یکی از این قصه ها را تعریف کنید و سخنرانی خود را با موفقیت به پایان برسانید.

تاریخ و فرهنگ، موهبتی به نام قصه های حکیمانه و آموزنده را در ذهن آدمی حک کرده اند که از آنها می توان در افزایش بازدهی یک سخنرانی بهره جست.

5 حکایت بنیادین عبارتند از:

  • 1. داستان ماجراجویانه
  • 2. داستان غریبه ای در یک سرزمین غریب
  • 3. داستان فقیری که ثروتمند می شود
  • 4. داستان رمانتیک
  • 5. داستان انتقام

1. داستان ماجراجویانه:

همه ما عاشق داستانهای ماجراجویانه هستیم زیرا با قهرمان داستان احساس همدردی می کنیم و می دانیم که داستان چگونه پیش می رود. در اینگونه داستانها، ما سرمان به لاک خودمان گرم است و روال عادی زندگی را دنبال می کنیم که ناگهان اتفاق بدی می افتد و همه چیز خراب می شود. خانواده ما بدست امپراطور ظالم کشته می شوند و ما مجبور می شویم که محل زندگی خود را ترک کرده و بدنبال قهرمان بگردیم. معمولاً در این راه یک مرشد پیدا می کنیم که مهارت خاصی دارد و آن را به ما می آموزد. ماجراها، آزمونها و موانع خوفناکی در راه وجود دارند که عبور از آنها، ارزش ما را آشکار می سازد. ما ثابت قدم هستیم و پشتکار داریم زیرا می دانیم که در پایان این راه، جام مقدس، کوزه طلا یا پادشاهی را به چنگ می آوریم.

این قالب داستانی زمانی بکار می رود که شما قصد دارید:

  • شنوندگان یا به عبارتی، کارمندان خود را به کار و تلاش بیشتر ترغیب نمایید
  • آنها را آماده کنید که بر یأس و ناامیدی غلبه نمایند
  • در مواجهه با اولین مشکل از میدان بدر نروند

2. داستان غریبه ای در یک سرزمین غریب:

غریبه به یک کشور خارجی یا یک سیاره جدید سفر می کند و مجبور می شود که مقررات و زبان آنها را فراگیرد پیش از آنکه، اتفاق بدی رخ دهد یا محلی ها برای او مشکل بوجود آورند. کلیّت این داستان پیرامون کسب مهارت است و در زمانی کاربرد دارد که شرایط اقتصادی و قوانین تغییر کرده اند و شیوه های متداول انجام امور، دیگر کاربردی ندارند.

داستان غریبه ای در یک سرزمین غریبه، شنوندگان را به سخت کوشی ترغیب می کند تا مهارت خاصی را فراگرفته و تلاش کنند که در فرصتهای ناشناخته و جدید به موفقیت برسند.

3. فقیری که ثروتمند می شود:

خیاط شیردل از هوشمندی خود و لوبیای سحرآمیز استفاده کرد، دیو را مغلوب ساخت و قلعه پر از طلا را تصاحب کرد. این داستان برای زمانی کاربرد دارد که شما می خواهید افراد را به سمت جاده موفقیت سوق دهید. کارآفرینان و شرکتهای نوپا مثال بارز این قصه کهن هستند.

4. داستان رمانتیک:

پسری، دختری را دوست دارد و با او ازدواج می کند. پسر، آن دختر را از دست می دهد چون رفتارهای نامناسب از او سر می زند و باید سعی کند که دختر را به سوی خود بازگرداند. دختر، او را می بخشد و آن دو سالیان سال با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کنند. امروزه، داستانهای رمانتیک در جای جای تجارت دیده می شوند از جمله ادغام دو شرکت، شراکتها و سرمایه گذاریهای مشترک. هر کسی که در فعالیتهای تجاری شرکت می کند، می داند که فراز و نشیبهای بسیاری در مسیر تجارت وجود دارد که اجتناب ناپذیرند و نمی توان از آنها گریخت.

5. داستان انتقام:

داستانهای انتقام، مجذوب کننده هستند و در عین حال احساساتمان را جریحه دار می کنند. اینگونه داستانها باعث می شوند که احساسات و هیجانات تیم شعله ور شده و آماده نبرد با تیم رقیب گردند.

اگر می خواهید همکاران و کارمندانتان تا آخر قصه را با علاقه گوش کنند، نامهای آنها را روی شخصیتهای قصه بگذارید. همواره این نکته را به خاطر داشته باشید که انتقام جویی همیشه از سوی کسی انجام می گیرد که فکر می کنید بهترین دوست یا قابل اعتمادترین همکار شماست.

شما می توانید از قالبهای داستانی بالا برای انتقال سریع نظرات و عقاید خود به شنوندگان استفاده کنید. لازم نیست صراحتاً بگویید که می خواهید یک از این داستانها را تعریف کنید بلکه تنها کافی است یکی از آنها را برای بیان منظور و هدف خود بکار ببندید. بنابراین هیچگاه نگویید که: "بسیار خوب، می خواهم یک داستان ماجراجویانه برایتان تعریف کنم"، بلکه بگویید: "راه درازی را در پیش داریم اما در پایان، کوزه های پر از طلا در انتظار ما هستند که آنها را با هم تقسیم خواهیم کرد."

نوشته شده توسط سپهر برادران در چهارشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۰ |