

The Immortals .2
The Brigade of Gurkhas .3
The Knights Hospitaller .4
The Special Air Service .5
The Green Berets .6
The Varangian Guard .7
The Hashishin .8
The Israeli Special Forces .9
The Jaguar Warrior .10
۱- این بستگى دارد به ……
یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!
۲- این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد.
یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!
۳- نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است.
یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!
۴- کاملا انجام شده
یعنى: راجع به ۱۰ درصد کار تنها برنامه ریزى شده !
۵- ما تصحیحاتى روى سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقا دهیم.
یعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده ایم!
۶- پروژه بدلیل بعضى مشکلات دیده نشده، کمى از برنامه ریزى عقب است.
یعنى: تاکنون روى پروژه دیگرى کار مى کردیم!
۷- ما پیشگویى مى کنیم…..
یعنى: ۹۰ درصد احتمال خطا مى رود!
۸- این موضوع در مدارک علمى تعریف نشده.
یعنى: تاکنون کسى از اعضا تیم پروژه به این موضوع فکر نکرده است!
۹- پروژه طورى طراحى شده که کاملا سیستم بدون نقص کار مى کند.
یعنى: هرگونه مشکلات بعدى ناشى از عملکرد غلط اپراتورها ست!
۱۰- تمام انتخاب اولیه به کنار گذاشته شد.
یعنى: تنها فردى که این موضوع را مى فهمید از تیم خارج شده است!
۱۱ – کل کوشش ما براى اینست که مشترى راضى شود.
یعنى: ما آنقدر از زمان بندى عقبیم که هر چه که به مشترى بدهیم راضى مى شود!
۱۲- تحویل پروژه براى فصل آخر سال آینده پیش بینى شده است.
یعنى: که تا آن زمان ما مى توانیم مقصر تاخیر در اجراى پروژه را کسى از میان تیم کارفرما پیدا کنیم!
۱۳- روى چند انتخاب بطور همزمان در حال کار هستیم.
یعنى: هنوز تصمیم نگرفته ایم چه کنیم!
۱۴- تا چند دقیقه دیگر به این موضوع مى رسیم.
یعنى: فراموشش کنید، الان به اندازه کافى مشکل داریم!
۱۵- حالا ما آماده ایم صحبتهاى شما را بشنویم.
یعنى: شما هر چه مى خواهید صحبت کنید که البته تاثیرى در کارى که ما انجام خواهیم داد ندارد!
۱۶- بعلت اهمیت تئورى و عملى این موضوع……
یعنى: بعلت علاقه من به این موضوع!
۱۷- سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند.
یعنى: طبیعتا بقیه نمونه ها واجد مشخصاتى که شما باید بعد از مطالعه به آن برسید، نبوده اند!
۱۸- بقیه نتایج در گزارش بعدى ارائه مى شود.
یعنى: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید نخواهیم داد!
۱۹- ثابت شده که ….
یعنى: من فکر مى کنم که …..!
۲۰- این صحبت شما تا اندازه اى صحیح است.
یعنى:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!
۲۱- در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد.
یعنى: ازجزئیات کار اصلا اطلاع ندارید!


دکتر رحمت ا... حسين بر
مقدمه
تا کنون در مورد تاريخ ايران باستان ، به ويژه دوره هخامنشيان ، مطالب زيادي نگاشته شده است. در واقع وسعت و عظمت ايران در دوره هخامنشي، به ويژه در زمان کورش و داريوش، همواره موجب مباهات و افتخار ايرانيان بوده است. در اين مقاله، نگارنده سعي کرده است از ديدگاه ديگري به امپراتوري هخامنشي توجه نمايد : ديدگاه مديريتي به واقع پرسيدني است که امپراتوري بزرگي در حد و اندازه امپراتوري ايران، در زمان داريوش يا فرزند وي خشايارشا چگونه اداره مي شد؟ آيا بکاربردن زور و سرنيزه براي اداره آن کافي بوده است يا آنان از مکانيزمهاي اداري و انساني پيشرفته تري براي اداره امپراتوري استفاده مي کرده اند. اين مقاله نشان مي دهد که حالت دوم درست است و نظام اداري داريوش به اندازهاي پيشرفته بوده است که حتي برخي جنبه هاي آن امروزه هم قابل استفاده است.
به واقع جاي تعجب است که در نظام اداري داريوش در 2500 سال پيش،تمامي کارکنان دولت داراي شرح وظايف بوده و از يک نظام دستمزد طبقه بندي شده، پيروي مي کردند.
بعضي از فرايندهاي اداري، مانند: ماموريت، پرداخت، دريافت و تحويل کالا و ... با روشهاي مدرن امروزي تفاوت اساسي ندارند و در اين فرايندها اغلب فرمهايي که ما امروزه استفاده مي کنيم، مانند: فرم ماموريت، دستور صدور سند ، رسيد انبار، حواله انبار، دستور پرداخت و ... مورد استفاده قرار مي گرفتند و از اين راه کل جريان مالي و کالايي کشور زيرکنترل قرار داشت . ازسوي ديگر، استقرار يک نظام بازرسي سه سطحي در کشور درواقع جالب و خواندني است و با نظامهاي پيشرفته امروزي برابري مي کند .
در اين مقاله سعي شده است به اختصار وضعيت سازماندهي و تشکيلات ، مشاغل و دستمزدها،ماليات، انبارداري و خزانه داري ، بازرسي و کنترل، و ارتباطات در دوره داريوش کبير معرفي شود.
1. سازماندهي و تشکيلات
شاهنشاهي بزرگ ايران،به تعدادي ساتراپي بزرگ ( استان يا ايالت ) تقسيم شده بود که در راس هر کدام يک ساتراپ (استاندار) قرار داشت. داريوش کبير امپراتري ايران را به 23 ساتراپي و خشايارشا آن را (که اندکي بزرگتر شده بود) به 28 ساتراپي تقسيم کرده بود. براي نمونه از طريق مورخان يوناني ساتراپي سارد را مي شناسيم که روزگاري پايتخت فرمانروايي ليدي بود. اما سرزمين مرکزي ايران، يعني پارس، بدون ساتراپ بود و شخص شاه بر آن حکومت مي کرد.
از مقامها و مشاغل نظام اداري
در تشکيلات داريوش کبير ، مقامها و مشاغل عمده عبارت بودند از:
الف: رئيس تشريفات
ب: قائم مقام رئيس تشريفات
ج: خزانه دار
د: کاخ دار
هـ : نمايندگان محلي دولت
و: ساير مشاغل دولتي، مانند: بازرسان ، سفيران ، نيزه داران، نگهبانان ، منشيها، ماموران ماليات گير، پيکها و چاپارها، و تعدادي مشاغل رده پايين تر.
۱-2. لوح گلي به جاي فرم کاغذي
استفاده از لوح گلي پيش از ايران، در بين النهرين ( بابل و آشور ) و عيلام رايج بود . هخامنشيان که اين شيوه را مفيد يافته بودند، آن را در نظام اداري و ديواني خود بکار گرفتند . اين لوح ها قرصهاي بيضي شکلي به اندازه کف دست از جنس خاک رس بودند که در زمان مورد نياز، سطح آنها صاف مي شد و با خط ميخي روي آنها نگاشته ميشد . لوحها بر حسب نياز در چند نسخه توليد مي شدند و افراد مسئول از طريق زدن مهر خود، محتواي آنها را تاييد مي کردند.
1-3. مهر به جاي امضا
در دوره اي که مورد بررسي ما قرار دارد، براي تاييد اسناد از مهر استفاده ميشد. در واقع ، اين روش تا قبل از سده بيستم هنوز در ايران رايج بود، به گونهاي که اغلب صاحب منصبان يا علما، داراي مهر مخصوص خود بودند که به جاي امضاء از آن استفاده مي کردند.
در دوره مورد مطالعه ما ، هر عضو دربار شاهنشاهي هخامنشي که به گونهاي با سازماني اداري سر و کار داشت، ميبايستي هميشه مهر خود را همراه داشته باشد .نمونه اي از اين مهرها از مقر ساتراپ ايراني سارد به دست آمده است. هرگاه مهر هر يک از افراد درباري يا نمايندگان دولت گم مي شد، موضوع به آگاهي همگان مي رسيد و ميبايستي مهر جديد معرفي مي شد. وقتي يک بار مهر فرنکه رئيس تشريفات گم شد، او چنين بخشنامه کرد: "مهري که پيش از اين از آن من بود، گم شده است. اکنون مهري که بر اين لوح خورده است مهر من است." اين اعلام را در دو نامه اي مي خوانيم که در زير لوحهاي ديواني محفوظ مانده اند.
1-4. دستورهاي اداري
فرايند صدور دستورهاي اداري در دربار هخامنشي، فرايندي کاملاً مشخص و تعريف شده بوده که تفاوت چنداني با سيستمهاي پيشرفته امروزي ندارد. در اين فرايند، تمام کنترلهاي امروزي اعمال ميشد با اين تفاوت که به جاي فرم هاي کاغذي، از لوح گلي استفاده ميشد. ميتوانيم گردش کار اداري را تا مرحله نگارش بر روي لوح، چنين تصور کنيم:
1. رئيس تشريفات، يکي از کارمندان خود را نزد خود مي خواند و دستور لازم را مي دهد.
2. سپس آن کارمند به سازمان دربار ميرود و خود را به رئيس سازمان معرفي مي کند.
3. رئيس سازمان يکي از منشيها را ميخواهد و دستور نوشتن متن لازم را به او مي دهد .
4. منشي متن را به فارسي باستان ديکته ميکند.
5. دستيار او با قلم مخصوص، متن مورد نظر را به خط ميخي عيلامي بر روي لوح مي نويسد.
6. منشي متن را کنترل ميکند و دقت دارد که همه چيز برابر نظم خاص خودش پيش برود.
7. در پايان براي اطمينان خاطر، مي خواهد که به نوشته اضافه شود که دستور تهيه لوح از چه کسي صادر شده است. مثلا در پايان يکي از اسناد چنين آمده است : " انزوکه اين را نوشته است ، او ماموريت نوشتن را از ننا ايدين دريافت کرده و ورازه در جريان امر قرار داشته است."
برخي از سندها به بابلي بر روي لوح و برخي به زبان آرامي بر روي پوست نوشته مي شدند. قابل تصور است که نامهها و دستور هايي را که مي بايستي به راههاي دور فرستاده شوند، روي پرگامنت (پوست) نوشته باشند، چون حمل و نقل پرگامنت آسانتر بود. در هر حال براي بايگاني از جنس ارزان لوح استفاده ميکرده اند .
1-5. ماموريت
مسافراني که بين ساتراپيهاي شاهنشاهي در رفت و آمد بودند، هميشه گذرنامه اي با خود داشتند که از طرف ساتراپ ( استاندار ) صادر مي شد. به طور طبيعي فقط کساني چنين گذرنامه اي را دريافت مي کردند که با عنوان مامور رسمي و دولتي سفر مي کرده اند . در اين گذرنامه آمده بود که دارنده گذرنامه از سوي چه کسي ماموريت دارد، چه مسيري را طي مي کند و چه ميزان آرد و نيز گوشت براي مصرف شخصي خود و در صورت لزوم براي همراهان و همکاران زير دست خود بايد دريافت کند . اين هزينه ها به صورت کالا يا نقره داده و دقيقاً ثبت ميشد.
2. مشاغل و دستمزدها
در جهان باستان که برده داري رواج داشت، در بسياري از کشورها از اين بردهها در مزارع بزرگ يا ساخت بناهاي عظيم استفاده مي كردند. ليکن به گواهي اسناد تاريخي، ايرانيان( پارسها، پارتها و ساير اقوام ايراني) با وجود پيروزيهاي عظيمي که در دوران هخامنشي، اشکاني و ساساني نصيب آنها شده بود، از بند کشيدن اقوام مغلوب و روانه کردن مردان، زنان و فرزندان آنها به بازارهاي برده فروشي خود داري مي کردند. به همين دليل براي اغلب فعاليتهاي خود در زمينه کشاورزي، دامداري و ساختمان سازي دستمزد ميپرداختند . اسناد به جا مانده از بنا کردن تخت جمشيد در زمان داريوش کبير و خشايارشا به خوبي اين موضوع را نشان مي دهد. به عبارت ديگر، بر خلاف تصور نادرستي که تخت جمشيد را ساخته دست بردگان و يا اسراي جنگي مي دانستند، مطالعه اسناد تاريخي نشان مي دهد که اين بناي عظيم توسط کارگراني ساخته شده که همگي دستمزد مي گرفتند و چگونگي سازماندهي و ميزان دستمزد آنها ( متناسب با زمان خود) بسيار هم پيشرفته بوده است. در سطور زير بعضي از مشاغل و ميزان دستمزد هر يک از روي الواح موجود در خزانه تخت جمشيد، استخراج و ثبت شده است.
2-1. مشاغل موجود در تخت جمشيد
در بخش سازماندهي و تشکيلات، برخي از مقامها و مشاغل دولتي را ذکر کرديم. از جمله ساير مشاغلي که در تخت جمشيد موجود بوده اند، مي توان از: خياطان، نقره کاران، زرگران، مبلسازان، ظريف کاران، کارکنان تهيه مواد، خدمتکاران، پرستاران کودکان، نقاشان ساختمان، برزگران، آشپزها، باغبانان، سفالکاران، آهنگران ، مهترها، نخ ريس ها، روغن سازان، شربت سازان، و کاتبان نام برد.
جالب اين است که سرپرستي همه کارگاههاي توليدي لباس در تخت جمشيد هميشه با يک زن بود که بالاترين حقوق را در ميان کارکنان اين کارگاهها، دريافت مي کرد.
2-2. دستمزدها
2-2-1. نحوه پرداخت دستمزدها
به نظر مي رسد که خوراک عمده مردم ايران در زمان داريوش، نان جو بوده است . به همين دليل مزد کارکنان غالباً به صورت جنسي پرداخت مي شد که به طور عمده ترکيبي از جو همراه با ميوه و گوشت بوده است. مبناي محاسبه ميزان جو واحدي به نام بن بود. هر بن ده دقه و هر دقه معادل 97% ليتر امروزي (تقريبا معادل يك كيلوگرم جو) حجم داشت . به اين ترتيب هر بن معادل يک ليتر مي شد.
از آنجا که پرداخت حقوق به شکل کالا دشوار بود، از اواخر سلطنت داريوش کبير پرداخت نقره به عنوان بخشي يا تمام حقوق متداول شد.
2-2-2. ميزان دستمزد
غير از درباريان که به طورعمده حقوق زيادي مي گرفتند، حقوق ساير افرادي که براي دولت کار مي کردند منصفانه بهنظر مي رسد. تفاوت دستمزد در ميان آنها زياد نيست و براي کارگران سنگين، زنان، و افرادي که حداقل دستمزد را مي گرفتند پرداختهاي جبراني پيش بيني شده بود تا ميزان آسيب پذيري آنها را کاهش دهد. در سطور زير به بعضي از آنها اشاره ميکنيم:
الف: حداقل دستمزد
لوح هاي به دست آمده از تخت جمشيد، نشان ميدهد که طبقه بندي دست مزدها بسيار غني و از جهاتي چنان مدرن است که گاه پيشرفته تر از امروزه به نظر مي آيد. در اين جا نيز به طور طبيعي ملاک ما اسنادي است که تصادفي بر جاي ماندهاند، که هر چند تصوير کاملي به دست نميدهند، ولي خطوط کلي آن را روشن مي کنند .
پايين ترين سطح حقوق ، يعني 30 ليترجو در ماه، به خدمتکارها و پادو ها تعلق مي گرفت که با دستمزد کارگران خارجي بي شمار، همسطح است. حقوق مهترها، کارگران خزانه، نخ ريس ها، چوب کارها، نجارها، ظريف کارها، زرگرها، روغن سازان، شربت سازان و پسر بچههاي پارسي که از نبشته ها رونبشت تهيه ميکردند، پايين ترين سطح حقوق، يعني همان 30 ليتر جو در ماه بود.
همه کارگراني که حداقل حقوق را ميگرفتند، به عنوانها و منسب هاي گوناگون پرداختهاي جبراني داشتند که اغلب يک ليتر جو درماه بود. بعضي از کارگران مشمول کمک شاهانه نيز ميشدند که عبارت بود از يک ليتر آرد جو اعلا و يا يک ليتر جوانه خشک جو در هر 3 ماه. همچنين،نگهبانان خزانه، بانوان خياط، بانوان کارگر مزارع، نقاشان ساختمان و اغلب کارگران خارجي نيز اين جيره را دريافت مي کردند.
پرداختهايي جبراني به طور عمده زير نظر روحانيان بوده است . ظاهراً روحانيان براي پرداختهاي ويژه، معتمدتر از ديگران بوده اند.گذشته از مسئله اعتماد، همين امر موجب مي شد تا روحانيان در کنار وظايف ديني به مسئوليت هاي ديواني نيز مشغول شوند.
ب : ساير دستمزدها
ظاهراً در شاهنشاهي ايران همه ميتوانستند با کسب مهارت بيشتر، ميزان دريافتي هاي خود را افزايش دهند.
درمجموع چنين ميتوان برداشت کرد که نظام ديواني هخامنشي مي کوشيد تا هر کس به اندازه کاري که انجام ميدهد، مزد بگيرد. حقوقهاي سازماني بالا نيز طبقه بندي شده بود. بازرسان ، ماموران مالياتي ، بازرسان سپاه، ماموران تامين و خريد کالا، زرگران، پيکهاي سريع ويژه، و راهنمايان سفر هر کدام ماهانه60 ليتر جو دريافت ميکرده اند. ماموران کنترل، حسابرسان، ماموران بازرسيهاي حوادث ناگوار، باغداران، نديمه هاي شاهزاده خانمها، نگهبانان خزانه و دژها هر کدام ماهانه 60 ليتر جو مي گرفته اند. جيره گوشت ماهانه اين گروه را تنها مي توان تا يک ششم بز يا گوسفند دنبال کرد. اين مقدار گوشت نصف جيره سرپرست بانوان کارگر است، که دريافتي آنها 50 ليتر جو بود.
سند ديگري گوياي آن است که کارمندي که پيشکار کشاورزي ناميده شده در ماه 60 تا80 ليتر جو و يک و نيم بز و يا گوسفند حقوق مي گرفته است. حقوق کارمندان سرپرست خزانه و کارمندان ناظر هر کدام90 ليتر جو، و سه راس بز و گوسفند بود. جيره گوشت به طور عمده از بز تامين مي شد.
اسناد ديگري هم نشان مي دهد که مرد و زن براي کار واحد ، مزد برابر ميگرفتهاند. مثلاً، در خزانه شيراز در سال 494 پ . م، 2 مرد و 51 زن و همان سال در خزانه رخا 75 زن و تعدادي مرد به کار هنري دستي مشغول بوده اند و همه ماهانه 40 ليتر جو گرفته اند .
ج : مزاياي ديگر
علاوه بر پرداختهاي جبراني که در بند الف به آن اشاره شد، اسناد به دست آمده نشان مي دهند که کمک هاي ديگري نيز به بعضي از کارکنان مي شده که برخي از آنها به شرح زير مي باشند :
به برخي از کارکنان لباس دوخته داده مي شد .
در کارگاه هاي شاهي خزانه ها ، صدها بانوي خياط نه فقط لباسهاي پر زرق و برق براي خلعت دادن شاه مي دوختند، بلکه به استناد ليست هاي حقوق ، لباسهاي کاملاً معمولي نيز در اين کارگاه ها دوخته شده است که به احتمال زياد مورد مصرف کارگران و کارکنان بوده است .
در برخي از نقاط به کارکنان ناهار رايگان داده مي شد. اسناد نشان مي دهد که تعداد زيادي آشپز زن زير نظر خزانه دار کار مي کرده اند که براي کارگران غذا مي پختند.
براي نگهداري نوزادان بانواني که در کارگاههاي تخت جمشيد کار مي کردند مهد کودک ايجاد شده بود که آنها را در زمان خدمت بانوان نگهداري مي کرد. اسنادي وجود دارد که حقوق و ميزان پرداختي به مربيان مهد کودک را نشان ميدهد.
زنان داراي مرخصي زايمان بودند و در زمان مرخصي 70 درصد حقوق ماهانه خود را مي گرفتند. سندي وجود دارد که يکي از اين زنان در زمان مرخصي زايمان 20 ليتر غله از 30 ليتر حقوق ماهانه خود را براي مدت 5 ماه دريافت کرده است .
به کارکنان زن، در زمان زايمان، پاداش داده مي شد که براي فرزند پسر 20 بن غله و براي نوزادن دختر نصف اين مقدار بود .
3. ماليات
هرودت (درگذشت حدود 425 پ. م)، مورخ بزرگ يوناني ضمن شرح مفصلي که از شاهنشاهي ايران آورده، گزارشي هم درباره ساتراپيهاي ايران، همراه فهرستي از خراج پرداختي سالانه هر ساتراپ داده است .
اسناد مالي تخت جمشيد نشان مي دهد که استانهاي غربي امپراتوري نظير: عيلام، بابل، سارد و مصر بيشترين خراج را به خزانه شاهنشاهي مي دادند. از استانهاي شرقي فقط هندوستان است که خراجي به اندازه استانهاي غربي دارد. درظاهر ميزان خراج يا ماليات بستگي به جمعيت و حاصلخيزي استان داشته است. جو، ميوه مانند خرما و گردو، روغن، بز و گوسفند و همچنين گاو و اسب نژاده از اقلام مالياتي بودهاند. علاوه بر اين، پوست جانوران ذبح شده نيز از اقلام مالياتي به حساب مي آمده است .
در سندي از جيره کارمندي صحبت ميشود که در حال سفر براي شمارش مردم است. از اينجا معلوم مي شود که سيستم سرشماري براي اخذ ماليات معمول بوده و به طور قطع در کنار آن آمارگيري از املاک و اموال نيز وجود داشته که اساس تعيين ماليات قرار مي گرفته است. سر شماري نفوس احتمالاً براي سربازگيري هم مفيد بوده و بر آن کنترل ويژه اي اعمال ميشده است .
اسناد موجود نشان مي دهند که غالبا ميزان ماليات يک دهم بوده است.در ميان ماليات دهندگان به نام زن ها نيز بر مي خوريم که لابد صاحب گله يا ملک شخصي بوده اند.
علاوه بر ماليات سالانه، اغلب ساتراپها پيشکشها يا هدايايي به صورت کالا به شاه تقديم مي کردندکه از بهترين محصولات استان جمع آوري مي شدند. نمونه هايي از اين هدايا که توسط نمايندگان استانها تقديم ميشد در کندهکاريهاي ديوار شرقي کاخ آپادانا در تخت جمشيد نمايش داده شده است.
4. انبار داري و خزانه داري
در امپراتوري بزرگ هخامنشيان، جريان کالايي وسيعي وجود داشته که منشاء آن خراجها و مالياتهاي وصول شده از ايالتهاي مختلف امپراتوري بوده است. اين مالياتها، ابتدا مي بايستي به مرکز ايالت (ساتراپي) فرستاده مي شد و در آنجا پس از جمع آوري ماليات هم شهرها و آباديهاي آن ايالت، براي مرکز امپراتوري (تخت جمشيد) ارسال ميداشتند.
از آنجايي که حمل بعضي از کالاها از ايالتهاي دور دست بسيار سخت بود، سعي مي شد ماليات اين ايالتها به صورت طلا، نقره، سنگهاي قيمتي، جواهرات مختلف، پارچه و غيره تعيين شود.
کالاهاي دريافتي از ايالتهاي مختلف، نياز به انبار کردن داشت و با توجه به تعدد انبارها در سراسر امپراتوري ميبايستي نظام معيني براي دريافت، تحويل، و کنترل موجودي اقلام وجود مي داشت. اسناد به دست آمده از تختجمشيد نشان ميدهد که چنين نظامي وجود داشته و بسيار هم پيشرفته بوده است . در سطرهاي زير به بعضي از جنبه هاي آن اشاره مي کنيم .
4-1. دريافت و نگهداري کالا
کالاهاي مختلفي به انبار ها و خزانه تخت جمشيد تحويل مي شد که اگر چه نحوه نگهداري هر يک، بسته به نوع کالا متفاوت بود، ليکن در مورد چگونگي نگهداري اسناد آنها ( رسيدها و حوالهها ) تفاوت عمده اي وجود نداشت . به کمک قلم مخصوص، نشان ميخي را بر لوح گلي نرم مي فشردند و مقدار کالاي تحويل شده را به دقت ثبت ميکردند، تحويل دهنده با مهر خود نوشته را تاييد مي کرد و دريافت کننده نيز نقش مهر خود را در بخش پايين نبشته مي گذاشت. اين لوحها را براساس مکان و زمان طبقه بندي کرده، در سبد ميريختند و سپس سبدها را در قفسه ميگذاشتند. براي جلوگيري از آشفتگي ، هر سبد بر چسبي ويژه داشت که تعدادي از اين برچسبها يافت شده اند. معمولاً تکه اي نخ را به گوشه اي از سبد مي بستند، سپس خمير برچسب را به نخ مي چسباندند. روي هر برچسب نام آن کالا، موضوع تحويل ، محل صدور سند، نام مامور مسئول، و سال تحويل قيد ميشد .
4-2. تحويل کالا
پيش از تحويل کالا، تحويل گيرنده بايد ابتدا از يک مقام بالاتر مجوز دريافت کالا را مي گرفت و سپس آن را به انباردار ارائه مي داد . به هنگام تحويل کالا ، نيز يک لوح که نقش حواله انبار را داشت صادر مي شد و انباردار ابتدا صحت مهر دستور دهنده و سپس دليل تحويل کالا را چک مي کرد و در زمان تحويل کالا، نام دستور دهنده ، نام تحويل گيرنده ، بابت تحويل، تاريخ و نام تحويل دهنده را ثبت و با زدن مهر خود آن را تاييد مي کرد. اين حوالهها در محل ويژهاي که براي نگهداري آنها در نظر گرفته شده بود، بايگاني مي شدند و در صورت بروز هر گونه اشتباه و يا در زمان انبار گرداني به اين حواله ها (الواح) مراجعه مي شد.
5. بازرسي و کنترل
از ميان تمام جنبه هاي مديريتي سازمان اداري داريوش ، نظام بازرسي و کنترل آن هنوز هم ارزشمند است و اگر خواننده اي نداند که اين نظام مربوط به 2500 سال پيش است، ممکن است آن را بسيار مدرن و امروزي بداند.
5-1. بايگاني اسناد
براي اينکه بتوان اسناد مالي و عملکرد ساتراپها را کنترل کرد از هر سند، سه نسخه تهيه مي کردند: يک نسخه براي بايگاني محلي، نسخه اي براي بايگاني مرکز ساتراپي (استان)، و سومي براي مرکز، در تخت جمشيد. چنين است که از هر لوحي که در محلهاي مختلف بسياري تهيه شده، نمونه اي نيز در بايگاني تخت جمشيد موجود است. اين لوحها نخست در تخت جمشيد کنترل شده، سپس بايگاني مي شد.
5-2. نظام بازرسي
اما نظام کنترل شاهنشاهي هخامنشي، تنها در جمع آوري و بايگاني يکايک اين سندها خلاصه نمي شد. بلکه داراي سطوح بازرسي و کنترل متفاوتي بود. هر دو ماه يک بار بايستي گزارشي از عملکرد همه حوزه ها تهيه مي شد. اين روند، کار کنترل مرکزي در تخت جمشيد را آسانتر مي کرد. علاوه برگزارشهاي عملکرد دو ماهه، مي بايستي گزارشهاي سالانه نيز تهيه و براي مرکز فرستاده ميشد. نمونه هايي نيز از گزارشهاي سالانه در دست است. در اين گزارش ها همه دريافتها و پرداختهاي يک سال در يک جا، جمع بندي شده اند. درستي اين ترازنامه ها را سه کارمند تصديق مي کردند که نخستين آنها مسئول انبار در آبادي مربوطه بوده است.
در کنار اينها يک حسابرس ويژه وجود داشت . اين حسابرسها مسئوليت همه حسابهاي يک حوزه را به عهده داشتند. آنها در منطقه خود به همه جا سرکشي ميکردند و موجودي محل را کنترل و صورت حساب تهيه مي کردند. کار اينان بيشتر در پايان هر سال يا در ماههاي نخستين سال بعد انجام مي شد، زيرا نوبت رسيدگي به همه ترازنامه ها سالانه بودودرصورت عدم امکان بازرسي سالانه، گاهي حساب دو و يا چند سال را يکجا مورد بررسي قرار مي دادند. در چنين حالتي به طور طبيعي ممکن نبود تک تک اقلام رسيدگي شود، بنابراين فقط به ارقام کلي مي پرداختند. مثلاً در تسويه حساب ميوه يک آبادي به نام ندينيش چنين آمده است: "حساب سال 22 ،در ماه دوم سال23 توسط هوسه وه کنترل شده است".
رويهمرفته اسناد بهجامانده از دوران سلطنت داريوش نشان مي دهند که بازرسي و کنترل در سه سطح انجام ميشده است:
_ بازرسي و کنترل توسط مقامهاي محلي در يک آبادي يا شهر بطور ماهانه،
_ بازرسي و کنترل در دوره هاي 2-3 ماهه، توسط نماينده ساتراپ ( استاندار )،
_ بازرسي و کنترل سالانه توسط نمايندههاي اعزامي از مرکز امپراتوري (تخت جمشيد).
دقت بازرسي، با توجه به سطح بازرسي ، از پايين به بالا کاهش پيدا مي کرد به گونه اي که بازرسي هاي سالانه به طور عمده روي جمع اقلام تاکيد مي کرد، در حالي که در بازرسي هاي سطوح پايين تر( ماهانه يا سه ماهه) ممکن بود جزييات نيز مورد بررسي قرار گيرند .
6. ارتباطات و اطلاع رساني
با توجه به اينکه امپراتوري هخامنشي بسيار وسيع بود ( از هندوستان در شرق تا ليبي در غرب )، توسعه يک نظام ارتباطي کارا و فعال براي مديريت اين شاهنشاهي بزرگ، ضروري بود. داريوش از سه راه به اين هدف رسيده بود :
6-1. ايجاد شبکه گسترده اي از راهها که مرکز امپراتوري را به مراکز ساتراپيهاي مهم وصل مي کرد . از جمله اين راهها مي توان از جاده شوش به تخت جمشيد، تخت جمشيد به اکباتان و تخت جمشيد به سارد( موسوم به جاده شاهي) نام برد. بين تخت جمشيد و ساتراپي هاي پارت، سغد و هند نيز جاده هاي کم اهميت تري وجود داشتند .
6-2. ايجاد چاپارخانه و کاروانسرا در فواصل معيني از اين راهها به گونه اي که ماموران دولتي و بازرگانان مي توانستند در اين اقامتگاه ها استــراحت کرده، سپس به مسير خود ادامه دهند. حتي براي چاپارهاي دولتي اين امکان وجــود داشت که اسبهاي خود را در اين چــاپارخانه ها با اسبهاي تازه نفس تعويض كنند. اين شبکه به اندازه اي روان و ســريع بوده است که مسير تخت جمشيد به سارد (واقع در غرب ترکيه فعلي ) ظرف 5 روز توسط پيکهاي دولتي طي مي شد. ترتيب قرار گرفتن چاپارخانهها را مي توان به کمک لوح ها به خوبي معين کرد. مثلا از تخت جمشيد به شوش 22 چاپارخانه با فاصله 24 کيلو متر وجود داشته است.
6-3. علاوه بر موارد يادشده، همواره سيل عظيمي از گزارشها، دستورها و مکاتبه هاي اداري بين بخشهاي مختلف امپراتوري، به ويژه بين تخت جمشيد و مراکز بقيه ساتراپيها در جريان بود و اخبار و اطلاعات امپراتوري را به دورترين نقاط کشور مي رساند .
حوزه اطلاعات رساني بسيار وسيع بود به گونه اي که داريوش حتي متن کتيبههايي را که بر روي کوهها و يا ديوارهاي کاخهاي خود حک مي کرد به دورترين نقاط کشور مي فرستاد تا همگان از آنان آگاه شوند. براي نمونه رونبشتي از متن کتيبه بيستون در مجتمع نظامي يهوديان در جزيره الفانتين نيل ( در جنوب مصر) به دست آمده است.
براي سريع بودن، روان بودن و فعال بودن ارتباطات در امپراتوري هخامنشي ، امنيت از اهميت ويژه اي برخوردار بود. داريوش براي اين مورد هم تدابير ويژه اي انديشيده بود : در نقاط مختلف کشور پاسگاههايي بنا شده بود که حفظ امنيت يک حوزه را به عهده داشتند، به گونه اي که هيچ منطقه اي وجود نداشت که زيرپوشش يکي از اين پاسگاهها نباشد. حوزه هاي استحفاظي پاسگاهها به طور كامل تعريف شده و مشخص بود. راهها، جداگانه، نگهباناني بنام راهدار داشتند که مسئول حفاظت از آنها بودند .
البته به دليل وسعت امپراتوري، معمولاً شهرهاي داخلي کشور از امنيت کافي برخوردار بودند، ليکن نقاط مرزي به طور عمده مورد تاخت و تاز همسايگان يا راهزنان قرار مي گرفتند و نياز به توجه بيشتري داشتند . به همين دليل، با وجود آنکه شهرهاي داخلي امپراتوري فاقد برج و بارو بودند ولي استانهاي مرزي مانند ايندوش ( سند = هندوستان ) در شرق، سغد در شمال، سارد در شمال غرب، و مصر در آفريقا داراي قلعه هاي مستحکمي بودند که تعدادي نيروي نظامي در آنها مستقر بودند.
نتيجه گيري
درباره عصر هخامنشيان سه گروه منبع کتبي در اختيار داريم که عبارت اند از: سنگ نبشته هاي شاهان هخامنشي ،گزارش هاي نويسندگان يوناني و رومي ، و لوح هاي ديواني تخت جمشيد به زبان عيلامي.
گروه سوم که مدت زمان زيادي از دسترسي به آنها نمي گذرد و هنوز در آغاز خواندن آنها هستيم لوحهاي گلي پخته شده شکنندهاي هستند با متن هاي کوتاه مربوط به محاسبات ديواني تخت جمشيد، مرکز امپراتوري هخامنشيان. اين لوحها که در سالهاي 1933 و 1934 ، ضمن حفريات تخت جمشيد به دست آمدهاند، چندين هزار لوح گلي با متن هايي به خط ميخي عيلامي را شامل مي شوند. اين لوحها در زمان فرمانروايي داريوش بزرگ(486-522 پ. م ) نوشته شده و تاريخ آنها سيزدهمين تا بيست و هشتمين سال فرمانروايي داريوش ، يعني از سال 509 تا 494 پ. م را در بر مي گيرد . اين مجموعه بخش کوچکي از بايگاني واقعي داريوش است .
لوح ها در خزانه تخت جمشيد، به صورت خام نگهداري مي شدند، اما وقتي اسکندر در سال 330 پ. م پس از تسخير تخت جمشيد مجموعه کاخ ها را به آتش کشيد، در حالي که بيشتر آنها براي هميشه نابود شدند، به گونهاي تصادفي بخشي از آنها در لهيب آتش بزرگ پخته شدند و براي ما محفوظ ماندند. تعدادي از اين الواح توسط موسسات و نهادهاي فرهنگي غربي بازخواني شدهاند.
با اين لوحها براي نخستين بار به سرچشمه اي غني از منــابع موثق و معتبر دست مي يابيم. اين لوحــها اطلاعــات لازم را براي پاسخ به پرسشــهاي زيادي درباره مسائل ديواني، شيوه زندگي مردم ، مزدها و رفاه اجتماعي ، موقعيت زن، رفتارهاي مذهبي ـ فرهنگي، و همچنين جغرافيا و اقتصاد در اختيار ما قرار ميدهند.
منابع
1. خانم پرفسور هايد ماري كخ، از زبان داريوش، ترجمه، دكتر پرويز رجبي، نشر كارنگ، 1385
2. رضا مرادي غياث آبادي، كتبيههاي هخامنشي، انتشارات نويد شيراز، 1383
3. پي يرلوكوك، كتيبههاي هخامنشي، انتشارات پژوهش فرزان، 1382
4. دكتر پرويز رجبي، هزارههاي گم شده، انتشارات توس، 1385
5. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان، 1374
6. جورج گلن كروه، ترجمه: حسن انوشه، ايران در سپيده دم تاريخ، انتشارات علمي و فرهنگي، 1381
7. جيمز كوك، ترجمه مرتضي ثاقب فر، شاهنشاهي ايران، انتشارات ققنوس، 1383
8. ژوزف و سهيوفر، ترجمه مرتضي ثاقب فر، ايران باستان، انتشارات ققنوس، 1382
9. آملي كورت، ترجمه مرتضي ثاقب فر، هخامنشيان، انتشارات ققنوس، 1382
10. دان ناردو، ترجمه مرتضي ثاقب فر، امپراطوري ايران، انتشارات ققنوس، 1383
11. رضا شعباني، كورش كبير، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383
12. نادر مير سعيدي، ايران باستان، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383
13. رضا شعباني، داريوش بزرگ، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1382
14. حسين سلطان خواه، تخت جمشيد، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383
آیا میدانید : اولین مردمانی كه سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع كرد ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه اسب را به جهان هدیه كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه حیوانات خانگی را تربیت كردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه مس را كشف كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه آتش را در جهان كشف كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه ذوب فلزات را آغاز كردند ایرانیان بودند در شهر سیلك در اطراف كاشان .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه كشاورزی را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه سکه را در جهان ضرب كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه كشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یكی از پادشاهان زن ایرانی.
آیا میدانید : اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه شیشه را كشف كردند و از آن برای منازل استفاده كردند ایراینان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه زغال سنگ را كشف كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه مقیاس سنجش اجسام را كشف كردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه به كرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .
آیا میدانید : اولین مردمانی كه قاره آمریكا را كشف كردند ایراینان بودند و كریستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهای ایرانی كه در كتابخانه واتیكان بوده به فكر قاره پیمایی افتادند .
آیا میدانید : كلمه شاهراه از راهی كه كورش کبیر بین سارد پایتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است .
آیا میدانید : كورش كبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام كورپولیس كه خجند امروزی نام دارد .
آیا میدانید : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری كرد .
آیا میدانید : اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط كورش كبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .
آیا میدانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری كه كورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد .
آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و كشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را كورش كبیر در ایران پایه گذاری كرد .
آیا میدانید : كمبوجبه فرزند كورش بدلیل كشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر یك نقاشی دیواری وجود دارد كه كمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نكرد و بی احترامی به آنان ننمود .
آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داریك ( طلا ) و سیكو ( نقره )
را در اختیار مردم قرار داد كه بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .
آیا میدانید : داریوش كبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت كاملا رایگان بنیان گذاشت كه به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند كه به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی كرد كه بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )
آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندین تن از معماران مصری بروی كاغد آورد .
آیا میدانید : کورش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را كه در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد كرد ..
آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چین میرفت كه بعدها جاده ابریشم نام گرفت .
آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش كبیر به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترین كاخ آسیا شبیه سازی شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپولیس 3 سال طول كشید و کل ساخت کاخ ۶۵ سال به طول انجامید .
آیا میدانید : داریوش برای ساخت كاخ پرسپولیس كه نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز یكبار یك سكه طلا ( داریك ) می داده و به هر خانواده از كارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – كره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یكبار استراحت داشتند .
آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت كاخ به كارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است كه به گفته مورخان گران ترین كاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است كه در همان زمان در مصر كارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نیز همراه بوده است .
آیا میدانید : تقویم كنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج كرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی كه یكی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .
آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع كنند .
آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاك –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .
آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد .
آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان كه جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
آیا میدانید : فیثاغورث كه بدلایل مذهبی از كشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش كبیر دارای یك زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .
آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش كبیر 242 حكمران بر علیه او شورش كرده بودند و او پادشاهی بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت .
یکی از نخستین دستگاه های (زمانسنج) پنگان (معرب: فنجان) خوانده می شده است و آن ظرفی بوده است که در بن آن سوراخی تعبیه نموده بودند. این ظرف را بر روی آب قرار می دادند و آب بتدریج و با (گذشت) زمان از سوراخ بدرون ظرف وارد می شده، تا آنکه پنگان از آب پر می شده و بدرون آب فرو می رفته است. تنگی و گشادی سوراخ را به کمک یک پنگان (استاندارد) چنان اختیار می کردند که فاصلهٔ بین ورود آب به ظرف تا فرو رفتن آن یک واحد زمانی مثلاً یک ساعت را مشخص می کرده است. این عمل را (پنگ) کردن می نامیدند. از این وسیله برای تقسیم زمان آب در آبیاری استفاده می شده است. برخی محاسبات و ملاحظات نشان داده که (پنگ) معمولی معادل یک هزارم یک شبانه روز و یا حدود ۹/۶ ثانیه ی امروزی بوده است.
پَنگان ، وسیله ای برای سنجش زمان با انواع مختلف ، که عمدتاً برای سنجش زمانی آب در کشاورزی تا اوایل قرن چهاردهم به کار می رفته است .
1) وسیلة سنجش زمان . پنگان کاسه ای عموماً مسی بوده که در انتهای آن سوراخی وجود داشته است . این کاسه را در ظرفی بزرگتر و پر آب قرار می داده اند، هربار پرشدن کاسة کوچکتر، گذشتن یک واحد زمانی را نشان می داده است . با استناد به کتابی از ارشمیدس (ح 287ـ 212 ق م ) دربارة پنگان ــ که ترجمة عربی آن دردست است ــ سابقة استفاده از این وسیله به یونان باستان می رسد. در لِیلاوَتی ، کتاب مشهور ریاضی از آثار قدیم هندی نوشتة بهاسکرا /بهاسکرا چاریا (1114ـ ح 1185)، نیز روایتی دربارة پنگان وجود دارد (ص 3ـ4) که نشان می دهد این وسیله در سدة ششم در هند به کار می رفته است . در حوزة تمدن اسلامی ، مطالب بسیاری دربارة پنگان نوشته شده است ، از جمله جاحظ (متوفی 255) می نویسد که مسلمانان برای تعیین وقت ، در روز از اسطرلاب و در شب از بنکامات استفاده می کنند (همانجا). محمودبن حسین معروف به کشاجم ، شاعر عرب (متوفی 360)، نیز در ابیاتی طرز کار این وسیله را وصف کرده و نام آن را به صورت بیاتکا آورده است (حُصری ، ج 2، ص 443).
نام پنگان در علوم دورة اسلامی ، گاهی به طور عام به همة انواع ساعتهای آبی اطلاق می شده است . در طبقه بندی علوم اسلامی ، ساخت و کاربرد پنگان و دیگر انواع ساعتهای آبی جزو «علم البنکامات » ــ که از فروع علم هندسه به شمار می آمده ــ بوده است (طاشکوپری زاده ، ج 1، ص 354). علم البنکامات را چنین تعریف کرده اند: علمی که با شناختن و به کار بردن ابزار آن ، زمان اندازه گیری می شود و هدف ازآن آگاهی ازاوقات نمازونیایشهای شبانه ،ونظروتأمل در امور مملکت و رعیت ــ که با وقت و زمان ارتباط پیدا می کرده ــ بوده است (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 255). کسانی که به پنگان و علم البنکامات می پرداخته اند، «فنجامییّن »لقب داشته اند و مانند دبیران و منجمان و دیگر شاغلان دولتی ، مستمری می گرفته اند (صابی ، ص 19). مهمترین کاربرد پنگان ، در کشاورزی و هنگام تقسیم آب بوده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ، بخش دوم )، اما در گذشته در رصدخانه ها نیز برای سنجش وثبت زمان از آن استفاده می شده است . تقی الدین دمشقی (متوفی 993)، بنیانگذار رصدخانة استانبول ، بنکام را در ردیف وسایل رصد آورده است ، ازینرو علاءالدین منصور شیرازی ، شاعر سدة دهم ، در میان آلات رصدی رصدخانة استانبول ، از بنکام یاد کرده است (محقق ، ص 523). عبدالعلی بیرجندی * نیز در کتاب شرح التذکرة فی الهِیئة ، پنگان را وسیله ای برای سنجش زمان و هربار پرشدن آن را برابر یک ساعت ، یک بیست وچهارم طول شبانه روز، دانسته است (حسن زادة آملی ، ج 1، ص 447).
2) کاربردپنگان برای سنجش زمانی آب در کشاورزی . سنجش آب برای استفاده های کشاورزی در ایران ، دو روش عمده داشته است : سنجش زمانی و سنجش حجمی . پنگان یکی از ابزارهای سنجش زمانی آب بوده و رایجترین شیوة سنجش حجمی آب ،استفاده ازروش سنگ یاسنگ آب بوده است . شاید بتوان استفاده از پنگان را رایجترین روش سنجش زمانی آب در ایران به شمار آورد.
استفاده از پنگان برای سنجش آب مورد نیاز کشاورزی در ایران ، عمدتاً در مناطق کم آب و خشک مرکز، شرق و تاحدی جنوب شرقی گزارش شده است . جلال آل احمد (ص 36ـ37) نمونة دیگر استفاده از روشهای زمانی سنجش آب در مناطق مرکزی ایران را گزارش کرده است ؛ در این روش ـ که با روش پنگان متفاوت اما نزدیک به آن است ـ برای سنجش زمان ، از مدت زمان خالی شدن آب از ظرفی با حجمی معین ، استفاده می شده است .
یکی از قدیمترین منابعی که در آن به کاربرد پنگان برای تقسیم آب اشاره شده است ، مفاتیح العلوم نوشتة محمد خوارزمی است که در آن از وسیله ای به نام بُست یاد شده و او ده بُست را معادل یک فنکال دانسته است (ص 69). به نوشتة لمتون (1933، ص 666)، در قرن دهم در اصفهان از پنگان برای تقسیم آب کشاورزی استفاده می شده است . او (همانجا) ذکر کلمة «طاق » ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) در طومار شیخ بهائی * (ص 24) را دلیل استفاده از پنگان دانسته است .
شاردن (متوفی 1125/1713)، جهانگرد فرانسوی ، نیز هنگام وصف اوضاع کشاورزی در ایران ، نوشته است که ایرانیان برای تقسیم آب کشاورزی از پنگان استفاده می کنند (ج 4، ص 3ـ4). اما در سدة چهاردهم ، با رواج ساعتهای مکانیکی ، استفاده از پنگان در ایران متروک شده است (حکمت یغمائی ، ص 301؛ یزدانی ، ص 176). در دورة رواج استفاده از پنگان در ایران ، در نقاط مختلف اسامی گوناگونی به آن اطلاق می شده و مدت زمان پرشدن پنگان نیز، حتی در نواحی کاملاً نزدیک به هم ، متفاوت بوده است.
در بسیاری از مناطق ، یک پنگان به واحدهای کوچکتری تقسیم می شده است . این واحد کوچکتر را در روستای بیاذه ، از توابع خور و بیابانک ، «اَس گَرد» یا «دَس گرد» می نامیده اند (حکمت یغمائی ، ص 306). در روستای فراخی در حاشیة غربی کویرنمک ، یک فنجان به دو بخش به نام «دونه » تقسیم می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 166)، اما مهمترین واحد کوچکتر از پنگان ، «دانگ » نام داشته که یک ششم پنگان بوده است . این تقسیم بندی در نواحی مختلف ایران رواج داشته است ، از جمله در اصفهان (همان ، ص 86) و جنوب خراسان (تابنده ، ص 71). در بعضی مناطق ، پنگان به هشت واحد کوچکتر نیز تقسیم می شده است (نقوی ، ص 123).
هنگام استفاده از این روش برای آبیاری ، این واحد زمانی به واحدهای بزرگتری نیز تعمیم می یافته و عموماً این تعمیم به یک شبانه روز، یعنی واحدی برای گردش نوبت آبیاری زمینها، ختم می شده است (برای آگاهی از بعضی شیوه های گردش شبانه روزی آبیاری رجوع کنید به صفی نژاد، 1359 ش ، ص 147ـ172؛ همو، 1365 ش ، ص 189ـ200؛ نیز رجوع کنید به آبیاری * ). در نائین ، هر چهار فنجان ، واحد بزرگتری به نام «قُله » تشکیل می داده و شبانه روز به 240 فنجان تقسیم می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 145). در جنوب خراسان ، هر شش فنجان واحد بزرگتری به نام «گَرده » تشکیل می داده و هر شبانه روز 324 فنجان بوده است (یزدانی ، ص 175). این مقدار در فردوس 450 فنجان (یاحقی و بوذرجمهری ، ص 196) و در گناباد 171 فنجان (تابنده ، ص 71) بوده است . اما مهمترین واحد بزرگتر از فنجان ، «طاق » نام داشته و تعداد طاقها در نواحی مختلف ایران ، بسته به زمان پر شدن پنگان ، متفاوت بوده است . برای نمونه دراردستان و نیریز هر 72 پنگان یک طاق (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 79ـ81؛ محمدحسن بهرامی ، ص 39) و در قم هر 135 فنجان یک طاق (ابن الرضا، ص 250، پانویس 1) را تشکیل می داده است .
ظرف بزرگتری که پنگان در آن غوطه ور می شده ، نامهای گوناگون داشته است ، از جمله در خور و بیابانک آن را «کَوار» (هنری ، ص 67)، در روستای فراخی در حاشیة غربی کویر نمک «تشته » (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 169)، در میبد «گادیشه » (جانب اللهی ، 1365 ش ، ص 179) و در توابع سمنان «دبه » (سعیدی ، ص 57) می نامیده اند. در میبد وسیله ای به نام «تیاره » برای امتحان کردن و یکسان نمودن زمان پرشدن پنگانهای منطقه ، وجود داشته است (جانب اللهی ، 1365ش ، ص 180).
در نقاط مختلف ایران ، برای شمارش دفعات پرشدن پنگان ــ که سهمیة آب زمین هر کشاورز را نشان می داده است ــ از تعداد مشخصی ریگ یا سنگ استفاده می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 144؛ همایونی ، ص 31ـ32). در بعضی مناطق روشهای دیگری نیز وجود داشته است ، از جمله در اطراف قم از پانزده دانة تسبیح (مرتضوی ، ص 120) و در میبد از وسیلة خاصی به نام «قاتمه » (جانب اللهی ، 1365ش ، ص 179) استفاده می شده است . در بعضی مناطق ، برای بیرون آوردنِ پنگانِ پر از آب و دوباره قرار دادن ظرف خالی بر سطح آب ، آیین خاصی وجود داشته است ، از جمله تکان دادن پنگان خالی (صفی نژاد، 1359ش ، ص 144) و به زبان آوردن کلماتی خاص (جانب اللهی ، 1365ش ، همانجا).