سيدپرويز جليلي كامجو*
تبعيض جنسيتي در ابعاد مختلف بازار كار، در
كشورهاي مختلف دنيا، اعم از كشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه، به چشم
ميخورد، اما در بازار كار ايران، به نظر ميرسد كه اين تبعيض جنسيتي داراي
سه جنبه اصلي است: تبعيض در دسترسي به موقعيتهاي شغلي، تبعيض در تنوع
شغلي و بالاخره تبعيض در دستمزدها.
در
شرايط فعلي جامعه، به نظر ميرسد كه زنان به دليل برخوردار نبودن نسبي از
مهارتهاي تخصصي فني حرفهاي، نامناسب بودن محيط كار در برخي از فعاليتها
به لحاظ مسائل اخلاقي، لزوم توانايي جسماني بيشتر در برخي فعاليتها و نيز
شرايط فرهنگي و مذهبي خانوادههاي ايراني، از تنوع شغلي كمتري برخوردار
بوده و نيروي كار درجه دوم محسوب ميشوند. براي بهبود وضعيت نابرابري
جنسيتي در بازار كار كشور، توجه ويژه به توسعه بخشهايي كه پتانسيل بيشتري
براي جذب بانوان ايراني جوياي اشتغال را دارند، مانند بخش گردشگري، مشاغل
مرتبط با فناوري اطلاعات و نيز صنايع دستي، عامل مهمي در رفع اين تبعيض به
حساب ميآيد.
تبعيض جنسيتي (Gender discrimination) در ابعاد
مختلف بازار كار در سراسر دنيا و حتي در پيشرفتهترين اقتصادها هم وجود
دارد و مختص ايران و كشورهاي در حال توسعه نيست، اما به طور نسبي، اوضاع
ايران و كشورهاي در حال توسعه، در اين زمينه وخيمتر از كشورهاي
توسعهيافته بوده و نوعي عدم تعادل در بازار كار ايران مشهود است كه عامل
اصلي آن وجود دوگانگي در بازار كار است. براي درك دقيق موضوع ابتدا تعريف
رسمي «بيكار» و «بيكاري» را از ديدگاه سازمان آمار و بانك مركزي ارائه و با
تكيه بر تئوريهاي علم اقتصاد، به دلايل تئوريك بيكاري نسبي بالاتر زنان،
اشاره ميكنيم. سپس سه نوع تبعيض جنسيتي در زمينه «موقعيتهاي شغلي»،
«توزيع و تنوع شغلي» و بالاخره «تبعيض جنسيتي در دستمزدها» را بررسي
ميكنيم و در نهايت به مقايسه بازار كار زنان در ايران با چند كشور منتخب،
طبق آمارهاي بانك جهاني ميپردازيم.
بيكار كيست؟ بيكاري چيست؟
بيكار
از منظر مركز آمار ايران: فردي بالاي ۱۰ سال است كه در هفته قبل از
آمارگيري فاقد كار باشد و در آن هفته يا بعد از آن آماده كار بوده و به
علاوه در آن هفته و سه هفته قبل از آن در جستوجوي كار باشد. نرخ بيكاري
طبق تعريف بانك مركزي عبارت است از: نسبت تعداد جمعيت بيكار جوياي كار (10
ساله و بيشتر) به كل جمعيت فعال (10ساله و بيشتر؛ اعم از شاغل و بيكار) ضرب
در100.
تئوري بيكاري بيشتر زنان
نيروي كار در يك واحد خانوادگي به
دو بخش كارگران درجه يك و كارگران درجه دو تقسيم ميشود. كارگران درجه اول
بهعنوان اولين و اصليترين دستمزدبگيران در خانواده مطرح هستند. ساير
نيروي كار كه بار تكفل بر عهدهشان نيست يا از سن لازم برخوردار نيستند،
نيروي كار ثانويه به حساب ميآيند. طبق عرف بازار كار آمريكا، افراد مذكر
بالاي 20 سال كارگران درجه اول و زنها و افراد زير 20 سال كارگران درجه
دوم محسوب ميشوند. كارگران درجه اول داراي مهارت بيشتري بوده و نسبت به
كار تعهد و پايبندي بيشتر و غيبت كمتر دارند كه منجر به افزايش بهرهوري
آنان ميشود؛ در نتيجه نسبت به كارگران درجه دوم دستمزد بيشتري دريافت
ميكنند. بيكاري در بين كارگران درجه دوم بيشتر است. زيرا مردها در انتخاب
ميزان ساعات كار، زمان خود را بين فراغت و اشتغال تخصيص ميدهند، اما زنان
زمان خود را بين فراغت، اشتغال و خانهداري تخصيص ميدهند، به اين ترتيب
زنان يك جانشين بيشتر به جاي كار كردن دارند كه همين امر به لحاظ ذاتي
بيكاري زنان را افزايش ميدهد؛ البته با اين فرض كه خانهداري را شغل حساب
نكنيم.
نابرابري جنسيتي در موقعيتهاي شغلي
برابري دو جنس از حيث در
اختيار داشتن منابع و امكانات، دسترسي به بهداشت، آموزش و موقعيتهاي شغلي
برابر و برخورداري از آزادي در پيشبرد استعداد، بنفسه داراي ارزشي ذاتي
است. در حال حاضر با توجه به حقايق موجود در بازار كار ايران، خوشبختانه
مشاهده ميشود كه بر مبناي محاسبات آماري، بازدهي انتظاري ناشي از افزايش
سالهاي تحصيل روي دستمزد، ديگر تحت تاثير جنسيت قرار ندارد. در عينحال
ارتقاي فرهنگ عمومي و كاهش محدوديتهاي اجتماعي در بعد از انقلاب و تاكيدات
دين مبين اسلام بر عدم تمايز جنسيتي بين فرزندان و همچنين هزينه تحصيل
برابر دختران و پسران به دليل نظام مختلط آموزش عالي، منجر به كاهش شكاف
جنسيتي سرمايهگذاري والدين در تحصيلات فرزندان شده است.