سه شنبه‌ها در جزیره یوسونیا
فريب پول دولتي

مترجم: شاهین رسولیان
منبع: How an Economy Grows and Why it Crashes
بخش نهم
در قسمت قبل تشکیل مجلس را در جزیره یوسونیا خواندیم. ساکنین جزیره توسط رای‌گیری، دوازده نماینده برای مجلس انتخاب کردند که یکی از آنها نماینده ارشد بود و اختیارات اجرایی داشت. این مجلس یک نظام حقوقی طراحی کرد تا فعالیت‌های نمایندگان را کنترل کند.

همچنین مجلس یک قانون اساسی با رای مردم تصویب کرد تا در جزیره جمهوری تشکیل شود. از وظایف اصلی مجلس تشکیل نیروی دریایی و راه‌اندازی فانوس دریایی بود.
برای نسل‌ها دولت جزیره طبق برنامه‌های** از پیش مشخص شده عمل کرد. قانونگذاران زیادی در جهت تسهیل تجارت و پس‌انداز فردی تلاش نمودند. مالیات سبک بود و قوانین مربوط به صنایع دست و پاگیر نبود. همچنان که تولید گسترش می‌یافت قیمت‌ها کاهش می‌یافت و قدرت خرید جامعه افزون می‌شد. بعد از چند نسل، هر خانواده یک قایق شخصی داشت و حتی برخی خانواده‌ها دو یا سه قایق. به دلیل پیشرفت تکنولوژی به تعداد کمی ‌ماهیگیر برای تامین ماهی مورد نیاز جزیره نیاز بود بنابراين عمده نیروی کار جزیره برای فعالیت‌های دیگر مورد استفاده قرار می‌گرفت. خدمات و کالاهای جدیدی پا به عرصه ظهور گذاشتند. ساخت مبلمان، طبابت، تولید طبل و حتی گروه تئاتر در جزیره راه افتاد.
در این میان برخی از نمایندگان مجلس قانون محدودیت حق رای به مالیات‌دهندگان را غیردموکراتیک قلمداد کردند. لذا در جریان ترقی خواهی این محدودیت برداشته شد.
از آنجایی که مخارج و فعالیت‌های دولت در اثر رشد اقتصادی بیشتر شد، شغل نمایندگان مجلس هم از ارزش و اعتبار اجتماعی بالایی برخوردار شد. لذا کم‌کم افراد جاه‌طلب جای نمایندگان مسن و با تجربه گذشته را گرفتند.
یکی از زیرک‌ترین امیدهای نمایندگی، فرانکی دیپ بود که به یکی از خلاهای انسان‌ها پی برد و همین امر موجبات قدرت گیری او را فراهم کرد.
او متوجه شد که مردم تمایل دارند برخی کالاها را رایگان بدست آورند و همچنین تمایل به پرداخت مالیات ندارند. در نتیجه اگر او به گونه‌ای تظاهر می‌کرد که قصد دارد چیزی را بطور رایگان به مردم بدهد، می‌توانست حمایت بی‌قید و شرط مردم را کسب کند. متاسفانه دولت همه چیز خود را از مالیات داشت. مجلس برای خودش ماهیگیری نمی‌کرد. آنها زمانی می‌توانستند خرج کنند که مالیات بگیرند. حال چگونه می‌توانستند بیشتر از مالیات هزینه کنند؟
پس از وقوع یک بادموسمی‌وحشتناک، فرانکی به وجود یک فرصت مناسب پی برد. او در یک سخنرانی اظهار داشت: «هم جزیره‌ای‌های من، توفان اخیر همه چیز را نابود کرد. بسیاری از ساکنین جزیره هم اکنون آواره شده‌اند. ما نمی‌توانیم بی کار بنشینیم. اگر من به عنوان نماینده مجلس انتخاب شوم، برنامه‌ای دولتی برای بازسازی خانمان خانواده‌های محتاج راه می‌اندازم.» او اطمینان داد که هزینه‌های مربوط به بازسازی به کمک فعالیت‌های اقتصادی انجام شده توسط مالیات دریافتی، تامین می‌شود.
رقیب او، گروپر کلیولند، تبلیغی جز نظارت بر پس‌انداز جزیره و عدم دخالت در آزادی‌های ساکنین نداشت.
طبیعتا فرانکی دیپ به عنوان نماینده و البته نماینده ارشد انتخاب شد.
موفقیت او در انتخابات این واقعیت را که پس‌انداز کافی برای اجرای برنامه‌های او وجود نداشت، عوض نکرد. برای حل این مشکل فرانکی برنامه دیگری طرح کرد. دولت می‌بایست پول کاغذی چاپ کند که این نوع پول «برگه ماهی» نامیده می‌شد. این برگه را می‌شد در مقابل ماهی‌های ذخیره شده دولت در گودبانک بازخرید کرد. ساکنین می‌توانستند بلافاصله ماهی خود را معاوضه کنند، یا اینکه از این برگه‌ها همانند ماهی برای انجام معامله استفاده کنند.
اما پس از کشمکش بسیار قاضی ارشد اعلام کرد که قانون اساسی به مجلس اجازه نمی‌دهد که از هیچ یک از ساکنین به نفع عده‌ای دیگر پول بگیرد و همچنین اجازه نمی‌دهد مجلس برگه کاغذی برای جایگزینی ماهی چاپ کند.
فرانکی این مشکل را با منصوب کردن یکی از همفکران سیاسی اش به عنوان قاضی ارشد حل کرد. هیات ژوری جدید قانون اساسی را یک «سند پویا» معرفی کرد که تفاسیر از آن باید بر اساس تغییر نسل‌ها تغییر کند.
در ابتدا استفاده از برگه ماهی برای ساکنین جزیره آسان نبود. اما کم کم رایج شد. این برگه هم از نظر حمل‌ونقل راحت تر بود و هم اینکه بوی ماهی نمی‌داد.
در این میان مشاوران فرانکی ساکنین جزیره را به تامین مالی پروژه‌های بزرگ تشویق می‌کردند. هنگامی‌ که مشاهده می‌کردند رای دهندگان تمایل به تامین مالی پروژه مشخصی دارند، برگه جدید چاپ می‌کردند.
ماکس گودبانک هفتم، مدیر جدید بانک، چاپ برگه‌های جدید را عاقلانه نمی‌دانست. او می‌دانست که چاپ بیش از حد این برگه‌ها می‌تواند خطرناک باشد. او نگران روزی بود که تعداد ماهی موجود در بانک برای بازخرید برگه‌ها کافی نباشد.
کمی‌بعد فرانکی و همکارانش خیلی بیشتر از موجودی بانکی مجلس برگه‌های ماهی چاپ کردند. در این زمان بود که ماکس گودبانک مجبور شد به مجلس هشدار دهد.
ماکس گفت: «فرانکی چاپ برگه را متوقف کن. من در مقابل هر ده برگه‌ای که چاپ کرده‌اید، نه ماهی برای معاوضه دارم. اگر پس‌اندازکنندگان متوجه شوند که ماهی کافی برای پوشش سپرده‌هایشان وجود ندارد، آنگاه برای خارج کردن سپرده‌هایشان به بانک حمله ور می‌شوند. شما باید هرچه زودتر چاپ برگه ماهی را متوقف کنید و مالیات‌ها را افزایش دهید. باید کمبود ذخیره پولی مجلس را تامین کنیم.»
فرانکی، مشاور ارشدش،‌هاگلی‌هامبک و تاد آنیمون خندیدند. «افزایش مالیات و کاهش مخارج . نظر خوبیه! ایده جذاب دیگه‌ای هم داری؟»
گودبانک اضافه کرد: «آقایون متاسفم. کار دیگری نمی‌شود انجام داد. وقتی مردم متوجه شوند که سپرده‌هایشان امنیت ندارد، دیگر پس‌انداز نمی‌کنند. بنابراين دیگر نه سرمایه‌ای برای ادامه تولید کنونی خواهیم داشت و نه پولی برای تامین مالی پروژه‌های جدید. اقتصاد کشور ممکن است ویران شود.»
فرانکی گفت: «ببین متوهم! ما به اینها فکر کرده‌ایم و برنامه‌هایی برایش داریم. مردم چرا باید بفهمند که سپرده‌هایشان رو به تقلیل است؟ مشاوران اقتصادی من در دانشگاه جدید جزیره و در کنار دانشمندان بزرگ جزیره مدرک گرفته‌اند. این جوانان چیزهای جدیدی کشف کرده اند. وقتش رسیده است که تو را از وجود برخی اسرار آگاه کنیم. کارشناسان را احضار کنید.»
آنگاه تعدادی دانشمند با سه ماهی وارد شدند. یکی از آنها گفت: «نگاه کن! ما این پوست‌ها و اسکلت‌های ماهی را از داخل زباله‌ها و از کنار ساحل دریا جمع کرده‌ایم. حالا این معجزه را تماشا کن.»
سپس کارشناس‌ها در یک سری فرآیند بریدن، چسباندن و دوختن، لاشه‌های ماهی‌ها را تبدیل به ماهی سالم کردند. با استفاده از این فرآیند می‌توانستند با هر سه ماهی، چهار ماهی تولید کنند.
فرانکی گفت: «راز کار در این چسب است. این چسب تکه‌های ماهی را به هم می‌چسباند و مردم ساده لوح جزیره آنقدر باهوش نیستند که متوجه این قضیه بشوند. ما این ماهی‌های جدید را «ماهی دولتی» می‌نامیم و از آنها برای پس دادن سپرده‌ها استفاده می‌کنیم. اگر اجازه بدهید که برای چند روز کارکنان ما در بانک شما باشند، مشکل کمبود ماهی شما حل می‌شود!»
گودبانک کاملا گیج شده بود. این حقه برای او واقعا جالب بود. کم کم داشت روی لبش لبخندی شکل می‌گرفت. او از «نه» گفتن خسته شده بود. هیچ کس او را دوست نداشت. همه او را خسیس به حساب می‌آوردند.
او با خود گفت: «شاید این راه فرار باشد. شاید این کلید محبوبیت باشد. اول ماهی به‌دست می‌آورم، سپس قدرت و بعد همسر.»
اما دوباره به حالت عادی برگشت. با خود گفت: «این افراد که جادوگر نیستند. ماهی که روی درخت سبز نمی‌شود! نمایندگان مجلس با تولید ماهی‌های تقلبی ارزش پس انداز جزیره را کم می‌کنند.»
گودبانک به نمایندگان گفت: «مردم به زودی متوجه این تقلب خواهند شد. این ماهی دولتی شما در مقایسه با یک ماهی واقعی، به وضوح کوچک‌تر است. علاوه بر این، مردم سال‌ها است که ماهی می‌خورند. گول زدن آنها کار آسانی نیست.»
فرانکی سعی کرد با زیرکی خود گودبانک را آرام کند. «ما فکر آن را هم کرده‌ایم. قرار نیست ماهی دولتی خیلی هم کوچک باشد. ما با هر نه ماهی واقعی، ده ماهی دولتی تولید می‌کنیم. در نتیجه ماهی دولتی فقط 10 درصد کوچک‌تر از ماهی واقعی است. به علاوه، ما قانونی تصويب خواهیم کرد که به مردم اجازه ندهد این ماهی‌ها را با ماهی واقعی مقایسه کنند!»
تاد آنیمون اضافه کرد که «بله، درست است. ما اعلام می‌کنیم که دانشمندان ما متوجه وجود یک بیماری جدید در ماهی‌ها شده‌اند و از همه می‌خواهیم تا کلیه ماهی‌های خود را برای تصفیه دولتی به ما بدهند!»
نمایندگان برای جلوگیری از مشاهده شدن ماهی واقعی توسط مردم و برای افزایش تولید ماهی، تصمیم گرفته اند وزارت ماهیگیری تاسیس کنند که این سازمان اختیار و نظارت انحصاری بر صید ماهی دارد.
گودبانک دیگر نمی‌توانست تحمل کند. «این کار فایده ندارد. اگر مردم ماهیگیری شخصی را رها کنند و به دولت متوسل شوند، صید کلی جزیره کاهش خواهد یافت و در نتیجه پس انداز ما تمام خواهد شد.»
فرانکی در جواب گفت: «از کجا می‌دانی؟ وزارت ماهیگیری متحول‌کننده آینده ما است. ما دوستان مورد اعتماد خود را به عنوان مدیران این سازمان انتخاب می‌کنیم و پاداش خوبی به کارگرانی که خوب کار کنند، می‌دهیم. ما این کار را فقط تا انتخابات آینده انجام خواهیم داد. بعد از آن قول می‌دهم که برنامه‌های بلندمدتی برای حل مشکل طرح ریزی کنیم.» هاگلی‌هامبگ وارد بحث شد و گفت: «در این مدت رویه افزایش تولید ماهی به شما کمک می‌کند تا تمام وظایف خود را به خوبی انجام دهید و سود سپرده‌های مشتریان را بپردازید. همچنین ما ماهی اضافی برای ارائه خدمت بیشتر به مردم خواهیم داشت.»
گودبانک باز هم در مورد این طرح فکر کرد. «این کار به نتیجه نمی‌رسد. مردم آگاه هستند. آنها نگران پس انداز خود خواهند شد و سپرده‌های خود را از بانک خارج خواهند کرد.»
فرانکی گفت: ما این مشکل را حل می‌کنیم. ما اعلام خواهیم کرد که همه سپرده‌ها توسط سازمان جدید دولتی به نام شرکت بیمه سپرده‌های ماهی تضمین می‌شوند. اگر مردم مطمئن باشند مجلس از سپرده‌های آنها حمایت می‌کند، چه کسی ماهی‌های خود را از بانک خارج می‌کند؟ ماکس! پس تو با ما همراه خواهی شد، نه؟
گودبانک از یک طرف وسوسه این طرح شده بود و از طرف دیگر به تعهدات خود پای‌بند بود. در این میان سیاست‌مداران به فکر راه حل‌های ظاهری و البته کسب محبوبیت عمومی‌بودند، اما گودبانک نگران ارزش ماهی بود.
گودبانک با عصبانیت پاسخ داد: «البته که نه! این کلاهبرداری است. اگر شما نمایندگان یک وجه مشترک داشته باشید آن دروغ گویی است. من قبل از این که این کار انجام شود بانک را تعطیل می‌کنم و به مردم می‌گویم ماهی خود را در خانه نگه دارند.»
طی این سخنرانی شدیداللحن نمایندگان فقط شانه‌ای بالا انداختند. فرانکی نگهبانان مجلس را احضار کرد. او چیزی در گوش ريیس نگهبانان گفت و سپس آنها گودبانک را با کتک و لگد به بیرون کشاندند. فرانکی، گفت: «خیلی بد شد که اصل کاری با ما همراه نشد. الی گرینفین را احضار کنید.»
فرانکی گرینفین را به عنوان مدیر بانک انتصاب کرد و دستورالعمل کاری برای اجرای سریع برنامه توسعه ماهی را به او ابلاغ کرد. از این به بعد موسسه وام و پس‌انداز گودبانک تبدیل به «بانک مرکزی ماهی» شد.
با مدیریت الی گرینفین در بانک مرکزی ماهی دستورات مجلس در تبدیل ماهی واقعی به ماهی دولتی به خوبی اجرا شد.

ماخذ:دنیای اقتصاد

تهیه شده در:http://pangan12.blogfa.com/

نوشته شده توسط سپهر برادران در سه شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ |