كارشناسان اقتصادي در زمينه فوتبال معتقدند، مديريت كارآمد دليل اصلي موفقيتهاي مالي در اين باشگاهها است و البته در اين ميان نميشود به فاكتورهايي چون هواداران، فدراسيون فوتبال پيگير، دولت، بازاريابهاي بزرگ و تبليغات حرفهاي اشاره نكرد.
رئال مادريد را بهتر است از سالها پيش بررسي كنيم.
زماني كه اورنسو سانس رئيس اين باشگاه بود. كمتر كسي تصور ميكرد اين تيم قديمي كه اوج افتخار بينالمللي در زمينه اقتصادي براي آن يك تور خارج از شهر در كادين بود، روزگاري صاحب 29 آكادمي بزرگ در سراسر جهان شود.
اورنسو سانس، با اخراج افرادي كه خلاف نظرش، صحبت ميكردند جو را عليه خود تقويت كرد و اين روند تخريبي آنقدر ادام داشت تا باعث شد انتخابات زودهنگام، فلورنتينوپرس را بر سر كار بياورد.
دوران طلايي رئال مادريد با رياست پرس البته در زمينه اقتصادي، آغاز و مديريت قوي وي باعث شده رئال مادريد خلي سريع باشگاههايي چون منچستر يونايتد، چلسي، ليورپول و... را از بالانشيني در جدول ثروتمندترين باشگاههاي جهان به زير بكشد.
رئال مادريد بدون اعلام تمامي داراييهاي خود در مقام دوم جدول قرار گرفته بود، از ديد كارشناسان اقتصادي بسيار ثروتمندتر از منچستر يونايتد به نظر ميرسيد.
يكي از فاكتورهاي كليدي پرس براي فرار از مالياتهاي سنگين تعلق گرفته توسط فيفا، فدراسيون فوتبال اسپانيا و دولت، شركت در كارهاي خيريه بود. فلورنتينوپرس با ايجاد بنياد خيريه رئال مادريد گامي بلند در جهت تقويت منابع مالي پنهان خود برداشت.
وي در هر كدام از آكادميهاي خود در ژاپن، چين، كره، مالزي، آمريكاي جنوبي، آفريقا و غيره يك تيم نابينايان تشكيل داد و اسپانسرهاي بزرگي در اين مراسم گرفت كه پول حاصل از آنها طبق قرارداد به خزانه رئال مادريد تزريق ميشد.
اولين حركت اساسي فلورنتينوپرس رياست وقت باشگاه رئال مادريد، تور جهاني رئال مادريد بود كه براي اولين بار چنين حركتي را باب ميكرد.
رئال مادريد كه ستارگان هاليوودي چون ديويد بكام، گوتي، كاسياس، فيگو، زيدان و غيره را در اختيار داشت در تابستان 2002-2003 راهي شرق آسيا شد.
غوغايي بود و چشم باداميها حتي به خمير دندان ديويد بكام در هتل 5ستاره چين نيز رحم نكردند.
ژاپن و كره هم سنگتمام گذاشتند و رئال مادريد در پايان سفر به چين، ژاپن و كره معادل 7/28ميليون پوند سود خالص و معاف از ماليات به جيب زد كه براي يك گردش تفريحي واقعا رويايي و غير قابل باور بود.
در آن زمان بود كه بسياري از تجار بزرگ جهان متوجه سوددهي بالاي جهان فوتبال شدند.
دو هفته پس از سور مالي رحل ماسيه كه ميزان آن در سطح مطبوعات نيز گسترش پيدا كرده بود رومان آبراموويچ چلسي را در اختيار گرفت تا به پولشوييهاي خود در كنار كياجورابچيان با خيالي آسوده و به نام فانتري فوتبال ادامه بدهد.
چاههاي نفت آبراموويچ بسياري از كارشناسان را به شك و ترديد انداخت و حتي بيكر نوشت: حالا ديگر عصر مديريت و برنامهريزي نيست، كافي است دو چاه نفت و ارتباطي پشت پرده با مافيا داشته باشيد، اين همان رمز موفقيت است.
اما بيكر يك مساله را نميدانست آن هم اين كه چاههاي نفت هم مقابل مديريت قبلي به زانو در ميآيند، باشگاه چلسي هرگز نتوانست جاي رئال مادريد را در آسياي شرقي، آفريقا و آمريكاي جنوبي بگيرد. يكي ديگر از برگهاي برنده پرس ديويد بكام بود.
اين عروسك تبليغاتي و هاليوودي، سرمايه خود را به پيشنهاد پرس در خزانه رئال مادريد وارد كرده كاري كه كمتر ستارهاي حاضر به انجامن دادن آن است و اين هم به روابط عمومي پرس باز ميگشت.
بكام و فلورنتينو پرس، سرمايهگذاري در بورس مارديد بورس هنك كنگ، تجارت پسته و فرش را آغاز كردند و رئال مادريد در قله ثروتمندترين باشگاههاي جهان قدم ميزد.
كاپورتا در جاده پرس
بارسلونا نيز همين روند را در پيش گرفت. اين باشگاه در زمان رياست گاسپارت، حال و روز خوشي نداشت، آنها به يك تيم مطلقا مردمي تبديل شده بودند و خوان لاپورتا حتي به خاطر خريدن رونالدينيو مجبور شد به خاطر كارهاي اشتباه گاهسپارت يك صندوق كمكهاي مردمي در شهر بچرخاند تا پول جمع كند.
خوان لاپورتا، يك وكيل جوان اما خوش فكر بود و همان كاري را انجام داد كه فلرونتيو پرس آغاز كرده بود اما حرفهاي تر و در فوتبال امروز حرفهايتر بودن باعث سود كمتري ميشود.
خوان لاپورتا در حالي كه ميتوانست مردان خود را به آسياي شرقي سوق بدهد و سود سرشاري به جيب بزند، آنها را به تور دانمارك سوق داد و اين كار باعث تقويت تيم همراه با سودي كمتر اما راضي كننده شد.
از طرفي ديگر بارسلونا به تقليد از رئال مادريد با يك توليدي بزرگ لوازمالتحرير قرارداد بست و فقط سود حاصل از فروش آن در آسيا به خصوص در خاورميانه براي تمديد قرار ليونل مسي كافي بود. لاپورتا در جادهاي قدم ميزد كه به موازات جاده پرس كشيده بودند و مستقيم، آيندهاي درخشان متصل ميشد.
ثروتمند بودن دو باشگاه رئالمادريد و بارسلونا كمكم به تكتك رقبا ثابت شد و تيمهايي چون بايرنمونيخ، چلسي، والنسيا، مارسي و غيره به خود آمده و تلاش كردند تا بازار را در دست بگيرند.
داشتن حاميان مالي بزرگ شايد كليديترين عامل موفقيت دو باشگاه بارسلونا و رئالمادريد در زمينه اقتصادي باشد، آنها نايك و آديداس را بر جان هم انداختند و از اين آب گلآلود خيلي هنرمندانه و با زيركي خاصي ماهي گرفتند.
اين ماهيگيري آني نبود و تقريبا يكسال طول كشيد تا نايك راضي شد روي پيراهن بارسلونا حك شود، اما روي وبسايت آن جايش را به آديداس بدهد.
رئال مادريد هم همين كار را انجام داد و ديويد بكام روي كفش چپش آرم نايك و روي كفش راستش آرم آديداس را حك كرد.
داخل باشگاه رئال مادريد، وضعيت به همين منوال بود و رئال مادريد كه آرم آديداس را روي پيراهن خود ميديد، نايك را در وبسايت خود، همينطور در تورهاي جهاني لحاظ كرد.
تزريق پول از چند جناح رئال مادريد را بسيار موفق نشان داد و بسياري از كارشناسان اقتصادي را به تحسين واداشت.
پيشرفت اقتصادي رئال مادريد همزمان با افت شديد فني اين باشگاه صورت گرفت و جالب اينكه 3سال ناكامي رئال مادريد هيچ تاثيري در پيشرفت اقتصادي اين باشگاه نداشت و اين قدرت عجيب مديريت و بازاريابي را ميرساند.
نام بنكيو، كمپاني لوازم خانگي تايواني روي پيراهن رئال مادريد حك شد و براي كنار زدن نام زيمنس 78ميليون پوند جهت 5/4سال به رامون كالورون تقديم كرد.
اين در حالي بود كه آمدن كالدرون و مياتوويچ به رئال مادريد باعث شد اين باشگاه براي راضي كردن هواداران خود نيز كه شده برخي فعاليتهاي اقتصادي را يا حذف كنند يا پشتپرده ادامه بدهند.
همين مساله باعث شد، چلسي روي كار بيايد و بازار بورس هنگكنگ را در زمينه سرمايهگذاري در فوتبال كاملا در اختيار خود بگيرد.
عقبنشيني رئال مادريد در بورس آسياي شرقي باعث شد بسياري به اشتباه تصور كنند كه اين عقبنشيني در سايه زمينههايش ادامه خواهد داشت در حالي كه رئال مادريد پولهاي بيرون كشيده خود را خيلي هنرمندانه در ساير زمينهها به خصوص خريد و فروش بازيكنان درجه دوم و سوم و تبديل آنها به يك اشاره خرج كرد.
منبع : دنیای اقتصاد