تجار با فرستادن ديگ پلو به حمايت از متحصنين در سفارت روس پرداختند
عبدالحسین
ناهیدی آذر- جنبش مشروطه ايران دو هدف مهم را دنبال ميكرد: اجتماعی و
ملی. از لحاظ ملي ميكوشيد استعمارگران روس و انگليس را از كشور بيرون كند و
از سرمايهداري ملي در برابر ضربات كوبنده سرمايهداران غرب حمايت كند و
به تقويت آن بكوشد.

|
در اين جنبش تمام طبقات و گروههاي اجتماعي از كارگر گرفته تا روستايي حتي
كودكان و زنان نسبت به آگاهي طبقاتي و منافع صنفي خود كم و بيش شركت كردند
ولي نقش تجار و پيشهوران از همه پررنگتر بوده است.
به سخن ديگر موتور
محرك اين حركت عظيم اجتماعي و ملي را طبقه مزبور تشكيل ميداد به همين علت
است كه در صحنههای گوناگون نبرد به چنين نامهايي برخورد ميكنيم: حاجي
علي دوا فروش، حاجي قلي دوز ساتان (نمك فروش)، حاجي صمد خياط، میر کریم
بزار، مشهدي عباسعلي قند فروش، اسد آقا فشنگچي (اسلحه فروش) محمدتقي
جورابچي، جعفرچوركچي(نانوا)، حاجي محمد علي بادامچي، ميرزا محسن
معتمدالتجار، حاجي علي قلي صفروف (تاجر و ژورناليست)، مبارز نامي كربلايي
علي ميسسيو كه به كار ترخيص كالا اشتغال داشت، حاجي محمد باقر و يجويه قدك
فروش (نويسنده كتاب ارزشمند بلواي تبريز)، حاجي ميرزا آقا فرشي (تاجر)،
حاجي مهدي كوزه كناني تاجر چاي كه حمايت بيدريغ مادي وي به ستارخان در
پيروزي مردم تبريز بر استبداد بسيار موثر افتاد، مشاور و منشي ستارخان،
حاجي اسماعيل اميرخيزي كه مبارزي تجارت پيشه بود و در آخر عمر كتاب «قيام
آذربايجان و ستارخان» را به رشته تحرير در آورد و بالاخره خود ستارخان،
گُرد آزادي كه قبل از انقلاب به كار خريد و فروش اسب، اشتغال داشته است.
تجار
غربتنشين نيز به ويژه بازرگاناني كه در استامبول (پل تجاري ايران و
اروپا) به كار تجارت اشتغال داشتند، نقش موثري در پيروزي نظام مشروطيت بازي
كردند كه از آن جمله ميتوان، حاجي رسول صدقياني- از بنيانگذاران انجمن
مشروطه طلب سعادت استانبول – حاجي رضا جورابچي، مشهدي علي آقا ماهوتچي،
حاجي حسينقره، امين زادهها، قاسم زاده، كهنموئيها، احمدزاده(دهقان)،
حاجي تقي شجاعي و... را نام برد. عللي كه باعث شد تجار و اصناف در جنبش
مشروطه، پيشاپيش ديگر طبقات اجتماعي حركت كنند، به شرح زير است:
1- در
عصر قاجار همه منابع ثروت ملي، به صورت امتياز در اختيار استعمارگران آزمند
قرار گرفته بود. از آن جمله گمركات ايران به دست بلژيكيها اداره ميشد.
تنها پول نقدي كه بيدرد سر به جيب شاه و دولتيان واريز ميشد از درآمد
خزانه گمرك بود. مسيونوز بلژيكي رييس گمرك ايران براي آن كه پول بيشتري از
بازرگانان به دست آورد، به بهانههاي گوناگون از آنان عوارض ميگرفت.
ماليات و عوارض راهداري كه از تجار ايراني گرفته ميشد، در قياس با
بازرگانان خارجي بسيار زياد بوده است. حمل كالا از ولايتي به ولایت ديگر،
حتي از شهري به شهر ديگر مشمول قوانين راهداري ميشد. مثلا مالالتجارهاي
كه از مرز بازرگان يا جلفا وارد ايران ميشد، تا مقصد تهران در شهرهاي خوي،
هفت چشمه، تبريز، زنجان، قزوين و تهران از آنها ماليات گرفته ميشد. در
صورتي كه تجار خارجي تنها در مرز ورودي ماليات ناچيزي پرداخت ميكردند
بازرگانان ايران انتظار داشتند، دولت با تنظيم و تصويب قوانيني از منافع
تجار داخلي در برابر سرمايهداران بيگانه حمايت كند. كاري كه انجام آن از
دولت وابسته به بيگانه غيرممكن بوده است. سر كنسول انگليس در تبريز به نام
ك.اي.ابوت در يكي از گزارشهاي خود به كشورش مينويسد: «تجار و پيشهوران
كاشان عرض مالي به حضور اعليحضرت شاه تقديم كردند و خواستار حمايت از
تجارتشان شدند، كه ميگفتند در نتيجه عرضه كالاهاي اروپايي به كشورشان
آسيب ديده است. در واقع با ادامه رشد تجارت اروپايي، فرستادگان بريتانيا در
ايران پيوسته از جايگزيني كالاهاي مصرفي ايراني با كالاهاي اروپايي و زوال
سريع توليد، اصناف و بازرگانان ايران گزارش ميدادند.»
2- نظام
خانخاني و قدرت ايلات و عشاير اجازه نميداد، سرمايهداري ملي شكل گيرد و
به رشد و شكوفايي برسد. در راهها به ويژه درنواحي كوهستاني، امنيت وجود
نداشت سفر كردن واقعا به معناي خطر كردن بود، چراكه قسمتي از عشاير به
راهزني اشتغال داشتند. حتي برخي فئودالها نیز به چپاول و غارت كاروانهاي
تجاري دست ميزدند. چنين بيثباتي و عدم امنيت از موارد اعتراض شديد تجار
بود.
3- تجار و سودا گران به خاطر ضرورت شغلي، داراي سواد خواندن و
نوشتن بودند. بنابراين آنها به آگاهي طبقاتي بيشتري دست يافته بودند. در
ضمن آنان كه براي خريد و فروش به كشورهاي خارج به ويژه به مغرب زمين سفر
ميكردند، با مقايسه وضعيت تجار ايران و اروپا به لزوم توسعه اقتصادي و
تجاري قرون وسطايي كشور پي ميبردند. همچنين دگرگونيهاي عظيم اجتماعي و
سياسي را كه در آنجا رخ ميداد، از نزديك مشاهده ميكردند و اين كار باعث
ميشد، آنان به بلوغ سياسي و آگاهيهاي بيشتري دست يابند. تجار اين
آگاهيها را به انحاي مختلف به داخل كشور منتقل ميكردند و در اختيار همگان
قرار ميدادند. مثلا روزنامههاي آزاد و فارغ از سانسور برون مرزي از قيبل
اختر، ثريا و حبلالمتين را كه به كوشش ايرانيان غربتنشين و رانده از ستم
طبع و توزيع ميگرديدند، همراه با كالاهاي تجاري مخفيانه وارد ايران
ميكردند اين روزنامهها با استقبال شديدي روبهرو ميشدند و به تنوير
افكار مردم كمك شاياني ميكردند.
برخي از اين تجار كه به يكي دو زبان
خارجي نيز تسلط داشتند خودشان با چاپ روزنامه به آگاهيهاي سياسي و اجتماعي
مردم ياري ميرساندند مثلا حاجي علي قلي صفروف، ناشر چند روزنامه به
نامهاي «احتياج»، «اقبال» و «آذربايجان» بوده است.
كربلايي علي ميسيو
به همراه ديگر ياران جان بر كف خود روزنامه «حديد» را انتشار داد ميرزا
محمود غنيزاده سلماسي كه شغل اصلي وي تجارت بود، سردبيري روزنامه «انجمن»
را بر عهده داشت سپس روزنامه بوقلمون و بعد از آن روزنامه هفتگي محاكمات و
در آخر عمر روزنامه سهند را انتشار داد.
عبدالرحيم طالبوف تبريزي نخستين
روزنامه طنزآميز شاهسون را در استانبول به چاپ سپرد وي كه در تفليس به كار
تجارت مشغول بود، مولف كتب «سياست طالبي»، «مسالك المحسنين»، «كتاب احمد
يا سفينه طالبي» ميباشد او در آثار خود ميكوشيد مفهوم آزادي و مشروطيت را
براي مردم ايران توضيح دهد و در ضمن آنان را ترغيب ميكرد، براي آزادي وطن
بكوشند.
حاجي زينالعابدين مراغهاي مولف كتاب «سياحت نامه ابراهيم
بيك» در قفقاز و يالتا (شبه جزيره كريمه) به كار تجارت اشتغال داشت.
نوشتههاي او نيز در بيداري مردم عصر خود اثر شگرفي بخشيد.
حاجي ميرزا
آقا بلوري (بلور فروش) مدير و صاحب امتياز روزنامه هفتگي آذربايجان بود.
روزنامههاي مصور و فكاهي و انتقادي «حشرات الارض» و «خيرانديش» را نيز وي
منتشر ساخته است. كسبه و اصناف تحت سلطه و نفوذ سرمايهداران بزرگ قرار
داشتند و از آنان حمايت ميكردند؛ چرا كه پيشهوران و كسبه با تجار منافع
طبقاتي مشتركي داشتند مثلا بازرگانان وقتي كه اجناسي را وارد ايران
ميكردند، اغلب به اقساط در بازار ميفروختند به عنوان نمونه تاجري بود به
نام حاجي محمد علي شالفروش معروف به حاجي علي حبيب كه از تجار معروف تهران
بود. وي قماش و ديگر اجناس را به مقدار كلي وارد ميكرد و به اقساط به
كسبه ميفروخت تا جايي كه در آستانه انقلاب مشروطه در حدود يك كرور يعني
500 هزار تومان كه در آن زمان مبلغ گزافي بود، از اصناف و كسبه طلبكار بود
وي با دادن تخفيف در اجناس خود، كسبه و پيشهوران را با مشروطه خواهان هم
صدا كرد.
4- علاوه بر مواردي كه به آنها اشاره شد، كمكهاي مادي تجار
به مليون و آزاديخواهان نقش تعيين كنندهاي را در پيروزي انقلاب مشروطه
بازي كرد و كلا بار مالي تحصنها بر عهده بازاريان بود. ديگهاي پلو در
سفارتخانههاي روس و انگليس با پول آنان بر سر اجاقها گذاشته ميشد. اسلحه
و مهمات مبارزان مشروطهطلب و مخارج خانواده آنان به كمك حاجي مهدي كوزه
كنانيها و حاجي ميرزا آقا فرشيها و ديگر تجار تهيه و تامين ميشد.
حتي
ستمديدگي مردم و فرياد آزاديخواهي آنان به وسيله تجار، در بيرون از كشور
به گوش جهانيان ميرسيد. تجار بودند كه شكايت از قرارداد رژي را پيش ميرزا
رضاي شيرازي بردند و او را به صدور فتواي تنباكو تشويق كردند و با حضور
فعال خود در جنبش تنباكو نخستين ضربه كاري را به حكومت مطلقه قاجار وارد
ساختند. بازار به جهت انتقاد به بيضابطگيها، بيقانونيها، گرانيها،
احتكارها و ديگر انواع ظلم و ستم اجتماعي به اشاره تجار بسته ميشد.
ميزان
علاقهمندي و شيفتگي تجار را به انقلاب از كمك مادي حاجي ميرزا آقا فرشي
به مبارزان آزاديخواه تبريز ميتوان حدس زد. وقتي كه براي وي قبض صد توماني
براي كمك به مشروطهطلبان ميفرستند وي پانصد تومان كه در آن زمان پول
گزافي بود، ميدهد و ميگويد: صد تومان براي من كم است از افراد هم رديف من
بايد وجه زيادي گرفته شود تا كارها سامان يابد.
پس از صدور فرمان
مشروطه، تجار و اصناف 41 درصد نمايندگان دوره اول مجلس شوراي ملي را تشكيل
دادند. طرح تاسيس بانك ملي، كوتاه كردن دست ميسونوز بلژيكي از گمرك و حل
مساله گمرك، مخالفت با وام خارجي و تصويب اصولي در قانون اساسي مبني بر
احترام به مالكيت خصوصي و غير قانوني بودن مصادره اموال و تصويب قوانيني
براي سامان دادن امور قضايي از جمله فعاليتهاي تجار در مجلس اول شوراي ملي
بود.
اينكه در تاريخها نوشته شده كه مشروطه را در آذربايجان تفنگهاي
دو مبارز يعني ستارخان و باقرخان و دارايي يك سرمايهدار يعني حاجي مهدي
كوزه كناني و زبان سه خطيب نامدار يعني شيخ سيلم، ميرزا حسین واعظ و میرزا
جواد ناطق از شكست نجات دادند، نقش پيشرو طبقه تجار را كه در راس آنها تاجر
خوشنام و دوستدار مردم حاجي مهدي كوزه كناني قرار داشت به خوبي نشان
ميدهد.
سخن آخر اينكه نخستين جرقه آتش انقلاب مشروطه نيز با حركت حمايت گرانه مردم از تحصن اعتراض آميز تجار در تهران پرتو افشاني ميكند.
شرح
ماجرا به اين قرار است كه به علت جنگ روس وژاپن در سال 1904 ميلادي در پرت
آرتور، قند و شكر كه از روسيه وارد ميشد، كمياب و قيمت آن به شدت گران
ميشود. علاءالدوله حاكم تهران جمعي از بازرگانان را كه انحصار خريد و
فروش قند و شكر را در اختيار داشتند، به دارالحكومه دعوت ميكند و از آنها
با خشم و خشونت ميخواهد، قند و شكر را به قيمت سابق عرضه كنند. تجار قند و
شكر در جواب ميگويند كه گراني و كميابي اين كالا در نتيجه جنگ روس و ژاپن
است بنابراين فروش آن به قيمت سابق غير ممكن است. علاءالدوله به سخنان
منطقي تجار وقعي نميگذارد و دستور ميدهد، چند نفر از آنان را به فلك
ببندند و به پايشان چوب بزنند از جمله اين تجار كه گرفتار خشم تند و غير
منطقي علاءالدوله شد ، تاجري بود به نام سيد هاشم معروف به قندي كه 65 سال
سن داشت.
خبر چوب خوردن تجار قند فروش به ويژه سيد قندي كه در امانت و
مردمداري مانند حاجي مهدي كوزه كناني معروف بود و در ميان بازاريان تهران
حسن شهرت و موقعيت بسزايي داشته است، چون برق در تهران ميپيچد و كسبه و
اصناف به علامت اعتراض بازار و دكانها را ميبندند و در مسجد شاه بست
مينشينند و مردم نيز به حمايت از تجار برميخيزند و به بستنشينان
ميپيوندند سيدجمالالدين اصفهاني به منبر ميرود و از رفتار زشت حاكم
تهران- علاءالدوله –نسبت به بازرگانان به شدت انتقاد ميكند. در اين اثنا
دهها نفر از هواداران حاكم با چوب و چماق به مسجد ميريزند و مردم بست
نشين را مورد ضرب قرار ميدهند در همان شب نيز حكم توقيف و دستگيري سيد
جمالالدين اصفهاني صادر و تعداد كثيري از مردم دستگير و زنداني ميشوند.
(اواخر رمضان 1332 ه.ق)
اما تجار و كسبه دست از اعتراض بر نميدارند و
به همراه عده كثيري از مردم روز چهارشنبه 16 شوال 1332 ه.ق رهسپار شاه
عبدالعظيم ميشوند و در آنجا بست مينشينند.
در اين بست نشيني كه در
تاريخ به مهاجرت صغير معروف است، مردم خواهان عدالت خانه ميشوند سپس اين
حركت كمكم تبديل به جنبش دموكراتيك شده و ملت خواستار حكومت پارلماني و
قانون اساسي ميشود نتيجه آنكه فرمان مشروطيت در 14 مرداد 1285 صادر
ميشود.
در پايان تذكر اين نكته ضرورت است كه عدهاي از تجار بزرگ
هواخواه نظام مشروطه نبودند، اين كار علل گوناگوني داشت از جمله تعدادی از
آنان به دليل شرايط اجتماعي و بحرانهاي اقتصادي به خريد زمين و روستا روي
آوردند و با فئودالها منافع مشترك يافتند. بنابراين، رو در روي
مشروطهخواهان صفبندي و از تعميق و گسترش انقلاب جلوگيري کردند.
تعداد
ديگري از تجار بزرگ نيز با حكام ايالات و صاحبان قدرت روابط دوستي داشتند.
دوستي با آنان براي تجار فضاي امن و مناسبي را براي تجارت فراهم ميآورد.
يكي از موارد همكاري دولت با تجار بزرگ «اعزام نيروي نظامي دولت به ممسني
براي ياري محمد معين التجار بوشهري در سركوب خوانين معترض بر سرزمينهاي
مورد ادعا» بود.
همچنين كمك به سركوب جنبش دهقانان قراچمن (آذربايجان) را ميتوان نام برد.
از
سوي ديگر دارا بودن بيشترين نقدينگي موجود در دست تجار بزرگ حكومت را به
آنان محتاج ميكرد. به عنوان نمونه ميتوان از قرض عباس ميرزا پس از شكست
از روسها و از قرض ناصرالدينشاه و مظفرالدين شاه هنگام حركت به تهران
براي احراز مقام سلطنت نام برد كه از تجار مراغه گرفته شد.
منابع:
1- تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، جلد 1 و 2و 3، دكترمهدي ملكزاده
2- تاريخچه روزنامههاي تبريز در صدر مشروطيت به انضمام روزنامه ناله ملت، به قلم نگارنده
3- جنبش آزاديستان شيخ محمد خياباني، به قلم نگارنده
4- ايران در آستانه انقلاب مشروطه، محمدباقر مومني
5- رجال آذربايجان در عصر مشروطيت، مهدي مجتهدي
6- آزادي و سياست، عبدالرحيم طالبوف، ايرج افشار
7- سه مبارز مشروطه، نگارنده
8- همرزم ستارخان، نصرت اله فتحي
9- اطلاعات سياسي و اقتصادي شماره 230- 227، ص 307
10- قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت، مهندس كريم طاهر زاده بهزاد، ص 359
11- پيشينههاي اقتصادي و اجتماعي جنبش مشروطيت و انكشاف سوسيال دموكراسي، خسرو شاكري، ص91

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۲
|