توني کارون
مترجم: سارا محمدی
منبع: تايم
اقتصاد جهاني ممکن است در رکود باشد، اما با مرور بازار تبادلات بازيکنان برتر فوتبال دنيا، چنين چيزي به چشم نميخورد.
باشگاههاي برتر در انگليس، اسپانيا و ايتاليا در اختصاص بيليونها دلار در
چهار هفته آخر نقل و انتقالات تابستان گذشته که در آن تيمها مجاز به
تبادل بازيکنان مورد توافق هستند، پيشتازند. در يک بازي بدون سقف دستمزد،
بازيکناني که نه تنها به مذاکره با باشگاه جديد ميپردازند، بلکه 10 درصد
از هزينه نقل و انتقالشان را نيز دريافت ميکنند (بقيه مبلغ را تيمي که
ايشان را فروخته است دريافت ميکند)، نخستين ذينفعان تورم شايع در فوتبال
هستند. هماکنون مبلغ قرارداد تنها سه بازيکن، قريب به 400 ميليون دلار
است؛ هافبک پرتغالي منچستريونايتد، کريستيانو رونالدو (در انتقال به رئال
مادريد با 120 ميليون دلار)، روبينيو فوروارد برزيلي که طبق گزارشها، تيم
چلسي مايل است براي وي 80 ميليون دلار بپردازد و بازيکن رويايي تيم رئال
مادريد، کاکا که تيم چلسي با مبلغ 160 ميليون دلار، در پي جذب وي بود، اما
موارد متعددي از معاملات با ارزشکمتر طي تغيير باشگاه بازيکنان در چند سال
اخير با مبالغ حيرتانگيز رويت شده است. البته هزينههاي سرسامآور ليگ
برتر انگليس که بيشترين مخاطبان تلويزيوني را در سراسر جهان به خود اختصاص
ميدهد و گرانترين ليگ دنيا به شمار ميآيد، بيشترين حساسيت را در بين
تحليلگران دارد.
اقتصاد فوتبال اروپا کاملا از ورزشهاي آمريکايي که
قوانين دقيق تبادلات و سقف دستمزدها را دارا است، متفاوت است. حتي امتياز
انعقاد قرارداد با بازيکنان نيز قابل خريد و فروش است و براي بازيکني مانند
رونالدو که ميتواند تعيينکننده سرنوشت بازي باشد، تيم منچستر يونايتد
صاحب قبلي آن که فصل قبل را به عنوان قهرمان انگليس به پايان برده است، به
عنوان بازار فروشش به حساب ميآيد. باشگاه منچستر، قراردادي براي 4 سال
ديگر با اين ستاره پرتغالي داشت (البته اگر بعد از آن به فروش نميرفت، يک
بازيکن آزاد به حساب ميآمد) که مبلغ هفتگي آن 240.000 دلار بود. رئال
مادريد در پي پرداخت 120 ميليون براي وي بود (که از اين مبلغ، 12 ميليون
سهم رونالدو است و بقيه به خزانه منچستريونايتد واريز خواهد شد) و براي
متقاعد کردن بازيکن به انجام معامله، دستمزد وي را به 400 هزار دلار در
هفته افزايش داد؛ غرولند کردن دست کم يکي از همتيميهايش در رئال مادريد،
نمادي مازاد بر اقتصاد تورمزاي بازيکنان فوتبال است که به اين نحو اظهار
کرده است: «فوتبال يک بازي تيمي است که موفقيت در زمين حتي به هماهنگي اتاق
رختکن نيز وابسته است؛ بنابراين هرچه باشگاه به ابرستارههايش بيشتر
بپردازد، ناچار به پرداخت مبلغ بيشتري به ساير ستارههاي تيم نيز خواهد
بود.»
باشگاههاي با قويترين دلالان - رئال، منچستريونايتد، چلسي و
ميلان- با تمرکز بر استعدادهاي باشگاههاي برتر هر کشور، از آنها براي خريد
بازيکناني با بيشترين توانمندي استفاده ميکنند، تا تسلط خود را بر بازار
تداوم بخشند، اما براي حفظ بهترين بازيکنان جاري، کشمکش کمتري به خرج
ميدهند. حتي باشگاههاي افسانهاي مانند آرسنال و ليورپول در انگلستان که
هر دو به فينال چهارمشان در ليگ قهرمانان اروپا در فصل گذشته راه
يافتهاند، قادر به رقابت با بازوي توانمند اقتصادي چلسي و رئال مادريد
نيستند و بايد چشمانداز خود براي رسيدن به موفقيت را تنظيم کنند (کاهش
دهند).
باشگاههاي فوتبال در اروپا سه منبع اصلي درآمد دارند:
*
امتياز پخش تلويزيوني: در ليگ برتر انگلستان، اين موضوع حتي براي تيمهاي
انتهاي جدول نيز به ميزان 50 ميليون دلار در سال تضمين شده است و البته
براي تيمهاي ردههاي بالاتر، بسيار بيشتر است. باشگاههايي که ردههاي
بالايي در همه ليگهاي محلي اروپا کسب کنند، امکان بازيهاي وسط هفته در
ليگ باشگاههاي اروپا را نيز دارند که تاييدي بر دريافت دستکم 20 ميليون
دلار ديگر است.
* فروش بليتهاي خانگي: اين امر به اندازه استاديوم نيز
بستگي دارد. اين امر نشان ميدهد که ثروتمندترين بودن منچستريونايتد در
باشگاههای انگليس تصادفي نيست و با تعداد 76000 صندلي استاديوم
اولدترافورد، ارتباط مستقيم دارد. در مقايسه با آن، استاديوم آنفيلد
ليورپول، 45000 صندلي دارد که با احتساب فروش بليت 80 ميليون دلاري، هنوز
50 ميليون دلار از منچستر در فروش سالانه، کمتر دارد. تيمهاي مهم مانند
رئال مادريد و آثميلان، در استاديومهايي بازي ميکنند که بيش از 80 هزار
طرفدار را در خود جاي ميدهند.
* درآمدهاي اقتصادي مانند حاميان و فروش جهاني پيراهنهاي ثانويه بازيکنان و ساير کالاهاي مارکدار: چند سال قبل، درآمد
رئال
مادريد از درآمدهاي منچستريونايتد نيز فراتر رفت و علت آن کسب 42 درصد
سود از راه تجارت بود، در حالي که منچستر تنها 27 درصد از درآمد خود را از
اين راه کسب ميکرد. جهتگيري افزايش سود تجاري، رئال مادريد را بر آن داشت
تا به دنبال ستارههاي مشهوري مانند ديويد بکام، رونالدو و كاكا باشد.
زيرا ميدانند که حضور چنين افرادي در تيم ميتواند صدها ميليون دلار ارزش
را از راه فروش پيراهن منتسب به اين بازيکنان عايد کند.
با توجه به
دسترسي جهاني به اروپاييها و به خصوص انگليس، فوتبال، توجه دو نوع از
سرمايه گذاران را به خود جذب کرده است: کارآفريناني همچون ماکوم گلازر
(Malcolm Glazer) آمريکايي (مالک باشگاه منچستر يونايتد)، تام هيکس
(Tom
Hicks) و جرج گيلت (George Gillet) (که مشترکا مالک باشگاه ليورپول
هستند)، رندي لرنر (استون ويلا) و سرمايهگذاران بيلونر معتبري همچون رومن
آبراموويچ روسي که بيش از يک بيليون دلار در چلسي سرمايهگذاري کرده است و
نخست وزير پيشين تايلند، تاکسين شيناواترا (Thaksin Shinawatra) که سال
گذشته منچسترسيتي را خريداري کرد. چلسي با ورزشگاه 42هزار نفرياش، گرچه
ظاهرا از ديدگاه تجاري عملکرد ضعيفي داشته است (درآمد سالانه آن از ميزان
سرمايهگذاري آبراموويچ به مراتب کمتر بوده است)؛ اما براي بيلونر روسي
نسبت به ديگر راههاي سرمايهگذاري، ريسک کمتري دارد.
رشد مالکان خارجي
باشگاههاي انگليس با هر انگيزهاي، صدها ميليون دلار را به بازار نقل و
انتقالات تيمهايي که براي صدرنشيني رقابت ميکنند، تزريق کرده است. اين
رقابت يک رقابت کشنده است، زيرا درآمدها ارتباط نزديکي به کارآيي تيم
دارند: تنها چهار تيم از ميان بيست تيم ليگ برتر انگليس صلاحيت حضور در ليگ
قهرمانان اروپا را دارند و در سالهاي اخير منچستر يونايتد، چلسي، آرسنال و
ليورپول اين چهار فرصت را در قبضه خود گرفتهاند. آنها ناچار به بردهاي
متوالي براي دستيابي به چنين ليگي هستند و شکست در تحقق چنين امري،
ميتواند از لحاظ تجاري فاجعهبار باشد. اوضاع در پايين جدول از اين بدتر
است. جايي که سقوط سه تيم انتهايي به ليگ دسته دوم، سبب واگذاري سهم 50
ميليون دلاري آنها از عايدات پخش تلويزيوني به سه تيم جديدي ميشود که به
ليگ برتر صعود کردهاند.
بقا در جمع تيمهاي برتر، نيازمند صرف مبالغ
بيشتر همراه با ادامه تمرکز بر بهترين استعدادهاي جهان براي جذب در تيم است
و اگر تيمي قادر به جذب سرمايهگذار معتبر نباشد، بايد درآمد خود را به هر
ترتيب افزايش دهد (مثلا از طريق افزايش ظرفيت استاديومش). آرسنال چند سال
قبل از استاديوم 38.000 نفري خود به نام هايبري به استاديوم 60.000 نفري
خود به نام امارات نقل مکان کرد. اين امر سبب افزايش دوبرابري درآمد باشگاه
به 180 ميليون دلار گرديد. البته مشکل بديهي در اين ميان، نياز به
سرمايهگذاري عظيم براي ايجاد استاديوم جديد است و باشگاه آرسنال اخيرا
اعلام کرد که پرداخت سالانه مربوط به استاديوم جديد، نزديک به 48 ميليون
دلار است به اين معني که قابليت رقابت باشگاه وابسته به خلاقيت فردی مربي،
آرسون ونگر، در خريد استعدادهاي کشف نشده فوتبال و وارد کردن آنها به جمع
بازيکنان سطح جهاني فوتبال است که بتوان پس از مدت کوتاهي ايشان را به قيمت
بالايي فروخت.
به اين ترتيب در سيستمي که پول موفقيت و موفقيت پول را
ميسازد، احتمالا ثروتمندترين باشگاههاي فوتبال اروپايي، ثروتمندتر
ميشوند و بقيه تيمها در جهت بقا در کشمکش هستند.
اقتصاد تورمي فوتبال
را شايد بتوان به سادگي، يکي از زمينههاي خوب سرمايهگذاري در وضعيت کنوني
بازار دانست. تجربه واقعي سرمايهگذاري در زمينه املاک، ما را متقاعد
کرده است که رفتار حبابي اقتصاد طي مقاطعي، کاملا منطقي به نظر ميرسد، اما
يقينا ريسکهايي نيز در اين زمينه وجود دارد. بار بدهي جاري باشگاههاي
برتر انگليسي تقريبا 12 ميليون دلار (که 3 ميليون آن تنها به چلسي و منچستر
يونايتد برميگردد) است. شواهد ليگهاي سالهاي 2006 و 2007 نشان ميدهد
که پرداخت دستمزدهاي سالانه در حدود 3 بيليون دلار بوده است، در حالي که
درآمد کل، کمي بيش از 8/3 بيليون دلار بوده است که تنها هشت تيم از جمع
بيست تيم ليگ برتر، سود خالص خود را اعلام کردهاند. درآمد با شبکه
تلويزيوني جديد، افزايش خواهد يافت، اما با افزايش دستمزدها کاهش خواهد
يافت.
اگر اقتصاد جهاني، خروجيها را به سمت بليت و مبادلات تجاري اين
حيطه هدايت کند و شرايط به سود تيمهاي برتر بماند، بازار نقل و انتقالات
برخي اصلاحات را به خود خواهد ديد از جمله رقابت تيمهاي مياني ليگ شديدتر
خواهد شد و اگر ذينفعان چنين تيمهايي، به ناگاه آنها را رها کنند،
اوضاع وخيمي برايشان بروز خواهد کرد.
سرگذشت ليدزيونايتد يکي از
داستانهاي عبرتآموز تيمهاي امروزي ليگ برتر است. اين تيم شمال انگليسي،
اعتبارات خود را به صورت غيرمعقول در جهت جذب بازيکناني براي باقي ماندن در
کورس رقابتهاي انگليس و اروپا اختصاص داد و دچار فاجعه از دست دادن
صلاحيت ابقا در ليگ شد. نتيجه پيشبينيهاي غيرواقعي درآمدها، ليدزيونايتد
را ناچار به فروش يکجا و ارزان ستارههاي تيم نمود، اما اين امر به
جلوگيري از سقوط اقتصادياش منجر نشد و سبب شده است که امروز شاهد حضور تيم
ليدزيونايتد در ليگ دسته سوم انگليس باشيم. با دست به دست شدن رفاه و
موفقيت در اين حيطه توسط طرفداران، فاجعه در فوتبال به فاجعه در بانک نيز
قابل سرايت است.
با اين حال بهرغم ريسکها، هنوز افق ديد اروپا و جهان
نسبت به بازار فوتبال روشن است. به همين خاطر با تعطيلي سههفتهاي ليگ
برتر، هواداران مراجعهکننده که قاعدتا مشتاقانه بازيکنان مورد علاقه خود
را فراميخوانند، خود را ناچار به پذيرش ترک برخي بازيکنان و ورود ناگهاني
برخي بازيکنان جديد ميبينند و به دليل محدوديتهاي مالي، صداي
تشويقکنندگان تيم نبايد از صداي حسابداران آن بالاتر برود.
برچسبها:
بازاريابي ورزش

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۰
|