داستان پول بي‌پشتوانه
مترجم: شاهین رسولیان
منبع: How an Economy Grows and Why it Crashes
بخش سيزدهم
همان‌طور که از قسمت قبل به خاطر دارید، جزیره یوسونیا کم کم صنایع تولیدی را به جزیره سینوپیا سپرد و خود مشغول به ارائه محصولات خدماتی شد. به مرور جزیره یوسونیا تبدیل به مصرف‌کننده کالاهای جزیره‌های دیگر شد و در قبال آن فقط برگه ماهی می‌پرداخت. البته بن برناکل با خوشحالی از این اتفاق یاد می‌کرد چراکه می‌پنداشت مصرف بیش از حد تقاضا را زیاد می‌کند و تقاضای زیاد هم چرخ اقتصاد را به گردش در می‌آورد.

بالاخره همچنان که جزیره یوسونیا برگه ماهی چاپ می‌کرد و این برگه‌ها در جزیره‌های دیگر انباشته می‌شد، برای برخی جزیره‌ها این سوال پیش آمد که آیا یوسونیا توان بازخرید این تعداد برگه را دارد.
چاک دبونگو، رهبر خردمند جزیره طبلستان، می‌دانست که ادعای یوسونیا در مورد توانمندی اقتصادی‌اش نادرست است و همچنین می‌دانست که قبول برگه ماهی از آنها صرفا موجب منفعت بیش از پیش برای آنها می‌شود. لذا تصمیم گرفت تا برگه‌های جزیره خود را با ماهی واقعی در بانک جزیره یوسونیا معاوضه کند.
وقتی جزیره طبلستان دست به چنین اقدامی زد، اقتصاد یوسونیا دوباره دچار بحران شد. دوباره ماهی‌های دولتی کوچک شد و تورم در جزیره به نقطه بحرانی رسید.
مشاور اقتصادی مجلس به نماینده ارشد جزیره، اسلیپری دیکسون، گوشزد کرد که اگر جزیره‌های دیگر هم از طبلستانی‌ها تبعیت کنند و برای بازخرید برگه‌ها به بانک سرازیر شوند، ذخیره ماهی بانک به کلی تمام می‌شود و برگه‌ها کاملا بی‌ارزش می‌شوند. در این جا بود که برناکل و نمایندگان نگران شدند.
اسلیپری به دلیل کمبود استخوان ماهی برای حل مشکل و عدم تمایل برای اعمال فشار بر داخل، تصمیم گرفت تا ضررها و فشارهای احتمالی را به جزیره‌های دیگر تحمیل کند. او باجه بازخرید ماهی را به روی خارجی‌ها بست. از آن به بعد ارزش برگه‌های ماهی در بازار بین جزیره‌ای دیگر به قابلیت معاوضه شدن با ماهی واقعی بستگی نداشت، بلکه براساس توافق بین فروشنده و خریدار تعیین می‌شد. در واقع ارزش برگه‌ها تابع موقعیت اقتصادی و نظامی یوسونیا بود.
از بین رفتن استاندارد ارزش برگه ماهی باعث شد تا جزیره‌های اطراف اعتماد خود را نسبت به این برگه‌ها از دست بدهند و لذا ارزش این برگه‌ها بیش از پیش کاهش یافت. البته از آنجایی که این برگه‌ها معمول‌ترین نوع پول و ابزار مبادلاتی بود همچنان در بین مردم رواج داشت و ارزشش در یک سطح کمی تثبیت شد. بستن باجه بازخرید ماهی به روی خارجی‌ها باعث شد تا جزیره بتواند بحران داخلی را کنترل کند و از بروز انقلاب در جزیره جلوگیری کند.
چاک دبونگو رهبر طبلستانی‌ها سخنرانی‌های تهدید آمیزی علیه یوسونیا می‌کرد، اما معلوم بود سخنان او غلوی بیش نیست. قدرت نظامی یوسونیا شکست ناپذیر بود.
اسلیپری چندی بعد خودش توسط عوامل خودی به قتل رسید.
اقتصاد یوسونیا به دلیل بحران ازدیاد پول نقد، تورم بیش از حد و مسئولیت در قبال برگه‌های ماهی موجود در بازار، به‌رغم بسته بودن باجه بازخرید برگه، به کلی نابود شد. اما چند سال بعد با انتخاب رافی ردفیش به عنوان نماینده ارشد، امیدهای تازه‌ای در جزیره پیدا شد.
رافی موفق شد تا مالیات‌ها را کاهش دهد، برخی قوانین دردسر‌ساز را لغو کند و موانع تجارت آزاد با جزیره‌های دیگر را بردارد. البته او نتوانست به قول خود مبنی بر کاهش هزینه‌های دولت عمل کند. به‌رغم شرایط خوب تجاری که او فراهم کرده بود، مالیات دریافتی کفاف مخارج دولت را نمی‌داد.
خوشبختانه ماهی تازه از جزیره‌های خارجی دوباره به بانک یوسونیا وارد شد. برگه‌هایی هم که سابق بر این در قبال ماهی‌ها پرداخت می‌شد هرگز با ماهی واقعی بازخرید نشد. با توجه به این اوضاع مساعد یوسونیا خود را برای تجربه یک شکوفایی بی‌سابقه آماده می‌کرد.
برای اطلاع خوانندگان بد نیست اشاره کنیم از بدو تاریخ تاکنون بشر اشیای زیادی همانند نمک، سنگ، صدف و ... را به عنوان پول نقد مورد استفاده قرار داده است. اما کم‌کم به سمت استفاده از فلزات قیمتی رفت. این تحول تصادفی نبود. فلزات قیمتی تمام شرایط لازم مانند کمیابی، یکتایی، دوام و شکل پذیری را داشتند تا تبدیل به پول نقدی با ارزش شوند.
حتی اگر مردم فلز را به عنوان پول نقد قبول نمی‌کردند، باز هم ارزش و کارآیی خود را داشت و می‌شد از آن استفاده‌های دیگر کرد.
اما پول کاغذی فقط تا زمانی ارزش دارد که عده زیادی از مردم اعتبار آن را قبول داشته باشند. از آنجایی که این نوع پول ارزش و کارآیی ذاتی ندارد و به هر میزان قابل تولید است، اگر تعداد زیادی از مردم نسبت به آن بی‌اعتماد شوند، هیچ گونه ارزش و کارآیی دیگری نخواهد داشت.
واقعیت این است که قبلا سابقه نداشت بشر همه فعالیت‌های اقتصادی خود را براساس پول کاغذی غیرقابل بازخرید انجام دهد.
یک کشور در عمل نمی‌تواند با پول بی‌ارزش فعالیت کند در حالی که کشورهای همسایه پول با ارزش چاپ می‌کنند. چراکه کشورهای همسایه این پول بی ارزش را قبول نمی‌کنند و در نتیجه کم‌کم در داخل بازار سیاه پول‌های خارجی به‌وجود می‌آید.
ماخذ:دنیای اقتصاد/تهیه شده در: وب نوشت پنگان

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه یکم شهریور ۱۳۹۰ |