
کوشان غلامي
بخش چهارم
جلسات در آمريکا
وقتي از يک آمريکايي میخواهيد جلسات در آمريکا را با يک کلمه توصيف کند، جوابي که معمولا ميشنويد اين است: «سلطه جويانه و جدی».
اين رويکرد مقابلهاي (که به صورت راحت و آزاد درباره تماميموضوعات مختلف بحث صورت ميگيرد و حتي در آن هزينههاي برقراري روابط شخصي نيز محاسبه ميشود) براي اکثر کساني که داراي فرهنگ بستهتر، محتاطتر و باسياستتر هستند، نامانوس است. اين افراد چون عادت دارند در جلسات و برخوردهاي خود با افراد ديگر حساب شده و محتاطانه رفتار کنند و نظرات خود را به صورت غيرمستقيم و در لفافه بگويند، با اين فرهنگ آمريکايي بيگانه هستند.
البته بسياري از فرهنگها اين رويکرد رفتاري بين همکاران را نشانه خصومت شخصي و نارضايتي ميدانند، ولي معمولا اينگونه نيست و صرفا اين رويكرد طرز برخورد متفاوتي براي بيان اختلافات موجود است. اين يك رويکرد آمريکايي ارتباط در جلسات است و در خود آمريكا به عنوان يک قدم مثبت تلقي ميشود که مشخص ميکند موضوعات اصلي و حياتي چگونه بايد باشند.
روساي پرمشغله و جاه طلب آمريکايي فرصت زيادي براي تحمل ابهام، سياستمداري و حاشيه پردازي ندارند. تمرکز روي موضوعات جلسه به آنها بسيار کمک ميکند که سريعتر به نتيجه برسند، لذا برخلاف کشورهايي مانند ژاپن و انگلستان به اصل مطلب پرداخته و به صراحت آن را بيان ميکنند.
جلسات معمولا با معرفي رسمي اوليه توسط يک يا چند نفر از شرکتکنندگان آغاز خواهد شد که اين مرحله يکي از ارکان بسيار مهم در نشان دادن برخورد حرفهاي و حساب شده است. به همين دليل شروع بحث و مرحله معرفي نه تنها بايد بسيار حساب شده و مرتبط باشد، بلکه به شيوه کاملا مثبت و جذابي نيز بيان شود که تاثير زيادي روي مخاطب داشته باشد.
سعي کنيد هميشه در جلسات خنده بر لب داشته باشيد و افراد را با اسم کوچک خطاب کنيد. وقت شناسي نکته خيلي مهمياست، لذا سعي کنيد ديرتر از زمان مقرر به جلسه نرسيد، زيرا به منزله بياحترامي به مخاطبان تلقي ميشود. به همين دليل جلسات از ابتداي کار رسمی هستند و صحبتهاي جسته گريخته کمتري نيز در ابتداي جلسات مشاهده ميشود.
جلسه و ملاقاتهاي خاصي که در آنها قرار است معرفي صورت بگيرد، فرصت مناسبي براي تحت تاثير قرار دادن مخاطب به شمار ميرود. هدف جلسات معمولا رسيدن به يک نقطه مشترک و نهايتا بستن قرارداد است تا ايجاد ارتباط شخصي. اينگونه ارتباطات اصولا بعد از بستن قرارداد اول برقرار ميشود.
کار گروهي در آمريکا
در اين کشور تيمها مجموعهاي از افراد مستقل هستند که براي مدت زمان خاصي دور هم جمع ميشوند تا وظيفه يا پروژه مشخصي را انجام دهند. در طول اين دوره که گروه با هم کار ميکنند، همه افراد تيم موظف هستند که به ارزشها و اهداف مشترک گروه متعهد و پايبند باشند و به گونهاي کار کنند که از برآورده شدن اين اهداف اطمينان حاصل شود.
علاقه نشان دادن به پروژه و ايمان داشتن به دستاوردهاي نهايي آن، نکته بسيار حائز اهميتي است. بدبيني و ياس که در روزگار قديم رواج داشت، در آمريکاي کنوني اصلا قابل درک و پذيرفتني نيست.
وقتي که پروژهاي به پايان رسيد، تمامي اعضاي آن از هم جدا شده و هرکدام با خونسردي خاصي وارد پروژهها و کارهاي بعدي ميشوند. منحل کردن يک گروه نيز در محيط اشتغال سيال آمريکا کار راحت تري نسبت به ساير کشورهاي گروه محور است که در آنها هويت فرد در گروهش خلاصه ميشود. در آمريکا تيمها زودگذر و ناپايدارتر از ساير کشورها هستند.
نقش زنان در کسبوکار آمريکا
سالهاي سال است که زنان نقش بسيار پررنگي در کسبوکار آمريکا دارند. با وجود اينکه هنوز هم مسير رسيدن به سطوح بالاي مديريت براي زنان دشوارتر از مردان است، درصد بسيار زيادي از مديران ارشد سازمانهاي بزرگ را زنان تشکيل ميدهند و اين درصد روز به روز در حال افزايش است.
اين قضيه خيلي مهم است که در برابر مسائل و موضوعات در رابطه با زنان سياست درستي اتخاذ کنيد. با زنان دقيقا طوري رفتار کنيد که در همان شرايط با مردان رفتار ميکنيد. هرگونه پيشداوري شما نسبت به زنان ميتواند يک امتياز منفي برايتان به همراه داشته باشد. ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان