فیلیپ کاتلر استاد برجسته بازاریابی بین‌المللی از دانشگاه نورت وسترن و فارغ‌التحصیل از مدرسه مدیریت در شیکاگو است. او توسط مرکز مدیریت اروپا به عنوان سرشناس‌ترین متخصص حوزه استراتژیک بازاریابی نامیده شد. وی مولف کتابی است که معتبرترین رساله به رسمیت شناخته شده بازاریابی به حساب می‌آید: «مدیریت بازاریابی» که در حال حاضر ویرایش دوازدهم آن به بازار آمده است. او همچنین مولف (یا همکار در تالیف) تعدادی کتابهای مهم دیگر همچون کاتلر در بازاریابی، بازاریابی جانبی، بازاریابی استراتژیک برای سازمانهای غیر انتفاعی، بازاریابی برای سازمانهای بهداشتی، خدمات حرفه‌ای بازاریابی، بازاریابی از A   تا  Z، ده خطای مهلک بازاریابی، حرکتهای بازاریابی، مکانهای بازاریابی، بازاریابی ملتها و بازاریابی عمومی است.

فیلیپ کاتلر مشاور تعداد زیادی از شرکتهای بزرگ آمریکایی و خارجی مانند IBM , Michelin , Motorola , Bank America , General Electric , Merk , Honeywell است. در زمینه برنامه ریزی و استراتژی بازاریابی، تشکیلات بازاریابی و بازاریابی بین‌المللی او سمینارهای متعددی را در زمینه مفاهیم بازاریابی عمده و پیشرفت و توسعه سازمانها و شرکتها در آمریکا، اروپا و آسیا و شرکت در پروژه‌های KMG ارائه می‌دهد.

 فیلیپ کاتلر (PHILIP KOTLER) در سال 1931 در شیکاگو متولد شد. لیسانس را از دانشگاه دی پل، فوق لیسانس را در رشته اقتصاد از دانشگاه شیکاگو، دکتری را در همان رشته از MIT و فوق دکتری ریاضی را از هاروارد و فوق دکتری علم و فناوری را از دانشگاه شیکاگو اخذ کرد. او از سال 1969 استاد رشته بازاریابی بین المللی دانشگاه نورث وسترن است. این دانشگاه از اولین مراکزی بود که در آن بازاریابی تدریس می شد. نام کاتلر با واژه بازاریابی عجین شده است. او را بی هیچ تردید پدر بازاریابی می خوانند.

تألیف 34 کتاب و بیش از 100 مقاله که در مجلات معتبری نظیر مجله هاروارد بیزینس ریویو منتشر شده گواه مطلب است. کتـــــاب اصول بازاریابی او کتاب مرجع بی بدیل همه دانش پژوهان و پژوهشگران در این زمینه است. کتابهای او به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است. کاتلر به راستی بنیانگذار مدیریت نوین بازاریابی است و بیش از هر نویسنده یا متفکر دیگر درگسترش اهمیت بازاریابی و تغییر نگرش به آن از یک فعالت جنبی به فعالیت مهم و اصلی نقش ایفا کرده است. او مـــدرس، نویسنده و سخنران برجسته ای است که مسافرتهای بسیار به اروپا، آسیا و آمریکای جنوبی برای سخنرانی و مشاوره داشته و از دانشگاههای معتبر دنیا دکترای افتخاری دریافت داشته است. کاتلر سالهای متمادی مشاور شرکتهای بزرگی همچون AT&T, IBM ،جنرال الکتریک، فورد، موتورولا، مرک، بــانک آمریکا و... بوده و دانسته های خود را در زمینه برنامه ریزی و سازماندهی بین المللی بازاریابی به این شرکتها منتقل کرده است. او عضو هیئت مشورتی بنیاد دراکر، رئیس هیئت مدیره دانشکده بازاریابی موسسه علوم مدیریت و مدیرعامل انجمن بازاریابی آمریکا (IMR) است.

کاتلر بازاریابی را بخشی از فلسفه مدیریت همه مدیران می داند که براساس آن باید نیازها و خواسته های مشتری را بشناسند و شرایط را در جهت رضایت مندی آنان فراهم سازند. رضایتمندی مشتری در نگاه او هنگامی محقق می شود که ارزش واقعی فراورده یا خدمت برابر یا بیشتر از ارزش مورد انتظار مشتری باشد. کاتلر بر این باور است که گرچه بازاریابی مفهومی ساده دارد اما اجرای آن بسیار پیچیده است و برای استادشدن در آن یک عمر وقت لازم است. گرچه هیچ متفکری درجهان به اندازه او در گسترش پیام بازاریابی سهم نداشته است اما در هزاره جدید، او همه را به تفکر مجدد در این مقوله فرامی خواند و ندا در می دهد که راهبرد پیروزمند سال پیش ممکن است امسال ناکارآمد از آب درآید.

منبع : انجمن علمی مدیریت

نوشته شده توسط سپهر برادران در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۸۹ |

 جك ولش در سال 1928 در آمريكا به دنيا آمد. كارشناسي مهندسي شيمي را از دانشگاه ام.آي.تي و كارشناسي ارشد و دكتراي همان رشته را از دانشگاه ايلي نويز گرفت. وي پس از طي مراحل مختلف مديريتي در بخشهاي مختلف شركت جنرال الكتريك، در سال 1980 در 45 سالگي به عنوان نوزدهمين مديرعامل شركت 120 ساله جنرال الكتريك به كار مشغول شد. او بلافاصله انقلاب جديدي را در شركت آغاز كرد و به كاركنانش دستور داد همه وقت هــدردادن هاي ديوانسالارانه و بودجه بنديهاي فريبنده را كنار بگذارند. وي سپس با كوچك سازي شركت به استفاده از انديشه تمامي كاركنان در بهبود فعاليتهاي شركت دست زد. اين فعاليتها همراه با توسعه نگـــــــرش 6 سيگما و ورود به حوزه فعاليتهاي شبكه اي سبب شد كه سهام 100 دلاري شركت در ابتداي شروع به كار او به بيش از دو هزار دلار برسد و درنتيجه سود سالانه 27 ميليارد دلاري سهام به 80 ميليارد دلار و دارايي 25 ميليارد دلاري به 400 ميليارد دلار افزايش يابد. جك ولش پس از 40 سال حضور در جنرال الكتريك كه 20 سال آخر آن در بالاترين پست اجرايي (مديرعاملي) سپري شد الگوي موفقي از آينده نگري و فداكاري و تدبير و مسئوليت را در مقابل مديران در سطح جهان قرار داد و خود را شايسته نامزدي مدير برتر قرن بيستم كرد.

 

جک وِلش روشی نوین در نحوه‌ی اداره شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ ابداع کرد که امروزه بسیاری از مدیران بزرگ به‌راحتی کنترل امور مرزهای تجاری خود را در دست گرفته و با سرعتی باورنکردنی به سوی پیشرفت و توسعه پیش می‌روند. تکنیک‌های افسانه‌‌ای مدیریت «ولش» به‌گونه‌‌ای است که هر مدیری را در هر قلمرویی به اوج می‌‌رساند. او خود نمونه‌ی بارز و موفق تکنیک‌های ولش است که در سن 44 سالگی کنترل تمامی امور کمپانی بزرگ و نامداری چون جنرال‌الکتریک آمریکا را در اختیار گرفت و عنوان جوان‌ترین مدیر یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های ایالات متحده را از آن خود نمود.

 «John Frances Welch Jr.» در سال 1935 در ایالت «ماساچوست» آمریکا به دنیا آمد. در سال 1957 مدرک مهندسی شیمی خود را از دانشگاه همان ایالت دریافت کرد و پس از آن به سرعت به ادامه تحصیل مشغول شد و توانست در کوتاه‌ترین زمان ممکن دکترای این رشته را از دانشگاه «Illinois» دریافت نماید.

 بلافاصله پس از فراغت از تحصیل یعنی در سال 1960، به کمپانی «جنرال‌الکتریک» پیوست و مشغول به کار شد؛ اما یک سال بعد تصمیم به ترک این کمپانی گرفت. او که از بدو ورود به این مکان با نحوه‌ی ارتقای شغلی کارکنان و برخی روش‌های مدیریتی مشکل داشت، پس از یک سال فعالیت با دریافت پیشنهاد کار در یک شرکت «شیمی معدن» با جدیت تمام تصمیم به ترک جنرال‌الکتریک گرفت. دریافت حقوق 10500 دلار برای یک مهندس جوان و تازه‌کار اگرچه ایده‌آل به‌نظر می‌رسید، اما او سوای مسائل مادی، به روحیات حاکم بر محیط کارش بیش‌تر اهمیت می‌داد. به هر ترتیبی که بود تا یک سال توانست این شرایط را تحمل نماید اما به محض دریافت پیشنهاد جدید از شرکتی دیگر، تصمیمش جدی‌تر شد.

 هنگامی که ولش تصمیمش را برای مسئول رده بالایش، ریبن گاتاف مطرح کرد، با عکس‌العمل عجیبی روبه‌رو شد. او که تا پیش از این تصور می‌کرد گاتاف از شکایت‌های هرروزه‌ی ولش در مورد نحوه‌ی بوروکراسی دست‌وپاگیر کمپانی خسته شده است و با شنیدن تصمیم او بسیار خوشحال خواهد شد، به‌ناگاه با عکس‌العمل شدید او مبنی بر عدم اجازه به وی برای چنین کاری روبه‌‌‌رو شد.

 گاتاف که خود مدیری جوان و لایق در آن بخش به‌حساب می‌آمد، به خوبی می‌دانست که وجود افرادی متخصص چون ولش برای جنرال‌الکتریک سرمایه‌ای بی‌کران محسوب می‌شوند و از دست‌دادن آن‌ها به منزله‌ی از دست‌دادن بخش مهمی از سرمایه شرکت است. از همین‌ رو ولش و همسر جوانش را برای گردش در خارج از شهر دعوت کرد و در یک گفتگوی چهارساعته توانست او را قانع سازد تا از تصمیمش منصرف گردد. او به ولش قول داد که شرایط را به‌گونه‌ای مهیا سازد که گویا او به دور از بوروکراسی ادارات و شرکت‌های بزرگ تنها برای شرکت‌های کوچک تحت فرمان یک کمپانی بزرگ کار می‌کند و بدین ترتیب تمامی این رفت‌وآمدهای وقت‌گیر اضافی برای انتقال نظرات و تصمیمات، برای او برداشته خواهد شد.

 به‌دنبال این جریان، ولش با عزمی جدی‌تر به کار بازگشت و به کمک گاتاف توانست پله‌های ترقی را به سرعت طی نماید. او ابتدا با به‌کارگیری روش نوین و مبتکرانه‌ی بازاریابی، فروش محصولات جنرال‌الکتریک را به‌طرز شگفت‌آوری ارتقا داد و از همین ‌رو نام و اعتبار خاصی در کمپانی به‌دست آورد. سپس در سال 1972 به سمت معاونت یکی از بخش‌ها، در سال 1977 مدیریت آن بخش، در سال 1979 یکی از اعضای هیات مدیره و سرانجام در سال 1981 به‌عنوان جانشین رینالد جونز و جوان‌ترین مدیرکل کمپانی عظیم جنرال‌الکتریک منصوب شد.

 در طول فعالیت 20 ساله او در این سمت، جنرال‌الکتریک پیشرفتی بی‌سابقه در خود مشاهده کرد به‌طوری که فروش محصولات آن از 12 میلیارد دلار در سال 1981 به 280 میلیارد دلار در سال 2001 افزایش یافت. تعداد بسیاری از کارشناسان، موفقیت ولش را مدیون توانایی او در مدیریت و به‌کارگیری تکنیک‌های فوق‌العاده موثرش می‌دانند. او به سادگی می‌دانست که چه‌طور افکار و اهدافش را به تک‌تک افراد از بالاترین رده تا پایین‌ترین رده شرکت انتقال دهد. او اعتقاد داشت که مدیران ارشد شرکت به جای نصب انواع و اقسام اطلاعیه‌های مختلف در تابلوی اعلانات و یا ابلاغ نظراتشان توسط بوروکراسی طولانی و خسته‌کننده‌ی اداری، می‌بایست از شیوه‌ی «تکرار» استفاده نمایند. به باور او این مساله باید به‌گونه‌ای انجام شود که اهمیت اهداف،  مقاصد و یا دستورات جدید، حتا به خانه‌ی کارکنان نیز کشیده شود و آن‌ها سر سفره شام با خانواده نیز در مورد آن صحبت نمایند. در نظر او اگر در ذهن کارکنان، شرکت از شکل یک راهروی دراز و پر پیچ‌وخم با موانع متعدد برای رساندن خبر از جایی به جای دیگر، به یک سوپرمارکت بزرگ تشبیه شود، دیگر تمامی اتلاف وقت و انرژی در این سیستم اداری از بین خواهد رفت. اگر تمامی بخش‌ها همچون قفسه‌های سوپرمارکت در کنار هم و در معرض تماس دیگران قرار گیرند، نه به سیستم کاری آن‌ها لطمه‌ای خواهد خورد و نه دخالت و ناهماهنگی در انجام امور پدید خواهد آمد. علاوه بر این‌ها تماس طولانی‌مدت همه با یکدیگر سبب خواهد شد تا مطالب موردنیاز کمپانی بارها و بارها دهان‌به‌دهان تکرار شده و در ذهن همگان نقش بندد.

 به‌کارگیری این روش غیرمعمول سبب شد تا کارکنان همگی خود را جزئی از کل بدانند و تماس‌های روزمره آن‌ها با مدیران ارشد کمپانی، نوعی اعتمادبه‌نفس و وابستگی عاطفی به جنرال‌الکتریک در آن‌ها پدید آورد و این‌گونه شد که در مدت 20 سال این کمپانی چنان رشدی کرد که قوی‌ترین مدیران دنیا از عهده آن برنمی‌آمدند.

 اگرچه در سال 2001، ولش از سمت خود بازنشسته شد، اما توان علمی و مدیریتی او به حدی است که حتا در سن‌وسال امروز نیز قریب به 500 کمپانی او را به‌عنوان مشاور و راهنما در کنار خود دارند و از تکنیک‌های خلاق او سود می‌جویند.

نوشته شده توسط سپهر برادران در پنجشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۹ |
اکثر مردم جهان بهویژه در سال‌‌های اخیر به آموزش و تحصیلات عالیه بیشتر از هر چیز دیگر در زندگی اهمیت می‌دهند. برای مردم بعد از خرید خانه، داشتن تحصیلات دانشگاهی دومین سرمایه‌گذاری مفید برای آینده به شمار می‌آید. همچنین تحصیلات دانشگاهی یکی از مطمئن‌‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها در دنیا است که می‌تواند تا آخر عمر یک زندگی راحت و بدون دغدغه را تضمین کند.

اما با وجود اینکه ادامه تحصیل در دانشگاه و رفتن به دنبال مدارک عالی تحصیلی همیشه بهترین گزینه است، اما پیش از خرج کردن پول‌تان برای تحصیل در دانشگاه حتما این مطلب را بخوانید. تحقیقات چند دانشگاه معتبر جهان از جمله هاروارد و آکسفورد در کنار وزارت آموزش عالی آمریکا نشان داده‌است که چند رشته دانشگاهی در سراسر دنیا بیشترین بازده مالی را داشته‌اند. معنای دیگر این جمله آن است که این رشته‌ها را بخوانید تا آینده شغلی و زندگی ثروتمندی داشته باشید. نتایج این تحقیق را سایت اینترنتی یاهو منتشر کرده‌است.
ساده‌ترین نتیجه این تحقیق آن است که کسانی که مدرک کارشناسی یا‌‌لیسانس دارند 88 درصد بیش از دارندگان دیپلم درآمد به دست می‌آورند. متوسط این افزایش 88 درصدی 23300 دلار در سال است. دارندگان مدرک‌‌لیسانس در کل زندگی خود می‌توانند درآمد 1/2 میلیون دلاری داشته‌باشند، درحالی‌که همشهریان یا هموطنان دیپلم آنها شاید به اندازه 2/1 میلیون دلار درآمد به دست بیاورند. این فاصله البته در رشته‌‌‌هایی مانند بازرگانی، بهداشت و درمان و تکنولوژی بیشتر است، اما در دنیا 5 رشته دانشگاهی وجود دارد که بیشترین بازگشت مالی را برای تحصیل‌کنندگان آن به همراه می‌آورد.

1) فوق‌‌لیسانس مدیریت بازرگانی MBA
محبوبیت این رشته در میان دیگر رشته‌‌‌های دانشگاهی جهان دلیل موجهی دارد. دانش‌آموختگان این رشته به طور متوسط 35 درصد بیشتر از ‌‌لیسانس‌‌‌های همین رشته و البته رشته‌‌‌های دیگر درآمد به دست می‌آورند. هر چند هزینه تحصیل در این رشته دانشگاهی بالاست، اما درآمدی که در آینده دانش‌آموختگان این رشته به دست خواهند آورد، بسیار بیشتر از میزان شهریه آن است.


2)‌‌ لیسانس علوم مهندسی
بر اساس آمار اداره کار فدرال آمریکا، پایه حقوق مهندسان در کشور‌‌های آمریکایی و اروپایی در مقایسه با دیگر دانش‌آموختگان بالاتر است. اگر کسی تنها 4 سال را به تحصیل در یکی از رشته‌‌‌های دانشگاهی بپردازد، دست کم سالانه 50 هزار دلار حقوق پایه خواهد داشت. در این میان مهندسان پتروشیمی در صدر قرار دارند.


3)‌‌لیسانس علوم پرستاری
پرستاری یکی از شغل‌‌‌های موفقیت‌آمیز اقتصاد امروز است. در اقتصاد کنونی جهان که در رکود به سر می‌برد و بسیاری در حال از دست دادن مشاغل خود هستند، پرستاران با افزایش فرصت‌کاری 30درصدی روبه‌رو شده‌اند. این افزایش تقاضای بازار به معنای افزایش حقوق و درآمدها هم هست.


4) دستیاری وکالت
دستیاران وکیل اکنون در دنیا کار‌‌هایی را انجام می‌دهند که در گذشته وکلا انجام می‌دادند. فقط دو سال تحصیل در رشته وکالت می‌تواند شغلی مناسب در یکی از دفاتر وکالت به عنوان دستیار وکیل برای شما فراهم کند. وکلا برای اینکه بتوانند در دفتری مشغول کار شوند باید دست کم 6 سال در دانشگاه درس بخوانند.


5) فن‌آوری اطلاعات (IT)
تا چند سال پیش نام فن‌آوری اطلاعات یا IT همه را به یاد دفاتر کنترل امور کامپیوتری مدارس و دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها می‌انداخت، اما با پیشرفت تکنولوژی و گسترش بازار کار، این رشته به یکی از ارکان اداره کشورها تبدیل شده‌است. این رشته همچنین از پردرآمدترین رشته‌‌‌های دانشگاهی است.

ماخذ:دنیای اقتصاد

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۹ |
اِم بی اِی (MBA) کوتاه شدهٔ عبارت Master of Business Administration درجهٔ کارشناسی ارشد در رشته مدیریت بازرگانی است. این دوره برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم در آمریکا طرح ریزی شد که حاصل صنعتی شدن این کشور و رویکرد علمی به مدیریت بود.

دوره‌های MBA به گونه‌ای طرح ریزی می شوند تا دانشجویان را با جنبه‌های مختلف بازرگانی و تجارت همچون حسابداری، بازاریابی، منابع انسانی، مدیریت عملیات، مدیریت تبلیغات و برنامه ریزی استراتژیک آشنا سازند.

بیشتر دانشجویان MBA یک زمینه تخصصی را برای مطالعه و تحصیل انتخاب می کنند و تقریبا یک سوم از واحدهای تحصیلی خود را در این زمینه انجام می دهند. برای مثال، دانشجویانی که گرایش بازاریابی را انتخاب می کنند دوره‌های ویژه‌ای را که بر روی بازاریابی دیجیتال یا بازاریابی بین المللی تمرکز دارد برمی گزینند.

منبع: ویکی پدیا

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۹ |


۱٫ بیشترین تولید پسته

۲٫ بیشترین تولید خاویار

۳٫ بیشترین تولید خانواده توت

۴٫ بیشترین تولید زعفران (۸۰% کل تولید جهانی)

۵٫ بیشترین تولید زرشک

۶٫ بیشترین تولید میوه آلویی (از قبیل شفت و گیلاس وغیره)

۷٫ بالاترین دمای ثبت شده روی سطح زمین (۷۰٫۷ درجه سانتیگرد در کویر لوت)

۸٫ بیشترین تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (۴۰۰۰ نفر در کولاک سال ۱۳۵۰ کشته شدند، میزان بارش برف ۸ متر در ۵ روز)

۹٫ بزرگترین وارد کننده گندم

۱۰٫ بیشترین آمار فرار مغزها !

۱۱٫ بیشترین نسبت زن به مرد در مدارس و دانشگاه ها (۱٫۲۳ زن در مقابل هر مرد)

۱۲٫ بالاترین میزان تشعشات زمینی، با شدت سالانه ۲۶۰ میلی سیورت در رامسر (مقایسه = یک عکس رادیوگرام سینه ۰٫۰۵ میلی سیورت، میدانهای اطراف چرنوبیل ۲۵ میلی سیورت)

۱۳٫ بیشترین تعداد زمین لرزه های بزرگ (بالای ۵٫۵ ریشتر)

۱۴٫ دقیق ترین تقویم دنیا (تقویم جلالی)

۱۵٫ بیشترین مصرف مشتقات تریاک و هروئین (امریکا بیشترین مصرف کوکایین را دارد)

۱۶٫ بیشترین تعداد تغییر پایتخت در طول تاریخ (تهران سی و دومین پایتخت ایرانست)

۱۷٫ کهن ترین کشور دنیا (تاسیس شده در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح)

۱۸٫ میزبان بزرگترین جمعیت مهاجر جهان (اکثرا عراقی و افغانی)

۱۹٫ بزرگترین تولید کننده فیروزه

۲۰٫ بزرگترین منابع روی در جهان

۲۱٫ بزرگترین تولید کننده و صادر کننده فرش های دست بافت (۷۵% کل تولید جهانی)

۲۲٫ بیشترین شتاب پیشرفت تولید علم و تکنولوژی در جهان (۳۴۰۰۰۰% رشد در طول ۳۷ سال ۱۳۴۹-۱۳۸۷، شتاب رشدی یازده برابر متوسط جهان در سال ۱۳۸۸, رشد سالانه کنونی ۲۵٫۷%)

۲۳٫ بزرگترین سیستم بانکی اسلامی (کل سرمایه ۲۳۶ میلیارد دلار)

۲۴٫ بالاترین میزان وابستگی به انرژی (بیشترین اتلاف انرژی در جهان)

۲۵٫ بزرگترین منابع انرژی هیدروکربن (گاز و نفت با هم، با ارزش ۱۴۰۰۰ میلیارد دلار بر حسب قیمت جهانی ۷۵ دلار هر بشکه نفت)

۲۶٫ بالاترین تناسب ذخایر به تولید برای نفت در جهان (با میزان تولید کنونی ایران معادل ۸۹ سال ذخایر نفتی دارد)

۲۷٫ ارزانترین پایتخت جهان (طبق تحقیق شبکه خبری سی ان ان تهران ارزانترین پایتخت جهانست)

۲۸٫ بزرگترین فوران چاه نفت در تاریخ (نشت چاه نفتی قم در سال ۱۳۳۵ سه ماه ادامه داشت با فوران روزی ۱۲۵۰۰۰ بشکه نفت، ارتفاع فوران ۵۲ متر، مقایسه با نشت نفتی خلیج مکزیک و با خروج سه ماه ۵۳۰۰۰ بشکه در روز)

۲۹٫ بالاترین آلودگی دی اکسید گوگرد در هوای شهری

۳۰٫ قدیمی ترین منبع مصنوعی یا ساختگی آبی جهان با قدمت ۲۷۰۰ سال (قنات گناد آباد هنوز هم آب ۴۰٫۰۰۰ نفر را فراهم میکند)

۳۱٫ بزرگترین مجموعه جواهرات در جهان (جوهرات شاهی ایران در موزه بانک مرکزی ایران بزرگترین گنجینه جوهرات جهانست)

۳۲٫ کهن ترین امپراتوری جهان (هخامنشیان اولین ابرقدرت تاریخ بودند و در اوج قدرت بر ۴۴% کل جمیعت جهان حکومت میکردند که این بالاترین درصد جمیعت تحت یک دولت در تاریخ هم هست)

۳۳٫ بیشترین تعداد تلفات در جنگ شیمیایی (۱۰۰٫۰۰۰ کشته و ۱۰۰٫۰۰۰ زخمی در جنگ با صدام، ایران همچنین دومین رتبه تلفات تاریخ را بر اثر سلاح های کشتار دست جمعی بعد از ژاپن دارد)

۳۴٫ بیشترین تعداد و تناسب مذهب شیعه در جهان (۸۹% جمیعت ایران)

۳۵٫ بالاترین رشد مصرف گاز طبیعی

۳۶٫ بیشترین رشد تعداد خودروهای گازسوز

۳۷٫ بیشترین عمل زیبایی انجام شده در جهان

۳۸٫ بیشترین آمار طلاق در جهان

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۸۹ |
 

ردیف

عنوان رشته

عنوان گرایش

1-

رشته مدیریت

دولتی

گرایش مدیریت منابع انسانی

گرایش مدیریت مالی دولتی

گرایش مدیریت تحول

گرایش مدیریت سیستمهای اطلاعات

گرایش تشکیلات و روشها

2-

رشته مدیریت

بازرگانی

گرایش مدیریت تحول

گرایش بازاریابی بین المللی

گرایش بازاریابی

گرایش مدیریت بیمه

گرایش مدیریت مالی

گرایش بازرگانی داخلی

3-

رشته مدیریت

صنعتی

گرایش تحقیق در عملیات

گرایش مالی

گرایش تولید

4-

رشته  مدیریت

اجرایی

گرایش مدیریت بازاریابی و صادرات

گرایش استراتژیک

گرایش مدیریت تولید و عملیات پیشرفته

5-

رشته مدیریت

تکنولوژی

گرایش نوآوری

گرایش استراتژیهای توسعه صنعتی

گرایش انتقال تکنولوژی

گرایش سیاستهای تحقیق و توسعه

6-

رشته مدیریت فن آوری اطلاعات

گرایش سیستمهای اطلاعات پیشرفته

گرایش مدیریت منابع اطلاعاتی

گرایش نظام کیفیت فراگیر

7-

رشته مدیریت جهانگردی

گرایش بازاریابی جهانگردی

گرایش برنامه ریزی توسعه جهانگردی

8-

رشته مدیریت شهری

بدون گرایش

9-

رشته مدیریت مالی

بدون گرایش

 دیباچه


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |
تخت جمشید در میان ۱۲ شهر شگفت انگیز تاریخ


مجله بین المللی "National Geographic" مشهورترین و از فعالترین نشریه های دنیاست که از ۱۲۵ سال پیش تاکنون مطالبی درباره مسائل مرتبط با جغرافیا و علوم طبیعی جهان منشر کرده است. این مجله اخیرا فهرستی از ۱۲ شهر باستانی و شگفت انگیز جهان منتشر کرده که شهر پرسپولیس یا تخت جمشید به عنوان یک از شهرهای حیرت انگیز دنیای باستان انتخاب شده است.

یکی از نکات قابل توجه این نشریه استفاده از دانشمندان علم جغرافیا برای تهیه گزارش ها و استفاده از عکاس های حرفه ای آرشیوی ویژه خود است. با هم مروری بر شهرهای شگفت انگیز دنیای باستان می اندازیم:


ادامه مطلب
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

مدیریت اجرایی یا EMBA در ابتدا برای مدیران ارشد توسط دانشگاه شیکاگو در سال 1943 راه اندازی شد ولی امروزه توسط دانشگاه های مختلفی در سراسر دنیا ارائه می شود.
مدیریت اجرایی در واقع شاخه ای از MBA است که به صورت پاره وقت آموزش داده می شود. اما متأسفانه تمایز بین مدیریت اجرایی و MBA برای مردم جا نیافتاده است. رشته مدیریت اجرایی مناسب حال افردی است که ترجیح می دهند بدون ایجاد وقفه در برنامه های کاری خود و ضمن کسب تجربه های کاری به تحصیل در زمینه های مدیریتی نیز بپردازند. برخلاف MBA این افراد موقعیت های بهتری برای تجربه و تحصیل توأم دارند.

منبع: www.metanat.ac.ir

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

بگذارید این موضوع را با مثالی باز کنیم. شما حتما با نام آقای قلمچی دارنده بزرگترین مرکز آموزش کنکور آشنا هستید. قلمچی تا ده سال پیش یک دبیر ساده ریاضی و فیزیک بود که گاهی اوقات در ساعات فراغت از مدرسه به تدریس خصوصی می پرداخت اما امروز با در آمد سالانه حدود 4 میلیارد تومان یکی از مشهورترین و پر درامد ترین افراد ایران است که نحوه درآمدش هم کاملا آشکار است و اتفاقا مردم با میل و رقبت حاضر هستند به موسسه او پول بپردازند سوالی که مطرح می شود این است که چطور این اتفاق می افتد ؟چرا از میان این همه دبیر فقط یک نفر می تواند تا این حد موفق عمل کند؟در واقع کار MBA همین است ام بی ای به شما به عنوان یک فرد عادی در هر تخصص و دانشی امکان می دهد تا ذهن خود را متوجه خلاء ها , نیازها, شکاف ها و کمبودهای بازار کنید و بر اساس تکنیک ها و تاکتیک هایی که بازار و کسب و کار شما می طلبد بهترین راه برای توسعه کسب و کار خود را پیدا کنید و سهم خود را از بازار افزایش دهید. مثالهایی ایرانی و خارجی از این دست بسیار هستند هایدا بزرگترین Fast food زنجیره ای در ابتدا فقط یک ساندویچی ساده بود اما از همان ابتدا ایده ای بزرگ بود و یا eBay یک سایت معمولی بود ولی هم اکنون یکی از پر سود ترین سایت های اینترنتی دنیاست.

MBA تا حد کمی به شما می آموزد که در ایجاد یا توسعه یک کسب و کار چگونه اولین باشید اما تا حد بسیاری به شما یاد می دهد چگونه در کسب و کار خود و در بازار رقابتی بهترین باشید.MBA به شما آموزش مي دهد تا قادر به  اداره و راهبري موثر و کارآمد سازمان يا يک بخش تخصصي از آن  نظير بخش هاي توليدي، بازاريابي و فروش، اطلاعات و مالي باشيد. بتوانيد در بخش تخصصي سازمان خود ايجاد تحول کنيد و يا بر اساس تخصص خود راه حل هاي مناسبي را به صورت مشاوره در اختيار بخش هاي مختلف يک سازمان بگذاريد. MBA به شما کمک مي کند با فراگيري تجارب علمي مديريت فرآيند تحول سازمان را طراحي، هدايت و رهبري کنيد. MBA قصد دارد از خلاقيت و توانايي شما براي کارآفريني و ايجاد فعاليت هاي جديد در درون سازمان استفاده کند و در نتيجه آن زمينه توسعه کسب و کار را فراهم آورد، رسيدن به توانايي لازم براي ارائه خدمات مشاوره اي و مطالعاتي در زمينه هاي مختلف به مديران سازمانها از جمله ديگر اهداف اين رشته است.اين اهداف تقريبا" در تمام جهان يکسان هستند. به عنوان نمونه (Harvard Business School(HBS که يکي از معتبر ترين Business School هاي جهان مي باشد،هدف دوره و  قابليتهاي مورد نظر فارغ التحصيلان خود را به شرح زير مي داند:

1- A transformational experience for students who will go on to change the lives of those around them

2- Builds a foundation for a life time of leadership

3- Developing abilities to look beyond the present, envisioning what might be and how to accomplish it.

منبع:www.studyapply.com

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |
- اگر از ثروت خوشتان نمی آيد

- اگر روحيه رهبری نداريد و نمی خواهيد به دست آوريد و می خواهيد هميشه پيرو باشيد.

- اگر فکر می کنيد موفق شدن يا ثروتمند شدن شانسی است.

- اگر از شهرت خوشتان نمی آيد و يا قدرت ريسک معقول نداريد.

- اگر فکر می کنيد نمی توان بدون سرمايه و نفوذ يک شرکت بزرگ به وجود آورد.

و اگر باروحيه ای متواضع حاضر به تلاش برای رسيدن به اهداف متعالی نيستيد بهتر است در رشته ديگری ادامه تحصيل دهيد.

منبع : www.modir.ir

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |
دانستنيهاي MBA :

  • آيا ميدانيد که MBA پرهزينه ترين رشته دانشگاهي در خارج کشور است و هزينه سالانه آن در برخي دانشگاهها به 70000 دلار در سال مي رسد؟
  • آيا مي دانيد که   MBA در دانشگاه هاروارد تنها رشته اي است که به دليل اطمينان از اشتغال خوب فارغ التحصيلان آن در آينده تحت پوشش کامل وام CITIBANK آمريکا قرار دارد و دانشجويان کليه هزينه هاي خود را از آنجا تامين مي کنند؟ آيا مي دانستيد که اکثر دانشگاههاي آمريکا ، کانادا و اروپا به دليل تقاضاي بسيار بالاي داخلي به اتباع خارجي جهت MBA پذيرش نمي دهند؟
  • حتما کل دروس ، کلاس ها، تحقيقات و ارائه آنها بايد به زبان انگليسی باشد. حتی در کشور هايی مانند فرانسه، آلمان و روسيه هم با تمام تعصباتی که روی زبان اصلی شان دارند،   MBA   به زبان انگليسی تدريس می شود.   حتی اگر تمام درس ها و مباحث مشابه باشد ولی زبان تدريس و تعليم انگليسی نباشد، رشته تحصيلی ديگر   MBA نيست و از نظر حرفه ای وقتی   MBA نباشد ديگر تفاوتی ندارد که چه اسمی داشته باشد.
  • خصوصيت بارز ديگر MBA   اين است که علاوه بر درس های تئوری بايد همراه با تحقيق Case Study   ، بازيهای تجاری Business Games ، و ارائه نتايج   در قالب   Presentation   و معمولا   تز و کارآموزی می باشد.
  • مباحث يک برنامه MBA بايد مرتبا مورد باز بينی و نو سازی قرار گيرد تا دانشجويان بتوانند با آخرين نياز ها و دست آورد های علم مديريت آشنا شوند.
  • آیا می دانید فرق کارشناسی ارشد MBA با کارشناسی ارشدهای دیگر این است که MBA رساله ندارد.
  • آیا می دانید بعد از آمریکا، انگلستان اولین کشوری بود که MBA را ایجاد کرد.
  • آیا می دانید حقوق کسانی که MBA خوانده اند در آمریکا 3/5 برابر کسانی است که با همان تحصیلات و سن در موقعیت های دیگری کار می کنند.
  • آیا میدانید که MBA پرهزینه ترین رشته دانشگاهی در خارج کشور است و هزینه سالانه آن در برخی دانشگاهها به 70000 دلار در سال می رسد؟
  • آیا می دانید که MBA در دانشگاه هاروارد تنها رشته ای است که به دلیل اطمینان از اشتغال خوب فارغ التحصیلان آن در آینده تحت پوشش کامل وام CITIBANK آمریکا قرار دارد و دانشجویان کلیه هزینه های خود را از آنجا تامین می کنند؟
  • آیا می دانید که اکثر دانشگاههای آمریکا، کانادا و اروپا به دلیل تقاضای بسیار بالای داخلی به اتباع خارجی جهت MBA پذیرش نمی دهند؟
  • آیا می دانید در رشته MBA کل دروس، کلاس ها، تحقیقات و ارائه آنها باید به زبان انگلیسی باشد و حتی در کشورهایی مانند فرانسه، آلمان و روسیه هم با تمام تعصباتی که روی زبان اصلی شان دارند، MBA به زبان انگلیسی تدریس می شود.
  • آیا می دانید خصوصیت بارز دیگر MBA این است که علاوه بر درس های تئوری همراه با تحقیق Case Study ، بازیهای تجاری Business Games و ارائه نتایج در قالب Presentation و معمولا تز و کارآموزی می باشد
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

تاريخچه MBA
MBA در خارج از کشور قدمتي حدودا" 80 ساله دارد و به نظر مي رسد که در Wharton Business School وابسته به دانشگاه پنسيلوانيا متولد شده باشد. گسترش سريع اين رشته در سالهاي دهه 60و 70 ميلادي منجر به اين شد که در ايران نيز در دهه 70 ميلادي مرکزي تحت عنوان ICMS و با همکاري دانشگاه هاروارد راه اندازي شود که بعد از انقلاب منحل گرديد. اين مرکز عليرغم اينکه تنها دو دوره فارغ التحصيل ارائه کرد ليکن نوستالژي ناشي از آن هنوز در اذهان بخشهاي مديريتي برجسته کشور باقي است. دومين گام در اين راستا توسط سازمان مديريت صنعتي برداشته شد که در اواخر دهه 60 شمسي اقدام به راه اندازي دوره مديريت اجرايي Executive MBA نمود ليکن به دليل عدم تبليغات مناسب و نيز شرايط دشوار ورود جاي چنداني در ميان فارغ التحصيلان جديد باز نکرد. سرانجام در اول دهه 80 شمسي دانشگاه صنعتي شريف به اتکاي وجهه منحصر به فرد خود اقدام به راه اندازي اين رشته با توجه به نياز شديد کشور نمود. علي رغم اين تلاشها، هنوز تا رسيدن به کشورهاي توسعه يافته و حتي بسياري از کشورهاي در حال توسعه راه درازي در پيش رو داريم. MBA امروزه يکي از معيارهاي رشد کشورها محسوب مي شود بطوريكه در سنگاپور با 4 ميليون نفر جمعيت حدود 30 دوره MBA و در آمريکا 700 دوره وجود دارند .


تعريف و اهداف رشته MBA
دوره كارشناسي ارشد مديريت (MBA) است به منظور پرورش مديران كارآمد براي اداره سازمانهاي اقتصادي - اجتماعي، توليدي و خدماتي طراحي شده است.

رشته MBA يا کارشناسی ارشد مديريت حرفه ای بازرگانی چنانچه از نامش پيداست تنها مديريت بازرگانی نيست ، از آنجا که در ايران آموزش مديريت به سه شاخه بازرگانی ، صنعتی و دولتی تقسيم می شود برای اكثر متقاضيان اين گمان پيش می آيد که MBA تنها در بر گيرنده مباحث مديريت بازرگانی است و به طور مثال برای مديريت صنعتی بايد به سراغ رشته ديگری رفت در حالی که اين تصور کاملا اشتباه است.

MBA مديريت Business است و Business يعنی کليه عملياتی که از توليد تا فروش و خدمات پس از فروش کالا يا خدمات را شامل ميشود و به صورت مکرر اتفاق می افتد.

برای رشته MBA حدود 30 گرايش مختلف در کشور های مختلف تعريف شده است. اما چهار گرايش اصلی اين رشته که تقريبا در همه دانشگاه ها تدريس می شوند به شرح زير است:

  1. بازاریابی و مدیریت فروش (Marketing)
  2. مدیریت مالی و مدیریت موسسات مالی (Finance)
  3. مدیریت تولید و سیستمهای تولید و پروژه (Operation)
  4. مدیریت منابع انسانی (Human Resources)

امروزه حتی MBA با گرايش هايی مانند تجارت الکترونيک و فن آوری اطلاعات نيز ارائه می شود که نشان از انعطاف پذيری بالا و نياز روز افزون به فارغ التحصيلان اين رشته است.

متاسفانه امروزه بسياري بدون توجه به محتواي MBA آن را با نام مديريت سازمان مي شناسند و تنها به بخش بسيار کوچکي از اهدافي که در اين دوره بررسي مي شود مي پردازند. اگر بخواهيم تعريفي دقيقتر از اهداف MBA داشته باشيم بايد توجه داشت که هدف اين دوره پذيرش فارغ التحصيلان دوره هاي كارشناسي در رشته هاي مختلف به خصوص رشته هاي فني و مهندسي و پرورش افرادي است كه قادر باشند در زمينه هاي ذيل انجام وظيفه نمايند:

  1. اداره و راهبري مؤثر سازمان يا يك بخش تخصصي از آن نظير بخش هاي توليدي، بازاريابي و فروش، اطلاعات و مالي
  2. ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان
  3. طراحي، هدايت و رهبري تحول در كل سازمان پس از كسب تجارب عملي در مديريت
  4. كارآفريني با ايجاد فعاليت هاي جديد در درون سازمان و يا ايجاد سازمانهاي جديد
  5. ارائه خدمات مشاوره اي و مطالعاتي در زمينه هاي مزبور به مديران سازمانهاي اقتصادي و اجتماعي


افراديكه در اين دوره پذيرفته ميشوند، حداقل دوره كارشناسي را در يكي از رشته هاي دانشگاهي گذرانده و با حوزه تخصصي دوره كارشناسي آشنائي پيدا كرده اند. اين افراد پس از فراگرفتن دانش مديريت و تمرين مهارتهاي مديريتي در اين دوره ، نيروهاي ارزنده اي خواهند شد كه مي توانند با تركيب دانش تخصصي و مديريتي خود در جهت تحقق هدفهاي بالا نقش مهمي در بهبود مديريت جامعه ايفا نمايند.

فارغ التحصيلان اين دوره با فراگيري دانش و فنون مديريت قادر خواهند بود در زمينه هاي ذيل فعاليت نمايند:

• اداره امور واحدهاي ستادي سازمانهاي توليدي و اجتماعي در جهت كمك به مديراناين سازمانها براي اداره مؤثرتر سازمانهاي خود
• اداره و راهبري مؤثر و كارآمد يك سازمان يا يك بخش تخصصي از آن نظير بخش هاي توليد، تحقيق و توسعه، مالي، فروش، پرسنلي و اطلاعات
• ايجاد تحول در يك بخش تخصصي سازمان با تجديد تشكيلات، رويه ها و شيوه هاي اداري آن بخش
• كارآفريني در يك سازمان براي شروع فعاليت هاي جديد يا ايجاد و اداره سازمانهاي جديد
• طراحي تحول در كل يك سازمان و رهبري و هدايت تحولات كلي بعد از كسب تجربيات مديريتي


اگر به بازار کار MBA در ايران نظر بيافکنيم ايران حداقل تا 10 سال آينده نيازمند متخصصين اين رشته خواهد بود. اين پيش بيني با توجه به تراکم زياد مهاجرت فارغ التحصيلان اين رشته از کشور براي کار يا ادامه تحصيل در خارج کشور و نياز شديد سازمان هاي بزرگ و اقتصادي و شرکت هاي دولتي و خصوصي که تعدادشان کم هم نيست بسيار با وسواس صورت گرفته است.
اما بازار کار MBA در خارج از کشور نيز از جايگاه مطلوبي برخوردار است و کشور هاي آمريکا و کانادا در جذب متخصصين اين رشته درنگ نمي کنند. از خاطر نبريد که بسياري از دانشجويان اين رشته از همان ابتداي تحصيل دعوت به کار مي شوند.

متخصصان MBA سه گروه می شوند. گروه اول وارد عرصه مديريت می شوند و در سطوح مختلف مثل مدير توليد يا بازارياب يا مدير مالي مشغول به كار می شوند يا نهايتا مدير عامل شركت می شوند. گروه دوم وارد كار مشاوره مي شوند. برخي در شركت هاي مشاورة مديريت كار مي كنند و گروهي به عنوان كارشناس مثلا تحليلگر مالي يا تحليلگر بازار يا متخصص نيروي انساني بدون اينكه وارد كار اجرايي شوند، در سازمانها كار مي كنند. گروه سوم كه درصد كمي هستند ممكن است ادامة تحصيل بدهند و دكترا دريافت كنند و استاد شوند.   رويكرد كنوني دنيا، رويكرد كار آفريني است،  به اين معنا كه ما بايد فارغ التحصيلان MBA را تشويق كنيم تا خودشان كسب و كار راه بياندازند.

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

تیمور کوران
مترجم: جعفر خیرخواهان
در دهه 1940 جوزف نیدهام از دانش‌پژوهان بریتانیایی، شروع به برشمردن دستاوردهای چین در علم و فناوری کرد تا به فهم این نکته برسد که چرا آنها از دستاوردهای غرب پست‌تر بودند.

نیدهام پس از 40 سال بررسی فهمید اگر چه چین در این لحظه بسیار عقب‌تر است، یک هزار سال پیش رهبری علمی جهان را داشته است. او نتیجه گرفت کنفسیوس و تائویسم جلوی رخداد انقلاب علمی چینی را گرفت چون که تنها به نوآوری‌های آهسته و ذره‌ای باور داشت به جای اینکه مشوق جهش‌های ناگهانی باشد. با این همه وی تشخیص داد که این تبیین ناقصی است. با اینکه نیدهام موفق به حل این راز بزرگ نشد، کاری کرد که تاریخ‌نگاران پس از وی نتوانند این پرسش که چرا برخی جوامع به پیش تاختند و برخی دیگر عقب ماندند را نادیده بگیرند. در زمانی که بیشتر روشنفکران غربی و حتی بسیاری از روشنفکران غیرغربی به برتری ذاتی غرب باور داشتند، نیدهام نشان داد که نقاط ضعف آشکار چین و برتری مسلط غرب نیازمند تبیین تاریخی است. دستور کار وی به «قضیه نیدهام» مشهور شده است.
تمثیل‌هایی گسترده‌تر برای قضیه نیدهام در اطراف جهان وجود دارد. در سده‌های میانی، خاورمیانه در مرزهای دانش نورشناسی، فلزشناسی و ریاضیات بود. بزرگ‌ترین شهرها، کتابخانه‌ها و بازارهای اروپا در برابر آنچه که در خاورمیانه قرار داشت هیچ بودند. سپس طی پانصد سال بعد، خاورمیانه در بسیاری قلمروها از جمله علم و پزشکی، مالیه و کسب‌و‌کار و سواد و سطح زندگی از اروپا عقب ماند.

برتری‌های تصادفی
پژوهشگران توسعه تمدنی معمولا به دو شیوه به تفاوت‌ها در توسعه مناطق نگاه می‌کنند. نخست آنچه که «محبوس شدن بلندمدت» نامیده می‌شود، تاکید دارد که برخی مزیت‌های اساسی مثل مکان‌های دارای منابع طبیعی فراوان، حکمرانی کارآ یا ارزش‌های در خدمت نوآوری باعث می‌شود که یک تمدن، برتری اساسی و حتمی پیدا کند. برای نمونه برخی دانشوران در تبیین خیزش اروپا، برآمدن مسیحیت تحت «کنترل سیاسی» امپراتوری روم را دلیل تجدد و نهایتا انقلاب صنعتی می‌دانند که برتری اروپا را تقویت نمود.
رویکرد دوم برخی حوادث و تصادفات کوتاه‌مدت را علت شکاف گذرا یا بخت برگشتگی شناسایی می‌کند. تئوری تصادف کوتاه‌مدت می‌گوید وقتی کریستف کلمب به قصد رفتن به هند سوار کشتی شد و قاره‌ای پیدا کرد که جلوی وی را گرفت، یک رشته رویدادها شروع شد که توسعه اقتصادی غرب را شتاب بخشید و به غرب امکان تسلط بر جهان را داد. چنین تئوری‌اي ادعا می‌کند که خاورمیانه به علت خرابی‌هایی که طاعون سیاه در سده چهاردهم به بار آورد توسعه نیافته شد.
در کتاب آیان موریس «چرا غرب علي‌الحساب غلبه یافته است»، این دو رویکرد مخلوط می‌شود. او متوجه شد که تصادفات تاریخی بر عملکرد نسبی شرق و غرب، گاهی به مدت هزار سال تاثیر گذاشت. موریس در عین حال جغرافیا را عامل اصلی روندهای عملکرد می‌داند. او استدلال می‌کند مهار طبیعت نخستین بار در غرب شروع شد چون که گیاهان و حیوانات بیشتری مساعد اهلی شدن بودند و غربی‌ها اکتشافات جهانی را شروع کردند که جهان شناخته‌شده را گسترش داد چون که برای آنها، گذشتن از اقیانوس اطلس آسان‌تر از گذشتن ساکنان مشرق زمین از اقیانوس آرام بود. با این حال مزایای جغرافیا دائما نتوانسته است به برتری غرب بینجامد. هر تمدن مسلطی دیر یا زود به مرز قابلیت‌های خویش می‌رسد. موریس استدلال می‌کند، با کند شدن سرعت پیشرفت غرب، سایر تمدن‌ها به آن رسیده و جلو می‌زنند.
موریس معنای کش‌دار و گسترده‌ای به اصطلاح «غرب» می‌دهد. او می‌نویسد غرب نخست شامل جوامعی می‌شد که در کناره‌های تپه‌ای شکل گرفتند، منطقه هلالی شکلی که اکنون بین فلسطین، سوریه، ترکیه، عراق و ایران تقسیم شده است. جایی که اهلی کردن گیاهان و حیوانات حدود 9500 سال پیش از میلاد شروع شد و به حوضه مدیترانه، اروپا، آمریکا و استرالیا کشیده شد. «شرق» در ابتدا شامل جوامعی می‌شد که در حوضه بین رودهای زرد و یانگتسه چین زندگی می‌کردند جایی که فرآیند اهلی‌سازی حدود 7500 سال پیش از میلاد شروع شد و نیز شامل کشورهای بین ژاپن و هند و چین می‌شود. پس برای موریس آنچه اکنون خاورمیانه نامیده می‌شود همیشه بخشی از غرب بوده است. البته خاورمیانه سرانجام عقب ماند و بیشتر آن مستعمره اروپا شد که مسیر تمدنی آن را بسیار شبیه به شرق ساخت. اگر هدف این کتاب، شناخت «چرا غرب غلبه یافته است» باشد قطعا یک مشکل مهم پیش می‌آورد. مشکلی که از برخورد با آن خودداری شده است.
موریس هر چقدر که شرق و غرب را نامناسب تعریف کرده باشد، شروع به مقایسه توسعه نسبی دو تمدن طی قرن‌ها می‌کند. او از شاخص خاص توسعه اجتماعی برای کمی کردن پیشرفت اجتماعی استفاده می‌کند. شاخص وی از اینها تشکیل شده است: میزان انرژی یا کالری که یک فرد معمولی در روز مصرف می‌کند؛ شهرنشینی به عنوان پراکسی برای توانمندی سازمانی که با وسعت بزرگ‌ترین شهر اندازه‌گیری می‌شود؛ توانایی جنگ کردن که با کمیت و کیفیت نظام تسلیحاتی اندازه‌گیری می‌شود و فناوری اطلاعات بر این اساس که مردم چقدر آسان قادر به ارتباط برقرار کردن بودند. بر اساس شاخص موریس، غرب از 14000 سال پیش از میلاد پیوسته در جلوی شرق حرکت می‌کرد تا زمانی که نخستین ظروف سفالی در حوالی 541 بعد از میلاد تولید شد و شرق توانست جلو بزند. در سال1100، امتیاز شرق حدود 40 درصد بالاتر از امتیاز غرب بود. از آن پس، شکاف باریک‌تر شد و غرب در حدود 1773 توانست رهبری دوباره خویش را بازیابد که تاکنون حفظ کرده است. برخی از شاخص موریس انتقاد می‌کنند که خیلی ساده‌انگارانه است و بیشتر داده‌های پیش از زمان مدرن وی بر اساس حدس و گمان است. با این‌حال وی موفق به درک امری واقعی درباره عملکرد نسبی شرق و غرب شد.

روزهای خوب جدید
موریس در ابتدای کتابش اشاره دارد که فقط در آخرین بازگشت یعنی زمانی که غرب شروع به جلو زدن کرد، به یک طرف امکان داد تا طرف دیگر را مستعمره کرده و فرمانبردار خویش سازد. هنگامی که وی به تفسیر رویدادهای تاریخی می‌پردازد این نظر رنگ می‌بازد، اما این مساله کوچکی نیست. تا سال 1700، شرق و غرب از نظر سیاسی مستقل از هم باقی ماندند، بدون توجه به اینکه کدام طرف جلوتر بود و هیچ کدام برتری نظامی قطعی نداشتند. به علاوه آخرین بازگشت، ویژگی بی‌همتای دیگری داشت: رشد خودتقویت‌کننده. در هر دو منطقه، سطح توسعه به مدت هزار سال به واسطه محدودیت‌های زندگی کشاورزی متوقف شده بود. از 1700 زمانی که بازرگانی جهانی به دست اروپایی‌ها افتاد، غرب با نرخ شتابان عجیبی توسعه یافته است. امروز توسعه غرب را اگر با معیار موریس بسنجیم 20 برابر بیشتر از سطح 1700 است. شرق نیز با مقداری وقفه به اوج نامنتظره‌ای رسیده است. موریس سطح توسعه آن را حدود 13 برابر سطح رکورد تاریخی آن پیش از 1700 حساب می‌کند.
رشد مدرن تکرار یا حتی نسخه سریع‌تر رخدادهای پیشین نیست. نوآوری‌های سازمانی و فناوری که محرک رشد مدرن هستند به طور پیوسته تکامل می‌یابند، جوامع را حفظ کرده و نظم سیاسی و اقتصادی جهانی را دائما در اوج نگه می‌دارند. در عوض، جوامع باید پیوسته خود را با انتظارات، روابط و عادات اقتصادی خویش تعدیل کنند. به بیان موریس، تفاوت بین زندگی پیشامدرن و مدرن از دست در رفته است. کسی که در عصر ژولیوس سزار به دنیا می‌آمد زندگی روزمره در سال 1700 را درک می‌کرد. شخصی که در سال 1700 به دنیا آمد زندگی روزمره در سال 2011 با وجود آسمان‌خراش‌ها، سفرهای هوایی، رایانه، بانک و خودرو را حیرت‌آور می‌بیند.
نبود نظریه‌ای وحدت‌بخش که تبیین کند چرا جهش رشد کنونی اینقدر متفاوت است نقطه ضعف اصلی کتاب است. بر اساس نظر موریس، در جایی که جغرافیا فرصت‌ها را مشخص می‌سازد، جامعه‌شناسی و انگیزه‌های انسانی تعیین می‌کند چگونه از این فرصت‌ها بهره‌مند شد، اما روایت کتاب از جنبه جامعه‌شناسی ضعیف است. موریس تاریخ را شکل‌گیری و سقوط سلسله‌ها، تمرکزگرایی و تمرکززدایی سیاسی، فوران خلاقیت پس از خمودگی و فرگشت باورها توصیف می‌کند. با این حال او این ماجراها را درون یک نظریه مسلط تاریخ قرار نمی‌دهد. به محض اینکه جغرافیا فرصت‌ها را تعریف می‌‌کند، اگر بخواهیم توصیف آرنولد توینبی از عدم کفایت روایت‌های تاریخی تئوری شده را به کار ببریم تاریخ صرفا «یک موضوع لعنتی پس از موضوع لعنتی دیگر است».
البته جغرافیای خوش اقبال غرب و منابعی که از طریق اکتشافات جهانی به دست آورد به تنهایی نمی‌تواند رشد انفجاری در زمان‌های مدرن را تبیین کند. شاخص موریس تا آستانه انقلاب صنعتی، شرق را جلوتر از غرب می‌بیند، اما برای قرن‌ها، اروپا نوع جدید زیرساخت اقتصادی بر اساس مبادله غیرشخصی و زندگی تجاری ایجاد کرد که تحت تسلط بنگاه‌های بزرگ و ماندگار و با ساختار پیچیده کسب سود بود. اینها تحولاتی هستند که اکتشافات جهانی اروپا در وهله اول را برانگیختند و زمینه را برای انقلاب صنعتی آماده کردند. آنها همچنین صحنه را برای امپراتوری استعماری غرب چیدند. در واقع ریشه‌های نوسازی اقتصادی غرب به آغاز هزاره دوم کشیده می‌شود زمانی که طبق شاخص توسعه موریس، چین تحت سلسله سونگ جهان را رهبری می‌کرد. آن زمانی است که خانواده‌های ایتالیایی در غرب شروع به تشکیل «ابرشرکت‌های» خصوصی سده‌های میانه کردند یا بنگاه‌هایی که منابع را برای ده‌ها سرمایه‌گذار طی نسل‌ها تجمیع می‌کردند تا امور مالی و تجاری را سامان دهند. این بنگاه‌ها تجمیع و انباشت سرمایه خصوصی را در مقیاس نامنتظره ممکن ساختند.
به تدریج که این ابرشرکت‌ها رشد کردند با مشکلات هماهنگی، ارتباطات و اجرای قراردادها مواجه شدند که آنها را وادار ساخت تا ساختارهای سازمانی و فنون بازرگانی پیچیده‌تر را آزمون کنند. مدت‌ها پیش از سده شانزدهم، بنگاه‌های اروپایی سودآور، از قالب سازمان شرکتی استفاده می‌کردند. بنگاه‌های پیچیده خصوصی در این مقیاس در هیچ جای دیگر و نه حتی در بقیه آنچه که موریس غرب تعریف می‌کند پیدا نمی‌شد؛ بنابراین در زمانی که اروپا شروع به نفع بردن از منابع مستعمرات و ذخایر زغال سنگ در دسترس کرد، مدت‌ها پیش از آن توانسته بود زیرساخت اقتصادی لازم را برای تولید انبوه، صنعتی شدن و حمل‌و‌نقل همگانی فراهم کند. تنها وجود مزایای جغرافیایی برای جلو راندن اروپا کافی نبود، برای بهره‌مندی از این مزایا نیاز به نهادهایی بود که در غرب اختراع شد.

شرق بی‌ثمر
مناطقی که در هماوردی با اروپا شکست خوردند نتوانستند به زیرساخت اقتصادی غرب برسند. مهم‌ترین اینها، شکست در توسعه نهادهایی برای تجمیع کار و سرمایه در مقیاسی بزرگ و توسعه دادن سازمان‌های پایدار بود که توانایی بازتخصیص کارآی منابع را داشته باشند. قوانین در خاورميانه باعث شکسته شدن سرمایه‌ها و جلوگیری از تاسیس بنگاه‌های خصوصی بزرگ و بادوام شد. در همین اثنا، در جنوب آسیا، هندوئیسم مانع همکاری غیرشخصی بزرگ مقیاس شد چون که خانواده‌ها را تشویق می‌کرد تا سرمایه را درون بنگاه‌های خانوادگی نگه دارند.
برخی معتقدند اگر غرب زودتر صنعتی نشده بود آنها سرانجام به شیوه خود صنعتی می‌شدند. موریس بدبین است: «اگر چه امتیازات توسعه شرقی و غربی تا 1800 شانه به شانه هم بودند نشانه‌های اندکی هست که اگر شرق را به حال خود می‌گذاشتیم با سرعت کافی به سمت صنعتی شدن می‌رفت تا جهش خود را طی قرن نوزدهم شروع کند.» این حرف درست است. موریس چون نهادهای اقتصادی را نادیده گرفته است قادر به توجیه ادعای خویش نیست که ناکفایتی مقیاس خود را به عنوان معیار توسعه در معرض دید می‌گذارد. اگر در 1800، اروپا در همه اجزای اقتصادی مدرن توسعه‌یافته بود و چین این‌طور نبود، دو منطقه با هیچ منطق معناداری نمی‌توانستند برابر باشند. مشکل در اینجا در استفاده موریس از اندازه شهر به عنوان پراکسی برای ظرفیت سازمانی است. بزرگی شهر لاگوس نیجریه اکنون به اندازه نیویورک است، اما بدیهی است که توانمندی‌های نیجریه و ایالت نیویورک متفاوت است. برای مثال، نیجریه هنوز آمادگی ندارد تا انسان را به کره ماه بفرستد.
آن‌طور که مشخص شده است نهادهای اقتصادی مدرن به شکل یکپارچه و طبیعی در شرق پدیدار نشدند. پس از استعمارگری، رهبران شرقی سعی کردند با اقتباس نهادهای غربی بر این نواقص غلبه یابند؛ به طوری که در زمان کوتاه‌تری به آن برسند دگرگونی که اروپا طی هزار سال کامل به آن رسیده بود. با این‌حال امروز، اصلاحات همچنان ناقص است. برای این‌که سازمان‌های اقتصادی مدرن خوب کار کنند، کشور نیاز به بسط و توسعه شماری نهادهای تکمیلی مثل دادگاه‌های عادله، مبادله غیرشخصی و اعتماد به سازمان‌ها دارد. اینها پیوندزدن‌های سختی هستند که در بیشتر بخش‌های شرق، هنوز به کندی توسعه یافته و پخش می‌شوند.

علی‌الحساب؟
همان‌طور که عنوان کتاب نشان می‌دهد، هدف موریس نه فقط تفسیر گذشته بلکه شناسایی این نکته است که آینده شکاف توسعه غرب و شرق چه می‌شود. با برون‌یابی از روندهای کنونی، موریس پیش‌بینی می‌کند که مطابق با شاخص وی، شرق احتمالا در 2013 دوباره سروری خود را بر غرب به دست می‌آورد. اگر تولید چین، ظرفیت جنگ‌افروزی، ظرفیت اطلاعاتی و مصرف سرانه انرژی آن همین‌طور سریع‌تر از غرب رشد کند، نمره‌ای که موریس به شرق می‌دهد در عرض چند نسل بالاتر خواهد بود.
با این‌که احتمال دارد چین، هند و خاورمیانه از نظر اقتصادی خودشان را به غرب برسانند، این نتیجه‌گیری از استدلالات اصلی کتاب فهمیده نمی‌شود. آن مناطق زمانی به غرب خواهند رسید که نهادهای اقتصادی که مسوول پیشی‌گرفتن اروپا بودند واقعا در آنها ریشه کرده باشند. موارد زیر دلایلی برای بدبینی هستند: تاریخ چند صد ساله بخش خصوصی که سازمان‌دهی و تشکل ضعیفی داشته است، جوامع مدنی ضعیف و نهادهای دموکراتیک شکننده را در سرتاسر شرق باقی گذاشته است؛ در غیاب نظام دموکراتیک باثبات بر پایه شاقول‌ها و ترازهای سیاسی، مشوق‌هایی که جامعه را وادار به سرمایه‌گذاری بلندمدت در کسب‌و‌کارهای جدید و آزادی در مسیر نوآوری می‌کند، محدود هستند.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد



نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

توماس سوول
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: حقایق و مغالطات اقتصادی
هیچ وقت دشواری تغییر باورهای غلط به کمک حقایق را دست کم نگیرید.

هنری رسوفسکی
مغالطات تنها اندیشه‌های احمقانه نیستند. آنها عمدتا هم منطقی و هم عقلانی‌اند، اما چیزی را جا انداخته‌اند. معقول جلوه کردن مغالطات، حمایت سیاسی را جلب می‌کند. تنها پس از آن که حمایت سیاسی آن قدر قوی شد تا مغالطات به سیاست‌ها و برنامه‌های دولتی تبدیل شود، عوامل جاافتاده یا نادیده انگاشته شده، «نتایج نادانسته»شان را نشان می‌دهند، عبارتی که در بیداری پس از توفان سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی شنیده می‌شود. عبارت دیگری که اغلب در این شرایط از خواب پریدگی شنیده می‌شود این است: «این[مغالطه] در آن زمان ایده خوبی به نظر می‌رسید.» به همین دلیل می‌ارزد که نگاهی عمیق‌تر به چیزهایی بیندازیم که در لحظه‌ای و به صورت سطحی مطلوب به نظر می‌رسد.
گاهی آنچه در یک مغالطه جا می‌افتد، تنها یک تعریف است. واژه‌های نامشخص [به دقت تعریف نشده] قدرتی ویژه در سیاست دارند، خصوصا وقتی آنها اصولی را به استمداد می‌طلبند که به احساسات مردم مربوط است. «انصاف» یکی از آن واژه‌های نامشخص است که حمایت سیاسی را برای گستره‌ای از سیاست‌ها جلب می‌کند از «قوانین تجارت منصفانه» گرفته تا «قانون استانداردهای کار منصفانه.» گرچه فهم این حقیقت که [معنای] واژه نامشخص است تنها یک امتیاز عالمانه است، اما منافع سیاسی عظیمی دارد. مردمی با دیدگاه‌های مختلف بر سر موضوعاتی عینی می‌توانند پشت واژه‌ای که اختلافات آنها را می‌پوشاند، متحد و بسیج شوند؛ اتحادی که گاهی حتی بر سر ایده‌هایی متناقض است، اما با این همه، کیست که طرفدار بی‌انصافی باشد؟ همین مطالب در مورد «عدالت اجتماعی»، «برابری» و دیگر واژه‌های نامشخصی که می‌تواند برای افراد و گروه‌های مختلف معانی مختلفی را بدهد، برقرار است و همه آنها می‌توانند در حمایت از سیاست‌هایی که چنان واژه‌های جذابی را استفاده می‌کنند، بسیج شوند.
مغالطات مربوط به سیاست‌گذاری‌های اقتصادی بر همه چیز از مسکن‌سازی گرفته تا تجارت بین‌الملل تاثیر می‌گذارد. چون نتایج غیرمنتظره این سیاست‌ها سال‌ها وقت می‌گیرند تا رو شوند، ممکن است بسیاری از مردم نتوانند رد آنها را تا علل رخ دادنشان دنبال کنند. حتی وقتی نتایج بد بلافاصله پس از اجرای یک سیاست خاص رخ می‌نماید، بسیاری از مردم نمی‌توانند نقطه‌ها را به هم وصل کنند و معمولا از سیاست‌هایی دفاع می‌کنند که این نتایج بد را به عواملی دیگر نسبت می‌دهند. گاهی آنها مدعی می‌شوند که اگر سیاست‌های شگفت‌آوری که از آنها دفاع کرده‌اند نبود، وضعیت می‌توانست بدتر شود.
دلایل زیادی هست که چرا مغالطات در عین حالی که شواهدی پرقوت علیه آنها وجود دارد، همچنان در قدرت می‌مانند. مثلا مقامات رسمی انتخاب شده توسط مردم، به راحتی نمی‌پذیرند که سیاست‌هایی که احتمالا با جار و جنجال از آن دفاع کرده‌اند، نتایج بدی داده است، چون کل موقعیت شغلی‌شان در خطر می‌افتد. همین مساله در مورد سران بسیاری از جنبش‌ها نیز برقرار است. حتی روشنفکران و اصحاب دانشگاهی که دارای مقام و منصبی هستند نیز وقتی نظراتشان مخالف روند موجود باشد، از تمسخر و نزول جایگاهشان هراس دارند. کسانی که خود را هوادار چیزهایی می‌دانند که حداقل سعادت را موجب شود، روبه‌رو شدن با مساله‌ای که موجب میزان سعادتی حتی کمتر از قبل شده است را دردناک می‌دانند. به عبارت دیگر، شواهد عینی برای برخی مردم بسیار خطرناک هستند - از نظر سیاسی، مالی و روان‌شناختی - چون می‌توانند تهدیدی برای منافع یا حس[خوب] آنها نسبت به خودشان باشند.
هیچ‌کس نمی‌پذیرد که در اشتباه است، اما در بسیاری از موارد، هزینه‌های نپذیرفتن اشتباه آن‌قدر بالاست که نمی‌توان نادیده گرفت. این هزینه‌ها مردم را وا می‌دارد که با حقیقت روبه‌رو شوند، هر چند این روبه‌رویی دردناک باشد. دانش‌آموزی که بخشی از ریاضی را به غلط فهمیده است چاره‌ای جز این ندارد که فهمش را تا قبل از امتحان بعدی تصحیح کند و تاجری که باورهایی غلط در مورد بازار یا روش راه‌اندازی کسب و کار دارد، چاره‌ای جز کنار گذاشتن آن باورها ندارد وگرنه سرمایه‌اش را از دست خواهد داد؛ بنابراین پیگیری مغالطات هم ضرورتی عملی و هم ضرورتی اندیشه‌ای است.
تفاوت میان سیاست‌های اقتصادی درست یا مبتنی بر مغالطه دولت بر استانداردهای زندگی میلیون‌ها نفر موثر است. به همین دلیل مطالعه اقتصاد مهم است و [اهمیت] فاش‌سازی مغالطات بیش از تنها یک کار فکری است.
مغالطه جمع صفر
بسیاری از مغالطات در اقتصاد مبتنی بر فرض تلویحی غلط و بزرگتری است که مبادلات اقتصادی فرآیند‌هایی با جمع صفر هستند و در آنها، هر ‌چه یکی کسب می‌کند، دیگری از دست می‌دهد، اما مبادلات اقتصادی اختیاری- بین کارفرما و کارمند، بین موجر و مستاجر یا تجارت بین‌المللی - رخ نمی‌دهد، مگر آنکه هر دو سوی معامله در اثر این کار وضعیت بهتری پیدا کنند. به وضوح این دلالت‌ها برای کسانی که از سیاست‌های حمایت از یک طرف معامله دفاع می‌کنند، همیشه واضح نیست.
اجازه دهید از خانه اول شروع کنیم. چرا مبادلات اقتصادی انجام می‌گیرد و شرایط مبادلات اقتصادی را چه چیزی تعیین می‌کند؟ وجود پتانسیل منفعت مشترک ضروری است، اما برای برقرار شدن معامله کفایت نمی‌کند، مگر آن که شرایط معامله مورد قبول دو طرف باشد. البته هر طرف معامله ترجیح می‌دهند که شرایط معامله به نفعش باشد، اما در عین حال حاضر است هر شرایط دیگری را نیز بپذیرد تا منافع ناشی از جور شدن معامله را از دست ندهد. شرایط مختلفی را می‌توان فرض کرد که برای یک طرف یا طرف دیگر مورد قبول باشد، اما تنها حالتی که معامله جور می‌شود وقتی است که شرایط برای دو طرف معامله مورد پذیرش باشد.
فرض کنید سیاستی دولتی به نفع یکی از طرف‌های مبادله تحمیل می‌شود - مثلا به نفع کارفرماها یا مستاجران. وجود چنان سیاستی یعنی اکنون سه طرف، درگیر این مبادله هستند و تنها آن شرایطی قانونا مجاز است که همزمان برای هر سه طرف مورد قبول باشد. به بیان دیگر، این شرایط جدید، شرایط دیگری را که می‌توانست برای دو طرف معامله، مورد قبول باشد، ممنوع کرده است. با شرایط کمتری که اکنون برای معامله کردن وجود دارد، به نظر می‌رسد که معاملات کمتری می‌تواند شکل بگیرد. از آنجا که این معاملات برای دو طرف نفع دارد، معمولا یعنی هر دو طرف اکنون از جهاتی ضرر کرده‌اند. این اصل عمومی مثال‌های زیادی در عالم واقع دارد.
مثلا در بسیاری از شهرهای جهان «کنترل‌اجاره» اعمال می‌شود با این قصد که به مستاجرین کمک شود. در نتیجه چنین قانونی صاحبان زمین و ساختمان‌سازان تقریبا در همه جا با شرایط کمتر قابل پذیرشی مواجه می‌شوند و بنابراین عرضه در این عرصه کم می‌شود. مثلا در مصر، کنترل اجاره در سال 1960 اعمال شد. یک زن مصری که در آن دوره می‌زیست و در این باره نوشته است در سال 2006 چنین گزارش می‌کند:
«نتیجه نهایی این بود که مردم از سرمایه‌گذاری در ساخت آپارتمان دست برداشتند و کاهش شدید عرضه خانه‌ها برای اجاره، بسیاری از مصری‌ها را مجبور کرد تا در شرایطی وحشتناک در حالی که یک آپارتمان کوچک بین چندین خانواده مشترک بود، زندگی کنند. اثرات کنترل اجاره شدید حتی امروز در مصر حس می‌شود. [اثر]خطاهایی شبیه به آن می‌تواند برای چند نسل طول بکشد.»
مصر نمونه منحصر به فردی نبود. اعمال کنترل اجاره موجب کمبود عرضه خانه در نیویورک، هنگ‌کنگ، استکهلم، ملبورن،‌هانوی و بسیاری از دیگر شهرهای جهان شده است. اثر آنی تنظیم اجاره‌ها زیر قیمت عرضه و تقاضا، این است که مردم بیشتری به دنبال اجاره خانه می‌گردند، چون آپارتمان‌ها اکنون ارزان شده‌اند؛ اما وقتی آپارتمان بیشتری ساخته نمی‌شود، یعنی بسیاری از مردم نمی‌توانند آپارتمانی خالی‌ پیدا کنند. علاوه بر آن، خیلی پیش از آن که ساختمان‌های موجود فرسوده شوند، خدمات نگهداری و تعمیر کاهش می‌یابد، زیرا کمبود خانه یعنی صاحب‌خانه‌ها دیگر در آن فشار رقابتی قرار ندارند که پولی خرج کنند تا مستاجران را جذب کنند، چون در دوران کمبود خانه تعداد متقاضیان از تعداد آپارتمان‌ها بیشترند. چنین اهمالی نسبت به نگهداری و تعمیر خانه‌ها، سبب می‌شود که آنها سریع‌تر فرسوده شوند. هم زمان، کاهش نرخ بازگشت سرمایه در مورد ساختمان‌های تازه‌ساخت به خاطر کنترل اجاره، موجب می‌شود که تعداد کمتری از آنها ساخته شوند. جایی که قوانین کنترل اجاره بسیار سفت و سخت است، ممکن است هیچ ساختمان جدیدی جای ساختمان‌های فرسوده را نگیرد. به خاطر همین قوانین کنترل اجاره تا سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم حتی یک آپارتمان جدید هم در ملبورن ساخته نشد. در برخی از بخش‌های ماساچوست برای نزدیک به ربع قرن هیچ ساختمان اجاری ساخته نشد، تا آن که دولت قوانین محلی کنترل اجاره را برداشت و پس از آن ساختمان‌سازی دوباره آغاز شد.
بدون شک برخی مستاجران از قوانین کنترل اجاره نفع می‌برند- کسانی که وقتی قوانین تصویب می‌شوند، آپارتمانی دارند و کسانی که خدمات نگهداری و تعمیر و خدمات دیگری چون آب گرم را با قیمتی ارزان‌تر کسب می‌کنند. چون زمان پیش می‌رود و ساختمان‌های فرسوده در نهایت از دور خارج ‌می‌شوند، آن گروهی از مستاجران که نفع می‌بردند، کمتر می‌شوند و جای خود را به کسانی می‌دهند که دائما بر سر صاحب‌خانه‌هایشان غر می‌زنند که «چرا آب گرم نیست؟» و «چرا خانه‌ها تعمیر و نگهداری نمی‌شود؟» کوتاه سخن آن که کاهش مجموعه شرایط مورد پذیرش دو طرف، موجب می‌شود نتایج مورد پذیرش دو طرف نیز کاهش یابد و در نهایت مستاجران و موجران هر دو در کل ضرر کنند، اگر چه هر کدام به طریقی متفاوت.
حیطه‌ای دیگر که در آن دولت‌ها مجموعه شرایط معاملاتی مورد پذیرش خود را تحمیل می‌کنند قوانین مربوط به مقررات حقوق، مزایا و شرایط کار کارگران است. اصلاحات در همه این زمینه‌ها شرایط کارگر را بهتر می‌کند و هزینه‌های کارفرما را افزایش می‌دهد. این جا نیز این تحمیل‌ها موجب کاهش معاملات می‌شود. نرخ بیکاری به طور مداوم بالاتر می‌رود و دوره‌های بیکاری به طور مدام طولانی‌تر می‌شود.
در کشورهایی چون فرانسه و آلمان قوانین حداقل دستمزد و سیاست‌های دولتی که از کارفرمایان می‌خواهد که منافع کارگران را حفظ کنند، بسیار بیشتر از ایالات‌متحده است - و در نتیجه نرخ ایجاد شغل‌های جدید در این کشورها بسیار پایین‌تر از نرخ ایجاد شغل در اقتصاد آمریکا است. این جا بار دیگر [می‌بینیم که] همپوشانی میان مجموعه شرایط مورد پذیرش برای سه طرف کمتر از همپوشانی مجموعه شرایط مورد پذیرش برای دو طرفی است که مستقیما درگیر مساله‌ هستند.
همچون مساله مستاجران و کنترل اجاره، کسانی که داخل‌ گود‌ هستند نفع می‌برند به بهای هزینه‌ای که افراد بیرون از گود می‌پردازند. آن کارگرانی که شغلشان حفظ می‌شود، وضع بهتری خواهند داشت، چون کارفرماها از سوی قانون موظف به پرداخت حداقل‌های حقوقی هستند، اما نرخ‌های بالاتر بیکاری و دوره‌های طولانی‌تر آن دیگرانی را از شغل‌هایی محروم می‌کند که در صورت غیاب آن قوانین می‌توانستند داشته باشند؛ قوانینی که کارفرماها را از استخدام دلسرد می‌کند، جایگزینی سرمایه به جای نیروی کار و مهاجرت نیروی کار به دیگر کشورها را تشویق می‌کند. عبارت
پیش و پا افتاده «نهار مجانی وجود ندارد» به این دلیل سر زبان‌ها افتاده است که در زمینه‌های مختلف و برای زمان‌های طولانی درست از آب در آمده است.
شاید زیان‌آورترین نتایج پذیرش ضمنی «معاملات با جمع صفر» در کشورهای فقیر باشد که معاملات خارجی و سرمایه‌گذاری خارجی را منع کرده‌اند، به این قصد که از «استثمار» دوری کنند. اختلاف عظیم میان کشورهایی که معاملات و سرمایه‌گذاری‌ها از آن‌جا می‌آید و کشورهایی که پذیرنده این معاملات و سرمایه‌گذاری‌ها هستند، منجر به این نتیجه‌گیری می‌شود که «اغنیا با کندن از فقرا غنی شده‌اند.» نسخه‌های مختلفی از این دیدگاه «جمع صفر» به طور گسترده در قرن بیستم مورد پذیرش قرار گرفت - از نظریه امپریالیسم لنین گرفته تا «نظریه استقلال» آمریکای لاتین - و ثابت کرد که در مقابل شواهدی که مخالف آن بود، چقدر مقاوم است.
در نهایت اما این واقعیت که جاهایی که زمانی فقیر بودند مثل هنگ‌کنگ، کره‌جنوبی و سنگاپور موفقیتشان را از طریق مبادلات بین‌المللی آزادتر به دست آوردند و سرمایه‌گذاری در آنها چنان شدت گرفت که به آن نام شناخته شدند. در پایان قرن بیستم، دولت‌های بسیاری از دیگر کشورها را نیز واداشت کم‌کم دیدگاه «جمع صفر»شان را راجع به مبادلات کنار بگذارند. چین و هند دو نمونه خاص از کشورهای فقیری هستند که کنار گذاشتن محدودیت‌های مربوط به مبادلات و سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی توسط آنها منجر به افزایش چشمگیر نرخ رشد اقتصادهایشان شد و در نتیجه ده‌ها میلیون نفر از شهروندانشان از دایره فقر خارج شدند؛ بنابراین می‌توان این طور نیز به مغالطه «جمع صفر» نگاه کرد که میلیون‌ها نفر از مردم فقیر را برای نسل‌ها در فقر نگه می‌دارد تا آن که این مغالطه کنار گذاشته شود. این هزینه‌ای وحشتناک برای پیش‌فرضی واهی است. مغالطات می‌توانند ضربات عظیمی وارد کنند.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد



نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

شما بعنوان مدیری جوان اگر در سازمانتان تصمیم گرفتید برای نیروی انسانی که جدیداٌ استخدام کرده اید سمت تعیین کنید بهتره به روش زیر عمل کنید:

۱- ۴۰۰ آجر را در اتاقی بسته بگذار.

۲- کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند.

۳- آنها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد. 

۴- سپس موقعیت آنها را تجزیه تحلیل کن:

الف: اگر آنها در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش حسابداری بگذار.

ب: اگر آنها برای دومین بار در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش ممیزی بگذار.

پ: اگر آنها همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند،(گند زده اند) آنها را در بخش مهندسی بگذار.

ت: اگر آنها آجرها را به طرز فوق العاده ای مرتب کرده اند آنها را در بخش برنامه ریزی بگذار.

ث: اگر آنها آجرها را به سمت یکدیگر پرتاب می کنند آنها را در بخش اداری بگذار.

ج: اگر خواب هستند، آنها را در بخش حراست بگذار.

چ: اگر آنها آجرها را تکه تکه کرده اند آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذار.

ح: اگر آنها بی کار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.

خ: اگر آنها سعی می کنند با آجرها ترکیب های مختلفی ایجاد کنند و مدام جستجوی بیشتری می کنند ولی هنوز یک آجر را هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.

د: اگر آنها اتاق را ترک کرده اند آنها را در قسمت بازاریابی بگذار.

ذ: اگر آنها به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذار.

ر: اگر آنها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها، به آنها تبریک بگو و آنها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده!

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

۱-   این بستگى دارد به ……

یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!

۲-   این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد.

یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!

۳-   نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است.

یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!

۴-   کاملا انجام شده

یعنى: راجع به ۱۰ درصد کار تنها برنامه ریزى شده !

۵-   ما تصحیحاتى روى سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقا دهیم.

یعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده ایم!

۶-   پروژه بدلیل بعضى مشکلات دیده نشده، کمى از برنامه ریزى عقب است.

یعنى: تاکنون روى پروژه دیگرى کار مى کردیم!

۷-   ما پیشگویى مى کنیم…..

یعنى: ۹۰ درصد احتمال خطا مى رود!

۸-   این موضوع در مدارک علمى تعریف نشده.

یعنى: تاکنون کسى از اعضا تیم پروژه به این موضوع فکر نکرده است!

۹-   پروژه طورى طراحى شده که کاملا سیستم بدون نقص کار مى کند.

یعنى: هرگونه مشکلات بعدى ناشى از عملکرد غلط اپراتورها ست!

۱۰- تمام انتخاب اولیه به کنار گذاشته شد.

یعنى: تنها فردى که این موضوع را مى فهمید از تیم خارج شده است!

۱۱ – کل کوشش ما براى اینست که مشترى راضى شود.

یعنى: ما آنقدر از زمان بندى عقبیم که هر چه که به مشترى بدهیم راضى مى شود!

۱۲- تحویل پروژه براى فصل آخر سال آینده پیش بینى شده است.

یعنى: که تا آن زمان ما مى توانیم مقصر تاخیر در اجراى پروژه را کسى از میان تیم کارفرما پیدا کنیم!

۱۳- روى چند انتخاب بطور همزمان در حال کار هستیم.

یعنى: هنوز تصمیم نگرفته ایم چه کنیم!

۱۴- تا چند دقیقه دیگر به این موضوع مى رسیم.

یعنى: فراموشش کنید، الان به اندازه کافى مشکل داریم!

۱۵- حالا ما آماده ایم صحبتهاى شما را بشنویم.

یعنى: شما هر چه مى خواهید صحبت کنید که البته تاثیرى در کارى که ما انجام خواهیم داد ندارد!

۱۶- بعلت اهمیت تئورى و عملى این موضوع……

یعنى: بعلت علاقه من به این موضوع!

۱۷- سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند.

یعنى: طبیعتا بقیه نمونه ها واجد مشخصاتى که شما باید بعد از مطالعه به آن برسید، نبوده اند!

۱۸- بقیه نتایج در گزارش بعدى ارائه مى شود.

یعنى: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید نخواهیم داد!

۱۹-  ثابت شده که ….

یعنى: من فکر مى کنم که …..!

۲۰- این صحبت شما تا اندازه اى صحیح است.

یعنى:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!

۲۱- در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد.

یعنى: ازجزئیات کار اصلا اطلاع ندارید!

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

گارد جاوید هخامنشی دومین نیروی ویژه ارتش جهان

گارد جاوید هخامنشی دومین نیروی ویژه ارتش جهان

به گزارش دادنا، هفته نامه آمریکایی “تایم” که یکی از پرفروشترین و پرخوانند ترین مجله های دنیاست و اخبار و گزارشهای آن از اعتبار خاصی در جهان برخوردار است در آخرین شماره خود به معرفی ۱۰ گروه وِیژه نظامی برتر دنیا در تاریخ پرداخته و با توضیحاتی درباره “گارد جاوید” ارتش هخامنشی، این گروه را جزو ده گروه نظامی برتر دنیا قرار داده است.
نیروهای ویژه ارتش، نیروهایی داخل ارتش کشورهای دنیا هستند که دارای قابلیت جنگجویی ویژه و خاصی هستند و سربازان آن کارآزموده ترند و برای عملیات های ویژه و حساس تری که به مهارت نظامی و تیزهوشی خاصی نیاز است به کار برده می شوند و معمولا دائما در حال آموزش های سخت قرار دارند.
مجله تایم در گزارش خود درباره “گارد جاوید” هخامنشی آورده است: “بر اساس گزارش مورخین یونانی مانند هرودوت، سربازان گارد جاوید نخبگانی از ارتش هخامنشی بودند که در اوج آمادگی نظامی بسر می بردند و تعداد آنها به ده هزار تن می رسید. ارتش ایران باستان در زمان سلسله هخامنشیان متشکل از سربازانی از قومیت های مختلف بودند اما سربازان گارد جاوید فقط از میان اهالی ساتراپی (استان) های ایرانی انتخاب میشدند. آنها لباس های رنگی می پوشیدند که زره محافظتی شان را می پوشاند. این در مهارت جنگاوری در زمان خود نمونه بودند و محافظت و همراهی از خاندان سلطنتی هخامنشی نیز بر عهده آنان بود.”
در لیست دهگانه نیروهای ویژه برتر ارتش های جهان نیز یک “نیروی ویژه” ایرانی دیگر نیز وجود دارد که سربازان پیرو و برگزیده “حسن صباح” بودند و به “حشاشین”  شهرت داشتند. حشاشین حاضر بودند برای محافظت از جان یکی از رهبران شورشی اسماعیلیه در دوره سلجوقیان به نام “حسن صباح” هر کاری بکنند.
حشاشین در دژ الموت

حشاشین در دژ الموت

در صدر لیست ده نیروی ویژه ارتشی جهان مجله تایم، کماندوهای وِیژه آمریکایی به نام “Navy Seals” قرار دارد که موفق شدند بن لادن را به قتل برسانند. پس از آن نیز “گارد جاوید” هخامنشی، و بعد به ترتیب “بریگارد های گورخا” (سربازان نپالی متعلق به ارتش بریتانیا)، “شوالیه های مهمان نواز”(گروههای مراقبت کننده از زائران مسیحی عازم اورشلیم)، “نیروی ویژه هوابرد انگلیس”، “کلاه سبزهای ارتش آمریکا”، “گارد وارنجیان”(گارد اسکاندیناویایی ویژه امپراطوری بیزانتین در قرن ۱۰ و ۱۱ میلادی)، “حشاشین اسماعیلی“، “گارد چریگی اسرائیلی” و “جنگجویان جگوار”(جنگنده های آزتکی) قرار دارند.
The Navy Seals .1

   
The Immortals .2

    The Brigade of Gurkhas .3

    The Knights Hospitaller .4

    The Special Air Service .5

    The Green Berets .6

    The Varangian Guard .7

  
  The Hashishin .8

    The Israeli Special Forces .9

    The Jaguar Warrior .10
نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |


دکتر رحمت ا... حسين بر

مقدمه
تا کنون در مورد تاريخ ايران باستان ، به ويژه دوره هخامنشيان ، مطالب زيادي نگاشته شده است. در واقع وسعت و عظمت ايران در دوره هخامنشي، به ويژه در زمان کورش و داريوش، همواره موجب مباهات و افتخار ايرانيان بوده است. در اين مقاله، نگارنده سعي کرده است از ديدگاه ديگري به امپراتوري هخامنشي توجه نمايد : ديدگاه مديريتي به واقع پرسيدني است که امپراتوري بزرگي در حد و اندازه امپراتوري ايران، در زمان داريوش يا فرزند وي خشايارشا چگونه اداره مي شد؟ آيا بکاربردن زور و سرنيزه براي اداره آن کافي بوده است يا آنان از مکانيزمهاي اداري و انساني پيشرفته تري براي اداره امپراتوري استفاده مي کرده اند. اين مقاله نشان مي دهد که حالت دوم درست است و نظام اداري داريوش به اندازه‌اي پيشرفته بوده است که حتي برخي جنبه هاي آن امروزه هم قابل استفاده است.
به واقع جاي تعجب است که در نظام اداري داريوش در 2500 سال پيش،تمامي کارکنان دولت داراي شرح وظايف بوده و از يک نظام دستمزد طبقه بندي شده، پيروي مي کردند.
بعضي از فرايندهاي اداري، مانند: ماموريت، پرداخت، دريافت و تحويل کالا و ... با روشهاي مدرن امروزي تفاوت اساسي ندارند و در اين فرايندها اغلب فرمهايي که ما امروزه استفاده مي کنيم، مانند: فرم ماموريت، دستور صدور سند ، رسيد انبار، حواله انبار، دستور پرداخت و ... مورد استفاده قرار مي گرفتند و از اين راه کل جريان مالي و کالايي کشور زيرکنترل قرار داشت . ازسوي ديگر، استقرار يک نظام بازرسي سه سطحي در کشور درواقع جالب و خواندني است و با نظامهاي پيشرفته امروزي برابري مي کند .
در اين مقاله سعي شده است به اختصار وضعيت سازماندهي و تشکيلات ، مشاغل و دستمزدها،ماليات، انبارداري و خزانه داري ، بازرسي و کنترل، و ارتباطات در دوره داريوش کبير معرفي شود.

1. سازماندهي و تشکيلات
شاهنشاهي بزرگ ايران،به تعدادي ساتراپي بزرگ ( استان يا ايالت ) تقسيم شده بود که در راس هر کدام يک ساتراپ (استاندار) قرار داشت. داريوش کبير امپراتري ايران را به 23 ساتراپي و خشايارشا آن را (که اندکي بزرگتر شده بود) به 28 ساتراپي تقسيم کرده بود. براي نمونه از طريق مورخان يوناني ساتراپي سارد را مي شناسيم که روزگاري پايتخت فرمانروايي ليدي بود. اما سرزمين مرکزي ايران، يعني پارس، بدون ساتراپ بود و شخص شاه بر آن حکومت مي کرد.
از مقامها و مشاغل نظام اداري
در تشکيلات داريوش کبير ، مقامها و مشاغل عمده عبارت بودند از:
الف: رئيس تشريفات
ب: قائم مقام رئيس تشريفات
ج: خزانه دار
د: کاخ دار
هـ : نمايندگان محلي دولت
و: ساير مشاغل دولتي، مانند: بازرسان ، سفيران ، نيزه داران، نگهبانان ، منشي‌ها، ماموران ماليات گير، پيکها و چاپارها، و تعدادي مشاغل رده پايين تر.

۱-2. لوح گلي به جاي فرم کاغذي
استفاده از لوح گلي پيش از ايران، در بين النهرين ( بابل و آشور ) و عيلام رايج بود . هخامنشيان که اين شيوه را مفيد يافته بودند، آن را در نظام اداري و ديواني خود بکار گرفتند . اين لوح ها قرصهاي بيضي شکلي به اندازه کف دست از جنس خاک رس بودند که در زمان مورد نياز، سطح آنها صاف مي شد و با خط ميخي روي آنها نگاشته مي‌شد . لوحها بر حسب نياز در چند نسخه توليد مي شدند و افراد مسئول از طريق زدن مهر خود، محتواي آنها را تاييد مي کردند.

1-3. مهر به جاي امضا
در دوره اي که مورد بررسي ما قرار دارد، براي تاييد اسناد از مهر استفاده مي‌شد. در واقع ، اين روش تا قبل از سده بيستم هنوز در ايران رايج بود، به گونه‌اي که اغلب صاحب منصبان يا علما، داراي مهر مخصوص خود بودند که به جاي امضاء از آن استفاده مي کردند.
در دوره مورد مطالعه ما ، هر عضو دربار شاهنشاهي هخامنشي که به گونه‌اي با سازماني اداري سر و کار داشت، مي‌بايستي هميشه مهر خود را همراه داشته باشد .نمونه اي از اين مهرها از مقر ساتراپ ايراني سارد به دست آمده است. هرگاه مهر هر يک از افراد درباري يا نمايندگان دولت گم مي شد، موضوع به آگاهي همگان مي رسيد و مي‌بايستي مهر جديد معرفي مي شد. وقتي يک بار مهر فرنکه رئيس تشريفات گم شد، او چنين بخشنامه کرد: "مهري که پيش از اين از آن من بود، گم شده است. اکنون مهري که بر اين لوح خورده است مهر من است." اين اعلام را در دو نامه اي مي خوانيم که در زير لوحهاي ديواني محفوظ مانده اند.

1-4. دستورهاي اداري
فرايند صدور دستورهاي اداري در دربار هخامنشي، فرايندي کاملاً مشخص و تعريف شده بوده که تفاوت چنداني با سيستم‌هاي پيشرفته امروزي ندارد. در اين فرايند، تمام کنترل‌هاي امروزي اعمال مي‌شد با اين تفاوت که به جاي فرم هاي کاغذي، از لوح گلي استفاده مي‌شد. مي‌توانيم گردش کار اداري را تا مرحله نگارش بر روي لوح، چنين تصور کنيم:
1. رئيس تشريفات، يکي از کارمندان خود را نزد خود مي خواند و دستور لازم را مي دهد.
2. سپس آن کارمند به سازمان دربار مي‌رود و خود را به رئيس سازمان معرفي مي کند‌.
3. رئيس سازمان يکي از منشي‌ها را مي‌خواهد و دستور نوشتن متن لازم را به او مي دهد .
4. منشي متن را به فارسي باستان ديکته مي‌کند.
5. دستيار او با قلم مخصوص، متن مورد نظر را به خط ميخي عيلامي بر روي لوح مي نويسد.
6. منشي متن را کنترل مي‌کند و دقت دارد که همه چيز برابر نظم خاص خودش پيش برود.
7. در پايان براي اطمينان خاطر، مي خواهد که به نوشته اضافه شود که دستور تهيه لوح از چه کسي صادر شده است. مثلا در پايان يکي از اسناد چنين آمده است : " انزوکه اين را نوشته است ، او ماموريت نوشتن را از ننا ايدين دريافت کرده و ورازه در جريان امر قرار داشته است."
برخي از سندها به بابلي بر روي لوح و برخي به زبان آرامي بر روي پوست نوشته مي شدند. قابل تصور است که نامه‌ها و دستور هايي را که مي بايستي به راههاي دور فرستاده شوند، روي پرگامنت (پوست) نوشته باشند، چون حمل و نقل پرگامنت آسانتر بود. در هر حال براي بايگاني از جنس ارزان لوح استفاده مي‌کرده اند .

1-5. ماموريت
مسافراني که بين ساتراپي‌هاي شاهنشاهي در رفت و آمد بودند، هميشه گذرنامه اي با خود داشتند که از طرف ساتراپ ( استاندار ) صادر مي شد. به طور طبيعي فقط کساني چنين گذرنامه اي را دريافت مي کردند که با عنوان مامور رسمي و دولتي سفر مي کرده اند . در اين گذرنامه آمده بود که دارنده گذرنامه از سوي چه کسي ماموريت دارد، چه مسيري را طي مي کند و چه ميزان آرد و نيز گوشت براي مصرف شخصي خود و در صورت لزوم براي همراهان و همکاران زير دست خود بايد دريافت کند . اين هزينه ها به صورت کالا يا نقره داده و دقيقاً ثبت مي‌شد.

2. مشاغل و دستمزدها
در جهان باستان که برده داري رواج داشت، در بسياري از کشورها از اين برده‌ها در مزارع بزرگ يا ساخت بناهاي عظيم استفاده مي كردند. ليکن به گواهي اسناد تاريخي، ايرانيان( پارسها، پارتها و ساير اقوام ايراني) با وجود پيروزيهاي عظيمي که در دوران هخامنشي، اشکاني و ساساني نصيب آنها شده بود، از بند کشيدن اقوام مغلوب و روانه کردن مردان، زنان و فرزندان آنها به بازارهاي برده فروشي خود داري مي کردند. به همين دليل براي اغلب فعاليتهاي خود در زمينه کشاورزي، دامداري و ساختمان سازي دستمزد مي‌پرداختند . اسناد به جا مانده از بنا کردن تخت جمشيد در زمان داريوش کبير و خشايارشا به خوبي اين موضوع را نشان مي دهد. به عبارت ديگر، بر خلاف تصور نادرستي که تخت جمشيد را ساخته دست بردگان و يا اسراي جنگي مي دانستند، مطالعه اسناد تاريخي نشان مي دهد که اين بناي عظيم توسط کارگراني ساخته شده که همگي دستمزد مي گرفتند و چگونگي سازماندهي و ميزان دستمزد آنها ( متناسب با زمان خود) بسيار هم پيشرفته بوده است. در سطور زير بعضي از مشاغل و ميزان دستمزد هر يک از روي الواح موجود در خزانه تخت جمشيد، استخراج و ثبت شده است.

2-1. مشاغل موجود در تخت جمشيد
در بخش سازماندهي و تشکيلات، برخي از مقامها و مشاغل دولتي را ذکر کرديم. از جمله ساير مشاغلي که در تخت جمشيد موجود بوده اند، مي توان از: خياطان، نقره کاران، زرگران، مبل‌سازان، ظريف کاران، کارکنان تهيه مواد، خدمتکاران، پرستاران کودکان، نقاشان ساختمان، برزگران، آشپزها، باغبانان، سفالکاران، آهنگران ، مهترها، نخ ريس ها، روغن سازان، شربت سازان، و کاتبان نام برد.
جالب اين است که سرپرستي همه کارگاههاي توليدي لباس در تخت جمشيد هميشه با يک زن بود که بالاترين حقوق را در ميان کارکنان اين کارگاهها، دريافت مي کرد.

2-2. دستمزدها
2-2-1. نحوه پرداخت دستمزدها
به نظر مي رسد که خوراک عمده مردم ايران در زمان داريوش، نان جو بوده است . به همين دليل مزد کارکنان غالباً به صورت جنسي پرداخت مي شد که به طور عمده ترکيبي از جو همراه با ميوه و گوشت بوده است. مبناي محاسبه ميزان جو واحدي به نام بن بود. هر بن ده دقه و هر دقه معادل 97% ليتر امروزي (تقريبا معادل يك كيلوگرم جو) حجم داشت . به اين ترتيب هر بن معادل يک ليتر مي شد.
از آنجا که پرداخت حقوق به شکل کالا دشوار بود، از اواخر سلطنت داريوش کبير پرداخت نقره به عنوان بخشي يا تمام حقوق متداول شد.
2-2-2. ميزان دستمزد
غير از درباريان که به طورعمده حقوق زيادي مي گرفتند، حقوق ساير افرادي که براي دولت کار مي کردند منصفانه به‌نظر مي رسد. تفاوت دستمزد در ميان آنها زياد نيست و براي کارگران سنگين، زنان، و افرادي که حداقل دستمزد را مي گرفتند پرداختهاي جبراني پيش بيني شده بود تا ميزان آسيب پذيري آنها را کاهش دهد. در سطور زير به بعضي از آنها اشاره مي‌کنيم:

الف: حداقل دستمزد
لوح هاي به دست آمده از تخت جمشيد، نشان مي‌دهد که طبقه بندي دست مزدها بسيار غني و از جهاتي چنان مدرن است که گاه پيشرفته تر از امروزه به نظر مي آيد. در اين جا نيز به طور طبيعي ملاک ما اسنادي است که تصادفي بر جاي مانده‌اند، که هر چند تصوير کاملي به دست نمي‌دهند، ولي خطوط کلي آن را روشن مي کنند .
پايين ترين سطح حقوق ، يعني 30 ليترجو در ماه، به خدمتکارها و پادو ها تعلق مي گرفت که با دستمزد کارگران خارجي بي شمار، همسطح است. حقوق مهترها، کارگران خزانه، نخ ريس ها، چوب کارها، نجارها، ظريف کارها، زرگرها، روغن سازان، شربت سازان و پسر بچه‌هاي پارسي که از نبشته ها رونبشت تهيه مي‌کردند، پايين ترين سطح حقوق، يعني همان 30 ليتر جو در ماه بود.
همه کارگراني که حداقل حقوق را مي‌گرفتند، به عنوانها و منسب هاي گوناگون پرداختهاي جبراني داشتند که اغلب يک ليتر جو درماه بود. بعضي از کارگران مشمول کمک شاهانه نيز مي‌شدند که عبارت بود از يک ليتر آرد جو اعلا و يا يک ليتر جوانه خشک جو در هر 3 ماه‌. همچنين،نگهبانان خزانه، بانوان خياط، بانوان کارگر مزارع، نقاشان ساختمان و اغلب کارگران خارجي نيز اين جيره را دريافت مي کردند.
پرداختهايي جبراني به طور عمده زير نظر روحانيان بوده است . ظاهراً روحانيان براي پرداختهاي ويژه، معتمدتر از ديگران بوده اند.گذشته از مسئله اعتماد، همين امر موجب مي شد تا روحانيان در کنار وظايف ديني به مسئوليت هاي ديواني نيز مشغول شوند.

ب : ساير دستمزدها
ظاهراً در شاهنشاهي ايران همه مي‌توانستند با کسب مهارت بيشتر، ميزان دريافتي هاي خود را افزايش دهند.
درمجموع چنين مي‌توان برداشت کرد که نظام ديواني هخامنشي مي کوشيد تا هر کس به اندازه کاري که انجام مي‌دهد، مزد بگيرد. حقوقهاي سازماني بالا نيز طبقه بندي شده بود. بازرسان ، ماموران مالياتي ، بازرسان سپاه، ماموران تامين و خريد کالا، زرگران، پيکهاي سريع ويژه، و راهنمايان سفر هر کدام ماهانه60 ليتر جو دريافت مي‌کرده اند. ماموران کنترل، حسابرسان، ماموران بازرسيهاي حوادث ناگوار، باغداران، نديمه هاي شاهزاده خانمها، نگهبانان خزانه و دژها هر کدام ماهانه 60 ليتر جو مي گرفته اند. جيره گوشت ماهانه اين گروه را تنها مي توان تا يک ششم بز يا گوسفند دنبال کرد. اين مقدار گوشت نصف جيره سرپرست بانوان کارگر است، که دريافتي آنها 50 ليتر جو بود.
سند ديگري گوياي آن است که کارمندي که پيشکار کشاورزي ناميده شده در ماه 60 تا80 ليتر جو و يک و نيم بز و يا گوسفند حقوق مي گرفته است. حقوق کارمندان سرپرست خزانه و کارمندان ناظر هر کدام90 ليتر جو، و سه راس بز و گوسفند بود. جيره گوشت به طور عمده از بز تامين مي شد.
اسناد ديگري هم نشان مي دهد که مرد و زن براي کار واحد ، مزد برابر مي‌گرفته‌اند. مثلاً، در خزانه شيراز در سال 494 پ . م، 2 مرد و 51 زن و همان سال در خزانه رخا 75 زن و تعدادي مرد به کار هنري دستي مشغول بوده اند و همه ماهانه 40 ليتر جو گرفته اند .

ج : مزاياي ديگر
علاوه بر پرداختهاي جبراني که در بند الف به آن اشاره شد، اسناد به دست آمده نشان مي دهند که کمک هاي ديگري نيز به بعضي از کارکنان مي شده که برخي از آنها به شرح زير مي باشند :
به برخي از کارکنان لباس دوخته داده مي شد .
در کارگاه هاي شاهي خزانه ها ، صدها بانوي خياط نه فقط لباسهاي پر زرق و برق براي خلعت دادن شاه مي دوختند، بلکه به استناد ليست هاي حقوق ، لباسهاي کاملاً معمولي نيز در اين کارگاه ها دوخته شده است که به احتمال زياد مورد مصرف کارگران و کارکنان بوده است .
در برخي از نقاط به کارکنان ناهار رايگان داده مي شد. اسناد نشان مي دهد که تعداد زيادي آشپز زن زير نظر خزانه دار کار مي کرده اند که براي کارگران غذا مي پختند.
براي نگهداري نوزادان بانواني که در کارگاههاي تخت جمشيد کار مي کردند مهد کودک ايجاد شده بود که آنها را در زمان خدمت بانوان نگهداري مي کرد. اسنادي وجود دارد که حقوق و ميزان پرداختي به مربيان مهد کودک را نشان مي‌دهد.
زنان داراي مرخصي زايمان بودند و در زمان مرخصي 70 درصد حقوق ماهانه خود را مي گرفتند. سندي وجود دارد که يکي از اين زنان در زمان مرخصي زايمان 20 ليتر غله از 30 ليتر حقوق ماهانه خود را براي مدت 5 ماه دريافت کرده است .
به کارکنان زن، در زمان زايمان، پاداش داده مي شد که براي فرزند پسر 20 بن غله و براي نوزادن دختر نصف اين مقدار بود .

3. ماليات
هرودت (درگذشت حدود 425 پ. م)، مورخ بزرگ يوناني ضمن شرح مفصلي که از شاهنشاهي ايران آورده، گزارشي هم درباره ساتراپي‌هاي ايران، همراه فهرستي از خراج پرداختي سالانه هر ساتراپ داده است .
اسناد مالي تخت جمشيد نشان مي دهد که استانهاي غربي امپراتوري نظير: عيلام، بابل، سارد و مصر بيشترين خراج را به خزانه شاهنشاهي مي دادند. از استانهاي شرقي فقط هندوستان است که خراجي به اندازه استانهاي غربي دارد. درظاهر ميزان خراج يا ماليات بستگي به جمعيت و حاصلخيزي استان داشته است. جو، ميوه مانند خرما و گردو، روغن، بز و گوسفند و همچنين گاو و اسب نژاده از اقلام مالياتي بوده‌اند. علاوه بر اين، پوست جانوران ذبح شده نيز از اقلام مالياتي به حساب مي آمده است .
در سندي از جيره کارمندي صحبت مي‌شود که در حال سفر براي شمارش مردم است. از اينجا معلوم مي شود که سيستم سرشماري براي اخذ ماليات معمول بوده و به طور قطع در کنار آن آمارگيري از املاک و اموال نيز وجود داشته که اساس تعيين ماليات قرار مي گرفته است. سر شماري نفوس احتمالاً براي سربازگيري هم مفيد بوده و بر آن کنترل ويژه اي اعمال مي‌شده است .
اسناد موجود نشان مي دهند که غالبا ميزان ماليات يک دهم بوده است.در ميان ماليات دهندگان به نام زن ها نيز بر مي خوريم که لابد صاحب گله يا ملک شخصي بوده اند.
علاوه بر ماليات سالانه، اغلب ساتراپها پيشکشها يا هدايايي به صورت کالا به شاه تقديم مي کردندکه از بهترين محصولات استان جمع آوري مي شدند. نمونه هايي از اين هدايا که توسط نمايندگان استانها تقديم مي‌شد در کنده‌کاريهاي ديوار شرقي کاخ آپادانا در تخت جمشيد نمايش داده شده است.

4. انبار داري و خزانه داري
در امپراتوري بزرگ هخامنشيان، جريان کالايي وسيعي وجود داشته که منشاء آن خراجها و مالياتهاي وصول شده از ايالتهاي مختلف امپراتوري بوده است. اين مالياتها، ابتدا مي بايستي به مرکز ايالت (ساتراپي) فرستاده مي شد و در آنجا پس از جمع آوري ماليات هم شهرها و آباديهاي آن ايالت، براي مرکز امپراتوري (تخت جمشيد) ارسال مي‌داشتند.
از آنجايي که حمل بعضي از کالاها از ايالتهاي دور دست بسيار سخت بود، سعي مي شد ماليات اين ايالتها به صورت طلا، نقره، سنگهاي قيمتي، جواهرات مختلف، پارچه و غيره تعيين شود.
کالاهاي دريافتي از ايالتهاي مختلف، نياز به انبار کردن داشت و با توجه به تعدد انبارها در سراسر امپراتوري مي‌بايستي نظام معيني براي دريافت، تحويل، و کنترل موجودي اقلام وجود مي داشت. اسناد به دست آمده از تخت‌جمشيد نشان مي‌دهد که چنين نظامي وجود داشته و بسيار هم پيشرفته بوده است . در سطرهاي زير به بعضي از جنبه هاي آن اشاره مي کنيم .

4-1. دريافت و نگهداري کالا
کالاهاي مختلفي به انبار ها و خزانه تخت جمشيد تحويل مي شد که اگر چه نحوه نگهداري هر يک، بسته به نوع کالا متفاوت بود، ليکن در مورد چگونگي نگهداري اسناد آنها ( رسيدها و حواله‌ها ) تفاوت عمده اي وجود نداشت . به کمک قلم مخصوص، نشان ميخي را بر لوح گلي نرم مي فشردند و مقدار کالاي تحويل شده را به دقت ثبت مي‌کردند، تحويل دهنده با مهر خود نوشته را تاييد مي کرد و دريافت کننده نيز نقش مهر خود را در بخش پايين نبشته مي گذاشت. اين لوح‌ها را براساس مکان و زمان طبقه بندي کرده، در سبد مي‌ريختند و سپس سبدها را در قفسه مي‌گذاشتند. براي جلوگيري از آشفتگي ، هر سبد بر چسبي ويژه داشت که تعدادي از اين برچسبها يافت شده اند. معمولاً تکه اي نخ را به گوشه اي از سبد مي بستند، سپس خمير برچسب را به نخ مي چسباندند. روي هر برچسب نام آن کالا، موضوع تحويل ، محل صدور سند، نام مامور مسئول، و سال تحويل قيد مي‌شد .
4-2. تحويل کالا
پيش از تحويل کالا، تحويل گيرنده بايد ابتدا از يک مقام بالاتر مجوز دريافت کالا را مي گرفت و سپس آن را به انباردار ارائه مي داد . به هنگام تحويل کالا ، نيز يک لوح که نقش حواله انبار را داشت صادر مي شد و انباردار ابتدا صحت مهر دستور دهنده و سپس دليل تحويل کالا را چک مي کرد و در زمان تحويل کالا، نام دستور دهنده ، نام تحويل گيرنده ، بابت تحويل، تاريخ و نام تحويل دهنده را ثبت و با زدن مهر خود آن را تاييد مي کرد. اين حواله‌ها در محل ويژه‌اي که براي نگهداري آنها در نظر گرفته شده بود، بايگاني مي شدند و در صورت بروز هر گونه اشتباه و يا در زمان انبار گرداني به اين حواله ها (الواح) مراجعه مي شد.

5. بازرسي و کنترل
از ميان تمام جنبه هاي مديريتي سازمان اداري داريوش ، نظام بازرسي و کنترل آن هنوز هم ارزشمند است و اگر خواننده اي نداند که اين نظام مربوط به 2500 سال پيش است، ممکن است آن را بسيار مدرن و امروزي بداند.

5-1. بايگاني اسناد
براي اينکه بتوان اسناد مالي و عملکرد ساتراپها را کنترل کرد از هر سند، سه نسخه تهيه مي کردند: يک نسخه براي بايگاني محلي، نسخه اي براي بايگاني مرکز ساتراپي (استان)، و سومي براي مرکز، در تخت جمشيد. چنين است که از هر لوحي که در محلهاي مختلف بسياري تهيه شده، نمونه اي نيز در بايگاني تخت جمشيد موجود است. اين لوح‌ها نخست در تخت جمشيد کنترل شده، سپس بايگاني مي شد.

5-2. نظام بازرسي
اما نظام کنترل شاهنشاهي هخامنشي، تنها در جمع آوري و بايگاني يکايک اين سندها خلاصه نمي شد. بلکه داراي سطوح بازرسي و کنترل متفاوتي بود. هر دو ماه يک بار بايستي گزارشي از عملکرد همه حوزه ها تهيه مي شد. اين روند، کار کنترل مرکزي در تخت جمشيد را آسانتر مي کرد. علاوه برگزارشهاي عملکرد دو ماهه، مي بايستي گزارشهاي سالانه نيز تهيه و براي مرکز فرستاده مي‌شد. نمونه هايي نيز از گزارشهاي سالانه در دست است. در اين گزارش ها همه دريافتها و پرداختهاي يک سال در يک جا، جمع بندي شده اند. درستي اين ترازنامه ها را سه کارمند تصديق مي کردند که نخستين آنها مسئول انبار در آبادي مربوطه بوده است.
در کنار اينها يک حسابرس ويژه وجود داشت . اين حسابرسها مسئوليت همه حسابهاي يک حوزه را به عهده داشتند. آنها در منطقه خود به همه جا سرکشي مي‌کردند و موجودي محل را کنترل و صورت حساب تهيه مي کردند. کار اينان بيشتر در پايان هر سال يا در ماههاي نخستين سال بعد انجام مي شد، زيرا نوبت رسيدگي به همه ترازنامه ها سالانه بودودرصورت عدم امکان بازرسي سالانه، گاهي حساب دو و يا چند سال را يکجا مورد بررسي قرار مي دادند. در چنين حالتي به طور طبيعي ممکن نبود تک تک اقلام رسيدگي شود، بنابراين فقط به ارقام کلي مي پرداختند. مثلاً در تسويه حساب ميوه يک آبادي به نام ندينيش چنين آمده است: "حساب سال 22 ،در ماه دوم سال23 توسط هوسه وه کنترل شده است".
روي‌هم‌رفته اسناد به‌جامانده از دوران سلطنت داريوش نشان مي دهند که بازرسي و کنترل در سه سطح انجام مي‌شده است‌:
_ بازرسي و کنترل توسط مقامهاي محلي در يک آبادي يا شهر بطور ماهانه،
_ بازرسي و کنترل در دوره هاي 2-3 ماهه، توسط نماينده ساتراپ ( استاندار )،
_ بازرسي و کنترل سالانه توسط نماينده‌هاي اعزامي از مرکز امپراتوري (‌تخت جمشيد).
دقت بازرسي، با توجه به سطح بازرسي ، از پايين به بالا کاهش پيدا مي کرد به گونه اي که بازرسي هاي سالانه به طور عمده روي جمع اقلام تاکيد مي کرد، در حالي که در بازرسي هاي سطوح پايين تر( ماهانه يا سه ماهه) ممکن بود جزييات نيز مورد بررسي قرار گيرند .

6. ارتباطات و اطلاع رساني
با توجه به اينکه امپراتوري هخامنشي بسيار وسيع بود ( از هندوستان در شرق تا ليبي در غرب )، توسعه يک نظام ارتباطي کارا و فعال براي مديريت اين شاهنشاهي بزرگ، ضروري بود. داريوش از سه راه به اين هدف رسيده بود :
6-1. ايجاد شبکه گسترده اي از راهها که مرکز امپراتوري را به مراکز ساتراپيهاي مهم وصل مي کرد . از جمله اين راهها مي توان از جاده شوش به تخت جمشيد، تخت جمشيد به اکباتان و تخت جمشيد به سارد( موسوم به جاده شاهي) نام برد. بين تخت جمشيد و ساتراپي هاي پارت، سغد و هند نيز جاده هاي کم اهميت تري وجود داشتند .
6-2. ايجاد چاپارخانه و کاروانسرا در فواصل معيني از اين راهها به گونه اي که ماموران دولتي و بازرگانان مي توانستند در اين اقامتگاه ها استــراحت کرده، سپس به مسير خود ادامه دهند. حتي براي چاپارهاي دولتي اين امکان وجــود داشت که اسبهاي خود را در اين چــاپارخانه ها با اسبهاي تازه نفس تعويض كنند. اين شبکه به اندازه اي روان و ســريع بوده است که مسير تخت جمشيد به سارد (واقع در غرب ترکيه فعلي ) ظرف 5 روز توسط پيکهاي دولتي طي مي شد. ترتيب قرار گرفتن چاپارخانه‌ها را مي توان به کمک لوح ها به خوبي معين کرد. مثلا از تخت جمشيد به شوش 22 چاپارخانه با فاصله 24 کيلو متر وجود داشته است.

6-3. علاوه بر موارد يادشده، همواره سيل عظيمي از گزارشها، دستورها و مکاتبه هاي اداري بين بخشهاي مختلف امپراتوري، به ويژه بين تخت جمشيد و مراکز بقيه ساتراپيها در جريان بود و اخبار و اطلاعات امپراتوري را به دورترين نقاط کشور مي رساند .
حوزه اطلاعات رساني بسيار وسيع بود به گونه اي که داريوش حتي متن کتيبه‌هايي را که بر روي کوهها و يا ديوارهاي کاخهاي خود حک مي کرد به دورترين نقاط کشور مي فرستاد تا همگان از آنان آگاه شوند. براي نمونه رونبشتي از متن کتيبه بيستون در مجتمع نظامي يهوديان در جزيره الفانتين نيل ( در جنوب مصر) به دست آمده است.
براي سريع بودن، روان بودن و فعال بودن ارتباطات در امپراتوري هخامنشي ، امنيت از اهميت ويژه اي برخوردار بود. داريوش براي اين مورد هم تدابير ويژه اي انديشيده بود : در نقاط مختلف کشور پاسگاههايي بنا شده بود که حفظ امنيت يک حوزه را به عهده داشتند، به گونه اي که هيچ منطقه اي وجود نداشت که زيرپوشش يکي از اين پاسگاهها نباشد. حوزه هاي استحفاظي پاسگاهها به طور كامل تعريف شده و مشخص بود. راهها، جداگانه، نگهباناني بنام راهدار داشتند که مسئول حفاظت از آنها بودند .
البته به دليل وسعت امپراتوري، معمولاً شهرهاي داخلي کشور از امنيت کافي برخوردار بودند، ليکن نقاط مرزي به طور عمده مورد تاخت و تاز همسايگان يا راهزنان قرار مي گرفتند و نياز به توجه بيشتري داشتند . به همين دليل، با وجود آنکه شهرهاي داخلي امپراتوري فاقد برج و بارو بودند ولي استانهاي مرزي مانند ايندوش ( سند = هندوستان ) در شرق، سغد در شمال، سارد در شمال غرب، و مصر در آفريقا داراي قلعه هاي مستحکمي بودند که تعدادي نيروي نظامي در آنها مستقر بودند.

نتيجه گيري
درباره عصر هخامنشيان سه گروه منبع کتبي در اختيار داريم که عبارت اند از: سنگ نبشته هاي شاهان هخامنشي ،گزارش هاي نويسندگان يوناني و رومي ، و لوح هاي ديواني تخت جمشيد به زبان عيلامي.
گروه سوم که مدت زمان زيادي از دسترسي به آنها نمي گذرد و هنوز در آغاز خواندن آنها هستيم لوحهاي گلي پخته شده شکننده‌اي هستند با متن هاي کوتاه مربوط به محاسبات ديواني تخت جمشيد، مرکز امپراتوري هخامنشيان. اين لوحها که در سالهاي 1933 و 1934 ، ضمن حفريات تخت جمشيد به دست آمده‌اند، چندين هزار لوح گلي با متن هايي به خط ميخي عيلامي را شامل مي شوند. اين لوحها در زمان فرمانروايي داريوش بزرگ(486-522 پ. م ) نوشته شده و تاريخ آنها سيزدهمين تا بيست و هشتمين سال فرمانروايي داريوش ، يعني از سال 509 تا 494 پ. م را در بر مي گيرد . اين مجموعه بخش کوچکي از بايگاني واقعي داريوش است .
لوح ها در خزانه تخت جمشيد، به صورت خام نگهداري مي شدند، اما وقتي اسکندر در سال 330 پ. م پس از تسخير تخت جمشيد مجموعه کاخ ها را به آتش کشيد، در حالي که بيشتر آنها براي هميشه نابود شدند، به گونه‌اي تصادفي بخشي از آنها در لهيب آتش بزرگ پخته شدند و براي ما محفوظ ماندند. تعدادي از اين الواح توسط موسسات و نهادهاي فرهنگي غربي بازخواني شده‌اند.
با اين لوحها براي نخستين بار به سرچشمه اي غني از منــابع موثق و معتبر دست مي يابيم. اين لوحــها اطلاعــات لازم را براي پاسخ به پرسشــهاي زيادي درباره مسائل ديواني، شيوه زندگي مردم ، مزدها و رفاه اجتماعي ، موقعيت زن، رفتارهاي مذهبي ـ فرهنگي، و همچنين جغرافيا و اقتصاد در اختيار ما قرار مي‌دهند‌.

منابع
1. خانم پرفسور هايد ماري كخ، از زبان داريوش، ترجمه، دكتر پرويز رجبي، نشر كارنگ، 1385
2. رضا مرادي غياث آبادي، كتبيه‌هاي هخامنشي، انتشارات نويد شيراز، 1383
3. پي يرلوكوك، كتيبه‌هاي هخامنشي، انتشارات پژوهش فرزان، 1382
4. دكتر پرويز رجبي، هزاره‌هاي گم شده، انتشارات توس، 1385
5. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان، 1374
6. جورج گلن كروه، ترجمه: حسن انوشه، ايران در سپيده دم تاريخ، انتشارات علمي و فرهنگي، 1381
7. جيمز كوك، ترجمه مرتضي ثاقب فر، شاهنشاهي ايران، انتشارات ققنوس، 1383
8. ژوزف و سهيوفر، ترجمه مرتضي ثاقب فر، ايران باستان، انتشارات ققنوس، 1382
9. آملي كورت، ترجمه مرتضي ثاقب فر، هخامنشيان، انتشارات ققنوس، 1382
10. دان ناردو، ترجمه مرتضي ثاقب فر، امپراطوري ايران، انتشارات ققنوس، 1383
11. رضا شعباني، كورش كبير، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383
12. نادر مير سعيدي، ايران باستان، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383
13. رضا شعباني، داريوش بزرگ، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1382
14. حسين سلطان خواه، تخت جمشيد، انتشارات پژوهشهاي فرهنگي، 1383

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |

آیا میدانید : اولین مردمانی كه سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع كرد ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه اسب را به جهان هدیه كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه حیوانات خانگی را تربیت كردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه مس را كشف كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه آتش را در جهان كشف كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه ذوب فلزات را آغاز كردند ایرانیان بودند در شهر سیلك در اطراف كاشان .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه كشاورزی را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه سکه را در جهان ضرب كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه كشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یكی از پادشاهان زن ایرانی.

آیا میدانید : اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه شیشه را كشف كردند و از آن برای منازل استفاده كردند ایراینان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه زغال سنگ را كشف كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه مقیاس سنجش اجسام را كشف كردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه به كرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی كه قاره آمریكا را كشف كردند ایراینان بودند و كریستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهای ایرانی كه در كتابخانه واتیكان بوده به فكر قاره پیمایی افتادند .

آیا میدانید : كلمه شاهراه از راهی كه كورش کبیر بین سارد پایتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است .

آیا میدانید : كورش كبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام كورپولیس كه خجند امروزی نام دارد .

آیا میدانید : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری كرد .

آیا میدانید : اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط كورش كبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .

آیا میدانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری كه كورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد .

آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و كشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را كورش كبیر در ایران پایه گذاری كرد .

آیا میدانید : كمبوجبه فرزند كورش بدلیل كشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ،  با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر یك نقاشی دیواری وجود دارد كه كمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نكرد و بی احترامی به آنان ننمود .

آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داریك ( طلا ) و سیكو ( نقره )

را در اختیار مردم قرار داد كه بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .

آیا میدانید : داریوش كبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت كاملا رایگان بنیان گذاشت كه به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند كه به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی كرد كه بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )

آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندین تن از معماران مصری بروی كاغد آورد .

آیا میدانید : کورش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را كه در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد كرد ..

آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چین میرفت كه بعدها جاده ابریشم نام گرفت .

آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش كبیر به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترین كاخ آسیا شبیه سازی شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپولیس 3 سال طول كشید و کل ساخت کاخ ۶۵ سال به طول انجامید .

آیا میدانید : داریوش برای ساخت كاخ پرسپولیس كه نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز یكبار یك سكه طلا ( داریك ) می داده و به هر خانواده از كارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – كره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یكبار استراحت داشتند .

آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت كاخ به كارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است كه به گفته مورخان گران ترین كاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است كه در همان زمان در مصر كارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نیز همراه بوده است .

آیا میدانید : تقویم كنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج كرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی كه یكی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .

آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع كنند .

آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاك –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .

آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد .

آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان كه جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .

آیا میدانید : فیثاغورث كه بدلایل مذهبی از كشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش كبیر دارای یك زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .

آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش كبیر 242 حكمران بر علیه او شورش كرده بودند و او پادشاهی بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت .

نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |


  یکی از نخستین دستگاه های (زمانسنج) پنگان (معرب: فنجان) خوانده می شده است و آن ظرفی بوده است که در بن آن سوراخی تعبیه نموده بودند. این ظرف را بر روی آب قرار می دادند و آب بتدریج و با (گذشت) زمان از سوراخ بدرون ظرف وارد می شده، تا آنکه پنگان از آب پر می شده و بدرون آب فرو می رفته است. تنگی و گشادی سوراخ را به کمک یک پنگان (استاندارد) چنان اختیار می کردند که فاصلهٔ بین ورود آب به ظرف تا فرو رفتن آن یک واحد زمانی مثلاً یک ساعت را مشخص می کرده است. این عمل را (پنگ) کردن می نامیدند. از این وسیله برای تقسیم زمان آب در آبیاری استفاده می شده است. برخی محاسبات و ملاحظات نشان داده که (پنگ) معمولی معادل یک هزارم یک شبانه روز و یا حدود ۹/۶ ثانیه ی امروزی بوده است.

پَنگان ، وسیله ای برای سنجش زمان با انواع مختلف ، که عمدتاً برای سنجش زمانی آب در کشاورزی تا اوایل قرن چهاردهم به کار می رفته است .
1) وسیلة سنجش زمان . پنگان کاسه ای عموماً مسی بوده که در انتهای آن سوراخی وجود داشته است . این کاسه را در ظرفی بزرگتر و پر آب قرار می داده اند، هربار پرشدن کاسة کوچکتر، گذشتن یک واحد زمانی را نشان می داده است . با استناد به کتابی از ارشمیدس (ح 287ـ 212 ق م ) دربارة پنگان ــ که ترجمة عربی آن دردست است  ــ سابقة استفاده از این وسیله به یونان باستان می رسد. در لِیلاوَتی  ، کتاب مشهور ریاضی از آثار قدیم هندی نوشتة بهاسکرا /بهاسکرا چاریا (1114ـ ح 1185)، نیز روایتی دربارة پنگان وجود دارد (ص 3ـ4) که نشان می دهد این وسیله در سدة ششم در هند به کار می رفته است . در حوزة تمدن اسلامی ، مطالب بسیاری دربارة پنگان نوشته شده است ، از جمله جاحظ (متوفی 255) می نویسد که مسلمانان برای تعیین وقت ، در روز از اسطرلاب و در شب از بنکامات استفاده می کنند (همانجا). محمودبن حسین معروف به کشاجم ، شاعر عرب (متوفی 360)، نیز در ابیاتی طرز کار این وسیله را وصف کرده و نام آن را به صورت بیاتکا آورده است (حُصری ، ج 2، ص 443).

نام پنگان در علوم دورة اسلامی ، گاهی به طور عام به همة انواع ساعتهای آبی اطلاق می شده است . در طبقه بندی علوم اسلامی ، ساخت و کاربرد پنگان و دیگر انواع ساعتهای آبی جزو «علم البنکامات » ــ که از فروع علم هندسه به شمار می آمده ــ بوده است (طاشکوپری زاده ، ج 1، ص 354). علم البنکامات را چنین تعریف کرده اند: علمی که با شناختن و به کار بردن ابزار آن ، زمان اندازه گیری می شود و هدف ازآن آگاهی ازاوقات نمازونیایشهای شبانه ،ونظروتأمل در امور مملکت و رعیت ــ که با وقت و زمان ارتباط پیدا می کرده ــ بوده است (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 255). کسانی که به پنگان و علم البنکامات می پرداخته اند، «فنجامییّن »لقب داشته اند و مانند دبیران و منجمان و دیگر شاغلان دولتی ، مستمری می گرفته اند (صابی ، ص 19). مهمترین کاربرد پنگان ، در کشاورزی و هنگام تقسیم آب بوده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ، بخش دوم )، اما در گذشته در رصدخانه ها نیز برای سنجش وثبت زمان از آن استفاده می شده است . تقی الدین دمشقی (متوفی 993)، بنیانگذار رصدخانة استانبول ، بنکام را در ردیف وسایل رصد آورده است ، ازینرو علاءالدین منصور شیرازی ، شاعر سدة دهم ، در میان آلات رصدی رصدخانة استانبول ، از بنکام یاد کرده است (محقق ، ص 523). عبدالعلی بیرجندی * نیز در کتاب شرح التذکرة فی الهِیئة ، پنگان را وسیله ای برای سنجش زمان و هربار پرشدن آن را برابر یک ساعت ، یک بیست وچهارم طول شبانه روز، دانسته است (حسن زادة آملی ، ج 1، ص 447).

2) کاربردپنگان برای سنجش زمانی آب در کشاورزی . سنجش آب برای استفاده های کشاورزی در ایران ، دو روش عمده داشته است : سنجش زمانی و سنجش حجمی . پنگان یکی از ابزارهای سنجش زمانی آب بوده و رایجترین شیوة سنجش حجمی آب ،استفاده ازروش سنگ یاسنگ آب بوده است . شاید بتوان استفاده از پنگان را رایجترین روش سنجش زمانی آب در ایران به شمار آورد.

استفاده از پنگان برای سنجش آب مورد نیاز کشاورزی در ایران ، عمدتاً در مناطق کم آب و خشک مرکز، شرق و تاحدی جنوب شرقی گزارش شده است . جلال آل احمد (ص 36ـ37) نمونة دیگر استفاده از روشهای زمانی سنجش آب در مناطق مرکزی ایران را گزارش کرده است ؛ در این روش ـ که با روش پنگان متفاوت اما نزدیک به آن است ـ برای سنجش زمان ، از مدت زمان خالی شدن آب از ظرفی با حجمی معین ، استفاده می شده است .

یکی از قدیمترین منابعی که در آن به کاربرد پنگان برای تقسیم آب اشاره شده است ، مفاتیح العلوم نوشتة محمد خوارزمی است که در آن از وسیله ای به نام بُست یاد شده و او ده بُست را معادل یک فنکال دانسته است (ص 69). به نوشتة لمتون (1933، ص 666)، در قرن دهم در اصفهان از پنگان برای تقسیم آب کشاورزی استفاده می شده است . او (همانجا) ذکر کلمة «طاق » ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) در طومار شیخ بهائی * (ص 24) را دلیل استفاده از پنگان دانسته است .

شاردن (متوفی 1125/1713)، جهانگرد فرانسوی ، نیز هنگام وصف اوضاع کشاورزی در ایران ، نوشته است که ایرانیان برای تقسیم آب کشاورزی از پنگان استفاده می کنند (ج 4، ص 3ـ4). اما در سدة چهاردهم ، با رواج ساعتهای مکانیکی ، استفاده از پنگان در ایران متروک شده است (حکمت یغمائی ، ص 301؛ یزدانی ، ص 176). در دورة رواج استفاده از پنگان در ایران ، در نقاط مختلف اسامی گوناگونی به آن اطلاق می شده و مدت زمان پرشدن پنگان نیز، حتی در نواحی کاملاً نزدیک به هم ، متفاوت بوده است.

در بسیاری از مناطق ، یک پنگان به واحدهای کوچکتری تقسیم می شده است . این واحد کوچکتر را در روستای بیاذه ، از توابع خور و بیابانک ، «اَس گَرد» یا «دَس گرد» می نامیده اند (حکمت یغمائی ، ص 306). در روستای فراخی در حاشیة غربی کویرنمک ، یک فنجان به دو بخش به نام «دونه » تقسیم می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 166)، اما مهمترین واحد کوچکتر از پنگان ، «دانگ » نام داشته که یک ششم پنگان بوده است . این تقسیم بندی در نواحی مختلف ایران رواج داشته است ، از جمله در اصفهان (همان ، ص 86) و جنوب خراسان (تابنده ، ص 71). در بعضی مناطق ، پنگان به هشت واحد کوچکتر نیز تقسیم می شده است (نقوی ، ص 123).

هنگام استفاده از این روش برای آبیاری ، این واحد زمانی به واحدهای بزرگتری نیز تعمیم می یافته و عموماً این تعمیم به یک شبانه روز، یعنی واحدی برای گردش نوبت آبیاری زمینها، ختم می شده است (برای آگاهی از بعضی شیوه های گردش شبانه روزی آبیاری رجوع کنید به صفی نژاد، 1359 ش ، ص 147ـ172؛ همو، 1365 ش ، ص 189ـ200؛ نیز رجوع کنید به آبیاری * ). در نائین ، هر چهار فنجان ، واحد بزرگتری به نام «قُله » تشکیل می داده و شبانه روز به 240 فنجان تقسیم می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 145). در جنوب خراسان ، هر شش فنجان واحد بزرگتری به نام «گَرده » تشکیل می داده و هر شبانه روز 324 فنجان بوده است (یزدانی ، ص 175). این مقدار در فردوس 450 فنجان (یاحقی و بوذرجمهری ، ص 196) و در گناباد 171 فنجان (تابنده ، ص 71) بوده است . اما مهمترین واحد بزرگتر از فنجان ، «طاق » نام داشته و تعداد طاقها در نواحی مختلف ایران ، بسته به زمان پر شدن پنگان ، متفاوت بوده است . برای نمونه دراردستان و نیریز هر 72 پنگان یک طاق (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 79ـ81؛ محمدحسن بهرامی ، ص 39) و در قم هر 135 فنجان یک طاق (ابن الرضا، ص 250، پانویس 1) را تشکیل می داده است .

ظرف بزرگتری که پنگان در آن غوطه ور می شده ، نامهای گوناگون داشته است ، از جمله در خور و بیابانک آن را «کَوار» (هنری ، ص 67)، در روستای فراخی در حاشیة غربی کویر نمک «تشته » (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 169)، در میبد «گادیشه » (جانب اللهی ، 1365 ش ، ص 179) و در توابع سمنان «دبه » (سعیدی ، ص 57) می نامیده اند. در میبد وسیله ای به نام «تیاره » برای امتحان کردن و یکسان نمودن زمان پرشدن پنگانهای منطقه ، وجود داشته است (جانب اللهی ، 1365ش ، ص 180).

در نقاط مختلف ایران ، برای شمارش دفعات پرشدن پنگان ــ که سهمیة آب زمین هر کشاورز را نشان می داده است ــ از تعداد مشخصی ریگ یا سنگ استفاده می شده است (صفی نژاد، 1359 ش ، ص 144؛ همایونی ، ص 31ـ32). در بعضی مناطق روشهای دیگری نیز وجود داشته است ، از جمله در اطراف قم از پانزده دانة تسبیح (مرتضوی ، ص 120) و در میبد از وسیلة خاصی به نام «قاتمه » (جانب اللهی ، 1365ش ، ص 179) استفاده می شده است . در بعضی مناطق ، برای بیرون آوردنِ پنگانِ پر از آب و دوباره قرار دادن ظرف خالی بر سطح آب ، آیین خاصی وجود داشته است ، از جمله تکان دادن پنگان خالی (صفی نژاد، 1359ش ، ص 144) و به زبان آوردن کلماتی خاص (جانب اللهی ، 1365ش ، همانجا).



نوشته شده توسط سپهر برادران در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹ |