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۰
|

مترجم: فرهاد اميري
یکی از جنبههای مورد علاقهام در مدیریت پروژه،
آموزش است. من پس از آنکه با همه جزئیات پروژه سر و کله میزنم و به
اصطلاح «گِلکاریهای» آن را انجام میدهم، به سراغ محصول تمام شده میروم
تا کیفیت کارکرد آن را ببینم.
میبینم که چطور مشتریان وقتی میفهمند محصول نهایی
چگونه از پس نیازهای آنها بر میآید، هیجانزده میشوند. این قسمت از پروژه
است که واقعا حالم را جا میآورد، چون میبینم محصول به خوبی ساخته شده و
برای مشتریان آن کارکرد مطلوبی دارد. راستش، وقتی کار پروژه به خوبی پایان
میپذیرد، کیف میکنم. بر حسب محصول تولیدشده، آموزش مشتری میتواند بخشی
مهم از پروژه باشد (مثلا در پروژههای مربوط به تکنولوژی) یا چندان اهمیت
نداشته باشد (برای مثال، در سازههای مسکونی). اگر پروژه شما نیازی به
آموزش مشتری برای کارکردن با محصول ندارد، با خیال راحت این فصل را نخوانید
یا تنها آن را تورق کنید.
توسعه و هدایت یک برنامه آموزشی قدرتمند برای مشتریان پروژه منفعتهای قابل توجهی در بر خواهد داشت:
برچسبها:
مديريت پروژهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۰
|

نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش سی و هشتم
همواره شکاف میان انتخابهای آنان را گستردهتر کنید
همان طور که طرف مقابل را از هزینههای نرسیدن به
توافق آگاه میکنید بايد دائما پل طلایی را که برای آنها ساختهاید به
یادشان بیاورید. وقتی آنها از مذاکره سر باز میزنند شما هم طبعا وسوسه
میشوید تا پل را خراب کرده و خط بطلان را بر پیشنهاد نهایی خود که بهترین
پیشنهاد است بکشید. اما در حقیقت، شما باید سخاوتمندانهترین پیشنهاد خود
را همچنان روی میز و در معرض دید همگان نگه دارید. هیچ چیزی به اندازه
امکان عبور از یک راه فرار، از مناقشه و مقاومت طرف مقابل نمیکاهد.
قدرت
شما برای رام کردن طرف مقابل از هزینههایی که میتوانید بر آنها تحمیل
کنید، ناشی نمیشود بلکه
برچسبها:
استراتژيهاي مذاكرهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۰
|
مهرداد فضیلت*
نوع استراتژی: گروهی
در تاریخ فضانوردی، دو روز
هستند که از آنها به عنوان روزهای تراژدی یاد میشود، ۲۸ ژانویه ۱۹۸۶،
روزی که شاتل Challenger در هنگام پرتاب به فضا منفجر شد و ۱ فوریه ۲۰۰۳ که
شاتل Columbia هنگام بازگشت به جو زمین،منفجر شد.
در هر دو حادثه تمام هفت سرنشین این دو شاتل کشته شدند، اگر چه در یکی از
این حوادث علت انفجار ایراد در یکی از حلقههای فنری در سیستم پرتابگر بود و
در دیگری صدمه وارد شده به لبه بال شاتل در هنگام پرتاب؛ ولی ریشهیابی هر
دو حادثه یک علت مشترک را نشان میداد و آن ایراد در فرآیند تصمیمگیری در
ناسا بود.
برای درک بهتر این نقیصه بهتر است نگاهی به مکالمه بین بازرس ویژه پیگیریکننده سقوط کلمبیا و ريیس پروژه کلمبیا بیندازیم:
بازرس: شما به عنوان مدیر پروژه چگونه با
برچسبها:
استراتژي هاي نفوذادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دهم بهمن ۱۳۹۰
|

میزان رضایت مشتریان از کیفیت انواع خودروهای موجود در کشور در
شرایطی اعلام شده که پرتیراژها از نظر مصرفکنندگان، کمترین رضایت را به
دست آوردهاند.
طبق ارزیابیهای صورت گرفته توسط شرکت بازرسی کیفیت و
استاندارد ایران ،خودروهای موجود در کشور به شش دسته قیمتی زیر 10 میلیون
تومان، 10 تا 20، 20 تا 30، 30 تا 40، 40 تا 50 و بالای 50 میلیون تومان
تقسیم و اعضای هر گروه بر حسب میزان رضایت مشتریان، رتبهبندی شدهاند.
پرجمعیتترین گروه ، مربوط به 10 تا 20 میلیونیها میشود که 15 خودرو در
آن جای دارد و دسته 20 تا 30 میلیونیها نیز با تنها سه عضو، کم
ترافیکترین به شمار میرود.
از نکات قابل توجه این آمار، میتوان به
بالاتر قرار گرفتن MVM از پراید و رضایتمندی بیشتر مشتریان از پژو 206
صندوقدار در مقایسه با تندر-90، اشاره کرد. همچنین به لحاظ کسب امتیاز،
پورشه کاین حائز
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دهم بهمن ۱۳۹۰
|
مترجم: رویا مرسلی
منبع: inc
مدرک تحصیلی خود را از دانشگاه دریافت
کردهاید. اکنون زمان مواجه شدن با واقعیت در هدایت یک کسب و کار است.
واقعیتهایی که در زیر ارائه شدهاند، در دانشگاه تدریس نمیشوند.
اواخر سال اولی که از شروع کسبوکارم گذشته بود، یک روز زانو زدم و از
خداوند خواستم که به من جواب دهد: آیا باید به کسبوکارمان ادامه بدهیم؟ هر
چند سفارش فروش داشتیم، اما سودمان صفر بود. یک هفته بعد، با یک شرکت
هواپیمایی بزرگ قرارداد بستیم که نوشیدنیهای
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دهم بهمن ۱۳۹۰
|
|
| خبرگزاری
مهر در گزارشی به نحوه محاسبه نرخ سکه توسط بانک مرکزی پرداخت. در این
گزارش، نرخ واقعی سکه با دلارهای 1238 تومان، 1400 تومان و 1800 تومان
محاسبه شد. |
|
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه دهم بهمن ۱۳۹۰
|

مترجم: رویا مرسلی
شاید از این گونه داستانهای عجیب زیاد شنیده
باشید: یک متقاضی کار به خاطراینکه کارفرما، پیام غیر اخلاقی او را در
توئیتر دید یا به خاطر عکسهای نامناسب او در فیس بوک رد شد. درباره حفظ
فعالیتهای آنلاین، به گونهای که به موفقیت افراد لطمه وارد نکند
توصیههای زیادی شده است.
مترجم: رویا مرسلی
شاید از این گونه داستانهای عجیب زیاد شنیده
باشید: یک متقاضی کار به خاطراینکه کارفرما، پیام غیر اخلاقی او را در
توئیتر دید یا به خاطر عکسهای نامناسب او در فیس بوک رد شد. درباره حفظ
فعالیتهای آنلاین، به گونهای که به موفقیت افراد لطمه وارد نکند
توصیههای زیادی شده است.اما این مساله جنبههای دیگری نیز دارد. اگر از
وسایل ارتباط جمعی درست استفاده شود، میتواند به فعالیتهای حرفهای کمک
کند. میتوانید از این ابزار برای ارتقاي برند شخصی خود بهره ببرید، خود
را به عنوان یک متخصص در زمینه خاصی مطرح كنيد یا مهارت خود را در زمینه
کامپیوتر نشان دهید. مهم این است که درباره مدیریت فعالیت خود و تصویری که
از خود ایجاد میکنید کنشگر باشید.
متخصصان چه میگویند
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰
|
محمدحسين رحمتي*
این ستون مثالهایی ساده از کاربرد آموزههای اقتصاد
در زندگی روزمره است و نشان میدهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم
اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك ميكند.
تقریبا همه میدانند که رتبههای برتر کنکور رشتههایی مانند برق و مکانیک
در دانشگاه شریف یا تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب میکنند. تا به حال
از خود پرسیدهاید چرا؟ این افراد میتوانند مثلا رشته صنایع در یک دانشگاه
شهرستانی را انتخاب کنند. دلیل اصلی سرمایه انسانی بیشتری است که این
رتبههای برتر در چنین رشتههایی نسبت به بقیه رشتهها میتوانند
بیندوزند. وقتی از اساتید بهتر، برنامه آموزشی منظمتر، آزمایشگاههای
مجهزتر و محیط رقابتیتر به عنوان مزیت این دانشکدهها صحبت میکنیم، به
زبان غیراقتصادی میگوییم که فرد میتواند سرمایه انسانی بیشتری بیندوزد.
سرمایه انسانی بیشتر منجر به درآمد آتی بیشتر میشود، البته این سرمایه
انسانی میتواند به فرد کمک کند تا با کمی تلاش بیشتر در دوره کارشناسی،
پذیرشهای بهتری برای دوره دکترا از دانشگاههای خارجی بگیرد.
این اصل
در تمام مقاطع و در تمام کشورها برقرار است. به عنوان مثال برخی
فارغالتحصیلان برتر دانشکدههای مهندسی تحصیل در دانشکده کارشناسی ارشد
مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف را به عنوان ادامه فعالیت علمی خود انتخاب
میکنند. این دانشجویان انتظار دارند در رشته اقتصاد یا MBA درسهایی
بیاموزند که برای آینده کاریشان بیشتر مفید باشد. مثال دیگر رشتههای محبوب
در میان برگزیدگان کنکور در کشور ترکیه یا چین است. این کشورها از لحاظ
صنعتی پیشرفتهتر از ایران هستند و تقاضای نیروی کار در بازار از مهندسی
سخت به علوم نرمتر منتقل شده است، بنابراین دور از انتظار نیست که بشنویم
مهندسی صنایع در کنار فایننس از بالاترین رشتههای مورد علاقه برگزیدگان
کنکور است. مثال دیگر در آمریکا است که بهترین دانشآموزان آمریکایی تصمیم
میگیرند در رشتههای حقوق، فایننس و اقتصاد ادامه تحصیل بدهند. سوال:
رشتههای برتر دانشگاهی همواره ثابت نبوده است. مثلا انتظار دارید در
سالهای پس از جنگ چه رشتههایی تقاضای تحصیل بیشتری پیدا کنند؟ یا فکر
میکنید در کشوری مانند کرهجنوبی که صنعت دریایی پیشرفتهای در سطح جهانی
دارد چه رشتهای بسیار محبوب است؟
*دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه آستین
Mh.rahmati@gmail.com

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰
|
نوشته: ويليام يوري
ترجمه: نادر پيروز
بخش سی و هفتم
شما ممکن
است به خودی خود از نفوذ کافی برخوردار نباشید. خوشبختانه تقریبا
تمامیمذاکرات درون یک فضای بزرگتر اجتماعی انجام میگیرد که امکان ورود
«نیروی سوم» را به مذاکره شما فراهم میكند. اغلب اوقات درگیر کردن افراد
دیگر یکی از موثرترین روشها در خنثی سازی حملات رقیب شما و ایجاد توافق
بدون برانگیختن واکنشهای تقابلی است.
یک ائتلاف بسازید
ساختن یک ائتلاف نیرومند از حامیان بسیار کارساز است
چه با یک دیکتاتور طرف باشید، چه با یک فروشگاه لباس یا یک ريیس سرسخت. به
هنگام شناسایی متحدین بالقوه، افرادی را در نظر بگیرید که احساس
برچسبها:
استراتژيهاي مذاكرهادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰
|

باشگاه بارسلونا که یکی از بزرگترین باشگاه های ورزشی در جهان محسوب میشود از کوچکترین راه برای درآمدزایی صرف نظر نمیکند.
به گزارش برنا، یکی از راههایی که باشگاه بارسلونا
از آن برای کسب درآمد بیشتر استفاده میکند، برگزاری جشن عروسی در ورزشگاه
نیوکمپ است.
در این مراسم میهمانان در ورزشگاه اصلی تیم حضور پیدا میکنند و جشن برگزار میشود.
عروس و داماد نیز با حضور در قسمتهای مختلف ورزشگاه نیوکمپ از جمله رختکن تیم، عکس یادگاری میاندازند.
مسلما برگزاری چنین جشنی مخارج زیادی به دنبال خواهد داشت که البته اینگونه مراسم نیز از سوی طبقه مرفه شهر بارسلونا صورت میگیرد.
تهیه شده در:
وب نوشت پنگان
برچسبها:
بازاريابي ورزش

نوشته شده توسط سپهر برادران در یکشنبه نهم بهمن ۱۳۹۰
|

اولاف اشتوربک، نوربرت هرینگ
مترجم: جعفر خیرخواهان
«بازارهای
مالی کارآ هستند.» این آن چیزی است که در درس مبانی اقتصاد به دانشجویان
یاد داده میشود. هر اطلاعاتی که در دسترس عموم قرار گرفته است، پیش از این
و به سرعت در قیمت سهام گنجانده شده است (این را کتابهای درسی اقتصاد به
ما میگویند.)
با وجود هزاران در هزار سرمایهگذار که در جستوجوی
دستیابی به بازدههای بالاتر هستند، ما مطمئن خواهیم شد که هیچ فرصتی برای
سودهای دور از ذهن باقی نمانده است. یوجین فاما اقتصاددان دانشگاه شیکاگو
با ارائه همین فرضیه، مشهور و چندين بار نامزد دریافت جایزه نوبل شده است.
اگر به بازارهای مالی کارآ باور داشته باشیم هر کسی که به خود جرات و جسارت
دهد و قیمت جاری سهام یک شرکت را کمتر یا بیشتر از قیمت واقعی آن تصور کند
از نظر ما چیزی بیشتر از یک نادان دیده نخواهد شد.
در عین حال برخی
اقتصاددانان متوجه شدهاند آنچه در بازارهای مالی اتفاق میافتد همیشه هم
با فرضیه بازار کارآ همخوانی ندارد. واقعا این نکته نباید ما را شگفتزده
کند: آن سرمایهگذار کاملا عقلایی که با خونسردی
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰
|
سيامك ميراحمدي
سفارشیسازی انبوه (mass customization) یکی از موضوعات
جدید مورد توجه علوم مدیریت و بازاریابی به شمار میآید علاوه بر این،
امروزه این مبحث در فعالیت واحدها و بنگاههای تولیدی با تیراژ انبوه از
اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار شده است، امروزه بنگاههای تولیدی به خوبی
دریافتهاند که کسب سود و بازدهی دیگر بسان گذشته و با نرخهای قبلی دست
نیافتنی شده است.
این موضوع دلايل متعددی دارد، از جمله افزایش رقبا و هجوم تازه واردها به
بازار که ممکن است هر یک با داشتن مزیت رقابتی خاص قیمتها را تهدید وتنوع
بیشتر را به مصرفکنندگان ارائه كند که این خود موجد از دست دادن سهم یا
بخشهایی از بازار میگردد که طی سالها و با زحمت و هزینه بسیار بدان دست
یافتهاند.
برهمین مبنا هم اینک این موضوع در بنگاههای تولیدی و
اقتصادی از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار شده است. از سویی سرمایهگذاری برای
احداث خطوط تولید با ظرفیت بالا و دستیابی به تولید اقتصادی و ارائه محصول
با نرخ مناسب به منظور در دست گرفتن بازار داخلی و بعضا نگاه به بازارهای
فرا مرزی و از سوی دیگر ضرورت توجه و درک نیازهای اساسی مصرف کنندگان و
ممانعت از جذب مشتری به محصولات و خدمات شرکتهای رقیب داخلی و خارجی،
تولیدکنندگان را به توجه و تمرکز بیشتر به ایده سفارشیسازی انبوه رهنمون
كرده است.
سفارشیسازی انبوه ارائه محصول به مشتری است به گونهای که
مشتری شخصا بتواند عناصر اساسی مربوط به محصول و آرایش آن را در درون انواع
مدلهایی که از قبل تحت نام یک برند ارائه شده اصلاح و تعدیل نماید. در
اینجا لازم است بین مبحث سفارشیسازی انبوه و شخصیسازی انبوه بر اساس
نوع مشارکت مشتری تمایز قائل شویم.
در شخصیسازی انبوه شرکت محصولات خود
را بر مبنای خریدهای قبلی مشتری (خواستهها و تمایلات درونی) یا بر اساس
اطلاعاتی که از طریق سیستم تحقیقات بازار در خصوص خواستهها، ترجیحات و
تمایلات مشتری کسب کرده است (خواستهها و تمایلات برونی) ارائه میدهد. اما
سفارشی سازی انبوه مستلزم اصلاح محصول توسط شخص مشتری است بدین نحو که
شرکت در این روش تعامل و مشارکت با مشتری را اصل اساسی و خدشهناپذیر به
شمار آورده و به طور عملی موجبات تعامل میان مشتری، محصول و واحد طراحی را
میسر و تسهیل میكند. فرض اساسی در ایده سفارشی سازی انبوه، خلق ارزش و
ارائه بالاترین مطلوبیت به مشتری و مصرفکنندگان است.
به نظر میرسد ایده اصلی سفارشیسازی محصول مبتنی بر نیازها و خواستههای ذیل است:
1.نیاز به بهینهسازی ویژگیهای وظیفهای و عملکردی محصول (ارتقاي موارد ایمنی و رفاهی).
2. نیاز به STYLE شیکتر و ویژگیهای ظاهری محصول.
3. نیاز به تمایز و میل به منحصر بفرد بودن یا نشان داده شدن مشتری.
هم
اکنون معدودی از تولید کنندگان داخلی با درک اهمیت این موضوع درصدد انجام
اقداماتی در این راستا برآمدهاند که میتوان این موضوع را اقدامی در خور
توجه در زمینه مشتریمداری و توسعه بیشتر بازار و ارتقاي نام تجاری به شمار
آورد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در:
وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰
|

مترجم: رویا مرسلی
منبع: inc
مدیریت شرکتهای نوپا، به مراتب
سختتر از شرکتهایی است که به بلوغ رسیده اند. آیا شما قادر به عبور از
این گذار خواهید بود؟ دراینجا سه روش برای درک این موضوع ارائه میشود.
به عنوان یک مدیرعامل، لازم است که همیشه به تواناییهای خود برای ارتقاي
سازمان به سطوح بالاتر بیندیشید. ریچارد دوم، شخصیت کتاب شکسپیر وقتی به
رهبری خود میاندیشد درخواست میکند که یک آینه برای او بیاورند و میگوید
«یک آینه به من بدهید و من اسرار را از درون آن میخوانم.» حق با ریچارد
دوم بود؛ داشتن یک دید روشن از خود، مهم است.
ارزیابی خود، مشکل است.
صحبت از منافع زیادی در میان است و رعایت اصل بیطرفی و واقع گرایی ب
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰
|

در شرایطی که خیابانها و جادههای کشور پر از خودرو شده و در
برخی شهرها به مرز انفجار رسیده است، شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران
در تازهترین گزارش خود به بررسی سهم عرضهکنندگان خودرو در بازار کشور
پرداخته و علاوه بر آن، سهم انواع خودرو اعم از داخلی و خارجی را نیز مشخص
کرده است.
در آماري كه در اين زمينه منتشر شده، خودروهای حاضر در کشور به شش دسته
قیمتی «زیر 10 میلیون تومان»، «10 تا 20»، «20 تا 30»، «30 تا 40»، «40 تا
50» و «بالاتر از 50 میلیون تومان» تقسیم شدهاند که در این بین، دسته دوم
بیشترین سهم را داراست و دسته سوم نیز کمترین سهم را به خود میبیند.
همچنین
در بین خودروهای موجود، پراید بیشترین حضور را در خیابانهای کشور تجربه
میکند و پس از آن، پژو دارای بیشترین حضور است. خودروهایی مانند MVM ،
روآ، مگان و ورنا نیز از جمله داخلیهایی
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰
|
مترجم: امین گنجی
منبع: اکونومیست
تلاش برای همراه کردن دولتها
برای پیروی از قواعدی مشترک در نهایت محکوم به شکست است. کنفدراسیونها و
اتحادیههای کشورها شبیه به قلمرو بارونها در دوران فئودالیسم است:
انشعابها به هرج و مرج، ستمکاری و جنگ ختم میشوند.

|
ایده الکساندر همیلتون برای برپا ساختن یک حکومت فدرال قدرتمند آمریکایی
بر همین اساس شکل گرفت. پس از نوشتهشدن قانون اساسی آمریکا، همیلتون رییس
خزانهداری شد. دولت فدرال بدهیهای جنگی مستعمرات سابق را بر عهده گرفت و
اوراق قرضه ملی جدیدی منتشر ساخت که مالیاتهای مستقیم پشتیبان آن بودند و
سپس وجه رایج خود را ضرب کرد. سیستم مالی نوین همیلتون کمک کرد تا جمهوری
جوان آمریکا از سردرگمی نجات یابد و به قدرتی اقتصادی بدل شود.
آیا
اروپا در بحران مالی مزمن خود نیازمند چنین علاج همیلتونی نیست؟ نخبگان
اروپا در آن سوی اقیانوس آرام به دنبال ایدههایی برای حل این بحران
ميشوند. همانطور که همیلتون میگوید، خطر اندکی وجود دارد که دوباره به
«جنگهای خونین که در آن نیمی از ائتلاف علیه نیم دیگر برمیخیزد» کشیده
شویم. اما همچنین کشورهای بستانکار و طلبکار نیز کینهتوز میشوند و خط
سقوط ائتلاف یا اتحادیه یا ... در کار خواهد بود. منطقه یورو، در مقام یک
کنفدراسیون، تلاش میکند تا تصمیم بگیرد و ریاضت اقتصادی و اصلاحات را بر
اعضای متمردی همچون یونان تحمیل کند.
نیکولا سارکوزی، رییسجمهور
فرانسه، از نیاز به فدرالیسم اروپایی سخن گفته است؛ البته در پرده ابهام!
آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان، به فرآیند گام به گامی تا رسیدن به «اتحادیه
سیاسی» باور دارد اما جزئیات چندانی از این فرآیند در اختیار ما نگذاشته
است. برخی در آلمان از تغییر در اساسنامه میگویند تا بتوانند قدرت بیشتری
را به بروكسل اعطا کنند. مجمع مشاوران اقتصادی آلمان، سال گذشته همراه با
نقل قولی از همیلتون پیشنهاد کرد که بدهی ملی منطقه یورو- که از 60 درصد
GDP عبور کرده است- باید در طی زمان به طور مشترک پرداخت شود. بهزعم
کمیسیون اروپا، این طرح استثنایی میتواند به اوراق قرضه مشترک یورو
بینجامد.
کشورهای خارج از یورو بهخصوص آن «آنگلوساکسونهای» پیمانشکن و
خائن را به دسیسهچینی برای انهدام منطقه یورو متهم کردهاند. اما اغلب
نقطه مقابل این تصور حقیقت دارد: نقد واردشده از سوی آمریکا و بریتانیا
این است که منطقه یورو از انسجام و اتحاد کافی برای نجات وجه رایج خود
برخوردار نیست. دیوید کامرون اخیراً در داووس ادعا کرد که اتحادیههای ارزی
موفق در چندین ویژگی اساسی مشترک بودهاند: یک وامدهنده لحظه آخر،
اتحاد اقتصادی و انعطافپذیری برای گذر از شوکها، واگذاریهای مالی و بدهی
جمعی. «قضیه این نیست که در حال حاضر منطقه یورو همه این خصیصهها را
ندارد؛ مساله این است که هیچ کدام از آنها را ندارد». پرشورترین ایدهآلیست
هواخواه یورو هم نمیتوانست به این خوبی مساله را بیان کند!
منطقه
یورو قرار نیست یک جهش فدرالیستی بزرگ انجام دهد. آمریکا در زمان همیلتون
یک جمهوری پساانقلابی جوان بود. بنیانگذاران این جمهوری کاریزما داشتند و
میتوانستند ملت خود را برای رویارویی با تهدیدهای اقتصادی و نظامی از نو
بسیج کنند. پرداخت بدهیها از سوی همیلتون کاری جدلبرانگیز بود: ایالتهای
فاتح فکر نمیکردند که باید برای ایالتهای کنارکشیده از انقلاب هم پول
بپردازند. اما همیلتون فکر میکرد که تقبلکردن بدهیها هزینهای است که
باید برای آزادی پرداخت.
بر عکس، اروپا هم منطقه پیری است و هم سرشار
از تفاوت و دگرگونی. آمریکا اتحاد سیاسی خود را بر پا کرد و تنها پس از آن
به دنبال اتحاد مالي رفت. اما اروپا برعکس این کار را انجام میدهد.
اروپاییها به امید اتحاد سیاسی یورو را ابداع کردند. پس اکنون اتحاد مالی
به چه دلیل در دستور کار اروپا است؟ بله، برای نجات یک ارز ورشکسته و در
حال سقوط و نه خدمت به آزادی و ملتی نو. در هر حال، اخگرهای اروپاییمداری
در حال خاموشی است. رایدهندگان فرانسوی و هلندی اساسنامه پیشنهادی
اتحادیه اروپا را در سال 2005 نپذیرفتند. امروز حکومتگرایی بین کشوری
مد شده است! چه کسی در میان جمع میانمایگان میتواند ادعا کند که همیلتونی
دیگر است؟
با این حال، بررسی و مطالعه تاریخ آمریکا- و کانادا، برزیل و
حتی آلمان- میتواند درسهای آموزندهای به منطقه یورو بدهد. اتاق فکری
در بروكسل با نام بروگل کتابچهای جدید منتشر کرده است و در آن به نظام
مالی آمریکا نگاهی انداخته است. اصلاحات سال 1789 به سیاست «نه به نجات
مالی» در سال 1840 انجامید. این سیاست باعث شد تا برخی از ایالتها نکول
دهند. فدرال رزرو در سال 1913 تاسیس شد تا به عنوان وامدهنده لحظه آخر
عمل کند. بحران 1930 به مخارج فدرال بیشتر تحت زمامداری روزولت انجامید.
امروز ایالتهای آمریکا باید قواعد توازن بودجه را رعایت کنند، اما دولت
فدرال برای تقویت و افزایش تقاضا مقادیر بسیار زیادی وام میگیرد.
در
منطقه یورو، هر کشوری مسوول نظام مالی خویش است و حدود مشخصی از بدهی و
کسری درآمد پیش روی خود دارد. قانون «نه به نجات مالی» قرار بود
ضمانتکننده این امر باشد که بازارها فشار را تحمل کنند. اما بازارها در
همان ابتدا ریسکها را نادیده گرفتند و سپس شوکه شدند و این امر باعث شد
حتی دولتهای قادر به بازپرداخت بدهیها نیز در معرض ورشکستگی قرار گیرند.
دولتهای ضعیف بانکها را تضعیف کردند و بر عکس. بانک مرکزی اروپا از
وامدادن به حکومتها منع شده است و سیاستهای ریاضتی جلوی
رشد را گرفتهاند.
در
واقع منطقه یورو سعی کرد قانون «نه به نجات مالی» آمریکا را اجرا کند،
اما برای این کار نه ساختار فدرال همیلتون را در اختیار داشت و نه ابزارهای
روزولت را برای مهار بازار سهام. اعضای منطقه یورو بر طنابی باریک قدم
برمیداشتند و برمیدارند، بیآنکه زیر آنها تور نجاتی نصب شده باشد. وقتی
توفان آنها را روی طناب تکانتکان میداد، تازه فهمیدند که بازارهای مالی
همه آنها را به یکدیگر گره زدهاند و اگر قرار باشد کسی از آن بالا بیفتد،
همه با او سقوط خواهند کرد.
منطقه یورو به این زودی ایالات متحده
اروپا نخواهد شد، اما باید عناصر فدرالیسم مالی را مد نظر قرار دهد تا
بتواند بر بزرگترین نقطه ضعفهای خود غلبه کند. بیمه بیکاری اروپایی،
حتی بدون نیاز به بودجهای عظیم، میتواند برای کمک به تخفیف شوکها پیاده
شود. آلمان خواهان قواعدی سفت و سخت است؟ خوب، به تمهیدات سال 2000 برزیل
نگاه كنید، مثلا به مجازات زندان برای ناقضان قواعد مالی. بله؛ اروپا هنوز
باید چیزهای زیادی از دیگران بیاموزد.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در:
وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه ششم بهمن ۱۳۹۰
|

مهرداد فضیلت*
نوع استراتژی: گروهی
قدرت، شجاعت، قاطعیت، تعهد، از
خود گذشتگی؛ بسیاری معتقدند که ماموران آتش نشانی بهترین الگوهای جامعه
هستند. شاید ما در کار و زندگی روزمره خود به جنگ آتش نرویم یا زندگی افراد
را نجات ندهیم؛ ولی برخی ویژگیهای رفتاری و کاری آتش نشانها در کار ما
تاثیرگذار هستند. از آن جمله نحوه آموزشدیدن آتشنشانها میتواند نکات
آموزنده زیادی به ما منتقل کند.
روان شناس رفتاری «وندی جونگ» و همکارانش برای اینکه
تاثیر نحوه آموزش بر عملکرد و تصمیم گیری افراد
برچسبها:
استراتژي هاي نفوذادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۰
|

گروه خودروسازي فولکس واگن اعلام کرد که در حال گرفتن تصميمي درست درباره
ادغام با شرکت پورشه است. کريستين ريتز سخنگوي فولکس واگن گفت: البته همه
علاقهمند هستند که فولکس واگن و پورشه با يکديگر ادغام شوند و ما نيز در
همين راستا در حال بررسي تصميمهاي درست براي ادغام دو شرکت هستيم. وي
افزود: ما به زودي تصميمهاي لازم را براي ادغام فولکس واگن و پورشه گرفته و
درباره آن اطلاع رساني ميکنيم. او در عين حال از اظهارنظر درباره گزارش
مجله اشپيگل درباره اينکه فولکس واگن ممکن است تا پايان سال جاري ميلادي
فرآيند ادغام با پورشه را نهايي کند، خودداري کرد.تهیه شده در: وب نوشت پنگان
برچسبها:
برند

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۰
|
محمد سالاری
اقتباس از BNET مقاله جفهادن 18 اکتبر 2011
صاحبان مشاغل ممکن است در ابتدای راهاندازی
کسب
و کارشان به طرز عجیبی توجه خود را معطوف کوچکترین جزئیات كنند. یک
پایگاه اطلاعاتی خوب از مشتریان، یک نقدینگی منطقی، و مدیریت صحیح میتواند
به طور طبیعی موجب توفیق در بازار و جلب توجه مشتریان بشود، اما کسب و
کارها نباید از آنچه که در ابتدا توفیق برای آنها به همراه آورده است فاصله
بگیرند.
در اینجا به علائمی که میتواند زنگ خطر نوعی بیماری در کسب و کارمان باشد و آن را در درازمدت دچار مخاطره کند، اشاره میکنیم:
1.
شرکت درست آخر وقت اداری خالی میشود. زمانی ساعات روز برای انجام و
پیشبرد کارها کافی نبود، اما ا
ادامه مطلب

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۰
|