
والتر ويليامز*
مترجم: محسن رنجبر
منبع: كاپيتاليسم
در اين مقاله نويسنده با نقد نگرانيهايي كه از برخي مردم درباره مضرات واردات و وابستگي به خارجيها در نتيجه آن ميشنويم، اشاره ميكند كه بايد به پديده تجارت خارجي نگاهي همهجانبه داشت و به انتقاد از رويكردهاي مدافع دخالت دولت در اين ميان ميپردازد.
پاتريك بوكانان چند سال پيش در مقالهاي با عنوان «طرحي نو براي توليدكنندگان آمريكايي» به بدفهميهايي كه در اين باره
وجود دارد، باز هم دامن زد. درباره خيلي چيزها درست ميگفت، اما نظرش پيرامون تجارت غلط بود.
بوكانان نخست با تاسف ميگويد: «كالاهايي كه اروپاييها، ژاپنيها، كاناداييها و چينيها به ما [آمريكاييها] ميفروشند، بسيار بيشتر از كالاهايي است كه از ما ميخرند، چون از قوانين تجارت جهاني به سود خود بهره گرفتهاند». خوب، كه چه؟ كالاهايي هم كه من از خواربارفروشي محلهمان ميخرم، بيشتر از خريد او از من است.
مثل خيليها، بوكانان از كسري تجارت خارجي نگران است و اشاره ميكند كه اين كسري دارد به رقم سالانه 826 ميليارد دلار ميرسد و اين مايه «وابستگي به خارجيها» ميشود. اما به واقع وابستگي به خارجيها جادهاي دوطرفه است. اين نكته را با واكاوي در چيزي كه كسري تجاري من با اين خواربارفروش خوانده ميشود، بيشتر توضيح ميدهم.
وقتي من 100 دلار از اين بقال خريد ميكنم، حساب كالايي من (خواربار) 100 دلار افزايش مييابد، اما حساب سرمايهاي (پول) من به همين اندازه كمتر ميشود. يعني در حساب تجاري من واقعا تراز وجود دارد.
بوكانان در مقاله خود نوشته: «در ماه جولاي [سال 2006] واردات آمريكا به 188 ميليارد دلار سر كشيد. وابستگي ما به خارجيها براي تامين كالاهاي حياتي در زندگي مليمان روز به روز عميقتر ميشود». اين بدان معنا است كه كالاهايي به ارزش 188 ميليارد دلار وارد كردهايم. آيا خارجيها همه دلارهايي را كه از فروش محصولاتشان به ما به دست آوردهاند، زير تشكهايشان پنهان ميكنند؟ اين قدر احمق نيستند. اين دلارها را براي واردات كالاهاي سرمايهاي مانند سهام، اوراق قرضه و اوراق بهادار خزانهداري آمريكا به كار ميگيرند.
شايد بخشي از اين پول را براي ساخت كارخانههايي مانند هوندا، نووارتيس و سامسونگ در آمريكا استفاده كنند. ارزش دلاري اين خريدهاي خارجيها از ما با ارزش محصولاتي كه وارد ميكنيم، برابري خواهد يافت. آمريكا پز مازاد بزرگ حساب سرمايهاش با خارجيها را ميدهد. اين نشان ميدهد كه خارجيها براي دستيابي به مكاني امن و سودآور براي سرمايهگذاري درآمدهايشان به ما نياز دارند و اين وابستگي به رشد اقتصادي ما ميانجامد.
در ادامه مقاله بوكانان، نگراني او درباره كاهش مشاغل بخش توليد كارخانهاي در آمريكا را ميبينيم. كشاورزي آمريكا نيز داستاني مشابه دارد. اشتغال در اين بخش بين سالهاي 1840 تا 1870 در بيشترين مقدار خود بود. در 1900، 40 درصد از كارگران آمريكايي در مزارع كار ميكردند. امروز اين نسبت به كمتر از دو درصد رسيده است. پيشرفتهاي تكنولوژيك چنين دگرگونياي را امكانپذير كرده است. اشتغال در بخش توليد كارخانهاي آمريكا در سال 1950 به حداكثر مقدار خود رسيد و از آن هنگام تا كنون رو به كاهش بوده است.
اين امر بيش از آن كه به برونسپاري مربوط باشد، به نوآوريهاي فنآورانه ارتباط دارد. اين پديدهاي جهاني است. از سال 2000 تا 2006 چين 5/4 ميليون شغل را در بخش توليد كارخانهاي از دست داده، در حالي كه تعداد مشاغل از دست رفته در اين بخش در آمريكا 1/3 ميليون بوده است. نه تا از ده كشور برتر در ميدان توليد هم كه 75 درصد از محصول كارخانهاي دنيا را توليد ميكنند (آمريكا، ژاپن، آلمان، چين، انگلستان، فرانسه، ايتاليا، كره، كانادا و مكزيك)، بخشي از مشاغل كارخانهايشان را از كف دادهاند و ايتاليا در اين ميان استثنا است. به خاطر رشد فنآوري، توليد كارخانهاي افزايش يافته و در همين حال، اشتغال در اين بخش كمتر شده است.
من يكي از كسانيام كه بوكانان «طرفداران تجارت آزاد ماشيني»شان ميخواند. اين شايد برچسبي ديگر براي برخي از ما باشد كه از مبادله آزادانه و صلحآميز حمايت ميكنيم. من به چنين جرمي اعتراف ميكنم. بوكانان مانند خيليهاي ديگر به يارانههاي دولتي و حمايتهاي تعرفهاي از بنگاهها در كشورهاي ديگر اشاره ميكند؛ كاري كه نميتوانيم خود را به طور كامل از آن مبرا بدانيم. حمايتگراها از «تجارت آزاد، اما منصفانه» حمايت ميكنند. به دنبال «زمين بازي يكدست» هستند.
در واقع ميگويند كه اگر باقي دولتها شهروندانشان را با يارانههاي پرداختي به بنگاهها و تعرفههاي بارشده بر واردات تيغ ميزنند و به پرداخت قيمتهايي بالاتر مجبورشان ميكنند، دولت ما هم بايد با استفاده از همين ابزارها براي گوشبري از شهروندانش با آنها مقابله به مثل كند.
شايد بار ديگري كه بوكانان را ببينم، از او بپرسم كه اگر هر دوي ما روي دريا در يك بلم بوديم و من سوراخي در يك سوي آن ايجاد ميكردم، او با سوراخ كردن سوي ديگر بلم با من مقابله ميكرد؟
*متولد 1936 در فيلادلفيا. داراي مدرك ليسانس علوم اقتصادي از دانشگاه ايالتي كاليفرنيا (1965) و مدرك فوقليسانس (1967) و دكترا (1972) از دانشگاه كاليفرنيا در لسآنجلس.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان